قال رسوالله یاعلی  انت و شيعتك هم الفائزون  هم به ابجد صغیر و به ابجد کبیر شیعه اهل نجات است



« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .دین مسیح نزد شیعه بالاتر از تمام دین های دیگر است مسلمان گمراه و عوضی به درد اسلام نمیخورد دین مسیح ۷۳ فرقه دین اسلام ۷۳ فرقه پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه ۳۸۵ شیعه ۳۸۵ فرقه ۲۵ شیعه ۲۵  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال نازد به خودش  خدا که حیدر دارد از حیبت او کعبه ترک برداردخداوند سال را 365 روز سال 52 جمعه داریم میماند 313 روز +۵۲= ۳۶۵ وز سال  مثل روز جمال قائم آل محمدعج  ۳۱۳ یار باوبا دارد بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر5 تن و ۱۲ امام و 14معصوم  شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود علی جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + علی۱۱۰  =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به  ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقو  هم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد صغیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴  ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر   اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱  از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم  کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیست  کسی که آئینه قلبش نشکسته باشد  مولایش علیست آئینه کبریاء محمداستو جمال محمد  علیست مردم میفهمد آنقدر هم نادان نیستند ای مومنین شیعه و سنی به ذات خدا شما در امتحان الهی قرار دارید نام علی ومحمد هم معجزه است به ذات الهی قسم حق با شیعیان مهدی قائم آل محمد است اهل کوفه نظر نمیدهند اهل کوفه رای نداده اند اهل کوفه وهابیند 73 فرقه اند ابجد جنگ جمل73 کینه شترییند ما هزار بار ثابت کردیم حق با شیعه است شما هم سه بار ثابت کنید ای 73 فرقه کفرببین معجزه نام علی هم محمد است یا علی تنها مقدس در عالمی  یا علی به  احترام نامت  شیعه و سنی باهم میگویند یا علی اشهد ان علیا" ولی الله و قائمنا حجت الله قائم آل محمد شیعه ها علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را این شکاف کعبه را منظور چیست عصمت زهراء با مولاء علیست  بر صفحه چهره با خط لم یزلی از حاجب و عین وانف با خط جلی یک لام و دو عین با دو یای معکوس معکوس نوشته نام دو علی علی عکس نام محمد علی نام علی به مثل چشمو گوشو ابرویت نام عمر به مثل دماغو خای ه و ۰۰۰چرا نشسته ایم جواب وهابیت و توهین به مسجد بقیع را نمیدهیم ما آماده ایم شیطان را سر جایش بنشانیم  با یک تکان خیبری آل سقوط را میبریم« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .دین مسیح نزد شیعه بالاتر از تمام دین های دیگر است مسلمان گمراه و عوضی به درد اسلام نمیخورد دین مسیح ۷۳ فرقه دین اسلام ۷۳ فرقه پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه ۳۸۵ شیعه ۳۸۵ فرقه ۲۵ شیعه ۲۵  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال نازد به خودش  خدا که حیدر دارد از حیبت او کعبه ترک برداردخداوند سال را 365 روز سال 52 جمعه داریم میماند 313 روز +۵۲= ۳۶۵ وز سال  مثل روز جمال قائم آل محمدعج  ۳۱۳ یار باوبا دارد بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر5 تن و ۱۲ امام و 14معصوم  شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود علی جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + علی۱۱۰  =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به  ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقو  هم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد صغیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴  ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر   اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱  از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم  کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیست  کسی که آئینه قلبش نشکسته باشد  مولایش علیست آئینه کبریاء محمداستو جمال محمد  علیست مردم میفهمد آنقدر هم نادان نیستند ای مومنین شیعه و سنی به ذات خدا شما در امتحان الهی قرار دارید نام علی ومحمد هم معجزه است به ذات الهی قسم حق با شیعیان مهدی قائم آل محمد است اهل کوفه نظر نمیدهند اهل کوفه رای نداده اند اهل کوفه وهابیند 73 فرقه اند ابجد جنگ جمل73 کینه شترییند ما هزار بار ثابت کردیم حق با شیعه است شما هم سه بار ثابت کنید ای 73 فرقه کفرببین معجزه نام علی هم محمد است یا علی تنها مقدس در عالمی  یا علی به  احترام نامت  شیعه و سنی باهم میگویند یا علی اشهد ان علیا" ولی الله و قائمنا حجت الله قائم آل محمد شیعه ها علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را این شکاف کعبه را منظور چیست عصمت زهراء با مولاء علیست  بر صفحه چهره با خط لم یزلی از حاجب و عین وانف با خط جلی یک لام و دو عین با دو یای معکوس معکوس نوشته نام دو علی علی عکس نام محمد علی نام علی به مثل چشمو گوشو ابرویت نام عمر به مثل دماغو خای ه و ۰۰۰چرا نشسته ایم جواب وهابیت و توهین به مسجد بقیع را نمیدهیم ما آماده ایم شیطان را سر جایش بنشانیم  با یک تکان خیبری آل سقوط را میبریم

قال رسوالله یاعلی  انت و شيعتك هم الفائزون  هم به ابجد صغیر و به ابجد کبیر شیعه اهل نجات است پیامبر فرمود بعد از من دین اسلام 74 فرقه توسط سه  خارج از دین ابجد سه نفر آنها 74 میباشد ابوبکر 27 عمر 22 عثمان 25= 74 فرقه فقط توسط این سه خلیفه کفر دین اسلام از هم میپاشد و فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد قرآن فرقه 385 شیعه 385 به ابجد صغیر فرقه 25 شیعه 25 به فرموده رسول خدا شیعیان علی فقط رستگارند  دین مسیح ۷۳ فرقه دین اسلام ۷۳ فرقه پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه ۳۸۵ شیعه ۳۸۵ فرقه ۲۵ شیعه ۲۵  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال نازد به خودش  خدا که حیدر دارد از حیبت او کعبه ترک برداردخداوند سال را 365 روز سال 52 جمعه داریم میماند 313 روز +۵۲= ۳۶۵ روز سال  مثل روز جمال قائم آل محمدعج  ۳۱۳ یار باوبا دارد بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر5 تن و ۱۲ امام و 14معصوم  شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود علی جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + علی۱۱۰  =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به  ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقو  هم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد صغیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴  ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر   اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱  از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل

الطبري: روى عن النبي ص ياعلي انت وشيعتك هم الفائزون تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکرو عمر عثمان بوود 

اهل سنت خجالت بکشند در کتاب الطبری  کتاب اهل سنت شما کتاب خودتان را هم قبول ندارید بروید گم شویدخجالت هم خوب چیزیه در کتاب شیعیان یک حدیث است که حق با ابابکر 22 عمر 22 شیطان 22 مقصر 22دروغ 22 هذیان 22 تکبر 22 کید 22 خساستتره22




 

 

اسامی مهاجمان به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها )
چهارشنبه 28 فروردین1392 :: 18:33 ::  نويسنده : کربلایی محمدرضا کاشانیان
خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام ) و فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) تنها خانه‌ای

بود که یک درب به داخل مسجد النبی(صلی الله علیه و آله و سلم ) و یک درب

 به بیرون داشت .

( و سدّ الابواب الّا بابه )

این خانه چند بار مورد تعدّی و حرمت‌شکنی قرار گرفت ، عبدالملک مروان این خانه

 را تخریب کرد

( مناقب ابن شهر آشوب ، جلد ۲، صفحه ۲۱۱)

و در موقع اخذ بیعت برای خلافت خلیفه اول و برای تثبیت موقعیت او این خانه

مورد هجوم واقع شده و به آتش کشیده شد .

مسعودی در «اثبات الوصیة» صفحه ۱۲۳ گوید :

فهجموا علیه و اُحرقوا بابه

مشهور بودن آتش زدن خانه فاطمه (سلام الله علیها ) و استناد عبدالله‌بن زیبر به آن

آتش زده شدن خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) چنان معروف و مشهور بوده

که وقتی عبدالله بن زبیر بر شهر مکه مسلط شد ، اعلام کرد :

هر کس با من بیعت نکند خانه او را آتش می‌زنم ، آن گونه که خانه فاطمه را آتش

زدند و سپس حسن بن محمد بن حنفیه که بیعت نکرده بود را دستگیر و زندانی کرد

 و خانه او را آتش زد و بنی‌هاشم را در شعب جمع کرده و می‌خواست آن‌ها را

زنده زنده در آتش بسوزاند .

( مروج الذهب ، جلد ۳، صفحه ۷۷)

این هم یک نوعی آزادی و دموکراسی است که اول بر حکومت مسلط شوند و سپس

 شروع به بیعت گرفتن کرده و هر کس مخالف باشد ، باید خانه او را آتش زده و اهل

خانه نیز در آتش سوزانده شوند ! در شهر مدینه تمام مردم انصار که

اکثریت شهر بودند و بخش عمده‌ای از مهاجر طرفدار حضرت علی (علیه السلام )

 بودند اینان که اکثریت را تشکیل می‌دادند مخالف بیعت با خلیفه اول بودند و چون

حکومت آنان مشروعیت الهی نداشت سعی کردند مشروعیت مردمی را با

تهدید و تطمیع دست و پا کنند .

 کسی که بعداً خودش خلیفه شد به درب منزل حضرت علی (علیه السلام ) آمد

 در حالی‌که حضرت علی (علیه السلام ) ، حضرت فاطمه( سلام الله علیها )

امام حسن (علیه السلام ) وامام حسین(علیه السلام ) و طلحه و زبیر و عده‌ای

از بزرگان قبایل مهاجر و انصار داخل منزل بودند و از بیعت

خود داری می‌کردند و گفت : یا برای بیعت با ابوبکر بیرون می‌آیید و یا آنکه خانه

را با اهل آن به آتش می‌کشم ، زبیر شمشیر خود را برهنه کرد و از منزل

 بیرون آمد ولی مهاجمان به خانه ، او را سنگ باران کرده و

 سپس او را دستگیر کردند .

(تاریخ طبری ، جلد 2 ، صفحه 443)

و این گونه مخالفان را سرکوب کردند . آنان که طرفدار مشروعیت الهی و خواهان

 اجرای دستورات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) بودند مورد تهدید و

آتش زده شدن خانه و فرزندان شدند و نوع جدیدی از دموکراسی پایه ریزی شد

که امروزه نیز شبیه آن در کشور بحرین و عربستان مشاهده می شود .



http://www.askdin.com/gallery/images/18641/1_72525_460763947310262_636521921_n.jpg

اینان کسانی هستند که نام خود را بر پیشانی تاریخ به عنوان

«مهاجمان و آتش زنندگان به خانه وحی»

ثبت کردند.

1 - ابوبکر، وی موقع مرگ خود از این تهاجم اظهار تأسف می‌کرد

بنابراین معلوم می‌شود به دستور او انجام شده است.

( شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید ، جلد 6 ، صفحه 51 )

2 - عمربن خطاب

( تاریخ طبری ، جلد 2 ، صفحه 433 و کنزالعمال جلد 5 ، صفحه 651 )

3 - اسید بن حضیر

( الامامة و السیاسه جلد 1، صفحه 11)

 نام وی را برخی اسید بن حصین گفته‌اند .

(احقاق الحق، جلد 2، صفحه 370)

4 - سلمة بن سلامة

 ( شرح نهج البلاغه ، جلد 6 ، صفحه 47 )

5 - ثابت بن قیس خزرجی

( همان مدرک )

6 - خالد بن ولید

 ( همان مدرک )

7 - محمد بن مسلمة

 ( همان مدرک ، صفحه 48 )

8 - بشیر بن سعد

 ( احتجاج ، جلد 1 ، صفحه 414 و اختصاص مفید ، صفحه 185 )

9 - مغیرة بن شعبه

 ( همان مدرک )

10 - ابوعبیدة بن جراح

( اختصاص مفید، صفحه 185 )

11 - سالم مولی ابی حذیفه

 ( همان مدرک )

12 - معاذ بن جبل

 ( الوافی بالوفیات ، جلد 6 صفحه 17 و ملل و نحل ، جلد 1 صفحه 5

و الامامة و السیاسة ، جلد 1 صفحه 12 )

13 - قنفذ

 ( همان مدرک )

14 - عثمان

( اختصاص مفید ، صفحات 184 و 187)

15 - عبدالرحمن بن عوف

 ( شرح نهج البلاغه ، جلد 6 ، صفحه 68 و البدایه و النهایه ، جلد 5 ، صفحه 250

و سیر اعلام النبلاء،  صفحه 26 )

16 - زیاد بن لبید

 ( شرح نهج البلاغه ، جلد 6 ، صفحه 68 )

17 - معاویه بن ابی‌سفیان

 ( وقعه صفین ، صفحه 163 )

18 - عمروبن عاص

 ( همان مدرک )

19 - زید بن اسلم

( احقاق الحق ، جلد 2 ، صفحه 370 )

و اما برخی از کسانی که داخل منزل بودند عبارتند از :

1 - حضرت علی (علیه السلام )

2 - حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها )

3 - امام حسن (علیه السلام )

4 - امام حسین (علیه السلام )

5 - زبیر

  ( تاریخ طبری ، جلد 2 ، صفحه 443 )

6 - طلحه

 ( همان مدرک )

7- ثابت بن قیس

 ( شرح نهج البلاغه ، جلد2 ، صفحه 50 )

8 - سعد بن ابی‌ و قاص

( همان مدرک )

9 - مقداد

 ( همان مدرک )

10 - سلمان

(کتاب سلیم، جلد 2 ، صفحه 580)

11 - ابوذر

 (همان مدرک)

12 - عباس بن عبدالمطلب

( الامامة و السیاسة ، جلد 1 ، صفحه 11)

13- اکثر بنی هاشم

ابن ابی الحدید یک مرتبه گفته جمهور هاشمیین و سادات داخل خانه بودند

( شرح نهج البلاغه ، جلد 6 ، صفحه 48 )

و یک مرتبه گفته مردمی از بنی‌هاشم داخل خانه بودند

( شرح نهج البلاغه ، جلد 2 ، صفحه 56 )

لازم به ذکر است که سعی شده در این مکتوب بیشتر

از کتب و مستندات اهل سنت درج گردد

http://upload.tehran98.com/img1/uh26152p42kfhgzbni.gif

علی آگاه ترین فرد نسبت قرآن و و پیامبر است


« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .
« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد
 کعبه دلها علی مرتضاست ثاقی کوثر وصی مصطفاست خداوند سال  را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار دادضرب ۵تن در خودش و دوازده ۱۲ امام در خودش و ۱۴ معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود ۳۶۵ روز سال  هر سال 52 جمعه داریم با 313 روز جمال قائم آل محمد 52+313= 365 روز سال هم خودش معجزه هست هم نامش سلام بر هم خودش هم نامش روحی و جسمی له الفداء یا بقیت الله الاعظم  قدرت خدا 25=در12=زمین  23 مهدی23 جمال حق به ابجد26نابقه اسلام26 بت شکنی 26 بدوش نبی 26 جمال حق 26علی 26 راه حق 26راه اسلام 26 غدیر 26جان رسول  26وصیت 26 بیعت 26 علی 26غدیر۲۶ دانای دانا۲۶علی26 با قلب جهان ۲۶ نابقه اسلام ۲۶علی و مهدی۲۳ قلب جهان ۲۳ میباشد  اسلام 132 + علی110+92محمد + 5تن+12+14معصوم = 365 روزسال قرآن ناطقیه۴۶ نور قرآنیه۴۶ سالاری یه26علی را مشاهده کنید 46لااله الا الله  46 محمد 20+26 علی = 46+ 46=92 محمد به ابجد کبیر 92 +18 ذالحجه غدیر خم= 110 کعبه به ابجد 97+13 رجب تولد مولاء در کعبه= 110 علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است  چشم بندی نیست دو کلمه ظالم و مقصر آبروی دشمنان اسلام را برده است و هر طور این دو کلمه را در نام خلفاء کم و یا زیاد کنی با تعجب نام ابوبکر و عمر و عثمان در میآید به ابجد چرا ظالم ۹۷۱ منهای- مقصر ۴۳۰ میکنی ابجد ابوبکر و عمر ۵۴۱ در میآیدو مقصر ۴۳۰ + عمر ۳۱۰+۲۳۱ ابوبکر میکنی ۹۷۱ ظالم در میآید ظالم ۹۷۱منهای۶۶۱ عثمان میکنی ۳۱۰ عمر میشود مقصر ۴۳۰+۲۳۱ ابوبکر میکنی ۶۶۱ عثمان میشودعثمان ۶۶۱ -۴۳۰ مقصر = ۲۳۱ ابوبکر میشود ابجد ابوبکر ۲۷ اسلام ناحق 27 نابحقی ۲۷ ناخلفی۲۷ دوزخی ۲۷ ابجد ابوبکر = رکب وبا 27 دشمن خداوند27 پیمانشکن ۲۷ابوبکر 27 دروغه 27 ملحده27   مقصره 27 دشمن بخلقه 27 دشمن اسلامه ۲۷شیطانه 27 دوزخی 27 منافقون 27 با بت پرستها 27 دمخوره 27شرابیا 27 سقیفه 27  چنگیزخانه 27 حیوان 27 قمارباز 27 بشرابخار  27 حرامزاده27 فقط یک حرامزاده میتوان27 پیمان خود را بشکند  پیامبر در جمع یاران فرمود میخواهید بفهمید فرزندانتان حلال زاده یا حرامزاده اند از آنان بپرسید علی را دوست میداریداگر گفتند دوست میداریم حلال زاده اندوگر نه حرامزاده خطاب که خود دائیش پدر بزرگش بود جلوی خانه شان این سه تن را دیدپرسید آیا شما علی را دوست دارید   ابوبکر و عمر و عثمان با هم گفتند نه ما علی را دوست نداریم همیشه دروغ ما را فاش میکند یک حرامزاده فقط دروغ میگوید عمر از ابوبکر دروغگو تر بودعثمان ابوبکر  ۲۷ اسلام ناحق ۲۷دوزخی 27 سوره مورچه ۲۷میباشد ۲۷ضد خدای ۲۷ شیطانه ۲۷ بنادانه نادان ۲۷ و اسلام بحق 26 ابجد امام علی 26 بهشتیه ۲۶ اهل جنته 26 راه حق 26 جان نبیها ۲۶ جان رسول ۲۶ عشق حق ۲۶  راه اسلام ۲۶ نابقه اسلام ۲۶ علی۲۶بهشتیه۲۶ اهل جنته ۲۶  نابقه حق ۲۶اسلام بحق ۲۶ راه حق ۲۶اسلام بحق۲۶ علی۲۶ میباشد خداوندا به عزتو جلالت دوستان نادان و دشمنان ابله را به سرطان  مبتلاء مگردان کسانی که بی خیال جانبازان میباشند به ابجد شیطان 22ابابکر 22عمر  22ایدز 22لواط 22بسرطان22 ابجد شیطان 22 مبتلاه 22 لا مذهب ۲۲عمر ۲۲ابابکر۲۲ شیطان ۲۲ بدبختی۲۲ خر دجال ۲۲  آیا میدانستید ابجد شیطان 22 ابجد دشمنان علی میباشد کسانی که زیبا ترین کلماترا به ابجد صغیر مولاء علی و مهدی ۲۳و ۲۶ بگویند جوایز نفیس داده خواهد شد موتور سیکلت با زیارت کربلاء کعبه دلها علی مرتضاست ثاقی کوثر وصی مصطفاست صد کلمه یا جمله شعر به ابجد   ۲۲ شیطان ۲۲ خر دجال ۲۲ گمراهت۲۲ بکرد۲۲  لواط۲۲ میدهد ۲۲ ابابکر ۲۲ عمر ۲۲ بدنباله۲۲ بشهوته۲۲  در آخرالزمان دشمنان اسلام  مثل معاویه به همه پیشنهادزن پول و دنیا میدهد    الله یاری یا الله گاری گمراهیست که در دامن شیطان خانه عنکبوتی دارد مگر نمیبیند هزاران افغان را آمریکا کشته و میکشد آمریکا دشمن اسلام است ۵۹به دشمنان اسلام پناه بردن کاری شیطانیست منافقان به دامن دشمنان پناه میبرند تبری ندارند جهاد ندارند نمازو روزه شان هم باطل است حضرت مهدی در ایران در قم میباشد علماء هر روز ایشان را زیارت میکنند و هیچ منافقی قادر به شناسایی ایشان نمیباشد تا ایشان نخواهد کسی قادر به شناسایی ایشان نیست علم اول و آخر عالم است او قادر است به امر خدا مردگان را زنده کند و از دل کوه کاروان شتر بیرون نماید و سحر تمام ساحران را باطل و عصایش که عصای موسی(ع) میباشدتمام سحرها را بلعیده و باطل میکند اگر کسی این طور بود او منجی آخر الزمان مهدی موعود میباشدهر روز عده ای را مرید و عاشق و شیفته خود میکند فقط با26 یک نگاه 26 نه او به دیگران بلگه دیگران به او نگاه میکنند کارشان تمام است مثل پدر بزرگوارش صفای خاطر است  علی 26 راه حق 26 راه اسلام 26 جان رسول 26امانت نبی ۲۶  عشق حق 26 امانت نبی۲۶ کعبه دلها علی مرتضاست ثاقی کوثر وصی مصطفاست جمال حق ۲۶ ارباب اسلام ۲۶ امانت نبی ۲۶ علی علی نام علی به مثل چشمو گوشو ابرویت نام عمر به مثل دماغو خا... دو         59امید بقلب های تپند59 مهدی به ابجد کبیر و صغیر  59ضربدر 23 = 1357 پیروزی انقلاب ایران در روز اول پیروزی 23 بهمن بود ابجد صغیر و کبیر مهدی۲۳ و 59و  سلام و درود خدا بر مولای تشیع قائم آل محمد (عج) آقا خیلی دوستت داریم ندید میخواهیمت پیامبر فرمود شیعیان ما در آخر الزمان همچون پاره های پولادند آنها برادران من ندید به من عشق میورزند وهابی ها میگند اشگ شوق هم نریزید آخه میشه نریخت کلام کوهر بار پیامبر دست خود انسان نیست انقدر کلام پیامبر زیبا و دلنشین است که چشمها میبیند و گوشها میشنود بی اختیار اشکها جاری میشود   پس د بیا با سلام به تمام برادران گلم شما چقدر خداوند را دوست دارید خداوند چه کسی را از همه بیشتر  دوست دارد با آیاته مبارک 23 قرآنی25 جواب بده خداوند دوست دارد پیامبرش و مومنان کسانی که در رکوع به فقیر زکات میدهند را دوست دارد خدا در غدیر خم دوست خودش را نمایان نمود و معلوم شد دوست و دشمن خدا چه کسانی میباشند پیامبر را علی به خاک سپرد و نماز بر جسم مطهرش خواند کسی جانشین رسول خداست که نامش هم مثل محمد پیامبر خدا باشدببین سمت راست صفحه عکس نام محمد علیست آئینه روی محمد علیست مگر نام محمد هم علی نیست مگر آئینه روی نبی نیست  خداوند برای امتحان امت 22به ابجد شیطان 22سه سر خرا 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر 22 ملحد 22 دوزخه 22دروغ 22 بدبختی 22 تراشید22 ابوبکر = رکب وبا دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت سوره مورچه بنامش آمده اگر مقام ماندنی بود بتو نمیرسید کسانی که در این دنیا دارای مقام دنیایی هستند آن دنیا بیچاره اند خداوند به خاطر غصب مقام علی در آخرت برترین مقام را به علی مولای شیعه خواهد داد  دنیا به هیچ کسی وفا نمیکند ابابکر ضندیق دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت عمر ده سال نشده از دنیا رفت درسه عبرت نمیگیرند شیعیان بخاطر سه بخطای22 عمر او را نبخشیدند کشتن سرور زنان عالم و سوزاندن درب خانه ای که توسط جبرئیل و خاتم پیغمبران کار گذاشته شده بود و کشتن حضرت محسن و غصبی22  خلافت خدا و سر کشی نادان بتمام معنا ابوبکر و عمر و عثمان بودند ای کاش عمری های امروز کار عمر را بکنند عمر با زور شمشیر تمام کشورهای غیر اسلامی را گرفت ولی عمری های امروز برادران خود که مسلمان هستند را میکشند یعنی صد پله از عمر گمراه تر میباشند و خود را دوزخی میکنند به ابجد شیطان۲۲ خر دجال ۲۲ آمرکا ۲۲  صاداتها۲۲  بابگینه ۲۲بصدامه۲۲ بلنین۲۲ قذافی ۲۲مرسی۲۲بظلمت 22ابجد شیطان 22 خر دجال ۲۲پایمال 22لعنت 22دشمن اسلام 22 بدبختی فقط یک خطاء کردند و آنکه بجای یا علی گفتن یا عمر عرعرعر نمودند و 22عمر 22ابجدش 22شیطان22 ابجد 22مقصر 22 دروغ 22 ملحد 22 شیطان 22 ابابکر 22غصبی22 بفدک22 ابابکر۲۲ قصبی ۲۲ بفدک ۲۲ بخطای 22بنادانی22 آلوده 22 عمر22مرسی22 بنادانی 22بدبختی 22سر سختی ۲۲بدبختی 22 آلوده22 شیطان22 22بنادانی ۲۲سرنگونت

22 کردن22 مرسی 22 قذافی 22بدبختی 22 مقصر 22 ملحد22دوزخه 22 تکبر 22 تنفر22 انزجار 22شمری  22 ابن ملجمه 22مرادی22  هر کسی ابجد نامش 22شمری  22 غصبی22 باشد بدبخت تمام عالم است  کسی که از شیطان کمک بخواهد با خفتو خاری سرنگون میشود مرسی 22 بدبختی۲۲  ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22ابن ملجم 22 ضد خداه ۲۲ بصدامه ۲۲ مرسی۲۲ قذافی۲۲بلنین ۲۲بساداتی۲۲ بخطای۲۲ به ابجد ابابکر 22 شیطان22 بنفاقه22حرص22بکندهاعمر22ضدحق22 22بمنافقا۲۲مبتلاه22 مبتلاه22امراض22
۲۲ذکامه22۲۲بمرض۲۲بنفاص22 22هیز22باکچل22بسرطان22مبتلاهبگردانه  بسرطان22مبتلاه۲۲خیانته۲۲ شرابیا22لامذهب22 بظلمت22 جنگ طلب22 به آتشی۲۲دوزخه۲۲ دشمن اسلام ۲۲علل22 ضددین22 ضد حق22 ناخلفه22 نابحقه22 پررو22لامذهب22خائن هست 22 کیده باابلیس22 بظلمت 22به ابجدشیطان22 عمر 22 الاغی 22گورخر22 ابابکر 22 مقصر 22 دروغ 22 شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 بناحقه22 دوزخه 22بمضر پایمال 22 لعنت 22دشمن اسلام 22ضدی 22دشمن اسلام 22 بدبختی 22هیز22باکچله 22عمر22بدبختی 22مقصر22 هذیان22بمنافقا22 22ابابکر 22ملحد 22 پایمال 22خایمال 22 لواط 22 ایدز 22 شیطان22بدبختی22 بحسرت22خارجی 22بدبختی22بنادانی22لامذهب22
22خریت22ضدحق22 شرابیا22
لامذهب22 بظلمت 22 جنگ طلب22 دشمن اسلام 22 ضددین22 ضد حق22 ناخلفه22 نابحقه 22بناحقه22 پررو22لامذهب22خائن هست 22 کیده22 باابلیس22 بیزید22 بظلمت 22ابجد شیطان 22پایمال 22لعنت 22دشمن اسلام 22 بدبختی22عمر22پایمال22دروغ22 مقصر22ملحد22 22خایمال 22 لواط 22 ایدز22شیطان22بدبختی22خارجی 22شیطان22بدبختی22خارجی22خریت22ضدحق 22شرابیا22لامذهب22 بظلمت 22 جنگ طلب22 دشمن اسلام 22 ضددین22 ضد حق22 ناخلفه22 نابحقه22 پررو22لامذهب22 خائنهست 22 کیده22باابلیس22 بظلمت 22برفت 22دوزخه22عمر ۲۲ لواط ۲۲ میدهد ۲۲ ابابکر۲۲  ابوبکر۲۷ابوبکر رکب وبا۲۷ ای کاش محمد مرسی بخود آید و یا علی بگوید تا مولای شیعه دستش را بگیرد هنوز هم دیر نشده لال بشی ان شاء الله جونت در آد ای بنادانی گفتی عمر ریدن کف دستت  با روی عمر بشوی دستانت را  ای آلوده 22 نمیمیری که از مولای عالم کمک بخواهی  یا علی دوست داشتنی ترین نام پروردگار عالم است که خدا این نام شریفش اسم اعظمش را به علی در کعبه بخشید هم نامش معجزه هم خودش  بگو یا علی افتخار شیعه نام یا علیست مثل نام خاتمو آئینه روی نبیست  ای جانشینه مصطفا نام شریفت مرتضاست هستی محمد یا علی حقا که اسم اعظمی آئینه روی نبی هستی وصیش یا علی نام تو هم مثل نبی ست بر عکس نام یا علیست علی بوود نگار حق ببین که چون محمد است علی جمال خاتم است و نام اسم اعظم است جمال حق علی مدد علی  ولی محمداست  به ذات کبریا قسم که جانشینه مصطفا بوود علی مرتضا کسی که جانشینه سرور و سالارخاتم الانبیاء  پیامبرمان  محمد رسول خداست که نامش هم باید مثل پیغمبر باشد نام محمدم علیست عکس نام محمد علیست آئینه روی محمد علیست ابوبکرو عمر دیگر خر کیست تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکرو عمر عثمان بوود   نام چند تن از یاران پیامبر را به زودی مثل هم طراحی کردم ولی نشد بدرد منظره مثل یک درخت ایستاده خشک شده و ابصار الاغی به آن بسته شده وکاف نامش مثل پالون الاغ شد چون نامش آخرش ر دارد مثل دمب الاغ شد ولی معلوم نیست این الاغ نره یا ماده نام عمر را زیرش میچسبانی میشه الاغ نری که به درخت بسته اند یا در سایه درختی ایستاده بخدا خنده نداره یاران پیامبر قبل از اسلام یا بت پرست بودند یا الاغ چران عرعر بخدا الاغ آوازش عرعرعراست.مثل بلبل که نیست در زمان جاهلیت رسم بود آواز هر خری به در میآمد نام فرزندشان را عرعر یا عمر میگذاشتند نام ابوبکر و عمر را طراحی نمودم مثل الاغی که در سایه درختی با کره اش ایستاده باشد شد چون ابوکر  نامش مثل الاغی تیز زو میماند و هم نام عمر و هم ابوبکر آخر ش ر دارد مثل دمب الاغ میشود = به ابجد22 ابابکر 22 شیطان22به ابجدشیطان22 عمر 22 الاغی 22گورخر22 ابابکر 22 مقصر 22 دروغ 22 شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 بناحقه22 دوزخه 22 پایمال 22 لعنت 22دشمن اسلام 22 بدبختی 22 عمر22دروغ  22 مقصر22هذیان 22ابابکر22 22ملحد22پایمال22خایمال22 لواط22ایدز22شیطان22بدبختی  22خارجی22بدبختی22 22خریت22 ضدحق22شرابیا22لامذهب22 بظلمت 22 جنگ طلب22 دشمن اسلام 22 ضددین22 ضدحق22 ناخلفه22 نابحقه22 پررو22لامذهب22خائن هست 22 کیده باابلیس22 بظلمت 22ابجد شیطان 22 پایمال 22مبتلاه 22 لعنت 22دشمن اسلام 22 بدبختی 22 عمر 22دروغ22 مقصر22 ابابکر 22ملحد 22 پایمال 22خایمال 22 لواط 22 ایدز 22 شیطان 22بدبختی22خارجی 22خریت22ضدحق22شرابیا22لامذهب22 بظلمت 22 جنگ طلب22 دشمن اسلام 22 ضددین22 ضد حق22 ناخلفه22 نابحقه22 پررو22لامذهب22 22خائنهست 22 کیده باابلیس22 بظلمت 22 امیرالمومنین فرمود هیچ مالی زیاد نمیشود مگر از راه حراما 22چلپاسه خور و الاغ چران بوده اند اگر هم نام و ابجد شیطان باشی بر جقی نامت مثل مامله باشد و مثل الاغی چگونه بدون دلیل و مدرک شیاطین را برگزینم خودتان فکر کنید ابوبکر اگر بر حق بود سوره مورچه بنامش آمده نامش را طراحی میکنی با عمر مثل الاغی با کره اش در سایه درختی ایستاده چون آخر نام هر دو هم  ر  داردمثل دمب الاغ میباشد   ولی علی 110 دهمین سوره قرآن سوره نصرپیروزی بنام علیست علی را برعکس نامش را بخوان یلع قهرمان قهرمانان جهان کننده دره خیبر  ابوبکر را بر عکس بخوان ابوبکر = رکب وبا   کب  را از نامش برداری میشه روبا    عمر  = رمع خودتان قضاوت کنید تمام بت پرستها را در صدر اسلام علی به درک واصل نمود علی 26 سیمرغ26 به آسمانه لا حوت علیست او بود نبی به آسمانها میبرد جمع خلبانه خدا میدانند سرحلقه سره کائنات به والله علیست علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را به ابجدظالم عالم= کیست 1602منهای مظلوم عالما 1648 مظلوم عالم  46 لا اله الا الله 46 محمد 20+26علی = 46 مطلوم عالم محمد و علی بودند  وقتی میگویی دین مسیح یعنی 73 فرقه وقتی میگویی دین اسلام یعنی 73 فرقه پس نمیتوانی روی هوا بگی حق با من است پیامبر خدا حضرت آدم نتوانست از آزمایش خدا سر بلند بیرون بیاید تو که جای خود داری قرآن میفرماید ان الانسان لفی خسرا 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب این سه عدد 5ضبدر 5     و 12 ضبدر 12    و 14 ضبدر 14  جمع سه ضرب میشود 365 روز سال 5+6+3=14 معصوم شیعه فرزندان پیامبر علی (ع) فرمود ابوبکر و عمر تا سن 40 سالکی بت پرست بودند من و فرزندانم توسط بدترین خلقت  خدا 49 ابوبکر 27+22 عمر = 49 به شهادت میرسیم وقتی آیه شراب نازل شد  عمر فرمود گمان نکنم از پس این یکی بر بیایم در زمان جاهلیت هیچ گناهی نبوده که مرتکب نشده باشم53 حیوانات عالم 53-26 = 27 ابوبکر حیوانه 27 عالم بوده است     نان  101  نان نمک98 به ابجد نان 101-  نمک 98= 3 سه حقه باز نانو نمک علی و محمد را خوردند و نمکدانش را شکستند و باعث تفرقه و شکست اسلام و 73 فرقه امت اسلام شدند به ابجد صغیر  نان نمک رسول خدا را خوردید 85-58 و نمکدانش را شکستی  = 27  ابوبکرهم نانو نمک خورد و هم نمکدان شکست  بینمازا 27 حقه باز 27 دوزخی 27 دشمن خداوند بظلماتی 27 خیانتی 27 کلکی 27افراط 27 بدبختی 27 خسرا دنیا و الاخره 53-26 علی = 27 ابوبکر  خسرا دنیا و الاخره 53  اول ظالم که حق را ناحق نمود به ابجد  حق 12+15 ناحق = 27 ابوبکر   حق را ناحق نمود و حق خلافت و فدک را هم قصب نموده دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت بخاطر نامردی زیاد پیامبر فرمود خداوند نامرد را زود به زمین میزند قاتلان سید شهداء دو سال نشده مختار همه را به زمین گرم کوبید ظالم 11+ نادانها 16 = 27  ظلم 10+ بنادانه 17 = 27  ابوبکر 27 شهوتی  27 دشمن احمد ... 27 ابجد رکب وبا ابوبکر 27 برعکس  قاتلان شهدای کربلاء 72 توسط یاران  ابوبکر 27 سوره مورچه27لجاجتي 27 خيانتي 27دروغه 27 حسدیه 27کبری27 حرصه27  دوزخي27 منافقون 27 نفرته 27هزیانه 27 دروغه  27 ام الفصاد 27 گمرهی 27 دوزخی   27 حقه باز27 حيوانه 27 جاسوس مقابل 27منافقون 27به شرابخار  27  وهابی ها را به مبارزه میطلبم به ابجد (خداوند17 ) + (ظلم 10 = 27 ابوبکر شیطان بود حرف خدارا گوش نکرد     فقط یک کلمه به ابجد کبیر ابوبکر و عمر و عثمان   بغیر حروف تشکیل دهنده نامشان  بنام خلفایتان بیاورندبه ابجد کبیر فقط سوره مورچه بنام ابومکر آمده و هیچ سوره دیگر نیامده خدا اصلا به آدم حسابشان نکرده به ابجدکبیرخداوند17  + ظلم 10 = 27 ابوبکر 27خداوند ظلم 27 بخدای ظلم 27 شیطان بود حرف خدارا گوش نکرد  ( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار  ابوبکر 27    قال رسوالله من تعز بغیر الحق اذله الله بالحق  هر کس به ناحق عزیز شود خداوند او را به حق بر زمین میزند در عالم اولین کسی که در اسلام حق را ناحق نمود ابوبکر بود  ابجدش 27سوره مورچه بعد از دوسال خلافت از دنیا رفت اوحق را ناحق کردبه ابجد۱۲حق12 +  15  ناحق =  27ابومکر27سوره مورچه  ابوبکر خیلی کوچک بوده مورچه نمل 27 من از خار سر دیوار دانستم که ناحقی ۴۹حرف ناحقی49 بفاسد ترینی 49  پست ترین انسان در آتش 49 پست تر انسان خاکها  49 پست ترین انسان آتشی  49  ابوبکر 27+22 عمر = 49 خاک بر سره زشتها  49   - محمد و علی 46=  3 انگل ابوبکر عمر و عثمان بیعت کنندگان بیعت شکستند اهل سنت کرخیدا  49 بیعت شکنانی 49 با بی دین ترا ه 49 ضد دین محمدا 49 گبر دین مجوسی 49 بت پرست دینی 49  به ابجد   49بفاسد ترینی 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 بفاسد ترینی49 دشمنانه دین خدای49خائن به اسلام خداوند 49  یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 خسرا دنیا و الاخره53 -26 علی = 27 ابوبکر 27 دشمن مقدسه 27  خسرا دنیا و الاخره49   مسئله اصلیا 49 بغصبا خلافت الله 53- 26 علی = 27 ابوبکر ابوبکر و عمر در جنگها  جیم میشدند به ابجد جیم 53 – 26علی =27  ابوبکر و فقط  علی میجنگید و از پیامبر محافظت مینمود ابوبکر و عمر در جنگها جیم میشدند  طرفداری کور کورانه از سه خلیفه نامردی تمام است و فقط علی مولاست   و ابوبکر 27خاکبرسر27پررو ه 27 کلکه  27 رودار 27 نفرته 27 افراط27 پستریه 27 بدبختیه27 شیطانه 27 دوزخی 27 زناکارخیانتی 27 گمرهی 27 بشهوتی 27 شهوت بنفس 27 مرگ بنفاقه۲۲ 27نجس عین27 دوسال بیشتر خلافت نکرد ریق ریاست را سر کشید ابومکر دوسال نشده از دنیا رفت  ابوبکر27مذهب سنی 27 بنفاقی 27 زنازاده 27 زناکار 27نجس عین27 ام الفصاد 27 دوزخی 27نظام سلطه 27 فلانی 27دوزخی 27 ناخلفی 27ی حقشه 27 سوره مورچه ۲۷ شرابیاه 27دوشاخیا 27 بشلخزنی 27 ملحده  27 به ابجدخداوند17  و ظلم 10 = 27 ابوبکر شیطان بود حرف خدارا گوش نکرد  ( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار 27 ابوبکر 27( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار 27 ابوبکر 27  پيامبر فرمود خداوند نامرد را زود به زمين ميزند ابوبکر دو سال نشده از دنيا رفت قاتلان سيد شهداء دو سال نشده مختار همه را به زمين گرم کوبيد ظالم 11+ نادانها 16 = 27 ظلم 10+ بنادانه 17 = 27 ابجد نان 101- نمک 98= 3 سه حقه باز نانو نمک علي و محمد را خوردند و نمکدانش را شکستند و باعث تفرقه و شکست اسلام و 73 فرقه امت اسلام شدند به ابجد صغير نان نمک رسول خدا را خورديد 85-58 و نمکدانش را شکستي = 27 ابوبکرهم نانو نمک خورد و هم نمکدان شکست( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار ابوبکر 27 قال رسوالله من تعز بغير الحق اذله الله بالحق هر کس به ناحق عزيز شود خداوند او را به حق بر زمين ميزند در عالم اولين کسي که در اسلام حق را ناحق نمود ابوبکر بود ابجدش 27سوره مورچه بعد از دوسال خلافت از دنيا رفت ( گمراه 18 +9 خار= 27 بابوگبر  اگر نام ابابکر و عمر ابجد شیطان نبود بازم هم نمیشد به بناحقه22 دوزخه 22

خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار دادضرب ۵تن در خودش و دوازده ۱۲ امام در خودش و ۱۴ معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود ۳۶۵ روز سال  هر سال 52 جمعه داریم با 313 روز جمال قائم آل محمد 52+313= 365 روز سال باسلام در گوگل از وبسایت  لا اله الا الله46   دیدن فرمائید به فارسی بنویس   لا اله الا الله46  و نام محمد و علی را ببین از هر طرف محمد علی خوانده میشود و علی محمد  سیاهی لشگر نیاید به کار که یک مرد جنگی به از صد هزار  نظر شما اینطور است شیعیان به طور باورنکردنی در حال زیاد شدن هستند هر روز از صدها نفر ندای بحق لا اله الا الله محمد رسوالله علی ولی الله میگویند و قائمنا حجت اله   انشاء الله تا 5 سال دیگه یک وهابی باقی نخواهد ماند و همه پی به حقانیت خانواده پیامبر و علی خواهند برد خدا شکر احادیث غدیر خم در کتب اهل سنت میباشد نمیتوانند بگویند ما در آوردیم  به قول اهل سنت میفرمایند  خدا در غدیر خم جانشینش دوستش را تائین نمود و معلوم شد دوست خدا و دشمن خدا چه کسانی هستند .دین مسیح نزد شیعه بالاتر از تمام دین های دیگر است مسلمان گمراه و عوضی به درد اسلام نمیخورد دین مسیح ۷۳ فرقه دین اسلام ۷۳ فرقه پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه ۳۸۵ شیعه ۳۸۵ فرقه ۲۵ شیعه ۲۵  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال نازد به خودش  خدا که حیدر دارد از حیبت او کعبه ترک برداردخداوند سال را 365 روز سال 52 جمعه داریم میماند 313 روز +۵۲= ۳۶۵ وز سال  مثل روز جمال قائم آل محمدعج  ۳۱۳ یار باوبا دارد بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر5 تن و ۱۲ امام و 14معصوم  شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود علی جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + علی۱۱۰  =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به  ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقو  هم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد صغیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴  ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر   اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱  از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم  کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیست  کسی که آئینه قلبش نشکسته باشد  مولایش علیست آئینه کبریاء محمداستو جمال محمد  علیست مردم میفهمد آنقدر هم نادان نیستند ای مومنین شیعه و سنی به ذات خدا شما در امتحان الهی قرار دارید نام علی ومحمد هم معجزه است به ذات الهی قسم حق با شیعیان مهدی قائم آل محمد است اهل کوفه نظر نمیدهند اهل کوفه رای نداده اند اهل کوفه وهابیند 73 فرقه اند ابجد جنگ جمل73 کینه شترییند ما هزار بار ثابت کردیم حق با شیعه است شما هم سه بار ثابت کنید ای 73 فرقه کفرببین معجزه نام علی هم محمد است یا علی تنها مقدس در عالمی  یا علی به  احترام نامت  شیعه و سنی باهم میگویند یا علی اشهد ان علیا" ولی الله و قائمنا حجت الله قائم آل محمد شیعه ها علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را این شکاف کعبه را منظور چیست عصمت زهراء با مولاء علیست  بر صفحه چهره با خط لم یزلی از حاجب و عین وانف با خط جلی یک لام و دو عین با دو یای معکوس معکوس نوشته نام دو علی علی عکس نام محمد علی نام علی به مثل چشمو گوشو ابرویت نام عمر به مثل دماغو خای ه و ۰۰۰چرا نشسته ایم جواب وهابیت و توهین به مسجد بقیع را نمیدهیم ما آماده ایم شیطان را سر جایش بنشانیم  با یک تکان خیبری آل سقوط را میبریم
/ امام باقر (ع) فرمود :«ابلیس چهار مرتبه فریاد بلند کشیده است ، 1- روزی که مورد لعن خدا قرار گرفت 2- روزی که از آسمان ها به زمین فرستاده شد  3- روزی که پیامبر (ص) به رسالت مبعوث شد 4- روز غدیر خم». (1) سید بن طاووس  روایت کرده است که شیطان در روز غدیر به صورت پیر مرد زیبا روی  نزد پیامبر(ص)  آمد و گفت : « ای محمد ، چقدر کم اند آنان که واقعاَ طبق گفته هایت با تو بیعت کنند.» (2) امام رضا (ع) می فرمودند : «مثل مومن در قبول ولایت امیر المومنین (ع) در روز غدیر خم مثل ملائکه در سجودشان مقابل حضرت آدم (ع) است و مثل کسانی که در روز غدیر از ولایت امیر مومنان (ع) سر باز زدند مانند شیطان در نافرمانی خدا در سجده کردن بر آدم است» . منشور  امامت در حجِۀ الوداع  همراه با خطبه غدیر تالیف سید حسن گلپایگانی پی نوشته :1- بحار الانوار ج 37 ص 121  2- بحار الانوار ج37 ص 135    

علی آگاه ترین فرد نسبت قرآن و و پیامبر است
علامه محقق عاصمی و دیگران از صحابی معروف، ابو اطفیل نقل
نموده که  چند روز بعد از در گذشت ابو بکر و بیعت با عمر و
نامیدن او را به امیرالمومنین یکی از یهود مدینه که اورا از اولاد
هارون برادر موسی (ع) می پنداشتندبه نزد عمر آمد و گفت : ای
امیر المومنین کدام یک از شما نسبت به پیامبر و
کتابش اعلم باشد ؟ که من از آنچه می خواهم از وی سئوال کنم ؟
پس عمر با اشاره به علی ابن ابی طالب گفت :« هذا اعلم به نبینا و
کتاب نبینا »این شخص اعلم و آگاه ترین ما نسبت به پیامبر و کتاب او
قرآن مجید است .یهودی با روی سخن بدان حضرت گفت آیا تو این
چنین هستی یا علی ؟ علی (ع)فرمود : از هرچه می خواهی سئوال
کن .  تا آخر حدیث که آن مرد یهودی بر اثرسئوالهای مشکل و
پاسخگویی امام (ع) مسلمان شد (1) و متن آن را علامه امینی
آورده(2) است و نیز علامه جوینی این روایت را به تفضیل نقل کرده
است (3)


گرفته شده از کتاب امام امیر امومنین علی (ع) از دیدگاه خلفا مولف :  مهدی بن محمد باقر فقیه
ایمانی
پی نوشته ها 1-زین الفتی فی شرح سوره هل اتی ج 1 ص304 شماره 218
                 2-الغدیر 6/268-269
                 3-فرائد السمطین 1/354حدیث شماره 280                          [ مردم ازدیدگاه حضرت علی (ع) سال  1392 خورشیدی مبارک باد

مردم از ديدگاه حضرت على(ع)
-لطف او عام بود،همه كس را چه هم كيش بود و چه غير آن،مورد عنايت قرار مى‏ داد و براى ستمى كه به آنها مى‏ رسيد، شديدا مى ‏رنجيد،لذا مى ‏فرمود:
«مردم دو دسته‏اند:يا برادر دينى تو هستند،يا انسانى مانند تو.» (1)
«بر اهل ذ مه ستم روا مدار.» (2)
در پيمان مسيحيان نجران نوشت:«نبايد ستم ببينند و نه حقى از آنان پايمال گردد.» (3)
از اينكه يك سرباز دشمن توانسته بود خلخالى از پاى زنى يهودى،در شهر«انبار»كه محيط مسلمين بود، باز كند و به غارت ببرد،شديدا ناراحت‏ شده مسلمانان آنجا را عتاب كرد و فرمود:
«اگر مسلمانى،پس از اين ماجرا به تاسف و اندوه بميرد،جا دارد،و او را سرزنش نبايد كرد.» (4)
گرفته شده از http://imamalinet.net/per/a/ad/adf/adf1.htm
 
پى‏نوشتها:
1.ترجمه الامام على (جرج جرداق) -ج 1 ص 117.
2.ماخذ قبل-ج 1 ص 280/281.
3.ماخذ قبل-ج 1 ص 280/281.
4.ماخذ قبل-ج 1/281.
على معيار كمال صفحه 180
دكتر رجبعلى مظلومى
    وصایت بخاطر افضلیت


به نقل علامه محمد صالح ترمذی حنفی عمر بن
خطاب از سلمان روایت نمود که گفت : من در لحظه های در گذشت رسول خدا (ص) به خدمتش
رسیدم پس گفتم : یا رسول الله آیا وصیت فرموده ای ؟
فرمود : ای سلمان می دانی اوصیا (پیامبران ) کیانند ؟
گفتم خدا و رسولش بدان آگاه ترند .
فرمود : همانا آدم وصیش شیث بود و او برترین کس از فرزندان وی بود که بر جای گذارد .
و وصی نوح سام بود که برترین کسی بود که بعد خود بر جای گذارد  .
و وصی سلیمان آصف بن بر خیا بود که افضل افراد بعد وی بود .
ووصی عیسی شمعون بن فرخیا بود که بر ترین افراد بجای گذارده بعد از خود بود .
آنگاه فرمود : «و انی اوصیت الی علی و هو افضل من اترکه بعدی »
همانا من علی را وصی خود قرار دادم که او افضل افراد بعد از من باشد .(1)
و اما تو خود بخوان حدیث مفصل از تعریف
وصی با توجه به این مضمونی که پیامبر
اکرم (ص) بیان داشته است .
((گرفته شده از کتاب امام امیر  المومنین علی (ع) از دیدگاه خلفا  تالیف مهدی فقیه ایمانی « با اندکی تلخیص »)) [ جمعه هجدهم اسفند 1391 ] [ 10:49 ] [ محب علی (ع) ] [ GetBC(141); 1 نظر ] کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
 
 مولا جلال الدین محمد بلخی رابطه و کشش تاثیر  متقابل  همنوع ها  ، همفکر و هم عقیده ها را ضمن بیان داستانی تحت عنوان ( قصه زنی که طفلش بر سر ناودان غیژید و خطر افتادن بود و از علی کرم الله وجهه چاره جست ) توضیح و تبین می نمائد . حب علی در قرآن و سنت

قرآن سخن پيامبران گذشته را كه نقل می‏كند می‏گويد همگان گفتند : " ما از مردم مزدی نمی‏خواهيم تنها اجر ما بر خداست " . اما به پيغمبر خاتم خطاب می‏كند :
" بگو از شما مزدی را درخواست نمی‏كنم مگر دوستی خويشاوندان نزديكم " سوره شوری ، آيه 23 ))
اينجا جای سئوال است كه چرا ساير پيامبران هيچ اجری را
مطالبه نكردند و نبی اكرم (ص)برای رسالتش مطالبه مزد كرد ، دوستی خويشاوندان نزديكش را به عنوان پاداش رسالت از مردم خواست ؟ قرآن خود به اين سئوال جواب می‏دهد :
« قل ما سئلتكم من اجر فهو لكم ان اجری الا علی الله » سوره سبأ ، آيه 47
" بگو مزدی را كه درخواست كردم چيزی است كه سودش عايد خود شماست . مزد من جز بر خدا نيست " . يعنی آنچه را من به عنوان مزد خواستم عايد شما می‏گردد نه عايد من . اين‏ دوستی كمندی است برای تكامل و اصلاح خودتان . اين ، اسمش مزد است و الا در حقيقت خير ديگری است كه به شما پيشنهاد می‏كنم ، از اين نظر كه اهل‏ البيت و خويشان پيغمبر مردمی هستند كه گرد آلودگی نروند و دامنی پاك و پاكيزه دارند :
« حجور طابت و طهرت » . محبت و شيفتگی آنان جز اطاعت از حق و پيروی از فضائل نتيجه‏ای نبخشد و دوستی آنان است كه همچون اكسير ، قلب ماهيت می‏كند و كامل ساز است . مراد از " قربی " هر كه باشد مسلما از برجسته‏ترين مصاديق آن ، علی‏ است . فخر رازی می‏گويد : زمخشری در كشاف روايت كرده : " چون اين آيه نازل گشت ، گفتند يا رسول الله ! خويشاوندانی كه بر ما محبتشان واجباست كيانند ؟ فرمود علی و فاطمه و پسران آنان " . از اين روايت ثابت‏ می‏گردد كه اين چهار نفر " قربای " پيغمبرند و بايست از احترام و دوستی‏ مردم برخوردار باشند و بر اين مطلب از چند جهت می‏توان استدلال كرد :
 آيه " « الا الموده فی القربی »" . بدون شك پيغمبر فاطمه را بسيار دوست می‏داشت و می‏فرمود : " فاطمه پاره تن من است . بيازارد مرا هر چه او را بيازارد " و نيز علی و حسنين را دوست می‏داشت ، همچنانكه روايات بسيار و متواتر در اين باب‏ رسيده است . پس دوستی آنان بر همه امت واجب است ( 1 ) زيرا قرآن‏ می‏فرمايد : « و اتبعوه لعلكم تهتدون » ( 2 ) از پيغمبر پيروی كنيد شايد راه يابيد و هدايت شويد . و باز می‏فرمايد : « لقد كان لكم فی رسول الله‏ اسوه حسنة »( 3 ) از برای شماست در فرستاده خدا سرمشقی نيكو . و اينها دلالت می‏كند كه دوستی آل محمد - كه علی و فاطمه و حسنين هستند - بر همه‏ مسلمين واجب است ( 4 ) . از پيغمبر نيز راجع به محبت و دوستی علی روايات بسياری رسيده است :
- ابن اثير نقل می‏كند كه پيغمبر خطاب كرد به علی و فرمود : يا علی ! خداوند تو را به چيزهائی زينت داد كه پيش بندگان او زينتی‏ از آنها محبوبتر نيست : كناره گيری از دنيا ، آنچنان قرارت داد كه نه‏ تو از دنيا چيزی بهره‏مند شوی و نه آن از تو . به تو بخشيد دوستی مساكين‏ را ، آنان به امامت تو خوشنودند و تو نيز به پيروی آنان از تو . خوشا به‏ حال كسی كه تو را دوست بدارد و در دوستيت راستين باشد ، و وای بر كسی‏ كه با تو دشمنی كند و عليه تو دروغ گويد .
2 - سيوطی روايت می‏كند كه پيغمبر فرمود : دوستی علی ايمان است و دشمنی وی نفاق .
3 - ابو نعيم روايت می‏كند كه پيغمبر خطاب به انصار كرد و فرمود : آيا راهنمائی كنم شما را به چيزی كه اگر بدان چنگ بزنيد بعد از من‏ هرگز گمراه نشويد ؟ گفتند آری يا رسول الله ! فرمود : اين علی است . دوستش بداريد به دوستی من ، و احترامش كنيد به احترام من ، كه خداوند به وسيله جبرئيل فرمانم داد كه اين را برای شما بگويم
نيز اهل سنت رواياتی از پيغمبر اكرم نقل كرده‏اند كه در آن روايات‏ نگاه به چهره علی و سخن فضائل علی عبادت شمرده شده است :
1 - محب طبری از عايشه روايت می‏كند كه گفت : پدرم را ديدم به صورت علی بسيار نگاه می‏كرد . گفتم : پدر جان ! تو را می‏بينم كه به صورت علی بسيار می‏نگری ؟ گفت دخترك ! از پيغمبر خدا شنيدم كه گفت " نگاه به چهره علی عبادت است .
2 - ابن حجر از عايشه روايت می‏كند كه پيغمبر گفت :
" بهترين برادران من علی است و بهترين عموهای من حمزه است و ياد علی‏ و سخن از او عبادت است .
علی محبوبترين افراد بود در پيشگاه خدا و پيغمبر و قهرا بهترين‏ محبوبهاست . انس بن مالك می‏گويد : هر روز يكی از فرزندان انصار كارهای پيغمبر را انجام می‏داد . روزی‏ نوبت من بود . ام ايمن مرغ بريانی را در محضر پيغمبر آورد و گفت يا رسول الله ! اين مرغ را خود گرفته‏ام و به خاطر شما پخته‏ام . حضرت گفت : خدايا محبوبترين بندگانت را برسان كه با من در خوردن اين مرغ شركت كند. در همان هنگام در كوبيده شد . پيغمبر فرمود : انس ! در را باز كن . گفتم خدا كند مردی از انصار باشد . اما علی را پشت در ديدم . گفتم پيغمبر مشغول كاری‏ است ، و برگشتم سرجايم ايستادم . بار ديگر در كوبيده شد پيغمبر گفت در را باز كن . باز دعا می‏كردم مردی از انصار باشد . در را باز كردم باز علی‏ بود . گفتم پيغمبر مشغول كاری است و برگشتم برسرجايم ايستادم . باز در كوبيده شد . پيغمبر فرمودند : انس ! برو در را باز كن و او را به خانه‏ بياور . تو اول كسی نيستی كه قومت را دوست داری . او از انصار نيست . من رفتم و علی را به خانه آوردم و با پيغمبر مرغ بريان را خوردند .
جاذبه و دافعه علی (ع) نوشته شهید مطهری ص 94 تا 98
  قرآن در نهج البلا غه
قرآن را بیاموزید ، که بهترین گفتار است ، و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست ، از نور آن شفا
و بهبودی بخواهید که شفای سینه های بیمار است و قرآن را نیکو تلاوت کنید که سود بخش
ترین داستانها ست .خطبه 147
همانا قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی ژرف و نا پیداست ، مطالب شگفت آور آن تمام نمی
شود ، اسرار نهفته آن پایان نمی پذیرد و تاریکیها بدون آن بر طرف نخواهد شد .خطبه 18
کتاب خدا قرآن در میان شما سخنگویی است که هیچکاه زبانش از حق گویی کند و خسته
نمی شود و همواره گویاست ، خانه ای است که ستونهای آن هرگز فرو نمی ریزد و صاحب
عرتی است که یارانش هرگز شکست ندارند.
این قرآن است که با آن می توانید راه حق را بنگرید و با آن سخن بگویید و بوسیله آن بشنوید
بعضی از قرآن از بعضی دیگر سخن میگوید و برخی بر برخی دیگر گواهی می دهد . آیاتش در
شناساندن خدا اختلافی نداشته و کسی که همراهش شد از خدا جدا نمی سازد. خطبه 133
قرآن ظاهرش علم و باطنش حکمت است ، نو آوری های آن پایان نگیرد و شگفتی هایش تمام
نمی شود در قرآن ، برکات و خیرات ، چون سر زمین های بهاری پر گیاه در اول بهاران است ،
و چراغ های روشنی بخش تاریکی های فراوان دارد ، در نیکی ها جز با کلید قرآن باز نشود .
وتاریکیها جز با چراغ های آن روشنایی نمی توان بخشید مرزهایش محفوظ و چرا گاه هایش را
خود نگهبان است . هر در مان خواهی را درمان ، و هر بی نیازی را در طلب کافی است . خطبه 153
همانا خداوند بزرگ کتابی هدایتگر فرستاد نیکی و بدی ، خیر و شر را آشکارا بیان بیان
فرمود .راه نیکی در پیش گیرید تا هدایت شوید و از شر وبدی پرهیز کنید ، تا در راه راست
قرار گیرید.خطبه 167   راه های نزدکی به خداوند
حضرت علی (ع)در فراز آغازين  خطبه 110نهج البلاغه،
9 چيز را بهترين و برترين عوامل و دستمايه هاي تقرب به
 درگاه حضرت جل و علا مي دانند که عبارتند از:
 
-ايمان به خدا و رسولش
 
- جهاد در راه خدا
 
-اخلاص
 
-اقامه  نماز
 
-پرداخت زکات
 
-روزه ماه رمضان
 
-حج وعمره
 
-صله رحم
 
-صدقه هاي پنهاني و آشکار
 
به ابجدکبیر و صغیر   اسلام 144 ضرب 12   امام در 12 میباشد آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا ولا تفرقو 144 میباشدعلی هم قرآن ناطق است شب قدر 19 رمضان ضربت در محراب نماز شهادت و تولد در 6 سطح کعبه به دنیا آمده 19ضربدر6= 114 قرآنه ناطق علیست72 شهید کربلاء+72= 144  + 52 جمعه در هر سال =196 ضر 14 معصوم در 14 و ضرب 5 تن در 5 =25 +144+196= 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد هر سال 52 جمعه داریم با 313 روز جمال قائم آل محمد 52+313= 365 روز سال خدا شکر احادیث غدیر خم در کتب اهل سنت میباشد نمیتوانند بگویند ما در آوردیم  به قول اهل سنت میفرمایند  خدا در غدیر خم جانشینش دوستش را تائین نمود و معلوم شد دوست خدا و دشمن خدا چه کسانی هستند به ابجد قرآنیشیطان 22 عمر22 ابابکر  22 بجهالت  22 دشمن خداه 22  ضد حق 22  ضد خداه 22 دشمن اسلام 22 مقصر 22 عمر 22 ابابکر 22 شیطان 22سم بدین 22 دروغ 22 تنفر 22نفرت  22 انزجار 22 آلوده 22 حراما 22 بددهنه 22حیله 22 موزی 22 بدبختی22 ملحد 22 لعنت 22 تفرق 22 جایشانه 22 دوزخه 22نابحقه22 رودار 22 کلک 22 دروغ 22لاشخور ا خردجال 22 عمر22 ابابکر 22 بدبختی 22مقصر 22دروغ  22حراما 22 نفرت 22 بمرتد22 عمر 22  ایدز 22لواط  22 پوچیها 22 بمنافقا 22 آبروه 22 برباده 22 حیله 22 موزی 22 بدبختی22 ملحد 22 لعنت 22 تفرق 22 جایشانه 22 دوزخه 22نابحقه22 ایدز 22 دروغ 22 ابابکر 22 مقصر 22 خارسره 22 بسرچینه 22 نابحقه 22 احمقه میباشد ظالم به ابجد 971- مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمر 
  ماهِ ولايـي شدن براي ملاقات با حق
«ماه رجب ماه خدا است، ماه شعبان ماه پيامبرخدا(صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) است و ماه
رمضان، ماه امّت رسول‌الله صلوة الله‌عليه‌وآله» است». يعني با شروع ماه رجب كه ماه
خداست، نيّت سلوك شروع مي‌شود، بنابراين از خدا شروع مي‌شود و پس از انس با پيامبر ا
كرم(صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) در ماه شعبان و رعايت اعمال مخصوص ماه شعبان، به يك
خوديابي در ماه رمضان مي‌رسيم، بدين‌معناست كه ماه رمضان، ماه امت است. گفتار  را با آن
روايت جمع كنيد كه اميرالمؤمنين«عليه‌السلام» مي‌فرمايد: « شَهْرُ رَمَضانِ، شَهْرُالله وَ شَعْبانِ
شَهْرُ رَسولُ‌الله وَ رَجَبٌ شَهْري»[1] يعني؛ ماه رمضان ماه خداست و ماه شعبان ماه
رسول‌الله«صلوة الله‌عليه‌وآله» و ماه رجب ماه من است. پس طبق اين روايت، به يك اعتبار
ماه رجب، ماه يگانگي با خداست، از طريق ارتباط با خود خدا، و به يك اعتبار، ارتباط با خدا ب
دون اتّصال به ولايت ممكن نيست و لذا ماه رجب، ماه امير‌المؤمنين(عليه‌السلام)، يعني
صاحب ولايت است، پس ماه رجب ماه اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) يعني ماه ولايـت است. «
ولايت » يعني زدودن جنبه‌هاي غير الهي از دل و رسيدن به يك به‌خود آمدن ناب. دلي كه
ولايي شد اين دل غيرِ حق را نمي‌خواهد، آن وقت اين دل به عشق به نبيّ - كه مظهر نمايش
صفات حقّ است- مي‌رسد و برايش طلب نزديكي به پيامبر اكرم(صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) در
ماه شعبان پيدا مي‌‌شود و تقاضاي واردشدن در سلوك و سنّت پيامبر اكرم
(صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) در جانش شعله مي‌كشد و در دعاي روزهاي ماه شعبان مي‌گويد:
« اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَي الْاِسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فيهِ...»[2] يعني خدايا! مرا ياري فرما تا به روش و سنّت
پيامبرت نزديك شوم و بدان عمل نمايم. و حالا در منظر نگاه به وجود مقدّس پيامبراكرم
(صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) در ماه شعبان، در مقابل خود و در افق جانت ماه رمضان را
مشاهده مي‌نمايي و در اين حالت ماه رمضان شَهْرُالله، و ماه ملاقات با خدا مي‌شود. اين دو
روايت مي‌گويد: خودت را براي خدا در ماه رجب خالص كن، تا بتواني ولايت و نبوت را بفهمي و
از خدا شروع كن - در ماه رجب- و به خدا ختم كن - در ماه رمضان- .
     پس با ماه رجب و روزه و استغفار در اين ماه يك خلوص اوّليه و خود را براي خدا آماده
كردن داريم. آدم روزه كه بگيرد و إن‌شاءالله دعاهاي ماه رجب را هم بخواند و در آن‌ها دقّت و
تدبّر كند، توجّه به حق در او زنده مي‌گردد. به قول بزرگان: دعاهاي ماه رجب عجيب است اين
قدر عجيب است كه عده‌اي از بزرگان مي‌فرمايند: بعضي از اين دعاها در ماه رمضان هم پيدا
 
نمي‌‌شود و انصافاً هم از جهت توحيد و ولايت يك مراتب خاصي در دعاهاي ماه رجب هست،
خدا توفيق‌‌مان بدهد كه هم اين دعاها را از اهلش درس بگيريم و هم به كمك آن ادعيه با خدا
مناجات كنيم. بعد كه توجّه به حق از اين طريق در انسان زنده شد، ارتباط بيشتر با خدا در او
شعله مي‌كشد،درمی یابد كه بايد براي ارتباط حقيقي با حق، دست به دامن صاحب ولايت،
يعني امير‌المؤمنين(عليه‌السلام)، بزند، اين‌جاست كه مي‌بيند عجب، پس ماه رجب، ماه
امير‌المؤمنين(عليه‌السلام)، است و به اذن آن حضرت مي‌توان حقّ ماه رجب را اداء كرد. در
مستي ارتباط با حق از طريق نور ولايتِ امير‌المؤمنين(عليه‌السلام)، دل با ماه شعبان روبه‌رو
مي‌گردد و مي‌بيند مخزن اصلي، وجود مقدّس صاحب ماه شعبان، يعني محمّد مصطفي
(صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) است. در عطش ارتباط با خدا، با پيامبر اكرم
(صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) روبه‌رو مي‌شود، آرام‌آرام اين عطش شعله‌ور مي‌شود و درست در
دل ماه رمضان از پيامبر اكرم(صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) سراغ خدا را مي‌گيرد و هم خدا به
پيامبرش ندا مي‌دهد:« إِذا سَئَلَكَ عِبادي، عَنّي فَاِنّي قَريبٌ اُجيبُ دَعْوَة‌َالدّاعِ إِذا دَعانِ...»[3] ؛
يعني اي پيامبر! اگر بندگان من از تو سراغ مرا گرفتند، من خودم به آن‌ها نزديكم و جواب آن‌ها
را مي‌دهم. بدون آن‌كه پيامبر اكرم(صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم) را خداوند در اين شرايط واسطه
قرار دهد.
1- وسائل‌الشيعه ج 10 ص 493
2- مفاتيح‌الجنان، اعمال مشتركه ماه شعبان، صلوات مرويّه از امام سجّاد(عليه‌السلام). 
3- 186/بقرهبه ابجدکبیر و صغیر   اسلام 144 ضرب 12   امام در 12 میباشد آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا ولا تفرقو 144 میباشدعلی هم قرآن ناطق است شب قدر 19 رمضان ضربت در محراب نماز شهادت و تولد در 6 سطح کعبه به دنیا آمده 19ضربدر6= 114 قرآنه ناطق علیست72 شهید کربلاء+72= 144  + 52 جمعه در هر سال =196 ضر 14 معصوم در 14 و ضرب 5 تن در 5 =25 +144+196= 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد هر سال 52 جمعه داریم با 313 روز جمال قائم آل محمد 52+313= 365 روز سال خدا شکر احادیث غدیر خم در کتب اهل سنت میباشد نمیتوانند بگویند ما در آوردیم  به قول اهل سنت میفرمایند  خدا در غدیر خم جانشینش دوستش را تائین نمود و معلوم شد دوست خدا و دشمن خدا چه کسانی هستند به ابجد قرآنیشیطان 22 عمر22 ابابکر  22 بجهالت  22 دشمن خداه 22  ضد حق 22  ضد خداه 22 دشمن اسلام 22 مقصر 22 عمر 22 ابابکر 22 شیطان 22سم بدین 22 دروغ 22 تنفر 22نفرت  22 انزجار 22 آلوده 22 حراما 22 بددهنه 22حیله 22 موزی 22 بدبختی22 ملحد 22 لعنت 22 تفرق 22 جایشانه 22 دوزخه 22نابحقه22 رودار 22 کلک 22 دروغ 22لاشخور ا خردجال 22 عمر22 ابابکر 22 بدبختی 22مقصر 22دروغ  22حراما 22 نفرت 22 بمرتد22 عمر 22  ایدز 22لواط  22 پوچیها 22 بمنافقا 22 آبروه 22 برباده 22 حیله 22 موزی 22 بدبختی22 ملحد 22 لعنت 22 تفرق 22 جایشانه 22 دوزخه 22نابحقه22 ایدز 22 دروغ 22 ابابکر 22 مقصر 22 خارسره 22 بسرچینه 22 نابحقه 22 احمقه میباشد ظالم به ابجد 971- مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمر 


« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .دین مسیح نزد شیعه بالاتر از تمام دین های دیگر است مسلمان گمراه و عوضی به درد اسلام نمیخورد دین مسیح ۷۳ فرقه دین اسلام ۷۳ فرقه پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه ۳۸۵ شیعه ۳۸۵ فرقه ۲۵ شیعه ۲۵  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال نازد به خودش  خدا که حیدر دارد از حیبت او کعبه ترک برداردخداوند سال را 365 روز سال 52 جمعه داریم میماند 313 روز +۵۲= ۳۶۵ وز سال  مثل روز جمال قائم آل محمدعج  ۳۱۳ یار باوبا دارد بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر5 تن و ۱۲ امام و 14معصوم  شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود علی جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + علی۱۱۰  =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به  ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقو  هم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد صغیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴  ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر   اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱  از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم  کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیست  کسی که آئینه قلبش نشکسته باشد  مولایش علیست آئینه کبریاء محمداستو جمال محمد  علیست مردم میفهمد آنقدر هم نادان نیستند ای مومنین شیعه و سنی به ذات خدا شما در امتحان الهی قرار دارید نام علی ومحمد هم معجزه است به ذات الهی قسم حق با شیعیان مهدی قائم آل محمد است اهل کوفه نظر نمیدهند اهل کوفه رای نداده اند اهل کوفه وهابیند 73 فرقه اند ابجد جنگ جمل73 کینه شترییند ما هزار بار ثابت کردیم حق با شیعه است شما هم سه بار ثابت کنید ای 73 فرقه کفرببین معجزه نام علی هم محمد است یا علی تنها مقدس در عالمی  یا علی به  احترام نامت  شیعه و سنی باهم میگویند یا علی اشهد ان علیا" ولی الله و قائمنا حجت الله قائم آل محمد شیعه ها علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را این شکاف کعبه را منظور چیست عصمت زهراء با مولاء علیست  بر صفحه چهره با خط لم یزلی از حاجب و عین وانف با خط جلی یک لام و دو عین با دو یای معکوس معکوس نوشته نام دو علی علی عکس نام محمد علی نام علی به مثل چشمو گوشو ابرویت نام عمر به مثل دماغو خای ه و ۰۰۰چرا نشسته ایم جواب وهابیت و توهین به مسجد بقیع را نمیدهیم ما آماده ایم شیطان را سر جایش بنشانیم  با یک تکان خیبری آل سقوط را میبریم


« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .
آئینه روی نبی عکس نام محمد علیست نام محمد شکسته بنویس عکس نام محمد علیست هر چه دارد این نبی دارد علی انتخاب خدا ی علی بود در غدیر خم خدا فرمود اسن نیست جز حیدر امیرالمومنین خدا را شکر در کتب خودشان میباشد وهابی ها ی کودن سرور کائنات محمد استو جمال محمد علیست در غدیر خم گرفت بالا چون دست علی  گفت خدایش مرحبا ذات خداوند علیست  بخوانید از کتاب اهل سنت آدم اینقدر بی معرفت  تاریخ طبری تبری بر سر وهابی ها          حرف دل الاغها که عر عر عر آخر میگند عمر الاغ  تنها حیوانیست که به خوبی باطل را میشناسد هر وقت الاغ عر عر میکرد به عمر میگفتند تو را کار دارد میگویند مغز عمر مثل الاغها کار میکرد  و لگد زن بود مولاء هر وقت سلمان را میدید میگفت به لگد زن بگو آدم باشد و مولاء علی هم از این سه جاطلبا  حسابی کار کشید در فتوحات کشورها بنام عرعر عمر به کام علی
  ابوبکر و عمر و عثمان مثل آمریکا و اسرائیل به ملت خودشون هم رحم نکنند و بکشند برن جلو همینطور کشور کشایی کنند مثل خر لگد بزنند ۲۲با لگد زن ۲۲ عمر۲۲ ابابکر ۲۲ مقصر ۲۲جاطلبا 22 دروغ ۲۲ تنفر ۲۲ انزجار ۲۲ کید ۲۲ تکبر ۲۲ خردجال ۲۲ آمرکا ۲۲ جنگ طلب ۲۲ بنامردا ۲۲ شیطان ۲۲ ابابکر ۲۲ عمر ۲۲ مقصر ۲۲ دروغ ۲۲ ان اکرمکم عندالله اتقاکم 93+17 رکعت نماز=110 زاده محراب شهید محراب علیست  تاریخ  الطبري: روى عن النبي( ص) ياعلي انت وشيعتك هم الفائزون تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکرو عمر عثمان بوود قال رسوالله یاعلی  انت و شيعتك هم الفائزون  هم به ابجد صغیر و به ابجد کبیر شیعه اهل نجات است پیامبر فرمود بعد از من دین اسلام 74 فرقه توسط سه  خارج از دین ابجد سه نفر آنها 74 میباشد ابوبکر 27 عمر 22 عثمان 25= 74 فرقه فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد قرآن فرقه 385 شیعه 385 به ابجد صغیر فرقه 25 شیعه 25کعبه 25  به فرموده رسول خدا شیعیان علی فقط رستگارندو 73 فرقه به دوزخ خواهند رفت به امید خدا امید وار نباشند
پیامبرفرمود دین اسلام  ۷۳ فرقه باطل ۷۳+۱ فرقه حق = ۷۴ ابجد صغیر سه خلیفه که باعث تفرقه امت اسلام شدند بی حیاء ترین آدم 74 ابجد ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان 74 فرقه شدن اسلام توسط این سه خلیفه وهابی به ابجد قرآنی بی حیا ترین آدم 74 میشود ابجد سه خلیفه قاصب پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه به ابجد ۳۸۵ شیعه هم ۳۸۵ به ابجد صغیر هم فرقه ۲۵ کعبه ۲۵ شیعه ۲۵ عدالت ۲۵ تقواء ۲۵ ره حق۲۵ راهنمات ۲۵
کسی گه بیعت ولایت در گردنش نباشد به مرگ جاهلیت مرده است  سرورو مولای ما تنها علیست جانشینش مرد حق قائم یلیست امیر المؤمنی درکعبه دوشش کسی غیر از علی نیست گفت در کعبه محمد اینچینین نیست جز حیدر امیرالمومنین زاده محراب کعبه این علیست در غدیر خم هم روی دستانه نبی ست به وبلاگ وهابی ها که سر میزنی مثل مغز ابوبکر و عمر خالیه خجالتم خوب چیزیه  
هر چیز دنیوی شنیدنش بزرگتر از رسیدن به آن است و هر چیز اُخروی دیدنش بزرگتر از شنیدنش.حیدر کرار علی قاتل کفار علی حیدر کرار علی راه حق گوید به ابجد سروری سروره مشگل گشاء مولاء علی در ز خیبر کنده ای والله یلی هم یلع پایدارمولاء علیست جانشینه حق پیغمبر علیست وارث کوثرو پیغمبر علیست در جهان همتای او قائم علیست  این که شوخی نیست کننده دره خیبر علیست سرچ کن در گوگل بنویس  راه حق 26 ببین که عکس نام محمد علیست کور هم داند وصی خاتمی سلطان سریر ولایت علیست از انما ولی یکم الله ست علی   عکس نام محمدعلیست بنویس راه حق 26 ابجد زیبای مولایم علیست  این نشان عشق بر مولاء علیست ابجد شیعه و کعبه هم یکیست  چونکه مولای دوعالم هم علیست   مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب  باشد علی عشق حق   مولاء‌علیست پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد صغیر و کبیر فرقه میشود برابر شیهه 25و 385  کعبه هم 25 فرقه هم 25 شیعه هم 25   و ابجد کبیر شیعه  385 -  20 محمد = 365 روز سال هر معادله ای به 365 روز سال بر خورد بر حق میباشند  ۳۶۵ روز سال ۳۶۵ بار در قرآن آمده و ۱۲ بار کلمه امام و اماما و ۵ بار کلمه کساء بنام 5 تن آمده 12 ضربدر 5= 60 ثانیه و دقیقه و ساعت و هفته  و ماه و سال میگوید حق با علیست 12+5=17 رکعت نماز در 5 وقت بنام 5 تن دوره کعبه 5 تن در زمینو آسمان نام الله با محمد ناودانه طلای کوثری بروبروی شکاف کعبه بر روی علی درب کعبه هم حسینو روبرویش بوود جانم حسن به دوازده ضلع کعبه قسم به 5 تنو 12 امامو 14 معصوم رسم قمر به ابجد کبیر 340+26 نام علی =366 روز سال و قمر به ابجد کبیر 340+25 شیعه حضرت مهدی =365 روز سال به ابجد کعبه  97+13 رجب تولد مولاء علی در کعبه =110 علی ابجد مولاء علی 110دین اسلام در 18 ذلحجه غدیر خم  کامل شد توسط محمد(ص)جانشینش تائین شد  18  ذلحجه 18+92 محمد =110جانشینه بر حق پیامبرعلیست  ابجد شیعه و کعبه هم یکیست چونکه مولایش علیست  بنام ۵ تن با 5 علم علم قرآن علم حدیث علم کلام علم ریاضی و علم ابجد قرآنی شما را به حق و عدالت و تقواء دعوت مینمایم  سلام  به روی ماه کسی که با خواندن این مقا له برادر عزیز من شود و حق را بپذیرد این سه تا هم مال وهابی ها  معرفی اولین ظالم و مقصر به ابجد قرآنی مقصر 430+ 541  عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم به دست میآید971ظالم 971 منهای  971- 661 عثمان =310 عمر                 ابجد ابوبکر و عمر  541 - 231    ابوبکر = 310 عمر و ابجد سه خليفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر  541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید          عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست ميآيدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید  ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شيطان پرستان ظالم 971-310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلي دين ابوبکر عمر و عثمان ميباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست ميآيد عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست ميآيد مفسديه 199 به ابجد199 مفسديه + ابوبکر 231= 430 مقصر430 -971 ظالم =541 ابوبکر و عمر ظالم 971- 231 ابوبکر =740 مقصر عمر 430 مقصر430 +عمر 310= 740- عمر 310= 430 مقصرو مقصر عمر به ابجد ميشه 740 مقصر عمر اهرمن به ابجد 296+365 روز سال = 661 عثمان ميباشد اهرمن430مقصر +310 عمر= مقصر عمر 740 مقصر عمر 740+231 ابوبکر =971 ظالم به دست ميآيد  ۹۷۱ ظالم - ۷۴۰ مقصر عمر = ۲۳۱ ابوبکر   ظالم و مقصر دین میباشد  و 661عثمان + عمر 310=971ظالم + 231 ابوبکر =1202 ابجد سه خليفه 1202-971ظالم ظالم=231 ابوبکر بدست مي آيد 231 ابوبکر +عمر 310 = 541 عمر و ابوبکر +430 مقصر =971 ظالم به دست ميآيد چه ربطی داره به  شقيقه ظالم به ابجد قرآني 971منهاي مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمردر ميآيد کلمه مقصر 430 + عمر 310 + ابوبکر 231=971 ظالم +231 = 1202 ابجد سه خليفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست ميآيد‌430مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم ميشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان     661 + 310 عمر=  971ظالم به ابجد قرآنی ظالم 971+231  ابوبکر = 1202 ابجد سه خليفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست ميآيد‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان     ابوبکر وعمر 541 +430 =971 ظالم ميشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان     661 + 310 عمر=  971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هست اگر کلمه ظالم 971- مقصر 430 کني= 541 جمع ابجد ابوبکر و عمر 541+430 مقصر =971 ظالم به دست ميآيد 541- 310عمر کني = 231 ابوبکر رکب وبا ميباشد مقصر 430+ ابوبکر 231=661 عثمان در ميآيد مقصر 430 منهاي 310 عمر =740 مقصر عمربخدا این معادله ریاضی پروردگار است به جان مادرم و پدر این معادله ظالم و مقصر اگر مربوط به مولای من بود اگر حق هم بود از او روی بر میگرداندم به خداوندی خدا و به جان علی و محمد مصطفی قسم این حقیقت محض مولاء علیست چون جانشینه احمدی رفته به دوش آن نبی بتها شکسته این علی چون جانشینه احمدی بر جای اوهم خفته ای   ای جانشینه مصطفی نامت بوود هم مرتضاء گفت پپیغمبر به کعبه اینچنین نیست جز حیدر امیرالمومنین  امیرالمومنین در کعبه دوشش کسی غیر از علی نیست در روز غدیر خم نور حق پیدا شد وز جهاز اشتران منبری بر پا شد بگرفت محمد چو علی را سر دست سوگند به ذات حق که حق پیدا شد با هر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است توحیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است به ثنای اسم اعظم شده چون علی محمد بدرید کعبه از هم شده بت شکن به کعبه  اسدالله اعظم    علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید مهراب علیست سایه پبغمبرندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است  مارو عقربو عنکبوت سیاه  کی بوود جانشینه رسول خدا  تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکر و عمر عثمان بوود به هزار نام خدا و ابجد محمد مصطفی قسم 1092 منهای ابجد سه خلیفه 1202 = 110 علی مولاء و مقتدای عالم است میخواهی ببینی طرفدار حقی یا باطلی عدد 1202 عدد حق و باطل است اگر با خدا و محمد و علی میباشی 1202 برحقی و اگر طرفدار ابوبکر و عمر و عثمان میباشی طرفدار باطلی 1202 خط و عدد حق و باطل 1202 میباشد مثل خط استوا 12 حق 12 قلب12 ماهای سال 12 ساعت 12 فشار خون 12 جانها 12 حق 12 امام شیعه فرزندان رسول خدا و کوثر قرآن میباشد پیامبر فرمود بعد از من دینه ا سلام  73 فرقه میشود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد قرآنی فرقه 385 شیعه هم 385 فقط و فقط شیعیان مهدی قائم آل محمدی منجی آخرالزمان تمام ادیان عالم بر حقا میباشند آیه 22 سوره سجده ابجد ابوبکر و عمر و عثمان میباشد ان من الجرمین منتقمون 1202 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان میباشد شیطان به ابجد 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر 22 دروغ 22 ملحد 22 هذیان 22 کید 22 تکبر 22 بنامردا 22 لواط 22 ایدز22 فاحشه 22 عمب22 ابابکر22 جنگ طلب 22خود خواه2222آبروه 22 شیطان 22بردی 22 ٱبروه   22 شیطان 22 عمر22خود خواه  22جنگ طلب 22  قلدر 22 ابابکر 22 دوست دارم ناحق را بشناسید وهابی ها نادان از دنیا نروند به خدا وند بگویند نمیدانستیم و نشنیدیم  ناحق
 آیه  نصرو من الله و فتح قریب به ابجد 105 +5 تن =110 علی مولاست  شما که شیعه هستی اگر برای اینجانب ثابت کردی که پنج تن و دوازده امام و چهارده معصوم با 365 روز سال چه رابطه ای هست من شیعه خواهم شد رابطه سال 365 روز را با 12 امام شیعه و پنج تن آل عباء و چهارده معصوم بیان بفرمائید خداوند سال را 365 روز قرار داد این قرارداد با هوش ترین قرارداد بین خدا و پیامبران و امامان میباشد 365 == 5+6+3= 14و 365 روز سال  پنج تن ضربدر خودش =25)(12 امام ضربدره خودش =144و (14 معصوم ضربدره خودش =196+144+25=365 یعنی جمع این سه ضرب 25+ 144+196=365 روز سال در قرآن 365 بار کلمه یوم 365 روز سال 365 بار در قرآن آمده و کلمه امام و اماما 12 بار و کلمه کساء بنام پنج تن 5 بار و ساعت و ثانیه و روز و شب و دوازده ماه سال را به نام 12 امام شیعه 12ضربدره 5 تن =60 دقیقه و ثانیه هم شهادت به حقانت علی (ع) مید هد  قمر به ابجد کبیر 340+26 نام علی =366 روز سال و قمر به ابجد کبیر 340+25 نام حضرت مهدی =365 روز سال  12+5=17 رکعت نماز روزانه کعبه به ابجد 97+13 رجب =110 بنام شاه مردان علی علی در کعبه چون آمد بدنیا شکاف کعبه میگوید همین را چه مبارک سحری بودو چه فرخنده شبی لیه القدر به کعبه علی دوش نبی حمدو قلهو آیه الکرسی به عرش کبریا مدح او گوید به دوش مصطفا 110 یکصدو دهمین سوره قران بنام علی سوره نصر بنام علی مولاست مارو عقزبو عنکبوت سیاه کی بود جانشینه رسول خدا گل نرکس گل محمدی مخصوصا عدد دوازده بنام سرور و سالار شیعه قائم آل محمدی میباشد 12دوازدهمین سوره قرآن یوسف زهراء‌پادشاه عالمین اصل حق باشد و هم نور عین نور قرآن  برای سلامتیش صلوات بر دشمنانه ابلهش لعنت باد  امام حق با 12 امام شیعه است جمع نام سه خلیفه به ابجد هم میگوید حق با ائمه شیعه است 12ضربدره 5 تن =60 انگشت شصت میگه بیاخ حق با سه تن نیست 12ضربدر 5=ّ یک دقیقه 60 انگشت شصت نشان قدرت علی ع قدرت 60 مرد جنگی همان قدرتی که دره خیبر را از جاء کند 60ضربدر72=4320تقسیم بر12=360تقسیم بر 5=72شهید کربلاء 360+5 تن =365 روز سال روزه 30روزه ضربدر 12امام= 360تقسیم بر5 تن=72 شهید کربلاءهر که با ولایت علی شک دارد با مادر خویش در میان بگذارد  و شاهنشاه عالم علی  کعبه هم گوید شه عالم علیست به ابجد عدد یازده تا بیست به ابجد 98+  12   امام =   110نام علی کعبه به ابجد 97+13 رجب تولد مولا ء =110 علی هم به ابجد کبیر 110 میباشد  بیائیم به ابجد کلمه (به ابجد= 17 ) 17 رکعت نمازمیشود  در پنچ وقت 17ضربدره 5 =85 +25 نام مهدی (عج)=110 جانشین واقعی علی ابن ابی طالب حضرت مهدی موعود تمام ادیان قائم آل محمد است به ابجد ( امام جن انس 26 ) علی هم 26 نورخداه26ذات خداوند 26درعلم ها 26علیست 26دره آسمانا 26 راه حق هم 26 طلاء هم 26 ( خیلی26 آقایی 26 )  خیلی آقایی علی دلیل 26 ولفجر 26 سید حق26 سید آسمان 26سید ابواب 26 عشق حسن 26انتخاب اخلاص26اثبات خداه 26 علی 26  و به ابجد صغیرعلی  26 طلاء هم 26 راه حق  26 حق انتخاب 26  به ابجد کلمه راه حق 26 راه حق 26 علی 26 طلاء26  حق انتخاب 26 کلمه راه حق خودش میگوید حق با علیست 1۱۰کعبه دلها علی مرتضاست ثاقی کوثروصی مصطفاست هم امام اول این شیعه هاست  بر جمالش صد درود از سوی به ابجد خدا ميشه 5 انس هم ميشه 5 +5 =10 ده انگشت داري به دست که لا اله الا الله است 5 انگشت داري به دست اين نشانه 5 تن است 14 بندانگشت داري به دست اين نشانه 14 معصوم شيعه است 5 انگشت داري به دست اين نشانه 5 تن است قلب را خدا شبيه 5 آفريد که ز 5 تن جدا نشيد قطره قطره خونم ميدهد گواه نيست بهتر ز 5 تنه آل عباء ميتپد قلبت 72 بار در دقيقه به عشق حسين با فشار 12 ضربدره 5 =60 دقيقه و ثانيه و ساعت روز و شب ماه سال هم ميگويد حق با عليست 12 ضربدره 6 سطح کعبه =72 شهيد کربلاء                                      عکس نام محمد علیست آئینه روی محمد
 علیست جانشینه مصطفا این مرتضا مو لاء علیست عکس نام محمد علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبی ست جانشینه مولاء علی هم قائم آل محمدیست ابجد ظالم 971 -430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر 430 مقصر +310 عمر +231 ابوبکر = 971 ظالم به دست میآید پیامبرفرمود بعد از من دین اسلام 73 فرقه خواهد شد فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه به ابجد 385 شیعه هم 385 جیگر طلاء به هزار نام خدا قسم به ابجد محمد مصطفا قسم 1092 - 1202 ابجد سه خلیفه = 110 نامت 110 یاعلی حقا پلیس عالمی به خداوند یکتا قسم علی مولای و مقتدای عالم است ظالم971-661 عثمان = 430 مقصر دین اسلام در جهان 73 ابجد ابوبکر 27+22 عمر 24 عثمن = 73 فرقه شدن دین اسلام توسط سه خلیفه ابجد آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون 1202 میباشد 1202- 971ظالم =231 ابوبکر اول ظالم که حق را ناحق نمود به ابجد حق 12+15 ناحق = 27 ابوبکر حق را ناحق نمود و حق خلافت و فدک را هم قصب نموده دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت بخاطر نامردی زیاد پیامبر فرمود خداوند نامرد را زود به زمین میزند قاتلان سید شهداء دو سال نشده مختار همه را به زمین گرم کوبید ظالم 11+ نادانها 16 = 27 ظلم 10+ بنادانه 17 = 27 ابجد نان 101- نمک 98= 3 سه حقه باز نانو نمک علی و محمد را خوردند و نمکدانش را شکستند و باعث تفرقه و شکست اسلام و 73 فرقه امت اسلام شدند به ابجد صغیر نان نمک رسول خدا را خوردید 85-58 و نمکدانش را شکستی = 27 ابوبکرهم نانو نمک خورد و هم نمکدان شکست( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار ابوبکر 27 قال رسوالله من تعز بغیر الحق اذله الله بالحق هر کس به ناحق عزیز شود خداوند او را به حق بر زمین میزند در عالم اولین کسی که در اسلام حق را ناحق نمود ابوبکر بود ابجدش 27سوره مورچه بعد از دوسال خلافت از دنیا رفت ( گمراه 18 +9 خار= 27 تمام بت پرستها را در صدر اسلام علی به درک واصل نمود علی 26 سیمرغ26 به آسمانه لا حوت علیست او بود نبی به آسمانها میبرد جمع خلبانه خدا میدانند سرحلقه سره کائنات به والله علیست علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را به ابجدظالم عالم= کیست 1602منهای مظلوم عالما 1648 مظلوم عالم 46 لا اله الا الله 46 محمد 20+26علی = 46 مطلوم عالم محمد و علی بودند وقتی میگویی دین مسیح یعنی 73 فرقه وقتی میگویی دین اسلام یعنی 73 فرقه پس نمیتوانی روی هوا بگی حق با من است پیامبر خدا حضرت آدم نتوانست از آزمایش خدا سر بلند بیرون بیاید تو که جای خود داری قرآن میفرماید ان الانسان لفی خسرا 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب این سه عدد 5ضبدر 5 و 12 ضبدر 12 و 14 ضبدر 14 جمع سه ضرب میشود 365 روز سال 5+6+3=14 معصوم شیعه فرزندان پیامبر نان 101 نان نمک98 به ابجد نان 101- نمک 98= 3 سه حقه باز نانو نمک علی و محمد را خوردند و نمکدانش را شکستند و باعث تفرقه و شکست اسلام و 73 فرقه امت اسلام شدند به ابجد صغیر نان نمک رسول خدا را خوردید 85-58 و نمکدانش را شکستی = 27 ابوبکرهم نانو نمک خورد و هم نمکدان شکست بینمازا 27 حقه باز 27 دوزخی 27 دشمن خداوند بظلماتی 27 خیانتی 27 کلکی 27افراط 27 بدبختی 27 خسرا دنیا و الاخره 53-26 علی = 27 ابوبکر خسرا دنیا و الاخره 53 اول ظالم که حق را ناحق نمود به ابجد حق 12+15 ناحق = 27 ابوبکر حق را ناحق نمود و حق خلافت و فدک را هم قصب نموده دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت بخاطر نامردی زیاد پیامبر فرمود خداوند نامرد را زود به زمین میزند قاتلان سید شهداء دو سال نشده مختار همه را به درک واصل نمود  قصد توهین ندارم یک واقیت است بتازگی وهابی ها گورکن و لاشخور شده اند قبرهای مردگان را میشکافند وبا جنازه بی اجازه نبش قبر میکنند من از قبل ابجد  لاشخورا 22 گفتم اینها کفتار و لاشخورا میباشند باورتان نشد بفرمائید  ظالم 971 منهای مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد  541 +430مقصر = 971 ظالم به دست میآید ظالم 971 +231 ابابکر = 1202 ابجد سه خلیفه وهابی  1202- 231 ابابکر =  971  اول ظالم به دست میآید ابوبکر است  661عثمان +310 عمر= 971 ظالم971 - 430مقصر =ابابکر و عمر 541  ابابکر عمر بخت نصر  چنگیز موغوله  هیتلر  اسرائیل صدام یزید معاویه وهابی آمرکا 22  22درد سر22خردجال 22 انزجار22 شراره  22 تنفر 22 آتشی به 22   میگرن22 بسرطان 22 به ابجد 22لجنیا  22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 کلکه 22 خیانته 22ایدز22لواط22 فاحشه22هیز 22 جهدی22با جعل 22مفصد22 فی الارض   22بظلماته22 بدبختی22بظلماته22 زخم دلا22 بمرض22 ایدز22 لواط 22  بدشمن خدا ه22 نفرت 22 حیوان 22بایسته22 خاررات 22بخواهر  22دروغ22 ابابکر22 با منافق 22 همدسته 22بتحمت تکبر 22کید 22 مقصر 22 ملحد 22 دوزخه22 خیانته22 بدزده 22 شتری22 الاغی 22 سرقتها 22با رشوه 22بگرفت 22چلپاسخور ا22 تگزاسی 22 آمرکا 22  بااسیر22 لواط 22 بکرد 22  بتباهی 22 فسادت22 اهرمن 22 ضد حق22 منکر22 اسلامی22 بنمازها 22   توجهت 22 کمشدها 22 ضد حق22 بنمازها 22 بنمازها 22 خرابیا  22 بشرابخار   22   جمعه22 نرفت22 شرابیا22   دشمن اسلام22 خودنماه 22 تکبر 22 22کید 22  نابحقه22  بددهنه22 منکر22 حقی 22تفرق22 اختلفنا 22بدزده براه ها 22 دوزخه 22 شیطان 22 رید 22 روسر 22 عمر 22 دروغ 22 تکبر 22 لعنت 22تکبر22 بزنیا 22جلفی22 بچشم چرانه 22 هیزه 22 ابالهبه  22وهبی 22 ابا لهبه22 دروغ 22بگوید 22بمردم 22با ابلیس 22 همکاسست 22 کید 22 تفرق 22 اختلفنا 22 هیز 22 لا مذهب 22 قلدر 22 بناحق 22 خیانته 22 گمراهت 22 ملحد 22لواط 22 تعصب 22 عمر 22 قلدر22 بی دین 22 دشمن اسلام 22 ضد حق 22 ناخلفه 22 ناحقه 22 آیه 22 سوره سجد برای ریاست سجده کردن نه برای خدا آیه 22 ان من المجرمین منتقمون1202 ابجد این آیه ابجد ابوبکر و عمر و عثمان قلدر1202 میباشد  22 عمر 22 شیطان 22 میباشد ما مجرمان را سخت کیفر میدهیم  به ابجد ظالم 971 -430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر 430 مقصر +310 عمر +231 ابوبکر = 971 ظالم به دست میآید پیامبرفرمود بعد از من دین اسلام 73 فرقه خواهد شد فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه به ابجد 385 شیعه هم 385 جیگر طلاء به هزار نام خدا قسم به ابجد محمد مصطفا قسم 1092 - 1202 ابجد سه خلیفه = 110 نامت 110 یاعلی حقا پلیس عالمی به خداوند یکتا قسم علی مولای و مقتدای عالم تنها و تنها علی مولاء است جلوه نور جمال کبریاء رفته در کعبه به دوش مصطفا این مرتضا   جلوه نور جمال خاتمی رفته در کعبه به دوش مصطفا این مرتضا مولاء علی راه حق گوید به ابجد سروری سروره مشگل گشاء مولاء علی راه حق راه حق هم ابجد نامت بوود بیعت عالم مبارک شیر حق  به ابجد26حس شیر26داری با علی 26 راه حق 26روزه 26خلقت حق 26   امامت حق حق 12+عشق 14= 26 طلاء 26 علی 26 راه حق 26 ابجدصغیر  امام علی 26علی 26 راه حق 26جلوه نوری علي 26راه اسلام 26 خاندان نوری26 ظاهره  26مسلمین 26 نوری  26 راه حق 26نماز دینا ۳۱   نماز حق  ۲۶  نبوت 14 امامت 14 معصوم  جان رسول26 و 12 امام +14 معصوم = 26 آيه مباهله26 جان رسول26علي جان احمدت 26 مهجور26 26قلب اسلام 26 گنجینه ها 26  26 دوست حق 26 غدیر 26 سیزده 26سیزده رجب تولد مولاء‌در کعبه 26  بیست ششی 26  راه اسلام26راه حق 26حق انتخاب 26 وصیت 26 بیعت 26 ارباب حق 26 عشق حق 26 وارثان 26 خاندان نور 26 گنج عالم26 خیلی 26مردی 26غیبی 26 مردی 26 غیبی 26 راه حق 26 علی 26 طلاء26 گنج علما 26خیلی 26 حبلی 26 وعتصمو بحبل الله جمیعا" ولا  تفرق 22 شیطان 22 عمر 22 ملحد 22 لواط 22 عمر 22دروغ 22 کید 22 تکبر 22لواط22 تف کن22پررو 22  اختلفنا 22ناعمه 22احقاف 22  تف کن 22 خرفها 22 الاغی22 هذیان 22باطلت 22  اقرار 22  به ابجد شیطان 22 کلماتی که بنام22 شیطان 22 ابابکر22 شرور 22 قلدر22عمر 22 یا هر ابجدی حساب میکنی شیطان عمر و ابابکر ابجدشان یکی میباشد 22 شیطان 22مقصر22 ایدز 22خردجال 22 عمر22 ابابکر 22 بدبختی 22مقصر 22دروغ  22حراما 22 نفرت 22 بمرتد22 عمر 22  ایدز 22لواط  22 پوچیها 22 بدبختی22 تفی 22 بمنافقا 22 آبروه 22 برباده 22 حیله 22 موزی 22 بدبختی22 ملحد 22 لعنت 22 تفرق 22 جایشانه 22 دوزخه 22نابحقه22 ایدز 22 دروغ 22 ابابکر 22 مقصر 22 خارسره 22 بسرچینه 22 نابحقه 22 احمقه 22 حیله 22 گمراهت 22 بفتنها 22 ضد حق 22ضد اسلام 22 دشمن اسلام 22 آلوده 22دروغ 22 تکبر 22 کید 22 تنفر22 نفرت 22 بذللت 22مقصر22 ایدز  22 ملحد 22 عقرب 22 عقابه22 لاشخور ا 22 دروغ 22 شیطان 22 ابابکر 22 عمر22تنفر  22بجهالت 22 بغیض 22 بجنیه 22 لواط 22 فاحشه 22 پاچيد22شیطان  22رید22 روسر 22عمر 22 ابابکر 22  قرطاس 22 عمر22هذیان 22 ایدز 22عمر 22 دروغ 22 باخاری 22بخاریا 22 تنفر22عمر22ملحد 22 بمشرک  22 نفرت 22 ابابکر 22 دوسالی22 مرده ا22  با جهله 22 ابالهبه22 اباجهلت 22 ملحد 22 مقصر 22 ابابکر 22 تکبر22 دروغ  22عمر 22 لواط 22 ایدز 22 فاحشه 22 کید 22 دوزخه2222 دروغ 22 باخاری22 انزجار 22 شيطان به ابجد 22 عمر 22 ایدز22 ابابکر22 رکب وبا22 کب را بردار ميشه روبا ه 22 با ابلیس22 و اکثرهم لا یعقلون به ابجد 85 منهای ابجد 73  سه خلیفه 85-73= 12 فقط 12  حق 12 قلب 12  علی مع الحق و الحق مع العلی  110 +13 رجب = 123   گفت عمر پیامبر هذیان میگوید شیطان 22 عمر 22 تف کن 22لا مذهب 22 الاغی22پررو22 ابوبکر و عمر و عثمان خایه ای ۲۷   اسب مولاء هم نمیشوند کیر چرا  ابوبکر و عمر و عثمان را الان میخواستیم تا با خواهر کوسته بازی مثل آمریکا و اسرائیل به ملت خودشون هم رحم نکنند و بکشند برن جلو همینطور کشور کشایی کنند مثل خر لگد بزنند ۲۲با لگد زن ۲۲ عمر۲۲ ابابکر ۲۲ مقصر ۲۲ دروغ ۲۲ تنفر ۲۲ انزجار ۲۲ کید ۲۲ تکبر ۲۲ خردجال ۲۲ آمرکا ۲۲ جنگ طلب ۲۲ بنامردا ۲۲ شیطان ۲۲ ابابکر ۲۲ عمر ۲۲ مقصر ۲۲ دروغ ۲۲ درسی۲۲عبرت ۲۲ نگرفت ۲۲ تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکرو عمر عثمان بوود  مثل قلب 12+ 14 مسلم = 26 علی 26غیرت 26سرداره26متسر ی26 رستمی 26 مت سری  در نماز فرقش شکافت آنهم نماز صبح یپید در محراب نماز بی اذنه علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست که در محراب نماز سرش شکافته شد  مت سری  رستمی مت سری بدانید به فارسی علی رستمیست که رستم مت سر علیست بی اذنه علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست نام علی 26 میباشد  نجم به ابجد ۹۳+۱۷ رکعت نماز =۱۱۰کعبه به ابجد ۹۷+رجب۱۳ رجب =۱۱۰ نامت ۱۱۰یا علی حقا پلیس عالمی به ابجدسه خلیفه 1202- 971 ظالم = 231   ابوبکر اول ظالم دین اسلام بوده است  ابجد هر خری را منهای ظالم کنی اسم یابو در میآید که ابومکر رکب وبا  ابوبکر  رکب وبا   کب را بردار میشه49  روبا مکار یا  49- 22 عمر = 27 ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت چه کسی خوشحالتر از همه عالم بود در مرگ ابوبکر و عمر و عثمان  حضرت اعزائیل  یگ کیفی کرد هیچ ملکی به اندازه ایشان شاد نبود گفته به اندازه صد هزار سال عذابش دادم میگوید این سه از عذابی که دادمشان روز قیامت مثل سگ چهار دستو پا وارد محشر میشوند به ابجد سگی  چهار دستپا ی ها 49 ابجدصغیر  ابوبکر و عمر 49     ظالم971-661 عثمان = 430 مقصر دین اسلام  ابوبکر و عمر و عثمان میباشد در جهان 73 ابجد ابوبکر 27+22 عمر 24 عثمن = 73 فرقه شدن دین اسلام توسط سه خلیفه ابجد آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون 1202 میباشد 1202- 971ظالم =231 ابوبکر اول ظالم که حق را ناحق نمود به ابجد حق 12+15 ناحق = 27 ابوبکر حق را ناحق نمود و حق خلافت و فدک را هم قصب نموده دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت بخاطر نامردی زیاد پیامبر فرمود خداوند نامرد را زود به زمین میزند قاتلان سید شهداء دو سال نشده مختار همه را به زمین گرم کوبید ظالم 11+ نادانها 16 = 27 ظلم 10+ بنادانه 17 = 27 ابجد نان 101- نمک 98= 3 سه حقه باز نانو نمک علی و محمد را خوردند و نمکدانش را شکستند و باعث تفرقه و شکست اسلام و 73 فرقه امت اسلام شدند به ابجد صغیر نان نمک رسول خدا را خوردید 85-58 و نمکدانش را شکستی = 27 ابوبکرهم نانو نمک خورد و هم نمکدان شکست( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار ابوبکر 27 قال رسوالله من تعز بغیر الحق اذله الله بالحق هر کس به ناحق عزیز شود خداوند او را به حق بر زمین میزند در عالم اولین کسی که در اسلام حق را ناحق نمود ابوبکر بود ابجدش 27سوره مورچه بعد از دوسال خلافت از دنیا رفت ( گمراه 18 +9 خار= 27 تمام بت پرستها را در صدر اسلام علی به درک واصل نمود علی 26 سیمرغ26 به آسمانه لا حوت علیست او بود نبی به آسمانها میبرد جمع خلبانه خدا میدانند سرحلقه سره کائنات به والله علیست علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را به ابجدظالم عالم= کیست 1602منهای مظلوم عالما 1648 مظلوم عالم 46 لا اله الا الله 46 محمد 20+26علی = 46 مظلوم عالم محمد و علی بودند وقتی میگویی دین مسیح یعنی 73 فرقه وقتی میگویی دین اسلام یعنی 73 فرقه پس نمیتوانی روی هوا بگی حق با من است پیامبر خدا حضرت آدم نتوانست از آزمایش خدا سر بلند بیرون بیاید تو که جای خود داریخسرا دنیا و الاخره 53-26 علی = 27 ابوبکر  اهل وهابی 200سال میباشد مثل بهایی سگ زرد برادر شغال است  وهابی بهایی  هیچ فرقی با هم ندارند قدمتشان 150 سال میباشد کافران هر 150سال یک دین اختراع میکنند خیلی تعجبه از خودشان خجالت هم نمیکشند تف بره 27 حقه باز27  اهل سنت دینشان را از چهار عالم ایرانی  باسواد احادیث جمع میکردند صحیح مسلم صحیح بخاری حنبلو تنبل آنهم در قرن دوم بودند دینشان را گرفتن چون ابوبکر هنوز دوسال خلافت نکره از دنیا رفت  ابوبکر وعمر تیممم  بلد نبودند عمر میگفت نماز نخوانید وقتی آب نیست صحیح مسلم و بخاری شافعی حنبلی اهل سنت و 73 فرقه را به مبارزه دعوت میکنم اگر مرد هستید به ابجد صغیر مولایتان که سوره مورچه 27 بنامش آمد ابجدشم ابجد شیطانه 27 پدرسوخته 27  ملحده 27مقصره 27 بفاسدتر 27 ازهمه ی 27  با ابجد کبیرشان با ده کلمه در حقانیتشان یک جمله بگوئیدنمیتوانید با ابجد صغیر هم بگوئید  قبوله  نباید به ریش ندان 9ندان+ بدین18 =  27  نادان رهت 27    علی حق مسلم 26 حق12 +مسلم 14=26علی   قرآن میفرماید ان الانسان لفی خسرا 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب این سه عدد 5ضبدر 5 و 12 ضبدر 12 و 14 ضبدر 14 جمع سه ضرب میشود 365 روز سال 5+6+3=14 معصوم شیعه فرزندان پیامبرراه بخداه 26 راه به خداه31 راه بخدای  31 کلام حق 31 امام دینه 31 اصل بدین 31 جان کعبه 31 نور قرآن31 قرآن ناطق  31 =یعنی چه 31   چهارده معصوم 14+12 امام +5 تن=  31 کلام حق 31 امام دینه 31 اصل بدین 31 جان کعبه 31 نور قرآن31 قرآن ناطق 31 بپیمان حق 31 و عدالت  31یعنی 14 معصوم +12  امام +5 تن آل عباء = 31 کلام حق 31  الله نور سماوات و الارضا  82 حقیقت محض عالمیا 82 ابجد صغیر و کبیر مهدی 82   پنج  انگشت داری به دست این نشانه 5 تن است 14 بند انگشت داری به دست این نشانه 14 معصوم شیعه است ده انگشت داری با دو شصت بر دهان دشمن مولاء نشست خداوند سال را بخاطر 5 تن و12 امام و 14 معصوم سالرا  365 روز قرار دادضرب عالم امکان علی ولی الله  5تن ضربدر5= 25 کعبه شیعه 25 +  ساعت 12 ضربدر ماها 12= 144   ضرب عالم امکان علیست وعتصمو بحبل الله جمیعا و لا تفرقو  144  ضرب 12 امام در 12 = 144 حبل الله نجات بخش12 نور الهی دوره کعبه با الله 5 تن  به دوازده ضلع کعبه قسم به 5 تنو 12 امامو 14 معصوم دوره کعبه بصفا و مروه رسم46
 بصفا و مروه رسم46 محمد 20+26 علی = 46 لا اله الا الله 46ضربدر5 تن = 230+110علی  = 340+ 26علی =366 روز سال    هر کس پذیرش ولایت12 نور الهی سلا له پاک پیامبر  قرآنه ناطق  بر حقا محمد20+26 علی46+ لا اله الاالله   46+ علی 26=72 هفتادو دو شهید کربلاء  72 +72= 144  ضرب 12 امام در 12 = 144  جانشینان برحق پیامبر را بپذیرد به ریسمان خدا متصل میشود144 رمز پیروزی شیعیان قائم آل محمد است 144  آیه ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاون اند ربهم یرزقون 144 طناب عشق144 قطره قطره جمع گردد آنگهی دریا شود        144 سوره اسری پآیه 110   ابجد امام علی و حضرت مهدی 59 سالار عالم کیست 59 حضرت مهدیست59 میباشد به ابجد  92 غدیر خم علی را انتخاب نمودا 92 جانشینش محمد  92+18 ذلحجه غدیر خم مثبت 18 = 110+30 کوثر30 جزء قرآن = 144 علی مولای جهان است الهم صل علی محمدن و آل محمد= 110 علی +30 جزء قران = 144 مولاء علی در 6 سطح کعبه به دنیا آمده و 19 رمضان به شهادت رسیده 6ضربدر 19= 114+ کوثر 30 جز= 144  محمد20+26 علی46+ لا اله الاالله   46+ علی 26= 72 +72= 144   ابجد اسلام132+12  امام = 144 قرآن 114 سوره+ 30 جزء = 144 بخاطر 12 امام 114 سوره قرآن نازل برمحمدی 30= 144 یعنی 114 سوره قرآن نازل بر بپیغمبرجزء 30=  114سوره قرآن نازل بر +30بپیغمبر=144 جانشینان برحق  پیامبراسلام محمد چه کسانی هستند  144   بر حق ترین مکتب اسلام تشیع مهدی میباشد 144 یا علی مهدی 144  یعنی 12 ضربدر 12 = 144 منظور قدرت نور ولایت 144 وعتصمو بحبل الله جمیعا و لا تفرقو 144 دوازده امام شیعه که هنوز وارد آیه های قرآن نشده ام تا آیات 144 را روشن سازم کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست سال تولد پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) در144 عام الفیل بوده که برابر با سال 570 میلادی است 570تقسیم بر 5 تن = 114 سوره قرآن  و همه محدثان و مورخان اتفاق نظر دارند که ماه تولد پیامبر گرامی در ماه ربیع الاول بوده، هر چند در روز آن اختلاف نظر دارند. گروهی آن را 17 ربیع و گروهی دیگر 12 آن ماه می دانند.در هر دو تاریخ حققانیت تشیع هویداست13 رجب تولد مولاء در کعبه114+30= 144 است و شناخت نایب پروردگار=63محمد و علی کف دستت نوشته 81 – 18ذلحجه غدیر خم  = 63 سن  پیامبر و علی 63سال  = 63+81=    144   رمز پیروزی شیعیان قائم آل محمد است 144 آیا از همه جا رانده وامانده بی صاحب هستید  شیعه رهبرش مثل حضرت خضر و الیاس و عیسی (ع) زنده و بر شیعیانو عالم 12 دوازدهمین سوره قرآن یوسف زهراء بر عالم فرمانروایی میکند افتخار ما این است سایه الهی مولایمان روی سرمان است و144 رمز پیروزی شیعیان قائم آل محمد است 144   تاریخ تولد پیامبر هم حقانیت تشیع را ثابت میکند
ضرب 14 معصوم در 14 = 196 یعنی چه یعنی 114 سوره قرآن نازل بر 30 جزء پیغمبر 114+30=144+26علی +26 راه حق = 196  جمع سه ضرب حق با شیعیان علیست    =۱۹۶+۱۴۴+۲۵=۳۶۵ روز سال 5+6+3= 14 معصوم  در قرآن ۳۶۵ بار کلمه یوم مثل روز روشن است آمده که حق با علی و شیعیانش میباشد راه حق گوید به ابجد سروری سروره مشگل گشاء مولاء علی در ز خیبر کنده ای والله یلی هم یلع پایدار عکس نام محمدعلیست تنها راه علی حقست  82   ابجد کبیر و صغیر مولاء قائم است آفتاب عالما  بر گیاهی می تابد که سر از خاک بیرون آورده باشد 196  قدرت چهارده معصوم نور ه عالم است  14 ضربدر 14 = 196 ضرب 14 معصوم شیعه و آیات بسیاری ابجدش 196و 144 و 25 میباشد110 کسی که به دنبال حق است را می یابد 110 اساس علم عدد بر این است که عدد مفروض ذهنیت انسان نیست. بلکه عدد از عالم سرّ الهی به اراده و مشیت پروردگار عالم ظهور و بروز پیدا کرده است. و عالم عدد روح گنج و کنز الهی است چنانچه پروردگار عالم اوّلین ظهور عدد را خود آغاز کرد و فرمود57(صراط المستقیم.57 قُل هوالله احد)52 ضربدر 5 تن =260+92 محمد = 353+12 امام = 365 روز سال . به پیامبر بزرگوارش فرمود بگو او خدای احد است و همانطور که در درس عدد عشر یعنی ده گفته شد، او خود را به یگانگی و عدد یک معرفی فرمود که مخصوص خودش است و هرگز تعدد به خود نمی گیرد. امّا هنگامیکه می خواست گنج ذات اقدس خویش را به مخلوقاتش معرفی کنم تا خود را بشناساند. بر ذات خود جلوه فرمود و به نام مبارکش واحد، تجلی و ظهور فرمود و پیامبر بزرگوار(ص) در خبر معراجش می فرماید (الواحد لا یصدر اِلا الواحد) خداوند واحد (یک ) یک صادر خلقتی از مصدریتش صادر نمی کند . تا آنجا که توفیق بود در درس گنج عشر توضیح داده شد. زیبایی خلقت از بیان نورانی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین آمده است . چون مطالعات و نوشتار درس ما از نظر علم حروف و اعداد است، بهترین معانی و بلکه مغز معنا را هویدا می سازد. بالاترین نیت من، رسیدن به معارف خلقت خودمان و از آنجا به ولایت مولایمان امام زمان و 14 نور مقدس صلوات الله علیهم اجمعین است و از آنجا به رسیدن به معرفت توحید و بنده ی خالص شدن برای مولای کریم مان ، پروردگار عالم عزّ و جّل است. بسم الله 25راستین 25ببارزه 23 مبارزان 25سردار ت 25 شیعه 25 کعبه 25 عدالت 25 تقواء 25 راهنما ه25 ره حق 25 25گله سرسل 25 راستین  علی 26 طلاء 26 حدید26 غدیر 26 بیعت 26 وصیت26 راه حق 26 عالمه26علی 26 رازی26 بهستیه 26 عالمه 26محمدها26  وصیت26وصیت پیامبر و خدا در غدیر خم علی بود برای امتحان امت نه حرف پیامبر را گوش نکردند و نه حرف خدا را دین اسلام 74 فرقه شد توسط سه ملحد مقصر بیدین ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 فرقه نمودن دین اسلام توسط این سه خارج از دین طبق گفته تمام فرق اسلامی مرگ بر وهابی خرفت بغیر از خواهرم  خانم بسمه بنت سعود بن عبدالعزیز عزیزکه نیروهای عربستان را بدتر از طالبان احمق در افغانستان نامید ٱنها بجای تجلیل از مقام والای زن به دنبال زنان راه افتاده تا ایراد بگیرند از زنان انگار همه کارها درست شده و فقط زنان نادرستند نیروهای عربستان فکر میکنند فقط وظیفه شان ایراد گیری از زنان است و بدتر از طالبان با زنان برخورد میکنند وهابیان از زمان عمر زنانشان مثل خواهر عمر با معرفت تر از مردانشان هستند آفرین بر این زنان آزاده مگرنمیگوئید به ابجد    حق  12 اسلام 12 جانتان که بدر نمیآید یک اشهد ان علی ولی الله بگوئید و کار تمام است  جهان اسلام با هم متهد میشود دیگر نه ایران فرقی دارد نه عربستان همه یکی خواهیم شد اگر اسلام به ابجد میشد وهابی 24 ما میپذیرفتیم ولی به ابجد میشود 12در  12 امانت  12قلب12 تنها 12 اسلام 12 حق 12سبب ساز12 حق  وقت 12 ساعت 12 ماهت 14 بماه 12 ساعت 12 نمیدونم وهابی بغیر این سه تا با اون سه تا کجاست 114 سوره قرآن داریم منهای 144-4 خلیفه =   110 مولاء علی اولین 84جانشین بر حق پیامبر  اعظمه 84                                                                                                                    97جانشینه 23  رسول خدا  25 چه کسی23 میباشده 26 =97+13 رجب = 110  علی   امام شیعه را بپذیرید    نور به ابجد 256+110علی = 366 روز سال نور یعنی به عبارت ریاضی 4 بتوان 4 = 64 آیه 64 هم صحت این گفته را نورانی نموده   پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه385 شیعه هم 385 فقط و فقط در جهان شیعه اهل نجات است شما هم میتوانید با یک اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسوالله و اشهد ان علی  ن ولی الله و اشهد ان قائمنا  حجت الله شیعه شوید مولاء قائم میفرمایند هر کسی اشهد ان علی ولی الله را نگوید هر گز به بهشت نخواهد رفت ملاک ما بهشت نیست خدای عالم است93 + 17شهیدنماز علی = 110 و شناخت نایب پروردگار=63محمد و علی کف دستت نوشته 81 – 18ذلحجه غدیر خم  = 63 سن  پیامبر و علی 63سال  = 63+81=    144   رمز پیروزی شیعیان قائم آل محمد است 144 آیا از همه جا رانده وامانده بی صاحب هستید  شیعه رهبرش مثل حضرت خضر و الیاس و عیسی (ع) زنده و بر شیعیانو عالم 12 دوازدهمین سوره قرآن یوسف زهراء بر عالم فرمانروایی میکند افتخار ما این است سایه الهی مولایمان روی سرمان است و144 رمز پیروزی شیعیان قائم آل محمد است 144 مگر نمیگوئید دین ما اسلام است دروازه‌12 اسلام به ابجد 12 میشود12 اسلام به  علم ابجد میشود 12 اسلام 12 به ابجد اسلام 12 شرط18 غدیر 18  دارد 12  امام +14 معصوم +5تن آل عباء   = 31راه ما حق31 دروازه 31تمام اسلاما  شرط اول 31 کلام حق31سلام برتو  31محمدیا 31 پذیرفتن 31قرآن ناطق 31 میباشد   هر کس به حق 12   اسلام 12 درواز 12  اسلام  12 ساعت12 سخنی12 قلب  12 فشار خون 12 هوا 12  حم 12 بماه 12 آگاه است12 انسان انسان12بنون12 ابت 12 بماه 12 بنجات 12 ساله 12 ساعت 12 آسمانها 12 منو12 بشماه 12 سلاما 12سجده 12   ساعت 12 روز12 حق 12 اسلام 12 بماه 12 ساله 12 ساعت 12 آسمانها 12 منو12 بشماه 12 سلاما 12  ساعت 12 روز12 اضلاع کعبه 12 گل گل  12 رویت 12ساعت12 هوا 12 حم 12دستت12  اهل 12نجابت  12 اسلام 12 داستان 12 جالب 12 جمال 12گرم 12سرد 12 بلد12 سرد 12گرم12 رسم12 سیب12  آیا 12 حق 12 سوره یوسف 12  سلاما 12  دوازدهمین امام مهدی 12 اسلام 12 گوش گوش 12 انسان انسان  12 گل گل 12  باغبان12 اهل12 ماه 12 ساعت 12جان جان 12 هوشا 12 12 حق 12 قلب 12  هوا 12 فشار خونت12 رسم 12 حق 12 اسلام 12حق12جانها 12 اسلام 12 سلاما 12 حق 12 عشق 12 منو 12 حم12 آبته12بنون 12 نونت 14راه14 طه 14 صف 14وقت 14جمال 14شمسی14 امامت 14 نبوت14 نبی 14  آدمه   14  اله14 بحق  14 برق 14 باهوش 14راه 14نجاتت 14 نبی14 ماهت14 قوت 14  قلم 14خانمه ۱۴ چرا خداوند نماز را 17 رکعت قرار داد بخاطر 12 امام شیعه و 5 تن آل عباء 12+5=17 رکعت نماز در 5 وقت بنام پنج تن آل عباء ۵ انگشت داری به دست این نشانه ۵ تن است ۱۴ بند انگشت داری به دست این نشانه ۱۴ معصوم شیعه است 12 ضربدر 12= 144  وعتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو144  ائمه شیعه ضرب 12 امام در 12 = 144   ریسمان نجاتبخش پروردگاری144 برای زنده ماندن به هوا احتیاج دارد به ابجد هوا میشود 12 امام شیعه  دوازدهمین موعود که تمام پیامبران بشارت به آمدنش دادند منجیها به ابجد شیعیان علی و قائم آل محمد میباشند انسان باید وقت شناس باشد وقت = 12 ساعتی انسان باید در سلامت کامل باشد و فشار خونش هم 12 باشدارباب انسان به ابجد میشود 26 اگر انسانی بی صاحب انسان بی صاحب هیچ چی ندار به غیر شیعه میگویند ارباب انسان میشود 26 علی 26  یک انسان باید 12 ماه سال را بشناسد مخصوصا " مه دی را مهدی ظهور خواهد کرد منجیت خواهد آمد    اسلام به ابجد 12  امام  شيعه ميباشد انسانها 12 نفرند 12نجاتبخش 12 امامت 14+ حق12 =26 اسلام 12  حق 12 بحق اسلام26  اول سخنش به نام بسم الله است  سخنی با اهل سنت  که خود اهل بیت پیامبر را دوست دارند غلط میکنیدبدانید  شما شیعه هستید و کسی که اهل بیت را دوست دارد وهابی  نیست وهابی نیست شیعه است برای وحدت اسلام آمپولی که نمیخورید نمیمیرید  بگوئید ما شیعه ایم و منافق و اختلاف انداز نباشیدبه 5 علم ثابت شده حق با شیعه میباشد علم ابجد علم ریاضی علم31 کلام حق31 علم قرآن علم حدیث  دلیله31شرط اول 31سلام بر تو 31 قرآن ناطق 31 جان کعبه ۳۱یعنی  5تن +12   امام +14 معصوم = 31 علم قرآن علم حدیث  به ابجد  لااله الا الله 46 اسسلام علیک 46 کلامی حق46 دلیلیی 46بادینه برحق46   46 قرآنی ناطقه 46 محمد 20+26 علی = 46 محمد 46 علی 46یک نور واحدبوده اند محمد  46+46 علی = 92 محمد به ابجدکبیر محمد  92 خاتم الانبیاء محمد مصطفا و علی مرتضا 46 کوله باری 46دروازه وحی یه46 اسسلام علیک 46جلوه نوری 46عشق ایرانی 46  ان تنصرالله ینصرکم و یثبت 110 اقدامکم 26  ابجد صغیر و کبیر مولاءعلی 110  علی مولاءمیباشد  کعبه به ابجد 97 +13 رجب تولد مولاء در کعبه = 110 آیه قرآن110 سوره نصر 110 بنام مولاء علیست    آیه قرآن به ابجد    الیوم اکملت لکم دینکم 97 +13 رجب تولد مولاء در کعبه = 110غدیر خم خواست خداوند متعال می باشد 110کسی که به دنبال حق است را می یابد110 نامت صدو ده یا علی حقا پلیس عالمی آیه الیوم اکملت لکم دینکم 97 +13 رجب تولد مولاء در کعبه = 110   کعبه به ابجد 97+13 رجب روز تولد مولاء در کعبه بدنیا آمد = 110  به ابجد به دریا بنگرم دریا تو بینم 97 به هر جا بنگرم روی تو بینم 92 ابجد محمد و علی 46 لا اله الا الله 46 یک نور واحد بودند 46+46=92 ابجد محمد  92 محمد خاتم و وصی خاتم علی مولاء میباشد 92+ 18 ذلحجه غدیر خم = 110 این جمله به ابجد 97 شهید واقعی عالم علی 97 +13 رجب تولد علی در کعبه = 110  علی در کعبه چون آمد به دنیاشکاف کعبه میگوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است با هر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است تو حیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است بثای اسم اعظم شده چون علی محمد بدرید کعبه از هم شده بت شکن به کعبه اسدالله اعظم    با سلام آدما میفهمندبا سلام ای انسانها این را بدانید خداوند برای امتحان امت های پیش وسیله ای قرار داد که ببیند کدام امت و قوم طرفدار حق 12 کدامند اسلام 12  میباشد و علی بر حق و ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر 22 ملحد 22دروغ 22 کید 22 تکبر 22 ملحد 22 مقصر 22قصبی 22بدزده22بفدک22 بنادانی22 خلافتی22 قصبی 22  ابابکر 22و عمر22با جهله 22هیز 22و عثمان میباشند اگر کسی بخواهد به باطن قرآن دست بیابد یک راه وباب آن علم ابجد بفرموده امام علی هزار باب دارد و اولین بابش همین باب عرفان در ابجد 5 انگشت داری به دست این نشانه 5 تن است 14 بند انگشت یا خط انگشت داری به دست  این نشانه 14 معصوم شیعه است ده انگشت داری با دو شصت بر دهانه دشمن مولاء نشست .  قرآن و با  علم ریاضیا تت 46  میباشد46با شیمیای یا 46 با فیزیک46 هم میتوان حق و باطل را دریافت46 هم همینطورمحمد 20+26 علی = 46   لااله الا الله  46عشق ایرانی 46 کلید اسرار46  نور واحد پیامبر و علی جانشینه واقعی پیامبرعلی  میباشد 46 جانشین بر نبیت 46 باعلی مولا    46 خدا اورا در غدیر خم مولاء نمود ولی کفار شیطانی غدیر را فراموش و خود سه خلیفه شیطانی انتخاب نمودند شیطان عدد سه را بسیار دوست دارد ابوبکر عمر و عثمان خودش هم در بهشت بعد از آدم و هوا نفر سوم بود شیطان   بودشیطنت469 -231 = 238- 310 عمر = قاتل 72 شهید کربلاء طبق فرموده امام علی ابوبکر و عمر تا سن 41 سالگی بت پرست بودند و باعث شهادت من و 72 شهید کربلاء خواهند شد  جمع میکنیم ببینیم 5تن +12 امام +14 معصوم +41 سال بت پرستی ابوبکر و عمر = 72 شهید کربلاء که ابوبکر و عمر با عث شهادت همه ائمه شیعه شدند با قصب خلاف 27     پیامبر فرمود بعد از من دین اسلام 73 فرقه خواهد شد و فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد قرآنی فرقه 385 شیعه 385 فقط شیعیان قائم آل محمد اهل نجات هستند و به ابجد صغیر باز هم شیعه 25 فرقه 25   اسلام 12 حق 12 فهم 17 مسلمان 17  نماز میخواند کسی که با فهم و شعورا  25 کعبه 25 شیعه 25 تقواء 25 عدالت 25  با فهم با شعورند کسی جرات نمیکنه خودشو جهنمی کنه مگه به حرفه آتش جهنم جای آدمهای نفهمه جای دشمنان اهل بیت میباشدو علی بود راه حق 26 علی 26دروازه‌2626  مسلمین26 راه حق 26  بسم رب شهدا26 شهادتین26 بصاحبه26 قدرت خداآ  26  مسلمین 26 علی26 نشانه های 26 قرآنیا  26با عظمت خدا 26 علی  26 آشنا بشوید26  قلب نبی 26 علی26 بشهیده 26بنمازی 26 سفیر  26 دینی   نماز حق  ۲۶  26 نورخداه26ذات خداوند26 علی 2626 واقعه26اعظیم 26  غدیر 26 بطبو تاب26 وصیت 26 بیعت 26  غدیر 26جمال حق26 بمتقین26  جمال  حق26جان جهانی26 قدری 26 روشنی26   بهدایت26  بشریها 26   امانت نبی 26جمال حق 26 عشق حق ۲۶علی 26 راه حق 26 علی 26 وصیت 26 بیعت 26 جان رسول 26نور چشمها 26چراغ ولا  26 امانت بحق ۲۶26 امانت نبی 26جمال حق 26 امانت نبی26 نور خداه 26 هست علی 26 جمال حق 26 اسرار آسمان 26نییت 26 بیعت 26 وصیت 26   احکامت26 راهبی 26 دیرت 26 بمتقین26 خوف رجا 26 احکامت 26 علی 26 راه حق 26 علی 26 وصیت 26 بیعت 26 جان رسول 26نور چشمها 26چراغ ولا  26 جان رسول26 امانت خلف26   اسلام  بحق26 راه  اسلام 12 جانشینه محمد علیست26 بخالصیا26گنجه نور26 گنج نوره 26وزن اسلام 26 بخالصیا26گنجه نور26 گنج نوره 26وزن اسلام 26 معتقد 26دروازه‌26 شهادتین26 بصاحبه  26 راه حق 26بروی26 سر پرست ها  26  مسلمین 26 علی26 غدیر 26خلف اسلام 12 جاشینه محمد علیست26 راه حق 26کائنات26بگفتم قسم26 گفتمی 26 وصیت 26 با رهبر26 آشنا بشوید26    امانت نبی 26  بیعت 26 امانت نبی26 نور خداه 26 هست علی 26 جمال حق 26 اسرار آسمان 26نییت 26 بیعت 26 وصیت 26   احکامت26 راهبی 26 دیرت 26 بمتقین26 خوف رجا 26 احکامت 26 با حقیا 26 راه حق 26 26 علی 26 راه حق میباشد 110علی+92 محمد = 202 یک آیه بیشتر در قرآ نی ست و آن ابجد محمد و علیست و ابجد اسم اعظم خدا 202 میباشدمحمد 92+110 علی = 202 توسل به این دو نام اکمل تمام دعاهاست  به 46 قطب عالمی 46غدیر خمی ها  46 صاحب نان نمکی46 نام محمد علی 46  لا اله الا الله 46 به ابجد  محمد 20+26 علی = 46 جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست به ابجد جانشینه 23+برحق محمد 42+26علی= 91+19 شب قدر شهید محراب علیست= 110 ابجد کبیر کلمه جانشینه419 – 92 محمد 327+26 علی = 353+12 امام = 365 روز سال ماه به ابجد 46+26 علی =72 شهید کربلاء72 نایب رب العالمینه   72+26 علی =98+12  امام فرزندان رسول خدا =110 نام علی 110 نجم به ابجد 93+17 رکعت نماز =110  و دوازده ظلع کعبه مکعب 12 ظلع دارد تماما 14 معصوم +12 امام = 26 علی  به همه 26کائنات26بگفتم قسم26 گفتمی 26 وصیت 26 جان رسول 26امانتنبی 26  بیعت 26 دل تنگی 26 نور خداه 26 هست علی 26 جمال حق 26 اسرار آسمان 26نییت 26 بیعت 26  احکامت26 راهبی 26 دیرت 26 بمتقین26 خوف رجا 26 احکامت 26 با حقیا 26 راه حق 26 جر نزنید دق نکنید راه حق 26 امانت نبی 26جمال حق 26 علی 26 راه حق 26 علی 26 وصیت 26 بیعت 26 جان رسول 26نور چشمها 26چراغ ولا  26 امانت خلف اسلام 12 جاشینه محمد علیست26 بخالصیا26گنجه نور26 گنج نوره 26وزن اسلام 26 دوره کعبه پنج تن  الله محمد علی فاطمه حسن و حسین گنج  5 عالم دوره کعبه 5 تن ابجدصغیر  امام علی 26علی26جلوه گاه 26 گنجینه26 جمال حق  26 راه حق 26 26قلب اسلام 26 گنجینه ها 26 اثبات خداه 26 دوست حق 26 غدیر 26 سیزده 26سیزده رجب تولد مولاء‌در کعبه 26  بیست ششی 26  راه اسلام26راه حق 26حق انتخاب 26 وصیت 26 بیعت 26 ارباب حق 26 عشق حق 26  خاندان نور 26 امامیها 26 گنج عالم26 خیلی 26مردی 26غیبی 26 مردی 26 غیبی 26 راه حق 26 سوی خداه  26 علی 26 طلاء26 گنج علما 26 26رازدل 26خیلی 26مردی 26 حبلی 26 وعتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو144  ائمه شیعه ضرب 12 امام در 12 = 144   ریسمان نجاتبخش پروردگاری 12 نور عالم تاب دوازده ساعت دوازده ماه سا ل قلب 12 امامیها 26 فشار خون 12 حق 12 اسلام 12 و راه حق 26   حق12+14 راه = علی26حق  بین 26 قلب 12گوشها 26چشم خداوند ه 26 علی 26 علی  26  الله 19+7نام ائمه بدون تکرار در قرآن 7 میباشد آیه ثبع المثانی من القرآن العظیم = 26  نام ائمه بدون تکرار در قرآن   7 میباشد وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانىِ وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِیم‏177(حجر/87). خداوند، نیکوترین سخن را فرستاد; کتابى که آیات آن مانند یکدیگر و «مثانى» است. خداوند آیاتی ۲۶ علی ۲۶ که ثبع ۷+۷ المثانی = ۱۴ معصوم که همه آنها مانند یکدیگر ند والقرآن العظیم میباشند قرآن ناطق
دور کعبه7بار  و هفت سنگ به شیطان و خداوند آسمانها را 7 طبقه قرار داد۲۶در مورد شيعه بتعيد يك حديث نقل كنم تا بعد روشنت كنم .قال تعالى ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) . لما نزلت هذه الآية قال الرسول لعلي يا علي ( ع ) هم أنت و شيعتك .سورة البينة ، آية 7والصواعق المحرقة لابن حجر ص 96 ؛ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني ج 2 ، ص 356 - 66 ح 1125 - 1148؛كفاية الطالب للكنجي الشافعي ص 244 و 245 و 246 ؛ المناقب للخوارزمي ص 62 و 187؛ الفصول المهمة لابن الصباغ المالكي ص 107 ؛ ينابيع المودة ـ قندوزي الحنفي ـ ص 62؛ نور الأبصار ص 71 و 102 ؛ الدرالمنثورـ سيوطي ـ ج 6 ، ص 379؛ تفسير الطبري ج 3 ، ص 146؛ تذكرة الخواص لابن الجوزي ص 18؛ فتح القدير للشوكاني ج 5 ، ص 477؛ فرائد السمطين ج 1 ، ص 156 یا.علی26 آیاتی  26 علی سالاری 26 خیلی 26 مردی26  آقایی 26 علی 26 طلاء26 علی26 آیاتی 26 وصیت  26واقعه26 جهانیه26 غدیر  26راه حق 26 بتالار 26 سفیر26 26 دینی 26 وصیت 26 بیعت 26 راه حق 26 خیلی 26 مردی 26علی 26حدید 26 آبادانیه 26 وصیت 26بیعت26چشم خداوند ه 26 علی26تبلور 26نوری26 وزن اسلام 26سردار دینی26 امام بدینی26 ابجدیها 26 وارثان 26 با دریا 26بمدارحق26مدارین  26 محمد    12 اسلام 12 حق 12 راه حق 26وزن اسلام 26جانه نبی ا26 جان رسول 26  26 عشق بخداه26 سرداری 26 خیلی 26 مردی به ابجد26 راه حق26 بسم رب شهدا26 امام دین  26    26 امانت نبی 26جمال حق26     ره راست 26 مستقیم 26 فروغ آفتابی 26 علی 26 حدید 26طلاء26  حدید 26  بحق حق 26 وصیت 26 بیعت 26 امام دین 26ابجدصغیر  امام علی 26علی 26 راه حق 26 26قلب اسلام 26 گنجینه ها 26  26 دوست حق 26 غدیر 26 سیزده 26سیزده رجب تولد مولاء‌در کعبه 26  بیست ششی 26  راه اسلام26راه حق 26حق انتخاب 26 وصیت 26 بیعت 26 ارباب حق 26 عشق حق 26  خاندان نور 26 گنج عالم26 خیلی 26مردی 26غیبی 26 مردی 26 غیبی 26 راه حق 26 علی 26 طلاء26 گنج علما 26خیلی 26مردی 26 حبلی 26 26نوری 26 علی سالاری 26 خیلی 26 مردی26  آقایی 26 علی 26 طلاء26 علی26 آیاتی 26 وصیت  26واقعه26 جهانیه26 غدیر  26راه حق 26 بتالار 26 سفیر26 26 دینی 26 وصیت 26 بیعت 26 راه حق 26 خیلی 26 مردی 26علی 26حدید 26 آبادانیه 26 وصیت 26بیعت 26جانه نبی ا26 جان رسول 26  26 عشق بخداه26 سرداری 26 خیلی 26 مردی به ابجد26 راه حق26 بسم رب شهدا26 امام دین  26         ره راست 26 مستقیم 26 فروغ آفتابی 26 علی 26 حدید 26طلاء26  حدید 26  بحق حق 26 وصیت 26 بیعت 26 امام دین 26  ۲۶ بمنتخب اسلام ۲۶ باانتخاب حقا۲۲ وصیت ۲۶ بیعت ۲۶ علی ۲۶ بجانشینها ۲۶ پیامبرا  26منظورها ۲۶ بسلطانها 26 پادشاهیه 26 نیت خداه26 غدیر 26وصیت 26 بیعت 26 وصیت  26محمدها  26  جان رسول26 ( امام بجن انسها  26 ) علی هم 26 راه حق هم 26بت شکنی 26 طلاء هم 26 ( خیلی26 آقایی 26 ) جمال عشق 26 خیلی مردی 26 علی26 دلیل26 امامت 14+حق12= 26 26غدیر 26 سید حق26 سید آسمانت 26     26سید ابواب 26 عشق حسن 26انتخاب اخلاص26 غدیر26  پادشاهیه 26 قدرتها 26 شیعها 26 محمدها 26 منظورها  26 سبد حق 26 سید آسمانت 26 حبلی 26 حق انتخابت 26  بت شکنی  26 بدوشنبی 26 امام بجنو انس  26خداوند داستان 26 پیامبر را در قرآن ذکر نموده نه کمتر نه بیشتر 26 راستینا 26 نور خداه26 عشق اله 26 عشق بخداه26 راه حق26 علی26 سالاری 26 امام دین26 به ابجد 26 وصیت 26بیعت 26جانه نبی ا26 جان رسول 26 26 عشق بخداه26 سرداری 26 خیلی 26 مردی آقایی 26 خیلی 26و به ابجد صغیرعلی  26 طلاء26 بصیر26بعشقی26علی  26  در قرآن داستان 26 پیامبر را خداوند ذکر نموده است26 راه حق  26 حق انتخابت 26 علي 26راه اسلام 26 خاندان نور 26 نوری26 ظاهره26 قرآنیا 26مسلمین 26 نوری  26 راه حق 26   محید26 یحمد 26 بسعادته 26 علی 26 بت شکنی 26 بدوش نبی 26 علی 26 طلاء 26 راه حق 26 مستقیم 26 عسلی 26 نحلی 26  عسلی  26 علی 26 26 علی 26 بهشتیه ۲۶ علی ۲۶ بهشتیه ۲۶ دمای بهش۲۶ بهشتیه ۲۶علی ۲۶ درجه متعادله 26 سرداره 26 جمال حق 26رنگای خدا 26 عشق حق 26 راه حق 26 نور خدا  ه  26    علی میباشد  امانت نبی 26جمال حق 26 عشق حق ۲۶علی 26 راه حق 26 علی 26 وصیت 26 بیعت 26 جان رسول 26نور چشمها 26چراغ ولا  26 امانت بحق ۲۶ غدیر 26خلف اسلام 12 جاشینه محمد علیست26 راه حق 26کائنات26بگفتم قسم26 گفتمی 26 وصیت 26 جان رسول26 با رهبر26 آشنا بشوید26    امانت نبی 26  بیعت 26 نور خداه 26 هست علی 26 جمال حق 26 اسرار آسمان 26نییت 26 بیعت 26 وصیت 26   احکامت26 راهبی 26 دیرت 26 بمتقین26 خوف رجا 26 احکامت 26 با حقیا 26 راه حق 26 26 علی 26 راه حق 26 امانت نبی 26جمال حق 26 علی 26 راه حق 26 علی 26 وصیت 26 بیعت 26 جان رسول 26نور چشمها 26چراغ ولا  26 امانت خلف26   اسلام  بحق26 راه  اسلام 12 جانشینه محمد علیست26 بخالصیا26گنجه نور26 گنج نوره 26وزن اسلام 26 بخالصیا26گنجه نور26 گنج نوره 26وزن اسلام 26 معتقد 26دروازه‌26 شهادتین26 بصاحبه  26   مسلمین 26 علی میباشد  ۲۶ بمنتخب اسلام ۲۶ باانتخاب حقا۲۲ وصیت ۲۶ بیعت ۲۶ علی ۲۶ بجانشینها ۲۶ پیامبرا  26منظورها ۲۶ بسلطانها 26 پادشاهیه 26 نیت خداه 26وصیت 26 بیعت 26 وصیت  26محمدها  26  جان رسول26 ( امام بجن انسها  26 ) علی هم 26 راه حق هم 26بت شکنی 26 طلاء هم 26 ( خیلی26 آقایی 26 ) جمال عشق 26 خیلی مردی 26 علی26 دلیل26 امامت 14+حق12= 26 سید حق26 سید آسمانت 26     26سید ابواب 26 عشق حسن 26انتخاب اخلاص26 غدیر26  پادشاهیه 26 قدرتها 26 شیعها 26 محمدها 26 منظورها  26 سبد حق 26 سید آسمانت 26 حبلی 26 حق انتخابت 26  بت شکنی  26 بدوشنبی 26 امام بجنو انس  26خداوند داستان 26 پیامبر را در قرآن ذکر نموده نه کمتر نه بیشتر 26 راستینا 26 نور خداه26 عشق اله 26 عشق بخداه26 راه حق26 علی26 سالاری 26 امام دین26 به ابجد 26 وصیت 26بیعت 26جانه نبی ا26 جان رسول 26 26 عشق بخداه26 سرداری 26 خیلی 26 مردی آقایی 26 خیلی 26و به ابجد صغیرعلی  26 طلاء26 بصیر26بعشقی26علی  26  در قرآن داستان 26 پیامبر را خداوند ذکر نموده است26 راه حق  26 حق انتخابت 26 علي 26راه اسلام 26 خاندان نور 26 نوری26 ظاهره26 قرآنیا 26مسلمین 26 نوری  26 راه حق 26   محید26 یحمد 26 بسعادته 26 علی 26 بت شکنی 26 بدوش نبی 26 علی 26 طلاء 26 راه حق 26 مستقیم 26 عسلی 26 نحلی 26  عسلی  26 علی 26 26  سرداره 26 جمال حق 26رنگای خدا 26 عشق حق 26 راه حق 26 نور خدا  ه  26    علی میباشد 110+92 محمد = 202 یک آیه بیشتر در قرآن نیست و آن ابجد محمد و علیست و ابجد اسم اعظم خدا 202 میباشد به 46 قطب عالمی 46 لا اله الا الله 46 قسم محمد 20+26 علی = 46 لا اله الا الله 46  جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست به ابجد جانشینه 23+برحق محمد 42+26علی= 91+19 شب قدر شهید محراب علیست= 110 ابجد کبیر کلمه جانشینه419 – 92 محمد 327+26 علی = 353+12 امام = 365 روز سال با سه علم قرآنی ریاضی و کلام ظالم و مقصر عالم را به شما معرفی میکنیم جهنم  جای ظالم  971-430مقصر= 541 ابجد ابوبکر و عمر 541+ 661 عثمان = 1202 ابجدسه خلیفه وهابی کودن بی شعور ه  جای آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون 1202 ابجد سه خلیفه میباشد 430مقصر +310 عمر +231 ابوبکر = 971 ظالم  عالم ابوبکر و عمر هستند ظالم  971+231  ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه ظالم 971-661 عثمان661= 541 ابجد ابوبکر و عمر 541+430 مقصر= 971 ظالم عالم  میباشند تا نام سه تا را ببری الوی آتیش ده برابر میشه به اسم دشمنان مولاء  آتش حساس است ۲۷  در آتشی۲۷ درجه حرارت ۲۷۰ درجه باشه بهتره نه سیخ میسوزه نه کباب میگویند در جهنم برای ابوبکر ۲۷۰۰۰۰ درجه آتیشش بیشتره و برای عمر ۲۲۰۰۰۰ درجه حرارت دارد ابوبکر بیشتره بخاطر اینکه در غصب خلافت گناهش بیشتره  ولی علی 26 بهشتیه ۲۶ علی ۲۶ بهشتیه ۲۶ دمای بهش ۲۶ درجه متعادله    ابوبکر دوزخی ۲۷ ابوبکر ۲۷ ظالم 11+ نادانها 16 = 27  ظلم 10+ بنادانه 17 = 27  ابوبکر 27 شهوتی  27 دشمن احمد ... 27 ابجد رکب وبا ابوبکر 27غصبیه ۲۷  عمر۲۲ دوزخه با 22 دجاله  ۲۲ عمر ۲۲ شیطان ۲۲ ابابکر ۲۲  دروغ ۲۲ مقصر۲۲ غصبی۲۲ کردم27 زنازاده7 دشمن خداوند27 ابوبکر 27 دروغه 27 ملحده27   مقصره 27 دشمن بخلقه 27 شیطانه 27 دوزخی 27 منافقون 27 با بت پرستها 27 دمخوره 27شرابیا 27 سقیفه 27  چنگیزخانه 27 حیوان 27 قمارباز 27 بشرابخار  27 ابوبکر 27 سوره مورچه27لجاجتي 27 خيانتي 27دروغه 27 حسدیه 27کبری27 حرصه27تهمتی 27 هذیانه27 بمقام پرست27 بپلیده 27 ابوبکر 27   دوزخي27 منافقون 27 نفرته 27هزیانه 27 دروغه  27 ام الفصاد 27 گمرهی 27 دوزخی   27 حقه باز27 حيوانه 27 جاسوس مقابل 27منافقون 27به شرابخار  27 بینمازا 27 حقه باز 27 دوزخی 27 دشمن خداوند27دوزخی 27  خار بدین27 خار خدا وندا  27 بظلماتی 27 خیانتی 27 کلکی 27افراط 27 بدبختی 27 خسرا دنیا و الاخره 53-26 علی = 27 ابوبکر وهابی ها را به مبارزه میطلبم به ابجد (خداوند17 ) + (ظلم 10 = 27 ابوبکر خداوند ظلم 27 شیطان بود حرف خدارا گوش نکرد  شیطانه 27  حرامزاده27 فقط یک حرامزاده میتوان27 پیمان خود را بشکند  پیامبر در جمع یاران فرمود میخواهید بفهمید فرزندانتان حلال زاده یا حرامزاده اند از آنان بپرسید علی را دوست میداریداگر گفتند دوست میداریم حلال زاده اندوگر نه حرامزاده خطاب که خود دائیش پدر بزرگش بود جلوی خانه شان این سه تن را دیدپرسید آیا شما علی را دوست دارید   ابوبکر و عمر و عثمان با هم گفتند نه ما علی را دوست نداریم همیشه دروغ ما را فاش میکند یک حرامزاده فقط دروغ میگوید عمر از ابوبکر دروغگو تر بودعثمان ابجد ابوبکر و عمر و عثمن 73 به ابجد علمای شیطان صفت 73 ابجد صغیر ابوبکر و عمر و عثمان میباشد 73میباشد به ابجد قرآنی لجاجت 437- جنایت464 =27 ابجد ابوبکر یا خیانت 461- منهای  جنایت464 =4 بازم ابوبکر دوسال بیشتر خلافت نکرد از دنیا رفت به جهنم پیامبر در آخرین لحظه فرمود مداد بیاورید به ابجد مداد میشود 49 +27 ابوبکر = 76- 3 خلیفه =73 فرقه گمراه  بباطله 49  +عمر 22+  پیامبر فرمود بعد از من دین اسلام توسط سه گمراه از مسیرش منحرف خواهدشد حرف پیامبر را گوش نکردند ابوبکر 27+22 عمر =49  بباطله 49شیاطین انسانها 49 حرف پیامبر را گوش نکردند ابوبکر 27+22 عمر =49  بباطله 49شیاطین انسانها 49 با بیعت شکنی 49 کج میروی 49  به خلافت رسیدا 49 انحرف 27 ابوبکر27 حیوان27 راه بکج27 برفته 27بن لادنی 27بدجالیا  ا27    شیطانه27دوزخی27 خنزیر 27دشمن حق 27 خروجی 27 از دین خارج گله شغاله 27   تا به کی گمره تو باشی نابکار راه بکج رفتن خطاست به ابجد قرآنی لجاجت 437- جنایت464 =27 ابجد ابوبکر یا خیانت 461- منهای  جنایت464 =4 بازم ابوبکر دوسال بیشتر خلافت نکرد از دنیا رفت به جهنم پیامبر در آخرین لحظه فرمود مداد بیاوریدسه شیطان نگذاشتند مداد بیاورند تا همه از امتحان الهی مردود شوند  به ابجد مداد میشود 49 +27 ابوبکر = 76- 3 خلیفه =73 فرقه گمراه  بباطله 49  +عمر 22+  پیامبر فرمود بعد از من دین اسلام توسط سه گمراه از مسیرش منحرف خواهدشد حرف پیامبر را گوش نکردند ابوبکر 27+22 عمر =49  بباطله 49شیاطین انسانها 49  انحرف منحرف 49   27 ابوبکر27 حیوان27 راه بکج27 شیطانه27دوزخی27 خنزیر 27   تا به کی گمره تو باشی نابکار راه بکج رفتن خطاست       دروغ 22 هذیان 22مقصر 22  شیطان 22صفتت 22عمر 22 لواط 22 دروغ 22 مقصر 22  و  حق به ابجد 12 و راه 14 +12 حق =26 ابجد امام علی 26 راه حق علیست معتقد 26دروازه‌26 شهادتین26  باهر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است آنجا که بلند است ندای توحید  گلبانگ محمدا" رسوالله است  توحیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است در روز قدیر خم نور حق پیدا شد وز جهاز اشتران منبری بر پا شد  بگرفت محمد چو علی را سر دست سوگند به ذات حق که حق پیدا شد   فرق حیدر کعبه و محراب چیست هر دو باشد یک نشان حق با علیست این شکاف کعبه را مقصود چیست عصمت زهراء با مولاء علیست  گفت پیغمبر به کعبه اینچنین نیست جز حیدر امیرالمومنین  امیرالمومنین در کعبه دوشش کسی غیر از علی نیست بت شکن در کعبه این مولاء علیست بت شکن بر دوش پیغمبر علیست آن سه تن باشند مریض  چه مبارک سحری بودو چه فرخنده شبی لیه" آلقدر به کعبه علی دوش نبی حمدو قلهو آیه الکرسی به عرش کبریاء مدح او گوید به دوش مصطفا به ثنای اسم اعظم شده چون علی محمد بدرید کعبه از هم شده بت شکن به کعبه اسدالله اعظم ناگهان در کعبه شد شوری به پا کعبه را روشن نموده خاتم پای علی حاتفی گفت دیدم من آن کتف نبی دوره خاتم تا به شانه بود علیا"یا  علیا" یا علی  لطفا به وبلاک گوهر بحر ولاء اسم اعظم رمز خاتم یا علی یا محمد را در بالا گوشه سمت چپ که نام مقدس محمد از هر طرف علی خوانده میشود به فارسی در گوگل سرچ بفرمائید گوهر بحر ولاء را مشاهده بفرمائید که الحق که جانشینه پیامبر مولاء علیست پیامبر بخاطر حقانیت اسلام کوشید برای معرفی اسلام چه سختی ها که نکشید به ابجد قرآنی اسلام میشود 12آقا آقا 12 انسان انسان 12 شمس شمس شمس12   نور هدایت دوازدهمین سرور و سالا ر مهدی موعود پیامبر برای معرفی 23هیات 23 مهدی23 یاسین 23    محمد (ص)  به ابجد اسمش 23 سال به تبلیغ دین12 اسلام12 پرداخت کتاب الله و عترتی    (زیبا ترین نغمه59 ) سروده 23ابجد کبیر و صغیر مولایم مهدی 23ضربدر59کبیر مهدی =1357 با نظر ایشان درمه دی و بهمن1357 مه(صراط مستقیم.57 دی بهمن ماه 11 سال  13+13=26شعاعه26 سفیدت 26 طلایی26 نوری26  پیروزی قطعی بین 23 و 26 بهمن ماه 23حق 12 بود 12بود 26 بهمن 1357 با نظر شخص قدر قدرت سلطان دین مهدی صاحب الزمان (عج)  صورت گرفت پیروزی انقلاب ایران و عمر را زنده و قصاص خواهد کرد ما به کسی امام میگوئیم فرزند پیامبر باشد که به امر خدا بتواند مردگان را زنده کند مثل محمد مثل علی چرا شیعیان 12 فرزندان محمد (ص) را جانشینه او میدانند چون به امر خدا مردگان را زنده میکنند کجای تاریخ ابوبمکر و عمر رمع و رکب وبا توانستند یک مرده پوسیده را استخان را دو باره زنده کنند ولی 12 امام شیعه این کار را میکنند به امر خدا فرق بین ما تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است    باسلام به مظهر مقدس مولایم مهدی و تمامی مومنین شیعه و سنی با یکی شدن شیعه و سنی شاخ شکسته شیطان دیگر رشد نخواهد کرد به ابجد قرآنی لجاجت 437- جنایت464 =27 ابجد ابوبکر یا خیانت 461- جنایت464 =3 بازم ابوبکر دوسال بیشتر خلافت نکرد از دنیا رفت به جهنم پیامبر در آخرین لحظه فرمود مداد بیاورید به ابجد مداد میشود 49 +27 ابوبکر = 76- 3 خلیفه =73 فرقه گمراه پیامبر فرمود بعد از من دین اسلام توسط سه گمراه از مسیرش منحرف خواهدشد27 انحرف 27 ابوبکر27 حیوان 27جهیم 22 عمر 22 و عثمن 24= 73  ابجد سه خلیفه قاصب کوچک مورچه صفت73 و ابوبکر  27 سوره مورچه بنامش آمده27تمین سوره قرآن      کوره 27 و27 تمین سوره قرآن سوره مورچه پیامبر در خواست قلم نمود قلم به ابجد 14 معرفی 14 معصوم والقلم و ما یسطرون خداوند به شما آزاد مرد نظر لطف فرماید الحق که سرباز مولایم مهدی میباشی درود خدا بر شما و مولایتان و عجل فرجهم  
 جلوه نور جمال کبریاء رفته در کعبه به دوشه مصطفا جانشینش مرتضا به ابجد 90جلوه نور جمال کبریاء 90+20محمد =110حی علی اخیرالعمل به ابجد میشود 90+20 محمد = 110  امام علی ابجد کبیر 110و صغیر 26 اسلام نابته 26 و کعبه به ابجد 97+ 13 رجب تولد مولاء در کعبه است  =110نامت صدو ده یا علی حقا پلیس عالمی    
:بخدا اگر این حساب طلایی در باره شیعه بود یک شیعه در جهان نمیگذاشتم همه وهابی هارا میزاشتم خجالت بکشید  بخدا خجالتم خوب چیزیه  خودتونو نزنید به کوری  کلمه ظالم ا97و مقصر430 هر طور با نام خلفاء کم و زیاد میکنی آبرویشان را برده مثل سر خر میماند که بزاری جلوی آئینه از هر طرف نگاه کنی باز سر خر میبینی من سفارش میکنم به اهل سنت و تمامی ماری به شکل عمر سرچ کنید و ببینید سخنرانی امام جمعه وهابی را و عبرت بگیرید ولی نخندیدایشان هم اهلبیت را دوست دارد و بتازکی شیعه شده و هر وقت این سخنرانیش را برایش میگذارم میگه در گمراهی بودم منو شرمنده نکنید عرعرماری به شکل عمر ع____م_____ر سر خر ته خر کره خر چشم بندی نبود  حقیقته قرآنی که خدا با علم ابجد آن را نوشته ما هم تفسیر باطن قرآن نمودیم کلمه ظالم و مقصر سه خلیفه هستند من مجبور شدم حق را بپذیرم راهی دیگر جز پذیرفتن   حق برایم باقی نمانده بود حق با شیعیان میباشد بلند با هم بکلام آسمانی تان اشهد ان علی ن ولی الله 82 الله نور سماوات و الارضا  82 حقیقت محض عالمیا 82 ابجد صغیر و کبیر مولاء مهدی میباشد سلام و درود جهان بر منجی تمام عالم آقا حالا موقشه تشریف بیاورید فدمتان بروی چشم  ما منتطریم آقا ما را ببخشید پدران مارا  گمراه کرده بودند ولی ما حق را پیدا کردیم به ابجد حق 12 اسلام 12 قلب 12 دوازدهمین سوره قرآن یوسف زهرا پادشاه عالمینه حقیقتا 31 قرآنه ناطق 31 ماه عالم 31بناب ترین 31 یعنی 5تن +12  امام +14 معصوم = 31 کلام حق31 بپدر بزرگ31   شیعه ها 31     کلام حق باید   در ابجد نامش باشد 31 قرآنه ناطق 31 کلام حق 31راه خداوند 31 راه راسته 31اول بدین 31 جان کعبه 31 جان پیامبر31 جان رسوله 31 سالار قرآن 31 اصل بدین 31  تعمریگه 31 دوست خداوند 31  سرداری 31 محمد علی 31 راه حق ه 31 جمالته 31 شجاعته 31 حیدرا 31 صفدرا  31حقیقتا  31 در تمام کتب پامبران گذشته به کلام حق بسیار سفارش شده به ابجد کلام حق 31 راه خداوند 31یعنی  14معصوم +12 امام +5 تن آل عباء = 31  کلام حق 31 یعنی جمع ائمه شیعه 31  خداوند در آية‌31 بقره تعالیم اسماء اسم اعظم ائمه به حشمت آدم در آیه 31 تاکید به کلام حق نموده است  مرد سال 23 مهدی 23 میباشد آقا هر کجا هستی من فدات بشم ان شاء الله سلامت باشی  میخام ببینمت آرزوی زیادیه پای فرزند رسول خدا را بوسیدن   یه روز نشستم فکر کردم اگه مملکت ما گمراه نداشته باشه  ما دیگه بایدچکار کنیم به کی بخندیم با کی بحث  و گفتگو کنیم  اگه نسل عمر منقرض بشه    از آفریقا وارد کنیم گوره خر تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکرو عمر عثمان بوود ابجد شیطان صفت  شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 مقصر 22 ملحد 22 دروغ 22 کید 22 تکبر 22 حراما 22 بنامردا 22 فهمیدی اگه نفهمیدی دوباره تکرار کنم خجالت نکش اگه نفهمیدی بگو گناه شما نیست پدران شما 1400 سال پیش وقتی دیدند بتهایشان در کعبه آنهم علی رفته دوش پیغمبر و میشکند همانجا مغزشان هنگ کرد آدمهای شراب خار نمیتوانند درست فکر کنند احمق هستند نسل اندر نسل  خرفت و بی مغز هستند نه که مغز ندارند دارند الاغ هم مغز داره ولی کار نمیکنه22 الاغی22 خرمی22 شیطان 22 عمر22 تکبر 22 زاید22 بمکر ۲۲ بنفاقه۲۲ با فتنه  22 ابابکر 22 مقصر22 بدشمنی22  هذیان 22 دروغ 22 کید 22 تکبر 22 بمکر 22 بنامردا 22 تا نام سه تا را ببری الوی آتیش ده برابر میشه به اسم دشمنان مولاء  آتش حساس است ۲۷  در آتشی۲۷ درجه حرارت ۲۷۰ درجه باشه بهتره نه سیخ میسوزه نه کباب میگویند در جهنم برای ابوبکر ۲۷۰۰۰۰ درجه آتیشش بیشتره و برای عمر ۲۲۰۰۰۰ درجه حرارت دارد اببوکر بیشتره بخاطر اینکه در غصب خلافت کناهش بیشتره  ولی بهشتیه ۲۶ علی ۲۶ بهشتیه ۲۶ دمای بهشت ۲۶ درجه متعادله    ابوبکر27 دوزخی ۲۷ ابوبکر ۲۷ غصبیه ۲۷  عمر۲۲ دوزخه ۲۲ عمر ۲۲ شیطان ۲۲ ابابکر ۲۲  دروغ ۲۲ مقصر۲۲ غصبی۲۲
 
-: به هزار نام خدا قسم1000 به ابجد محمد92 مصطفا قسم 1092 - 1202 ابجد سه خليفه = 110 نامت 110 ياعلي حقا پليس عالمي 110  به ابجد  همه افتخار مابجمال روی مهدیه 110  به خداوند يکتا قسم علي مولاي و مقتداي عالم است 110 تنها سرورم آقا مهدی مولاء حقست 110 یک حقیقتی روشنه عالمی 110 و شيطان 22 عمر 22 ابابکر22 بنفاقه۲۲ با فتنه  22 ابابکر 22 مقصر22 بدشمنی22  هذیان 22 دروغ 22 کید 22 تکبر 22 بمکر 22 بنامردا 22فسقی 22 دروغ 22 تکبر 22کيد 22 مقصر22بفجور22فسقی 22عذابه 22 دوزخه22  گور خر22 22 جنگطلب22خودخواه 22  قلدر  22بنامردا  22الاغهات 22  ملحد 22 دوزخه22 22کلک22 فسقی 22 بفجور  22 عمر 22 ابابکر 22 دروغ 22 تکبر 22 کید 22 دوزخه22 بار کج22 خاری22 فسقی22بفجور22 تنفر22 نفرت 22 بذللت 22مقصر 22 ملحد 22 عقر 22 عقابه22 لاشخور ا 22 دروغ 22 شیطان 22 ابابکر 22 عمر22تنفر  22بجهالت 22 بغیض 22 بجنیه 22 لواط 22 فاحشه 22ایدز22  پاچيد22شیطان  22رید22 روسر 22عمر 22 ابابکر 22  قرطاس 22 عمر22هذیان 22عمر 22 دروغ 22 باخاری22 تنفر22عمر 22 نفرت 22 ابابکر 22 دوسالی22 مرده ا22  با جهله  22 ملحد 22 مقصر 22 ابابکر 22 تکبر 22عمر 22  کید 22 دوزخه22 مقصر 22 دروغ 22 باخاری22  شيطان به ابجد 22 عمر هم 22 ابابکر22 رکب وبا کب را بردار ميشه روبا  22 با ابلیس22شنیع ۲۲مساحقه ۲۲ لواط ۲۲لعنت ۲۲ بحرست 22حسدی 22 طامح 22 بهلاک 22 ابابکر ۲۲ ایدز۲۲ شیطان 22 دروغ 22 کید22ملحد۲۲  لعنت  22 تنفر22بمایه 22 فسدی  22 انزجار22 مقصر 22 تکبر22 نهیه 22 عمر22هذیان  22 ابابکر22 جادوگر  22 لواط 22 فاحشه 22بنفاقه 22 تنفر 22 انزجار 22 تکبر 22سجده آتشه 22عمر 22 ابوبکر 22الکلا22 انگلاء 22شیطان برایشان خبر میآورد  جادوگر 22 به ابجد شیطان 22 کلماتی که بنام22 شیطان 22 ابابکر22 شرور 22 قلدر22عمر 22 مقصر 22 لعنت 22بدبختی 22 شکافه 22 اسلامی22 با هر ابجدی حساب میکنی شیطان عمر و ابابکر ابجدشان یکی میباشد 22 شیطان 22مقصر22 ایدز 22خردجال 22 عمر22 ابابکر 22 بدبختی 22مقصر 22دروغ  22حراما 22 نفرت 22 بمرتد22 عمر 22  ایدز 22لواط  22 پوچیها 22 بمنافقا 22 آبروه 22 برباده 22 حیله 22 موزی 22 بدبختی22 ملحد 22 لعنت 22 تفرق 22 جایشانه 22 دوزخه 22نابحقه22 ایدز 22 دروغ 22 ابابکر 22 مقصر 22 خارسره 22 بسرچینه 22 نابحقه 22 احمقه 22 حیله 22 گمراهت 22 بفتنها 22 ضد حق 22ضد اسلام 22 دشمن اسلام 22 آلوده 22دروغ 22 تکبر 22 کید 22 تنفر22 نفرت 22 بذللت 22مقصر22 ایدز  22 ملحد 22 عقرب 22 عقابه22 لاشخور ا 22 دروغ 22 شیطان 22 ابابکر 22 عمر22تنفر22  انزجار22بجهالت 22 بغیض 22 22بجهالت 22 بغیض 22 بجنیه 22 لواط 22 فاحشه 22 پاچيد22شیطان  22رید22 روسر 22عمر 22 ابابکر 22  قرطاس 22 عمر22هذیان 22 ایدز 22عمر 22 دروغ 22 باخاری 22بخاریا 22 تنفر22عمر22ملحد 22 بمشرک  22 نفرت 22 ابابکر 22 دوسالی22 مرده ا22  با جهله 22 ابالهبه22 اباجهلت 22 ملحد 22 مقصر 22 ابابکر 22 تکبر22 دروغ  22عمر 22 لواط 22 ایدز 22 فاحشه 22 کید 22 دوزخه2222 دروغ 22 باخاری22  شيطان به ابجد 22 عمر 22 ایدز22 ابابکر22 رکب وبا22 کب را بردار ميشه روبا ه 22 با ابلیس22 و اکثرهم لا یعقلون به ابجد 85 منهای ابجد 73  سه خلیفه 85-73= 12 فقط 12 فرزندان پیامبر میفهمند بقیه لا یعقلون میباشند  حیف نیست صفحه مبلاگتو با نام شیاطین کثیف کردی  خار سره دیوار گفتن نداره همه میبینند احتیاج نداره حالمونو بهم بزنیووووهزاران 22 دیگر که ما لیاقت پیدا کردن آن را نداشتیم از بس که بد بود ننوشتم بفارسی در گوگل بنویس ماری به شکل عمر و سخنرانی عالم سنی را گوش کن  حال طرفدار شیعه هستی یا وهابی میخاهی دوزخی باشی یا بهشتی به روح رسول خدا قسم راست میگویم هر کسی شیعه نباشد دوزخی ابجد عمر و ابوبکر میباشد او را به زمین زد شنع۲۲   بقرآن من شیعه شدم وقتی دیدم ابجد شان 22 عمر 22 ابابکر 22شیطان میباشد  خریت هم خوب چیزیه . ظالم به ابجد 971منهای 430مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر    مقصر 430+310 عمر +231 ابوبکر = 971 ظالم به دست میآید به ابجد ظالم 971 -430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر 430 مقصر +310 عمر +231 ابوبکر = 971 ظالم به دست ميآيد شخصی از امام صادق پرسید اگر آیه ای بیاوری در کفر خلفا میپذیرم حضرت فرمود آیه 22 شیطان 22    ان من المجرمین منتقمون ابجدش 1202 ابد ابوبکر و عمر و عثمان هم 1202 میباشد 1202- 971 = 231 ابوبکر اول کسی که در اسلام حق را ناحق نمود به ابجد حق 12حق+15ناحق = 27 ابوبکر امام علی (ع) فرمود ابوبکر و عمر تا سن 40 سالکی بت پرست بودند من و فرزندانم توسط بدترین خلقت  خدا 49 ابوبکر27لا مذهبه  27+22 لا مذهب 22 عمر = 49 برادر شیطانست 49 خاری ذلیل شد 49 اهل سنت ناحقی ها 49  ذلیلی خار شد 49  وقتی آیه شراب نازل شد  عمر فرمود گمان نکنم از پس این یکی بر بیایم در زمان جاهلیت هیچ گناهی نبوده که مرتکب نشده باشم53 حیوانات عالم 53-26 = 27 ابوبکر27 حیوانه 27 عالم بوده است ( گمراه 18 +9 خار=  27  ابوبکر      نان  101  نان نمک98 به ابجد نان 101-  نمک 98= 3 سه حقه باز نانو نمک علی و محمد را خوردند و نمکدانش را شکستند و باعث تفرقه و شکست دین اسلام و 73 فرقه امت اسلام شدند پیامبر در آخرین لحظه فرمود مداد بیاورید به ابجد مداد میشود 49 +27 ابوبکر =76 – 3 خلیفه = 73ابجد سه خلیفه قاصب کوچک مورچه صفت 27 سوره مورچه بنامش آمده 27 تمین سوره قرآن سوره مورچه مداد 49+24 عثمن= 73 فرقه  بر قلوبشان مهر نهاده شده 73 همه تلاش میکنند در گمراهی بمانند 73 با تلاشدر گمرهی و جهل 73 نادانی خلفاءتا چه حد است 73  پیامبر در خواست قلم نمود قلم به ابجد 14 معرفی 14 معصوم والقلم و ما یسطرون به ابجد صغیر  نان نمک رسول خدا را خوردید 85-58 و نمکدانش را شکستی  = 27  ابوبکرهم نانو نمک خورد و هم نمکدان شکست  بینمازا 27 حقه باز 27 دوزخی 27 دشمن خداوند27دوزخی 27  خار بدین27 خار خدا وندا  27 بظلماتی 27 خیانتی 27 کلکی 27افراط 27 بدبختی 27 خسرا دنیا و الاخره 53-26 علی = 27 ابوبکر  خسرا دنیا و الاخره 53  اول ظالم که حق را ناحق نمود به ابجد  حق 12+15 ناحق = 27 ابوبکر   حق را ناحق نمود و حق خلافت و فدک را هم قصب نموده دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت بخاطر نامردی زیاد پیامبر فرمود خداوند نامرد را زود به زمین میزند قاتلان سید شهداء دو سال نشده مختار همه را به زمین گرم کوبید ظالم 11+ نادانها 16 = 27  ظلم 10+ بنادانه 17 = 27  ابوبکر 27 شهوتی  27 دشمن احمد ... 27 با جنگ نامرد 27 ابجد رکب وبا ابوبکر 27 برعکس  قاتلان شهدای کربلاء 72 توسط یاران  ابوبکر 27 سوره مورچه27لجاجتي 27 خيانتي 27دروغه27 تخم یار  27تخم خیار 27 حسدیه 27کبری27 حرصه27تهمتی 27 هذیانه27 بمقام پرست27 بپلیده 27 ابوبکر 27   دوزخي27 منافقون 27 نفرته 27هزیانه 27 دروغه  27 ام الفصاد 27 گمرهی 27 دوزخی   27 حقه باز27 حيوانه 27 جاسوس مقابل 27منافقون 27به شرابخار  27 بینمازا 27 حقه باز 27 دوزخی 27 دشمن خداوند27دوزخی 27  خار بدین27 خار خدا وندا  27 بظلماتی 27 خیانتی 27 کلکی 27افراط 27 بدبختی 27 خسرا دنیا و الاخره 53-26 علی = 27 ابوبکر وهابی ها را به مبارزه میطلبم به ابجد (خداوند17 ) + (ظلم 10 = 27 ابوبکر شیطان بود حرف خدارا گوش نکرد     فقط یک کلمه به ابجد کبیر ابوبکر و عمر و عثمان   بغیر حروف تشکیل دهنده نامشان  بنام خلفایتان بیاورندبه ابجد کبیر فقط سوره مورچه بنام ابومکر آمده و هیچ سوره دیگر نیامده خدا اصلا به آدم حسابشان نکرده به ابجدکبیرخداوند17  + ظلم 10 = 27 ابوبکر 27خداوند ظلم 27 بخدای ظلم 27 شیطان بود حرف خدارا گوش نکرد  ( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار  ابوبکر 27    قال رسوالله من تعز بغیر الحق اذله الله بالحق  هر کس به ناحق عزیز شود خداوند او را به حق بر زمین میزند در عالم اولین کسی که در اسلام حق را ناحق نمود ابوبکر بود  ابجدش 27سوره مورچه بعد از دوسال خلافت از دنیا رفت اوحق را ناحق کردبه ابجد۱۲حق12 +  15  ناحق =  27ابومکر27سوره مورچه  ابوبکر خیلی کوچک بوده مورچه نمل 27 من از خار سر دیوار دانستم که ناحقی ۴۹حرف ناحقی49 بفاسد ترینی49پلید ترینه49جنایتکار به جنگه 49 سگ ترین آدمیتن 49  گرگهای پلیده  49با بدترین انسانی 49  بدترین ابوبکره 49  49ظالم ترین انسانه49 با مایه نفرته49  پستترین عربا 49  جایگاه بی نمازان 49  پست ترین انسان در آتش 49 پست تر انسان خاکها  49 پست ترین انسان آتشی  49  ابوبکر 27+22 عمر = 49 خاک بر سره زشتها  49   - محمد و علی 46=  3 انگل ابوبکر عمر و عثمان بیعت کنندگان بیعت شکستند اهل سنت کرخیدا  49 بیعت شکنانی 49 با بی دین ترا ه 49 ضد دین محمدا 49 گبر دین مجوسی 49 بت پرست دینی 49  به ابجد   49بفاسد ترینی 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 بفاسد ترینی49 دشمنانه دین خدای49خائن به اسلام خداوند 49  یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 خسرا دنیا و الاخره53 -26 علی = 27 ابوبکر 27 دشمن مقدسه 27  خسرا دنیا و الاخره49   مسئله اصلیا 49 بغصبا خلافت الله 53- 26 علی = 27 ابوبکر خداو پیامبر در غدیر خم دوست خدا را معرفی نمود علیست حرف پیامبر را گوش نکردند ابوبکر 27+22 عمر =49  بباطله 49شیاطین انسانها 49 با بیعت شکنی 49 به خلافت رسیدا 49 ابوبکر و عمر در جنگها  جیم میشدند به ابجد جیم 53 – 26علی =27  ابوبکر و فقط  علی میجنگید و از پیامبر محافظت مینمود ابوبکر و عمر در جنگها جیم میشدند  طرفداری کور کورانه از سه خلیفه نامردی تمام است و فقط علی مولاست دشمن مولاء علی    و27ابوبکر 27ملحده 27مار سمی27 قذافی 27  شیطانه  27بصدامی     با ابلیسه27 ابوبکر 27خاکبرسر27پررو ه 27 کلکه  27 رودار  27مار سمی 27 نفرته 27 افراط27 پستریه 27 بدبختیه27 شیطانه 27 دوزخی 27  ابوبکر27  سنفوله27 زناکار27خیانتی 27 گمرهی 27 بشهوتی 27 شهوت بنفس 27 مرگ بنفاقه ابوبکر 27 سوره مورچه27لجاجتي27 تخم یار  27 خيانتي 27دروغه 27 حسدیه 27کبری27 حرصه27تهمتی 27 هذیانه27 بمقام پرست27 بپلیده 27 ابوبکر 27   دوزخي27 منافقون 27 نفرته 27هزیانه 27 دروغه  27 ام الفصاد 27 گمرهی 27 دوزخی   27 حقه باز27 حيوانه 27 جاسوس مقابل 27منافقون 27به شرابخار  27 بینمازا 27 حقه باز 27 دوزخی 27 دشمن خداوند27دوزخی 27  خار بدین27 خار خدا وندا  27 بظلماتی 27 خیانتی 27 کلکی 27افراط 27 بدبختی 27  27نجس عین27 دوسال بیشتر خلافت نکرد ریق ریاست را سر کشید ابومکر دوسال نشده از دنیا رفتهر کسی دوسال قبل از ریاست بمیرد ناحق است شک نکن که کافری   ابوبکر27مذهب سنی 27 آل سعود27 بنفاقی 27 زنازاده 27 زناکار 27نجس عین27 ام الفصاد 27 دوزخی 27نظام سلطه 27 تسخیره 27 فلانی27          آل سعود 27دوزخی27 در آتشی۲۷ ابوبکر   27 ناخلفی 27 حقشیه 27 سوره مورچه ۲۷ شرابیاه 27دوشاخیا 27 بشلخزنی 27 ملحده  27 به ابجدخداوند17  و ظلم 10 = 27 ابوبکر شیطان بود حرف خدارا گوش نکرد  ( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار 27 ابوبکر 27( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار 27 ابوبکر 27  پيامبر فرمود خداوند نامرد را زود به زمين ميزند ابوبکر دو سال نشده از دنيا رفت قاتلان سيد شهداء دو سال نشده مختار همه را به زمين گرم کوبيد ظالم 11+ نادانها 16 = 27 ظلم 10+ بنادانه 17 = 27 ابجد نان 101- نمک 98= 3 سه حقه باز نانو نمک علي و محمد را خوردند و نمکدانش را شکستند و باعث تفرقه و شکست اسلام و 73 فرقه امت اسلام شدند به ابجد صغير نان نمک رسول خدا را خورديد 85-58 و نمکدانش را شکستي = 27 ابوبکرهم نانو نمک خورد و هم نمکدان شکست( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار ابوبکر 27 قال رسوالله من تعز بغير الحق اذله الله بالحق هر کس به ناحق عزيز شود خداوند او را به حق بر زمين ميزند در عالم اولين کسي که در اسلام حق را ناحق نمود ابوبکر بود ابجدش 27سوره مورچه بعد از دوسال خلافت از دنيا رفت ( با سلام وبلاگ زیبایی بنام 14 معصوم داری این کشتی سرگشته آل عباء هم 14 بادبان دارد چرا عشق به ابجد عشق 14 راه 14 راه عشق همبن است 14 معصوم اگر این 14 بادبان نباشد این کشتی اهل سنت حرکت نمیتواند بکند بدون بادبان هیچ کشتی به سر منزل مقصود نمیتواند سالم به مقصد برسد اصل نام کشتیا بنام  کشتیا 23 سفینه 23 در دو عالم نجاتبخش مهدی 23 موعود ا   31  بمدار حق 31نماینده   5تن +12  امام +14 معصوم = 31 حضرت مهدی میباشد   ولی وقتی 14 بادبان روی سر این کشتی قرار بگیرد سالم به سرمنزل مقصود خواهد رسید این کشتی بی بادبان امکان ندارد بتواند ره راست را بپیماید   هر کسی در دین 14 نور هدایت نداشته باشد مثل کشتی بی بادبان است  خداوند در قرآن چندین بار به عدد 7 اشاره نموده منظور نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 میباشد کشتی هم با دو هفت ساخته میشود دو هفت وفتی روی سر هم قرار بگیرد میشود کشتی نجات کشتی  14 معصوم و ثبع المثانی و القرآن العظیم سوره حمد در نماز هم 7 آیه میباشدمراد نام ائمه بدون تکرار در قرآن 7 میباشد  راه حق 26 امانت نبی 26جمال حق26 با اتصاله  26به بخداوند26  علی 26 راه حق 26 علی 26 وصیت 26 سرورم 26حق نبی  26 بیعت 26 جان رسول 26نور چشمها 26چراغ ولا  26 امانت۲۶ غدیر 26خلف اسلام 12 جاشینه محمد علیست26 بخالصیا26گنجه نور26 گنج نوره 26وزن اسلام 26 معتقد 26دروازه‌26 شهادتین26 علی میباشد 110+92 محمد = 202 یک آیه بیشتر در قرآ نی ست و آن ابجد محمد و علیست و ابجد اسم اعظم خدا 202 میباشدمحمد 92+110 علی = 202 توسل به این دو نام اکمل تمام دعاهاست  به 46 قطب عالمی 46غدیر خمی ها  46   لا اله الا الله 46 قسم محمد 20+26 علی = 46 جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست به ابجد جانشینه 23+برحق محمد 42+26علی= 91+19 شب قدر شهید محراب علیست= 110 ابجد کبیر کلمه جانشینه419 – 92 محمد 327+26 علی = 353+12 امام = 365 روز سال ماه به ابجد 46+26 علی =72 شهید کربلاء  72+26 علی =98+12  امام فرزندان رسول خدا =110 نام علی 110 نجم به ابجد 93+17 رکعت نماز =110  و دوازده ظلع کعبه مکعب 12 ظلع دارد وبه ابجد 27 حیوان به خلفاء میگویندابوبکر  27 حیوان میشود 27 رابطه سال 365 روزسال  را با 12 امام شيعه و پنج تن آل عباء و چهارده معصوم بيان بفرمائيد خداوند سال را 365 روز قرار داد اين قرارداد با هوش ترين قرارداد بين خدا و پيامبران و امامان ميباشد 365 = 5+6+3= 14 معصوم ضربدره خودش و  پنج تن ضربدره خودش و 12 امام ضربدره خودش و 14 معصوم ضربدره خودش  جمعشان میشود 365 روز سال بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم 14 باغ گل 14 صغیر14 آب و آتش14  آب و هوا ه 26 علی 26  ابجد نور 26اعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد .در برابر جشم خود ببینید . وبدانیدابجد خاتم الا نبیاء و جانشینه بر حق مصطفا این مرتضا = محمد 20+26 علی = 46        46لااله الا الله  46ثواب پذیرفته شدن لا اله الا الله 46  به ابجد لا اله الا الله 46 محمد علی 46 قائم آل محمد 46  دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی  دیوانه تو هر دو جهان را چه کند تنها 92  وارث خئاوند در زمینه  92بسم الله الرحمن  الرحیم  92 ابجد کبیر محمد و علی یک نور واحد بودند محمد 20+26 علی = 46 لا اله الا الله 46 +46= محمد  92  +1000 نام خدا = 1092  منهای 1202 ابجد سه خلیفه = 110 مولاء و مقتدای عالم علیست به ابجد قرآنی 14 عشق14 آب و آتش 14  راه 14  بحق 14 امامت 14 نبوت 14 کل14 نوبت 14 امامت 14 نبوت 14اخلاص 14 عشق14 بحق 14 سید14 آسمانها 14 دوست14 خلف 14 دلت 14 بقلب 14قسمها 14 راه 14 برق 14 آبیا 14  نونت 14راه14 طه 14 صف 14وقت 14جمال14 بحقه 14شمسی14 امامت 14 نبوت14 نبی 14  آدمه   14 بحق  14 برق 14 باهوش 14راه 14نجاتت 14  نبی14 ماهت14 قوت 14  قلم 14  ا صرار و لجاجت برخي از كافران در برابر حق و ادامه به ظلم و بيدادگري و كفر سبب مي‌شود كه پرده‌اي بر حس تشخيص آنان بيفتد. كفر، تكبر، ستم‌، پيروي از هوس‌هاي سركش‌، لجاجت و سرسختي در برابر حق‌، سبب از كار افتادن حس تشخيص و ابزار شناخت در آدمي مي‌شود. قرآن اين حالت را به تعبيرهاي متعددي بيان كرده است‌:
 
1. "خَتَم‌َ اللَّه‌ُ عَلَى‌َ قُلُوبِهِم‌"
 
2. "خَتَم‌َ عَلَى‌َ سَمْعِه‌ِ وَ قَلْبِه‌؛(جاثيه‌،23)
 
3. "طَبَع‌َ اللَّه‌ُ عَلَي‌َ قُلُوبِهِم‌؛(توبه‌،93)
 
4. "كَذَ َلِكَ يَطْبَع‌ُ اللَّه‌ُ عَلَى‌َ قُلُوب‌ِ الْكَـَفِرِين‌َ ؛(اعراف‌،101)
 
5. "أَفَلاَ  يَتَدَبَّرُون‌َ الْقُرْءَان‌َ أَم‌ْ عَلَى‌َ قُلُوب‌ٍ أَقْفَالُهَآ ؛(محمد،24)
6. "وَجَعَلْنَا عَلَى‌َ قُلُوبِهِم‌ْ أَكِنَّه‌ً أَن يَفْقَهُوه‌ُ وَفِي‌َّ ءَاذَانِهِم‌ْ وَقْرًا؛(انعام‌،25)
 
7. "كَلآ  بَل‌ْ رَان‌َ عَلَى‌َ قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُون‌َ ؛(مطففين‌،14) 8. "وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْف‌؛(بقره‌ و آنان كه كافر شدند و ايات ما را تكذيب كردند آنها آتش دوزخ و در ان جاودان و مخلدند . و آنجا بسيار بد منزلگاهي است - ايه ي 10 سوره ي تغابن - نهي شديد به خاطر بد فرجامي . به زودي آن جماعت شكست خورده و به جنگ پشت كنند - ايه ي 45 سوره ي قمر - سر انجام اين كار شكست وفرار است



علی آگاه ترین فرد نسبت قرآن و و پیامبر است

خدمت شما سلام عرض مي كنم . دروغ های بزرگ وهابیت در کتب مکه و مدینه

پستي كه مشاهده مي كنيد قسمت هاي از تاريخ است كه سايت العربيه عربستان ، كه داعيه دار رهبري اهل سنت است در روزهاي ماه رمضان تحت عنوان «رجال حول الرسول» در سايت خود منتشر كرد .
فقط دوست دارم منصفانه به اين تاريخ و جنگ هايي كه با مهرباني هم ديگه را مي كشتند نگاه كنيد و قضاوت كنيد .
قسم به خدا تمام کسانی که پیامبر را محزون و عزادار نمودند به دروزخ خواهند رفت
قـتـلَ سيدُنا وحشي (رضيَ الله عنه) سيدَنا حمزة بن عبد المطلب (رضيَ الله عنه) في معرکة أحُد بأمر من سيدتنا هند بنت عتبه (رضيَ الله عنها) ، فوحشي (رضيَ الله عنه) القاتل في الجنة وحمزة سيد الشهداء المقتول في سبيل الله في الجنة على سُرر ٍمتقابلين.
بعدما قـتـلَ سيدُنا وحشي (رضيَ الله عنه) سيدَنا حمزة (رضيَ الله عنه) جاءت سيدُتنا هند (رضيَ الله عنها) فمثـّـلتْ بجثة سيدنا حمزة (رضيَ الله عنه) وقصّت مذاکيره واستخرجت کبده ولاکته بأسنانها ، فرضيَ الله تعالى عنها وأرضاها.

ترجمه : حضرت وحشي ( رضي الله عنه ) ، حضرت حمزه ( رضي الله عنه ) را در جنگ احد به دستور حضرت هند ( رضي الله عنها ) به قتل رساند . پس حضرت وحشي (رضي الله عنه ) قاتل ، در بهشت است و حضرت حمزه ( رضي الله عنه ) كه در راه خدا به قتل رسيد هم در بهشت است .
بعد از اينكه حضرت وحشي (رضي الله عنه ) حضرت حمزه (رضي الله عنه ) را به قتل رساند ، حضرت هند ( رضي الله عنها ) آمد و بدن حضرت حمزه ( رضي الله عنه ) را تكه تكه كرد و جگرش را در آورد و به دندان گرفت . پس خدا از او راضي بود و او هم از خدا راضي بود .

.... بعد ذلک قـتـلَ سيدُنا معاوية (رضيَ الله عنه) سيدَنا محمد بن أبي بکر (رضيَ الله عنه) وأمرَ بإحراق جثته في جوف حمار.

ترجمه : بعد از آن آقاي ما معاويه (رضي الله عنه ) دستور داد ، جنازه ي آقاي ما محمد بن ابي بكر (رضي الله عنه ) را در لاشه ي الاغي بزارند و آتش زنند.

ادامه ي اين تاريخ پر افتخار در ادامه ي مطلب آمده است

در آنجا خوهيد ديد كه نوشته است:
حضرت حسين (رضي الله عنه ) به دستور حضرت يزيد (رضي الله عنه ) و به دست حضرت شمر (رضي الله عنه ) به قتل رسيد. و ...
من نمي دانم چرا اصلا با عقلم جور در نمياد كه در جنگ احد ، هم وحشي و هند جگر خوار مورد رضايت خدا بودند و هم حمزه ي سيد الشهدا .
و در نبرد كربلا هم امام حسين (عليه السلام ) بر حق بود و هم يزيد و شمر .

و خدا هم از معاويه خال المومنين كه دستور به قتل محمد بن ابي بكر يار اميرالمومنين را داد ، راضي بود و هم از محمد بن ابي بكر خال المومنين كه به دستور خال المومنين ديگري به قتل رسيد .

وقتي از صحابه اينگونه تعريف مي شود : كه كسي كه پيامبر را ديده باشد و مسلم از دنيا رفته باشد اين شخص صحابه است و قطعا به بهشت مي رود . در اين صورت وحشي و هند هم با آن همه جنايت ، پيامبر را ديده اند و بعد از فتح مكه مجبور به پذيرش اسلام شدند . اينها همه بهشتي هستند و لو كه اينهمه جنايت كرده باشند .

شما چگونه اين جنگ هاي مهربانانه را باور مي كنيد و چگونه باور مي كنيد هر دو بر حق بودند و هر دو در بهشت كنار همند.
قـتـلَ سيدُنا وحشي (رضيَ الله عنه) سيدَنا حمزة بن عبد المطلب (رضيَ الله عنه) في معرکة أحُد بأمر من سيدتنا هند بنت عتبه (رضيَ الله عنها) ، فوحشي (رضيَ الله عنه) القاتل في الجنة وحمزة سيد الشهداء المقتول في سبيل الله في الجنة على سُرر ٍمتقابلين.
بعدما قـتـلَ سيدُنا وحشي (رضيَ الله عنه) سيدَنا حمزة (رضيَ الله عنه) جاءت سيدُتنا هند (رضيَ الله عنها) فمثـّـلتْ بجثة سيدنا حمزة (رضيَ الله عنه) وقصّت مذاکيره واستخرجت کبده ولاکته بأسنانها ، فرضيَ الله تعالى عنها وأرضاها.
بعدما تسنـّم سيدُنا معاوية بن أبي سفيان (رضيَ الله عنه) زمام الحکم وأصبح خليفة المسلمين وخال المؤمنين وعم المتقين وکاتب الوحي دسّ إلى سيدِنا الصحابي مالک الأشتر (رضيَ الله عنه) السمَ بالعسل فقتله مسموما ، وقال سيدُنا معاوية (رضيَ الله عنه) في ذلک اليوم مقولته الشهيرة "إن لله جنودا من عسل".
 
بعد ذلک قـتـلَ سيدُنا معاوية (رضيَ الله عنه) سيدَنا محمد بن أبي بکر (رضيَ الله عنه) وأمرَ بإحراق جثته في جوف حمار.

ثم بعدها دسَ سيدنا معاوية (رضيَ الله عنه) السمّ إلى سيدنا الحسن بن علي (رضيَ الله عنه) سبط الرسول وسيد شباب أهل الجنة فقتله مسموما ، فرضيَ الله تعالى عن العسل وأرضاه.
بعدما مات سيدُنا معاوية (رضيَ الله عنه) ودخل الجنة ، جاء دورُ سيدنا يزيد بن معاوية (رضيَ الله عنه) فقتل سيدَنا الحسين (رضيَ الله عنه) سبط الرسول وريحانته من الدنيا وسيد شباب أهل الجنة في معرکة الطف ، وبعدما إنتهت المعرکة وقــُتـِل الحسينُ وأصحابُه وأهلُ بيته من الرجال (رضيَ الله عنهم) جاء سيدُنا الشمر بن ذي الجوشن (رضيَ الله عنه) فـقطع رأسَ سيدنا الحسين (رضيَ الله عنه). بعد ذلک أمرَ سيدُنا عمرُ بن سعد بن أبي وقاص (رضيَ الله عنه) الذي کان القائد العسکري لجيش يزيد (رضيَ الله عنه) بإحراق مخيم أهل البيت وسبي بنات الرسول وحفيداته وهو يقول "لا تـُبقوا لأهل هذا البيت باقية" ، وقد کانت على رأس المسبـيات سيدتنا العقيلة زينب (رضيَ الله عنها) حفيدة الرسول (رضيَ الله عنه). وبعدما انتهت المعرکة والحمد لله على خير ، أخذوا السبايا إلى والي الکوفة حيث سيدنا عبيد الله بن زياد (رضيَ الله عنه) ليشفي غليله بهم ، ومنه إلى الشام حيث القصر الأموي فکان بانتظارهم سيدُنا يزيد بن معاوية (رضيَ الله عنه) حيث انه عندما رأى رکبَ السبايا تتقدمه رؤوس أهل بيت النبوة مرفوعة على الرماح قال سيدُنا يزيد (رضيَ الله عنه) متشفيا:
لما بَدتْ تـلـک الحمولُ وأشرقتْ تـلـکَ الشموسُ عـلى ربا جـيـرون ِ
نعـبَ الغـرابُ فـقـلتُ صحْ أو لا تصحْ فـلقـد قضيتُ من النبي ديوني
وکان يقصد (رضيَ الله عنه) انه أخذ ثأره من النبي محمد (رضيَ الله عنه) بقتل سبطه الحسين (رضيَ الله عنه) وسبي عياله وأهل بيته. فقد کان سيدُنا يزيد بن معاوية (رضيَ الله عنه) لا ينسى ثأره مع النبي فمکنه الله من ذلک وقد أحسن به تعالى إذ جعله خليفة للمسلمين وأميرا للمؤمنين.»

12بسم الله  پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه385 شیعه هم 385 فقط و فقط در جهان شیعه اهل نجات است شما هم میتوانید با یک اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسوالله و اشهد ان علی  ن ولی الله و اشهد ان قائمنا  حجت الله شیعه شوید مولاء قائم میفرمایند هر کسی اشهد ان علی ولی الله را نگوید هر گز به بهشت نخواهد رفت ملاک ما بهشت نیست خدای عالم است93 + 17شهیدنماز علی = 110 و شناخت نایب پروردگار=63محمد و علی کف دستت نوشته 81 18ذلحجه غدیر خم  = 63 عمر پیامبر و علی 63سال  = 156    144   رمز پیروزی شیعیان قائم آل محمد است 144 آیا از همه جا رانده وامانده بی صاحب هستید  شیعه رهبرش مثل حضرت خضر و الیاس و عیسی (ع) زنده و بر شیعیانو عالم 12 دوازدهمین سوره قرآن یوسف زهراء بر عالم فرمانروایی میکند افتخار ما این است سایه الهی مولایمان روی سرمان است و144 رمز پیروزی شیعیان قائم آل محمد است 144 مگر نمیگوئید دین ما اسلام است دروازه‌12 اسلام به ابجد 12 میشود12 اسلام به  علم ابجد میشود 12 اسلام 12 به ابجد اسلام 12 شرط18 غدیر 18  دارد 12  امام  +14 معصوم +5تن آل عباء   = 31راه ما حق 31  شرط اول 31 کلام حق پذیرفتن قرآن ناطق 31 میباشد   هر کس به حق 12   اسلام 12 دروازه 12  اسلام  12 ساعت12 سخنی12 قلب  12 فشار خون 12 هوا 12  حم 12 بماه 12 آگاه است12 انسان انسان12بنون12 ابت 12 بماه 12 بنجات 12 ساله 12 ساعت 12 آسمانها 12 منو12 بشماه 12 سلاما 12سجده 12   ساعت 12 روز12 حق 12 اسلام 12 بماه 12 ساله 12 ساعت 12 آسمانها 12 منو12 بشماه 12 سلاما 12  ساعت 12 روز12 اضلاع کعبه 12 گل گل  12 رویت 12ساعت12 هوا 12 حم 12دستت12  اهل 12نجابت  12 اسلام 12 داستان 12 جالب 12 جمال 12گرم 12سرد 12 بلد12 سرد 12گرم12 رسم12 سیب12  آیا 12 حق 12 سوره یوسف 12  سلاما 12  دوازدهمین امام مهدی 12 اسلام 12 گوش گوش 12 انسان انسان  12 گل گل 12  باغبان12 اهل12 ماه 12 ساعت 12جان جان 12 هوشا 12 12 حق 12 قلب 12  هوا 12 فشار خونت12 رسم 12 حق 12 اسلام 12حق12جانها 12 اسلام 12 سلاما 12 حق 12 عشق 12 منو 12 حم12 آبته12بنون 12 نونت 14راه14 طه 14 صف 14وقت 14جمال 14شمسی14 امامت 14 نبوت14 نبی 14  آدمه   14  اله14 بحق  14 برق 14 باهوش 14راه 14نجاتت 14 نبی14 ماهت14 قوت 14  قلم 14خانمه ۱۴ چرا خداوند نماز را 17 رکعت قرار داد بخاطر 12 امام شیعه و 5 تن آل عباء 12+5=17 رکعت نماز در 5 وقت بنام پنج تن آل عباء ۵ انگشت داری به دست این نشانه ۵ تن است ۱۴ بند انگشت داری به دست این نشانه ۱۴ معصوم شیعه است 12 ضربدر 12= 144  وعتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو144  ائمه شیعه ضرب 12 امام در 12 = 144   ریسمان نجاتبخش پروردگاری144 برای زنده ماندن به هوا احتیاج دارد به ابجد هوا میشود 12 امام شیعه  دوازدهمین موعود که تمام پیامبران بشارت به آمدنش دادند منجیها به ابجد شیعیان علی و قائم آل محمد میباشند انسان باید وقت شناس باشد وقت = 12 ساعتی انسان باید در سلامت کامل باشد و فشار خونش هم 12 باشدارباب انسان به ابجد میشود 26 اگر انسانی بی صاحب انسان بی صاحب هیچ چی ندار به غیر شیعه میگویند ارباب انسان میشود 26 علی 26  یک انسان باید 12 ماه سال را بشناسد مخصوصا " مه دی را مهدی ظهور خواهد کرد منجیت خواهد آمد    اسلام به ابجد 12  امام  شيعه ميباشد انسانها 12 نفرند 12نجاتبخش 12 امامت 14+ حق12 =26 اسلام 12  حق 12 بحق اسلام26  اول سخنش به نام بسم الله است  سخنی با اهل سنت  که خود اهل بیت پیامبر را دوست دارند غلط میکنیدبدانید  شما شیعه هستید و کسی که اهل بیت را دوست دارد وهابی  نیست وهابی نیست شیعه است برای وحدت اسلام آمپولی که نمیخورید نمیمیرید  بگوئید ما شیعه ایم و منافق و اختلاف انداز نباشیدبه 5 علم ثابت شده حق با شیعه میباشد علم ابجد علم ریاضی علم31 کلام حق31 علم قرآن علم حدیث  دلیله31شرط اول 31 قرآن ناطق 31 یعنی  5تن +12   امام +14 معصوم = 31 علم قرآن علم حدیث  به ابجد  لااله الا الله 46 اسسلام علیک 46 کلامی حق46 دلیلیی 46بادینه برحق46   46 قرآنی ناطقه 46 محمد 20+26 علی = 46 محمد 46 علی 46یک نور واحدبوده اند محمد  46+46 علی = 92 محمد به ابجدکبیر محمد  92 خاتم الانبیاء محمد مصطفا و علی مرتضا 46 کوله باری 46دروازه وحی یه46 اسسلام علیک 46  ان تنصرالله ینصرکم و یثبت 110 اقدامکم 26  ابجد صغیر و کبیر مولاءعلی 110  علی مولاءمیباشد  کعبه به ابجد 97 +13 رجب تولد مولاء در کعبه = 110 آیه قرآن110 سوره نصر 110 بنتم مولاء علیست    آیه قرآن به ابجد    الیوم اکملت لکم دینکم 97 +13 رجب تولد مولاء در کعبه = 110غدیر خم خواست خداوند متعال می باشد 110 نامت صدو ده یا علی حقا پلیس عالمی آیه الیوم اکملت لکم دینکم 97 +13 رجب تولد مولاء در کعبه = 110   کعبه به ابجد 97+13 رجب روز تولد مولاء در کعبه بدنیا آمد = 110  به ابجد به دریا بنگرم دریا تو بینم 97 به هر جا بنگرم روی تو بینم 92 ابجد محمد و علی 46 لا اله الا الله 46 یک نور واحد بودند 46+46=92 ابجد محمد  92 محمد خاتم و وصی خاتم علی مولاء میباشد 92+ 18 ذلحجه غدیر خم = 110 این جمله به ابجد 97 شهید واقعی عالم علی 97 +13 رجب تولد علی در کعبه = 110  علی در کعبه چون آمد به دنیاشکاف کعبه میگوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب هم زاده محرابو شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است با هر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است تو حیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است بثای اسم اعظم شده چون علی محمد بدرید کعبه از هم شده بت شکن به کعبه اسدالله اعطم    با سلام آدما میفهمندبا سلام ای انسانها این را بدانید خداوند برای امتحان امت های پیش وسیله ای قرار داد که ببیند کدام امت و قوم طرفدار حق 12 کدامند اسلام 12  میباشد و علی بر حق و ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر 22 ملحد 22دروغ 22 کید 22 تکبر 22 ملحد 22 مقصر 22  ابوبکر و عمر و عثمان میباشند اگر کسی بخواهد به باطن قرآن دست بیابد یک راه وباب آن علم ابجد بفرموده امام علی هزار باب دارد و اولین بابش همین باب عرفان در ابجد 5 انگشت داری به دست این نشانه 5 تن است 14 بند انگشت یا خط انگشت داری به دست  این نشانه 14 معصوم شیعه است  قرآن و علم ریاضیا تت 46  میباشد46با شیمیای یا 46 با فیزیک46 هم میتوان حق و باطل را دریافت46 هم همینطورمحمد 20+26 علی = 46   لااله الا الله 46 نور واحد پیامبر و علی جانشینه واقعی پیامبرعلی  میباشد 46 جانشین بر نبیت 46 باعلی مولا    46 خدا اورا در غدیر خم مولاء نمود ولی کفار شیطانی غدیر را فراموش و خود سه خلیفه شیطانی انتخاب نمودند شیطان عدد سه را بسیار دوست دارد ابوبکر عمر و عثمان خودش هم در بهشت بعد از آدم و هوا نفر سوم بود شیطان   بود پیامبر فرمود بعد از من دین اسلام 73 فرقه خواهد شد و فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد قرآنی فرقه 385 شیعه 385 فقط شیعیان قائم آل محمد اهل نجات هستند  اسلام 12 حق 12 فهم 17 مسلمان 17  نماز میخواند کسی که با فهم و شعورا  25 کعبه 25 شیعه 25 تقواء 25 عدالت 25  با فهم با شعورند کسی جرات نمیکنه خودشو جهنمی کنه مگه به حرفه آتش جهنم جای آدمهای نفهمه جای دشمنان اهل بیت میباشدو علی بود راه حق 26 امانت نبی 26جمال حق 26 علی 26 راه حق 26 علی 26 وصیت 26 بیعت 26 جان رسول 26نور چشمها 26چراغ ولا  26 امانت۲۶ غدیر 26خلف اسلام 12 جاشینه محمد علیست26 26کائنات26بگفتم قسم26 گفتمی 26 وصیت 26 جان رسول26 با رهبر26 آشنا بشوید26    امانت نبی 26  بیعت 26 نور خداه 26 هست علی 26 جمال حق 26 اسرار آسمان 26نییت 26 بیعت 26 وصیت 26   احکامت26 راهبی 26 دیرت 26 بمتقین26 خوف رجا 26 احکامت 26 با حقیا 26 راه حق 26 جر نزنید دق نکنید26 علی 26 راه حق 26 امانت نبی 26جمال حق 26 علی 26 راه حق 26 علی 26 وصیت 26 بیعت 26 جان رسول 26نور چشمها 26چراغ ولا  26 امانت خلف26   اسلام  بحق26 راه  اسلام 12 جاشینه محمد علیست26 بخالصیا26گنجه نور26 گنج نوره 26وزن اسلام 26 بخالصیا26گنجه نور26 گنج نوره 26وزن اسلام 26 معتقد 26دروازه‌26 شهادتین26 بصاحبه  26  مسلمین 26 علی میباشد 110علی+92 محمد = 202 یک آیه بیشتر در قرآ نی ست و آن ابجد محمد و علیست و ابجد اسم اعظم خدا 202 میباشدمحمد 92+110 علی = 202 توسل به این دو نام اکمل تمام دعاهاست  به 46 قطب عالمی 46غدیر خمی ها  46   لا اله الا الله 46 قسم محمد 20+26 علی = 46 جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست به ابجد جانشینه 23+برحق محمد 42+26علی= 91+19 شب قدر شهید محراب علیست= 110 ابجد کبیر کلمه جانشینه419 92 محمد 327+26 علی = 353+12 امام = 365 روز سال ماه به ابجد 46+26 علی =72 شهید کربلاء72 نایب رب العالمینه   72+26 علی =98+12  امام فرزندان رسول خدا =110 نام علی 110 نجم به ابجد 93+17 رکعت نماز =110  و دوازده ظلع کعبه مکعب 12 ظلع دارد تماما 14 معصوم +12 امام = 26 علی  به همه 26کائنات26بگفتم قسم26 گفتمی 26 وصیت 26 جان رسول 26امانتنبی 26  بیعت 26 نور خداه 26 هست علی 26 جمال حق 26 اسرار آسمان 26نییت 26 بیعت 26  احکامت26 راهبی 26 دیرت 26 بمتقین26 خوف رجا 26 احکامت 26 با حقیا 26 راه حق 26 جر نزنید دق نکنید راه حق 26 امانت نبی 26جمال حق 26 علی 26 راه حق 26 علی 26 وصیت 26 بیعت 26 جان رسول 26نور چشمها 26چراغ ولا  26 امانت خلف اسلام 12 جاشینه محمد علیست26 بخالصیا26گنجه نور26 گنج نوره 26وزن اسلام 26 دوره کعبه پنج تن  الله محمد علی فاطمه حسن و حسین گنج  5 عالم دوره کعبه 5 تن ابجدصغیر  امام علی 26علی 26 راه حق 26 26قلب اسلام 26 گنجینه ها 26  26 دوست حق 26 غدیر 26 سیزده 26سیزده رجب تولد مولاء‌در کعبه 26  بیست ششی 26  راه اسلام26راه حق 26حق انتخاب 26 وصیت 26 بیعت 26 ارباب حق 26 عشق حق 26  خاندان نور 26 گنج عالم26 خیلی 26مردی 26غیبی 26 مردی 26 غیبی 26 راه حق 26 علی 26 طلاء26 گنج علما 26خیلی 26 حبلی 26 وعتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو144  ائمه شیعه ضرب 12 امام در 12 = 144   ریسمان نجاتبخش پروردگاری 12 نور عالم تاب دوازده ساعت دوازده ماه سا ل قلب 12 فشار خون 12 حق 12 اسلام 12 و راه حق 26   حق12+14 بین 26 قلب 12گوشها 26چشم خداوند ه 26 علی 26 علی  26  الله 19+7 = 26  نام ائمه بدون تکرار در قرآن   7 میباشد ثبع المثانی من القران العظیم 7 دور کعبه و هفت سنگ به شیطان و خداوند آسمانها را 7 طبقه قرار داد۲۶علی  26 علی سالاری 26 خیلی 26 مردی26  آقایی 26 علی 26 طلاء26 علی26 آیاتی 26 وصیت  26واقعه26 جهانیه26 غدیر  26راه حق 26 بتالار 26 سفیر26 26 دینی 26 وصیت 26 بیعت 26 راه حق 26 خیلی 26 مردی 26علی 26حدید 26 آبادانیه 26 وصیت 26بیعت 26جانه نبی ا26 جان رسول 26  26 عشق بخداه26 سرداری 26 خیلی 26 مردی به ابجد26 راه حق26 بسم رب شهدا26ره راست 26 مستقیم 26 فروغ آفتابی 26 علی 26 حدید 26طلاء26  حدید 26  بحق حق 26 وصیت 26 بیعت 26 امام دین 26  ۲۶ بمنتخب اسلام ۲۶ باانتخاب حقا۲۲ وصیت ۲۶ بیعت ۲۶ علی ۲۶ بجانشینها ۲۶ پیامبرا  26منظورها ۲۶ بسلطانها 26 پادشاهیه 26 نیت خداه 26محمدها  26  جان رسول26 ( امام بجن انسها  26 ) علی هم 26 راه حق هم 26بت شکنی 26 طلاء هم 26 ( خیلی26 آقایی 26 ) جمال عشق 26 خیلی مردی 26 علی26 دلیل26 امامت 14+حق12= 26 26غدیر 26 سید حق26 سید آسمانت 26     26سید ابواب 26 عشق حسن 26انتخاب اخلاص26 غدیر26  پادشاهیه 26 قدرتها 26 شیعها 26 محمدها 26 منظورها  26 سبد حق 26 سید آسمانت 26 حبلی 26 حق انتخابت 26  بت شکنی  26 بدوشنبی 26 امام بجنو انس  26خداوند داستان 26 پیامبر را در قرآن ذکر نموده نه کمتر نه بیشتر 26 راستینا 26 نور خداه26 عشق اله 26 عشق بخداه26 راه حق26 علی26 سالاری 26 امام دین26 به ابجد 26 وصیت 26بیعت 26جانه نبی ا26 جان رسول 26 26 عشق بخداه26 سرداری 26 خیلی 26 مردی آقایی 26 خیلی 26و به ابجد صغیرعلی  26 طلاء26 بصیر26بعشقی26علی  26  در قرآن داستان 26 پیامبر را خداوند ذکر نموده است26 راه حق  26 حق انتخابت 26 علي 26راه اسلام 26 خاندان نور 26 نوری26 ظاهره26 قرآنیا 26مسلمین 26 نوری  26 راه حق 26   محید26 یحمد 26 بسعادته 26 علی 26 بت شکنی 26 بدوش نبی 26 علی 26 طلاء 26 راه حق 26 مستقیم 26 عسلی 26 نحلی 26  عسلی  26 علی 26 26  سرداره 26 جمال حق 26رنگای خدا 26 عشق حق 26 راه حق 26 نور خدا  ه  26    علی میباشد 110+92 محمد = 202 یک آیه بیشتر در قرآن نیست و آن ابجد محمد و علیست و ابجد اسم اعظم خدا 202 میباشد به 46 قطب عالمی 46 لا اله الا الله 46 قسم محمد 20+26 علی = 46 لا اله الا الله 46  جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست به ابجد جانشینه 23+برحق محمد 42+26علی= 91+19 شب قدر شهید محراب علیست= 110 ابجد کبیر کلمه جانشینه419 92 محمد 327+26 علی = 353+12 امام = 365 روز سال با سه علم قرآنی ریاضی و کلام ظالم و مقصر عالم را به شما معرفی میکنیم جهنم  جای ظالم  971-430مقصر= 541 ابجد ابوبکر و عمر 541+ 661 عثمان = 1202 ابجدسه خلیفه وهابی کودن بی شعور ه  جای آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون 1202 ابجد سه خلیفه میباشد 430مقصر +310 عمر +231 ابوبکر = 971 ظالم  عالم ابوبکر و عمر هستند ظالم  971+231  ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه ظالم 971-661 عثمان661= 541 ابجد ابوبکر و عمر 541+430 مقصر= 971 ظالم عالم  میباشند

تا نام سه تا را ببری الوی آتیش ده برابر میشه به اسم دشمنان مولاء  آتش حساس است ۲۷  در آتشی۲۷ درجه حرارت ۲۷۰ درجه باشه بهتره نه سیخ میسوزه نه کباب میگویند در جهنم برای ابوبکر ۲۷۰۰۰۰ درجه آتیشش بیشتره و برای عمر ۲۲۰۰۰۰ درجه حرارت دارد ابوبکر بیشتره بخاطر اینکه در غصب خلافت گناهش بیشتره  ولی علی 26 بهشتیه ۲۶ علی ۲۶ بهشتیه ۲۶ دمای بهش ۲۶ درجه متعادله    ابوبکر دوزخی ۲۷ ابوبکر ۲۷ غصبیه ۲۷  عمر۲۲ دوزخه با 22 دجاله  ۲۲ عمر ۲۲ شیطان ۲۲ ابابکر ۲۲  دروغ ۲۲ مقصر۲۲ غصبی۲۲ کردم27 زنازاده7 دشمن خداوند27 ابوبکر 27 دروغه 27 ملحده27   مقصره 27 دشمن بخلقه 27 شیطانه 27 دوزخی 27 منافقون 27 با بت پرستها 27 دمخوره 27شرابیا 27 سقیفه 27  چنگیزخانه 27 حیوان 27 قمارباز 27 بشرابخار  27 حرامزاده27 فقط یک حرامزاده میتوان27 پیمان خود را بشکند  پیامبر در جمع یاران فرمود میخواهید بفهمید فرزندانتان حلال زاده یا حرامزاده اند از آنان بپرسید علی را دوست میداریداگر گفتند دوست میداریم حلال زاده اندوگر نه حرامزاده خطاب که خود دائیش پدر بزرگش بود جلوی خانه شان این سه تن را دیدپرسید آیا شما علی را دوست دارید   ابوبکر و عمر و عثمان با هم گفتند نه ما علی را دوست نداریم همیشه دروغ ما را فاش میکند یک حرامزاده فقط دروغ میگوید عمر از ابوبکر دروغگو تر بودعثمان ابجد ابوبکر و عمر و عثمن 73 به ابجد علمای شیطان صفت 73 ابجد صغیر ابوبکر و عمر و عثمان میباشد 73میباشد به ابجد قرآنی لجاجت 437- جنایت464 =27 ابجد ابوبکر یا خیانت 461- منهای  جنایت464 =4 بازم ابوبکر دوسال بیشتر خلافت نکرد از دنیا رفت به جهنم پیامبر در آخرین لحظه فرمود مداد بیاورید به ابجد مداد میشود 49 +27 ابوبکر = 76- 3 خلیفه =73 فرقه گمراه  بباطله 49  +عمر 22+  پیامبر فرمود بعد از من دین اسلام توسط سه گمراه از مسیرش منحرف خواهدشد حرف پیامبر را گوش نکردند ابوبکر 27+22 عمر =49  بباطله 49شیاطین انسانها 49 حرف پیامبر را گوش نکردند ابوبکر 27+22 عمر =49  بباطله 49شیاطین انسانها 49 با بیعت شکنی 49 به خلافت رسیدا 49 انحرف 27 ابوبکر27 حیوان27 راه بکج27 برفته 27بن لادنی 27بدجالیا  ا27    شیطانه27دوزخی27 خنزیر 27دشمن حق 27 خروجی 27 از دین خارج گله شغاله 27   تا به کی گمره تو باشی نابکار راه بکج رفتن خطاست به ابجد قرآنی لجاجت 437- جنایت464 =27 ابجد ابوبکر یا خیانت 461- منهای  جنایت464 =4 بازم ابوبکر دوسال بیشتر خلافت نکرد از دنیا رفت به جهنم پیامبر در آخرین لحظه فرمود مداد بیاوریدسه شیطان نگذاشتند مداد بیاورند تا همه از امتحان الهی مردود شوند  به ابجد مداد میشود 49 +27 ابوبکر = 76- 3 خلیفه =73 فرقه گمراه  بباطله 49  +عمر 22+  پیامبر فرمود بعد از من دین اسلام توسط سه گمراه از مسیرش منحرف خواهدشد حرف پیامبر را گوش نکردند ابوبکر 27+22 عمر =49  بباطله 49شیاطین انسانها 49  انحرف منحرف 49   27 ابوبکر27 حیوان27 راه بکج27 شیطانه27دوزخی27 خنزیر 27   تا به کی گمره تو باشی نابکار راه بکج رفتن خطاست       دروغ 22 هذیان 22مقصر 22  شیطان 22صفتت 22عمر 22 لواط 22 دروغ 22 مقصر 22  و  حق به ابجد 12 و راه 14 +12 حق =26 ابجد امام علی 26 راه حق علیست معتقد 26دروازه‌26 شهادتین26  باهر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است آنجا که بلند است ندای توحید  گلبانگ محمدا" رسوالله است  توحیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است در روز قدیر خم نور حق پیدا شد وز جهاز اشتران منبری بر پا شد  بگرفت محمد چو علی را سر دست سوگند به ذات حق که حق پیدا شد   فرق حیدر کعبه و محراب چیست هر دو باشد یک نشان حق با علیست این شکاف کعبه را مقصود چیست عصمت زهراء با مولاء علیست  گفت پیغمبر به کعبه اینچنین نیست جز حیدر امیرالمومنین  امیرالمومنین در کعبه دوشش کسی غیر از علی نیست بت شکن در کعبه این مولاء علیست بت شکن بر دوش پیغمبر علیست آن سه تن باشند مریض  چه مبارک سحری بودو چه فرخنده شبی لیه" آلقدر به کعبه علی دوش نبی حمدو قلهو آیه الکرسی به عرش کبریاء مدح او گوید به دوش مصطفا به ثنای اسم اعظم شده چون علی محمد بدرید کعبه از هم شده بت شکن به کعبه اسدالله اعظم ناگهان در کعبه شد شوری به پا کعبه را روشن نموده خاتم پای علی حاتفی گفت دیدم من آن کتف نبی دوره خاتم تا به شانه بود علیا"یا  علیا" یا علی  لطفا به وبلاک گوهر بحر ولاء اسم اعظم رمز خاتم یا علی یا محمد را در بالا گوشه سمت چپ که نام مقدس محمد از هر طرف علی خوانده میشود به فارسی در گوگل سرچ بفرمائید گوهر بحر ولاء را مشاهده بفرمائید که الحق که جانشینه پیامبر مولاء علیست پیامبر بخاطر حقانیت اسلام کوشید برای معرفی اسلام چه سختی ها که نکشید به ابجد قرآنی اسلام میشود 12آقا آقا 12 انسان انسان 12 شمس شمس شمس12   نور هدایت دوازدهمین سرور و سالا ر مهدی موعود پیامبر برای معرفی 23هیات 23 مهدی23 یاسین 23    محمد (ص)  به ابجد اسمش 23 سال به تبلیغ دین12 اسلام12 پرداخت کتاب الله و عترتی    (زیبا ترین نغمه59 ) سروده 23ابجد کبیر و صغیر مولایم مهدی 23ضربدر59کبیر مهدی =1357 با نظر ایشان درمه دی و بهمن13 مه دی بهمن ماه 11 سال  13+13=26شعاعه26 سفیدت 26 طلایی26 نوری26  پیروزی قطعی بین 23 و 26 بهمن ماه 23حق 12 بود 12بود 26 بهمن 1357 با نظر شخص قدر قدرت سلطان دین مهدی صاحب الزمان (عج)  صورت گرفت پیروزی انقلاب ایران و عمر را زنده و قصاص خواهد کرد ما به کسی امام میگوئیم فرزند پیامبر باشد که به امر خدا بتواند مردگان را زنده کند مثل محمد مثل علی چرا شیعیان 12 فرزندان محمد (ص) را جانشینه او میدانند چون به امر خدا مردگان را زنده میکنند کجای تاریخ ابوبمکر و عمر رمع و رکب وبا توانستند یک مرده پوسیده را استخان را دو باره زنده کنند ولی 12 امام شیعه این کار را میکنند به امر خدا فرق بین ما تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است    باسلام به مظهر مقدس مولایم مهدی و تمامی مومنین شیعه و سنی با یکی شدن شیعه و سنی شاخ شکسته شیطان دیگر رشد نخواهد کرد به ابجد قرآنی لجاجت 437- جنایت464 =27 ابجد ابوبکر یا خیانت 461- جنایت464 =3 بازم ابوبکر دوسال بیشتر خلافت نکرد از دنیا رفت به جهنم پیامبر در آخرین لحظه فرمود مداد بیاورید به ابجد مداد میشود 49 +27 ابوبکر = 76- 3 خلیفه =73 فرقه گمراه پیامبر فرمود بعد از من دین اسلام توسط سه گمراه از مسیرش منحرف خواهدشد27 انحرف 27 ابوبکر27 حیوان 27جهیم 22 عمر 22 و عثمن 24= 73  ابجد سه خلیفه قاصب کوچک مورچه صفت73 و ابوبکر  27 سوره مورچه بنامش آمده27تمین سوره قرآن      کوره 27 و27 تمین سوره قرآن سوره مورچه پیامبر در خواست قلم نمود قلم به ابجد 14 معرفی 14 معصوم والقلم و ما یسطرون خداوند به شما آزاد مرد نظر لطف فرماید الحق که سرباز مولایم مهدی میباشی درود خدا بر شما و مولایتان و عجل فرجهم  

 جلوه نور جمال کبریاء رفته در کعبه به دوشه مصطفا جانشینش مرتضا به ابجد 90جلوه نور جمال کبریاء 90+20محمد =110حی علی اخیرالعمل به ابجد میشود 90+20 محمد = 110  امام علی ابجد کبیر 110و صغیر 26 اسلام نابته 26 و کعبه به ابجد 97+ 13 رجب تولد مولاء در کعبه است  =110نامت صدو ده یا علی حقا پلیس عالمی     

:بخدا اگر این حساب طلایی در باره شیعه بود یک شیعه در جهان نمیگذاشتم همه وهابی هارا میزاشتم خجالت بکشید  بخدا خجالتم خوب چیزیه  خودتونو نزنید به کوری  کلمه ظالم ا97و مقصر430 هر طور با نام خلفاء کم و زیاد میکنی آبرویشان را برده مثل سر خر میماند که بزاری جلوی آئینه از هر طرف نگاه کنی باز سر خر میبینی من سفارش میکنم به اهل سنت و تمامی ماری به شکل عمر سرچ کنید و ببینید سخنرانی امام جمعه وهابی را و عبرت بگیرید ولی نخندیدایشان هم اهلبیت را دوست دارد و بتازکی شیعه شده و هر وقت این سخنرانیش را برایش میگذارم میگه در گمراهی بودم منو شرمنده نکنید عرعرماری به شکل عمر ع____م_____ر سر خر ته خر کره خر چشم بندی نبود  حقیقته قرآنی که خدا با علم ابجد آن را نوشته ما هم تفسیر باطن قرآن نمودیم کلمه ظالم و مقصر سه خلیفه هستند من مجبور شدم حق را بپذیرم راهی دیگر جز پذیرفتن   حق برایم باقی نمانده بود حق با شیعیان میباشد بلند با هم بکلام آسمانی تان اشهد ان علی ن ولی الله 82 ابجد صغیر و کبیر مولاء مهدی میباشد سلام و درود جهان بر منجی تمام عالم آقا حالا موقشه تشریف بیاورید فدمتان بروی چشم  ما منتطریم آقا ما را ببخشید پدران مارا  گمراه کرده بودند ولی ما حق را پیدا کردیم به ابجد حق 12 اسلام 12 قلب 12 دوازدهمین سوره قرآن یوسف زهرا پادشاه عالمینه حقیقتا 31 قرآنه ناطق 31 ماه عالم 31بناب ترین 31 یعنی 5تن +12  امام +14 معصوم = 31 کلام حق31 بپدر بزرگ31   شیعه ها 31     کلام حق باید   در ابجد نامش باشد 31 قرآنه ناطق 31 کلام حق 31راه خداوند 31 راه راسته 31اول بدین 31 جان کعبه 31 جان پیامبر31 جان رسوله 31 سالار قرآن 31 اصل بدین 31  تعمریگه 31 دوست خداوند 31  سرداری 31 محمد علی 31 راه حق ه 31 جمالته 31 شجاعته 31 حیدرا 31 صفدرا  31حقیقتا  31 در تمام کتب پامبران گذشته به کلام حق بسیار سفارش شده به ابجد کلام حق 31 راه خداوند 31یعنی  14معصوم +12 امام +5 تن آل عباء = 31  کلام حق 31 یعنی جمع ائمه شیعه 31  خداوند در آية‌31 بقره تعالیم اسماء اسم اعظم ائمه به حشمت آدم در آیه 31 تاکید به کلام حق نموده است  مرد سال 23 مهدی 23 میباشد آقا هر کجا هستی من فدات بشم ان شاء الله سلامت باشی  میخام ببینمت آرزوی زیادیه پای فرزند رسول خدا را بوسیدن   یه روز نشستم فکر کردم اگه مملکت ما گمراه نداشته باشه  ما دیگه بایدچکار کنیم به کی بخندیم با کی بحث  و گفتگو کنیم  اگه نسل عمر منقرض بشه    از آفریقا وارد کنیم گوره خر تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکرو عمر عثمان بوود ابجد شیطان صفت  شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 مقصر 22 ملحد 22 دروغ 22 کید 22 تکبر 22 حراما 22 بنامردا 22 فهمیدی اگه نفهمیدی دوباره تکرار کنم خجالت نکش اگه نفهمیدی بگو گناه شما نیست پدران شما 1400 سال پیش وقتی دیدند بتهایشان در کعبه آنهم علی رفته دوش پیغمبر و میشکند همانجا مغزشان هنگ کرد آدمهای شراب خار نمیتوانند درست فکر کنند احمق هستند نسل اندر نسل  خرفت و بی مغز هستند نه که مغز ندارند دارند الاغ هم مغز داره ولی کار نمیکنه22 خرمی22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر22  هذیان 22 دروغ 22 کید 22 تکبر 22 بمکر 22 بنامردا 22 تا نام سه تا را ببری الوی آتیش ده برابر میشه به اسم دشمنان مولاء  آتش حساس است ۲۷  در آتشی۲۷ درجه حرارت ۲۷۰ درجه باشه بهتره نه سیخ میسوزه نه کباب میگویند در جهنم برای ابوبکر ۲۷۰۰۰۰ درجه آتیشش بیشتره و برای عمر ۲۲۰۰۰۰ درجه حرارت دارد اببوکر بیشتره بخاطر اینکه در غصب خلافت کناهش بیشتره  ولی بهشتیه ۲۶ علی ۲۶ بهشتیه ۲۶ دمای بهشت ۲۶ درجه متعادله    ابوبکر27 دوزخی ۲۷ ابوبکر ۲۷ غصبیه ۲۷  عمر۲۲ دوزخه ۲۲ عمر ۲۲ شیطان ۲۲ ابابکر ۲۲  دروغ ۲۲ مقصر۲۲ غصبی۲۲

-: به هزار نام خدا قسم1000 به ابجد محمد92 مصطفا قسم 1092 - 1202 ابجد سه خليفه = 110 نامت 110 ياعلي حقا پليس عالمي 110  به ابجد  همه افتخار مابجمال روی مهدیه 110  به خداوند يکتا قسم علي مولاي و مقتداي عالم است   و شيطان 22 عمر 22 ابابکر22 فسقی 22 دروغ 22 تکبر 22کيد 22 مقصر22بفجور22فسقی 22عذابه 22 دوزخه22  گور خر22 22 جنگطلب22خودخواه 22  قلدر  22بنامردا  22الاغهات 22  ملحد 22 دوزخه22 22کلک22 فسقی 22 بفجور  22 عمر 22 ابابکر 22 دروغ 22 تکبر 22 کید 22 دوزخه22 بار کج22 خاری22 فسقی22بفجور22 تنفر22 نفرت 22 بذللت 22مقصر 22 ملحد 22 عقر 22 عقابه22 لاشخور ا 22 دروغ 22 شیطان 22 ابابکر 22 عمر22تنفر  22بجهالت 22 بغیض 22 بجنیه 22 لواط 22 فاحشه 22ایدز22  پاچيد22شیطان  22رید22 روسر 22عمر 22 ابابکر 22  قرطاس 22 عمر22هذیان 22عمر 22 دروغ 22 باخاری22 تنفر22عمر 22 نفرت 22 ابابکر 22 دوسالی22 مرده ا22  با جهله  22 ملحد 22 مقصر 22 ابابکر 22 تکبر 22عمر 22  کید 22 دوزخه22 مقصر 22 دروغ 22 باخاری22  شيطان به ابجد 22 عمر هم 22 ابابکر22 رکب وبا کب را بردار ميشه روبا  22 با ابلیس22  بقرآن من شیعه شدم وقتی دیدم ابجد شان 22 عمر 22 ابابکر 22شیطان میباشد  خریت هم خوب چیزیه . ظالم به ابجد 971منهای 430مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر    مقصر 430+310 عمر +231 ابوبکر = 971 ظالم به دست میآید به ابجد ظالم 971 -430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر 430 مقصر +310 عمر +231 ابوبکر = 971 ظالم به دست ميآيد شخصی از امام صادق پرسید اگر آیه ای بیاوری در کفر خلفا میپذیرم حضرت فرمود آیه 22 شیطان 22    ان من المجرمین منتقمون ابجدش 1202 ابد ابوبکر و عمر و عثمان هم 1202 میباشد 1202- 971 = 231 ابوبکر اول کسی که در اسلام حق را ناحق نمود به ابجد حق 12حق+15ناحق = 27 ابوبکر امام علی (ع) فرمود ابوبکر و عمر تا سن 40 سالکی بت پرست بودند من و فرزندانم توسط بدترین خلقت  خدا 49 ابوبکر27لا مذهبه  27+22 لا مذهب 22 عمر = 49 برادر شیطانست 49 خاری ذلیل شد 49 اهل سنت ناحقی ها 49  ذلیلی خار شد 49  وقتی آیه شراب نازل شد  عمر فرمود گمان نکنم از پس این یکی بر بیایم در زمان جاهلیت هیچ گناهی نبوده که مرتکب نشده باشم53 حیوانات عالم 53-26 = 27 ابوبکر27 حیوانه 27 عالم بوده است ( گمراه 18 +9 خار=  27  ابوبکر      نان  101  نان نمک98 به ابجد نان 101-  نمک 98= 3 سه حقه باز نانو نمک علی و محمد را خوردند و نمکدانش را شکستند و باعث تفرقه و شکست دین اسلام و 73 فرقه امت اسلام شدند پیامبر در آخرین لحظه فرمود مداد بیاورید به ابجد مداد میشود 49 +27 ابوبکر =76 3 خلیفه = 73ابجد سه خلیفه قاصب کوچک مورچه صفت 27 سوره مورچه بنامش آمده 27 تمین سوره قرآن سوره مورچه مداد 49+24 عثمن= 73 فرقه  بر قلوبشان مهر نهاده شده 73 همه تلاش میکنند در گمراهی بمانند 73 با تلاشدر گمرهی و جهل 73 نادانی خلفاءتا چه حد است 73  پیامبر در خواست قلم نمود قلم به ابجد 14 معرفی 14 معصوم والقلم و ما یسطرون به ابجد صغیر  نان نمک رسول خدا را خوردید 85-58 و نمکدانش را شکستی  = 27  ابوبکرهم نانو نمک خورد و هم نمکدان شکست  بینمازا 27 حقه باز 27 دوزخی 27 دشمن خداوند27دوزخی 27  خار بدین27 خار خدا وندا  27 بظلماتی 27 خیانتی 27 کلکی 27افراط 27 بدبختی 27 خسرا دنیا و الاخره 53-26 علی = 27 ابوبکر  خسرا دنیا و الاخره 53  اول ظالم که حق را ناحق نمود به ابجد  حق 12+15 ناحق = 27 ابوبکر   حق را ناحق نمود و حق خلافت و فدک را هم قصب نموده دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت بخاطر نامردی زیاد پیامبر فرمود خداوند نامرد را زود به زمین میزند قاتلان سید شهداء دو سال نشده مختار همه را به زمین گرم کوبید ظالم 11+ نادانها 16 = 27  ظلم 10+ بنادانه 17 = 27  ابوبکر 27 شهوتی  27 دشمن احمد ... 27 با جنگ نامرد 27 ابجد رکب وبا ابوبکر 27 برعکس  قاتلان شهدای کربلاء 72 توسط یاران  ابوبکر 27 سوره مورچه27لجاجتي 27 خيانتي 27دروغه 27 حسدیه 27کبری27 حرصه27تهمتی 27 هذیانه27 بمقام پرست27 بپلیده 27 ابوبکر 27   دوزخي27 منافقون 27 نفرته 27هزیانه 27 دروغه  27 ام الفصاد 27 گمرهی 27 دوزخی   27 حقه باز27 حيوانه 27 جاسوس مقابل 27منافقون 27به شرابخار  27 بینمازا 27 حقه باز 27 دوزخی 27 دشمن خداوند27دوزخی 27  خار بدین27 خار خدا وندا  27 بظلماتی 27 خیانتی 27 کلکی 27افراط 27 بدبختی 27 خسرا دنیا و الاخره 53-26 علی = 27 ابوبکر وهابی ها را به مبارزه میطلبم به ابجد (خداوند17 ) + (ظلم 10 = 27 ابوبکر شیطان بود حرف خدارا گوش نکرد     فقط یک کلمه به ابجد کبیر ابوبکر و عمر و عثمان   بغیر حروف تشکیل دهنده نامشان  بنام خلفایتان بیاورندبه ابجد کبیر فقط سوره مورچه بنام ابومکر آمده و هیچ سوره دیگر نیامده خدا اصلا به آدم حسابشان نکرده به ابجدکبیرخداوند17  + ظلم 10 = 27 ابوبکر 27خداوند ظلم 27 بخدای ظلم 27 شیطان بود حرف خدارا گوش نکرد  ( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار  ابوبکر 27    قال رسوالله من تعز بغیر الحق اذله الله بالحق  هر کس به ناحق عزیز شود خداوند او را به حق بر زمین میزند در عالم اولین کسی که در اسلام حق را ناحق نمود ابوبکر بود  ابجدش 27سوره مورچه بعد از دوسال خلافت از دنیا رفت اوحق را ناحق کردبه ابجد۱۲حق12 +  15  ناحق =  27ابومکر27سوره مورچه  ابوبکر خیلی کوچک بوده مورچه نمل 27 من از خار سر دیوار دانستم که ناحقی ۴۹حرف ناحقی49 بفاسد ترینی49پلید ترینه49جنایتکار به جنگه 49 سگ ترین آدمیتن 49  گرگهای پلیده  49با بدترین انسانی 49  بدترین ابوبکره 49  49ظالم ترین انسانه49 با مایه نفرته49  پستترین عربا 49  جایگاه بی نمازان 49  پست ترین انسان در آتش 49 پست تر انسان خاکها  49 پست ترین انسان آتشی  49  ابوبکر 27+22 عمر = 49 خاک بر سره زشتها  49   - محمد و علی 46=  3 انگل ابوبکر عمر و عثمان بیعت کنندگان بیعت شکستند اهل سنت کرخیدا  49 بیعت شکنانی 49 با بی دین ترا ه 49 ضد دین محمدا 49 گبر دین مجوسی 49 بت پرست دینی 49  به ابجد   49بفاسد ترینی 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 بفاسد ترینی49 دشمنانه دین خدای49خائن به اسلام خداوند 49  یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 خسرا دنیا و الاخره53 -26 علی = 27 ابوبکر 27 دشمن مقدسه 27  خسرا دنیا و الاخره49   مسئله اصلیا 49 بغصبا خلافت الله 53- 26 علی = 27 ابوبکر خداو پیامبر در غدیر خم دوست خدا را معرفی نمود علیست حرف پیامبر را گوش نکردند ابوبکر 27+22 عمر =49  بباطله 49شیاطین انسانها 49 با بیعت شکنی 49 به خلافت رسیدا 49 ابوبکر و عمر در جنگها  جیم میشدند به ابجد جیم 53 26علی =27  ابوبکر و فقط  علی میجنگید و از پیامبر محافظت مینمود ابوبکر و عمر در جنگها جیم میشدند  طرفداری کور کورانه از سه خلیفه نامردی تمام است و فقط علی مولاست دشمن مولاء علی    و27ابوبکر 27ملحده 27مار سمی 27  شیطانه27     با ابلیسه27 ابوبکر 27خاکبرسر27پررو ه 27 کلکه  27 رودار  27مار سمی 27 نفرته 27 افراط27 پستریه 27 بدبختیه27 شیطانه 27 دوزخی 27  ابوبکر27  سنفوله27 زناکار27خیانتی 27 گمرهی 27 بشهوتی 27 شهوت بنفس 27 مرگ بنفاقه ابوبکر 27 سوره مورچه27لجاجتي 27 خيانتي 27دروغه 27 حسدیه 27کبری27 حرصه27تهمتی 27 هذیانه27 بمقام پرست27 بپلیده 27 ابوبکر 27   دوزخي27 منافقون 27 نفرته 27هزیانه 27 دروغه  27 ام الفصاد 27 گمرهی 27 دوزخی   27 حقه باز27 حيوانه 27 جاسوس مقابل 27منافقون 27به شرابخار  27 بینمازا 27 حقه باز 27 دوزخی 27 دشمن خداوند27دوزخی 27  خار بدین27 خار خدا وندا  27 بظلماتی 27 خیانتی 27 کلکی 27افراط 27 بدبختی 27  27نجس عین27 دوسال بیشتر خلافت نکرد ریق ریاست را سر کشید ابومکر دوسال نشده از دنیا رفتهر کسی دوسال قبل از ریاست بمیرد ناحق است شک نکن که کافری   ابوبکر27مذهب سنی 27 آل سعود27 بنفاقی 27 زنازاده 27 زناکار 27نجس عین27 ام الفصاد 27 دوزخی 27نظام سلطه 27 تسخیره 27 فلانی27          آل سعود 27دوزخی27 در آتشی۲۷ ابوبکر   27 ناخلفی 27 حقشیه 27 سوره مورچه ۲۷ شرابیاه 27دوشاخیا 27 بشلخزنی 27 ملحده  27 به ابجدخداوند17  و ظلم 10 = 27 ابوبکر شیطان بود حرف خدارا گوش نکرد  ( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار 27 ابوبکر 27( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار 27 ابوبکر 27  پيامبر فرمود خداوند نامرد را زود به زمين ميزند ابوبکر دو سال نشده از دنيا رفت قاتلان سيد شهداء دو سال نشده مختار همه را به زمين گرم کوبيد ظالم 11+ نادانها 16 = 27 ظلم 10+ بنادانه 17 = 27 ابجد نان 101- نمک 98= 3 سه حقه باز نانو نمک علي و محمد را خوردند و نمکدانش را شکستند و باعث تفرقه و شکست اسلام و 73 فرقه امت اسلام شدند به ابجد صغير نان نمک رسول خدا را خورديد 85-58 و نمکدانش را شکستي = 27 ابوبکرهم نانو نمک خورد و هم نمکدان شکست( گمراه 18 +9 خار= 27 ابوبکر 27)گمراه خار ابوبکر 27 قال رسوالله من تعز بغير الحق اذله الله بالحق هر کس به ناحق عزيز شود خداوند او را به حق بر زمين ميزند در عالم اولين کسي که در اسلام حق را ناحق نمود ابوبکر بود ابجدش 27سوره مورچه بعد از دوسال خلافت از دنيا رفت ( با سلام وبلاگ زیبایی بنام 14 معصوم داری این کشتی سرگشته آل عباء هم 14 بادبان دارد چرا عشق به ابجد عشق 14 راه 14 راه عشق همبن است 14 معصوم اگر این 14 بادبان نباشد این کشتی اهل سنت حرکت نمیتواند بکند بدون بادبان هیچ کشتی به سر منزل مقصود نمیتواند سالم به مقصد برسد اصل نام کشتیا بنام  کشتیا 23 سفینه 23 در دو عالم نجاتبخش مهدی 23 موعود ا   31 نماینده   5تن +12  امام +14 معصوم = 31 حضرت مهدی میباشد   ولی وقتی 14 بادبان روی سر این کشتی قرار بگیرد سالم به سرمنزل مقصود خواهد رسید این کشتی بی بادبان امکان ندارد بتواند ره راست را بپیماید   هر کسی در دین 14 نور هدایت نداشته باشد مثل کشتی بی بادبان است  خداوند در قرآن چندین بار به عدد 7 اشاره نموده منظور نام ائمه شیعه بدون تکرار در قرآن 7 میباشد کشتی هم با دو هفت ساخته میشود دو هفت وفتی روی سر هم قرار بگیرد میشود کشتی نجات کشتی  14 معصوم و ثبع المثانی و القرآن العظیم سوره حمد در نماز هم 7 آیه میباشدمراد نام ائمه بدون تکرار در قرآن 7 میباشد  راه حق 26 امانت نبی 26جمال حق 26 علی 26 راه حق 26 علی 26 وصیت 26 بیعت 26 جان رسول 26نور چشمها 26چراغ ولا  26 امانت۲۶ غدیر 26خلف اسلام 12 جاشینه محمد علیست26 بخالصیا26گنجه نور26 گنج نوره 26وزن اسلام 26 معتقد 26دروازه‌26 شهادتین26 علی میباشد 110+92 محمد = 202 یک آیه بیشتر در قرآ نی ست و آن ابجد محمد و علیست و ابجد اسم اعظم خدا 202 میباشدمحمد 92+110 علی = 202 توسل به این دو نام اکمل تمام دعاهاست  به 46 قطب عالمی 46غدیر خمی ها  46   لا اله الا الله 46 قسم محمد 20+26 علی = 46 جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست به ابجد جانشینه 23+برحق محمد 42+26علی= 91+19 شب قدر شهید محراب علیست= 110 ابجد کبیر کلمه جانشینه419 92 محمد 327+26 علی = 353+12 امام = 365 روز سال ماه به ابجد 46+26 علی =72 شهید کربلاء  72+26 علی =98+12  امام فرزندان رسول خدا =110 نام علی 110 نجم به ابجد 93+17 رکعت نماز =110  و دوازده ظلع کعبه مکعب 12 ظلع دارد وبه ابجد 27 حیوان به خلفاء میگویندابوبکر  27 حیوان میشود 27 رابطه سال 365 روزسال  را با 12 امام شيعه و پنج تن آل عباء و چهارده معصوم بيان بفرمائيد خداوند سال را 365 روز قرار داد اين قرارداد با هوش ترين قرارداد بين خدا و پيامبران و امامان ميباشد 365 = 5+6+3= 14 معصوم ضربدره خودش و  پنج تن ضربدره خودش و 12 امام ضربدره خودش و 14 معصوم ضربدره خودش  جمعشان میشود 365 روز سال بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم 14 باغ گل 14 صغیر14 آب و آتش14 به ابجد قرآنی 14 عشق آب و آتش 14  راه 14  بحق 14 امامت 14 نبوت 14  نوبت 14 امامت 14 نبوت 14اخلاص 14 عشق14 بحق 14 سید14 آسمانها 14 دوست14 خلف 14 دلت 14 بقلب 14قسمها 14 راه 14 برق 14 آبیا 14  نونت 14راه14 طه 14 صف 14وقت 14جمال14 بحقه 14شمسی14 امامت 14 نبوت14 نبی 14  آدمه   14 بحق  14 برق 14 باهوش 14راه 14نجاتت 14  نبی14 ماهت14 قوت 14  قلم 14  ا صرار و لجاجت برخي از كافران در برابر حق و ادامه به ظلم و بيدادگري و كفر سبب مي‌شود كه پرده‌اي بر حس تشخيص آنان بيفتد. كفر، تكبر، ستم‌، پيروي از هوس‌هاي سركش‌، لجاجت و سرسختي در برابر حق‌، سبب از كار افتادن حس تشخيص و ابزار شناخت در آدمي مي‌شود. قرآن اين حالت را به تعبيرهاي متعددي بيان كرده است‌:

 

1. "خَتَم‌َ اللَّه‌ُ عَلَى‌َ قُلُوبِهِم‌"

 

2. "خَتَم‌َ عَلَى‌َ سَمْعِه‌ِ وَ قَلْبِه‌؛(جاثيه‌،23)

 

3. "طَبَع‌َ اللَّه‌ُ عَلَي‌َ قُلُوبِهِم‌؛(توبه‌،93)

 

4. "كَذَ َلِكَ يَطْبَع‌ُ اللَّه‌ُ عَلَى‌َ قُلُوب‌ِ الْكَـَفِرِين‌َ ؛(اعراف‌،101)

 

5. "أَفَلاَ  يَتَدَبَّرُون‌َ الْقُرْءَان‌َ أَم‌ْ عَلَى‌َ قُلُوب‌ٍ أَقْفَالُهَآ ؛(محمد،24)

 

6. "وَجَعَلْنَا عَلَى‌َ قُلُوبِهِم‌ْ أَكِنَّه‌ً أَن يَفْقَهُوه‌ُ وَفِي‌َّ ءَاذَانِهِم‌ْ وَقْرًا؛(انعام‌،25)

 

7. "كَلآ  بَل‌ْ رَان‌َ عَلَى‌َ قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُون‌َ ؛(مطففين‌،14)

 

8. "وَ قَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْف‌؛(بقره‌،88

جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال

به شما تبریک میگویم ورود به تشیع بزودی ما همه پیامبران الهی را دوست میداریم عیسی  اوستا یک چشم چپ و محمد چشم راست ماست ولی بعلت کامل بودن قرآن و فرموده اگر تمام دانشمندانتان را جمع کنید یک پر مگس نمیتوانید درست کنید و یک آیه مثل قرآن نمیتوانید بیاورید ما در کنار اوستا به ابجد 12 اوستا 12 اسلام 12 ادیانی که به ابجد ۲۳و ۲۶و ۲۵ و عیسی۳۰و ۳۱ و ۴۶ ۵۹ و ۷۲ و۸۲و ۹۲و ۱۱۰  باشند بر حق میباشندو    مثل دو کفه ترازو میمانند با هم فرقی نمیکنند سالها که میگذرد منجی جدید در دین پیدا میشود و منجی آخرالزمان سوشیا عابد 17 پیدا یش خواهد هم شوشیا 17 نماز 17 هم عابد 17 قائم آل محمد مهدی شیعیان است که در هر کتاب آسمانی نام زیبایی داردسوشیا, نام پسرانه با ریشه اوستایی,پهلوی. معنی اسم: سوشیانت،نجات دهنده ، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنندسوشیانت یعنی بسوی شیعه نجاتبخش کلمه سوشیانت به ابجد 23 مهدی23 سوشیانت 23 منجی آخرالزمان قائم آل محمد 12 ده همین فرزند آخرین پیامبر12 ده همین سوره قرآن یوسف زهرادوازده ضلع کعبه دوازده ماه سالو در ۱۲ ساعت نورآنی آسمان ظهور خواهد کرد  خداوند سال را 52 جمعه و 313 روز قرار دارد بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم ضر ب این سه عدد هر کدام در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر خانواده رسول خدا آخرین پیامبر الهی و 12 جانشینه او امامان شریف سلام بر سوشیانت 23 مهدی 23 سلام بر مولای زیبای عالم هر کجا هستی پایت را میبوسم منتظران سوشیانت 23  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال هر سال ۵۲ هفته و ۳۱۳ روز +۵۲= ۳۶۵ روز سا ل گل رو ی قائم آل محمد است به ابجدکبیر و صغیر   اسلام 144 ضرب 12   امام در 12 میباشد آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا ولا تفرقو 144 میباشدعلی هم قرآن ناطق است شب قدر 19 رمضان ضربت در محراب نماز شهادت و تولد در 6 سطح کعبه به دنیا آمده 19ضربدر6= 114 قرآنه ناطق علیست72 شهید کربلاء+72= 144  + 52 جمعه در هر سال =196 ضر 14 معصوم در 14 و ضرب 5 تن در 5 =25 +144+196= 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد هر سال 52 جمعه داریم با 313 روز جمال قائم آل محمد 52+313= 365 روز سال خدا شکر احادیث غدیر خم در کتب اهل سنت میباشد نمیتوانند بگویند ما در آوردیم  به قول اهل سنت میفرمایند  خدا در غدیر خم جانشینش دوستش را تائین نمود و معلوم شد دوست خدا و دشمن خدا چه کسانی هستند به ابجد قرآنیشیطان 22 عمر22 ابابکر  22 بجهالت  22 دشمن خداه 22  ضد حق 22  ضد خداه 22 دشمن اسلام 22 مقصر 22 عمر 22 ابابکر 22 شیطان 22سم بدین 22 دروغ 22 تنفر 22نفرت  22 انزجار 22 آلوده 22 حراما 22 بددهنه 22حیله 22 موزی 22 بدبختی22 ملحد 22 لعنت 22 تفرق 22 جایشانه 22 دوزخه 22نابحقه22 رودار 22 کلک 22 دروغ 22لاشخور ا خردجال 22 عمر22 ابابکر 22 بدبختی 22مقصر 22دروغ  22حراما 22 نفرت 22 بمرتد22 عمر 22  ایدز 22لواط  22 پوچیها 22 بمنافقا 22 آبروه 22 برباده 22 حیله 22 موزی 22 بدبختی22 ملحد 22 لعنت 22 تفرق 22 جایشانه 22 دوزخه 22نابحقه22 ایدز 22 دروغ 22 ابابکر 22 مقصر 22 خارسره 22 بسرچینه 22 نابحقه 22 احمقه میباشد ظالم به ابجد 971- مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمر 

365 روز سال 52 جمعه داریم میماند 313 روز  مثل روز جمال قائم آل محمد است

در سوره مدثر آیه38و39کل نفس کسبت بما رهینه الااصحاب الیمین {الا اصحاب الیمین} 275+110دین الهی=385 شیعیان علی فقط اهل نجاتند پیامبر فرمود یا علی تو و شیعیانت رستگاران عالمید    همه در قیامت درگرو اعمالشون هستن الا اصحاب یمین.. اصحاب یمین چه کسانی هستن؟؟؟ یمین به ابجد میشه110 یمین 110 بحق110ولی دین 110 دین الهی 110 علی110 جلوه الله 110 حامیان 110 دین الهی 110 علی 110 میباشد نام علی هم110 پلیسی 110 نمک 110نان جو 110 گندمها ی 110 نمک 110 به نانو نمک مرتضی علی قسم حق با علیست پلیسی 110 نامت صدو ده یا علی حقا پلیس عالمی  محمد 92+18 ذالحجه غدیر خم =110علی110 +18 ذالحجه= 128 کلید دین 128 حسین 128         کعبه97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128 کلید دین 128 حسین 128
پس معنای آیه این شد پس همه درقیامت درگرو اعمالشون هستند الا شیعیان علی.. حدیث پیامبر ص"علی و شیعیانش رستگارند.. امت بعد از من73فرقه باطل میشود فقط شیعیان علی اهل بهشتند..علی قسیم النار و الجنه علی قسمت کننده جهنم و بهشت است.. بنظر شما در دلی که حب دشمن اهلبیت باشه درب خانه امام علی را به آتش میکشد و موجب شهادت کوثر و فرزند قرآن حضرت محسن میشود دختر رسول خدا همسر امام علی برای قصب خلافت در 18 سالگی به شهادت رساندند
{ قال رسوالله}  کتاب الله و عترتی1575 +12 امام =1587-1202 سه خلیفه = 385 شیعه   قال رسو الله =من و علی پدران این امتیم کدام امت  انا و  علی ابواه هذاه الامه"275 +110علی = 385 شیعهباسه کلمه پروردگارت پیامبرت دینت امامت را ثابت کن به ابجددین 64 الله محمدعلی64دین64الله محمد علی64عترت رسول الله64دین64 جانشین محمدعلی64راه الله منصب الله64 الله محمدعلی64دین64اصل ولایت امامتی64 با جانشین اصلی محمد64دین64 +18 الله= 82 امام صراط علی حقا نمسکه82 امام82 نبوت امامت ولایت فقیه82 استمرار حکومت انبیاء 82تولد مولاء علی در کعبه 13+ 5 تن= 18 الله 18 +64 دین 64 الله محمد علی 64 +18= 82 امام 82 مهدی هم به ابجد کبیر و صغیر میشود 82 +114سوره قرآن = 196 دین اسلام 196امام کل دین 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196اصل دین اسلام 41 شجره قرآنی41 +41اصل دین اسلام=82امام82 پیامبر فرمود هر کسی امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا خواهد رفت همه کشورهای دین باطل با خاک یکسان شدندولی شیعه مولاء باید برای ظهور مولایش دعا کند وگرنه باران نبارد تا همه بلاد کفر از قعطی بمیرندهر کسی کشتی نوح سوار نشود و نماز نخواند به بلایی گرفتار خواهد شد -پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم.
اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه مي‌دانم نمي‌كنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذرعالمی وهابی که تازه شیعه شده به پیروانش فرمود ای مردم عالمی از این جانب برترسراغ دارید اینجانب حافظ کل قرآن و استاد دانشگاه و مهندس پایگاه اتمی استان میباشم تا بحال ما و پدران ما 73 فرقه اسلام در گمراهی بوده ایم همه فرقه ها در قرن دوم و دهم و بیستم به وجود آمده اند و فقط فرقه قرآن که نامش در قرآن آمده بحق میباشد لطفا تا دیر نشده به آغوش گرم اسلام محمدی برگردید

چرا که سال فقط 365 روز است. در حالی که:  خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد  ما همه آسمانها را بخاطر ۱۴ معصوم خلق نمودیم  365روز سال 5+6+3= 14معصوم وضرب 5 تن در 5 = 25 کعبه 25 شیعه 25 و ضرب 12 امام در 12=  144 + و ضرب 14 معصوم در 14= 196 +144+25= 365 روز سال بخاطر 5 تنو 12 امامو 14 معصوم شما را دعوت به تشیع مینمایمپیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه ۳۸۵ شیعه ۳۸۵ فرقه ۲۵ شیعه ۲۵  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال برترین مکتب اسلام تشیع میباشد اللهم ارنی الطلعة الرشیدةبه ابجد 114 علی هم قرآن ناطق است شب قدر 19 رمضان در محراب نماز ضربت شهادت و در 6 سطح کعبه به دنیا آمده 19ضربدر6= 114 قرآنه ناطق علیست از کجا میدانید شما برحق میباشید شما را به 365 معادله زیبابه تشیع دعوت مینمایم هیچ کسی از شیعه و سنی و وهابی حق ندارد در نادانی و گمراهی خود بدون دلیل پا فشاری کند عیسی و موسی به دین خودش نداریم اگر نتوانی حقانیت خود را با 5 علم ثابت کنی احمق نادان کودن میباشی و بعنوان منافق شناخته میشوی بزودی دندان منافقان را خرد خواهیم کرد وقتی پرچمهای سیاه خراسان به حرکت درآیند اول از خود خراسان شروع خواهیم کرد   اعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام در قرن اول اسلام  میباشد ولی اهل سنت فقه خود را در قرن دوم از 4 عالم ایرانی گرفته اند چون ابابکر دو سال نشده خلافت نکرده از دنیا رفت ظالم به ابجد 971 منهای 430 مقصر = 541 ابجد ابوکر و عمر 541 عثمان 661 منهای 430 مفصر= 231 ابوبکر شیطان به ابجد 22 مقصر 22 عمر 22 ابابکر 22 ملحد 22 لعنت 22 ضد دین 22 دشمن اسلام  22 بدبختی 2 جنگ طلب 22 ضد دین 22 تکبر ۲۲ کید ۲۲ بدبختی۲۲ ملحد ۲۲ لعنت 22عمر2 ابابکر 22 رکب وبا  ابامکر  ابابکر 22   نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود راظاهر می سازد ما برای رضای خدا کار میکنیم نه برای اسم شیعه و یا سنی اسم مطرح نیست بیائیم اسلام 12بحق  را بشناسیم   اهل وهابی حق 12 با شما نیست خجالت بکشید هم حق 12 هم اهل 12 اسلام 12  اسلام12 ساعت 12 بماه 12 حق12 گل گل 12 جانها 12 هوا 12 اسلام 12 نجاتبخش 12  به ابجدصغیرو  کبیراسلام به ابجد صغیر و کبیر 144 محمد 144 ضرب 12 امام در 12 میباشد به ابجدکبیر  اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال مدار عشق 31 کلام حق31 قرآن ناطق 31 منظور 5 تن +12   امام +14 معصوم = 31 بیعته 31 وصیته 31 غدیره 31 اسلام بحق 31 اگر همه ادیان الهی با هم دست بیعت بدهند دنیا گلستان میشود تیمی تشکیل بدهیم و زیبا ترین دین را برگزینیم  46برگزیده شدها   46 لا اله الا الله 46 محمد علی 46  محمد 20+26 علی = 46   بیعت 26 وصیت 26 علی 26 راه حق 26 اسلام بحق 26 غدیر 26  برگزید 31 کلام حق 31 قرآن ناطق 31 یعنی 5 تن +12   امام +14 معصوم = 31 کلام حق در تمام کتب الهی دیگر 31 کلام حق میباشد   برگزیده شدها46 قرآن العظیم 46 لا اله الا الله 46 محمد علی 46  محمد 20+26 علی = کلام حقیه46 کلمه ت الله 46برگزیده شدها   46 علی محمد 46   لا اله الا الله 46 به ابجد  26 با یکی شدن امت اسلام  حق و عدالت جهانی خواهد شد کسانی که مانع حق و عدالت شوند در دوزخ جای خواهند داشت بابت کلام حق 31  کسی به ما چیزی نمیدهد  برای وحدت امت اسلام یکی شدن برادران عزیز و آماده برای ظهور منجی آخر الزمان ما مجبور شدیم حق 12 اسلام 12 نجاتبخش 12 بماه 12ساعت 12 اهل 12 نجاتبخش 12 اسلام حق 144  را به شما معرفی کنیم اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 ضرب 12 امام در 12 میباشد  اگر 74 فرقه یکی شوند و حق را بپذیرند دنیا و آخرتشان گلستان میشود و عتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو 144 ضرب 12 امام در 12 میباشد به ابجد صغیر  اسلام12 نجاتبخش 12 اسلام 12حق 12  وبه ابجد کبیر و صغیراسلام  144 ضرب 12 امام در 12 میباشد اسلام 144 محمد به ابجد صغیر و کبیر 144 ضرب 12 امام در 12 میباشد  سیاستیها 31  خارجی 22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 دروغ 22 مقصر 22 عمر22 خارجی 22 مقصر 22 بدبختی 2 جنگ طلب 22 شیطان 22 ابابکر22 عمر 22 لعنت22 ملحد 22 مقصر  22 عمر با زور شمشیر اسلام را وارونه به جهانیان شناسانید با شمشیر و خونریزی همه عمری شدند ما با کلمه اسلام12 نجاتبخش 12 حق12  این کار را خواهیم کرد ظالم به ابجد 971منهای کسر 430 مقصر = 541 ابجد ابوکر و عمر ظالم منهای مقصر میشود 541 ابجد ابوبکر و عمر  ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم دنیا اگر از یزید لبریز شود ما پشت به سالار شهیدان نکنیم  وبسایتی که نمیتواند جز حق کلامی بگوید و قلبان پاک روشن ضمیر اسلام نجاتبخش ولایت قائم آل محمد را براحتی میپذیرند   علی(ع) در یک روز 4 هزار خوارج را کشت ما نمیکشیم میکنیم شان زندان وجدان درد بگیرند برگ چغندر هم نیستند بدخواهان انقلاب  جانباز     و هر کی میخواد شیعه بشه  فقط سریع دست خدا  یاهاشه  ریاضی قرآن علم ابجد موافق تمام ادیان الهی نشعت گرفته از کلام گوهر بار پیامبر و علی و امام صادق (ع) میباشد سلام و دورد خدا بر فرزندان پیامبر اسلام و علی   خدا را شکر با کلام حق برادران و خواهرانم شیعه اسلام خواهند شد ان شاء الله تا 5 سال دیگر وهابی وجود نخواهد داشت لا اقل از نام محمد و علی خجالت بکشید هر کس جانشین پیامبر است  نامش هم باید مثل محمد و علی باشد سمت راست صفحه نام محمد و علی مثل هم میباشد ببینید و لذت ببرید  و اعتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو به ابجد 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 هر کسی به دوازده امام عشق بورزد اهل نجات است  محمد به ابجد 132+اسلام 12= 144  اسلام واقعی شیعه قائم آل محمد است ضرب دوازده امام در 12 = 144 اعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد     نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود راظاهر می سازد . هر کس علی را از پیغمبر جدا بداند کافر است این دو نور واحد الهی بوده اند ماه بوده اند ماهی که از وسط به دو نیم شد ماه به ابجد 46 محمد 20+26علی = 46 لا اله الا الله 46 +46= 92 محمد92 +18 ذلحجه غدیر خم = 110 جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست

به ابجدکبیر و صغیر   علی 136+ بحقی 120+بحق 110= 366 روز سال   آیا میدانستید اسلام واقعی عدد قر انیش که موافق شیعه و سنی میباشد علی به ابجد صغیر و کبیر 136+7 = 144  اسلام حق 144 است به ابجد کبیر و صغیر اسلام 144 است محممد+حق = 144 محمد +اسلام = 144   اسلام محممد 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا ولا تفرقو  144 میباشد ضرب 12 امام در 12 هم 144 است جانشینان پیامبر 12 تن فرزندان او میباشند اسلام 12 = 132 محمد = 144 علی 110 +20 محمد +14 معصوم = 144 آیا میدانستید شیطان به ابجد 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر 22 دروغ 22 ملحد 22 بدبختی 22 تکبر 22تنفر22 انزجار 22 کید 22 ایدز 22 لواط 22 هذیان 22 عمر 22 ابابکر 22شیطان 22 میباشد به ابجد کبیر ظالم 971منهای مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد  ابوبکر 231+430مقصر = 661 عثمان هر طور مقصر و ضالم را از نام ابوبکر و عمر کم و زیاد کنی نام یکی از این شیاطین در خواهد آمد به ( ابجد اسلام واقعی محمد331 )  331= حقی یا علی 331+20محمد +14 معصوم = 365 روز سال محمد به ابجد کبیر و صغیر 152+110+82 مهدی +12 امام = 366 روز سال  محمد 152+110 علی = 288+77= 365 روز سال
ما همه آسمانها را بخاطر ۱۴ معصوم خلق نمودیم  365روز سال 5+6+3= 14معصوم ضرب 5 تن در 5 = 25 کعبه 25 شیعه 25 و ضرب 12 امام در 12=  144 + و ضرب 14 معصوم در 14= 196 +144+25= 365 روز سال بخاطر 5 تنو 12 امامو 14 معصوم شما را دعوت به تشیع مینمایم برترین مکتب اسلام تشیع میباشد اللهم ارنی الطلعة الرشیدةبه ابجد 114 علی هم قرآن ناطق است شب قدر 19 رمضان در محراب نماز ضربت شهادت و در 6 سطح کعبه به دنیا آمده 19ضربدر6= 114 قرآنه ناطق علیست از کجا میدانید شما برحق میباشیدشما را به 365 معادله زیبا  دعوت مینمایم  دین اسلام 73 فرقه مثل دین مسیحیان 73 فرقه پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه به ابجد 25 شیعه 25 است و ابجد کبیر هم فرقه 385 شیعه 385 میباشد فقط یک فرقه اهل نجات است  دشمنان اسلام از نام محمد و علی هم میهراسند اگر یک وهابی ببیند چه حالی پیدا میکند به هر وهابی نشان دادم از صمیم قلب  دیدم بلند گفت اشهد ان لا اله الا الله محمد رسولو علی ولی الله به او گفتم و قائمنا حجت الله قائم آل محمددر کتاب اهورا مزدا  سوشیانت 23 مهدی 23 نجات بخش تمام انسانها ناصر دین خدا الذین یومنون بلغیب و یقیمون الصلاه"« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد سمت راست صفحه ببینید نام علی مثل نام محمد است کلهم نورآ" واحد .دین مسیح نزد شیعه بالاتر از تمام دین های دیگر است مسلمان گمراه و عوضی به درد اسلام نمیخورد دین مسیح ۷۳ فرقه دین اسلام ۷۳ فرقه پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه ۳۸۵ شیعه ۳۸۵ فرقه ۲۵ شیعه ۲۵  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال نازد به خودش  خدا که حیدر دارد از حیبت او کعبه ترک برداردخداوند سال را 365 روز سال 52 جمعه داریم میماند 313 روز +۵۲= ۳۶۵ روز سال 52 ضربدر5 تن = 260+92 محمد +14 معصوم = 366 روز سال مثل خورشید مثل روز جمال قائم آل محمدعج  ۳۱۳ یاره با وبا دارد بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر5 تن و ۱۲ امام و 14معصوم  شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود علی جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + علی۱۱۰  =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به  ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقو  هم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد صغیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴  ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر   اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال  تجلی سر چشمه سعادت .روح عبادت . احمد (ص) خصال . حیدر(ع)  مثال . فاطمه(س)کمال حسینی (ع)  جلال و کبریایی منظر . شافع روز محشر .حضرت قائم (عج)تبریک باد بنازم من علی مرتضا را که بر دوش نبی بنهاده او پا کعبه دلها علی مرتضاست ساقی کوثر وصی مصطفاست جانشینه حق پیغمبر علی مرتضاست از صمیم قلب میگویم علی مولای ماست خوشا بحال کسانی که با دیدن نام محمد و علی شیعه میشوند مقدس ترین نام اسم اعظم پروردگار نام علی و محمد میباشد که نظر به آن عبادت است جمال کبریاء ببین علی محمد است یقین نبی شده چو جانشین  لولاک لما خلقت الافلاک قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱  از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم  کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیست  کسی که آئینه قلبش نشکسته باشد  مولایش علیست آئینه کبریاء محمداستو جمال محمد  علیست مردم میفهمد آنقدر هم نادان نیستند ای مومنین شیعه و سنی به ذات خدا شما در امتحان الهی قرار دارید نام علی ومحمد هم معجزه است به ذات الهی قسم حق با شیعیان مهدی قائم آل محمد است اهل کوفه نظر نمیدهند اهل کوفه رای نداده اند اهل کوفه وهابیند 73 فرقه اند ابجد جنگ جمل73 کینه شترییند ما هزار بار ثابت کردیم حق با شیعه است شما هم سه بار ثابت کنید ای 73 فرقه کفرببین معجزه نام علی هم محمد است یا علی تنها مقدس در عالمی  یا علی خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم  سال را 365 روز قرار دادبخاطر ائمه شیعه ضرب سه عدد 5و 12و14 هر کدام در خودش جمعشان میشود 365 روز سال تقدیم به گل روی قائم آل محمد (عج) به ىه  به ابجد عشق ۵ نقطه دارد شیعه هم ۵ نقطه دارد اصول دین هم ۵ میباشد  ۵ انگشت داری به دست این نشان ۵ ات است دوره کعبه ۵ تن الله محمد علی فاطمه حسن و حسین گنج مراد 5 تن است قلب را خدا شبیه ۵ آفرید که ز ۵ تن جدا نشیدتمام برگ درختان ۵ برگ گل روی ۵ تن است   یاران 5 تن  مهدی در طالغان 5 نفرند درود بر شما ای گنج‌های طالقان! عکس نام محمد علیست نام محمد شکسته بنویس جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست  دین اسلام به فرمود پیامبر ۷۳ فرقه باطل ۷۳+۱ فرقه حق = ۷۴ ابجد صغیر سه خلیفه که باعث تفرقه امت اسلام شدند بی حیاء ترین آدم 74 ابجد ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان 74 فرقه شدن اسلام توسط این سه خلیفه وهابی به ابجد قرآنی بی حیا ترین آدم 74 میشود ابجد بسه خلیفه قاصب  ابجد ابوبکر و عمر پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه به ابجد ۳۸۵ شیعه هم ۳۸۵ به ابجد صغیر هم فرقه ۲۵ کعبه ۲۵ شیعه ۲۵ عدالت ۲۵ تقواء ۲۵ ره حق۲۵ راهنمات ۲۵ولی شیطان ۲۲ عمر ۲۲ ابابکر۲۲ مقصر ۲۲ دروغ ۲۲ هذیان ۲۲ تکبر ۲۲ کید ۲۲ بدبختی۲۲ ملحد ۲۲ لعنت ۲۲ ابابکر ۲۲ عمر ۲۲ بدبختی۲۲   عشق یعنی بت شکن دوش نبی زاده کعبه علی شهید محراب علیست همچو پیغمبر بوود مولاء علی    جانشین پیغمبر در رفتار و کردارو نام باید شبیح  خود پیامبرباشد   عکس سمت راست ببین نام محمد علیست قسم به روح قرآن و محمد جانشین پیامبر علیست   ظالم به ابجد 971منهای 430 مقصر=541 ابجد ابوبکر و عمر صدده معادله پائین تر بخوانید و واقعا" لذت ببرید بخدا اگر یک غیر شیعه این مقاله را مینوشت من دینش را میپذیرفتم حتی وهابی باشد با هر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است توحیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است آئینه روی محمد علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبی ست نام محمد شکسته بنویس عکس نام محمد علیست هر چه دارد این نبی دارد علی  وارث بر حق پیغمبر علی ساقی کوثر کننده دره خیبرعلی زاده کعبه زاده محراب شهید محراب علیست  بت شکن در کعبه بر دوش نبی ست کور هم داند وصی خاتمی هم وصی مصطفا این مرتضا مولاء علیست  نایب پروردگار عالمی رمز بای بسم الله رحمن رحیم رمز اسم اعظمی مولاء علی به ثنای اسم اعظم شده چون علی محمد بدرید کعبه از هم شده بت شکن به کعبه اسدالله اعظم  یا قائم آل محمد فرمانروا و مقتدای تمام عالم نایب بر حق خداوند اگه نقاش بودم عکس زیبایت را برای زیارت مردم در همین صفحه قرار میدادم چون خطاطم نام زیبایت را قرار دادم ترسیدم عکست را قرار بدهم همه عالم دستانشان را میبریدند و نظم همه عالم  به هم میخورد حالا فقط زبان دشمنانتان اقرار به امامتتان میکند با دیدن نام شریفتان بلند میگویند اشهد ان علی ن ولی الله و اشهد ان قائمنا حجت الله پدرانشان هم در خواب نمیدیدند پسرانشان به حق اقرار کنند و قلب شما را شاد کنندخوشا به حالشان آنان که شیعه قائم آل محمد شوند و حق 12 ساعت 12 ماها 12 دوازدهیمن فرزند پیامبر اسلام وصی و جانشین اوست تنها تو ایی آقای من مولای من سردار من هم جانیو جانان من  جانم نذر مولایم کنم   به ابجد قرآنی ظالم 971- 430 مقصر =  541 ابجد ابوبکر و عمر  541+ 430مقصر = 971 ظالم به دست میآید ابجد صغیر ابوبکر231 راه بکج 231  ابوبکر 231 رکب وبا 231 عصیان 231    بیستو هفتمین سوره قرآن مورچه  27 میباشد ولی مولاء علی110 صدو دهمین سوره قرآن نصری پیروزی میباشد محل تولد علی کعبه به ابجد 97+13 رجب تولد مولاء در کعبه = 110 پلیس 110 نامت صدوده یا علی حقا پلیس عالمی هم ساقی جان نبی هم ساقی آن کوثری 114 سوره قرآن داریم منهای 4 خلیفه کن = 110 مولاء فقط علیست تنها 110 جانه نبی ست دوش نبی حیدر است وارث پیغمبر است سه برتری علی نسبت به پیامبر به فرموده خود پیامبر پدر زنش نیکوترین و با قارترین پیامبر خداست همسرش کوثر است نمونه در عالم  و بهشت نصیب علی و به دوش رسول خدا بت ها را شکسته است و در کعبه دنیا آمدیرفتی به دوشه آن نبی بتها شکستی یا علی  جیگر رسول خدا کننده دره خیبر علیست ضربت علی یوم الخندق عبادت ثقلین کتاب الله و عترتی 
سلام صبح بخیر اسلامه حق 245 اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه 245 میباشد  ابجد ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 فرقه دین اسلام دین اسلام را این سه ملحد کافر 74 فرقه نمودند آیه قرآن میخواهید اشداء علی الکفار 74به درک اسفله سافلین 74بدروغ گویان74 ان من المجرمین منتقمون  1202 ابوبکر و عمر و عثمان 1202 پیروان ظالم منهای مقصر عمر و ابوبکر  ظالم 971- 430 مقصر = 541 ابجد عمر و ابوبکر واقعا خدا قدرت نمایی کرده معجزه نموده سوره سجده آیه 22 ان من المجرمین منتقمون 1202ابجد ابوبکر و عمر عثمان هم 1202  ابجد عمر 22 شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 ملحد 22 لعنت 22 دروغ 22 مفصد 22 مقصر 22 هذیان 22 دروعگو 22 عمر 22 مقصر 22 لعنت 22 ابابکر22 دروغ 22 مقصر 22 ملحد 22 بدبختی 22 لواط22 ایدز 22تعصب 22 مکارا 22 نفرت 22بناحقه 22 به ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر ۲ کلک۲۲ نیرنگ ۲۲ بظلمت ۲۲ دوزخه22 نیرنگ۲۲لامذهب۲۲نفرت 22مقصر22بناحقه دروغ 22ناخلفه22 دروغ22کلک 22نیرنگ22بناحقه22نیرنگ ۲۲ ابابکر ۲۲عمر ۲۲ کلک۲ ۲ نیرنگ ۲۲بظلمته ۲۲ دوزخه ۲۲لامذهب۲۲نفرت ۲۲انزجار22ناخلفه22نابحقه22 پررو۲۲خائن 661 عثمان 661هست ۲۲عمر22 نیرنگ ۲۲بظلمته ۲۲ دوزخه ۲۲لامذهب۲۲ مقصر22بمنافقا۲۲شرابیا ۲۲ عمر ۲۲ ابابکر۲۲ شیطان  به ابجدمقصر۴۳۰- ۶۰ پلیدیها231 القاصبلها 231 احمقان آل231 ابوبکر 231عدوتی اسلامه231 فقان 231 فقان 231 دشمنه اسلامی 541 ابجد ابوبکر و عمر عدالله و آل رسول الله 541 بدشمن خدا و رسولی 1202 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان = ۳۷۰  شیطان ۳۷۰- ۶۰ پلیدیها = ۳۱۰ عمر310+60 پلیدیها = 370 شیطان  از شیطان پلیدتر بوده است۲۲به ابجد رجم 243 - 12 امام = 231 ابوبکر 231 سنگ زدن به سه شیطان به ابجد 22شیطان22عمر22مقصر22 ملحد 22 دروغ 22  74 فرقه اسلام همه به دروغ خود را برحق میدانند ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 فرقه شدن دین اسلام توسط ابوبکر و عمر و عثمان 74 اشداء علی الکفار 74 دشمنان علی کافر ی 74فرقه شدن دین اسلام  پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد ریاضی قرآن فرقه 385 شیعه 385 به ابجد صغیر فرقه 25 شیعه 25 کعبه 25 تقواء 25 عدالت 25 شیعه 25  http://ali1101000.blogfa.com

به شما تبریک میگویم ورود به تشیع بزودی ما همه پیامبران الهی را دوست میداریم اوستا یک چشم چپ و محمد چشم راست ماست ولی بعلت کامل بودن قرآن و فرموده اگر تمام دانشمندانتان را جمع کنید یک پر مگس نمیتوانید درست کنید و یک آیه مثل قرآن نمیتوانید بیاورید ما در کنار اوستا به ابجد 12 اوستا 12 اسلام 12 مثل دو کفه ترازو میمانند با هم فرقی نمیکنند سالها که میگذرد منجی جدید در دین پیدا میشود و منجی آخرالزمان سوشیا عابد 17 پیدا یش خواهد هم شوشیا 17 نماز 17 هم عابد 17 قائم آل محمد مهدی شیعیان است که در هر کتاب آسمانی نام زیبایی داردسوشیا, نام پسرانه با ریشه اوستایی,پهلوی. معنی اسم: سوشیانت،نجات دهنده ، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنندسوشیانت یعنی بسوی شیعه نجاتبخش کلمه سوشیانت به ابجد 23 مهدی23 سوشیانت 23 منجی آخرالزمان قائم آل محمد 12 ده همین فرزند آخرین پیامبر12 ده همین سوره قرآن یوسف زهرادوازده ضلع کعبه دوازده ماه سال خداوند سال را 52 جمعه و 313 روز قرار دارد بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم ضر ب این سه عدد هر کدام در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر خانواده رسول خدا آخرین پیامبر الهی و 12 جانشینه او امامان شریف سلام بر سوشیانت 23 مهدی 23 سلام بر مولای زیبای عالم هر کجا هستی پایت را میبوسم منتظران سوشیانت 23  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال هر سال ۵۲ هفته و ۳۱۳ روز +۵۲= ۳۶۵ روز سا ل گل رو ی قائم آل محمد است
« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .دین مسیح نزد شیعه بالاتر از تمام دین های دیگر است مسلمان گمراه و عوضی به درد اسلام نمیخورد دین مسیح ۷۳ فرقه دین اسلام ۷۳ فرقه پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه ۳۸۵ شیعه ۳۸۵ فرقه ۲۵ شیعه ۲۵  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال نازد به خودش  خدا که حیدر دارد از حیبت او کعبه ترک برداردخداوند سال را 365 روز سال 52 جمعه داریم میماند 313 روز +۵۲= ۳۶۵ وز سال  مثل روز جمال قائم آل محمدعج  ۳۱۳ یار باوبا دارد بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر5 تن و ۱۲ امام و 14معصوم  شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود علی جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + علی۱۱۰  =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به  ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقو  هم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد صغیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴  ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر   اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱  از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم  کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیست  کسی که آئینه قلبش نشکسته باشد  مولایش علیست آئینه کبریاء محمداستو جمال محمد  علیست مردم میفهمد آنقدر هم نادان نیستند ای مومنین شیعه و سنی به ذات خدا شما در امتحان الهی قرار دارید نام علی ومحمد هم معجزه است به ذات الهی قسم حق با شیعیان مهدی قائم آل محمد است اهل کوفه نظر نمیدهند اهل کوفه رای نداده اند اهل کوفه وهابیند 73 فرقه اند ابجد جنگ جمل73 کینه شترییند ما هزار بار ثابت کردیم حق با شیعه است شما هم سه بار ثابت کنید ای 73 فرقه کفرببین معجزه نام علی هم محمد است یا علی تنها مقدس در عالمی  یا علی به  احترام نامت  شیعه و سنی باهم میگویند یا علی اشهد ان علیا" ولی الله و قائمنا حجت الله قائم آل محمد شیعه ها علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را این شکاف کعبه را منظور چیست عصمت زهراء با مولاء علیست  بر صفحه چهره با خط لم یزلی از حاجب و عین وانف با خط جلی یک لام و دو عین با دو یای معکوس معکوس نوشته نام دو علی علی عکس نام محمد علی نام علی به مثل چشمو گوشو ابرویت نام عمر به مثل دماغو خای ه و ۰۰۰چرا نشسته ایم جواب وهابیت و توهین به مسجد بقیع را نمیدهیم ما آماده ایم شیطان را سر جایش بنشانیم  با یک تکان خیبری آل سقوط را میبریم

به شما تبریک میگویم ورود به تشیع بزودی ما همه پیامبران الهی را دوست میداریم اوستا یک چشم چپ و محمد چشم راست ماست ولی بعلت کامل بودن قرآن و فرموده اگر تمام دانشمندانتان را جمع کنید یک پر مگس نمیتوانید درست کنید و یک آیه مثل قرآن نمیتوانید بیاورید ما در کنار اوستا به ابجد 12 اوستا 12 اسلام 12 مثل دو کفه ترازو میمانند با هم فرقی نمیکنند سالها که میگذرد منجی جدید در دین پیدا میشود و منجی آخرالزمان سوشیا عابد 17 پیدا یش خواهد هم شوشیا 17 نماز 17 هم عابد 17 قائم آل محمد مهدی شیعیان است که در هر کتاب آسمانی نام زیبایی داردسوشیا, نام پسرانه با ریشه اوستایی,پهلوی. معنی اسم: سوشیانت،نجات دهنده ، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنندسوشیانت یعنی بسوی شیعه نجاتبخش کلمه سوشیانت به ابجد 23 مهدی23 سوشیانت 23 منجی آخرالزمان قائم آل محمد 12 ده همین فرزند آخرین پیامبر12 ده همین سوره قرآن یوسف زهرادوازده ضلع کعبه دوازده ماه سال خداوند سال را 52 جمعه و 313 روز قرار دارد بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم ضر ب این سه عدد هر کدام در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر خانواده رسول خدا آخرین پیامبر الهی و 12 جانشینه او امامان شریف سلام بر سوشیانت 23 مهدی 23 سلام بر مولای زیبای عالم هر کجا هستی پایت را میبوسم منتظران سوشیانت 23  به ابجدکبیر و صغیر   اسلام 144 ضرب 12   امام در 12 میباشد آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا ولا تفرقو 144 میباشدعلی هم قرآن ناطق است شب قدر 19 رمضان ضربت در محراب نماز شهادت و تولد در 6 سطح کعبه به دنیا آمده 19ضربدر6= 114 قرآنه ناطق علیست72 شهید کربلاء+72= 144  + 52 جمعه در هر سال =196 ضر 14 معصوم در 14 و ضرب 5 تن در 5 =25 +144+196= 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد هر سال 52 جمعه داریم با 313 روز جمال قائم آل محمد 52+313= 365 روز سال خدا شکر احادیث غدیر خم در کتب اهل سنت میباشد نمیتوانند بگویند ما در آوردیم  به قول اهل سنت میفرمایند  خدا در غدیر خم جانشینش دوستش را تائین نمود و معلوم شد دوست خدا و دشمن خدا چه کسانی هستند به ابجد قرآنیشیطان 22 عمر22 ابابکر  22 بجهالت  22 دشمن خداه 22  ضد حق 22  ضد خداه 22 دشمن اسلام 22 مقصر 22 عمر 22 ابابکر 22 شیطان 22سم بدین 22 دروغ 22 تنفر 22نفرت  22 انزجار 22 آلوده 22 حراما 22 بددهنه 22حیله 22 موزی 22 بدبختی22 ملحد 22 لعنت 22 تفرق 22 جایشانه 22 دوزخه 22نابحقه22 رودار 22 کلک 22 دروغ 22لاشخور ا خردجال 22 عمر22 ابابکر 22 بدبختی 22مقصر 22دروغ  22حراما 22 نفرت 22 بمرتد22 عمر 22  ایدز 22لواط  22 پوچیها 22 بمنافقا 22 آبروه 22 برباده 22 حیله 22 موزی 22 بدبختی22 ملحد 22 لعنت 22 تفرق 22 جایشانه 22 دوزخه 22نابحقه22 ایدز 22 دروغ 22 ابابکر 22 مقصر 22 خارسره 22 بسرچینه 22 نابحقه 22 احمقه میباشد ظالم به ابجد 971- مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمر 


1) سال 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی میماند. 

  نازد به خودش  خدا که حیدر دارد از حیبت او کعبه ترک برداردخداوند سال را 365 روز سال 52 جمعه داریم میماند 313 روز  مثل روز جمال قائم آل محمد است بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر5 تن و ۱۲ امام و 14معصوم  شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + علی۱۱۰  =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به  ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقوهم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد صغیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴  ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر   اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱  از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم  کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیست  کسی که آئینه قلبش نشکسته باشد  مولایش علیست آئینه کبریاء محمداستو جمال محمد  علیست مردم میفهمد آنقدر هم نادان نیستند ای مومنین شیعه و سنی به ذات خدا شما در امتحان الهی قرار دارید نام علی ومحمد هم معجزه است به ذات الهی قسم حق با شیعیان مهدی قائم آل محمد است اهل کوفه نظر نمیدهند اهل کوفه رای نداده اند اهل کوفه وهابیند 73 فرقه اند ابجد جنگ جمل73 کینه شترییند ما هزار بار ثابت کردیم حق با شیعه است شما هم سه بار ثابت کنید ای 73 فرقه کفرببین معجزه نام علی هم محمد است یا علی تنها مقدس در عالمی  یا علی به  احترام نامت  شیعه و سنی باهم میگویند یا علی اشهد ان علیا" ولی الله و قائمنا حجت الله قائم آل محمد شیعه ها علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را این شکاف کعبه را منظور چیست عصمت زهراء با مولاء علیست

 

2) حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است. بنابراین۲۶۳ روز دیگر باقی میماند. 
  

 


3) در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا" 122 روز میشود. بنابراین 141 روز باقی میماند.  

 

 

 

 
4) اما سلامتی جسم و روح روزانه 1 ساعت تفریح را میطلبد که جمعا" 15 روز میشود. پس 126 در روز باقی میماند.  

 هر کسی یک ور پردیده ای دارد که هدیه حضرت حواء به فرزندانش میباشد این هدیه اگر شیطانی نباشد رحمانیست

 


5) طبیعتا" 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود. پس 96 روز باقی میماند. 
 

 
6) 1 ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است. چرا که انسان موجودی اجتماعی است. این خود 15 روز است. پس 81 روز باقی میماند.  


7) روزهای امتحان 35 روز از سال را به خود اختصاص میدهند. پس 46 روز باقی میماند. 
 

 
۸)تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم 30 روز در سال هستند. پس 16 روز باقی میماند. 
 هر ماه ۳۰ روز و هر سال ۱۲ ماه میباشد به ابجد بدوازده ماه سال ۳۰ضربدر ۱۲ =۳۶۰+۵ تن = ۳۶۵ روز سال

 
9) در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید. پس 6 روز باقی میماند.  

 


10) در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود و 3 روز دیگر باقی است .  

 

 
11) سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرند. پس 1 روز باقی میماند. 
 

 


12) 1 روز باقی مانده همان روز تولد شماست. چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟!! معرفی اولین ظالم و مقصر چرا ظالم را منهای مقصر میکنی 541 ابجد ابوبکر و عمر به دست میآید این از معجرات عالم است به ابجد قرآنی مقصر 430+ 541 ابجد عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم به دست میآید971ظالم 971 منهای 971- 661 عثمان =310 عمر عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست میآید ابجد ابوبکر و عمر 541 - 231 ابوبکر = 310 عمر و ابجد سه خلیفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست میآیدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شیطان پرستان ظالم 971-310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلی دین ابوبکر عمر و عثمان میباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست میآید مفسدیه 199 به ابجد199 مفسدیه + ابوبکر 231= 430 مقصر430 -971 ظالم =541 ابوبکر و عمر ظالم 971- 231 ابوبکر =740 مقصر عمر 430 مقصر430 +عمر 310= 740- عمر 310= 430 مقصرو مقصر عمر به ابجد میشه 740 مقصر عمر اهرمن به ابجد 296+365 روز سال = 661 عثمان میباشد اهرمن430مقصر +310 عمر= مقصر عمر 740 مقصر عمر 740+231 ابوبکر =971 ظالم به دست میآید ۹۷۱ ظالم - ۷۴۰ مقصر عمر = ۲۳۱ ابوبکر ظالم و مقصر دین میباشد و 661عثمان + عمر 310=971ظالم + 231 ابوبکر =1202 ابجد سه خلیفه 1202-971ظالم ظالم=231 ابوبکر بدست می آید 231 ابوبکر +عمر 310 = 541 عمر و ابوبکر +430 مقصر =971 ظالم به دست میآید چه ربطی داره به شقیقه ظالم به ابجد قرآنی 971منهای مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمردر میآید کلمه مقصر 430 + عمر 310 + ابوبکر 231=971 ظالم +231 = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌430مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم به ابجد قرآنی ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان ابوبکر وعمر 541 +430 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هست اگر کلمه ظالم 971- مقصر 430 کنی= 541 جمع ابجد ابوبکر و عمر 541+430 مقصر =971 ظالم به دست میآید خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضر این سه عدد 5در 5 و 12 در 12 و 14 در 14 جمع سه ضرب میشود 365 روز سال 5+6+3=14 معصوم شیعه فرزندان پیامبرنان نمک رسول خدا را خوردید 85-58 = 27 امام ناحق27 دوزخی 27
پیامبر فرمود بعد از من دینه اسلام 73 فرقه ناحق73+1 فرقه حق= 74 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان 74 میشودپیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد قرآنی فرقه 385 شیعه 385 فقط شیعیان علی فرزندان کوثر قرآن فقط اهله نجات هستندبه ابجد صغیر فرقه 25 شیعه 25 فقط یک فرقه اهل نجات است  

 

 

« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .

« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .
« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .دین مسیح نزد شیعه بالاتر از تمام دین های دیگر است مسلمان گمراه و عوضی به درد اسلام نمیخورد دین مسیح ۷۳ فرقه دین اسلام ۷۳ فرقه پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه ۳۸۵ شیعه ۳۸۵ فرقه ۲۵ شیعه ۲۵  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال نازد به خودش  خدا که حیدر دارد از حیبت او کعبه ترک برداردخداوند سال را 365 روز سال 52 جمعه داریم میماند 313 روز +۵۲= ۳۶۵ وز سال  مثل روز جمال قائم آل محمدعج  ۳۱۳ یار باوبا دارد بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر5 تن و ۱۲ امام و 14معصوم  شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود علی جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + علی۱۱۰  =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به  ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقو  هم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد صغیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴  ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر   اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱  از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم  کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیست  کسی که آئینه قلبش نشکسته باشد  مولایش علیست آئینه کبریاء محمداستو جمال محمد  علیست مردم میفهمد آنقدر هم نادان نیستند ای مومنین شیعه و سنی به ذات خدا شما در امتحان الهی قرار دارید نام علی ومحمد هم معجزه است به ذات الهی قسم حق با شیعیان مهدی قائم آل محمد است اهل کوفه نظر نمیدهند اهل کوفه رای نداده اند اهل کوفه وهابیند 73 فرقه اند ابجد جنگ جمل73 کینه شترییند ما هزار بار ثابت کردیم حق با شیعه است شما هم سه بار ثابت کنید ای 73 فرقه کفرببین معجزه نام علی هم محمد است یا علی تنها مقدس در عالمی  یا علی به  احترام نامت  شیعه و سنی باهم میگویند یا علی اشهد ان علیا" ولی الله و قائمنا حجت الله قائم آل محمد شیعه ها علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را این شکاف کعبه را منظور چیست عصمت زهراء با مولاء علیست  بر صفحه چهره با خط لم یزلی از حاجب و عین وانف با خط جلی یک لام و دو عین با دو یای معکوس معکوس نوشته نام دو علی علی عکس نام محمد علی نام علی به مثل چشمو گوشو ابرویت نام عمر به مثل دماغو خای ه و ۰۰۰چرا نشسته ایم جواب وهابیت و توهین به مسجد بقیع را نمیدهیم ما آماده ایم شیطان را سر جایش بنشانیم  با یک تکان خیبری آل سقوط را میبریم


 به ابجد اسلامه حق 245 حق اسلامه 245 منظور  علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق 245 میباشدپیامبر فرمود بعد از من دین اسلام 73 فرقه باطل و یک فرق بحق خواهدشد 73+1= 74 چه کسانی باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 فرقه شدن دین اسلام توسط سه ملحد74 فرقه شد
Extra Large animated flag of Iran


ابابکر و عمر هم ابجدشان ابجد شیطان است 22شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 دروغ 22هذیان 22کید 22تکبر

 

« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .

عشق 

      عشق حق 26 ابجد امام علی 26 میباشد نماز شبی 26 علی میباشد فایل ضمیمه را باز کن حق را ببین اصلا نیازی به این مقاله نبود  ابابکر و عمر هم ابجدشان ابجد شیطان است 22شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 دروغ 22هذیان 22کید 22تکبر 22بدبختی22معرفی اولین ظالم و مقصر به ابجد قرآنی ظالم 971 منهای مقصر 430 = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد مقصر 430+ 541 عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم 971 - 661 عثمان =310 عمر . عثمان 661 -231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست میآید ابجد ابوبکر و عمر 541 - 231 ابوبکر = 310 عمربه دست میآید و ابجد سه خلیفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست میآیدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شیطان پرستان ظالم 971 -310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلی دین ابوبکر عمر و عثمان میباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست میآید کعبه دلها علی مرتضاست ثاقی کوثر وصی مصطفاست خداوند سال را بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر ۱۲ امام شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲ امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + ۱۱۰ =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقوهم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد سقیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴ ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱ از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیستخودمونو برای حق خرج کنیم و مواظب شیطان باشیم در وبلاگ شما خواندم و لذت بردم گیدهای شیطان 231 عدد میباشد و دروغهایش 310 یعنی همان ظالم 971- مقصر430 = 541 ابجد قاصبان خلافت علی خوب فکراتا بکن تو حیفی برای شیطان سینه بزنی اگه سینه زن خوبی باشی میخواهم برای منجی جیگرتو طلایی کنم شخص سنی به امام صادق گفت اگر یک آیه از قرآن در کفر ابوبکر و عمر و عثمان آوردی من میپذیرم امام فرمودند ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 دروغ 22 مقصر 22 ملحد 22 بدبختی 22 لواط22 ایدز 22 ابابکر دوسال نشده از دنیا رفت چون آن موقع برای ایدز چاره ای نبود عمر هم ده سال بعد از خلافت از دنیا رفت در کتبا صحیح بخاری و مسلم است که عمر میفرماید باکی ندارم کسی با من لواط و من با کسی لواط کنم این از افتخارات اهل سنت است که در کتبشان درام دوروم هم دارند آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون ابجد این آیه 1202 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان است آخه اینها لیاقت طرفداری ندارند تا فرزندان پیامبر مانده از شیطان پیروی کنیم تورا به جانه مادرت فکری بکن بخدا عمر و ابوبکر ظالم و مقصر بوده اند ظالم 971منهای 430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر منتظرم اشهد ان علی ولی الله شما را بشنوم و برای مظلومیت مولایمان قائم آل محمد اشگ شوق بریزم بهترین لحظه زندگیم وقتیست که برای مظلومیت مولایم علی و قائم آل محمد اشک شوق بریزم شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 دروغ 22هذیان 22کید 22تکبر 22بدبختی22معرفی اولین ظالم و مقصر به ابجد قرآنی ظالم 971 منهای مقصر 430 = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد مقصر 430+ 541 عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم 971 - 661 عثمان =310 عمر . عثمان 661 -231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست میآید ابجد ابوبکر و عمر 541 - 231 ابوبکر = 310 عمر و ابجد سه خلیفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست میآیدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شیطان پرستان ظالم 971 -310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلی دین ابوبکر عمر و عثمان میباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست میآید مفسدیه 199 به ابجد199 مفسدیه + ابوبکر 231= 430 مقصر430 -971 ظالم =541 ابوبکر و عمر ظالم 971- 231 ابوبکر =740 مقصر عمر 430 مقصر430 +عمر 310= 740- عمر 310= 430 مقصرو مقصر عمر به ابجد میشه 740 مقصر عمر اهرمن به ابجد 296+365 روز سال = 661 عثمان میباشد اهرمن430مقصر +310 عمر= مقصر عمر 740 مقصر عمر 740+231 ابوبکر =971 ظالم به دست میآید ۹۷۱ ظالم - ۷۴۰ مقصر عمر = ۲۳۱ ابوبکر ظالم و مقصر دین میباشد و 661عثمان + عمر 310=971ظالم + 231 ابوبکر =1202 ابجد سه خلیفه 1202-971ظالم ظالم=231 ابوبکر بدست می آید 231 ابوبکر +عمر 310 = 541 عمر و ابوبکر +430 مقصر =971 ظالم 971منهای مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمرکلمه مقصر 430 + عمر 310 + ابوبکر 231=971 ظالم +231 = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌430مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم به ابجد قرآنی ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان ابوبکر وعمر 541 +430 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هست اگر کلمه ظالم 971- مقصر 430 کنی= 541 جمع ابجد ابوبکر و عمر 541+430 مقصر =971 ظالم به دست میآید  ابابکر و عمر هم ابجدشان ابجد شیطان است شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 دروغ 22هذیان 22کید 22تکبر 22بدبختی22معرفی اولین ظالم و مقصر به ابجد قرآنی ظالم 971 منهای مقصر 430 = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد مقصر 430+ 541 عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم 971 - 661 عثمان =310 عمر . عثمان 661 -231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست میآید ابجد ابوبکر و عمر 541 - 231 ابوبکر = 310 عمربه دست میآید و ابجد سه خلیفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست میآیدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شیطان پرستان ظالم 971 -310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلی دین ابوبکر عمر و عثمان میباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست میآید مفسدیه 199 به ابجد199 مفسدیه + ابوبکر 231= 430 مقصر430 -971 ظالم =541 ابوبکر و عمر ظالم 971- 231 ابوبکر =740 مقصر عمر 430 مقصر430 +عمر 310= 740- عمر 310= 430 مقصرو مقصر عمر به ابجد میشه 740 مقصر عمر اهرمن به ابجد 296+365 روز سال = 661 عثمان میباشد اهرمن430مقصر +310 عمر= مقصر عمر 740 مقصر عمر 740+231 ابوبکر =971 ظالم به دست میآید ۹۷۱ ظالم - ۷۴۰ مقصر عمر = ۲۳۱ ابوبکر ظالم و مقصر دین میباشد و 661عثمان + عمر 310=971ظالم + 231 ابوبکر =1202 ابجد سه خلیفه 1202-971ظالم ظالم=231 ابوبکر بدست می آید 231 ابوبکر +عمر 310 = 541 عمر و ابوبکر +430 مقصر =971 ظالم 971منهای مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمرکلمه مقصر 430 + عمر 310 + ابوبکر 231=971 ظالم +231 = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌430مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم به ابجد قرآنی ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان ابوبکر وعمر 541 +430 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هست
ممنون که به وبلاگ راه حق26 سر زدید حالا شما شیعه هستی سرت گیج رفت این وبلاگو گذاشتم مغز وهابی ها ریست بشه و بفهمند که بیخود عرعر عمر نکنند در وبلاگ شما خواندم و لذت بردم آیا میدانستی ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر 22 هذیان 22 دروغ 22 تکبر 22 کید 22 لواط 22 ایدز22 به تمام برادران و خواهران گوشزد کن سونامی ایدز در راه است آمارها ده برابر از اینی که میگند بالاتره هر کی که خیلی هیزه مرض داره که ایدزه یامبر فرمود بعد از من دین اسلام 73 فرقه خواهد شد و فقط یم فرقه اهل نجات است به ابجد قرآنی فرقه 385 شیعه385 و به ابجد صغیر هم فرقه 25 کعبه 25 شیعه25 ریسمان 25 ریسمان خداوندگار منظور علی و شیعیانش میباشد 25و 26 علی ایات قرآن ایه وعتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو آبجدش ضرب 12 در 12 = 144 منظور 12 امام شیعه فرزندان رسول خداست هر طور حساب میکنی فقط شیعه اهل نجات است اگر سنی بود ما میپذیرفتیم و مثل وهابی ها نامرد نامرد نامرد نبودیم و حق را میپذیرفتیم شیعه بخاطر پذیرفتن حق همیشه در تاریخ سربلند بوده است امام حسین با 72 تن یارانش مظلومین شیعه را به نمایش گذاشتند تا دین محمد برای همیشه زنده بماند جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبیست زاده محراب کعبه شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است آئینه روی محمد علیست در روز غدیر خم نور حق پیدا شد وز جهاز اشتران منبری بر پا شد بگرفت محمد چو علی را سر دست سوگند به ذات حق که حق پیدا شد با هر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است توحیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است از گفتن چند بیت شعر برای مولایتان عاجر هستید دین اسلام به فرمود پیامبر ۷۳ فرقه باطل ۷۳+۱ فرقه حق = ۷۴ ابجد صغیر سه خلیفه که باعث تفرقه امت اسلام شدند بی حیاء ترین آدم 74 ابجد ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان 74 فرقه شدن اسلام توسط این سه خلیفه وهابی به ابجد قرآنی بی حیا ترین آدم 74 میشود ابجد بسه خلیفه قاصب
راه حق 26علی 26 طلاء 26 لا اله الا الله 46 محمد 20+26 علي = 46 هر كسي خدايي باشد بايد مثل خدا باشد خداوند
سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار دادبخاطر ائمه شيعه ضرب سه عدد 5و 12و14 هر كدام ضربدر خودش جمعشان ميشود 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم مهدی به ابجد کبیر 59یعنی 5+9= 14 معصوم گل سر سبد 14 معصوم مهدی به ابجد صغیر 23ضربدر 59 کبیر = 1357 انقلاب ایران با نظر و تائید حضرت بقیه الله صورت گرفت به ابجد اسلام 12 ساعت 12 ماههاي سال 12 جانها 12 اسلام 12 حق 12 قلب ۱۲حق 12 منو 12 بشماه 12 بماه12+14 معصوم +5 تن = 31 کلام حق 31 قران ناطق 31 +59 = 90+20 محمد = 110 لا اله الاالله 46 یعنی 20محمد +26 علی = 46 لا اله الا الله 46 هر کسی خدایی باشد باید ابجدش هم خدایی باشد 46+26 علی = 72 شهید کربلاء ماه به ابجد 46+26 علی = 72 شهید کربلاء ماه عالم بودند 72+20محمد = 92 ابجد محمد 92 ابجد کبیر علی و محمد یک نور واحد بودند 46+46= 92 محمد به ابجد کبیر 92 ضربدر 5 تن = 460 تقسیم بر 92محمد = 5 تن آل عباء آیه مباهله و حدیث کساء علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب همر زاده محرابو شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است با هر تپشی که در دل آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است آنجا که بلند است ندای توحید گلبانگ محمد" رسوالله است توحیدو نبوبتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 به ابجد صغیر هم فرقه 25 کعبه 25 شیعه 25 فقط شیعیان قائم آل محمد اهل نجاتند در باب هدایا برای خلیفه در کتب صحیح مسلم و بخاری عمر بارها به یاران خود فرموده چرا برای ما گوسفند میآورید من چلپاسه را بیشتردوست میدارم بجای گوسفند برایم چلپاسه بیاورید بیشتر دوست میدارم به ابجد قرآنی چلپاسه غذای شیاطین است که به ابجد ابوبکر و عمر 49 مارمولک چلپاسه 49اگر مارمولک و چلپاسه غصب خلافت نمیکردند جهان اسلام به سوی ایدز و تباهی پیش نمیرفت ابوبکردوسال نشده در خلافت از دنیا رفت و به دستور ایشان عمر ده سال بعد از دنیا رفت ایدز 22 عمر 22 لواط 22 باعث مرض این دو خلیفه وهابی بوده و به ابجد کبیر چلپاسه 96منهای ابجد سه خلیفه کن 96-74 = 22 عمر چلپاسه خور بوده است
 التماس دعا اگه فکر میکنی فراموشت کردم زحی خیال باطلکعبه دلها علی مرتضاست ثاقی کوثر وصی مصطفاست زاده کعبه علی شیر خداست جان احمد هم وصی مصطفا این مرتضاست این ابامکرو عمر هم بی حیاست از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیست منم مهدی به زهرا یادگارم منم وارث به تیغ ذوالفقارم دعا کن تا رسد روز ظهورم که با اهل سقیفه کار دارم عــمــر را میکشم از خاک بیرون دمار از روزگارش در میارم برای شادی مادر ، عمر را به دستان ابالفضل می سپارم این عمر کیست که عرعر میکند اهل سنت را همه خر میکند
خر که عرعر خر میکند لعنو نفرین بر ابابکرو عمر نفرین کند این نام عمر چیست که عرعرمیکند اهل سنت را همه خر میکند نام علی به مثل چشمو گوشو ابرویت نام عمر به مثل دماغو خایهو دولت ای عمر خرتر زتو هر گز نبود قصب کردی تو خلافت را به زور داغ این قصبی خلافت بردی گور کعبه دلها علی مرتضاست ثاقی کوثر وصی مصطفاست خداوند سال را بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر ۱۲ امام شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲ امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + ۱۱۰ =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقوهم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد سقیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴ ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱ از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیستزندگی با خدا به ابجد میشود 31 یعنی کلام حق 31 قرآن ناطق 31 یعنی 5 تن +12  امام +14 معصوم =31 +97کعبه=128 +128=256+علی 110= 366 روز سال کعبه دلها علی مرتضاست ثاقی کوثر وصی مصطفاست خداوند سال را بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر ۱۲ امام شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲ امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + ۱۱۰ =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقوهم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد سقیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴ ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱ از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیست

 

« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .
« نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود را ظاهر می سازد .دین مسیح نزد شیعه بالاتر از تمام دین های دیگر است مسلمان گمراه و عوضی به درد اسلام نمیخورد دین مسیح ۷۳ فرقه دین اسلام ۷۳ فرقه پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه ۳۸۵ شیعه ۳۸۵ فرقه ۲۵ شیعه ۲۵  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال نازد به خودش  خدا که حیدر دارد از حیبت او کعبه ترک برداردخداوند سال را 365 روز سال 52 جمعه داریم میماند 313 روز +۵۲= ۳۶۵ وز سال  مثل روز جمال قائم آل محمدعج  ۳۱۳ یار باوبا دارد بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر5 تن و ۱۲ امام و 14معصوم  شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود علی جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + علی۱۱۰  =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به  ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقو  هم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد صغیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴  ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر   اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱  از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم  کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیست  کسی که آئینه قلبش نشکسته باشد  مولایش علیست آئینه کبریاء محمداستو جمال محمد  علیست مردم میفهمد آنقدر هم نادان نیستند ای مومنین شیعه و سنی به ذات خدا شما در امتحان الهی قرار دارید نام علی ومحمد هم معجزه است به ذات الهی قسم حق با شیعیان مهدی قائم آل محمد است اهل کوفه نظر نمیدهند اهل کوفه رای نداده اند اهل کوفه وهابیند 73 فرقه اند ابجد جنگ جمل73 کینه شترییند ما هزار بار ثابت کردیم حق با شیعه است شما هم سه بار ثابت کنید ای 73 فرقه کفرببین معجزه نام علی هم محمد است یا علی تنها مقدس در عالمی  یا علی به  احترام نامت  شیعه و سنی باهم میگویند یا علی اشهد ان علیا" ولی الله و قائمنا حجت الله قائم آل محمد شیعه ها علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را این شکاف کعبه را منظور چیست عصمت زهراء با مولاء علیست  بر صفحه چهره با خط لم یزلی از حاجب و عین وانف با خط جلی یک لام و دو عین با دو یای معکوس معکوس نوشته نام دو علی علی عکس نام محمد علی نام علی به مثل چشمو گوشو ابرویت نام عمر به مثل دماغو خای ه و ۰۰۰چرا نشسته ایم جواب وهابیت و توهین به مسجد بقیع را نمیدهیم ما آماده ایم شیطان را سر جایش بنشانیم  با یک تکان خیبری آل سقوط را میبریم

عشق 

      عشق حق۲۶ابجد امام علی 26 میباشد نماز شبی 26 علی میباشد فایل ضمیمه را باز کن حق را ببین اصلا نیازی به این مقاله نبود  ابابکر و عمر هم ابجدشان ابجد شیطان است 22شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 دروغ 22هذیان 22کید 22تکبر 22بدبختی22معرفی اولین ظالم و مقصر به ابجد قرآنی ظالم 971 منهای مقصر 430 = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد مقصر 430+ 541 عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم 971 - 661 عثمان =310 عمر . عثمان 661 -231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست میآید ابجد ابوبکر و عمر 541 - 231 ابوبکر = 310 عمربه دست میآید و ابجد سه خلیفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست میآیدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شیطان پرستان ظالم 971 -310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلی دین ابوبکر عمر و عثمان میباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست میآید کعبه دلها علی مرتضاست ثاقی کوثر وصی مصطفاست خداوند سال را بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر ۱۲ امام شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲ امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + ۱۱۰ =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقوهم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد سقیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴ ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱ از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیستخودمونو برای حق خرج کنیم و مواظب شیطان باشیم در وبلاگ شما خواندم و لذت بردم گیدهای شیطان 231 عدد میباشد و دروغهایش 310 یعنی همان ظالم 971- مقصر430 = 541 ابجد قاصبان خلافت علی خوب فکراتا بکن تو حیفی برای شیطان سینه بزنی اگه سینه زن خوبی باشی میخواهم برای منجی جیگرتو طلایی کنم شخص سنی به امام صادق گفت اگر یک آیه از قرآن در کفر ابوبکر و عمر و عثمان آوردی من میپذیرم امام فرمودند ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 دروغ 22 مقصر 22 ملحد 22 بدبختی 22 لواط22 ایدز 22 ابابکر دوسال نشده از دنیا رفت چون آن موقع برای ایدز چاره ای نبود عمر هم ده سال بعد از خلافت از دنیا رفت در کتبا صحیح بخاری و مسلم است که عمر میفرماید باکی ندارم کسی با من لواط و من با کسی لواط کنم این از افتخارات اهل سنت است که در کتبشان درام دوروم هم دارند آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون ابجد این آیه 1202 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان است آخه اینها لیاقت طرفداری ندارند تا فرزندان پیامبر مانده از شیطان پیروی کنیم تورا به جانه مادرت فکری بکن بخدا عمر و ابوبکر ظالم و مقصر بوده اند ظالم 971منهای 430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر منتظرم اشهد ان علی ولی الله شما را بشنوم و برای مظلومیت مولایمان قائم آل محمد اشگ شوق بریزم بهترین لحظه زندگیم وقتیست که برای مظلومیت مولایم علی و قائم آل محمد اشک شوق بریزم شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 دروغ 22هذیان 22کید 22تکبر 22بدبختی22معرفی اولین ظالم و مقصر به ابجد قرآنی ظالم 971 منهای مقصر 430 = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد مقصر 430+ 541 عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم 971 - 661 عثمان =310 عمر . عثمان 661 -231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست میآید ابجد ابوبکر و عمر 541 - 231 ابوبکر = 310 عمر و ابجد سه خلیفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست میآیدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شیطان پرستان ظالم 971 -310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلی دین ابوبکر عمر و عثمان میباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست میآید مفسدیه 199 به ابجد199 مفسدیه + ابوبکر 231= 430 مقصر430 -971 ظالم =541 ابوبکر و عمر ظالم 971- 231 ابوبکر =740 مقصر عمر 430 مقصر430 +عمر 310= 740- عمر 310= 430 مقصرو مقصر عمر به ابجد میشه 740 مقصر عمر اهرمن به ابجد 296+365 روز سال = 661 عثمان میباشد اهرمن430مقصر +310 عمر= مقصر عمر 740 مقصر عمر 740+231 ابوبکر =971 ظالم به دست میآید ۹۷۱ ظالم - ۷۴۰ مقصر عمر = ۲۳۱ ابوبکر ظالم و مقصر دین میباشد و 661عثمان + عمر 310=971ظالم + 231 ابوبکر =1202 ابجد سه خلیفه 1202-971ظالم ظالم=231 ابوبکر بدست می آید 231 ابوبکر +عمر 310 = 541 عمر و ابوبکر +430 مقصر =971 ظالم 971منهای مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمرکلمه مقصر 430 + عمر 310 + ابوبکر 231=971 ظالم +231 = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌430مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم به ابجد قرآنی ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان ابوبکر وعمر 541 +430 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هست اگر کلمه ظالم 971- مقصر 430 کنی= 541 جمع ابجد ابوبکر و عمر 541+430 مقصر =971 ظالم به دست میآید  ابابکر و عمر هم ابجدشان ابجد شیطان است شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 دروغ 22هذیان 22کید 22تکبر 22بدبختی22معرفی اولین ظالم و مقصر به ابجد قرآنی ظالم 971 منهای مقصر 430 = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد مقصر 430+ 541 عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم 971 - 661 عثمان =310 عمر . عثمان 661 -231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست میآید ابجد ابوبکر و عمر 541 - 231 ابوبکر = 310 عمربه دست میآید و ابجد سه خلیفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست میآیدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شیطان پرستان ظالم 971 -310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلی دین ابوبکر عمر و عثمان میباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست میآید مفسدیه 199 به ابجد199 مفسدیه + ابوبکر 231= 430 مقصر430 -971 ظالم =541 ابوبکر و عمر ظالم 971- 231 ابوبکر =740 مقصر عمر 430 مقصر430 +عمر 310= 740- عمر 310= 430 مقصرو مقصر عمر به ابجد میشه 740 مقصر عمر اهرمن به ابجد 296+365 روز سال = 661 عثمان میباشد اهرمن430مقصر +310 عمر= مقصر عمر 740 مقصر عمر 740+231 ابوبکر =971 ظالم به دست میآید ۹۷۱ ظالم - ۷۴۰ مقصر عمر = ۲۳۱ ابوبکر ظالم و مقصر دین میباشد و 661عثمان + عمر 310=971ظالم + 231 ابوبکر =1202 ابجد سه خلیفه 1202-971ظالم ظالم=231 ابوبکر بدست می آید 231 ابوبکر +عمر 310 = 541 عمر و ابوبکر +430 مقصر =971 ظالم 971منهای مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمرکلمه مقصر 430 + عمر 310 + ابوبکر 231=971 ظالم +231 = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌430مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم به ابجد قرآنی ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان ابوبکر وعمر 541 +430 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هست
ممنون که به وبلاگ راه حق26 سر زدید حالا شما شیعه هستی سرت گیج رفت این وبلاگو گذاشتم مغز وهابی ها ریست بشه و بفهمند که بیخود عرعر عمر نکنند در وبلاگ شما خواندم و لذت بردم آیا میدانستی ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر 22 هذیان 22 دروغ 22 تکبر 22 کید 22 لواط 22 ایدز22 به تمام برادران و خواهران گوشزد کن سونامی ایدز در راه است آمارها ده برابر از اینی که میگند بالاتره هر کی که خیلی هیزه مرض داره که ایدزه یامبر فرمود بعد از من دین اسلام 73 فرقه خواهد شد و فقط یم فرقه اهل نجات است به ابجد قرآنی فرقه 385 شیعه385 و به ابجد صغیر هم فرقه 25 کعبه 25 شیعه25 ریسمان 25 ریسمان خداوندگار منظور علی و شیعیانش میباشد 25و 26 علی ایات قرآن ایه وعتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو آبجدش ضرب 12 در 12 = 144 منظور 12 امام شیعه فرزندان رسول خداست هر طور حساب میکنی فقط شیعه اهل نجات است اگر سنی بود ما میپذیرفتیم و مثل وهابی ها نامرد نامرد نامرد نبودیم و حق را میپذیرفتیم شیعه بخاطر پذیرفتن حق همیشه در تاریخ سربلند بوده است امام حسین با 72 تن یارانش مظلومین شیعه را به نمایش گذاشتند تا دین محمد برای همیشه زنده بماند جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبیست زاده محراب کعبه شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است آئینه روی محمد علیست در روز غدیر خم نور حق پیدا شد وز جهاز اشتران منبری بر پا شد بگرفت محمد چو علی را سر دست سوگند به ذات حق که حق پیدا شد با هر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است توحیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است از گفتن چند بیت شعر برای مولایتان عاجر هستید دین اسلام به فرمود پیامبر ۷۳ فرقه باطل ۷۳+۱ فرقه حق = ۷۴ ابجد صغیر سه خلیفه که باعث تفرقه امت اسلام شدند بی حیاء ترین آدم 74 ابجد ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان 74 فرقه شدن اسلام توسط این سه خلیفه وهابی به ابجد قرآنی بی حیا ترین آدم 74 میشود ابجد بسه خلیفه قاصب
راه حق 26علی 26 طلاء 26 لا اله الا الله 46 محمد 20+26 علي = 46 هر كسي خدايي باشد بايد مثل خدا باشد خداوند
سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار دادبخاطر ائمه شيعه ضرب سه عدد 5و 12و14 هر كدام ضربدر خودش جمعشان ميشود 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم مهدی به ابجد کبیر 59یعنی 5+9= 14 معصوم گل سر سبد 14 معصوم مهدی به ابجد صغیر 23ضربدر 59 کبیر = 1357 انقلاب ایران با نظر و تائید حضرت بقیه الله صورت گرفت به ابجد اسلام 12 ساعت 12 ماههاي سال 12 جانها 12 اسلام 12 حق 12 قلب ۱۲حق 12 منو 12 بشماه 12 بماه12+14 معصوم +5 تن = 31 کلام حق 31 قران ناطق 31 +59 = 90+20 محمد = 110 لا اله الاالله 46 یعنی 20محمد +26 علی = 46 لا اله الا الله 46 هر کسی خدایی باشد باید ابجدش هم خدایی باشد 46+26 علی = 72 شهید کربلاء ماه به ابجد 46+26 علی = 72 شهید کربلاء ماه عالم بودند 72+20محمد = 92 ابجد محمد 92 ابجد کبیر علی و محمد یک نور واحد بودند 46+46= 92 محمد به ابجد کبیر 92 ضربدر 5 تن = 460 تقسیم بر 92محمد = 5 تن آل عباء آیه مباهله و حدیث کساء علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب همر زاده محرابو شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است با هر تپشی که در دل آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است آنجا که بلند است ندای توحید گلبانگ محمد" رسوالله است توحیدو نبوبتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 به ابجد صغیر هم فرقه 25 کعبه 25 شیعه 25 فقط شیعیان قائم آل محمد اهل نجاتند در باب هدایا برای خلیفه در کتب صحیح مسلم و بخاری عمر بارها به یاران خود فرموده چرا برای ما گوسفند میآورید من چلپاسه را بیشتردوست میدارم بجای گوسفند برایم چلپاسه بیاورید بیشتر دوست میدارم به ابجد قرآنی چلپاسه غذای شیاطین است که به ابجد ابوبکر و عمر 49 مارمولک چلپاسه 49اگر مارمولک و چلپاسه غصب خلافت نمیکردند جهان اسلام به سوی ایدز و تباهی پیش نمیرفت ابوبکردوسال نشده در خلافت از دنیا رفت و به دستور ایشان عمر ده سال بعد از دنیا رفت ایدز 22 عمر 22 لواط 22 باعث مرض این دو خلیفه وهابی بوده و به ابجد کبیر چلپاسه 96منهای ابجد سه خلیفه کن 96-74 = 22 عمر چلپاسه خور بوده است
 التماس دعا اگه فکر میکنی فراموشت کردم زحی خیال باطل


عشق حق 26 ابجد امام علی 26 میباشد نماز شبی 26 علی میباشد فایل ضمیمه را باز کن حق را ببین اصلا نیازی به این مقاله نبود  ابابکر و عمر هم ابجدشان ابجد شیطان است 22شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 دروغ 22هذیان 22کید 22تکبر 22بدبختی22معرفی اولین ظالم و مقصر به ابجد قرآنی ظالم 971 منهای مقصر 430 = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد مقصر 430+ 541 عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم 971 - 661 عثمان =310 عمر . عثمان 661 -231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست میآید ابجد ابوبکر و عمر 541 - 231 ابوبکر = 310 عمربه دست میآید و ابجد سه خلیفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست میآیدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شیطان پرستان ظالم 971 -310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلی دین ابوبکر عمر و عثمان میباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست میآید کعبه دلها علی مرتضاست ثاقی کوثر وصی مصطفاست خداوند سال را بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر ۱۲ امام شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲ امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + ۱۱۰ =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقوهم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد سقیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴ ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱ از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیستخودمونو برای حق خرج کنیم و مواظب شیطان باشیم در وبلاگ شما خواندم و لذت بردم گیدهای شیطان 231 عدد میباشد و دروغهایش 310 یعنی همان ظالم 971- مقصر430 = 541 ابجد قاصبان خلافت علی خوب فکراتا بکن تو حیفی برای شیطان سینه بزنی اگه سینه زن خوبی باشی میخواهم برای منجی جیگرتو طلایی کنم شخص سنی به امام صادق گفت اگر یک آیه از قرآن در کفر ابوبکر و عمر و عثمان آوردی من میپذیرم امام فرمودند ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 دروغ 22 مقصر 22 ملحد 22 بدبختی 22 لواط22 ایدز 22 ابابکر دوسال نشده از دنیا رفت چون آن موقع برای ایدز چاره ای نبود عمر هم ده سال بعد از خلافت از دنیا رفت در کتبا صحیح بخاری و مسلم است که عمر میفرماید باکی ندارم کسی با من لواط و من با کسی لواط کنم این از افتخارات اهل سنت است که در کتبشان درام دوروم هم دارند آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون ابجد این آیه 1202 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان است آخه اینها لیاقت طرفداری ندارند تا فرزندان پیامبر مانده از شیطان پیروی کنیم تورا به جانه مادرت فکری بکن بخدا عمر و ابوبکر ظالم و مقصر بوده اند ظالم 971منهای 430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر منتظرم اشهد ان علی ولی الله شما را بشنوم و برای مظلومیت مولایمان قائم آل محمد اشگ شوق بریزم بهترین لحظه زندگیم وقتیست که برای مظلومیت مولایم علی و قائم آل محمد اشک شوق بریزم شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 دروغ 22هذیان 22کید 22تکبر 22بدبختی22معرفی اولین ظالم و مقصر به ابجد قرآنی ظالم 971 منهای مقصر 430 = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد مقصر 430+ 541 عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم 971 - 661 عثمان =310 عمر . عثمان 661 -231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست میآید ابجد ابوبکر و عمر 541 - 231 ابوبکر = 310 عمر و ابجد سه خلیفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست میآیدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شیطان پرستان ظالم 971 -310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلی دین ابوبکر عمر و عثمان میباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست میآید مفسدیه 199 به ابجد199 مفسدیه + ابوبکر 231= 430 مقصر430 -971 ظالم =541 ابوبکر و عمر ظالم 971- 231 ابوبکر =740 مقصر عمر 430 مقصر430 +عمر 310= 740- عمر 310= 430 مقصرو مقصر عمر به ابجد میشه 740 مقصر عمر اهرمن به ابجد 296+365 روز سال = 661 عثمان میباشد اهرمن430مقصر +310 عمر= مقصر عمر 740 مقصر عمر 740+231 ابوبکر =971 ظالم به دست میآید ۹۷۱ ظالم - ۷۴۰ مقصر عمر = ۲۳۱ ابوبکر ظالم و مقصر دین میباشد و 661عثمان + عمر 310=971ظالم + 231 ابوبکر =1202 ابجد سه خلیفه 1202-971ظالم ظالم=231 ابوبکر بدست می آید 231 ابوبکر +عمر 310 = 541 عمر و ابوبکر +430 مقصر =971 ظالم 971منهای مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمرکلمه مقصر 430 + عمر 310 + ابوبکر 231=971 ظالم +231 = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌430مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم به ابجد قرآنی ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان ابوبکر وعمر 541 +430 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هست اگر کلمه ظالم 971- مقصر 430 کنی= 541 جمع ابجد ابوبکر و عمر 541+430 مقصر =971 ظالم به دست میآید  ابابکر و عمر هم ابجدشان ابجد شیطان است شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 دروغ 22هذیان 22کید 22تکبر 22بدبختی22معرفی اولین ظالم و مقصر به ابجد قرآنی ظالم 971 منهای مقصر 430 = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد مقصر 430+ 541 عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم 971 - 661 عثمان =310 عمر . عثمان 661 -231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست میآید ابجد ابوبکر و عمر 541 - 231 ابوبکر = 310 عمربه دست میآید و ابجد سه خلیفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست میآیدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شیطان پرستان ظالم 971 -310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلی دین ابوبکر عمر و عثمان میباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست میآید مفسدیه 199 به ابجد199 مفسدیه + ابوبکر 231= 430 مقصر430 -971 ظالم =541 ابوبکر و عمر ظالم 971- 231 ابوبکر =740 مقصر عمر 430 مقصر430 +عمر 310= 740- عمر 310= 430 مقصرو مقصر عمر به ابجد میشه 740 مقصر عمر اهرمن به ابجد 296+365 روز سال = 661 عثمان میباشد اهرمن430مقصر +310 عمر= مقصر عمر 740 مقصر عمر 740+231 ابوبکر =971 ظالم به دست میآید ۹۷۱ ظالم - ۷۴۰ مقصر عمر = ۲۳۱ ابوبکر ظالم و مقصر دین میباشد و 661عثمان + عمر 310=971ظالم + 231 ابوبکر =1202 ابجد سه خلیفه 1202-971ظالم ظالم=231 ابوبکر بدست می آید 231 ابوبکر +عمر 310 = 541 عمر و ابوبکر +430 مقصر =971 ظالم 971منهای مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمرکلمه مقصر 430 + عمر 310 + ابوبکر 231=971 ظالم +231 = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌430مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم به ابجد قرآنی ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان ابوبکر وعمر 541 +430 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هست
ممنون که به وبلاگ راه حق26 سر زدید حالا شما شیعه هستی سرت گیج رفت این وبلاگو گذاشتم مغز وهابی ها ریست بشه و بفهمند که بیخود عرعر عمر نکنند در وبلاگ شما خواندم و لذت بردم آیا میدانستی ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر 22 هذیان 22 دروغ 22 تکبر 22 کید 22 لواط 22 ایدز22 به تمام برادران و خواهران گوشزد کن سونامی ایدز در راه است آمارها ده برابر از اینی که میگند بالاتره هر کی که خیلی هیزه مرض داره که ایدزه یامبر فرمود بعد از من دین اسلام 73 فرقه خواهد شد و فقط یم فرقه اهل نجات است به ابجد قرآنی فرقه 385 شیعه385 و به ابجد صغیر هم فرقه 25 کعبه 25 شیعه25 ریسمان 25 ریسمان خداوندگار منظور علی و شیعیانش میباشد 25و 26 علی ایات قرآن ایه وعتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو آبجدش ضرب 12 در 12 = 144 منظور 12 امام شیعه فرزندان رسول خداست هر طور حساب میکنی فقط شیعه اهل نجات است اگر سنی بود ما میپذیرفتیم و مثل وهابی ها نامرد نامرد نامرد نبودیم و حق را میپذیرفتیم شیعه بخاطر پذیرفتن حق همیشه در تاریخ سربلند بوده است امام حسین با 72 تن یارانش مظلومین شیعه را به نمایش گذاشتند تا دین محمد برای همیشه زنده بماند جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبیست زاده محراب کعبه شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است آئینه روی محمد علیست در روز غدیر خم نور حق پیدا شد وز جهاز اشتران منبری بر پا شد بگرفت محمد چو علی را سر دست سوگند به ذات حق که حق پیدا شد با هر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است توحیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است از گفتن چند بیت شعر برای مولایتان عاجر هستید دین اسلام به فرمود پیامبر ۷۳ فرقه باطل ۷۳+۱ فرقه حق = ۷۴ ابجد صغیر سه خلیفه که باعث تفرقه امت اسلام شدند بی حیاء ترین آدم 74 ابجد ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان 74 فرقه شدن اسلام توسط این سه خلیفه وهابی به ابجد قرآنی بی حیا ترین آدم 74 میشود ابجد بسه خلیفه قاصب
راه حق 26علی 26 طلاء 26 لا اله الا الله 46 محمد 20+26 علي = 46 هر كسي خدايي باشد بايد مثل خدا باشد خداوند
سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار دادبخاطر ائمه شيعه ضرب سه عدد 5و 12و14 هر كدام ضربدر خودش جمعشان ميشود 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم مهدی به ابجد کبیر 59یعنی 5+9= 14 معصوم گل سر سبد 14 معصوم مهدی به ابجد صغیر 23ضربدر 59 کبیر = 1357 انقلاب ایران با نظر و تائید حضرت بقیه الله صورت گرفت به ابجد اسلام 12 ساعت 12 ماههاي سال 12 جانها 12 اسلام 12 حق 12 قلب ۱۲حق 12 منو 12 بشماه 12 بماه12+14 معصوم +5 تن = 31 کلام حق 31 قران ناطق 31 +59 = 90+20 محمد = 110 لا اله الاالله 46 یعنی 20محمد +26 علی = 46 لا اله الا الله 46 هر کسی خدایی باشد باید ابجدش هم خدایی باشد 46+26 علی = 72 شهید کربلاء ماه به ابجد 46+26 علی = 72 شهید کربلاء ماه عالم بودند 72+20محمد = 92 ابجد محمد 92 ابجد کبیر علی و محمد یک نور واحد بودند 46+46= 92 محمد به ابجد کبیر 92 ضربدر 5 تن = 460 تقسیم بر 92محمد = 5 تن آل عباء آیه مباهله و حدیث کساء علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب همر زاده محرابو شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است با هر تپشی که در دل آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است آنجا که بلند است ندای توحید گلبانگ محمد" رسوالله است توحیدو نبوبتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 به ابجد صغیر هم فرقه 25 کعبه 25 شیعه 25 فقط شیعیان قائم آل محمد اهل نجاتند در باب هدایا برای خلیفه در کتب صحیح مسلم و بخاری عمر بارها به یاران خود فرموده چرا برای ما گوسفند میآورید من چلپاسه را بیشتردوست میدارم بجای گوسفند برایم چلپاسه بیاورید بیشتر دوست میدارم به ابجد قرآنی چلپاسه غذای شیاطین است که به ابجد ابوبکر و عمر 49 مارمولک چلپاسه 49اگر مارمولک و چلپاسه غصب خلافت نمیکردند جهان اسلام به سوی ایدز و تباهی پیش نمیرفت ابوبکردوسال نشده در خلافت از دنیا رفت و به دستور ایشان عمر ده سال بعد از دنیا رفت ایدز 22 عمر 22 لواط 22 باعث مرض این دو خلیفه وهابی بوده و به ابجد کبیر چلپاسه 96منهای ابجد سه خلیفه کن 96-74 = 22 عمر چلپاسه خور بوده است
 التماس دعا اگه فکر میکنی فراموشت کردم زحی خیال باطل



اثبات زنا زادگی عمر از خود کتب اهل سنت:

اثبات زنا زادگی عمر از خود کتب اهل سنت:

به نقل از کتاب انساب النواصب :

1.کتاب نهایة الطلب نوشته ی ابراهیم بن علی بن محمد الدینوری حنبلی (خلیلی) عامی وارد شده که خطاب نخاس الحمیر (الاغ فروش) بوده و اسمش را به جهت آنکه مادرش بسیار خطبة (به معنای جماع است در اینجا) میشده و زنا میداده خطاب نامیده شده .

2.کتاب مثالب الصحابة نوشته ی ابی المنذر الهشام بن محمد السائب الکلبی وارد شده که صحاک حبشیة کنیز هاشم بن عبد مناف بود و زنا کرد  با او نفیل بن هاشم و بعد از او زنا کرد با عبد العزی بن ریاح و پدر خطاب متولد شد و شعرای عرب نیز چنین گفتند در نسب وی:

هذا ابن الخطاب الامیر بزعمهم

ابن الزوان السبع فیما رتبوا

*در کتاب طرائف به نقل از نهایة الطلب آمده که عمر قبل اسلام نخاس الحمیر (الاغ فروش) بوده

 

*چلپاسه(مارمولک) خوری عمر بن خطاب

 

عمر گفته: من دوست ندارم وحاضر نیستم شتران مو قرمز(گران قیمت) به من بدهند ولی مارمولک(چلپاسه) را از بگیرند(1)

وهمچنین گفته: من خوردن مارمولک(چلپاسه)رااز مرغ بیشتر دوست دارم (2

)

این درحالی است که پسر او عبدا...بن عمر میگوید: خدمت رسول خدا بودیم شخصی مارمولک(چلپاسه) خورد رسول اکرم. نهی کردن وفرمودند:ناپاک است

3

 

درکتاب المغنی الشرح الکبیرجلد۱۱صفحه۸۱ وکنزالعمال جز۱۵ صفحه۱۹۰ وبه گفته عمر:بیشتر اهل سنت گفتندحلال است ولی ابوحنیفه حرام دانسته است. مالکی شافعی وحنبلی حلال دانسته.موضوع اختلاف بین عمر و ابوحنیفه

 


چلپاسه(مارمولک) خوری عمر بن خطاب

 

عمر گفته: من دوست ندارم وحاضر نیستم شتران مو قرمز(گران قیمت) به من بدهند ولی مارمولک(چلپاسه) را از بگیرند(1)

وهمچنین گفته: من خوردن مارمولک(چلپاسه)رااز مرغ بیشتر دوست دارم (2

)

این درحالی است که پسر او عبدا...بن عمر میگوید: خدمت رسول خدا بودیم شخصی مارمولک(چلپاسه) خورد رسول اکرم. نهی کردن وفرمودند:ناپاک است(3

)

درکتاب المغنی الشرح الکبیرجلد۱۱صفحه۸۱ وکنزالعمال جز۱۵ صفحه۱۹۰ وبه گفته عمر:بیشتر اهل سنت گفتندحلال است ولی ابوحنیفه حرام دانسته است. مالکی شافعی وحنبلی حلال دانسته.موضوع اختلاف بین عمر و ابوحنیفه است.حال حنفی ها چکار میکنند؟به سنت عمر عمل میکنند یا فتوی ابوحنیفه؟؟

-

اسناد: 1) کنزل العمال ج8جز15ص191حدیث417672)کنزل العمال ج8جز15ص191حدیث417703)المجعم الکبیر(طبرانی) ج2جز12ص245

مارمولک خواری.وهابی.وهابیت.بدعت های عمر.عمری.عمر بن الخطاب

مارمولک خواری.وهابی.وهابیت.بدعت های عمر.عمری.عمر بن الخطاب

 

جای ۲۲عمر۲۲ ابابکر ۲۲عثم۲۲  شیطان ۲۲خالی  

*عن عبدالرحمن قال: سئلت محمد بن سیرین عن دخول الحمام. فقال :عمر بن الخطاب یکرهه

ترجمه:از عبدالرحمن گفت :از محد بن سیرین در مورد حمام رفتن عمر پرسیدم پس گفت: کراهت (بیزاری) داشت از حمام رفتن

جامع الاحادیث سیوطی ج 14 حدیث2456

وایضا در کتب شیعه: کنز العمال ج9  ص560

 

*عن عمر قال:ایاکم و کثرة الحمام و کثرة اطلاء النورة

ترجمه:نقل از عمر.گفت:شما را از کثرة حمام و استعمال نورة بر حذر میدارم.

کنزالعمال ج3 ص713 حدیث8548

 

عن عاصم بن عبیدالله بن عاصم ان عمر کان یمسح بنعلیه و یقول : ان منادیل آل عمر نعالهم

ترجمه: از عاصم پسر عبیدالله پسر عاصم نقل شده که عمر پاک میکرد دستانش را با نعلینش و می گفت : به درستی که دستمال خاندان عمر دمپاییشان است!

کنز العمال ج 12 ص625

کنزالعمال ج13 ص412

طبقات کبری ج3 ص318

من حیاة خلیفة عمر بن الخطاب تالیف احمد البکری ص514

 

عربها و پاکستانی ها بدنبال چلپاسه در افغانستان

به ابجدکبیر و صغیرمذهب66+66 الله66 +66= 132اسلام132+70دین ها= 202اهل دین اهل الله202 محمد علی202به ابجدکبیر وصغیرمذهب علی161+41 مذهب علی=202اهل لا اله الا الله 202مذهب علی202محمدعلی202آقای من202 اهل دین اهل الله202اهل اهل دین الله202آئینه الله202 محمدعلی202آئینه ای که میشودخدارا براحتی درآن درک کردجلوه جمال روی محمد علی میباشدآن دوران بی دینی تمام شدکه بی دینها بتوانند بردیندارا ن حکومت کنند بخت برگشته بجای کمک به دولت خود از دائش ها هم فرار کردندکسانی که خود بزرگ بین باشندیعنی کم عقل ترین انسانهامیباشند  قرآن می فرماید با یکدیگر مشورت کنیددولت اقلیم باید با بزرگتر از خو.د عراق مشورت می کردترازوی اعمال شما را درآن می سنجند به ریاضی قرآن الله66 الله66 مذهب به ابجد صغیروکبیرمذهب میشود66مذهب 66+66علی ولی الله =132اسلام132+64دین = 196دین اسلام196 کلیداسلام196کلید بدین الله 196 امام کل دین 196دین اسلام196+110 علی 110+59مهدی = 365روز سال خداوند سال را365روز قرار دادبخاطر 5 تن12امام14معصوم ضرب این سه عددهرکدام درخودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال به ابجداسلام132 +92محمد+110علی +5تن +12امام+14 معصوم=365 روزسال کسانی که نمیخواهند دین را وارد حکومت کنند طبق فرموده قرآن انسانهای بی دین اصلا" حق حکومت بر دین داران را ندارندوقتی جنگی در می گیرد این دین داران هستندکه مثل شیر در مقابل کافران بی دین که ازجنگ فرار می کنند می ایستنددر سوره مدثر آیه38و39کل نفس کسبت بما رهینه الااصحاب الیمین {الا اصحاب الیمین} 275+110دین الهی=385 شیعیان علی فقط اهل نجاتند پیامبر فرمود یا علی تو و شیعیانت رستگاران عالمید    همه در قیامت درگرو اعمالشون هستن الا اصحاب یمین.. اصحاب یمین چه کسانی هستن؟؟؟ یمین به ابجد میشه110 یمین 110 بحق110ولی دین 110 دین الهی 110 علی110 جلوه الله 110 حامیان 110 دین الهی 110 علی 110 میباشد نام علی هم110 پلیسی 110 نمک 110نان جو 110 گندمها ی 110 نمک 110 به نانو نمک مرتضی علی قسم حق با علیست پلیسی 110 نامت صدو ده یا علی حقا پلیس عالمی  محمد 92+18 ذالحجه غدیر خم =110علی110 +18 ذالحجه= 128 کلید دین 128 حسین 128         کعبه97+5 تن +12 امام +14 معصوم =128 حسین 128 کلید دین 128 حسین 128
پس معنای آیه این شد پس همه درقیامت درگرو اعمالشون هستند الا شیعیان علی.. حدیث پیامبر ص"علی و شیعیانش رستگارند.. امت بعد از من73فرقه باطل میشود فقط شیعیان علی اهل بهشتند..علی قسیم النار و الجنه علی قسمت کننده جهنم و بهشت است.. بنظر شما در دلی که حب دشمن اهلبیت باشه درب خانه امام علی را به آتش میکشد و موجب شهادت کوثر و فرزند قرآن حضرت محسن میشود دختر رسول خدا همسر امام علی برای قصب خلافت در 18 سالگی به شهادت رساندند
{ قال رسوالله}  کتاب الله و عترتی1575 +12 امام =1587-1202 سه خلیفه = 385 شیعه   قال رسو الله =من و علی پدران این امتیم کدام امت  انا و  علی ابواه هذاه الامه"275 +110علی = 385 شیعهباسه کلمه پروردگارت پیامبرت دینت امامت را ثابت کن به ابجددین 64 الله محمدعلی64دین64الله محمد علی64عترت رسول الله64دین64 جانشین محمدعلی64راه الله منصب الله64 الله محمدعلی64دین64اصل ولایت امامتی64 با جانشین اصلی محمد64دین64 +18 الله= 82 امام صراط علی حقا نمسکه82 امام82 نبوت امامت ولایت فقیه82 استمرار حکومت انبیاء 82تولد مولاء علی در کعبه 13+ 5 تن= 18 الله 18 +64 دین 64 الله محمد علی 64 +18= 82 امام 82 مهدی هم به ابجد کبیر و صغیر میشود 82 +114سوره قرآن = 196 دین اسلام 196امام کل دین 196 اصوله دین 196 دین اسلام 196 ضرب 14 معصوم در خودش میشود 196اصل دین اسلام 41 شجره قرآنی41 +41اصل دین اسلام=82امام82 پیامبر فرمود هر کسی امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا خواهد رفت همه کشورهای دین باطل با خاک یکسان شدندولی شیعه مولاء باید برای ظهور مولایش دعا کند وگرنه باران نبارد تا همه بلاد کفر از قعطی بمیرندهر کسی کشتی نوح سوار نشود و نماز نخواند به بلایی گرفتار خواهد شد -پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم.
اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه مي‌دانم نمي‌كنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده آدم باش و حق را بپذرعالمی وهابی که تازه شیعه شده به پیروانش فرمود ای مردم عالمی از این جانب برترسراغ دارید اینجانب حافظ کل قرآن و استاد دانشگاه و مهندس پایگاه اتمی استان میباشم تا بحال ما و پدران ما 73 فرقه اسلام در گمراهی بوده ایم همه فرقه ها در قرن دوم و دهم و بیستم به وجود آمده اند و فقط فرقه قرآن که نامش در قرآن آمده بحق میباشد لطفا تا دیر نشده به آغوش گرم اسلام محمدی برگردید
53دین کامل الله53احمد 53 علی 26+27 فاطمه =53 اصل اسلام اصل قرآن 53ارباب اصلی دین53 با عشق امام علی53 رهبر اصلی جهان 53 جانشینه محمدی 53 معنی اسلام قرآن53فاطمه علی 53ابو تراب دین 53 کتاب آسمانی الله 53اصل دین اسلام حق53 ختم قرآن کریم53 اصل دین مقدس اسلام53 رهبر اصلی جهان53 پیشوای انبیاء 53سلسله انبیایی53دین شیعه حق53اهل ولایت امامت53علامت دین اسلام 53 اصل حق دین اسلام 53اصل اسلام اصل قرآن 53 پیشوای مسلمین 53 اهل بیت پیامبر53 اهل ولایت امامت 53 دو قبله مسلمین53 علی +فاطمه =53 نظر الله نظر قرآن 53معنی اسلام قرآن 53 بادین ابوترابی53امام واقعی اسلام 53راه عشق کعبه 53مسیر دین قرآن53خلفاء حق دین 53راه تجلی دین 53 بهترین امام حق 53 نور اسلام ناب محمد53 ارباب اصلی دین 53 دین کامل الله 53 ازدواج ساده دینه53 اصل اسلام اصل قرآن 53 اصل دین اسلام حق53 دین کامل الله 53 احمد53 علی فاطمه 53 اهل ولایت امامت 53  ولایت علی53احمد53علی فاطمه 53جانشین پیامبری53 شاه جهانی53 مومن صالح دین 53 ندای آسمانی الله 53 مراد مریدی53پیشوای مسلمین 53اهل بیت پیامبر53 دو قبله مسلمین53 انتخاب جانشین پیامبر53 ستاره آسمان ولایت53 دین واقعی انسان53 احمد53 ناموس قرآن اعظمی53 مذهب الله محمد53 احمد53علی فاطمه 53مرد مقدس اسلام53یاپیشوای مسلمین53مرد مقدس اسلام53  ابوتراب دین53 مغز دین اسلامی53 رهبر اصلی جهان 53صاحب مقدس ترین53 دین کامل الله 53 کتاب آسمانی الله 53 ختم قرآن کریم53 اصل دین مقدس اسلام 53 ارباب کل مردانی 53 رهبر اصلی جهان53 پیشوای مسلمین 53 پیشوای انبیاء53 محور اسلام قرآن 53 شاه جهانی علی53 علامت دین اسلام53 حق دین شیعه53 کتاب آسمانی الله 53 اصل اسلام اصل قرآن 53 علی فاطمه 53 احمد53مذهب الله محمد 53 احمد 53 علی فاطمه53 مقام امامت علی53 منطق دین الله 53 اصل اسلام اصل قرآن53 مالک و ارباب جهان53 با مذهب قرآن الله 53ارباب اصلی دین 53فاطمه +علی = 53 +82 امام = 135 فاطمه 135 دینه الله 135 + علی 110= 245 دین بحق الله 245  بسم الله الرحمن الرحیم 786- 541 فتنه ها عمر ابوبکر=245 مقام دین245 دین آقای جهانی ۲۴۵ علی ۱۱۰+۱۳۵ فاطمه = 245دینه بحق الله 245 اسلامه حق245فاطمه 135+110علی=245با ماه جهان اسلامه245به دین حق الله245حکم الهی دین الله245دین الهی فاطمه245 اهل منطقی245به اهل محمدعلی 245کلامی قدسیه245بااسلام علی245 به دین حق الله245 دین الله دین الهیه 245یا اسلام محمدی245دین الهی فاطمه245با اسلام علی 245 یا اسلام محمدی245 دعا کنید مهدی بیاید245  انقلابیان245 بسیجیان علی245 مقام جانباز245 به کلام وحی الهی امام 245 به دین حق الله 245 اسلامه حق 245 فاطمه علی میباشد
بسم الله الرحمن الرحیم 786 یعنی الله 66+132 اسلام +583 پنج تن آل عباء +5 اصول دین= 786 شما هم با بسم الله الرحمن الرحیم خدایت که میپرستی ودینت و خانواده پیامبرت و اصول دینت را ثابت کن

عربها و پاکستانی ها بدنبال چلپاسه در افغانستان

بزدوش یا بزچوش بزرگ‌ترین گونه مارمولک یا همان چلپاسه است که زیادتر در مناطق غربی دشت های ولسوالی شیندند دیده می‌شود.

این خزنده در مناطق بیابانی و صحرای گرم زندگی می‌کند. طول آن حدود یک متر است و به طول ۱٫۷۵ متر هم دیده شده‌است. خوراک آن، حشرات، تخم پرندگان، لاک‌پشت و جوندگان کوچک است. مواردی از لاشه‌خواری آن هم گزارش شده‌است.

به گزارش خبرگزاری پامیرپرس (pamirpress.net)، جالب است که بدانید از مدت دو ماه بدین سو، خریداران این خزنده با همکاری همتای افغانستانی، کوچی ها را تشویق به گرفتاری این حیوان می کنند.

آنان به کوچی ها در بازار ولسوالی شیندند وعده می دهند که در ازای تحویل دهی هر بزچوش، نظر به وزن و سن و سال از 3000 هزار تا 5000 افغانی پرداخت می شود.

به گفته منبع، آنان شیوه گرفتاری را هم به کوچی ها آموزش می دهند تا سالم گرفتار شده و به آنان تحویل داده شود.

این نمونه از خزندگان کمیاب از طریق شاهراه هرات به قندهار و کابل انتقال داده می شوند.

اما این منبع علاوه نمود: اتباع پاکستان که به زبان عربی هم تسلط دارند، خریداران مرحله دوم هستند که در بازار ولسوالی شیندند در چند مورد دیده شده اند.

هنوز مقصد نهایی قاچاق این خزنده کمیاب مشخص نشده است.

سال ها پیش نیز در زمان حکومت طالبان عرب ها و پاکستانی ها به صورت علنی، اقدام به شکار انواع پرندگان می کردند که منجر به نابودی بی رویه انواع پرندگان از جمله شاهین و عقاب گردید.

کد (12)
نظرات بینندگان:

>>>   زشیر شتر خوردن وسوسمار
عرب را به جائی رسید است کار
که تخت کیانی کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
پاکستان با علاوه عرب بی تمدن مساوی می شود به طالب تروریست. افغانستان تا عرب چلتار به سر وپول هنگفت نفت باشد وپاکستان با کتله عظیمی از جهالت روی خوشی را نخواهد دهید و حتی بوزچو ش های آن هم به یغما برده خواهد شد. دلم برا ی بوزچوش های ما می سوزد که جانوران زیبائی اند.
متخصص بوزچوش

>>>   واه واه كرزي قاچاق همه چيزهابه پايان رسيدحال نوبت به چلپاسه رسيده ازين نوع تجارت خبرداري ياگوش هاي خودهم دركري مياندازي كه برادرهاي عربي وپاكستاني توخفه نشوند.
ف ازكابل

>>>   حكومت افغانستان از مردمش دفاع كرده نميتواند از چلپاسه هاي عزيز ما كه دفاع كند ؟
مصطفي ظاهر چيزي نميگه ؟

>>>   مسوولان محیط زیست باید نظارت کافی ازشکارحیوانات کمیاب تانابودی درختان وجنگلات وپوشش گیاهی نمایندچراکه کشورمابی دروازه است وبراحتی داخل می شوندوازانتیک تاحیوان وطن رامی برند.کانون اجتماعی نهاد نواندیشان بلخ

>>>   چتلستان و عرب چیزی دیگر در افغانستان گذاشتن و حال دنبال بوزچوش کی گرددخدا میداند که ایران دنبال کدان جشره می گردد.

>>>   پس این ترورهای روزانه که انجام میشود همین ترورها نیر بدستور همین مردمان خواهد شد

>>>   مدیران محترم ساید اول یگ ایراد متن شما رو با عرض معذرت میگم...
بز چوش چلپاسه نیست ...بلکه بزمجه هست که شما چلپاسه زده اید....
چلپاسه در حد مارمولک بوده و اهلی هست و نامش هم
از چلیپا= صلیب ..گرفته شده است...چون به دیوار مثل صلیب میچسپد..
ولی بزچوش یا بزمچه( بز مجه) که گاهی به بز میچسبه و شیرشو میمکه بسیار بزرگتر از چلپاسه بوده و طبق گفته تون در بیابان ها هست...
....ای بابا بز چوش که چیزی نیست اینا چیزایی را میبرند که ما تو چند سال بعد نیازمندش میشیم...دولت هم که خدا خیرش بده هیچ اقدام موثری انجام نمیده.
کاظمی

>>>   فراموش نکیند که حضرت محمد (ص) نیز عرب هستند. کسی در اول نظر داده فکر میکنم به حضرت محمد(ص) هم احترام قایل نیست، و هر کسی که به حضرت محمد (ص) و اهل و اصحابشان توهین کند به لعنت خداوند (ج) گرفتار میشود انشاالله
هراتی

>>>   عرب پاه برهنه سوسمار خور که مشکل نداره اگر بخورند ، جالب اینجاست که پاکستانی هم سوسمار خور شد. راست گفتن با دیگ نشینی سیاه شوی با عرب نشینی سوسمار خور
نوید

>>>   هراتی بنام
یادت نرود که بن لادن هم عرب بود۰

>>>   واقعاً كه دل آدم بدرد مياد كشور كه صاحب نداشت هم
(عبدالصمد)ايران

>>>   چلپاسه های کلان که در دشت ها پیدا می شود را عرب ها بخاطر که نیروی جنسی را بالا می برد میخورند و این کار بخاطری معمول شده که تمام عربستان دشت است و ازینکه از اثر بسیار خوری آن از دشت های عربستان خلاص شده حالا آمده اند اینجا که از اینجا را هم به یغما برند
مجید مشتاق

>>>   مشخص است که عرب ها برای چی می خواهند
خب عربها که معروف اند به سوسمار خور.
کینگ آف هرات

تصاویر / شکار و خوردن مارمولک در عربستان عربهای مارولگ خور به دنبال عمر در بیابانها میگردند قیافه چلپاسه مثل قیافه عمر و عثمان میباشد با چشم خود ببینید سه تا عمر گرفته برای کباب کردن سه تا عمر دقت کنید

 

ادعاهای خنده دار و عجیب در صحیح بخاری

ادعاهای خنده دار و عجیب در صحیح بخاری

در میان کتب روائی و فقهی اهل سنت ،شش کتاب است(۱)که از اهمیت خاصی بر خوردار است و عنوان امهات کتب اهل سنت شمرده می شود ،به همین جهت آن را صحاح سته نامیده اند .

از میان این صحاح شش گانه ،صحیحین (صحیح بخاری و مسلم )نزد علمای اهل سنت از اهمیت مضاعفی بر خوردار است .به طوری که در مقام استدلال با خصم اگر روایتی در این دو کتاب یافت نشود ،آن را قابل طرد می دانند و در مقابل هم اگر روایتی در این دو کتاب یافت شود ،معامله روایت صحیح با او می شود. آنان ،صحیحین را به عنوان اصح صحاح می دانند .با این وجود در این کتاب احادیث بسیاری نقل شده که مخالف اجماع اهل سنت است

نظری اجمالی به صحیح بخاری

ابو عبد الله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن المغیره بن بردزبه در سال ۱۹۴ هجری متولد شد ….و در سال ۲۵۶ هجری وفات کرد .(۲)

در مقدمه این کتاب علت تصنیف این اثر چنین آمده است :در زمان صحابه و تابعین پیامبر اکرم ،آثار آن حضرت جمع آوری نشد .به این دلیل که :

۱-چون اوایل امر بود ،خوف این بود که روایات با آیات قرآن مخلوط شود .

۲-کسانی که روایات رسولخدا را حفظ کرده بودند قدرت حافظه بسیار قوی داشتند ؛…..لذا تا عصر تابعین روایات پیامبر(ص)نوشته نشد (۳)اما پس آن که افرادی چون خوارج و اهل قدر و …در شهرهای پراکنده شدند ،نوشتن روایات امری ضروری به نظر می رسید

اکنون فهرست وار به بیان برخی نکات پیرامون صحیح بخاری می پردازیم :

۱-به ادعای خود بخاری تمام تلاش وی این بوده که سند روایات او به یکی از صحابه معروف و مشهور برسد(۴) اما این که آن صحابی کیست و این روایت که منسوب به می شود-به فرض صحت این نسبت -آیا واقعا این روایت را از پیامبر اکرم (ص)شنیده ؟بخاری به دنبال آن نبوده است .

۲-بخاری از یک طرف مدعی است که روایاتی را پذیرفته است که از طریق ابن راهویه (اسحاق بن ابراهیم الحنظلی ،استاد بخاری ) شنیده باشد(۵). اما از طرف دیگر می گوید روایاتش را از میان ششصد هزار روایت انتخاب کرده است (۶)

۳- بخاری در سلسله اسناد خود گرچه عمدتا به دنبال این بوده که در هر طبقه چند راوی باشد ،اما در برخی موارد به یک راوی اعتماد کرده و روایت او را پذیرفته است .چرا که ابوالفضل بن طاهر از این جهت بر بخاری خرده گرفته و ادعای حاکم را مبنی بر تعدد روات در تمام طبقات روایات نقض می کند .وی معتقد است اگر در صحیح بخاری جستجوی تام شود بطلان ادعای حاکم ابو عبد الله روشن می شود .(۷)

۴-بخاری یک بار مدعی شده که در طول شانزده سال صحیح خود را نوشته و روایاتش را از میان ششصد هزار حدیث بر گزیده (صنفت کتابی الصحاح لست عشره سنه ،خرجته من ستمائه الف حدیث .رک هرسانی ،حسین ،الامام البخاری ،ص ۹۰ به نقل از خطیب بغدادی ،احمد بن علی ،تاریخ بغداد ،ج ۲ ص ۱۴ ) وبار دیگر تلویحا مدعی شده که دویست میلیون حدیث برای کتابش جمع آوری کرده است (سمعت اسحاق بن راهویه یقول کانی انظر الی سبعین الف حدیث من کتابی فقال محمد بن اسماعیل (البخاری )او تعجب من هذا القول ،لعل فی هذا الزمان من ینظر مائتی الف الف من کتابه و انما عنی نفسه رک عسقلانی ،ابن حجر ،مقدمه فتح الباری ص۴۸۸و صحیح بخاری ج۱ ،مقدمه کتاب ،ص ۲۳ (ده جلد در پنج مجلد ) بی مناسب نیست در مورد این مطلب به نکاتی اشاره کنیم :

اولا :در زمانی که نقل احادیث پیامبر ممنوع بوده است و صنعت چاپ هم نبوده است و نوعا احادیث سینه به سینه نقل می شده است چطور بخاری به دویست میلیون حدیث دست پیدا کرده است .

ثانیا :اگر فرض کنیم در هر صفحه ده حدیث نوشته شود و هر کتاب بالغ بر هفتصد صفحه باشد ،باید حداقل ۲۸۵۰۰جلد کتاب فراهم باشد آیا در زمانی که به اندازه بیست جلد کتاب از احادیث رسول خدا جمع آوری نشده بوده است چگونه بخاری این ادعا را می کند.

ثالثا :بخاری می گوید روایاتش را در طول ۱۶ سال جمع آوری کرده است .لازمه جمع آوری ۲۰۰میلیون حدیث این است که در هر روز ۳۴۲۴۶حدیث جمع آوری کرده باشد یعنی هر ساعت ۱۴۲۶حدیث و این هم امری غیر ممکن است .

رابعا :پیامبر اکرم (ص) پس از بعثت ۲۳ سال در قید حیات بودند لازمه ادعای بخاری این است که رسول خدا در کل مدت بعثت به طور متوسط روزی ۲۳۸۲۳ حدیث ،یعنی هر ساعت ۹۹۲ حدیث فرموده باشند و همه آنها مکتوب و ضبط شده باشد (چون هیچ حافظه ای توان حفظ این همه حدیث را نداشته )و همه این احادیث تا سال ۱۶۰ هجرت حفظ شده باشد و بخاری توانسته باشد همه این احادیث را در اقصی نقاط بلاد اسلامی به دست آورده باشند آیا این امر ممکن است ؟؟؟؟

۵-مشایخ بخاری چهار صد و سی نفر واندی بوده اند که (حداقل )یکصد و شصت نفر از آنها متهم به ضعف هستند .(۸)

۶-در صورتی که دو راوی هم عصر باشند و حداقل یکبار همدیگر را دیده باشند ، نقل یگی از دیگری حجت است ،حتی اگر بین آن دو راوی هیچ سخنی رد و بدل نشده باشد و یا ثابت نشود که روایت مذبور بین این راوی مطرح شده است .(۹)

۷-بخاری از نواصب و افرادی که به اهل بیت پیامبر(ص) خصوصا حضرت علی (ع) دشنام می داده ند احادیث زیادی در صحیح خود نقل می کند . به عنوان مثال از حریز بن عثمان حمصی ،(۱۰) اسحاق بن سوید بن هبیره (۱۱) حصین بن نمیر کندی (۱۲) و زیاد بن علاقه ثعلبی (۱۳) در صحیح خود حدیث نقل می کند .

۸-ابوهریره که بیش از چهارصد حدیث در صحیح بخاری از او نقل شده است مورد قدح و عدم اعتماد علی (ع)و عمر و حتی عایشه بوده است .(ذکر الجاحظ فی کتابه المعروف بکتاب التوحید ان ابا هریره لیس بثقه فی الروایه عن رسول الله (ص)قال و لم یکن علی رضی الله عنه یوثقه فی الروایه بل یتهمه و یقدح فیه و کذلک عمر و عایشه ، ابن ابی الحدید ،شرح نهج البلاغه ،ج ۲۰ ص۳۱ )به عنوان مثال بخاری از ابو هریره در مورد تنقیص حضرت ابراهیم خلیل (ع)چنین آورده است که از پیامبر اکرم (ص)نقل شده که فرمودند :حضرت ابراهیم (ع)دروغ نگفت مگر سه مرتبه (صحیح بخاری ج۴ ص ۱۱۲) باز روایتی دیگردردر مورد لخت مادر زاد شدن حضرت موسی (ع)در مقابل دیده گان قوم خود آورده است (فراه عریانا …همان ص ۱۲۹) جالب این است که به گفته نووی شارح صحیح مسلم :مسلم در صحیح خود از افراد مختلف فیه (افرادی که در موثق بودن آنها مورد اختلاف است و برخی آنان را موثق نمی دانند )حدیث آورده است ،اما جرات نکرده احادیث ابوهریره رادر صحیح خود بیاورد با این که ابو هریره نزد مسلم موثق بوده است (مسلم بن حجاج ،صحیح مسلم ص ۳۴ )

۹- برخی بزرگان اهل سنت امام بخاری را از جهت آگاهی به علم رجال تضعیف کرده اند و در این مورد کتاب نوشته اند .به مثال دار قطنی « کتاب الالزامات و التتبع»و رازی «بیان خطا البخاری »و خطیب بغدادی کتاب «مواضع الاوهام » را در مورد ضعف و عدم تخصص بخاری در علم رجال نوشته اند .امام ذهبی در تاریخ خود می گوید :هذا من اوهام البخاری (رک ،عسقلانی ،ابن حجر ،تهذیب التهذیب ج ۷ ص ۲۸۲) خطیب بغدادی می گوید بخاری در مورد اسناد شامیها اشتباه کرده است به این صورت که در یک نقطه نام شخص را آورده و در جایی دیگر کنیه او را ،و فکر کرده دو نفر هستند .(الخطیب البغدادی ،احمد بن علی ،تاریخ بغداد ج۳ ص ۱۰۳

این بود خلاصه ای از ضعف های صحیح بخاری که برادران اهل سنت ارادت عجیبی به این کتاب و نویسنده آن دارند که در نوشتارهای بعدی ان شاء الله مطالب دیگری راجع به این کتاب و نویسنده آن خواهیم آورد

آدرس مطالب :

۱-صحیح بخاری ،صحیح مسلم ،مسند احمد ،موطا مالک ،صحیح ترمذی و سنن ابن ماجه

۲-

۳- صحیح بخاری ج ۱ مقدمه کتاب ص ۶ تا ۸ دار القلم ،بیروت ،۱۰ جلد در ۵ مجلد با شرح و تحققیق شیخ قاسم شماعی

۴-همان ص ۹ تا ۱۰

۵- همان ص ۹ و ۱۰

۶-همان ص ۷ و۹ و ۱۰

۷- همان ص ۱۱

۸ -ر ک عسقلانی ،مقدمه فتح الباری ،ص۱۶ و صحیح بخاری ج۱ مقدمه کتاب ،ص ۱۶(۱۰ جلد در ۵ مجلد )

۹- همان ص ۱۷

۱۰- عسقلانی ،ابن حجر ،مقدمه فتح الباری ،ص ۳۹۳

۱۱-همان ص ۳۸۷

۱۲ – عسقلانی ابن حجر،تهذیب التهذیب ج ۱ ص ۶۱۵

۱۳- همان ج ۲ ص ۲۲۷

۱۴-منبع : کتاب دفاع از پیامبر مظلوم (ص)،محسن ابراهیم ،ص ۱۹ تا۳۱ با تلخیص

 

 

ادعاهای خنده دار و عجیب در صحیح بخاری

 

در میان کتب روائی و فقهی اهل سنت ،شش کتاب است(۱)که از اهمیت خاصی بر خوردار است و عنوان امهات کتب اهل سنت شمرده می شود ،به همین جهت آن را صحاح سته نامیده اند .

از میان این صحاح شش گانه ،صحیحین (صحیح بخاری و مسلم )نزد علمای اهل سنت از اهمیت مضاعفی بر خوردار است .به طوری که در مقام استدلال با خصم اگر روایتی در این دو کتاب یافت نشود ،آن را قابل طرد می دانند و در مقابل هم اگر روایتی در این دو کتاب یافت شود ،معامله روایت صحیح با او می شود. آنان ،صحیحین را به عنوان اصح صحاح می دانند .با این وجود در این کتاب احادیث بسیاری نقل شده که مخالف اجماع اهل سنت است

نظری اجمالی به صحیح بخاری

ابو عبد الله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن المغیره بن بردزبه در سال ۱۹۴ هجری متولد شد ….و در سال ۲۵۶ هجری وفات کرد .(۲)

در مقدمه این کتاب علت تصنیف این اثر چنین آمده است :در زمان صحابه و تابعین پیامبر اکرم ،آثار آن حضرت جمع آوری نشد .به این دلیل که :

۱-چون اوایل امر بود ،خوف این بود که روایات با آیات قرآن مخلوط شود .

۲-کسانی که روایات رسولخدا را حفظ کرده بودند قدرت حافظه بسیار قوی داشتند ؛…..لذا تا عصر تابعین روایات پیامبر(ص)نوشته نشد (۳)اما پس آن که افرادی چون خوارج و اهل قدر و …در شهرهای پراکنده شدند ،نوشتن روایات امری ضروری به نظر می رسید

اکنون فهرست وار به بیان برخی نکات پیرامون صحیح بخاری می پردازیم :

۱-به ادعای خود بخاری تمام تلاش وی این بوده که سند روایات او به یکی از صحابه معروف و مشهور برسد(۴) اما این که آن صحابی کیست و این روایت که منسوب به می شود-به فرض صحت این نسبت -آیا واقعا این روایت را از پیامبر اکرم (ص)شنیده ؟بخاری به دنبال آن نبوده است .

۲-بخاری از یک طرف مدعی است که روایاتی را پذیرفته است که از طریق ابن راهویه (اسحاق بن ابراهیم الحنظلی ،استاد بخاری ) شنیده باشد(۵). اما از طرف دیگر می گوید روایاتش را از میان ششصد هزار روایت انتخاب کرده است (۶)

۳- بخاری در سلسله اسناد خود گرچه عمدتا به دنبال این بوده که در هر طبقه چند راوی باشد ،اما در برخی موارد به یک راوی اعتماد کرده و روایت او را پذیرفته است .چرا که ابوالفضل بن طاهر از این جهت بر بخاری خرده گرفته و ادعای حاکم را مبنی بر تعدد روات در تمام طبقات روایات نقض می کند .وی معتقد است اگر در صحیح بخاری جستجوی تام شود بطلان ادعای حاکم ابو عبد الله روشن می شود .(۷)

۴-بخاری یک بار مدعی شده که در طول شانزده سال صحیح خود را نوشته و روایاتش را از میان ششصد هزار حدیث بر گزیده (صنفت کتابی الصحاح لست عشره سنه ،خرجته من ستمائه الف حدیث .رک هرسانی ،حسین ،الامام البخاری ،ص ۹۰ به نقل از خطیب بغدادی ،احمد بن علی ،تاریخ بغداد ،ج ۲ ص ۱۴ ) وبار دیگر تلویحا مدعی شده که دویست میلیون حدیث برای کتابش جمع آوری کرده است (سمعت اسحاق بن راهویه یقول کانی انظر الی سبعین الف حدیث من کتابی فقال محمد بن اسماعیل (البخاری )او تعجب من هذا القول ،لعل فی هذا الزمان من ینظر مائتی الف الف من کتابه و انما عنی نفسه رک عسقلانی ،ابن حجر ،مقدمه فتح الباری ص۴۸۸و صحیح بخاری ج۱ ،مقدمه کتاب ،ص ۲۳ (ده جلد در پنج مجلد ) بی مناسب نیست در مورد این مطلب به نکاتی اشاره کنیم :

اولا :در زمانی که نقل احادیث پیامبر ممنوع بوده است و صنعت چاپ هم نبوده است و نوعا احادیث سینه به سینه نقل می شده است چطور بخاری به دویست میلیون حدیث دست پیدا کرده است .

ثانیا :اگر فرض کنیم در هر صفحه ده حدیث نوشته شود و هر کتاب بالغ بر هفتصد صفحه باشد ،باید حداقل ۲۸۵۰۰جلد کتاب فراهم باشد آیا در زمانی که به اندازه بیست جلد کتاب از احادیث رسول خدا جمع آوری نشده بوده است چگونه بخاری این ادعا را می کند.

ثالثا :بخاری می گوید روایاتش را در طول ۱۶ سال جمع آوری کرده است .لازمه جمع آوری ۲۰۰میلیون حدیث این است که در هر روز ۳۴۲۴۶حدیث جمع آوری کرده باشد یعنی هر ساعت ۱۴۲۶حدیث و این هم امری غیر ممکن است .

رابعا :پیامبر اکرم (ص) پس از بعثت ۲۳ سال در قید حیات بودند لازمه ادعای بخاری این است که رسول خدا در کل مدت بعثت به طور متوسط روزی ۲۳۸۲۳ حدیث ،یعنی هر ساعت ۹۹۲ حدیث فرموده باشند و همه آنها مکتوب و ضبط شده باشد (چون هیچ حافظه ای توان حفظ این همه حدیث را نداشته )و همه این احادیث تا سال ۱۶۰ هجرت حفظ شده باشد و بخاری توانسته باشد همه این احادیث را در اقصی نقاط بلاد اسلامی به دست آورده باشند آیا این امر ممکن است ؟؟؟؟

۵-مشایخ بخاری چهار صد و سی نفر واندی بوده اند که (حداقل )یکصد و شصت نفر از آنها متهم به ضعف هستند .(۸)

۶-در صورتی که دو راوی هم عصر باشند و حداقل یکبار همدیگر را دیده باشند ، نقل یگی از دیگری حجت است ،حتی اگر بین آن دو راوی هیچ سخنی رد و بدل نشده باشد و یا ثابت نشود که روایت مذبور بین این راوی مطرح شده است .(۹)

۷-بخاری از نواصب و افرادی که به اهل بیت پیامبر(ص) خصوصا حضرت علی (ع) دشنام می داده ند احادیث زیادی در صحیح خود نقل می کند . به عنوان مثال از حریز بن عثمان حمصی ،(۱۰) اسحاق بن سوید بن هبیره (۱۱) حصین بن نمیر کندی (۱۲) و زیاد بن علاقه ثعلبی (۱۳) در صحیح خود حدیث نقل می کند .

۸-ابوهریره که بیش از چهارصد حدیث در صحیح بخاری از او نقل شده است مورد قدح و عدم اعتماد علی (ع)و عمر و حتی عایشه بوده است .(ذکر الجاحظ فی کتابه المعروف بکتاب التوحید ان ابا هریره لیس بثقه فی الروایه عن رسول الله (ص)قال و لم یکن علی رضی الله عنه یوثقه فی الروایه بل یتهمه و یقدح فیه و کذلک عمر و عایشه ، ابن ابی الحدید ،شرح نهج البلاغه ،ج ۲۰ ص۳۱ )به عنوان مثال بخاری از ابو هریره در مورد تنقیص حضرت ابراهیم خلیل (ع)چنین آورده است که از پیامبر اکرم (ص)نقل شده که فرمودند :حضرت ابراهیم (ع)دروغ نگفت مگر سه مرتبه (صحیح بخاری ج۴ ص ۱۱۲) باز روایتی دیگردردر مورد لخت مادر زاد شدن حضرت موسی (ع)در مقابل دیده گان قوم خود آورده است (فراه عریانا …همان ص ۱۲۹) جالب این است که به گفته نووی شارح صحیح مسلم :مسلم در صحیح خود از افراد مختلف فیه (افرادی که در موثق بودن آنها مورد اختلاف است و برخی آنان را موثق نمی دانند )حدیث آورده است ،اما جرات نکرده احادیث ابوهریره رادر صحیح خود بیاورد با این که ابو هریره نزد مسلم موثق بوده است (مسلم بن حجاج ،صحیح مسلم ص ۳۴ )

۹- برخی بزرگان اهل سنت امام بخاری را از جهت آگاهی به علم رجال تضعیف کرده اند و در این مورد کتاب نوشته اند .به مثال دار قطنی « کتاب الالزامات و التتبع»و رازی «بیان خطا البخاری »و خطیب بغدادی کتاب «مواضع الاوهام » را در مورد ضعف و عدم تخصص بخاری در علم رجال نوشته اند .امام ذهبی در تاریخ خود می گوید :هذا من اوهام البخاری (رک ،عسقلانی ،ابن حجر ،تهذیب التهذیب ج ۷ ص ۲۸۲) خطیب بغدادی می گوید بخاری در مورد اسناد شامیها اشتباه کرده است به این صورت که در یک نقطه نام شخص را آورده و در جایی دیگر کنیه او را ،و فکر کرده دو نفر هستند .(الخطیب البغدادی ،احمد بن علی ،تاریخ بغداد ج۳ ص ۱۰۳

این بود خلاصه ای از ضعف های صحیح بخاری که برادران اهل سنت ارادت عجیبی به این کتاب و نویسنده آن دارند که در نوشتارهای بعدی ان شاء الله مطالب دیگری راجع به این کتاب و نویسنده آن خواهیم آورد

آدرس مطالب :

۱-صحیح بخاری ،صحیح مسلم ،مسند احمد ،موطا مالک ،صحیح ترمذی و سنن ابن ماجه

۳- صحیح بخاری ج ۱ مقدمه کتاب ص ۶ تا ۸ دار القلم ،بیروت ،۱۰ جلد در ۵ مجلد با شرح و تحققیق شیخ قاسم شماعی

۴-همان ص ۹ تا ۱۰

۵- همان ص ۹ و ۱۰

۶-همان ص ۷ و۹ و ۱۰

۷- همان ص ۱۱

۸ -ر ک عسقلانی ،مقدمه فتح الباری ،ص۱۶ و صحیح بخاری ج۱ مقدمه کتاب ،ص ۱۶(۱۰ جلد در ۵ مجلد )

۹- همان ص ۱۷

۱۰- عسقلانی ،ابن حجر ،مقدمه فتح الباری ،ص ۳۹۳

۱۱-همان ص ۳۸۷

۱۲ – عسقلانی ابن حجر،تهذیب التهذیب ج ۱ ص ۶۱۵

۱۳- همان ج ۲ ص ۲۲۷

۱۴-منبع : کتاب دفاع از پیامبر مظلوم (ص)،محسن ابراهیم ،ص ۱۹ تا۳۱ با تلخیص

 

چلپاسه خوری وهابیان سنت عمربن خطاب

چلپاسه خوری وهابیان سنت عمربن خطاب

چلپاسه خوری وهابیان سنت عمربن خطاب

همان طور که در پستهای اصلی ثابت کردیم عمر بن خطاب به خوردن چلپاسه(مارمولک)علاقه زیادی داشت حالا بعد ۱۴۰۰سال وهابییان هم این سنت عمر ادامه داده اند

چلپاسه(مارمولک) خوری عمر بن خطاب
تعداد بازدید : 88 بازدید   دسته بندی : شخصیت عمربن خطاب

چلپاسه(مارمولک) خوری عمر بن خطاب

                                                     

چند وقت پیش این مطلب در یکی از کانالهای ماهواره ای شیعه برای اولین بار نقل شد که باعث استقبال زیادی قرار گرفت که ما در آخراین پست  قسمتهای از این برنامه را قراردادیم که پیشنهاد می کنم حتما دانلود بفرمایید واگر سرعت پایینی دارید حداقل قسمت پنجم آن رادانلود بفرمایید

عمر گفته: من دوست ندارم وحاضر نیستم شتران مو قرمز(گران قیمت) به من بدهند ولی مارمولک(چلپاسه) را از بگیرند(۱)

وهمچنین  گفته: من خوردن مارمولک(چلپاسه)رااز مرغ بیشتر دوست دارم (۲)

این درحالی است که پسر او عبدا…بن عمر میگوید: خدمت رسول خدا بودیم شخصی مارمولک(چلپاسه) خورد رسول اکرم. نهی کردن وفرمودند:ناپاک است(۳)

درکتاب المغنی الشرح الکبیرجلد۱۱صفحه۸۱ وکنزالعمال جز۱۵ صفحه۱۹۰ وبه گفته عمر:بیشتر اهل سنت گفتندحلال است ولی ابوحنیفه حرام دانسته است. مالکی شافعی وحنبلی حلال دانسته.موضوع اختلاف بین عمر و ابوحنیفه است.حال حنفی ها چکار میکنند؟به سنت عمر عمل میکنند یا فتوی ابوحنیفه؟؟

 

دانلود قسمت اول   دانلود قسمت دوم    دانلود قسمت سوم    دانلود قسمت چهارم     دانلود قسمت پنجم

 

چلپاسه(مارمولک) خوری عمر بن خطاب

                                                     

چند وقت پیش این مطلب در یکی از کانالهای ماهواره ای شیعه برای اولین بار نقل شد که باعث استقبال زیادی قرار گرفت که ما در آخراین پست  قسمتهای از این برنامه را قراردادیم که پیشنهاد می کنم حتما دانلود بفرمایید واگر سرعت پایینی دارید حداقل قسمت پنجم آن رادانلود بفرمایید

عمر گفته: من دوست ندارم وحاضر نیستم شتران مو قرمز(گران قیمت) به من بدهند ولی مارمولک(چلپاسه) را از بگیرند(۱)

وهمچنین  گفته: من خوردن مارمولک(چلپاسه)رااز مرغ بیشتر دوست دارم (۲)

این درحالی است که پسر او عبدا…بن عمر میگوید: خدمت رسول خدا بودیم شخصی مارمولک(چلپاسه) خورد رسول اکرم. نهی کردن وفرمودند:ناپاک است(۳)

درکتاب المغنی الشرح الکبیرجلد۱۱صفحه۸۱ وکنزالعمال جز۱۵ صفحه۱۹۰ وبه گفته عمر:بیشتر اهل سنت گفتندحلال است ولی ابوحنیفه حرام دانسته است. مالکی شافعی وحنبلی حلال دانسته.موضوع اختلاف بین عمر و ابوحنیفه است.حال حنفی ها چکار میکنند؟به سنت عمر عمل میکنند یا فتوی ابوحنیفه؟؟

 

دانلود قسمت اول   دانلود قسمت دوم    دانلود قسمت سوم    دانلود قسمت چهارم     دانلود قسمت پنجم

 

همچنین برای اطلاعات بیشتر درباره چلپاسه خوری اینجا کلیک کنید

 ——————————————————–

اسناد:

۱) کنزل العمال ج۸جز۱۵ص۱۹۱حدیث۴۱۷۶۷

۲)کنزل العمال ج۸جز۱۵ص۱۹۱حدیث۴۱۷۷۰

۳)المجعم الکبیر(طبرانی) ج۲جز۱۲ص۲۴۵

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.جای عمر خالی مامله خر که مثل نامش عمر بود با تخم چلپاسه آب پز میکرد و میخورد ها عرق هم بعدش زهر مار میکرد

.

.

.

دانلود قطعه فیلمی از مارمولک خوری یک وهابیی؛ جالب این که زنده زنده آن می خوردعمر قطعا " اگر میدانست در آفریقا کرکدیل هست آنجا را زودتر فتح میکرد شیاطین غذای شیطانی میخورند

جماعت عمری  به عدالت عمر تکیه می کنند حالا شما در متن پایین توجه بفرمایید چگونه عمر برای خوردن چلپاس

حیف ومیل کردن بیت المال برای ملخ خوری عمربن خطاب                                                                         

جماعت عمری  به عدالت عمر تکیه می کنند حالا شما در متن پایین توجه بفرمایید چگونه عمر برای خوردن ملخ بیت المال مسلمین را حیف و میل می کند
جابرعبدالله انصاری می گوید: در یکی از سالهای حکومت عمر ملخ در مدینه پیدا نمی شد عمر اعلام کرد برای من ملخ بیاورید کسی نتوانست ملخی پیدا کند عمر بسیار ناراحت شد و به چند نفر دستوردادبه شهر های دور مختلف حتی به شام وعراق و… بروند وبرای  او ملخ بیاورند بعد از چند روز یکی از آن افراد از یمن یک مشت ملخ آورد

 کتاب تفسیر القرآن العظیم – چاپ دار طیبة – جلد ۳ – صفحه ۲۵۴ – تفسیر سوره انعام آیه ۳۸ موجود می باشد.عمر 310 گمراه دین310جهل عرب310 اباجهل دردین 310فاسق دینه310کفری310 منکر310عمر310قاصبان بدین310  بی ایمان دین اسلام  310گمراه دین310 ناحق قاصبان بدین 310مکاره پلید 310دلیله نفاقه 310المی310دلیل نفاقه310 یابلاءدین اسلام310یا ابلیس دین اسلام310گمراه دین310مکاره پلید 310بافاسدان بی ایمان دین اسلام310 گبر پلید دین 310 مکاره پلیددین310جاهل منافق310 حرامیان310فاسدان پلیددین ها310 فاسق دینه 310گبرپلیددین310مکاره پلید310 حرامیان310دلیل نفاقه310نامردیه310ابله منافقا 310ابله پلیدقاصبه 310فاسق دینه310ناحق عالمی310ابله منافقا310 جاهل منافق 310دزدان فدکه فاطمه310عمر310 یاابلیس دین اسلام310 گمراه دین310بقاصب نادان310حرامیان310نیرنگ 310نمرودی 310ابله پلیدقاصبه 310فاسق دینه310ناحق عالمی310قاصبان الله 310ابله پلیده قاصبه310سم ری310 ناحق  عالمی 310 گبر پلید دین 310سامری310ناحق عالمی 310عمر310به قاصب دین الهی310بقاصب نادان310 سامری قوم محمد عمرگاو بوودلعنتی بی پدر عرعرخرهم بوود لعن عمر310 گمراه دین310 دلیل نفاقه310فاسق دینه 310نفم علم 310عمر 310منکر310 عمر 310 نیرنگ 310به ابجد مقصر 430 - 60 پلیدیها=  شیطان 370- 60پلیدیها = 310عمر٣١٠ از شیطان پلیدتر بوده است عمر310نامردیه  منکر 310 گمراه دین 310نیرنگ 310 حرامزاده پلید310نیرنگ310منکر310جهل عرب 310اباجهل در دین310 کلب کلب هار310سگ هار پلید310 با نادانه دین اسلام 310نامردیه310جهل مرکبی310بمردک پلید 310 مکرن310با حیله گر بد  ابلهی310 بحرصی 310 جهل مرکبی310نادانه دین اسلام 310 فسق دینها310 جهل مرکبی 310 کور دلن 310سیاه کاری 310 گنه بزرگانه 310نمرودی 310 عمر٣١٠قیر ٣١٠ریق310 کفری310 نیرنگ 310فاسق دینه310فسقه کلیه310 مردنیها 310 سم ری 310 کوردلن 310 نافهمی کلی 310با کافرها 310 کفری310نیرنگ310نامردیه 310نیرنگ310عمر310کفری 310منکر310اباجهل دردین310جهل عرب310 نپرس310نامردیه310 عمر 310جهل عرب310اباجهل در دین310نمرودی 310سم ری 310 سامری قوم محمد عمر گاو بوود لعنتی بی پدر 310 کفری 310منکر310عمر  310 جاهل منافق310 ابله منافقا310 310نمرودی 310شما حساب کنید تف به روی هر کسی نادان بوود هم طرفدار ابوبکرو عمر عثمان بوود ابجد شیطا ن صفت

به ابجدصغیرشیطان22عمر22شیطان22مقصر22عمر22ابابکر22دشمن اسلام 22 ابابکر22 مقصر 22بدبختی22عمر22 تباهی22نیرنگ 22مقصر22 نابحقه22دشمن اسلام 22بناحقه22 دروغ 22کلک 22 کید 22ناخلفه22 نابحقه 22 درآتشه 22دوزخه22 دروغ22کلک 22نیرنگ22بناحقه22نیرنگ ۲۲ ابابکر ۲۲عمر ۲۲ کلک۲ ۲ نیرنگ ۲۲بظلمته ۲۲ دوزخه ۲۲لامذهب۲۲نفرت ۲۲انزجار 22ناخلفه22نابحقه22 پررو۲۲ آیه 22 سجده ابجد ابوبکر و عمر و عثمان است 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 جالب اینجاست این آیه قرآن هم به ابجد صغیر و هم به ابجد کبیر ابجد سه خلیفه میباشد

به ابجد بهترین دین الله کدام است 1323 -  1202 سه خلیفه قاصب = 121 یاعلی121الله محمد علی فاطمه حسن جسین121معنی اسلام معنی دین معنی مذهب 121 به ابجد183 مذهب اسلام 183 قلب مذهب183مذهب اسلام 183 +202 محمد علی=385شیعه 385فلسفه دین الله385اصل حکم دین اسلام 385اصل اسلام بدین الله 385 شیعه نام شیعه 12 بار در قرآن آمده وان من شیعه" الابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم نام شما یک بار هم درقرآن نیامده خجالت بکشید مذاهب بی درو پیکر نه کلید دارد نه بلیط علمی صحبت کنیم در کتاب معروف زرتشتیان کتابد  زند پس از ذکر مبارزة همیشگی ایزدان و اهریمنان می خوانیم:
آنگاه پیروزی بزرگ از طرف ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان 26به سعادت26 اصلی23 خود23قلب جهان23رهبر23جهان اسلام 23مهدی23 رسیده بنی آدم23بر تخت نیک بختی خواهند نشست.41 به ریاضی قرآن 23 بنی آدم 23 مهدی 23 قلب جهان23رهبر23جهان اسلام 23حامی 23 آزادی 23 زمین 23 از آن 23 مهدی23وارث23اصلی23زمین23 مهدی23خواهد شد
2- جاماسب در کتاب جاما سبنامه از زرتشت نقل می کند که می گوید:
مردی بیرون آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم، مردی بزرگ سر، بزرگ تن و بزرگ ساق خیلی خیلی قهرمان و بزرگه جیگر باعشق ما 23  و بر آیین جد خویش و با سپاه گران23میلیونی مهدی 23سپاه پاسداران23 دلاورازایران بسیار و روی به جهان نهد و آبادانی کند و زمین را داد کند.42 ای داد بیداد همه منتظر منجی عالمند 23قلب جهان23 جهان اسلام 23مهدی23وارث23زمین23 خواهد شد
3- درهمان کتاب پس از بشارت دادن به نبوت حضرت رسول(صل الله علیه و اله) می گوید:
و از فرزندان دختر آن پیامبر که خورشید جهان23 و شاه جهان شاه زمان 14نام دارد، کسی پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان که جانشین آخر آن پیغمبر باشد. در میان دنیا که مکه باشد و دولت او تا به قیامت متصل شود و ..... از خوبان و پیامبران گروه بسیار را زنده کند.....43
4- جاماسبنامه صفحه 121:یا علی121 معنی اسلام معنی دین معنی مذهب121 الله محمد علی فاطمه حسن حسین 121یا علی 121 پیشوای عدالت گستر جهان قائم آل محمد 121 یا علی 121
در کتاب زرتشت نام منجی عالم 23سوشیانت 23 (نجات دهنده بزرگ) مهدی 23قلب جهان 23 جهان اسلام 23دین را به جهان59 رواج خواهدداد، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد. ایزدان را از دست اهریمن نجات داده ، مردم جهان را همفکر و هم گفتار و هم کردارنیک گرداند.44
5- در کتاب زند و هومن سین صفحه 25 سخن جاماسب را از قول استاد     زرتشت چنین نقل می کند:
پیش از ظهور 23سوشیانت23مهدی23 رهبر23جهان اسلام 23سپاه پاسداران23 خواهد شددرحالی که پیمان شکنی و دروغ و بی دینی در جهان رواج یافته و مردم از خدا دوری جسته، ظلم و فساد و فرومایگی آشکار می گردد و همینها نیز اوضاع جهان را دگرگون ساخته، زمینه را برای ظهور نجات دهنده مساعد می گرداند. وقایعی که مصادف با ظهور می شود عبارتست از علامات شگفت انگیزی که در آسمان پدید می آید و دال بر آمدن 47 خردشهر ایزد47 شجره مطهره 47می باشد و فرشتگان از مشرق و غرب به 23فرمان23مهدی 23سپاه پاسداران23 او فرستاده می شوند و به همه دنیا پیام می فرستد اما اشخاص شرورقلدرنابکارشیطان او را انکارمی کنند وکاذب می شمارندو نگهبانان بسیج پیروزگر آسمانها 14  و زمینها در برابر او سر فرود می آورند به ابجدمهدی23 رهبر23 اصلی23جهان اسلام23قلب جهان23وارث 23زمین23+23 =46نماینده الله 46 محمد علی46نور مقدس الله46دین مقدس الله46مردمقدس الله46 رهبرجهان اسلام46رهبراصلی46قائم آل محمد46ماه الهی46رهبرجهان اسلام46 محمد علی46قلب جهان مهدی46 رهبر اصلی 46قلب جهان اسلام46اصل مذهب الله46دین مذهب قرآن46اصل مذهب الله46محمدعلی 46نماینده الله 46امام اصلی بجهان 46قائم ال محمد46الحمدولله 46 رهبر اصلی 46جهان اسلام مهدی 46نماینده الله 46محمد علی46 رکن دین اسلام  46شرع دین اسلام46 بسم رب المهدی46  لااله الا الله 45+58محمد رسول الله58 امیرالمومنین 58 علی ولی الله 66+45+58=169 اولین جانشین پیامبر و آخرین جانشین پیامبر 169 علی 110 + 59 مهدی =169 بدون نقطه لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله =169 +196 دین اسلام = 365 روز سال خداوند سال را 365 روز قرار داد بخاطر 5 تن 5ضربدر 5= 25شیعه25 اصل اسلام 25 دوازده امام 12ضربدر12= 144 اسلام به ابجد کبیر و صغیر میشود 144اسلام 144ضرب 14معصوم 14ضربدر14= 196دین اسلام 196 کلید اسلام 196چهارده معصوم میباشد 25+144+196= 365 روز سال امام مهدی 141+92 محمد +132 اسلام = 365 روز سال امیرالمومنین 58+110علی +59مهدی =169 +196 دبن اسلام =365 روز سال به ابجد اسلام 132 +92 محمد +110 علی +5 تن +12 امام +14 معصوم بازم میشود 365 روز سال  پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 25 شیعه 25 اصل اسلام 25 ارباب جهان 25دین آدم 25 نام آدم هم 25 بار در قرآن آمده است و ان من شیعه الابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم 25 اصل اسلام 25 شیعه 25 نام شیعه 12 بار در قرآن آمده است هر دین و مذهبی توانست حقانیت خود را ثابت کنید اینجانب به دین و مذهبش در خواهم آمد به ابجدکبیر و صغیربا کلمه دین پروردگار پیامبر و جانشینش را ثابت بفرمائید به ابجدکبیر64  دین 64 الله محمد علی64 +64 کلید دین = 128 حاکم جهان 128 حسین 128 کلید دین 128 خداوند دره علم ریاضی قرآن را به روی گمراهان کج مذهب بسته و هرگز نمی توانند ثابت کنند روسیاه عالم میباشند مرد باشید و با کلمه لا اله الا الله 45 امیرالمومنین58 +پیامبر اولین و آخرین  جانشین پیامبر را مشخص نمائیدمتشکرم نام شیعه 12بار در قرآن آمده و ان من شیعه" الابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم نام شیعه زینت قرآن بوود غیر شیعه نیست در قرآن ابد فرقه های وهابی باطل بوود دین اسلام196 کلید اسلام 196چهارده معصوم اهل بیت پیامبر میباشد128کلیددین 128حاکم جهان128حسین 128کلید دین 128+132 اسلام +25 اصل اسلام شیعه =365 روز سال مثل روز روشن است 365 یعنی5+6+3= 14 معصوم 4+1= 5 تن آل عباء تمام دانشمندان جمع شوند نمی توانند یک مقاله علمی به علم ابجد ریاضی قرآن بنویسند ده سال مهلت دادم ده سال دیگرهم مهلت می دهم این جانب یک ساعت این مقاله را نوشتم هر کسی یک ساعت بتواند در حضور اینجانب یک مقاله سال بنویسد این جانب به دینش در خواهم آمد لا اله الا الله 165+92محمد 128کلید دین حسین=385 شیعه 385 اصل اسلام بدین الله 385 فلسفه دین الله 385 طریق الله385 اسلام پیامبر385 فقط دین اسلام 385 شیعه 385 پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد کبیر یا صغیر فرقی نمی کند معجزه معجزه است فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 مذهب اسلام 183 قلب مذهب 183 +202 محمد علی=385 شیعه 385فلسفه دین الله385اصل حکم دین اسلام 385اصل اسلام بدین الله 385 شیعه علی 110+135فاطمه +128 حسین +12 امام = 385 شیعه 

.. این عکس

ذلفقار علی وقتی سر به آسمان بلند  میکند خدا با نظرعاشقان به او مینگرد و یاد ابوالفضل عباس که خداوند دو بال به ایشان خواهد داد طبق حدیث جعفر طیار همه اهل بهشت بحال این ده هزار نفر که عقابهای بهشت میباشند که میتوانند پرواز کنند .به منم سربزن در وبلاگ شما خواندم و لذت بردم کعبه دلها علی مرتضاست ثاقی کوثر وصی مصطفاست خداوند سال را بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر ۱۲ امام شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲ امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + ۱۱۰ =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقوهم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد سقیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴ ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱ از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیستزيتونه لا شرقيه ولا غربيه

الحمدو الله من حیدرم                                                        غدیری ام ، سقیفه ای نیستم
در پی هر خلیفه ای نیستم خورده گره بند دلم باعلی غیر علی با دگری نیستم
مست تولای خم حیدرم غافل از او هیچ دمی نیستم
رهبر من پور ابیطالب است پیرو هر بی پدری نیستم
لعن به روح پدر دومی شکر خدا من عمری نیستم...

^^^^^^^^^^^^^^^^^
لعن چیست؟
لعن ما باشد جواب لعن ها پاسخ زخم زبان و طعن ها
لعن اعلان برائت از عدوست بغض تاریخ است که، اندر گلوست
لعن شد مولای ما هشتاد سال حال می گوئید ای شیعه منال
لعنتی که بر لبان شیعه است جلوۀ رنج نهان شیعه است
لعن یعنی آتشی در سینه ها دفتر ابراز بغض و کینه ها
لعن شرح اعتراض ما بود چون شعار مرگ بر اعدا بود
لعن یعنی مرگ بر کفر و نفاق آن که در امت فکند این انشقاق
لعن یعنی یک عبادت یک دعا بر علیه دشمن دین خدا
لعن رسمی عاطفی دینی بود کاشف از نوعی جهان بینی بود
لعن یک اصل است نزد شیعیان می کند اصل تبری را بیان
لعن یعنی فاطمی هستیم ما با علی عهد وفا بستیم ما

لعن یعنی ما سپاه حیدریم گوش بر فرمان چو مالک اشتریم    
سجاده­اش همیشه پر از عطر یار بود
پیشانی­اش به سجده دائم دچار بود
هم زین­العابدین زمان بود و هم لبش
گل­خانه­ی صحیفه­ی سبز بهار بود
صوتش نگو! به حضرت داوود رفته بود
نهج­البلاغه در سخنش آشکار بود
با آن که از درخت حسین و گل علی­ست
تصویری از فروتنی آبشار بود
هرچند کربلا کمرش را شکسته بود
آیینه­ی تمامْ قد روزگار بود
ای دست تو، دستگیر عالم وی در رخ تو علی مجسم دریای عمیق مهربانی تمثال علی، علی ثانی مرآت حسین مظهر عشق گل واژه ی ناب دفتر عشق ای عبد خدانما، اباالفضل دریاب دمی مرا ابا الفضل دو ماه از دو افق در دو شب تجلّی کرد یکی شهنشه دوران، یکی امیر سپاهش دو گوهر از دو صدف از دو بحر گشت نمایان یکی چراغ هدایت، یکی معین و گواهش یکی حسین و یکی ناصر حسین، ابوالفضل که جان خویش به کربلا بداد به راهش                                آسمان خم می‏شود تا به زمین تکیه کند. فرشتگان، دسته دسته از آسمان فرود می‏آیند؛ انگار کسی می‏آید! تمام کائنات، ایستاده‏اند تا ورودش را به نظاره بنشینند. نسیم، مژده آمدنش را در کوچه کوچه‏های مدینه جار می‏زند؛ انگار کسی می‏آید؛ کسی که تمام گل‏های زیبا، رایحه‏شان را از عطر خوش او وام گرفته‏اند؛ کسی که تمام آب‏های دنیا، با افتخار، دست تعارف به سویش گرفته‏اند؛ کسی که کشتی نجات و چراغ هدایت خواهد شد.
                                  حسین علیه‏السلام آمد تا... حسین می‏آید؛ با کوله‏باری از عشق و ایمان. می‏آید، تا کمر طاغوت‏های جهان بشکند و شوکت ستم، فرو بریزد. حسین می‏آید؛ تا همه پنجره‏های دنیا، رو به حق و حقیقت باز شوند؛ تا بندهای اسارت و بندگی را از پای بشر باز کند؛ تا ریشه باورهای سبز و آسمانی، نخشکد؛ تا فریاد آزادی و آزادگی، در سینه‏ها یخ نزند و اسلام، جاودانه شود. زینب مسرور                               
یـــــــــــــــــــــــا محمد الباقر(ع)

دشمنی ها، شک به جای می گذارند و کارها را نابود می سازند. تبلور این واژه های آسمانی در وجود خاکی من، مدیون آفرینش توست. در این روز خجسته، به وجودت مباهات می کنم. آمدنت پر خیر و برکت.
میلاد شکافنده علم، باقرالعلوم، محمدبن علی(علیه السلام) بر شیعیان، شیفتگان و عاشقانش مبارک!


به حقّ یا ربّ و          یا باطن و ظاهر


یا مولا أدرکنی         یا حضرتِ باقر

می کنم زمزمه خوش آمد

 دلبر ما همه خوش آمدی

           یوسف فاطمه (س) خوش آمدی
    سیّدی

سیّدی ای عزیز فاطمه (س)...

* هر آنچه گویم از مقام تو هیچ است

نُطق فلک پیش        کلام تو هیچ است

هستی ام به فدای روی تو

 من کیم عبد عبد کوی تو

   زنده ام ز مِیِ سبوی تو

  سیّدی

             سیّدی ای عزیز فاطمه (س) ....

       * مژده میلادت  رسیده از بالا

                  ای هفتمین معصومنور دل زهرا (س)

 باقر علم کُلّ عالمی

         تشنه را کوثری و زمزمی

         رحمت و کرم مجسمی 
       سیّدی


سیّدی ای عزیز فاطمه (س)....



-------------------------------------------------------------------------------

این الرجبیون؟؟؟
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله :


" رجب ، " ریزان" نامیده شده است ، چرا كه در این ماه ، رحمت خداوند بر امت من فرو میریزد."


بهارعاشقان و دلدادگان حریم كبریایی فرا رسیده است. ماه رجب فصل روئیدن جوانه های عاشقانه زیستن و ماه شست و شوی دل و جان از زنگارهای گناه و غفلت ، و آماده شدن برای ورود به ضیافت الله اعظم است. كسانی كه دل درگرو محبت خدا نهاده اند، لحظه شماری می كنند تا با ورود به ماه رجب وبهره مندی از بركات آن، به درك فیوضات ماه عظیم شعبان موفق شوند و پس از آن بتوانند مدال  لیاقت ورود به ضیافت الهی در ماه رمضان را دریافت نمایند.


 اجرک الله یا صاحب العصر و الزمان
        بیست و نهم جمادی الثانیشهادت حضرت سید محمد فرزند حضرت امام هادیعلیه السلام    معروف به سبع الدجیل را حضور عموی بزرگوارشان حضرت صاحب العصر والزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شیعیان ایشان تسلیت عرض می نمایم .  


کنیه‏ی سید محمد ابوجعفر است و در جلالت و عظمت معروف است و در شأن او این بس است که قابلیت امامت را داشت و شیعیان  اورا  امام پس  از امام هادی،  خواهد بود.

سید محمد پیش از پدر وفات یافت درباره او روایات زیادی نقل شده است که یکی را میآوریم: گروهی از بنی هاشم در روز وفات سیدمحمد به خانه امام هادی رفتند این گروه میگویند وقتی به خانه امام هادی رفتیم دیدیم که در صحن خانه برای امام هادی(ع) فرشی گسترده‏اند و مردم در اطراف آن حضرت نشسته‏اند در حدود یک صد و پنجاه نفر از آل ابی طالب، بنی عباس و قریش حاضر شده بودند. در این حال امام حسن عسکری وارد شد در حالیکه در مرگ برادرش سوگوار بود. امام حسن عسکری در سمت راست پدر ایستاد پس از چند لحظه امام هادی(ع) رو به فرزندش امام حسن عسکری کرد و گفت: پسرم شکر خدا را تازه کن که در وجودتو امامت را مقرر کرده امام حسن عسکری گریه کرد و گفت: «انالله و اناالیه راجعون». ما امام حسن عسگری را نمیشناختیم و پرسیدیم که این آقا زاده کیست؟ گفتند: پسر امام هادی(ع) است در آن زمان به نظر ما امام حسن عسکری بیست ساله مینمود ما از آن روز فهمیدیم که امام ما پس از حضرت هادی اوست. 
دوستان همه اعتقاد داشتند حضرت سید محمد (علیه السلام)امام پس امام هادی(علیه السلام) خواهد بود ولی در این امر بداء صورت گرفت و امام حسن عسگری(علیه السلام) به امامت بسم رب علی(علیه الیلام)
قال امیر المومنین علی علیه السلام :


أنا قاسم الجنه والنار بامرربّی ، منم قسمت کننده بهشت و دوزخ به امر پروردگارم ،

 أنا آدم الاول ، منم آدم اول ،

أنا نوح الاول، منم نوح اول ،

أنا ایة الجبّار، منم نشان خدای جبّار ،

انا حقیقة الاسرار،منم اصل و حقیقت رازها ،

انا مورّق الاشجار، منم سازنده برگ درختان ،

انا مونع الثمار، منم که میوه ها را می رسانم ،

انا مفجّر العیون ، منم جاری  کننده  چشمه ها،

 انا مجری الانهار ، منم که نهرها را روان  می سازم ،

انا خازن  العلم ،منم  خزانه دار علم،

 انا طور الحلم ، منم  کوه صبر و بردباری ،

انا امیرالمومنین ،منم  فرمانروای مومنین ،

انا عین الیقین ، منم نفس یقین،

 انا حجة الله فی السموات والارض  ، منم  برهان و حجت خدا در آسمانها وزمین ،

انا الراجفه ، منم  اول نفخه صوراسرافیل، 

 اناالصاعقه ،  منم عذاب هلاک  کننده،

 انا الصیحة  بالحق ،  منم بلند اواز به حق ،

انا الساعة لمن کذّب بها ،منم  قیامت موعود برای  کسی که ان را انکار کرد ،

انا ذلک  النور الذی  یقتبس منه الهدی، منم این چنین  نوری  که از ان راه  راست بر گرفته می شود  ،

انا صاحب الصور،منم صاحب  شیپوراسرافیل ،

 انا مخرج من فی القبور، منم که مردگان را از قبرها خارج می کنم ،

انا صاحب یوم النشور، منم مالک روز قیامت ،

انا صاحب نوح ومنجیه ،منم همراه نوح و رهایی بخش او ،

انا  صاحب ایوب  المبتلی و شافیه ،منم همراه ایوب دردمند  وشفابخش او ،

انا اقمت السموات  بامر ربی ،منم که آسمانها را به امر پروردگارم برپا داشته ام ،

انا صاحب ابراهیم ،منم همراه ابراهیم ،

انا سرّ الکلیم ،منم راز موسی کلیم ،

انا  الناظر فی الملکوت ،منم  نظارت کننده درعالم  فرشتگان ،

...........و

 انا المتکلم علی لسان عیسی فی   المهد ،  منم آن تکلم کننده برزبان عیسی در گهواره ،

 انا الذی یصلّی عیسی خلفی ، منم  آنکه  عیسی  پشت  سرش نماز گذارد،

انا الذی انقلب فی الصورکیف  شاء الله ، منم آنکه  دگرگون   میشوم در صورتها ی  مختلفه  آن  گونه  که  خدا  می خواهد ،

 انا  صاحب  القرون  الاولی   ، منم صاحب زمانهای  اولیه ،

انا  الصامت  ومحمد  الناطق ،منم  آن خاموش و محمدِ  گویا ،

 انا مصباح الهدی،منم چراغ هدایت ،


انا مفتاح التقی ،منم کلید پرهیزکاران.

 انا الاخرة و الاولی ،  منم منتهی و مبداء ،

 انا  الذی اری اعمال العباد ،منم  آنکه  به کارهای بندگان  نظر می کنم  ،

 انا خازن السماوات " السبع " و الارض  بامررب العالمین ، منم نگهبان آسمانها به  دستور  پروردگارجهانیان ،

انا القائم  بالقسط ، منم برقرارکننده عدل و داد ،

انا دیّان الدین ،منم  پاداش  دهنده  دین ،...............

انا المتکلم بکلّ  لسان ،منم که  تکلم کننده به هر زبان هستم ،

انا  الشاهد لاعمال الخلائق فی المشارق والمغارب ،منم که اعمال موجودات را درمشارق و مغارب گواه و حاضرم ،

 انا  محمد و محمد انا ، منم محمد ومحمد  منم .

  انا صهر محمد ، منم داماد محمد (ص) ،

انا المعنی الذی لا یقع علیه اسم و لا شبه ، ،منم معنی آنچه که اسمی برآن واقع نمی شود و او را مانندی نیست.         

  انا باب حطّه، منم باب در آمرزش گناهان.

 ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم ، ونیست جنبش وتوانی مگر به خدای بلند مرتبه و بزرگ .

مشارق انوار الیقین فی حقائق اسرارامیر المومنین، تالیف  مرحوم  الحافظ  رجب البرسی الحلی  رحمه الله  متوفی حدود830 هجری قمری .

یا علی.... ولادت حضرت زهرا (س)مبارک                     



دروازه های آسمان، گشوده می شود و بارانی شگفت، زمین را فرا می گیرد مکه، لبریز عطر یاس، با چشمانی گشاده تر از هر روز، بیستمین روز جمادی الثانی را دیدار می کند.دروازه های آسمان گشوده می شود و فرشتگانی بی شمار، هلهله کنان فرود می آیند.


ای زمین گوش بسپار ، صدای هلهله می آید . از اوج آسمان ها ، صدای پایکوبی و شادی شنیده می شود . بوی بهترین عطرهای بهشتی فضا را آکنده است. ملائک  ف به صف در انتظارند و سبد های گل در دست ، چشم انتظار ورود تک گل باغ آفرینش اند. همه شادند. راهش را با گل های بهشتی آزین بسته اند . فرش قدومش ،بال ملائک وچراغ راهش نور الهی است. امامان ما!!
امام رضا (ع) فرمودند: امام آب گوارای زمان تشنگی و رهبر به سوی هدایت و نجات بخش هلاکت است

امام ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره ای است راهنما در شدت تاریکی ها، رهگذر شهرها، کویرها و گرداب هاست. ( اصول کافی ج1ص286)

امام رضا (ع) فرمودند: ما کلمه تقوی و عروة الوثقی و گواهان خداوند و نشانه های او در میان آفریدگانش می باشیم، خداوند آسمان و زمین را به واسطه ما نگاه می دارد که زایل نشوند و به واسطه ماست که باران می بارد و رحمت منتشر می شود... ( کمال الدین  ج1 باب 21 ص386) امام كيست ؟ پاسخ اين سوال طبق فرمايشات امام رضا (ع) چنين است : «الامامُ کالشَّمس الطالعة المجلِّلَة بنورها للعالم؛ امام چونان خورشيد نورافشاني است که با نور خود روشنگر جهان است. » (5) «الامام الماء العذب علي الظَّمآء ؛  امام، آب گوارايي است از پس تشنگي و عطش. » (6)- «والدّال علي الهدي والمنجي مِنَ الرّدي ؛ رهنماي بشريت به سوي هدايت و نجات دهنده آنان از پستي و فرومايگي است. » (7)- «الامام الانيس الرفّيق والوالد الشفيق والاخ الشقيق؛ امام براي انسانها، همدمي رفيق، و پدري مهربان و برادري همانند است.» (8)- «والامّ البرّة بالولد الصغير، ومفزع العباد في الداهية النَّآد؛ امام به امت خويش مهر مي ورزد، همانند مادري که به فرزند خردسال خود مهربان و نيکوکار است، امام پناهگاه بندگان خدا در مصيبتها و دشواريهاي عظيم است. » (9)- «الامامُ المُطَهَّر من الذنوب، والمُبَرّأ عَنِ العيُوب ؛ امام از هر گناه، پاکيزه و از هر عيب و کاستي به دور است. » (10)- «المخصوصُ بالعلم، الموسومُ بالحلم، نظام الدّين ؛ امام داراي علم ويژه و حلم و بردباري است و وجود او مايه استواري دين است. » (11)- «وعزّ المسلمين، و غيظ المنافقين، و بَوار الکافرين ؛ امام مايه عزت و سربلندي مسلمانان، و باعث ناخشنودي و نگراني عميق منافقان و عامل شکست و حقارت کافران است. » (12) النّا- «لِلاِْمام علاماتٌ: يکونُ اَعْلَمُ النّاس واَحْکَمُ النّاس، واَتْقَي الناس واحلم الناس، واشجع الناس واعبدس، واسخي الناس ؛ امام داراي نشانه هايي است: امام آگاه ترين، استوارترين، با تقواترين و بردبارترين مردم و از همه شجاع تر و عابدتر و با سخاوت تر است. » (13) ۵) مسند الامام الرضا عليه السلام ، ج 1، 96 تا 101 و به نقل از کافي ج 1، ص 200

6) همان۷) همان۸)همان9) همان10) همان11) همان و اما امام اخر ما:امام حسين (سلام الله علیه) فرمود: قيام كننده اين امت، فرزند نهم من است كه غيبتي طولاني دارد و هنگامي كه تاريكي‌هاي غيبت، همه جا را فرا مي‌گيرد؛ خفاشان كور چشم و گرگان درنده به تقسيم اعتبارات و امتيازات او مي‌نشينند. منبع: الزام النواصب، ص 67 امام حسين  (سلام الله علیه) فرمود: فرزندم خلاصه‌ انبياء و عصاره اولياء و ثمرهاوصياي كريم است. 
منبع: كشف الغمه، ج 3، ص 312 
کدام نقطه ی این خاک زیر پا ی تو نیست
کدام پاره ی خورشید آشنا ی تو نیست ؟
بگو کدام نسیم شکفته در واد ی است
که ذهنش آینه بندانی از صفا ی تو نیست ؟


رحلت حضرت ام البنین را به امام زمان و حضرت عباس(ع) و شیعیان تسلیت می گویم





رودها چشمان خیست را برابر داشتند


آسمان ها را نفس هایت مکدّر داشتند


دست هایت در میان خانه ی مولا وزید


کودکان فاطمه انگار مادر داشتند


موج ها از بستر چشمان تو برخاستند


ابرها ازسوز دامان تو سر برداشتند


خانه بی سقّا و چشمت خیس و اندوه تو را


آن سحرگاهان بی فانوس باور داشتند


بی علمدار است صف های خیالت سال ها


سال هایت حال و روزی گریه آور داشتند


اشک هایت هفت دریا را به جان آورده بود


ناله هایت را زنان هفت کشور داشتند


مادر پروانه های بی قرار نینوا


سنگ ها پروانه ات بودند اگر پر داشتند
اشعار منسوب به امام حسین و امام علی(علیهما السلام)
الموت خيرٌ من ركوب العار
و العار خيرٌ من دخول النّار
و اللّه‏ من هذا و هذا جار.
و اين شعر:
يا من بدنياه اشتغل
و غرّه طول الأمل
الموت يأتى بغتةً
و القبر صندوق العمل.
##########

به قطعه شعر امام عليه‏السلام در سوگ برادرشان قمر بني هاشم در روز عاشورا توجه كنيد:
تَعَدَّيتُمُ يا شَرَّ قَومٍ بِفِعلِكُم * وخالَفتُمُ قَولَ النَّبِيِّ مُحَمَّدِ
اى بدترين مردم ! با كارتان، از حد گذرانديد * و با سخن پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مخالفت كرديد.
أما كانَ خَيرُ الرُّسُلِ وَصّاكُم بِنا * أما نَحنُ مِن نَسلِ النَّبِيِّ المُسَدَّدِ
آيا بهترينِ پيامبران، شما را به نيكى با ما سفارش نكرد؟ * آيا ما از فرزندان آن پيامبرِ راستگو نيستيم؟
أما كانَتِ الزَّهراءُ اُمِّيَ دونَكُمُ * أما كانَ مِن خَيرِ البَرِيَّةِ أحمَدِ
آيا [فاطمه] زهرا مادرِ من نيست؟ * آيا او فرزند بهترينِ انسان‏ها، احمد، نيست؟
لُعِنتُم واُخزيتُم بِما قَد جَنَيتُمُ * فَسَوفَ تُلاقوا حَرَّ نارٍ تَوَقَّدِ.
به سبب جنايت‏هايتان، نفرين شديد و خوار گشتيد * و به زودى، آتشى افروخته را خواهيد ديد.

منبع: كتاب « حكمت‏نامه امام حسين عليه‏السلام، ج۲»،
مولف: محمد محمدي ري­شهري،
برگرفته از http://www.hadith.net
                              ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
                             اشعار منسوب به امام علی (علیه السلام)

الوم  صدیقی هذا محال
 
صدیقی احبه کلام یقال
 
هذا کلام   بلیغ   الجمال
 
محال یقال الجمال خیال

1- محال است که دوستم را سرزنش کنم
2-من به دوستم مهر می ورزم و این کلامی است که گفته می شود
3- این گفته در اوج زیبایی است
4- و محال است گفته شود که زیبایی خیال و وهم است
******

محمد النبى اخى و صنوى‏ 
و حمزة سيد الشهداء عمى‏ 
و جعفر الذى يمسى و يضحى‏ 
يطير مع الملائكة ابن امى‏ 
و بنت محمد سكنى و عرسى‏
مسوط لحمها بدمى و لحمى‏ 
و سبطا احمد ولداى منها 
فايكم له سهم كسهمى‏ 
سبقتكم الى الاسلام طرا 
غلاما ما بلغت او ان حلمى‏ 
و صليت الصلوة و كنت طفلا 
مقرا بالنبى فى بطن امى‏ 
انا الرجل الذى لا تنكروه‏ 
ليوم كريهة او يوم سلم‏ 
و اوجب لى ولايته عليكم‏ 
رسول الله يوم غدير خم‏ 
فويل ثم ويل ثم ويل‏ 
لمن يلقى الا له غدا بظلمى 
ترجمه
محمد پيغمبر صلى الله عليه و آله برادر و قرين من است و حمزه سيد الشهداء عم من است .
و جعفر طيار كه (در بهشت) با فرشتگان پرواز ميكند برادر من است.ـو فاطمه دختر پيغمبر صلى الله عليه و آله زوجه من است كه گوشت و خون او آميخته بگوشت و خون من است.
و نواده‏هاى پيغمبر صلى الله عليه و آله (حسنين عليهما السلام) دو فرزند من از فاطمه‏اند پس كدام يك از شما مانند من هستيد؟
بر همه شما در اسلام آوردن سبقت گرفتم در حاليكه نوجوانى بودم كه هنوز بحد بلوغ نرسيده بودم.
و من در كودكى (با پيغمبر صلى الله عليه و آله) نماز خواندم و در حاليكه در شكم مادرم بودم بنبوت او اقرار نمودم.
من آنمردى هستم كه نميتوانيد (خدمات او را) انكار كنيد چه در روز جنگ و چه در موقع صلح.
و رسول خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم براى من ولايتش را بر شما واجب نمود.
پس واى بحال كسى و باز واى بحال كسى و واى بحال كسى كه فرداى قيامت خدا را ملاقات كند و در باره من ستم كرده باشد.





نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم فروردین 1392ساعت 22:50 توسط ♥★ミღ ✿ریحانه♥★ミღ ✿| GetBC(83); 21 نظر | بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسید/گل تاب فشار در و دیوار ندارد

بغض کرد..یادش آمدپیامبرص فرموده بود


"سپرت رابفروش وباپولش زندگی بسازبرای فاطمه ام"


امانفرموده بود دخترم خودش سپرمیشودبرایت.. 







الا لعنت ا... علی القوم الظالمین من الاولین و الاخرین امین یا رب العالمین
شبانه دفن کردم همسرم را
چه گویم من جواب دخترم را
گلستان گشته خاکستر ز اتش
زدند اتش نهال پرپرم را
چون خواستند حضرت زهرا (س) را در قبر گذارند،دو دست از میان قبر شبیه به دستهای رسول خدا(ص)پیدا شد و ان حضرت را گرفت و به قبر برد.شاید این مسأله با چشم ملکوتی امیر المؤمنین(ع)دیده شده است،اشاره ای باشد به این که پیامبر اکرم (ص) برای کمک به علی (ع) و تحویل گرفتن امانت خود به استقبال امده است.اما جا داشت پیامبر به علی می فرمود ای علی!امانت من پهلو شکسته نبود!و بازو و صورت او نیلی نبود.


برای فاتلان زهرا(س) با تمام کینه لعن میفرستم . می گویم اللهم العن عمر و ابابکر و عثمان و قنفذ و مغیره نوشته شده در سه شنبه ششم فروردین 1392ساعت 13:17 توسط ♥★ミღ ✿ریحانه♥★ミღ ✿| GetBC(76); 43 نظر | یا بن الزهرا



مدفن پنهان
در سینه ام دلى است که پابند خانه نیست
دیگر عبور زندگیم را بهانه نیست!
یارب گواه باش که در گوشه بقیع
حتى مزار مادرمان را نشانه نیست
ما وارثان زخم کبود شقایقیم
آیا گواه ما در و دیوار خانه نیست!؟
در سینه هاى زخمى آلاله ها هنوز
منفورتر ز نام تو اى تازیانه! نیست
در روزگار قحطى دل هیچ قصه اى
گویاتر از چکامه دفن شبانه نیست
امشب کنار مدفن پنهان »فاطمه«
دریاى درد و رنج على را کرانه نیست
علیرضا علیزاده





خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت
هفت آسمان گریه کردند بر تربت بى نشانت
غمگین و خاموش و خسته با بالهایى شکسته
تا باغ خورشید پر زد از این قفس مرغ جانت
وقتى که مى رفتى آن روز از دور آیا ندیدى
بغض غریب على (ع) را در شیون کودکانت؟
جز عشق و خوبى چه کردى!؟ جز رنج و حسرت چه دیدى؟
نامهربانان چه کردند با آن دل مهربانت؟
رفتى ولى آه بانو! عمرى ست از چشمهاى ما
گلهاى خون مى شکوفد با یاد هجده خزانت
فردا که برخیزى از خاک امضاى مظلومى تست
مهر کبودى که مانده است بر شانه و بازوانت





فرزند آن بشکسته پهلو خواهد آمد
 با رمز یاالله و یا هو خواهد آمد
والفجر یعنی شیعیان وقتی نمانده
 با ذو الجناح و ذوالفقار، او خواهد آمد
 




الا طلیعه ی کوثر سفر بس است بیا
غروب غربت مادر سفر بس است بیا
به دست بسته ی مولا میان اتش و دود
و شرم چهره ی حیدر ، سفر بس است بیا
غرور نخل عدالت و فاتح خیبر
شکسته در پس یک در ، سفر بس است بیا
بیا که چشم به راهت نشسته خاک بقیع
به جان فاطمه دیگر سفر بس است بیا

سوز دل سیاهم دیگر اثر ندارد
 بس که گناه کردم اشکم ثمر ندارد
ای کاش قبل مردن یار از سفر بیاید
 او عزم انتقام زهرا مگر ندارد ؟








عادت به روضه کرده دلم روضه خوان کجاست
صاحب عزای فاطمه، آن بی نشان کجاست
قربان اشک روز و شب چشم خسته ات
مولا فدای مادر پهلو شکســــته ات
 
 

به ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقوهم ابجدش 144

72 شهید کربلاء +72= 144   هر سال52 جمعه داریم+ با 313 روز = 365 روز سال

   با سلام به وبلاگ    راه حق 26 ابجدصغیر مولاء علی۲۶ خوش آمدید 

 در گوگل سرچ کنیداسلام حق 245 یعنی فاطمه 135+ علی  110علی = 

245اسلام حق 254 فاطمه و علی 245 فاطمه    135 فاطمه -3 خلیفه = 

132 اسلام منهای فاطمه 3 خلیفه541 گمرا کفر 541 ابجد ابوبکر و عمر541 

+430 مقصر 971 ظالم به دست میآید   اسلام حق 245-231 ابوبکر = 14 

معصوم به ابجد مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم ميشود 

مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم به ابجد قرآني ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خليفه ابومکر عمر عثمان 1202به 

دست ميآيد‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان ابوبکر وعمر 541 +430 

=971 ظالم ميشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 

971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هستاگر کلمه ظالم 971- مقصر 

430 کني= 541 جمع ابجد ابوبکر و عمر 541+430 مقصر =971 ظالم به 

دست ميآيد 541- 310عمر کني = 231 ابوبکر رکب وبا ميباشد مقصر 430+ 

ابوبکر 231=661 عثمان در ميآيد مقصر 430 + 310 عمر =740 مقصرعمر     

لا اله الا الله 46 محمد 20+26 علی = 46    راه حق 26  و نام جدید و زیبای محمد و علی را ببینید جدیده از هر طرف علی محمد خوانده میشود 180 درجه یک درجه هم برای دیگران باقی نذاشتم گذاشتم روی  180درجه که دشمنان باورشون بشه فقط و فقط حق ۱۲ اسلام ۱۲ و دوازه  ساعت ۱۲ماه ۱۲ کعبه هم دوازده ضلع دارد اضلاع کعبه ۱۲ و پنج سطح با پروردگار الله محمد علی فاطمه حسن وحسین دروزه کعبه ۵ تن علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را اولین مقتدای عالم از جبرئیل پرسید علی را میشناسی فرمود چگونه استاد خود را نشناسم وقتی چشم باز کردم علی بالای سرم دیدم بنازم من امیرالمومنین حیدر علی را که در کعبه به دوش مصطفا بنهاده او پا علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را ۱۲ امام شیعه عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام+ و +۱۴ معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱ ۵+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ +۱۱۰ ۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال 12 امام شیعه عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ +۱۱۰ ۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقوهم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشد  اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31  

با سلام به گل روی آقا سعید یکی از 313 یار قائم آل محمد در آینده ان شاءالله همه دنیا منتظر منجی آخرالزمانند چرا ما نباشیم بگو انشاء الله من الله توفیق خیلی آقایی آقا سعید خودمونو برای حق خرج کنیم و مواظب شیطان باشیم گیدهای شیطان 231 عدد میباشد و دروغهایش 310 یعنی همان ظالم 971- مقصر430 = 541 ابجد قاصبان خلافت علی خوب فکراتا بکن تو حیفی برای شیطان سینه بزنی اگه سینه زن خوبی باشی میخواهم برای منجی جیگرتو طلایی کنم شخص سنی به امام صادق گفت اگر یک آیه از قرآن در کفر ابوبکر و عمر و عثمان آوردی من میپذیرم امام فرمودند ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 دروغ 22 مقصر 22 ملحد 22 بدبختی 22 لواط22 ایدز 22 ابابکر دوسال نشده از دنیا رفت چون آن موقع برای ایدز چاره ای نبود عمر هم ده سال بعد از خلافت از دنیا رفت در کتبا صحیح بخاری و مسلم است که عمر میفرماید باکی ندارم کسی با من لواط و من با کسی لواط کنم این از افتخارات اهل سنت است که در کتبشان درام دوروم هم دارند آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون ابجد این آیه 1202 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان است آخه اینها لیاقت طرفداری ندارند تا فرزندان پیامبر مانده از شیطان پیروی کنیم تورا به جانه مادرت فکری بکن بخدا عمر و ابوبکر ظالم و مقصر بوده اند ظالم 971منهای 430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر منتظرم اشهد ان علی ولی الله شما را بشنوم و برای مظلومیت مولایمان قائم آل محمد اشگ شوق بریزم بهترین لحظه زندگیم وقتیست که برای مظلومیت مولایم علی و قائم آل محمد اشک شوق بریزم التماس دعا اگه فکر میکنی فراموشت کردم زحی خیال باطلچرا خودتان را از شیاطین جدا نمیکنید ابابکر و عمر هم ابجدشان ابجد شیطان است شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 دروغ 22هذیان 22کید 22تکبر 22بدبختی22
معرفی اولین ظالم و مقصر به ابجد قرآنی ظالم 971 منهای مقصر 430 = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد مقصر 430+ 541 عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم 971 - 661 عثمان =310 عمر . عثمان 661 -231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست میآید ابجد ابوبکر و عمر 541 - 231 ابوبکر = 310 عمر و ابجد سه خلیفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست میآیدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شیطان پرستان ظالم 971 -310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلی دین ابوبکر عمر و عثمان میباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست میآید مفسدیه 199 به ابجد199 مفسدیه + ابوبکر 231= 430 مقصر430 -971 ظالم =541 ابوبکر و عمر ظالم 971- 231 ابوبکر =740 مقصر عمر 430 مقصر430 +عمر 310= 740- عمر 310= 430 مقصرو مقصر عمر به ابجد میشه 740 مقصر عمر اهرمن به ابجد 296+365 روز سال = 661 عثمان میباشد اهرمن430مقصر +310 عمر= مقصر عمر 740 مقصر عمر 740+231 ابوبکر =971 ظالم به دست میآید ۹۷۱ ظالم - ۷۴۰ مقصر عمر = ۲۳۱ ابوبکر ظالم و مقصر دین میباشد و 661عثمان + عمر 310=971ظالم + 231 ابوبکر =1202 ابجد سه خلیفه 1202-971ظالم ظالم=231 ابوبکر بدست می آید 231 ابوبکر +عمر 310 = 541 عمر و ابوبکر +430 مقصر =971 ظالم 971منهای مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمرکلمه مقصر 430 + عمر 310 + ابوبکر 231=971 ظالم +231 = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌430مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم به ابجد قرآنی ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان ابوبکر وعمر 541 +430 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هست اگر کلمه ظالم 971- مقصر 430 کنی= 541 جمع ابجد ابوبکر و عمر 541+430 مقصر =971 ظالم به دست میآید راه حق 26علی 26 طلاء 26 لا اله الا الله 46 محمد 20+26 علي = 46 هر كسي خدايي باشد بايد مثل خدا باشد خداوند
سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار دادبخاطر ائمه شيعه ضرب سه عدد 5و 12و14 هر كدام ضربدر خودش جمعشان ميشود 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم مهدی به ابجد کبیر 59یعنی 5+9= 14 معصوم گل سر سبد 14 معصوم مهدی به ابجد صغیر 23ضربدر 59 کبیر = 1357 انقلاب ایران با نظر و تائید حضرت بقیه الله صورت گرفت به ابجد اسلام 12 ساعت 12 ماههاي سال 12 جانها 12 اسلام 12 حق 12 قلب ۱۲حق 12 منو 12 بشماه 12 بماه12+14 معصوم +5 تن = 31 کلام حق 31 قران ناطق 31 +59 = 90+20 محمد = 110 لا اله الاالله 46 یعنی 20محمد +26 علی = 46 لا اله الا الله 46 هر کسی خدایی باشد باید ابجدش هم خدایی باشد 46+26 علی = 72 شهید کربلاء ماه به ابجد 46+26 علی = 72 شهید کربلاء ماه عالم بودند 72+20محمد = 92 ابجد محمد 92 ابجد کبیر علی و محمد یک نور واحد بودند 46+46= 92 محمد به ابجد کبیر 92 ضربدر 5 تن = 460 تقسیم بر 92محمد = 5 تن آل عباء آیه مباهله و حدیث کساء علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را بی اذن علی قدم مزن بر محراب همر زاده محرابو شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است با هر تپشی که در دل آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است آنجا که بلند است ندای توحید گلبانگ محمد" رسوالله است توحیدو نبوبتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 به ابجد صغیر هم فرقه 25 کعبه 25 شیعه 25 فقط شیعیان قائم آل محمد اهل نجاتند در باب هدایا برای خلیفه در کتب صحیح مسلم و بخاری عمر بارها به یاران خود فرموده چرا برای ما گوسفند میآورید من چلپاسه را بیشتردوست میدارم بجای گوسفند برایم چلپاسه بیاورید بیشتر دوست میدارم به ابجد قرآنی چلپاسه غذای شیاطین است که به ابجد ابوبکر و عمر 49 مارمولک چلپاسه 49اگر مارمولک و چلپاسه غصب خلافت نمیکردند جهان اسلام به سوی ایدز و تباهی پیش نمیرفت ابوبکردوسال نشده در خلافت از دنیا رفت و به دستور ایشان عمر ده سال بعد از دنیا رفت ایدز 22 عمر 22 لواط 22 باعث مرض این دو خلیفه وهابی بوده و به ابجد کبیر چلپاسه 96منهای ابجد سه خلیفه کن 96-74 = 22 عمر چلپاسه خور بوده استممنون که به وبلاگ راه حق26 سر زدید حالا شما شیعه هستی سرت گیج رفت این وبلاگو گذاشتم مغز وهابی ها ریست بشه و بفهمند که بیخود عرعر عمر نکنند آیا میدانستی ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر 22 هذیان 22 دروغ 22 تکبر 22 کید 22 لواط 22 ایدز22 به تمام برادران و خواهران گوشزد کن سونامی ایدز در راه است آمارها ده برابر از اینی که میگند بالاتره هر کی که خیلی هیزه مرض داره که ایدزه یامبر فرمود بعد از من دین اسلام 73 فرقه خواهد شد و فقط یم فرقه اهل نجات است به ابجد قرآنی فرقه 385 شیعه385 و به ابجد صغیر هم فرقه 25 کعبه 25 شیعه25 ریسمان 25 ریسمان خداوندگار منظور علی و شیعیانش میباشد 25و 26 علی ایات قرآن ایه وعتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو آبجدش ضرب 12 در 12 = 144 منظور 12 امام شیعه فرزندان رسول خداست هر طور حساب میکنی فقط شیعه اهل نجات است اگر سنی بود ما میپذیرفتیم و مثل وهابی ها نامرد نامرد نامرد نبودیم و حق را میپذیرفتیم شیعه بخاطر پذیرفتن حق همیشه در تاریخ سربلند بوده است امام حسین با 72 تن یارانش مظلومین شیعه را به نمایش گذاشتند تا دین محمد برای همیشه زنده بماند جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبیست زاده محراب کعبه شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است آئینه روی محمد علیست در روز غدیر خم نور حق پیدا شد وز جهاز اشتران منبری بر پا شد بگرفت محمد چو علی را سر دست سوگند به ذات حق که حق پیدا شد با هر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است توحیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است از گفتن چند بیت شعر برای مولایتان عاجر هستید دین اسلام به فرمود پیامبر ۷۳ فرقه باطل ۷۳+۱ فرقه حق = ۷۴ ابجد صغیر سه خلیفه که باعث تفرقه امت اسلام شدند بی حیاء ترین آدم 74 ابجد ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان 74 فرقه شدن اسلام توسط این سه خلیفه وهابی به ابجد قرآنی بی حیا ترین آدم 74 میشود ابجد بسه خلیفه قاصب به ابجدکبیر و صغیر   اسلام 144 ضرب 12   امام در 12 میباشد آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا ولا تفرقو 144 میباشدعلی هم قرآن ناطق است شب قدر 19 رمضان ضربت در محراب نماز شهادت و تولد در 6 سطح کعبه به دنیا آمده 19ضربدر6= 114 قرآنه ناطق علیست72 شهید کربلاء+72= 144  + 52 جمعه در هر سال =196 ضرب 14 معصوم در 14= 196 و ضرب 5 تن در 5 =25 +144+196= 365 روز سال 5+6+3= 14 معصوم خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد هر سال 52 جمعه داریم با 313 روز جمال قائم آل محمد 52+313= 365 روز سال خدا شکر احادیث غدیر خم در کتب اهل سنت میباشد نمیتوانند بگویند ما در آوردیم  به قول اهل سنت میفرمایند  خدا در غدیر خم جانشینش دوستش را تائین نمود و معلوم شد دوست خدا و دشمن خدا چه کسانی هستند به ابجد قرآنیشیطان 22 عمر22 ابابکر  22 بجهالت  22 دشمن خداه 22  ضد حق 22  ضد خداه 22 دشمن اسلام 22 مقصر 22 عمر 22 ابابکر 22 شیطان 22سم بدین 22 دروغ 22 تنفر 22نفرت  22 انزجار 22 آلوده 22 حراما 22 بددهنه 22حیله 22 موزی 22 بدبختی22 ملحد 22 لعنت 22 تفرق 22 جایشانه 22 دوزخه 22نابحقه22 رودار 22 کلک 22 دروغ 22لاشخور ا خردجال 22 عمر22 ابابکر 22 بدبختی 22مقصر 22دروغ  22حراما 22 نفرت 22 بمرتد22 عمر 22  ایدز 22لواط  22 پوچیها 22 بمنافقا 22 آبروه 22 برباده 22 حیله 22 موزی 22 بدبختی22 ملحد 22 لعنت 22 تفرق 22 جایشانه 22 دوزخه 22نابحقه22 ایدز 22 دروغ 22 ابابکر 22 مقصر 22 خارسره 22 بسرچینه 22 نابحقه 22 احمقه میباشد ظالم به ابجد 971- مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمر 
 جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبیست زاده محراب کعبه شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است آئینه روی محمد علیست در روز غدیر خم نور حق پیدا شد وز جهاز اشتران منبری بر پا شد بگرفت محمد چو علی را سر دست سوگند به ذات حق که حق پیدا شد با هر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است توحیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است

برای عمر خبر آوردند در دست مردم کتابهای حدیث موجود است فرمود همه را بیاورید بررسی کنم آوردند همه را

راه زندگی نه این است    سردار الم خدای دین است شما دست از کفر نمیکشید ما چگونه دست از حق ۱۲ اسلام ۱۲  برداریم حق خاندان رسالت و فرزندان فاطمه و علیست شما در ناحق پافشاری میکنیداسلام حق 245 یعنی فاطمه 135+ علی  110علی = 245اسلام حق 254 فاطمه و علی 245 فاطمه    135 فاطمه -3 خلیفه = 132 اسلام منهای فاطمه 3 خلیفه541 گمرا کفر 541 ابجد ابوبکر و عمر541 +430 مقصر 971 ظالم به دست میآید   اسلام حق 245-231 ابوبکر = 14 معصوم به ابجد مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم ميشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم به ابجد قرآني ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خليفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست ميآيد‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان ابوبکر وعمر 541 +430 =971 ظالم ميشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هستاگر کلمه ظالم 971- مقصر 430 کني= 541 جمع ابجد ابوبکر و عمر 541+430 مقصر =971 ظالم به دست ميآيد 541- 310عمر کني = 231 ابوبکر رکب وبا ميباشد مقصر 430+ ابوبکر 231=661 عثمان در ميآيد مقصر 430 + 310 عمر =740 مقصرعمر  با سلام به وبلاگ    راه حق 26 ابجدصغیر مولاء علی۲۶ خوش آمدید  در گوگل سرچ کنید  لا اله الا الله 46 محمد 20+26 علی = 46    راه حق 26  و نام جدید و زیبای محمد و علی را ببینید جدیده از هر طرف علی محمد خوانده میشود 180 درجه یک درجه هم برای دیگران باقی نذاشتم گذاشتم روی  180درجه که دشمنان باورشون بشه فقط و فقط حق ۱۲ اسلام ۱۲ و دوازه  ساعت ۱۲ماه ۱۲ کعبه هم دوازده ضلع دارد اضلاع کعبه ۱۲ و پنج سطح با پروردگار الله محمد علی فاطمه حسن وحسین دروزه کعبه ۵ تن علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را اولین مقتدای عالم از جبرئیل پرسید علی را میشناسی فرمود چگونه استاد خود را نشناسم وقتی چشم باز کردم علی بالای سرم دیدم بنازم من امیرالمومنین حیدر علی را که در کعبه به دوش مصطفا بنهاده او پا علی در کعبه چون آمد به دنیا شکاف کعبه میگوید همین را ۱۲ امام شیعه عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام+ و +۱۴ معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱ ۵+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ +۱۱۰ ۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال  ۱۲ امام شیعه عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ +۱۱۰ ۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به  ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقوهم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشد  اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31  به ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقوهم ابجدش 144 در حالی که ۷۳ فرقه کفر در مسیحیت و در اسلام هم ۷۳ فرقه به گفته پیامبر بعد از من دین اسلام را ۷۳ فرقه باطل و یک فرقه حق که ابجد شیعه حق نبی ۲۶ علی ۲۶ راه حق ۲۶ شیعها ۲۶ وصیت ۲۶ بیعت ۲۶ با علی باید بیعت میکردند ولی با ابوبکر ۲۷ +عمر ۲۲ +عثمان ۲۵= ۷۴ فرقه که توسط این سه منافق اسلام را از هم پاشید  این چشمه آفتاب سرداره راه حق عشق خدا  علیست کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه رویمحمد علیست جانشین حق پیغمبر علیست  مگر نام محمد هم علی نیست مگر این بت شکن دوش نبی نیست مگر این فاتح خیبر علی نیست  مگر این زاده کعبه علی نیست  مگر این ثاقی کوثر علی نیست مگر عم نبی مولاء علی نیست مگر داماد پیغمبر علی نیست ابوبکرو عمر دیگر خر کیست  ابوبکر دوسال خلافت نکرده از دنیا رفت رئیس جاسوسان و منافقان بوده است  جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست بت شکن در کعبه بر دوش نبیست زاده محراب کعبه شهید محراب علیست سایه پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا آفتابی چون علی در سایه پیغمبر است آئینه روی محمد علیست در روز غدیر خم نور حق پیدا شد وز جهاز اشتران منبری بر پا شد بگرفت محمد چو علی را سر دست سوگند به ذات حق که حق پیدا شد با هر تپشی که در دله آگاه است یک نغمه لا اله الا الله است توحیدو نبوتو امامت هر سه در گفتن یک علی ولی الله است

 

قرآن سوزی

در گذشته ضمن تاکید بر اهمیت نگارش گفتار و رفتار رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم برای شناخت دین، مطالب مستندی را درباره ی موضع گیری خلفا دربرابر سنت نقل کردیم. روشن شد که هر سه خلیفه ی اهل سنت، از نقل و نشر سنت نبوی ممانعت به عمل آورده و در مواردی به سوزاندن نوشته ها و زندانی کردن و تبعید ناقلین سنت پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه وآله اقدام کرده اند. (۱)

اکنون نیز مورد دیگری را که به همین رفتار خلفا مربوط می شود، نقل می کنیم تا پایان بخش گزارشات مان در این زمینه باشد. منابع اهل سنت این گونه نقل می کنند:به عمر بن خطاب خبر رسید که در دست مردم کتاب هایی پیدا شده است. وی آن کتاب ها را رد کرد و ناپسند دانست و گفت: ای مردم! به من خبر رسیده است که در دست شما کتاب هایی پیدا شده است، بهترین کتاب ها نزد خداوند، راست ترین و استوارترین آنهاست، پس هیچ کس نزد خود کتابی نگه ندارد، مگر این که آن را به من نشان دهد تا من نظر خود را در مورد آن کتاب بیان کنم. مردم گمان کردند که عمر می خواهد کتاب ها را بررسی و ارزیابی کند تا در آنها اختلاف و مشکلی نباشد، پس کتاب های خود را به او دادند اما عمر همه کتاب ها را به آتش سوزاند و در موردشان گفت: دروغ هایی هانند دروغ های یهودیان و مسیحیان!!!. (۲)

آن چه درمورد این روایت تاریخی به ذهن می رسد، این است که:

۱- فراخواندن همه کتاب ها برای بررسی و زدودن مطالب نادرست، کاری بسیار شایسته و منطقی است، ولی آیا “عمر” قصد داشت این کار را به تنهایی انجام دهد، یا برای این کار گروه علمی متشکل از اصحاب دانا و آگاه از سنت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را در نظر داشت؟ ظاهرا پاسخ اول درست است، چون در گفته ی “عمر” آمده که “من نظر خود را در مورد آن کتاب ها بیان کنم“. پس “عمر” خود را در موقعیت شخصی آگاه به سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم قرار داده است. آیا “عمر” چنین دانشی به سنت داشته است؟ جواب این سوال منفی است، عمر بارها و بارها ناتوانی خود را در پاسخ به پرسش های مسلمانان نشان داده و حضرت امیرمومنان علی علیه السلام را به دانایی ستوده است. به نظر شما چه هدفی در پس پرده ی این فراخوان عمومی بوده است؟ ادامه ماجرا این هدف را نشان می دهد: سوزاندن و از بین بردن هر مطلبی که به شکل مکتوب در اختیار مسلمانان قرار داشته است.

۲- فرض می کنیم که هدف “عمر” از این فراخوان همان مطلبی بوده که خود اظهار داشته است و می خواسته نظر خود را در مورد کتاب ها بیان کند تا مطالب نادرست و مشکل دار از دست مردم حذف شود و تنها مطالب صحیح و آنچه واقعا سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بوده، ثبت شود. در این صورت آیا از نظر منطقی این کار درست است که بدون بررسی و مراجعه به دانایان، هر آنچه به شکل مکتوب در اختیار مسلمانان بوده، طعمه ی حریق گردد؟ آیا در بین این کتاب ها هیچ مطلب صحیحی وجود نداشته است؟ آیا منطقی است که بدون خواندن مطلبی، آن را دروغ اعلام کنیم؟

۳- مسلمانان با چه زمینه ی ذهنی، نوشته های خود را در اختیار “عمر” قرار دادند؟ غیر از این بود که “عمر” اعلام داشت می خواهد نظر خود را در مورد آن کتاب ها بیان کند؟ آیا مردم به این وعده اعتماد نکردند؟ آیا پاسخ اعتماد مسلمانان، سوزاندن کتاب های آنان، آنهم بدون بررسی و اعلام دلیل اشکال، بود؟ آیا مسلمانان مالک آن کتاب ها نبودند؟ از بین بردن اموال مسلمانان بدون استدلال و توضیح از نظر شما کار درستی است؟

هرچند اشکالات دیگری نیز در این مورد وجود دارد و نیز مطالب دیگری درمورد ممانعت خلفا از تدوین و نشر سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در کتب اهل سنت گزارش شده است، اما مسئله را در اینجا به پایان می رسانیم ولی برای دسترسی به نتیجه، مطلب بعد را به بررسی جواب هایی که علمای اهل سنت در این مورد بیان کرده اند، اختصاص می دهیم. بیان این نکته لازم است که تا امروز هیچ یک از علمای اهل سنت، ماجرای ممنوعیت نقل احادیث و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از سوی دستگاه خلافت را رد نکرده است.

پی نوشت ها:

۱- برای اطلاع بیشتر به سلسله مطالب “خلفای اهل سنت و دانش دینی”، شماره های ۵، ۱۳، ۱۵و۱۷ مراجعه فرمائید.

۲- برخی از منابع اهل سنت:

الف- الطبقات الکبری، جلد۵، صفحه۱۸۸/ب- تقیید العلم، صفحه۵۲/ج- کنزالعمال، جلد۵، صفحه۱۴۰/د- حیاة عمر بن الخطاب، صفحه۱۵۷/هـ- تدوین السنة، صفحه۲۷۴

۳۱۰بر عمر لعن ـ ۱۱۰ بر علی صلوات
شيخ ابوالحسن مرندي از شيخ حر عاملي(صاحب وسائل الشيعه) نقل نموده:
اميرالمومنين(عليه السلام) در حال طواف كعبه بود مردي پرده خانه كعيه را گرفته و صلوات
بر محمد و آل محمد مي فرستاد. حضرت بر او سلام نمود. دفعه دوم حضرت او را ديدند ولي
سلام نكردند. آن مرد عرض كرد يا اميرالمومنين چرا اين بار به من سلام ننموديد ؟ حضرت
فرمود: نخواستم تو را از ذكر لعن كه اين بار مي گفتي باز دارم. چرا كه لعن از صلوات بر
محمد و آل محمد بالاتر است . (مجمع النورين و ملتقي البحرذين ص 208). در روايت ديگر
آمده است : مرد خياطي دو پيراهن نزد امام صادق (عليه السلام ) آورد و عرض كرد : من
 هنگام دوختن يكي از اين دو پيراهن صلوات بر محمد و آل محمد مي فرستادم و هنگام
دوختن ديگري لعن بر دشمنان محمد و آل محمد مي فرستادم. شما كداميك را اختيار
مي نماييد؟ امام صادق (عليه السلام) پيراهني را كه با ذكر لعن دوخته شده بود انتخاب
 نمود و فرمود: من اين پيراهن را بيشتر دوست دارم.
                                            (اماره الولايه ص 51 و تعليقه شفاء الصدور ج 2 ص 48).
     امام صادق (عليه السلام ) بعد از هر نماز واجب چهار نامرد و چهار زن را لعن
مي فرمود: عمر، ابابكر، عثمان ، معاويه،عايشه، هند، حفصه،ام حكم خواهر معاويه
                          (تهذيب ج 2 ص 321 كافي ج 3 ص 342 بحار ج 30 ص 397 از تهذيب و ... )
 
پيامبر اكرم صل الله عليه و آله در تفسير آيه و عتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا فرمودند :
مراد از حبل الله علي بن ابيطالب است هركه بر دامان او چنگ زد به ريسمان بزرگ الهي
چنگ زذه است به ريسمان بزرگ الهي چنگ زذه است ( تفسير جامع ، برهان و ساير
تفاسير(روايي شيعه )به امام صادق عليه السلام عرض شد كه شخصي شما را دوست دارد
 الا اين كه در برائت از دشمن شما ضعيف است. پس حضرت فرمود هيهات كذب من ادعي
محبتنا ولم يتبرء من عدونا. هرگز، دروغ مي گويد هر كس كه ادعا كند دوست ماست و از
دشمن مت بيزاري نجويد . (بحار ج27 ص 58 ح 18).قال الصادق (عليه السلام) : من شك
في كفر اعدائنا و الظالمين لنا فهو كافر. هر كس در كفر دشمنان ما و كساني كه به ما ظلم
كردند شك داشته باشد پس خودش كافر است.(اعتقادات صدوق باب اعتقاد في الظالمين
ص 103 بحار ج 8 ص 336 و ج 27ص 62).از ابي حمزه ثمالي سوال كرد از علي بن الحسين
 (عليه السلام) در مورد دو خبيث فقال: كافران . كافر من تولاهما . فرمود: هر دو كافرند و هر
 كسي آن دو را دوست بدارد كافر است. (تقريب المعارف ابي صلاح حلبي ص 244 به بعد و
بحار ج 69 ص 128 باب 101 كفر مخالفين).عمر (لعنه الله عليه ) و تمام كساني كه به آنان
اميرالمومنين مي گويند غير از ذات اقدس علي بن ابيطالب (عليه السلام) مبتلا به مرض اُبنه
 هستند. (تفسير عياشي ذيل آيه شريفه 117 نساء و برهان نور الثقلين و ساير تفاسير روايي
 ذيل آيه شريفه . غير شيعه سيوطي در تصحيح لغت اُبنه ابن اثير جزوي در اغلاط قاموس و
طبقات ابن سعد چاپ بولاغ مصر و صحيح بخاري چاپ هند تصريح به مطلب فوق دارند).
 
 
** شادي روح شير ايران بابا شجاع ابولولو كاشي صلوات ياحيدر**

روزی.امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند:

(...هما کافران - علیهما لعنه الله والملائکه و الناس اجمعین - والله ما دخل فی قلب

احد منهما شیء من الایمان...کانا خداعین مرتابین منافقین حتی توفتهما ملائکه

 العذاب الی محل الخزی فی دار المقام.)۱

یعنی:(...هر دو نفر (فلانی وفلانی) کافرند-نفرین خدا وفرشتگان و همه مردم بر آنها

باد- به خدا سوگند هیچگاه به دل ایمان نداشتند...همیشه حیله باز واهل شک وریب چ

و نفاق بودند تا ملائکه عذاب آنها را قبض روح و به جایگاه ذلت و خواری در دارالمقام (دوزخ) فرستادند.) 

۲.ابو حمزه ثمالی می گوید:به امام علی بن الحسین (امام سجاد)علیه السلام عرض

 کردم :) اسالک عن فلان و فلان) از شما درباره فلانی و فلانی سوال دارم؟ حضرت

علیه السلام در پاسخ فرمودند: (فعلیهما لعنه الله بلعناته کلها ماتا والله و هما کافران مشرکان بالله العظیم.)۲

یعنی:( لعنت خدا بر ان دو باد به عدد تمام لعنت های الهی و به خدا سوگند ان دو

مردنددر حالی که کافر و مشرک به خدای بزرگ بودند.)

ا.اصول کافی ج۸ ص۱۲۵ ح۹۵.

۲.بصائر الدرجات ص ۲۶۹ج۹-بحارالانوار ج۳۰ ص۱۴۵.


تولی و تبری

قال الامام الصادق علیه السلام:«کذب من زغم انه یحبنا و لم یتبرء من اعدائنا».۱

«دروغ می گوید کسی که گمان میبرد از دوستداران ماست ولی از دشمنان ما بیزاری نمی جوید».

قال الامام الرضا علیه السلام:«کمال الدین ولایتنا والبرائه من عدونا».۲

«کمال دین در ولایت و دوستی ما وبرائت و بیزاری از دشمنان ماست».

قال الامام الصادق علیه السلام:«نحن معاشر بنی هاشم نامر صغارنا و کبارنا بسبهما و الیرائه منهما».۳

«ما گروه بنی هاشم (اهل بیت علیه السلام) کوچک و کهنسال خویش را به سب و بیزاری از ان دو

(فلانی و فلانی) امر می نماییم».

ا.بحارالانوار ج۲۷ ص۵۷.

 آب فرات طغیان نموده و مردم از غرق شدن به امیر مومنان علی علیه السلام

پناه بردند. آن حضرت بر مرکب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سوار شده و

همراه مردم از کوفه بیرون آمدند تا کنار رود فرات رسیدند . پس حضرت پیاده شده و

وضو ساختند و به تنهایی نمازی خواندند و مردم ایشان را می دیدند سپس دعاهایی

 خواندند که مردم شنیدند.

آنگاه در حالی که تکیه به چوب دستی خویش نموده بودند به سوی فرات پیش آمده و

 بر روی آب زده و فرمودند: به اذن پروردگار فرو بنشین . ناگهان آب فرو رفته به

صورتی که ماهیها در قعر آن نمایان شدند و بسیاری از آنان بر آن حضرت به عنوان

"امیرالمومنین" سلام کردند. دسته ای همچون جری و مار ماهی و زمار سخن

نگفتند. مردم تعجّب کردند و علت تکلّم دسته ای و سکوت بقیه را سوال کردند؟

حضرت فرمودند: آن ماهی ها که پاکیزه بودند به سخن آمدند و آن دسته که حرام و

نجس و از ولایت ما دور بودند، ساکت ماندند.


1.ارشاد القلوب دیلمی: مجلد 2/39 ؛ بحارالانوار: 41/268 ، ح 22.

منظور از شیطان در قرآن کیست؟

 

«وقال الشیطان لماقضی الامر»یعنی:«و شیطان هرگاه

که کارتمام می شودمیگوید:»

عیاشی از امام باقر علیه السلام روایت کرده که حضرت

فرمودند:در این آیه و هر کجا در قرآن جمله ی

«قال الشیطان» است منظور «عمر» می باشد.

ابوحمزه ثمالی رحمةالله از امام سجاد علیه السلام روایت می کند:

من لعن الجبت و الطاغوت لعنة واحدة کتب الله له سبعین الف الف حسنة

و محی عنه سبعین الف الف سیئة و رفع له سبعین الف الف درجه و من

امسی یلعنهما لعنة واحدة کتب له مثل ذلک. قال: فمضی مولا نا علی

بن الحسین علیهم السلام فد خلت علی مولانا ابی جعفر محمد الباقر

علیه السلام فقلت: یا مولای حدیثاً سمعته من ابیک ، فقال: هات یا ثمالی

 فاعدت علیه الحدیث؟ فقال:نعم یا ثمالی اتحب ان ازیدک؟ فقلت: بلی یا

مولای. فقال: من لعنهما لعنةواحدة فی کل غداة لم یکتب علیه ذنب فی

ذلک الیوم حتی یمسی و من امسی و لعنهما لم یکتب له ذنب فی لیلة

حتی یصبح.قال: فمضی ابوجعفر ، فد خلت علی مولانا الصادق علیه السلام

 فقلت: حدیثاً سمعتهمن ابیک وجدک. فقال: هات یا اباجعفر فاعدت علیه

الحدیث ، فقال: حقاً یا ابا حمزه ثم قال علیه السلام:و یرفع له الف الف درجه

 ثم قال: ان الله واسع کریم.1

یعنی: «کسی که یک مرتبه لعن بفرستد بر جبت و طاغوت ، خدای

تبارک و تعالی هفتاد هزار هزار (هفتاد میلیون) حسنه برای او ثبت

می نماید و هفتاد هزار هزار کناه او را می بخشد و هفتاد هزار هزار

 درجه بر او می افزاید و اگر کسی در شامگاه این چنین کند همان

ثواب را برای او می نویسد.

ابوحمزه گوید: بعد از شهادت امام سجاد علیه السلام خدمت مولایم

 امام باقر علیه السلام شرفیاب شدم و عرض کردم: مولای من ! حدیثی

 است که از پدر بزرگوارتان شنیده ام.فرمودند: بگو. و من حدیث را

برای حضرت خواندم. حضرت فرمودند: بله ؛ ای ثمالی آیا دوست داری

 که من هم بر آن بیفزایم؟ عرض کردم: آری ای مولای من.حضرت

فرمودند: هر کس که آن دو را یک مرتبه لعن کند در هر صبحگاهان هیچ

گناهی برای او نوشته نمی شود در آن روز تا این که شب هنگام را درک

 کند و هر کس شب را سپری کند و آن دو را لعن کند برای او گناهی

 نوشته نمی شود در آن شب تا این که صبح را درک کند.ابوحمزه گوید:

 بعد از شهادت امام باقر علیه السلام خدمت مولایمان امام صادق علیه

 السلام شرفیاب شدم و عرضه داشتم: حدیثی است که از پدرتان و

جدتان شنیده ام. حضرت فرمودند: بگو آن را ای اباحمزه. من نیز حدیث

 را برای حضرتش خواندم.حضرت فرمودند: حق است ای اباحمزه و

فرمودند: و هزار هزار (یک میلیون) درجه براو افزوده می شود. سپس

 فرمودند: همانا که خدا وسعت دهنده و بخشنده است.»

 

*قال الصادق:« علیه السلام:«من شک فی کفر اعدائنا و الظالمین لنا فهو کافر.»۱

امام صادق علیه السلام فرمودند:« هر کس در کفر دشمنان ما(اهل بیت علیهم السلام)

 وکسانی که به ما ظلم  کرده اند شک کند او خود کافر است».

1.بحارالانوار ،ج 8 ،ص 337.


*الف_امیرالمومنین علی علیه السلام:

 

۱) لهن الله فلانا (در روایت به اسم دومی تصریح شده است) فلولاه مازنی الا شقی

 او شقیقة.»۱

یعنی:«خدا فلانی(در روایت به اسم دومی تصریح شده است) را لعنت کند، اگر او

نبود هیچ مرد و زنی زنا نمی کرد مگر زن و مرد شقی.»

۲) محمد بن مثنی که یکی از راویان حدیث است در کتاب خود از حارث بن مغیره نضری

 روایت کرده که او به امام صادق علیع السلام عرض کرد :«ابو معقل مزنی مرا

خبر داد از امیرالمومنین علیه السلام که آن جناب نماز مغرب را با جماعت خواند و در

رکعت دوم، قنوت خواند و لعن کرد معاویه و عمرو بن العاص و ابوموسی اشعری و

ابوالاعمر سلمی را. حضرت فرمود: راست گفت پس تو هم ایشان را لعنت کن.»۲

ب_ فاطمه زهرا علیها السلام خطاب به اولی فرمودند:

«و الله لا دعون الله علیک فی کل صلاة اصلیها.»۳

یعنی:« به خدا قسم، در هر نمازم بر تو (اولی) نفرین می کنم.»

«بر عمر لعنت بر آل محمد صلوات»

۱. بحار اللنوار؛ ج۵۳، ص۳۱.

۲. برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام؛ ص۱۱، به نقل از: شاخه طوبی(مخطوط).

۳. الامامة و السیاسة؛ ص۲۰.


*قال الصادق علیه السلام «کل ضلامة حدثت فی الاسلام او تحدث و کل دم مسفوک

حرام، و منکر مشهود، وامر غیر محمود، فوزره فی اعناقهما و اعناق من شایعهما الی

 یوم القیامة».

امام صادق علیه السلام فرمودند:« هر ظلمی که در اسلام اتفاق افتاده و یا در آینده تا

 روز قیامت اتفاق افتد، و هر خونی که تا قیامت به حرام بر زمین بریزد، و هر عمل

 منکر و ناشایستی که تا روز قیامت اتفاق افتد، همانا وزر و وبال گردن آن دو(فلانی و

فلانی) و پیروان آن دو نوشته خواهد شد».۱


۱.مجمع النورین، ص124.

اگر ابولولو ای در کار نبود شیعیان علی در غمو ماتم فرو میرفتند  میکشم شادان نفس پرواز میکنم بیروت از قفس نامه ی حضرت ابولؤلؤ رحمة الله به عمر بن خطاب

کیاست و زیرکی حضرت ابولؤلؤ رحمة الله در اقدام خود به حدی بود که

 او مدتی قبل از مضروب نمودن عمر ضمن نامه ای به عمر به شکل

 سرپوشیده و بدون آنکه عمر غرض اورا بفهمد حکم و سزای کسی

را که نسبت به مولا و آقای خود جسارت و همسر او را مورد هتک و

 آزار و اذیت و فرزند او را به قتل برساند ، سوال نمود و اقدام آینده خود

 را مستند به حکم خود او ساخت.

به متن زیر توجه نمایید:

«حضرت ابولؤلؤ رحمة الله به عمر نامه نوشت که جزای کسی که عصیان مولایش را نماید وملک مولایش

 را غصب کند و همسر مولایش را مورد اذیت وضرب و شتم قرار دهد چیست؟ عمر نیز در پاسخ مکتوب

 داشت: بدرستی که قتل چنین کسی واجب است. فلذا هنگامیکه حضرت ابولؤلؤ رحمة الله خود را به عمر

 رسانید تا او را به هلاکت برساند با استناد به مکتوبه او خطاب به او کرد و فرمود: چرا عصیان مولایت

 امیرالمؤمنین علیه السلام را نمودی؟! چرا همسر او فاطمه را مورد ظلم خویش قرار دادی و فرزندش را

سقط نمودی؟! آنگاه در حالیکه او را لعن می نمود ضربه های پی در پی بر او وارد می کرد».۱

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

.طریق الارشاد،ص۴۵۶

لعنیه خواجه نصیر

بسم الله الرحمن الرحيم

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وغصب حقَّهم و

هو الزنديق الأكبر الأحمق الأبتر، الكافر المردود، ثاني اثنين نمرود، الفاسق الفاجرالمشرك المطرود، عدوُّ الله وعدوُّ الرسول الذي انكر حقّ البتول غاصب أرض فدك، المدفون بقعرالدرك، رأس اهل الضلالة والشقاوة، خسِر الدنيا والآخرة، الملقب بكلب وادي التهامة، المؤبَّد في عذاب يوم القيامة، قاطع حقِّ الخلافة، ابو بكر بن ابي قحافة لعنة الله عليه.

اللهم العن الشقيّ الأعظم والملحد المشرك المجتذم، رئيس اهل الظلم، عدوَّ الله وعدوَّ الوليّ، الملعون بالنّص الجليّ، غاصب حقّ ابي تراب باعث ايجاد النّار والعذاب مخرِّبَ المسجد والمحراب فرعون امّةِ شافع يوم الحساب، المحروم من الحسنات والثواب مردود الأعمال والأداب الظالم عند اولي الألباب الكافر في جميع الكتاب المعذب بجميع العِقاب المُخاطب بكلب السّقر الكذّاب الفاجر المرتد المرتاب المخلَّد في غضب الملِكِ الوهاب عمر بن الخطاب عليه اللعنة والعذاب.

اللهم العن الأشل الأعرج الأحمق الأعوج الخليفة بغير الحق الفاسق الفاجر المنافق الكافر، اكبر وُلدِ الشيطان سارق كلام الله الملِكِ المنَّان دجّال آخر الزمان شارب الزّقوم لابس القطران اِمام اهل النيران ثالث قارون وهامان مبطل الآيات واحكام القرآن الملّقب بكلب الأوثان الواصِل الى عِقاب الرَّحمان الشيطان بن الشيطان عثمان بن عفّان عليه اللعنة والنيران.

اللهم العن الشريرة الملعونة الطّاغية الباغية المحاربة حرب الجمل المُخلّدة في عذاب الملِكِ الأعظم الأجل، المُعذّبة في قعر الدركِ الأسفل من النار بنت شرير الأشرار وخليفة الكُفّار والفُجار الذليلة في يوم الآتية بنت ابي بكر اللعين عايشة لعنة الله عليها.

اللهم العن من حارِبَ خليفة الرّحمان وجوس امة رسول السُّبحان، شَدّاد اهل بيت الأمين،عدُوّ الله وعدوّ امير المؤمنين، المكنّى بخال الكافرين امير الفاسقين والفاجرين وسبب تضييع مذهب سيِّد المرسلين الملعون بالدّلائل والبراهين رئيس الأشقياء من الأوَّلين والأخرين لعنةً عليه من الآن الى يوم الدّين مؤسِّس الظُّلم والبِدعة والطُّغيان معاوية بن ابي سفيان عليه غضب الرحمان .

اللهم العن الزِّنديق بن الضَّحّاك الكافِرَ المنافقَ السّفاكَ الظّالمَ العاصيَ الطّاغيَ الباغيَ المُعاديَ المُفسدَ المُلحدَ المُجرمَ وَلَدَ الزِّنا قاتِلَ سيِّد الشُّهداء اشقى الأشقياء الذّي عجز عن لعنه جميعُ الأشياء، المُسوَّدَ وجهه في الأخرة والأُولى المُقيدَ بسخط خالق الأرض والسماء النَّجسَ الكلبَ الظّالمَ، المَحبوسَ في قعر الهاوية يزيد بن معاوية لعنة الله عليه.

 

اللهم العن الكافرَ الفاسقَ الفاجرَ المُنافقَ المُشركَ المَلعونَ الزِّنديقَ المَطعونَ الظالمَ الجبّار المَكّار الشريرَ المردودَ كاتبَ عثمان الغدّار، عدُوّ الله وعدُوَّ امير المؤمنين الكرّار، الشقيَّ المشهور بين الأُمم، الخائن الخاسر في الوجود والعدم خنزير وادي العرب والعجم الدائم في عذاب جهنّم مروان بن الحكم لعنة الله عليه .

اللهم العن مُصنِّفَ أحاديثِ الخِلافِ مُخترعَ البِدعةِ في الحَجِّ والطّوافِ الكافرَ الطّامعَ اللعينَ النسناسَ الجبارَ المنكورَ الخنّاسَ الذي يوسوسُ في صدور الناس عدوَّ الله وعدوَّ اميرِ البررةِ، شيخ الكفرة والفجرة ابا هريرة لعنة الله عليه.

اللهم العن امير الكوفة وبغداد ثاني اثنين نمرود وشدّادَ باعث اهل الفساد الملعون في المبدء والمعاد الكافر في الآباء والأجداد المُبَرَّءَ من كلِّ صلاحٍ وسدادٍ المُضطر في يومٍ يُنادي المنادِ المشهور في جميع البلاد بالشّرِّ والعناد الدَّيُّوثَ القوّاد لعنه الله وحشره مع الشّياطين في يوم المعاد عُبيد الله بن زياد لعنة الله عليه.

 

اللهم العن من اقرّ بظلمه آحاد الممكنات واعترف ببغيه افراد الموجودات المذموم في الأرضين والسموات الخائف في يوم العَرَصات، المحرومَ من الثواب والدرجات، مغضوبَ ربِّ العالمين قاتل امير المؤمنين، عدوَّ الله وعدوَّ الرسول وأهل بيت الجليل، الشُّؤمَ الملعونَ في التوراة والإنجيل الميشومَ بتأويل الكتاب والتَّنزيل اليهودَ الفاجرَ البخيلَ وَلَدَ الزِّنا الذي خلَّدَهُ الله في عذابِ غِلاظٍ وشِدادٍ عبد الرحمان بن المُلجم المُراديَ لعنة الله عليه.

اللهم العن من دخلَ في سقيفة بَني ساعدة المُقرَّ بخلافة ابي بكر بن ابي قحافة الذي انكر بيعة يوم الغدير الكافرَ الملعونَ الشّريرَ عدوَّ الله وعدوَّ رسول الملِكِ المَعبود الذي فُضِّلَ عليه كلبُ النَّصارى واليهود المردودَ الغاوي الضَّالَّ الهالِكَ عون بن مالِكِ لعنة الله عليه.

اللهم العن شَديدَ العداوة من المهاجر والأنصار الذليلَ الخبيثَ الذي اعان الكفّار والفجّارَ رئيسَ المنافقينَ والاشرار الذي لم يؤمن بالله ورسوله المُختار دليلَ المنافقين الى النار عينَ المعايب والفضايح جامع السّفايح والقبايح مقتدى اهل البهتان والخوف عبد الرحمان بن عوف لعنة الله عليه.

اللهم العن الكافرَين الفاسقَين الملعونَين المشهورَين الباغييَن في البر والبحرَين رئيسَي اهل الظُلم في المشرقَين والمغربَين مُخرِّبَي الحرمَين الشّريفَين باعثيْ حرب الجمل والصِّفَّين مع امام الكونَين، الكافرَين الزِّنديقَين قاطعيْ سُبُلِ الخير اعني الطلحة والزُّبير لعنة الله عليهما.

 

اللهم العن الظالمَين الطاغيَين الباغيَين الكافرَين الخبيثَين النّحسَين النّجسَين السَاحرَين الكاذبَين المجنونَين المحرومَين من ثواب يوم الوعد والوعيد عذّبهما الله في العذاب الأليم الشّديد اعني سعداً  وسعيدَ  لعنة الله عليهما.

اللهم العنهم جميعاً سيّما بني امية قاطبةً وخلفاءَ بني العباس ومن تابعهم إلى يوم الدين امين يا ربَّ العالمين اللهم العنهُمُ جميعاً إلى يوم القيامة اللهم العن اربعةً واربعاً:

"أبا بكر وعمر وعثمان ومعاوية وعايشة وحفصة وهنداً وامَّ الحكم اللهم عذِّبهم عذاباً يستغيث منه اهل النار، آمين ربَّ العالمين".

((ثم العن الثانی))

 

 

مر ابار نکوناید ز روی اعتقاد       حق زهراخوردن ودین پیمبرداشتن

 

1-((هَلِ الدَّینُ إلاّ الحُبُّ وَ البُغضُ))

 

  آیادین چیزی جزحّب وبغض است. 

                           ( امام باقر(ع):حدیث114ازفرات کوفی/428،بحارالانوار)

 

2-((مُدِّعِی حُبُّ عَلِی وَ عِداه،مِثلُ مَن أنکََرَ حَقّاً وأقَّر))

  

یعنی:کسی که ادّعای محبّت علی(ع)را دارد وهم

دشمنان آن حضرت را دوست می دارد،مانند کسی

است که حقی را هم انکار می کند وهم به آن

اقرار می کند.

 

3-((هَیهات!کَذِبَ مَنِ ؤأدَّعَی مَحَبَّتَنا وَ لَم یتَبَرَّء مِن عَدُوَّنا))

 

امام صادق(ع)فرمود:هیهات!هر کس اِدّعای محبّت ما

 

نماید ولی از دشمنان ما بیزاری نجوید،دروغ می گوید.                                      

 

                                                                       (کتاب السرائر3/640،بحار الانوار27/58)

 

4-((کَمالُ الدَّینِ وِلایتُنا،والبَرائةُ مِن عَدُوِّنا))

 

 حضرت علی بن موسی الرضا(ع) فرموده است:

کمال دین ولایت ما همراه با تبرّی از دشمنان  

ماست.                    (کتاب السرائر3/640،بحار الانوار27/58)

 

5-((عَن أبِی حَمزَةَ الثُّمَالِی قالَ:قُلتُ لابی جَعفَر(ع):وَمَن أعداءُ اللهِ ،اصلَحَکَ الله؟        

 

- قالَ:الاوثانُ الاربَعَة.     قُلتُ:وَمَن هُم؟       -قالَ:أبوالفُصَیل و رَمع و نَعثَل

 

ومُعَاوِیة ومَن دانَ دِینَهُم،فَمَن عَادی هؤلاء ِفَقَد عَادی اَعداءَاللهِ.))

 

ابوحمزه ثمالی می گوید:به امام باقر(ع)عرض

 

کردم:اصلحک الله، دشمنان خدا کیستند؟ 

 

فرمود:بتهای چهارگانه. فرمودم:انها کیستند.

 

-حضرت فرمود:ابوالفضیل[ابوبکر]ورمع[عمر]و

نعثل[عثمان]ومعاویة وهرکس به دین ایشان

 

معتقدباشد،پس هرکس بااینان دشمنی نماید،با

دشمنان خدا دشمنی کرده است .

                                  (تغسیرعیاشی2/268،بحارالانوار27/57)

 

6-((ثَلاثَة لایکَلِّمُهُمُ اللهُ یومَ القِیامَةِ ولایزَکِّیهِم وَلَهُم عَذابٌ ألِیمٌ:مَنِ ادَّعی إمامَةً مِنَ اللهِ

 

لَیسَت لَهُ ومَن جَحَدَإمامًا مِنَ اللهِ ومَن زَعَمَ أنَّ لَهُما فِی الإسلام نَصِیبًا))

  

امام صادق فرمود:3تن هستندکه خداوند در

روزقیامت با آنها تکلُّم نمی کند:کسی که به

دروغ ادّعای امامت ازجانب خدا کند،کسی که

 باامام ازطرف خدابه ستیزافتدوکسی که

گمان نمایدکه برای عمر(لع) وابابکر(لع)

دراسلام نصیب وبهره ای است.    (کافی1/373)

((ثم العن الثانی))

مر ابار نکوناید ز روی اعتقاد       حق زهراخوردن ودین پیمبرداشتن

1-((هَلِ الدَّینُ إلاّ الحُبُّ وَ البُغضُ))

  آیادین چیزی جزحّب وبغض است. 

                           ( امام باقر(ع):حدیث114ازفرات کوفی/428،بحارالانوار)

2-((مُدِّعِی حُبُّ عَلِی وَ عِداه،مِثلُ مَن أنکََرَ حَقّاً وأقَّر))

یعنی:کسی که ادّعای محبّت علی(ع)را دارد وهم

دشمنان آن حضرت را دوست می دارد،مانند کسی

است که حقی را هم انکار می کند وهم به آن

اقرار می کند.

3-((هَیهات!کَذِبَ مَنِ ؤأدَّعَی مَحَبَّتَنا وَ لَم یتَبَرَّء مِن عَدُوَّنا))

امام صادق(ع)فرمود:هیهات!هر کس اِدّعای محبّت ما

نماید ولی از دشمنان ما بیزاری نجوید،دروغ می گوید.                                                                                           (کتاب السرائر3/640،بحار الانوار27/58)

 

4-((کَمالُ الدَّینِ وِلایتُنا،والبَرائةُ مِن عَدُوِّنا))

 حضرت علی بن موسی الرضا(ع) فرموده است:

کمال دین ولایت ما همراه با تبرّی از دشمنان  

ماست.                    (کتاب السرائر3/640،بحار الانوار27/58)

5-((عَن أبِی حَمزَةَ الثُّمَالِی قالَ:قُلتُ لابی جَعفَر(ع):وَمَن أعداءُ اللهِ ،اصلَحَکَ الله؟        

- قالَ:الاوثانُ الاربَعَة.     قُلتُ:وَمَن هُم؟       -قالَ:أبوالفُصَیل و رَمع و نَعثَل

ومُعَاوِیة ومَن دانَ دِینَهُم،فَمَن عَادی هؤلاء ِفَقَد عَادی اَعداءَاللهِ.))

ابوحمزه ثمالی می گوید:به امام باقر(ع)عرض

کردم:اصلحک الله، دشمنان خدا کیستند؟ 

فرمود:بتهای چهارگانه. فرمودم:انها کیستند.

-حضرت فرمود:ابوالفضیل[ابوبکر]ورمع[عمر]و

نعثل[عثمان]ومعاویة وهرکس به دین ایشان

معتقدباشد،پس هرکس بااینان دشمنی نماید،با

دشمنان خدا دشمنی کرده است .

                                  (تغسیرعیاشی2/268،بحارالانوار27/57)

6-((ثَلاثَة لایکَلِّمُهُمُ اللهُ یومَ القِیامَةِ ولایزَکِّیهِم وَلَهُم عَذابٌ ألِیمٌ:مَنِ ادَّعی إمامَةً مِنَ اللهِ

لَیسَت لَهُ ومَن جَحَدَإمامًا مِنَ اللهِ ومَن زَعَمَ أنَّ لَهُما فِی الإسلام نَصِیبًا))

امام صادق فرمود:3تن هستندکه خداوند در

روزقیامت با آنها تکلُّم نمی کند:کسی که به

دروغ ادّعای امامت ازجانب خدا کند،کسی که

 باامام ازطرف خدابه ستیزافتدوکسی که

گمان نمایدکه برای عمر(لع) وابابکر(لع)

دراسلام نصیب وبهره ای است.   

بر دشمنان اهل بیت (علیه السلام) لعنت         بر دوستداران اهل بیت (علیه السلام) درود


يک از عقلي ترين مسائلي که با فطرت انسان کاملا همسان است و از جمله بديهيّات به حساب مي ايد دوستي و دشمني است.

اين قاعده اي مسلّم است که نظام خلقت بر ان پايه ريزي شده است و حتّي حيوانات نيز از اين قائده مستثني نيستند؛زيرا هر حيواني براي بقاي حياتش با همجنسان و همزيستان خود دوستي نموده و با دشمنان خود دشمني مي ورزد و به هيچ وجه به او نزديک نخواهد شد.

لذا خداوند متعال در کتابش از اين قائده سخن مي راند،انجه که مي فرمايد:

{يا ايُّا الّذينَ ءامَنوُا لا تَتّخِذَُوا عَدُوَّي و عَدُوَّکُم أولِياءَ}        سوره ممتحنه ايه ۱

يعني:((اي کساني که ايمان اورده ايد!دشمنان من و دشمنان خود را دوست نگيريد))

و در جايي ديگر مي فرمايد:

{يا ايُّا الّذينَ ءامَنوُا لا تَتَولَّوا قَومًا غَضِبَ اللهُ عَلَيهِم}           سوره ممتحنه ايه ۱۳

يعني:((اي کساني که ايمان اورده ايد!از کساني که خداي تعالي بر انها غضب نموده پيروي نکنيد))

(طبق فرموده پيامبر که فرمود :هرکس با فاطمه(س)دشمني کند با من دشمني کرده و کسي که با من دشمني کند با خدا دشمني کرده است و دشمن خداست.و هر کسي را که فاطمه(س) غضب کند من غضب نموده ام و کسي که من او را غضب نمايم مورد غضب خداوند قرار مي گيرد.مگر عمر (لع) قاتل و دشمن حضرت فاطمه زهرا(س)و مورد غضب او نبود پس عمر(لع) دشمن و غضب نموده خدابوده است)   

هر گاه بين دو نفر يا دو گروه دشمني و مخالفتي بود هيچکس نمي تواند بگويد که من هر دو را دوست مي دارم ، چنان چه هر گاه شخصي طرفدار و دوستدار کسي است قطعاً با مخالفين او مخالف و با موافقين او موافق است؛خداون در اين رابطه مي فرمايد :

{ما جَعَلَ اللهُ لِرَجِلٍ مِن قَلبَينِ فِي جَوفِهِ}                        سوره احزاب ايه ۴

يعني:((خداوند در باطن هيچ فردي دو دل قرار نداده است))

     هست ايين دو بيني ز هوس      قبله عشق يکي باشد و بس

در ایه دیگر در مورد دشمنی کردن و جهاد کردن با دشمن خدا می فرماید:

{یا أیُّها النَّبِیُّ جاهِدِ الکُفّارَ وَ المُنافِقینَ وَ اغلُظ عَلَیهِم وَ مَاواهُم جَهَنَّمُ و بئسَ المَصِیرُ}

یعنی:((ای پیامبر ! با کافران جهاد و مبارزه کن و بر انها بسیار سخت گیر؛ مسکن انها دوزخ است که بسیار بد منزاگاهی خواهد بود.))

(مگر عمر لعنته الله دشمن خدا نبود و دشمن خدا کافر بشمار می اید و هر کس که او را تایید کند از او کافر تر است پس به این نتیجه می رسیم که عمر و حامیانشان(سگ سنی) کافر بوده و باید با انها جهاد و مبارزه کرد.)

حال به دوستی و دشمنی می پردازیم که خوب و بد و یا دوستی و دشمنی در یک جا قرار نمی گیرد همانگونه که در ایه ای از سوره احزاب خدا می گوید که ما در باطن هیچ فردی دو دل قرار نداده ایم.پس به این نتیجه می رسیم که انسان باید یک گروهی را انتخاب کند و با دوستان او دوست و با دشمنان او دشمن بود زیرا که زندگی بشریت در این دو کلمه گنجانیده شده است،حب و بغض؛حال در دین شیعه به این دو عمل تولا و تبری می گویند که تولا معنی دوستی با اهل بیت و دوستی با دوستان انها،و تبری یعنی دشمنی با دشمنان اهل بیت و دشمنی با دشمنان انهااین دو جزء دین می باشند؛

{ هَلِ الِّدینُ الّا الحُبُّ و البُغضُ }    بحار النوار ۶۸/۶۳،حدیت ۱۱۴از تفسیر فرات کوفی/۴۲۸،از امام باقر (علیه السلام)

معنی:(( ایا دین چیزی جز حبّ و بغض است؟))

چنان چه گویی اگر شخصی با ولایتة اللهی امیر المومنین علی(علیه اسلام) بر سر ناسزاگاری و مخالفت براید و یا بد تر از ان اگر حقوق حقّه او را غصب نماید با اصل ایمان و با ذات اقدس و ازلی باری تعالی در ستیز و جنگ افتاده و در مقابل خداوند عَلَم مخالفت بر افراشته لذاست که پیامبر اکرم (ص) بارها و بارها با او می فرمود :

{(یا علی)حَربُکَ حَربِی و سِلمُکَ سِلمِی و حَربِی حَربُ اللهِ}       کفایي الاثر/۱۸۴، بحار الانوار۳۶/۳۴۸

معنی:((ای علی جنگ با تو جنگ با من است و صلح با تو صلح با من،وجنگ با من جنگ با خداست.))

(طبق اسناد وشواهد علنی موجود ان دو ملعون عمر(لع) و ابابکر(لع) حق مولای ما علی(ع) را غصب نمودن و پرچم جنگ و دشمنی علیه مولا برافراشتند و با او به جنگ پرداختند،پس اینجا باید گفت :محبت به اهل بیت بدون تبری و دوری از دشمنان انان نه کالعدم بلکه العدم است و هیچ توجیهی را بر خود نمی پذیرد. در همین راستا روایتی از امامان معصوم به ما رسیده ، از جمله انها این است که شخصی به امام صادق (علیه السلام) عرضه داشت:

((همانا شخصی که محبت شما در دل دارد و لکن در برائت از دشمنان شما ضعیف است.))

حضرت فرمود : هیهات! هر کس ادعای محبت ما نماید ولی از دشمنان ما بیزاری نجوید ، دروغ می گوید)) {کتاب السرائر۳/۶۴۰و بحار الانوار ۲۷/۵۸}

و نیز امام هشتم شیعیان سلطان علی بن موسی الرضا (علیه السلام) کمال دین را ولایتِ همراه با تبری از دشمنان اهل بیت برشمرده و فرموده:

{کمال دین ولایت ما همراه با برائت از دشمنان ماست}  (کتاب السرائر۳/۶۴۰ و بحار الانوار۲۷/۵۸)


پس از درک کل این مطالب با یقین و از رو ی محبت به اهل بیت و بغض ز دشمنان اهل بیت بگو:

بر عمر لعنت - بر ابابکر لعنت - بر اولین غصب کننده حق مولا علی(ع) لعنت - بر قاتل کوثر نبی لعنت - بر قاتل محسن علی لعنت - بر بانی هفته وحدت و اورنده وحدت میان دوستان مولا و دشمنان مولا لعنت-بر منکر تبری جوییدن ز دشمنان اهل بیت(علیه اسلام) لعنت - بر منکر اشهد ان علی ولی الله لعنت - بر غصب کننده ضریح حضرت فیروز ابولولو (علیه السلام) و کسی که حرم کسی که قاتل کوثر نبی را بدرک واصل کرده را بسته لعنت-بر عمریان زمانه لعنت - بر سنی و حامیانشان لعنت - بر وهابیت لعنت - بر منکر شهادت بی بی دو عالم حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) لعنت - بر آل سعود لعنت - بر کسانی که حرم دو امام معصوم در کاظمین را مورد اهانت قرار داده اند لعنت - بر کسانی که در ایام عزاو ماتم در ماه محرم شادی و جشن بر پا می کنند لعنت -  بر منکر وجود اقدس تبارک و تعالی حضرت صاحب الزمان(عج) منتقم خون بی بی دو عالم حضرت زهرا(س) و منتقم خون سید الشهدا (ع) لعنت-


به تعداد فضائل و کرامات و خلقت ها و زیبایی های امیر المومنین علی (علیه السلام):

 

بر عمر حرامزاده لعنت

بر عمر زنازاده و منکر زنازادگی او لعنت


شعری در وصف عمر لعنة الله علیه از ابن حجاج :

  من  جَدُّهُ  خالُهُ  وَ  والِدُه                   وَ  اُمُّهُ  اُخُتُهُ  وَ  عَمتَهُ

أَجدَرُ  أَن یُبغِضَ  الوَصِیَّ  وَ أَن             یُنکِرَ  یَومَ  الغَدیرِ  بَیعَتَهُ

ترجمه:کسی که جد(مادری)او دایی و پدر او هم است و مادرش،خواهر او و عمه

 او هم است . چنین نسبی سزاست که وصی پیامبر را دشمن دارد و بیعت خود را با

 او در روز غدیر منکر شود.

مرحوم علامه امینی صاحب کتاب قیم الغدیر یکی از شاگردانشون گفتند:

در کربلا روز عاشورا کنار علامه امینی بودم تو صحن امام حسین ایستاده بودیم علمای سنی بغداد هم

اومده بودن در کربلا برای تماشای عزاداری ناگهان هیئت های قمه زن غرق در خون ریختن تو حرم و

بعد هم هیئت های سینه زنی که از سینه ها و زنجیرهاشون خون می ریخت در حالی که تو صورتها زده بودن

یکی از علمای سنی اومد کنار علامه امینی گفت :

این کار جایز است؟

علامه امینی فرمودند:

نه فقط جایز است بلکه واجب است

گفت چطور این وضع برای خودشون درست کردن شما میگید واجبه؟؟؟

علامه امینی فرمودند:
به خاطر قصه غدیر و امامت و امیرالمومنین و خلافت

با اینکه خودتون تو روایت نقل کردین که رسول اکرم فرمود :

انا مدینه العلم و علی بابها ولی در مسئله غدیر به خاطر قلت شیعه و به خاطر تقیه و به خاطر کثرت

 دشمنان ما سکوت کردیم  و شما حاشا کردیناگر در قصه کربلا هم کوتاه می اومدیم مثل قصه غدیر

 حاشا می کردین اگر در قصه کربلا ما این جور نمی کردیم می گفتین امکان ندارد یزید پسر پیغمبر

 امام حسین را تنها و تشنه تو کربلا کشته باشه بالاترین مبارزه با کفر و ظلم و مبانی و مذاهب باطل

 عزاداری امام حسین است  که از هر واجبی واجب تر است .

بر عمر و منکر نوکری مولا لعنت


بسم رب الخدام ، الحسین

چه سخت بود وقتی می دیدی که فرهنگ عاشورا قطره قطره از بین می رود اری واقعا

درد ناک بود خیلی ها نا امید شده بودند خیلی ها فراموش کرده بودند تا اینکه بزرگ

 مردی برخاست و فرهنگ عاشورا را زنده کرد و چه زیبا این کار را کرد چقدر زیبا دیگران

 را متوجه این مصیبت کرد و چه مظلومانه این کار را کرد در راه حق زنده نگه داشتن فرهنگ

 عاشورا چه تهمت ها یی را به جان خرید چه زخم زبانهای را تحمل کرد و عاقبت به وصال

 مولای خود شتافت نمی دانم چرا کسانی که خود را شیعه می نامند با زنده کردن

فرهنگ عاشورا مخالفت کردند به این بزرگ مرد تهمت کفر زدند پای خود را فراتر گذاشته

 و به او تهمت وهابیت زدند ... مگر هدف وهابیت گرفتن فرهنگ عاشورا از ما نیست ؟چرا

حکمهای مبنی بر تحریم برخی از سنتهای عزاداری دادند؟در جواب می گویند برای اینکه

دشمنان علیه ما تبلیغ نکنند مگر ما نیاز به تعریف ان حرام زادگان داریم که حال به حرف

 انها برخی از سنتهای خود را تحریم کنیم نمی دانم چرا ؟اگر می خواهید دشمن علیه

شما تبلیغ نکند دین خود راعوض کنید چرا دیگر در دین غنی و کامل تشیع بدعت می گذارید

 چرا حکم به کفر دیوانگان میدهید چرا سگان ارباب را نجس می دانید ؟ شمایی که می گویید

 ارباب سگ نمی خواهد ایا به اندازه سگ به ارباب خود وفا دارید یا اینکه به خاطر خوشایند

 اهریمنان حکم به تحریم برخی از سنتهای غنی عزاداری میکنید شما انقدر وفا ندارید که

برای خوشایند اهریمنان مداح دل سوخته حضرت ابا عبدالله را مرتد میدانید مگر غیر این

است که سید جواد ذاکر رحمه الله علیه فرهنگ عاشورا را زنده کرد حال چه شده ؟

ان وقتی که این فرهنگ در خطر بود کجابودید ؟ ان وقتی که این فرهنگ مانند شمعی

در حال اب شدن بود کجا بودید؟

بر عمر و منکر سرشکستن برای مولا لعنت


عاشق اگر سر شکند جایز است

چوب محمل شاهد این افتخار زینب است

اری افتخار بزرگ حضرت ام المصاب بی بی حضرت زینب را رد می کنند چرا؟

 نمی دانم مگر غیر از این است که شیعیان دین خود را مدیون حضر ت سید الشهدا

 وحتی مدیون قطرات خون حضرت علی اصغر هستند چرا عدهای نمی خواهند

 این حقیقت را بداند که حتی خود را برای حسین کشتن هم کم است به این منظور

 این وبلاگ را ایجاد کرده تا شیعیان را از حقیقت عزاداری برای وجود مقدس حضرت

 ابا عبدالله اگاه سازم باشد که موجب هدایت بدعت گذاران شود.


 همین که بانوان حرم اسب تو را بلازده و خواری رسیده دیدند و زین تو

را بر ان واژگون یا فتند از پس پرده خیمه ها بر امدند در حالی که گیسوانشان

 را بر چهره ها پریشان ساخته و سیلی بر صورتهایشان می زدند و با صدای

 بلند فریاد می کشیدند                   (فرازی از زیارت ناحیه مقدسه)

اری چنین است که از داغ سالار شهیدان زمین و اسمان

خون گریستنداسوه دلدادگی حضرت زینب از داغ محبوب خود

 سر به محمل کوبید گریبان چاک زد تا بفهماند عظیمت این مصیبت

 را ولی افسوس عده ای جاهل در لباس علمای دین نمی فهمند

 و مصیبت شاه عالم حسین بن علی را با مصیبت های خود

قیاس می کنند و نمی توانند درک کنند که چرا عاشقان

این شاه از داغ این مصیبت به سر و صورت خود می زنند و خود

را مجروح می کنند البته که اولین قیاس کننده شیطان است

 و اینان بدون شک پیروان ملعونند کسانی که برای عقیده

خویش تاریخ را منحرف میکنند منکر افتخارحضرت ام المصائب

یعنی سر شکستنه ان بی بی می شوند زندگی نامه

بزرگان را مطابق میل خود تحریف می کنند چرا؟!

اللهم العن جبت و الطاغوت و بنتیهما و محبیهما


بر وهابیت نجس لعنت ـ بر اعضای شورای سقیفه لعنت ـ بر قاتل کوثر نبی لعنت ـ

بر قاتل محسن علی(ع) لعنت ـ بر تاجر خون سید الشهدا حسین(ع) لعنت ـ

بر غاصب منبر حسین (ع) لعنت ـ بر  منکر فضائل مرتضی علی (ع) لعنت ـ

بر هارون رشید(لع) لعنت ـ بر حفصه و عایشه(لع) لعنت ـ بر ابابکر(لع) لعنت

بر جعده (لع) لعنت ـ بر منکر وجوب اشهد ان علی ولی الله لعنت ـ

بر غاصبین القاب امیرالمومنین(ع) لعنت 

بر منکر و سارق ضریح حضرت ابولؤلؤ (ع) لعنت

بر منکر واقعه شهادت بی بی دو عالم صدیقه کبری(س) لعنت

بر عممممممممممممممممممممممممممممممممممممممر لعنت

((ثم العن الثانی))

 

 

مر ابار نکوناید ز روی اعتقاد       حق زهراخوردن ودین پیمبرداشتن

 

1-((هَلِ الدَّینُ إلاّ الحُبُّ وَ البُغضُ))

 

  آیادین چیزی جزحّب وبغض است. 

                           ( امام باقر(ع):حدیث114ازفرات کوفی/428،بحارالانوار)

 

2-((مُدِّعِی حُبُّ عَلِی وَ عِداه،مِثلُ مَن أنکََرَ حَقّاً وأقَّر))

  

یعنی:کسی که ادّعای محبّت علی(ع)را دارد وهم

دشمنان آن حضرت را دوست می دارد،مانند کسی

است که حقی را هم انکار می کند وهم به آن

اقرار می کند.

 

3-((هَیهات!کَذِبَ مَنِ ؤأدَّعَی مَحَبَّتَنا وَ لَم یتَبَرَّء مِن عَدُوَّنا))

 

امام صادق(ع)فرمود:هیهات!هر کس اِدّعای محبّت ما

 

نماید ولی از دشمنان ما بیزاری نجوید،دروغ می گوید.                                      

 

                                                                       (کتاب السرائر3/640،بحار الانوار27/58)

 

4-((کَمالُ الدَّینِ وِلایتُنا،والبَرائةُ مِن عَدُوِّنا))

 

 حضرت علی بن موسی الرضا(ع) فرموده است:

کمال دین ولایت ما همراه با تبرّی از دشمنان  

ماست.                    (کتاب السرائر3/640،بحار الانوار27/58)

 

5-((عَن أبِی حَمزَةَ الثُّمَالِی قالَ:قُلتُ لابی جَعفَر(ع):وَمَن أعداءُ اللهِ ،اصلَحَکَ الله؟        

 

- قالَ:الاوثانُ الاربَعَة.     قُلتُ:وَمَن هُم؟       -قالَ:أبوالفُصَیل و رَمع و نَعثَل

 

ومُعَاوِیة ومَن دانَ دِینَهُم،فَمَن عَادی هؤلاء ِفَقَد عَادی اَعداءَاللهِ.))

 

ابوحمزه ثمالی می گوید:به امام باقر(ع)عرض

 

کردم:اصلحک الله، دشمنان خدا کیستند؟ 

 

فرمود:بتهای چهارگانه. فرمودم:انها کیستند.

 

-حضرت فرمود:ابوالفضیل[ابوبکر]ورمع[عمر]و

نعثل[عثمان]ومعاویة وهرکس به دین ایشان

 

معتقدباشد،پس هرکس بااینان دشمنی نماید،با

دشمنان خدا دشمنی کرده است .

                                  (تغسیرعیاشی2/268،بحارالانوار27/57)

 

6-((ثَلاثَة لایکَلِّمُهُمُ اللهُ یومَ القِیامَةِ ولایزَکِّیهِم وَلَهُم عَذابٌ ألِیمٌ:مَنِ ادَّعی إمامَةً مِنَ اللهِ

 

لَیسَت لَهُ ومَن جَحَدَإمامًا مِنَ اللهِ ومَن زَعَمَ أنَّ لَهُما فِی الإسلام نَصِیبًا))

  

امام صادق فرمود:3تن هستندکه خداوند در

روزقیامت با آنها تکلُّم نمی کند:کسی که به

دروغ ادّعای امامت ازجانب خدا کند،کسی که

 باامام ازطرف خدابه ستیزافتدوکسی که

گمان نمایدکه برای عمر(لع) وابابکر(لع)

دراسلام نصیب وبهره ای است.    (کافی1/373)


بر عمر و منکر سرشکستن برای مولا لعنت

 


بر عمر زنازاده و منکر زنازادگی او لعنت

اونهایی که برای حکومت بر زمین نه برای دعوت مردم به دین و اطلاعت خدا, همراه نوح شده‌اند مشخص شوند و ب


   

دستم خورد این پیام فرستاده شد!
به هر حال
شما وقتی می‌گی که فقط دو دوست دارید یکی خدا و یکی ولی خدا, باید بدونید که این یعنی ایمان به غیب!
چون امام زمان (ص) و خداوند یکتا, جزء مسائل غیبی (نادیده) محسوب می‌شوند
و هر کسی طبیعتا نمی‌تونه غیب رو ببینه به جز اینکه خود غیب بخواد که این رو ببینه!
پس شما و من و هرکسی که به غیب باور کرده (منظورم ایمان واقعی هست ها و الا همه مردم جهان خدا رو تا حدودی می‌شناسند! و بعضی‌ها هم می‌دونند که امام زمانی در کار هست ولی چه کسی او رو می‌شناسه ؟ و درک می‌کنه !؟)
این هدایت الهی هست
در سوره بقره, خداوند مومنین به غیب رو پرهیزکاران معرفی می‌کند پس اگر کسی پرهیزکاری نکند به غیب ایمان ندارد
پرهیزکاری یعنی هم در نهان و هم آشکار از خدا پروا کنی
بعد این رو شما بدونید که واقعا مومن هستید, چون هم حضرت محمد (آخرین پیامبر خدا) رو شناختید و هم جانشین او رو!
و هم اونها رو یاری می‌کنید! و هم منتظر هستید که اگر ظهور کنند باز هم یاریشان کنید (بیشتر انرژیتونو برای یاری اون پدر آسمانی ذخیره کرده‌اید)
این رو هم بدونید که این دفعه مثل دفعه‌های پیش نیست, ظهور محقق شده, یعنی تثبیت شده
نه شما و نه من, هیچ‌کدام تنها نیستیم
اصلا حضرت مهدی در نامه‌شان به شیخ مفید می‌فرمایند که اگر شیعیان ما بر عهدی الهی (متن نامه دقیق یادم نیست) همپیمان بشوند ظهور انجام می‌شود (دقیق یادم نیست)
یا در یک جای دیگر ایشان می فرمایند که اگر ما به ایشان کمک کنیم آن‌ها هم به ما کمک می‌کنند تا این وضعیت از میان برود
پس وقتی شما می‌بینید که شخصی با شما در دین و ایمان (گرچه با شناخت کمی که از من دارید) هم‌عقیده و هم‌فکر هست و می‌بینید که در جایی هدایت شدید و در جایی ثابت‌قدم ایستاده‌اید که احدالناسی با شما نبوده و نمونده, خوب بدونید که دارید از کجا پشتیبانی می‌شوید!
من خودم همینطور, یکبار که با خودم فکر می‌کردم (فکر کنم 8 سال پیش باشه) با خودم گفتم این چه وضع زندگیه, چقدر همه چیز بی‌هیجان و تکراری و روزمره هست
بعدها احساس کردم که نه یک تغییراتی در حال انجام هست
تا ماجراهایی گذشت که هیچ کس تجربه نکرده, بالاخره شما بهتر از هرکس می‌دونید که جریان هدایت الهی چگونه هست!
پس این رو من با قاطعیت تمام به شما "مژده" می‌دهم که بله ! حلقه یاران امام زمان (عج) در حال تکمیل شدن هست!
من و شما هم وظیفه داریم دیگر بزرگواران رو دعوت کنیم, چون این افراد ساخته شده‌اند ولی متحد نیستند (نیستیم!) چون اگر اینطور بود که امام زمان (عج) ظهور می‌فرمودند!
پس ما هم باید کمک کنیم, چنانکه خداوند به ما کمک کرده که بشناسیمش, خودش رو پیامبرش رو جانشینش و جانشینانش و دینش رو و البته امام زمانمون رو!
من و شما, خیلی از راه رو اومدیم, ولی باید متحد بشویم و همسو حرکت کنیم
این رو هم بگم که بیشتر یاران امام زمان (عج) ایرانی هستند! یعنی بیش از 70 درصد! بیشترشان از شهرهای ایرانی هستند! به ویژه از قم و مشهد!
حضرت علی (ع) می‌فرمایند که اهل باطل در باطلشان با هم هستند ولی اهل حق در حقانیتشان متفرق!
این اصلا منطقی نیست
من به شخصه حدیث زیاد خوندم, و کتاب‌های آسمانی زیادی رو (که از نظر بیشتر مردم و حتی علمای شیعه!) کتاب آسمانی نیست ولی هستند! رو هم خوندم!
به جمهوری اسلامی که تنها حکومت حق و شیعه در جهان هست هم امان آوردم و به علم دانشمندان غریبی و کارهایی که غربی‌ها (یا پیروان شرقی, غربی‌ها) برای رسیدن به حقیقت می‌کنند رو تجربه کرده‌ام
و بسیاری کارهای دیگر
و به این نتیجه رسیده‌ام که باید همه چیز رو که حق باشه به مثابه قطعات پازل کنار هم بگذارم تا به شناخت کامل و درست و اصول از خدا برسم
هه جنبه‌ها رو باید در نظر بگیریم, یعنی حق رو که پراکنده هست رو شناخته و به یک جا ببریم یعنی هب قلب و مغز خودمان, سپس اهل حق رو دور این جمع کنیم
اینطور هست که اهل حق دور هم جمع شده و حضرت امیرالمومنین (ع) راضی شده و امام زمان (عج) ظهور کرده و می‌توانیم اهل باطل رو متفرق کنیم و از بین ببیریم چون باطل (چه اهل چه خودش!) رفتنی است! رفتنی!
مثالش مثل کفی هست که از آب دریا درست می‌شود, اگر آب نباشد کفی هم نیست!
و باید تعجب کرد که چرا اهل باطل اینقدر زیاد هستند در حالی که این حق است که باطل رو آن را گرفته است!

پس شما من رو از خودت بدون و خودت رو از من و هر کسی که شیعه بود و خود امام را و خود خدا را, و خود ما را! برای خودش برای خودمان برای خدا و برای دین خدا و برای حق خدا و ... خواست از ماست و بر ماست که به او یاری کنیم و به او دست دوستی دراز کنیم و شانه به شانه برادرانه کنار هم بایستیم
شاید ما نتونیم همه 313 تن رو گرد خودمان بی‌آوریم (چنانکه برخی همزبان ما نیستند و اگر هم نباشند بهشان دسترسی نداریم) ولی خوب وظیفه تشیع و برادری دینی خودمان را ادا که کردیم !؟‌
بنابراین شما خودت رو به هیچ وجه تنها نگیر! من با تو هستم هر جا که هستی! چون ما شیعیان از نور امامانمان آفریده شده‌ایم!
یعنی هم ما و هم آنها از یک جنس و خمیره هستیم!
همه ما امام زمان (عج) هستیم! مگر نه این هست که همراه امام زمان مثل ایشان از دشمنان خدا از دشمنان امام حسین انتقام خواهیم گرفت ؟ مگر نه این هست که به همراه او دین خدا رو بر روی ویرانه‌های دین شیطان استوار خواهیم کرد و نه این است که ...
پس ما بخشی از او هستیم و همگی از نوری آفریده شده‌ایم که پیش از آفرینش آسمان‌ها و زمین آن را آفریده است و داشمندان هم تایید کرده‌اند که یک بیگ بنگی رخ داده و یک انفجاری بزرگ رخ داده که جهان به وجود آمده و بیچاره‌ها نمی‌دانند که این انفجار نتیجه خلقتی بوده که خداوند از اون نورها انجام داده!
ما یکی هستیم, ما نور خداوند هستیم و نور خداوند در همه‌جاست!
پس یک احساس تنهایی نمی‌کنیم و دو اینکه خودمون رو وابسته به خدا می‌دونیم
و دیگر احساس تنهایی نکن که صبح نزدیک شده است!
با کمی کار و تلاش و البته دعا و خواهش و درخواست از خداوند مهربان, با هر راه ممکن از نماز و روزه که واجب هستند تا خواندن قرآن کریم و روایت و شب‌زنده‌داری تا هر کار ممکن که به دوستی ما ! یعنی اهل بیت یعنی فرزندان واقعی حضرت محمد (ص) و فرزندان حضرت فاطمه زهراء سرور بانوان جهانیان و مادر مومنین, ما را نزدیک می‌کند ما ان شاء الله و به خواست او و به لطف و رحمت او, نجات خواهیم یافت
گرچه الان هم نجات‌یافته هستیم!
و خداوند می‌فرماید :‌ پس او را پاسخ گفتیم و از اندوهش او را رهانیدیم, و این چنین مومنین را می‌رهانیم (انبیاء: 88)


در ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱۵:۳۸‏، King Pauper‏ <kingpauper@gmail.com> نوشت:
به نام یزدان بخشاینده بخشاینده بخشایشگر
البته منظورم از جایگاه و دعوت کننده چیز دیگری بود!
بگذریم
هم شما از 313 هستید و هم من !
من در ظهور امام زمان نه به جبر معتقدم نه به اختیار بلکه (به قول امام جعفر صادق (ع)) به امری میان این دو!
پیروزی از نزد خداست چنانکه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید
و ما هم باید به نزد خدا برویم (منظورم مرگ نیست!)
اما بیشتر مردم و کسانی که شما از اونها یاد کردید نمی‌تونند به نزد خدا بروند
می‌دونید چرا ؟ چون چیزی رو می‌خواهند که اونها رو از خدا دور می‌کنه و طبیعیه که باید یکیشونو به جای اون یکی رها کنند!
می‌دونید, خداوند یاران حضرت نوح (ع) یعنی مدعیان ایمان رو, 10 بار امتحان کرد! که به حساب من حدود 100 سال طول کشید!
در هر بار که خدا وعده می‌داد که نجات پیدا می‌کنند به آن‌ها می گفت که فلان کار رو باز هم انجام بدهند (البته از روی حکمت و علم)
مومنین ریزش می‌کردند, یک عده کافر شده و بیرون می‌رفتند و گروهی منافق و دورو و گروه دیگر همچنان مومن
تا بار دهم, مومنان باقی‌مانده به حضرت نوح گفتند که ای نوح! چه ما را نجات بدهی چه نجات ندهی, ما پذیرفته‌ایم که تو پیامبر خدا هستی!
همین! و همین مسئله باعث شد که خداوند اونها رو نجات بدهد
چون خداوند می‌خواست اونهایی که برای حکومت بر زمین نه برای دعوت مردم به دین و اطلاعت خدا, همراه نوح شده‌اند مشخص شوند و بفهمند که هدف نجات از دست این مردم شرور نیست
اینجا هم همینطور, خیلی‌ها همراه حضرت محمد (ص) شدند, چون از ظلم و ستم نجات پیدا کنند یا عده‌ایشان مثل عمر و ابومکر به نان و نوایی برسند (که رسیدند خیر سرشان!)
اما دسته کمی مثل حضرت علی (ص) و سلمان و ابوذر و بزرگوارانی که اسمشون ذهنم نیست, براشون مهم این بود که از شرک و گمراهی و کفر, نجات پیدا کرده‌اند! حالا پیامبر یک قیامی هم کردند و جهادی هم کردند و یک حکومتی ولو کوچک درست کردند که بر کفار و مشرکین و منافقین هم دسترسی پیدا بکنند, چه بهتر
اصلا بیشتر مردم اینطور هستند, چون اولا در دنیا زندگی می‌کنند نه بهشت دوما جناب ابلیس لعین و شیاطینش به اذن الهی آزادی عمل دارند (البته آزادی به سبک صهیونیستی-آمریکایی!) و نیز حاکمان و زمامداران دین و دنیای مردم
همگی باعث می‌شوند که اکثر مردم خواسته یا ناخواسته به اون سمت یعنی به قول دکتر عباسی, پارادیم ظلمت کشیده شوند
ولی اندک افرادی هستند که مثل حض


در ۲۳ خرداد ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱۵:۴۹‏، embiran@mail.kg<embiran@mail.kg> نوشت:

با سلام به برادر مهدی عزیز بعد از 10 سال نوشتن اولین کسی هستی با فهم با شعورکه مولایش را دوست دارد معاویه یاران علی را با طلاء خریدو هم اکنون دارند با اینترنت این کار را میکنند و یکی یکی یاران انقلاب را میخرند و گمراه میکنند یا علی برادر! اژدها قدرتمنده ... ولی!
بحث بحث اون شخصی هست که از جایگاه داره گنج‌ها رو دعوت می‌کنه‌ها! مطلب رو داریددر تعجبم معاویه با طلاء این کارها را کرد و امام حسین برای امتحان اممتش بدون طلاء توانست 72 یار را جمع کند واقعا مرد عالم بوده من 40سال میخواهم دوستی داشته باشم صادق تا ازدواج میکنند میشود دوستی خاله خرسه و تمام دیگر نمیشود دیدشان همگی در غیبت کبری به سر میبرند یامعتاد شده یا زندان جز دو  دوست واقعی که از اول مرا پذیرفتن نتوانستم دوستی بیابم دوست اول مرا آفرید و دوست دوم مولایم مهدی خدا کند این مهدی ها به 5 نفر برسد که دیگر لازم نباشد سر در چاه ادای مولا را در بیاوریم گفته هایت روضه دلم بود دعا میکنم یکی از 313 یار مولاء باشی ان شاء الله بسیجی بوده و بسیجی خواهم بود منتظر مولایم مثل آقا تنهایم مظلوم غریب رضایم   
FREE Animations for your email
Click Here!
با سلام به گل روی آقا سعید یکی از 313 یار قائم آل محمد در آینده ان شاءالله همه دنیا منتظر منجی آخرالزمانند چرا ما نباشیم بگو انشاء الله من الله توفیق خیلی آقایی آقا سعید خودمونو برای حق خرج کنیم و مواظب شیطان باشیم گیدهای شیطان 231 عدد میباشد و دروغهایش 310 یعنی همان ظالم 971- مقصر430 = 541 ابجد قاصبان خلافت علی خوب فکراتا بکن تو حیفی برای شیطان سینه بزنی اگه سینه زن خوبی باشی میخواهم برای منجی جیگرتو طلایی کنم شخص سنی به امام صادق گفت اگر یک آیه از قرآن در کفر ابوبکر و عمر و عثمان آوردی من میپذیرم امام فرمودند ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 دروغ 22 مقصر 22 ملحد 22 بدبختی 22 لواط22 ایدز 22 ابابکر دوسال نشده از دنیا رفت چون آن موقع برای ایدز چاره ای نبود عمر هم ده سال بعد از خلافت از دنیا رفت در کتبا صحیح بخاری و مسلم است که عمر میفرماید باکی ندارم کسی با من لواط و من با کسی لواط کنم این از افتخارات اهل سنت است که در کتبشان درام دوروم هم دارند آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون ابجد این آیه 1202 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان است آخه اینها لیاقت طرفداری ندارند تا فرزندان پیامبر مانده از شیطان پیروی کنیم تورا به جانه مادرت فکری بکن بخدا عمر و ابوبکر ظالم و مقصر بوده اند ظالم 971منهای 430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر منتظرم اشهد ان علی ولی الله شما را بشنوم و برای مظلومیت مولایمان قائم آل محمد اشگ شوق بریزم بهترین لحظه زندگیم وقتیست که برای مظلومیت مولایم علی و قائم آل محمد اشک شوق بریزم التماس دعا اگه فکر میکنی فراموشت کردم زحی خیال باطل
به نام یزدان بخشاینده بخشاینده بخشایشگر
البته منظورم از جایگاه و دعوت کننده چیز دیگری بود!
بگذریم
هم شما از 313 هستید و هم من !
من در ظهور امام زمان نه به جبر معتقدم نه به اختیار بلکه (به قول امام جعفر صادق (ع)) به امری میان این دو!
پیروزی از نزد خداست چنانکه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید
و ما هم باید به نزد خدا برویم (منظورم مرگ نیست!)
اما بیشتر مردم و کسانی که شما از اونها یاد کردید نمی‌تونند به نزد خدا بروند
می‌دونید چرا ؟ چون چیزی رو می‌خواهند که اونها رو از خدا دور می‌کنه و طبیعیه که باید یکیشونو به جای اون یکی رها کنند!
می‌دونید, خداوند یاران حضرت نوح (ع) یعنی مدعیان ایمان رو, 10 بار امتحان کرد! که به حساب من حدود 100 سال طول کشید!
در هر بار که خدا وعده می‌داد که نجات پیدا می‌کنند به آن‌ها می گفت که فلان کار رو باز هم انجام بدهند (البته از روی حکمت و علم)
مومنین ریزش می‌کردند, یک عده کافر شده و بیرون می‌رفتند و گروهی منافق و دورو و گروه دیگر همچنان مومن
تا بار دهم, مومنان باقی‌مانده به حضرت نوح گفتند که ای نوح! چه ما را نجات بدهی چه نجات ندهی, ما پذیرفته‌ایم که تو پیامبر خدا هستی!
همین! و همین مسئله باعث شد که خداوند اونها رو نجات بدهد
چون خداوند می‌خواست اونهایی که برای حکومت بر زمین نه برای دعوت مردم به دین و اطلاعت خدا, همراه نوح شده‌اند مشخص شوند و بفهمند که هدف نجات از دست این مردم شرور نیست
اینجا هم همینطور, خیلی‌ها همراه حضرت محمد (ص) شدند, چون از ظلم و ستم نجات پیدا کنند یا عده‌ایشان مثل عمر و ابومکر به نان و نوایی برسند (که رسیدند خیر سرشان!)دوسال حکومت نکرده از دنیا رفت و داغ ریاست را خدا به دلشان گذاشت عمر هم ده سال ابولولو رحمت الله علیه و صلوات الله و سلاموهو
اما دسته کمی مثل حضرت علی (ص) و سلمان و ابوذر و بزرگوارانی که اسمشون ذهنم نیست, براشون مهم این بود که از شرک و گمراهی و کفر, نجات پیدا کرده‌اند! حالا پیامبر یک قیامی هم کردند و جهادی هم کردند و یک حکومتی ولو کوچک درست کردند که بر کفار و مشرکین و منافقین هم دسترسی پیدا بکنند, چه بهتر
اصلا بیشتر مردم اینطور هستند, چون اولا در دنیا زندگی می‌کنند نه بهشت دوما جناب ابلیس لعین و شیاطینش به اذن الهی آزادی عمل دارند (البته آزادی به سبک صهیونیستی-آمریکایی!) و نیز حاکمان و زمامداران دین و دنیای مردم
همگی باعث می‌شوند که اکثر مردم خواسته یا ناخواسته به اون سمت یعنی به قول دکتر عباسی, پارادیم ظلمت کشیده شوند
ولی اندک افرادی هستند که مثل حض


در ۲۳ خرداد ۱۳۹۲
با سلام به برادر مهدی عزیز بعد از 10 سال نوشتن اولین کسی هستی با فهم با شعورکه مولایش را دوست دارد معاویه یاران علی را با طلاء خریدو هم اکنون دارند با اینترنت این کار را میکنند و یکی یکی یاران انقلاب را میخرند و گمراه میکنند یا علی برادر! اژدها قدرتمنده ... ولی!
بحث بحث اون شخصی هست که از جایگاه داره گنج‌ها رو دعوت می‌کنه‌ها! مطلب رو داریددر تعجبم معاویه با طلاء این کارها را کرد و امام حسین برای امتحان اممتش بدون طلاء توانست 72 یار را جمع کند واقعا مرد عالم بوده من 40سال میخواهم دوستی داشته باشم صادق تا ازدواج میکنند میشود دوستی خاله خرسه و تمام دیگر نمیشود دیدشان همگی در غیبت کبری به سر میبرند یامعتاد شده یا زندان جز دو  دوست واقعی که از اول مرا پذیرفتن نتوانستم دوستی بیابم دوست اول مرا آفرید و دوست دوم مولایم مهدی خدا کند این مهدی ها به 5 نفر برسد که دیگر لازم نباشد سر در چاه ادای مولا را در بیاوریم گفته هایت روضه دلم بود دعا میکنم یکی از 313 یار مولاء باشی ان شاء الله بسیجی بوده و بسیجی خواهم بود منتظر مولایم مثل آقا تنهایم مظلوم غریب رضایم   


با سلام به گل روی آقا سعید یکی از 313 یار قائم آل محمد در آینده ان شاءالله  همه دنیا منتظر منجی آخرالزمانند چرا ما نباشیم بگو انشاء الله  من الله توفیق خیلی آقایی  آقا سعید خودمونو برای حق خرج کنیم و مواظب شیطان باشیم گیدهای شیطان 231 عدد میباشد و دروغهایش 310  یعنی همان ظالم 971- مقصر430 = 541 ابجد قاصبان خلافت علی خوب فکراتا بکن تو حیفی برای شیطان سینه بزنی اگه سینه زن خوبی باشی میخواهم برای منجی جیگرتو طلایی کنم شخص سنی به امام صادق گفت اگر یک آیه از قرآن در کفر ابوبکر و عمر و عثمان آوردی من میپذیرم امام فرمودند ابجد22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر22 دروغ 22 مقصر 22 ملحد 22 بدبختی 22 لواط22 ایدز 22 ابابکر دوسال نشده از دنیا رفت چون آن موقع برای ایدز چاره ای نبود عمر هم ده سال بعد از خلافت از دنیا رفت در کتبا صحیح بخاری و مسلم است که عمر میفرماید باکی ندارم کسی با من لواط و من با کسی لواط کنم این از افتخارات اهل سنت است که در کتبشان درام دوروم  هم دارند آیه 22 سوره سجده ان من المجرمین منتقمون ابجد این آیه 1202 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان است آخه اینها لیاقت طرفداری ندارند تا فرزندان پیامبر مانده از شیطان پیروی کنیم  تورا به جانه مادرت فکری بکن بخدا عمر و ابوبکر ظالم و مقصر بوده اند ظالم 971منهای 430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر منتظرم اشهد ان علی ولی الله شما را بشنوم و برای مظلومیت مولایمان قائم آل محمد اشگ شوق بریزم بهترین لحظه زندگیم وقتیست که برای مظلومیت مولایم علی و قائم آل محمد اشک شوق بریزم  التماس دعا  اگه فکر میکنی فراموشت کردم زحی خیال باطل از شما میپرسم بچه ها و نوه های پیامبر که در 24 ساعت 18 ساعت در قبل پیامبر بودند بشتر میفهمند یا سلمان فارسی که ده ساعت با پیامبر بوده خودت قضاوت کن کسی که در حوضه علمیه درس میخواند بهتر میفهمد یا کسی که چاگن و خار کن بوده من از خار سر دیوار دانستم که ناحقتند ابوبکر وعمر و عثمان بکینها حق مولاء را قصب نمودند ناکسیا22 مقصر 22 دروغ 22 عمر 22 ملحد 22 ابابکر 22 شیطان 22 

اگر خلفا غاصب بودند پس چراخداوند در گسترش اسلام آن شیعیان می گویند که خلفای راشدین کافر بوده اند پس


پیامبرفرمود دین اسلام  ۷۳ فرقه باطل ۷۳+۱ فرقه حق = ۷۴ ابجد صغیر سه خلیفه که باعث تفرقه امت اسلام شدند بی حیاء ترین آدم 74 ابجد ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان 74 فرقه شدن اسلام توسط این سه خلیفه وهابی به ابجد قرآنی بی حیا ترین آدم 74 میشود ابجد بسه خلیفه قاصب 49 ابجد ابوبکر و عمر 49پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه به ابجد ۳۸۵ شیعه هم ۳۸۵ به ابجد صغیر هم فرقه ۲۵ کعبه ۲۵ شیعه ۲۵ عدالت ۲۵ تقواء ۲۵ ره حق۲۵ راهنمات ۲۵

شبهات وارده و مطالب متنوع پیرامون اسلام و مکتب شیعه
شیعیان می گویند که خلفای راشدین کافر بوده اند پس چگونه خداوند انها را یاری کرد؟

پاسخ:برای امتحان امت خداوند بارها و بارها انسانها را در طول تاریخ امتحان نموده و شیطان هم آش پزه خوبی بوده و به نامردی هر غلطتی میتونسته انجام داده برای دوزخی کردن انسانهای فاسد همه انسانها کارهای خوب و بدی مرتکب شدهاند

شیعه خلفاء را غاصب منصب خلافت می دانند و اینکه خدای متعال به توسط یک حاکم غاصب اسلام را یاری کند مکرر پیش امده است یک نمونه ان در میان سنی ها حکومت عثمانی ها و در میان شیعیان برخی از شاهان بوده اند که در زمان انها اسلام از جهاتی رونق پیدا کرده است.

سبط بن جوزي، يكي از دانشمندان معروف و بزرگ اهل تسنّن بود، و كتاب‌هاي ارزشمند متعدّدي تأليف كرد، و همواره در مساجد بغداد و ... با موعظه و گفتار خود، مردم را ارشاد مي‌كرد، سرانجام در 12 رمضان سال 597هـ .ق در بغداد درگذشت.[1]

يكي از ويژگي‌هاي امام علي ـ عليه السّلام ـ اين بود كه كراراً به مردم فرمود: سَلُونيِ قَبْلَ اَنْ تَفْقدوُنيِ: «قبل از آن‌كه مرا از دست بدهيد، هرچه مي‌خواهيد از من بپرسيد».

چنين سخني مخصوص آن حضرت و امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ است، و هر كسي بعد از او چنين ادّعا كرد رسوا گرديد، اينك به مناظرة يك بانوي دلير با سبط بن جوزي توجّه كنيد:

روزي «سبط بن جوزي» در بالاي منبر، همين سخن را گفت؛ كه اي مردم! سَلُونيِ قَبْلَ اَنْ تَفْقدوُنيِ با توجّه به اين‌كه بسياري از شيعه و سنّي، و زن و مرد، پاي منبر او بودند.

ناگاه بانوئي از پاي منبر، چنين سؤال كرد:

«به من خبر بده، آيا اين حديث درست است كه نقل شده وقتي كه جمعي از مسلمانان، عثمان را كشتند، جنازه‌اش (سه روز) در زمين ماند و كسي نرفت تا جنازة او را بردارد و به خاك بسپارد».

سبط: آري درست است

بانو: آيا اين حديث نيز درست است كه وقتي سلمان در مدائن از دينا رفت، امام علي ـ عليه السّلام ـ از مدينه (يا كوفه) به مدائن رفت و بر جنازة سلمان نماز خواند و به احترام او، در مراسم كفن و دفن او شركت نمود، و نگذاشت جنازه او در زمين بماند و سپس بازگشت؟

سبط: آري درست است

بانو: بنابراين، چرا علي ـ عليه السّلام ـ هنگام مرگ عثمان، با اين‌كه در مدينه بود، كنار جنازة عثمان نرفت، تا آن را بردارد و به خاك بسپارد؟ در اين صورت يا علي ـ عليه السّلام ـ خطاكار است كه از دفن جنازة عثمان، اهمالي نمود، و يا عثمان غير مؤمن است كه علي ـ عليه السّلام ـ خود را از دخالت در دفن جنازة عثمان، معاف دانست (تا اين‌كه بعد از سه روز مخفيانه او را در پشت قبرستان بقيع در قبرستان يهوديان دفن كردند چنان‌كه طبري در تاريخ خود، ج 9، ص 143، نقل كرده است)

سبط بن جوزي در برابر اين سؤال فرو ماند، چرا كه ديد اگر هر كدام از آن دو (علي ـ عليه السّلام ـ يا عثمان) را خطاكار بداند، برخلاف عقيدة خود سخن گفته است، زيرا او هردو آن‌ها را خليفه برحق مي‌دانست، از اين رو گفت:

«اي زن! اگر با اجازة شوهرت از خانه بيرون آمده‌اي و در برابر نامحرمان، اين‌گونه با من بحث مي‌كني كه لعنت خدا بر شوهرت باد، و اگر بدون اجازة او آمده‌اي، خدا تو را لعنت كند»

آن بانوي هوشمند، بي‌درنگ گفت: آيا عايشه كه به جنگ اميرمؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ بيرون آمد و جنگ جمل را به راه انداخت، با اجازة شوهرش پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بيرون آمده بود، يا بدون اجازة او؟

سبط بن جوزي، در پاسخ اين سؤال نيز درمانده شد، زيرا اگر مي‌گفت بدون اجازة شوهرش بيرون آمده، عايشه را تخطئه مي‌كرد، و اگر مي‌گفت: با اجازه بيرون آمده، علي ـ عليه السّلام ـ را تخطئه مي‌كرد، و هر كدام از اين دو پاسخ، با عقيده‌اش سازگار نبود، بناچار درمانده گرديد، و از بالاي منبر پائين آمد و به خانه‌اش رفت.[2]

--------------------------------------------------------------------------------

[1] ـ سفينة البحار، ج 1، ص 193.

[2] ـ بحار‌الانوار، ج 29، ص 647، نشر دارالرضا، بيروت.


تعداد بازديد: 6836 
بررسي آيه «محمد رسول الله...» و تبرئه خلفاء از حمله به خانه حضرت زهرا (س)


طرح شبهه:

خداوند، در قرآن كريم مى‌فرمايد كه اصحاب رسول خدا (ص) كسانى هستند كه با يكديگر مهربان هستند:

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في‏ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً. الفتح / 29.

محمّد (ص) فرستاده خداست و افرادى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند پيوسته آن‌ها را در حال ركوع و سجود مى‏بينى در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را مى‏طلبند نشانه آن‌ها در صورتشان از اثر سجده نمايان است اين وصف آنان در تورات و وصف آنان در انجيل است، همانند زراعتى كه جوانه‏هاى خود را خارج ساخته، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است و بقدرى نموّ و رشد كرده كه زارعان را به شگفتى وامى‏دارد اين براى آن است كه كافران را به خشم آورد (ولى) كسانى از آن‌ها را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظيمى داده است.

اين آيه شامل تمام ياران رسول خدا (ص) و از جمله خلفاى سه گانه مى‌شود و ثابت مى‌كند كه آن‌ها در برابر مشركان سخت گير و با مسلمانان مهربان بوده‌اند؛ حال چگونه مى‌توان پذيرفت كه حق علي بن ابوطالب را غصب كرده باشند، به خانه او هجوم آورده و حتى دختر رسول خدا را كتك زده باشند؛ تا جايى كه فرزندش محسن سقط شود؟!

آيا اين اتهماتى كه به خلفا مى‌زنيد، مخالف نص صريح قرآن كريم نيست؟

نقد و بررسي:

 

اين آيه شامل همه صحابه نمى‌شود:

همه صحابه «اشداء علي الكفار» نبوده‌اند:

همه صحابه «رحماء بينهم» نبوده‌اند:

آيا خلفاء «اشداء علي الكفار» بودند؟:

حكم گريز از جنگ:

خليفه اول و دوم، مخالف جنگ با مشركين:

فرار ابوبكر در جنگ احد:

اعتراف عمر بن الخطاب به فرار از جنگ:

فرار عمر در احد:

فرار عثمان در جنگ احد:

فرار ابوبكر و عمر در جنگ خيبر:

ناراحتي رسول خدا (ص) از فرار ابوبكر و عمر:

فرار عمر در جنگ حنين:

استاد عبد الكريم مصري منكر شجاعت ابوبكر و عثمان:

ابوبكرهيچ كار مثبتي در جنگ‌ها نكرده است:

شجاعت، از ديدگاه ابن تيميه:

آيا «رحماء بينهم» شامل عمر مى‌شود؟:

سيماي اخلاقي پيامبر اكرم (ص):

خشونت ذاتى عمر:

خشونت عمر پيش از مسلمان شدن:

تندخوئي‌هاي عمر پس از اسلام:

خشونت‌‌هاي عمر پس از رحلت پيامبر (ص):

اعتراض صحابه به خلافت عمر به خاطر خشونت وي:

تقيه صحابه از عمر:

خشونت عمر با خانواده:

مغايرت اخلاق عمر با اخلاق پيامبر اكرم (ص)

-------------------

شزح مطالب بالا

اين آيه شامل همه صحابه نمى‌شود

آيا «رحماء بينهم» شامل عمر مى‌شود؟:

 

 

برگرفته از سایت ولیعصر)
چرا برخي، اصحاب پيامبر را منافق مى خوانند، در حالى كه پيامبر(ص) فرمودند: "اصحابى كالنجوم..." ودر اين مورد استثنايى قايل نشدند؟

پاسخ:

شايسته است در آغاز به تعريف صحابه اشاره شود، صحابه از ريشه صحب به معناى معاشرت وملازمت است و راغب در مفردات مى گويد: "در عرف تنها به كسى كه ملازمت با او زياد شود صاحب گفته مى شود." بنابراين ياران پيامبر(صلى الله عليه وآله)آن گونه كه اين اصطلاح تعريف مى كند كه با آن حضرت معاشرت زياد داشته باشد و البته مسلمان نيز باشداين در حالى است كه اهل سنت اعتقاد دارند كه هركس پيامبر راديده باشد جزو صحابه به شمار مى آيد چنان كه فيومى گفته است: "كسى است كه بااو - پيامبر(صلى الله عليه وآله) مجالستى داشته و يا او را ديده است ـ صحابه است ـ".[1]
در تعريف صحابى تعريف هاى گوناگون ديگرى نيز ارايه شده كه به برخى از آنها اشاره مى شود:
1ـ سعيدبن مسيب مى گويد: صحابى كسى است كه به مدت يك يا دو سال باپيامبر بوده وهمراه وى در يك يا دو نبرد شركت داشته و جنگيده است.
2ـ محمد بن اسماعيل بخارى گويد: هر كسى از مسلمانان با پيامبر مصاحبت داشته و يا آن حضرت را ديده از اصحاب آن حضرت است.
3ـ احمد بن حنل مى گويد: هر كس يك ماه و يا يك روز و يا يك ساعت با پيامبر مصاحبت داشته و يا آن حضرت را ديده جزو اصحاب است.[2]
باتوجه به آنچه گفته شد لازم است پيش از آنكه حديث نجوم بررسى شود، بايد توجه نمود كه از ديدگاه مسلمانان باتوجه با شاخص عدالت وعادل بودن صجابه به دو گروه تقسيم مى شوند:
گروه اول كسانى كه اتفاق نظر دارند كه صحابه نيز مانند ساير مردم داراى افرادى عالم، عادل، فاسق، مؤمن و منافق اند و همنشينى و مصاحبت با پيامبر(ص) هر چند يك افتخار است ولى به تنهايى نمى تواند موجب بركنارى آنان از خطا و و اشتباه شود و زشتى ها را از آنان نفى مى كند. اين ديدگاه ويژه شيعه است.
گروه دوم كسانى هستند كه همه صحابه را عادل مى شمارند و تكذيب روايت آنان را جايز نمى دانند و معتقدند كه اين لياقت به سبب همنشينى با رسول خدا(صلى الله عليه وآله)در ايشان پديد آمده است. اين عقيده اكثريت اهل سنت مى باشد كه در اثبات آن به روايتى از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) در مورد فضيلت صحابه استناد شده است. يكى از معروف ترين احاديثى كه بدان تمسك شده حديث "مثل اصحابى كالنجوم بايهم اقتديتم اهديتم" ياران من بسان ستارگان آسمان هستند از هر كدام پيروى كرديد هدايت مى يابيد، مى باشد.
از ديدگاه علماى رجال اهل سنت اين حديث از نظر سند بسيار ضعيف است روايان اين حديث به اختصار اين افراد مى باشد:
1- حديث نجوم ار از عبدالله بن عمر نقل كرده اند و در سند آن فردى به نام عبدالرحيم بن زيد وجود دارد. اين فرد در كتابهايى چون كتاب الضعفاى بخارى ونسايى، الموضوعات ابن جوزى، ميزان الاعتدال، الكاشف ذهبى، اللعل ابن ابى حاتم و منابع معتبر ديگر مورد طعن و ذمّ فراوان قرار گرفته است مانند "ليس بشى، كذاب، ضعيف و كذّاب خبيث." [3]
2ـ در سند، زيداالعمّى به ضعف اين شخص نيز تصريح كرده اند به نقل مناوى از ابن عدى كه گفت:"عامة ما يرويه و من يروى عنه ضعفاء"[4]
3ـروايت نجوم را به سند ديگرى از عبدالله بن عمر نقل كرده اند كه در سند آن حمزه جزرى است كه بخارى مى گويد: حمزه جزرى منكر الحديث است و سنائى مى گويد: هو متروك الحديث و ذهبى مى نويسد: حديث نجوم را حمزة بن ابى حمزة جزرى نقل كرده و احاديث او به اندازه يك پول سياه ارزش ندارد و بخارى احاديث او را منكر شمرده و دارقطنى احاديث او را متروك خوانده و ابن عدى مى گويد: هر چه نقل مى كند همگى موضوع و ساختگى است.[5]
4ـحديث نجوم را از عمربن خطاب نقل كرده اند و در سند روايات فردى مانند (نعيم بن حماد) است كه ابن جوزى و مناوى مى گويد: مخدوش است و به سند دومى هم آن رااز جابر روايت كرده اند ولى در سند آن ابوسفيان است كه ابن حزم درباره او گفته است "ابوسفيان ضعيف"و نيز در سند آن سلام بن سليم است كه ابن حجر درباره او بيان داشته "وسلام ضعيف" وابن خراش گفته است كه "هو كذاب"[6]
5ـ درسند، (حارث بن غضين) است كه ابن عبدالبر پس از آنكه حديث نجوم را باسناد از جابر نقل كرده است مى گويد: هذا اسناد لاتقوم حجة لان الحارث بن عصين مجهول [7]
6ـ روايت نجوم رااز ابن عباس نيز روايت كرده اند كه در سند روايت فردى چون (سليمان بن ابى كريمه) است كه ابو حاتم رازى و جلال الدين سيوطى و محمدبن طاهر وى راضعيف شمرده اند وابن عدى گفته است: عامة احاديثه مناكير[8]
7ـ درسند، (جويبربن سعيد) است كه نسايى در كتاب الضعفاء درباره او گفته "متروك الحديث" و بخارى هم در كتاب الضعفاء آورده است كه: "جويبر بن سعيد البلخى عن الضحاك قال على بن يحيى:"كنت اعرف جويبرا بحديثين ثم اخرج هذه الاحاديث فضعف" ودارالقطنى گفته است "و هو متروك الحديث" [9]
8ـ در سند، (ضحاك بن مزاحم) است كه درباره اين شخص آمده است كه: "ان الرجل كان يحدث عنه ضعيفا فى الحديث مجروحا"[10]
9ـ در سند،(جعفرابن عبدالواحد القاضى الهاشمى) وجود دارد كه در مورد وى گفته اند"كان هذا الرجل متهما بوضع الحديث و سرقته متروكا كذبا...."[11]
10ـ حديث نجوم را از انس بن مالك نقل كرده اند و در سند روايت فردى چون (بشر بن الحسين است) وى روايت را از زبير بن عدى از انس نقل كرده است كه ذهبى دركتاب المغنى گفته قال الدار قطنى هو متروك و ساير گفته هايى كه در خدمت او وارد شده مى توانيد در كتاب لسان الميزان ابن حجر ملاحظه كنيد.
آيا با اين وضع مى توان با چنين حديثى بر يك مسأله حياتى استدلال نمود؟ افزون بر آن كه اين روايت با آيات قرآن و روايات رسيده و دليل عقل مخالف است كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:
1ـ آياتى از سوره انفال و سوره برائت و سوره احزاب و سوره جمعه و سوره منافقين در مذمت و نكوهش عده اى از اصحاب وارد شده است و صحابه پيامبر را به دسته هاى گوناگونى تقسيم كرده كه دسته هائى از آنان براى پيروى صلاحيت ندارند.
2ـ برخى از صحابه گناهان بزرگى مانند: قتل، شرب خمر، زنا، شهادت دروغ و امثال آن را مرتكب شده اند و كسانى كه درحالات آنان دقت كنند به خوبى اين واقعيات روشن مى شود.
3ـ حديث نجوم با احاديث ديگرى كه در صحاح اهل سنت از رسول خدا(صلى الله عليه وآله)در نكوهش صحابه رسيده است منافات دارد كه ما به چند نمونه از آنها اشاره مى كنيم:
3/1- "ليرُونَّ على اقوام اعرفهم و يعرفوننى ثم يحال بينى و بينهم فاقول انهم منى فيقال انك لا تدرى ما احدثوا بعدك فاقول: سحقاسحقا لمن غير بعدى"[12]
يعنى روز رستاخيز گروهى را به من نشان مى دهند كه آنان را مى شناسم و آنان مرا مى شناسند سپس ميان من و آنان چيزى حائل مى شود مى گويم: آنان از من هستند خطاب مى آيد: تو نمى دانى آنان پس از تو چه كردند و چه بدعتهائى گذارده اند در اين موقع من از آنان تبرى مى جويم و مى گويم: دورباد، دورباد گروهى كه پس از من دين مرا دگرگون كردند.
3/2ـ "يرد على الحوض رجال من اصحابى فيجلون عنه فاقول يا رب اصحابى فيقال انك لاعلم لك بما احدثوا بعدك انهم ارتدوا على ادبارهم القهقرى "[13] يعنى گروهى از اصحاب من در كنار حوض بر من وارد مى شوند ولى از آنجا كوچ داده مى شوند من مى گويم: پروردگارا آنان اصحاب من هستند گفته مى شود: تو نمى دانى كه آنان پس از تو مرتد شدند و به دوران جاهليت بازگشتند.
3/3ـ "بينا انا قائم فاذا زمرة حتى اذا عرفتهم خرج رجل من بينى و بينهم فقال هلم قلت: أين؟ فقال الى النار و الله قلت ما شانهم؟ قال ارتدوا بعدك على ادبارهم القهقرى"[14]
يعنى روز رستاخيز در حالى كه ايستاده ام ناگهان گروهى به چشم من مى خورند كه آنان را مى شناسم در اين موقع مردى ميان من وآنان بلند مى شود و مى گويد: به سوى آتش; من از او سؤال مى كنم: به سوى چه آنان را دعوت مى كنى؟ مى گويد: آنان پس از تو راه ارتداد را در پيش گرفته اند.
آيا با وجود چنين احاديث متظافر كه همگى در صحيح بخارى مهمترين كتاب اهل سنت نقل شده است باز هم مى توان گفت:"مثل اصحابى كانجوم..."
3/4ـ اعتراف خود صحابه به عدم شايستگى خودشان براى رهبرى مردم است و در كتاب اهل سنت احاديث بسيارى وجود دارد كه خود صحابه به عدم شايستگى خود براى رهبرى اعتراف كرده اند و غالب مورّخان نيز يادآور شده اند كه گروهى از صحابه در حوادث و مسائلى كه پيش مى آمد براى بدست آوردن حكم شرعى به ديگران متوسل مى شدند و در ميان صحابه افرادى بودند كه خود اعتراف داشتند "كل الناس افقه منّى حتى
المخدرات فى الحجال" بلكه برخى از آنها از سر جهل به احكام در يك قضيه چند حكم متناقض مى دادند طبرى در تفسير خود موارد شگفت آورى را از بعضى صحابه آورده است بنابراين محال است رسول خدا(صلى الله عليه وآله)كه علم اولين و آخرين نزد اوست چنين افرادى رابا وجود جهلشان به احكام و معارف به عنوان مراجع و رهبران امت معرفى نمايد.
3/5ـ آنكه عده اى از صحابه بسيارى از احكام دين و سنت رسول خدا(صلى الله عليه وآله)به آنها نرسيده بود و از آنها اطلاعى نداشتند و به همين دليل بسيار اتفاق مى افتاد كه بر خلاف حكم رسول خدا(صلى الله عليه وآله)عمل مى كردند و چه بسا برخى اوقات برخلاف قرآن و نص آن رفتار مى نمودند.
3/6ـ اينكه امور زيادى از ناحيه صحابه خودسرانه و بدون علم چه به صورت فتوا(اجتهاد در برابر نص) و چه غير فتوا به ظهور رسيده كه به چند مورد آن اشاره مى كنيم:
1ـ بعضى صحابه فتوا دادند كه بوسيدن وضو را باطل مى كند.
2ـ بعضى فتوا دادند كه ميت با گريه زندگان مورد عذاب قرار مى گيرد.
3ـ برخى به حرمت ازدواج متعه فرمان دادند.
4ـ از جارى كردن حدّ زنا بر يكى از صحابه كه مرتكب اين عمل شده بود خوددارى كردند.
5ـ برخى از بزرگان صحابه سهميه "مؤلفة قلوبهم" را كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) به آن اهتمام فراوان داشت از بيت المال قطع كردند.
6ـ به دستور بعضى از صحابه بزرگ فجائه سلمى را دست بسته در آتش افكندند و سوزاندند در حالى كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) نهى اكيد فرموده بود.
7ـ بعضى از صحابه كه از پيامبر شنيده بودند"كسى كه فاطمه رااذيت كند مرا آزرده و كسى كه مرابيازارد خدارا آزرده است با اين حال زهراى مرضيه را به خشم آوردند و در خانه اش را به آتش كشيدند."
8ـ بعضى از دستور اكيد پيامبر مبنى بر پيوستن به لشكر اسامة بن زيد سر پيچى كردندبه اين بهانه كه چرا پيامبر فردى جوان را بر ما گمارده است.
9ـ در حجتى كه پيامبر به همراهى مسلمانان به جا آورد برخى از بزرگان صحابه صريحا از دستور پيامبر مبنى بر تراشيدن سر بعد از ذبح قربانى سرپيچى كردند.
و موارد زيادى از اين قبيل وجود دارد كه ما به همين اندازه اكتفا مى كنيم و اگر كسى مى خواهد بيشتر ازاين مورد صحابه و سرپيچى آنها از دستورات رسول خدا(صلى الله عليه وآله)بداند به كتب تاريخ و زندگى آنها مراجعه كند و خلاصه اينكه آيات قرآن واحاديث نبوى و كتب تاريخ وفقه شاهد وگواه بر بطلان حديث نجوم اند ونيز دلالت دارند بر اينكه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)هرگز اجازه پيروى و اقتداى به چندين هزار صحابه رادر حالى كه در ميان آنان افرادى منافق، فاسق و مجرم نيز وجود داشته است رانمى دهدافزون بر آن كه ميان صحابه در زمينه هاى اعتقادى، فقهى و غيره اختلاف بوده است.
.......................................................................................................................................................................

1. قاموس المحيط، ماده صحب;المفردات من غريب القرآن ماده صحب، و مصباح المنير ماده صحب.
2. اسدالغابه، ج 1،ص 12-18.
3. تهذيب التهذيب: ابن حجر عسقلانى تحقيق عبدالقادر عطا ج 4 ص 441 بيروت
4. تهذيب التهذيب ج2 ص 238
5. بخارى الضعفاء ص26 ونسايى ـ الضعفاء ص 32 و ميزان الاعتدال: ذهبى ج1 طبع: بيروت
6. تهذيب التهذيب ج10 ص 408 وسلسلة الاحاديث الصعيفه و الموضوعه ج1 ص 78 و تهذيب التهذيب ج2 ص 462
7. جامع بيان العلم ج2 ص 90
8. الموضوعات: ابن جوزى و ميزان الاعتدال: ذهبى ولسان الميزان: ابن حجر وقانون الموضوعات: محمدبن طاهر
9. تهذيب التهذيب ابن حجر ج1 ص 397
10. تهذيب التهذيب ج2 ص572 والميزان واالمغنى: ذهبى.
11. تهذيب التهذيب ج1 ص 383 و ميزان الاعتدال ج1 ص 413 و لسان الميزان: ابن حجر.
12. صحيح بخارى ج4 ص 94 باب الصراط خبر جهنم.
13. صحيح بخارى ج3 ص 30 باب غزود الحديبيه
14. صحيح بخارى ج ص 94 باب الحوض
__________________________________

پاسخ به شبهات وهابیت پیرامون عصمت انبیاء و امامان منتشر شد

کتاب «عصمت انبیاء» در پاسخ به شبهات وهابیت مبنی بر امکان وقوع گناه و خطا از طرف انبیاء و امامان منتشر گردید.

حجت‌الاسلام قیصر تمیمی مؤلف این کتاب در گفتگو با خبرنگار مرکز خبر حوزه،گفت: وهابیت با القای این تفکر که، عصمت ائمه(ع) را شیعیان در سالهای اخیر مطرح کرده‌اند سعی در فرافکنی دارد در حالیکه مستندات شیعه در این زمینه به صدر اسلام باز می‌گردد.

این پژوهشگر علوم اسلامی در ادامه خاطرنشان کرد: بزرگان وهابیت در کتاب‌های خود اینگونه آورده‌اند که شیعیان، امامان خود را معصوم می دانند در حالیکه به عصمت انبیاء اعتقادی ندارند که در این کتاب به این شبهه پاسخ داده‌ایم.

حجت‌الاسلام تمیمی عصمت انبیاء را از محورهای مناسب برای مناظره میان علمای جهان اسلام عنوان کرد و افزود: این بحث اهمیت زیادی دارد، زیرا مقدمه ورود به مباحث امامت به حساب می‌آید.

وی با تأکید بر اینکه نباید تعاملات علمی با اختلاف افکنی اشتباه گرفته شود یادآور شد: مناظرات علمی از صدر اسلام وجود داشته و در زمان امامان شیعه به اوج خود رسیده و هیچ گونه مشکلی هم برای اتحاد اسلامی بوجود نیاورده است.

این پژوهشگر علوم اسلامی، بررسی علوم فراموشکاری انبیاء را از دیگر مباحث مطرح شده در این کتاب عنوان کرد و گفت: 8 آیه از قرآن کریم را در این خصوص بررسی کرده‌ایم.

وی با اشاره به نظرات شیخ صدوق درباره عصمت امامان و پیامبر اظهار داشت: نظرات شیخ صدوق با عصمت مطلق ائمه سازگار است و در این کتاب نیز سعی شده است همین افکار مورد تأکید قرار گیرند.

منبع خبر: مرکز خبر حوزه
 
ملک عبدالله: صد میلیارد دلار خرج سقوط دولت مالکی می‌کنم

امیر عبدالله، پادشاه عربستان سعودی، چندی پیش در یک ملاقات خصوصی اظهار کرده که صد میلیارد دلار برای سقوط دولت مالکی هزینه می‌کنیم.
 کرم از خود درخته شبی جتاب عزرائیل را خواب دیدم به ایشان سلام کردم گفتم آقا نوبت ما رسید ایشان فرمود نه هنوز ولی میخوام بگم چنان نسخوام ملک عبدالله را قبصه روح کنم که صد تا ابومکر عمر از تحش درآد گفتم کی فرمود بزودی زود او توسط فامیلش که اول اسمش ع دارد کشته خواهد شد گفتم خوش خبر باشی گفتم من کی گفت همین حالا باید میرفتی ولی آقات همش داره برات دعا میکنه خدا هم هی عقب میندازه هر روز شما دو رکعت نماز برای سلامتی مولایت میخانی بعد از نماز صبح و آقا هم برای شما در خواست طول عمر و سلامتی میکنه گفتم تا کی فرمود تا وفتی نظر مولاء از شما برگرده و دیگه دعا نکنه اسلامو علیک یا بقیه"الله فی الارضه آقا شما که نمیآیی دعا کن ما بمیریم بهتره که آقامونو نبینیم  
بنا بر این گزارش، عبدالله در این ملاقات خصوصی با وزیر خارجه یکی از کشورهای عربی، با «ایرانی» یاد کردن دولت «نوری المالکی» اظهار کرده است: در زمان صدام برای جنگ با ایران، سی میلیارد دلار به او کمک کردیم، اما اکنون حاضرم صد میلیارد دلار هزینه کنم تا این دولت ایرانی را که در عراق حاکم شده، ساقط کنم.خاگ عالم به سرت ۵۰ میلیارد بده به ایران و ۵۰ میلیارد بده به عراق برادری خودت را ثابت کن با ما دوست باش ای مسلمون جان نبروهایت را هم به خطر نینداز پذیرفتن حق برادری بهتر از تکبر و کید و دورویی میباشد نگفتم اینها لیاقت خائن الحرمین را هم ندارند مسلمانان زودتر کلکش را بکنیم برادران جدید عراقی ما زودتر فکری بحال این قده سرطانی اسلامی بکنید مال بیت المال حدر میره به خدا ۱۰۰ میلیارد که باید خرج مسلمانان عالم برای احیای دین بشود خرج جنگ و کشتن مسلمانان پول مسلمان برای کشتن مسلمان دیگر احتیاج به اسرائیل نداریم همی دشمن کافیست
گفتنی است، تاکنون به رغم دستگیری هزاران عنصر سعودی مرده و زنده که پیش از عملیات‌های تروریستی یا پس از انجام آنها به دست نیروهای امنیتی آمریکایی و عراقی افتاده‌اند، مقامات سعودی مدعی بودند که دولت عربستان، نقشی در اخلال در ثبات عراق ندارد. اما با کشف این اطلاعات، هم‌زمان با انتقاد صریح «زلمای خلیل‌زاد» از عربستان، به نظر می‌رسد آمریکا روند تازه‌ای را در برخورد با عربستان آغاز خواهد کرد.
منبع خبر: بازتاب

هجمه برج‌های اشرافی سعودی به یادگارهای پیامبر(ص)

به گزارش شیعه نیوز به نقل از«بازتاب»، نقاط تاریخی مقدسترین شهر جهان اسلام، تحت تأثیر حملات پنهان پول و نیز یک مذهب افراطی قرار گرفته است؛ برج‌های شیشه‌ای و مرمری در نزدیکی کعبه به چشم می‌خورد که هر روزه میلیون‌ها مسلمان در نقاط جهان به سمت آن نماز می‌خوانند. در همین حین، رهبران مذهبی مانند دهه‌های گذشته، هنوز هم مشغول کارند تا سمبل‌هایی را که معتقدند ترویج بت‌پرستی به جای پرستش خداست، خراب کنند. در نتیجه، عده‌ای معترض شده‌اند که سختگیری‌های این کشور و سرمایه‌گرایی ناشی از پول نفت، در حال نابودی این شهر و تاریخ آن است.

«سامی انگاوی»، مهندس معماری که زندگی خود را به حفظ بقایای این منطقه تاریخی اختصاص داده بود، می‌گوید: «برای من مکه تنها یک شهر نیست. برای من این شهر مکان مقدس است؛ مکانی برای تنوع و تحمل، اما دیگر این گونه نیست. هر روز شما می‌بینید که ساختمان‌ها بلندتر و بزرگتر می‌شوند.»

«ابرج البیت»، مجموعه‌ای از هفت برج است که چند برج آن، تنها در چند یاردی کعبه هنوز هم در حال بالا رفتن است. این برج‌ها، آخرین نمونه ساخت‌وسازهایی هستند که در سال‌های اخیر و همزمان با افزایش جمعیت حاجیان به وجود آمده‌اند. این در حالی است که سال گذشته، جمعیت حاجیان به چهار میلیون نفر رسیده بود. سرمایه‌گذاران عربستانی که بیشتر عضو خانواده پادشاهی عربستان هستند، این روند را برای برآوردن نیازهای حاجیان بسیار پرسود یافته‌اند.

مساحت «ابرج البیت»، 6/15 میلیون متر مربع است؛ چیزی حدود دو برابر مساحت پنتاگون، بزرگترین ساختمان آمریکا.

اما این رویش ساختمانی، باعث تخریب میراث تاریخی مکه شده است. در سال 2002 مقامات سعودی، یک ساختمان دویست ساله متعلق به عثمانی‌ها را خراب کردند تا به جای آن، مجموعه‌ای چند میلیون دلاری برای پذیرایی از حجاج احداث کنند.

این مکان مقدس، همچنین دهه‌ها تحت حاکمیت رهبران مذهبی بوده که مشروعیت مذهبی دولت عربستان سعودی را تأمین می‌کردند. از دیدگاه وهابی آنان، احترام به این مناطق تاریخی مانند مقبره حضرت محمد (ص) و خاندانش، نوعی بت‌پرستی است و عبادت در کعبه که در قرآن به آن دستور داده شده، یک استثناست.

خانه‌ای که حضرت محمد(ص) در آن متولد شده بود، هم‌اکنون در سایه برج بزرگی قرار گرفته است و دیگر نقاط تاریخی نیز مدت‌هاست از بین رفته است. مقامات سعودی در آغاز ـ دهه 1980 ـ مسجد کعبه [مسجدالحرام] را گسترش دادند که باعث از بین رفتن خانه خدیجه، همسر پیامبر شد؛ جایی‌ که نخستین جوانه‌های اسلام و گرویدن‌ به این دین در آنجا زده شد.

پلیس مذهبی وهابی‌ها در غار حرا، محل نزول نخستین آیات قرآن به پیامبر، هشدارهایی را نصب کرده که در آن، خواندن نماز و لمس سنگ‌ها را ممنوع می‌کند.

مقبره پیامبر(ص) در شهر مدینه، تنها مکانی است که از حاکمیت وهابی‌ها سالم مانده و مسجدی در اطراف آن ساخته شده است، اما باز هم مأموران، نماز خواندن در مقبره یا لمس ضریح نقره‌ای آن را ممنوع کرده‌اند.

در خارج از مسجد پیامبر(ص) نیز وهابی‌ها، قبرستان بقیع را خراب کرده‌اند؛ قبرستانی که مدفن چندین همسر پیامبر، پسران و نوه‌های ایشان است.

همچنین چندین گروه اسلامی مانند بنیاد تحقیقات و میراث اسلامی در لندن و انستیتو امور خلیج در آمریکا در تلاش برای حفظ این نقاط تاریخی هستند و عده‌ای خواستار دخالت یونسکو شده‌اند.

وهابي‌ها، سني‌ها را هم مسلمان نمي‌دانند!

من با برادران اهل سنت در استراليا زندگي مي‌كنم، چهار ماه است كه به استراليا و شهر نيوكاسل آمده‌ام. به خدا ما شيعه و سني‌ها در اينجا همديگر را دوست داريم، با هم نماز مي‌خوانيم بعضي وقت‌ها حتي من امام مي‌شوم و آنها پشت من نماز مي‌خوانند. اين برادران شافعي‌مذهبند ولي از وهابي‌ها تنفر دارند.

همه مي‌دانيم كه وهابي‌ها مي‌گويند ما كافر و مشركيم! جالب اينجاست كه اين دشمنان دين به اين برادرها هم گفته‌اند، دينتان غلط است و اگر وهابي نشويد، شما هم مثل شيعيان كافريد.
بعد از اين ماجرا، در مسجد دعوا مي‌شود و وهابي‌ها با تقلب مسجد را مي‌گيرند و به امام جماعت جوان مسجد كه يك سني شافعي لبناني است، به دروغ مي‌گويند تو شيعه‌اي و او را بيرون مي‌كنند.

به هر حال در حال حاضر اين دوستان ما، كليسايي را خريده و مسجدش كرده‌اند. من مي‌خواهم اين نكته را بگويم كه شيعه و سني با هم بالاخره يك جوري سر مي‌كنند ولي اين وهابي‌ها هستند كه فتنه را همه جا بين شيعه و سني بر پا مي‌كنند و دولت سعودي هم بي‌دريغ آنان را حمايت مالي مي‌كند.

اينجا اكثرا وهابي‌ها از سعودي هستند و به تبليغ وهابيت مي‌پردازند و متأسفانه كمي هم موفق بوده‌اند، چون بيشتر مسلمين در اينجا اطلاعات كافي ندارند و جذب دروغ‌هاي آنان مي‌شوند.

برادران، اسلام در خطر اين سرطان بزرگ، يعني وهابيت است. مي‌خواهند برادران سني ما را يا به وهابيت بكشانند يا به جان شيعيان بيندازند چون وهابي‌ها از ما نااميدند. ما به خاطر عشق به امامان و خصوصا امام حسين(ع) تغيير دين نمي‌دهيم. ما را فقط مي‌خواهند بكشند و مي‌خواهند قبور ائمه ما را خراب كنند. آنان مي‌خواهم هم ما را از بين ببرند و هم سني‌هايي كه از آنها تبعيت نمي‌كنند و در نهايت اسلام من‌درآوردي خود را حاكم كنند.

یک وهابی در دانمارک عملیات انتحاری انجام داد !!

علت : توهین به پیامبر.

یا این خبر :

پاپ پیر توسط وهابیون ترور شد !!

علت : توهین به رسول اعظم .

این خبرها  همانطور که می بینید، سر تا پا مسخره است .

علتش مسخره تر است : علتش این است که نه دانمارکیها شیعه اند و نه پاپ شیعه است تا به جرم شیعه بودنش ترور شود . اصلا اشکال ندارد که به پیامبرمان جسارت شود .

واقعا كسي تا حالا شنيده يك وهابي در بين صهیونیستها یا بي دینها و یا بت پرستان به خاطر مشرک بودن بمب گذاری کند ؟

 واقعا مایه تاسف است که اسلام با وجود این همه دشمن ، چرا وهابیون فقط شیعیان را ترور میکنند؟

آیا در میان هزاران شیعه بی گناهی که ، زرقاوی وهابی ، به شهادت رساند بک نفر آمریکایی هست ؟

البته فکر نکنید شیعه موافق با کشتن انسانها است ، خیر شیعه ، همانطور که در قرآن آمده ، معتقد است  که اگر کسی انسانی را کشت ، مثل این است که تمام جهانیان را کشته است .

بله آنها اسرائیلیها، آمریکاییها و انگلیسیها را نمی کشند ، چون دست نشانده آنها هستند .

بی دینها و بت پرستان را نمی کشند ، چون برای کار دیگری برنامه ریزی شده اند ، برای تفرقه افکنی

برای اینکه مسلمانان را به جان هم بیندازند.

اینقدر اسرائیل  در فلسطین قتل و غارت کرد و می کند اما دریغ از یک اعتراض وهابیون .

اما هر روز بر عليه شيعيان فتوا صادر مي كنند.

حقایق زیاد است اما مسلمانان در خواب .

به امید روزی که مسلمانان از این خواب بیدارشوند.                                                                                                                                  

پاسخ به شبهات وهابیت پیرامون صلوات منتشر شد .                                                                    کتاب «الصلاه البتراء» با هدف پاسخ‌گویی به شبهات مطرح شده از سوی وهابیون در زمینه چگونگی صلوات فرستادن بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) منتشر گردید.سید محمد هاشم مدنی مؤلف این کتاب در گفتگو با خبرنگار مرکز خبر حوزه، نشر و ترویج صلوات های غیر واقعی را از دسیسه‌های استکبار برای اختلاف افکنی میان مسلمانان عنوان کرد و گفت: فرستادن صلوات ناقص و بدون درود بر خاندان پیامبر(ص) دلایل سیاسی دارد، زیرا در شرع مقدس صلواتی به جز صلوات رایج میان شیعیان وجود ندارد.وی صلوات صحیح و درست را با عبارت «اللهم صل علی محمد و آل محمد» درست دانست و افزود: بر اساس آیه شریفه «لااسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» پیامبر تنها اجر و پاداش رسالت خود را دوستی و مهربانی با خاندانش ذکر کرده بود که این امر با فرستادن صلوات کامل بر ایشان انجام می‌شود. سید محمد هاشم مدنی، با بیان اینکه این کتاب از هفت فصل تشکیل شده است به تشریح چگونگی پاسخ به شبهات در آن پرداخت و اظهار داشت: در فصل اول با تحلیل تفسیر و ادبی آیه مبارکه «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما» به بیان معنی و مفهوم صلوات از طرف خداوند، ملائکه و مؤمنین پرداخته‌ایم. این محقق علوم اسلامی با اشاره به فصل دوم کتاب «الصلاه البتراء» تصریح کرد: احادیثی که کیفیت و چگونگی صلوات را بیان کرده‌اند زیاد هستند که اگر در این زمینه تنها به بررسی روایات اهل سنت پرداخته شود برای استدلال علمی کافی خواهد بود، در فصل دوم کتاب به بررسی15 حدیث از 12 تن از صحابه و سه تن از تابعین پرداخته شده است. مؤلف کتاب « الصلاه البتراء» در ادامه افزود: در فصل سوم به اثبات مصادیق «آل» پرداخته شده و بیان شده است که آل تنها به خاندان و فرزندان پیامبر(ص) می‌تواند تعلق بگیرد و نه همسران ایشان. سید محمد هاشم مدنی، تاریخ شروع صلوات را موضوع فصل چهارم دانست و گفت: بر اساس شرع مقدس صلوات در مواردی واجب یا مستحب است که در این فصل بر اساس فقه مقارن به بیان برخی مصادیق پرداخته شده است. وی در ادامه یادآور شد: در فصل پنجم به بیان وجوب صلوات بر اسماء، القاب و کنیه‌های پیامبر گرامی اسلام پرداخته‌ام، هر چند در این زمینه میان علمای شیعه و سنی اختلافی وجود دارد، اما همگی بر وجوب فرستادن صلوات هنگام شنیدن نام پیامبر اتفاق نظر دارند. این پژوهشگر علوم اسلامی مبنای صلوات ناقص بر پیامبر را دو حدیث جعلی عنوان کرد و اظهار داشت: اهل تسنن با تکیه بر این دو حدیث به ترویج صلوات ناقص می‌پردازند که با دلایل رجالی و درائی به اثبات جعلی بودن این احادیث پرداخته شده است. وی موضوع فصل هفتم را فوائد آثار صلوات عنوان کرد و یادآور شد: فرستادن صلوات بر پیامبر موجب سنگین شدن نامه عمل، شمول شفاعت و افزایش رحمت الهی می‌شود و مستحب است که انسان در هنگام رکوع، سجود و در روز جمعه بسیار صلوات بفرستد. خاطرنشان می‌شود کتاب « الصلاه البتراء » با قطع رقعی در پانصد صفحه و در تیراژ پنج هزار نسخه و به زبان عربی منتشر شده است.

 يك چشمه از مفتيان سعودي: هر كس بگويد زمين مي‌چرخد، كافر است!

در حالي كه جهان اسلام و علماي شيعه و سني از فتاواي چند مفتي متعصب وهابي در لزوم تخريب ضريح امامان معصوم در كربلا و نجف به شدت متأثرند، خبرنگار «بازتاب»، بخش ديگري از فتاواي خارج از عقل مفتيان رده نخست سعودي را منتشر كرد.
يكي از مهمترين مفتيان سعودي، شخصي مشهور به «بن‌باز یا بندباز  بود كه برخي از او به عنوان پدر همسر ملك‌فهد ياد مي‌كردند كه نزديك به بيست سال مفتي عربستان سعودي بود.

امروزه روي کره زمين، تقريبا هيچ كسي نيست که به کرويت و دوران بودن آن باور نداشته باشد، اما «عبدالعزيز بن عبدالله بن‌باز»، مفتي پيشين عربستان سعودي، از معدود افرادي بود که هرگز چرخش و کرويت زمين را نپذيرفت، و حتي فيلم مستندي را که فضانوردان در اين زمينه تهيه کرده‌ بودند، نيز نديد. یعنی خیلی کودن بازی درآورده خر هم با همه خریتش یه رنگ سبزی میبینه فکر میکنه یونجه است ولی این آقا عمری هم مثل اربابش خر تشریف داشته حتی حاضر نیست فیلم تماشا کنه خودش عجب فیلمی بوده سگ عمری بوده سگ سنی که نگفتم ناراحت شدی وقتی یک خر سنی ناراحت میشه قیافش خیلی دیدنیه گوشاش مثل الاغ میجنبه قرمز میشه مثل چلپاسه نمیدونی خیلی دیدنیه ولی وقتی خوب راش توضیح میدی ابجد ابابکر 22 عمر 22 شیطان 22 مقصر 22 هذیان 22ملحد 22 دروغ 22 کید 22 تکبر 22خریت 22 خیانته 22 دشمن اسلام 22 و به ابجد کبیر ظالم 971منهای 430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر = 971 ظالم به دست میآید 661عثمان +310 عمر = 971 ظالم به دست میآید 971 ظالم +231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه ابجد آیه 22 سجده ان من المجرمین منتقمون 1202 ابجد سه خلیفه ما مجرمین را دهنشونو صاف میکنیم

انتشار جديد تعدادي از فتواهاي عجيب در اينترنت مانند فتواي شير خوردن بزرگسالان براي محرميت (در محيط کاري) و فتواي تخريب اماکن مقدسه شيعيان که موجب شگفتي بسياري از مردم جهان، از جمله اهل سنت شد، در واقع، تنها فتواهاي عجيب برخي از علما در کشورهاي عربي نيست، بلكه صدور اين‌گونه فتواها، سابقه طولاني به ويژه در سلفي‌ها دارد.

اكنون نيز اين چند فتواي تازه يک‌ بار ديگر خاطره فتواهاي عجيب اين عده از مفتيان را در کشورهاي همسايه ايران ـ در نيم قرن اخير ـ زنده کرد؛ مانند فتواي حرام بودن خريد و فروش گل، حرام بودن تقديم گل به دوستان و يا بردن آن براي عيادت از بيماران، حرام بودن رانندگي زنان، حرام بودن تصويربرداري، حرام بودن عکس يادگاري، حرام بودن شکل و تصوير، مجسمه و پيکره، حرام بودن وسايل تزييني و دکوربندي، حرام بودن اينترنت و چت، حرام بودن بازي فوتبال، حرام بودن شناسنامه و کارت شناسايي براي زنان، حرام بودن آب يخ و بستني و... و کافر دانستن هر کس که به ميخکوب بودن و سکون زمين باور نداشته باشد و کافر دانستن شيعه در فتواهاي شماره 7308 و شماره 1661 از سوي کميته دايمي پژوهش‌هاي علمي و فتواهاي عربستان

قدمت و اهميت مبحث عليّت عالم و عليت


53دین کامل الله53احمد 53 علی 26+27 فاطمه =53 اصل اسلام اصل قرآن 53ارباب اصلی دین53 با عشق امام علی53 رهبر اصلی جهان 53 جانشینه محمدی 53 معنی اسلام قرآن53فاطمه علی 53ابو تراب دین 53 کتاب آسمانی الله 53اصل دین اسلام حق53 ختم قرآن کریم53 اصل دین مقدس اسلام53 رهبر اصلی جهان53 پیشوای انبیاء 53سلسله انبیایی 53دین شیعه حق53اهل ولایت امامت53علامت دین اسلام 53 اصل حق دین اسلام 53اصل اسلام اصل قرآن 53 پیشوای مسلمین 53 اهل بیت پیامبر53 اهل ولایت امامت 53 دو قبله مسلمین53 علی +فاطمه =53 نظر الله نظر قرآن 53معنی اسلام قرآن 53 بادین ابوترابی53امام واقعی اسلام 53راه عشق کعبه 53مسیر دین قرآن53خلفاء حق دین 53راه تجلی دین 53 بهترین امام حق 53 نور اسلام ناب محمد53 ارباب اصلی دین 53 دین کامل الله 53 ازدواج ساده دینه53 اصل اسلام اصل قرآن 53 اصل دین اسلام حق53 دین کامل الله 53 احمد53 علی فاطمه 53 اهل ولایت امامت 53  ولایت علی53احمد53علی فاطمه 53جانشین پیامبری53 شاه جهانی53 مومن صالح دین 53 ندای آسمانی الله 53 مراد مریدی53پیشوای مسلمین 53اهل بیت پیامبر53 دو قبله مسلمین53 انتخاب جانشین پیامبر53 ستاره آسمان ولایت53 دین واقعی انسان53 احمد53 ناموس قرآن اعظمی53 مذهب الله محمد53 احمد53علی فاطمه 53مرد مقدس اسلام53یاپیشوای مسلمین53مرد مقدس اسلام53  ابوتراب دین53 مغز دین اسلامی53 رهبر اصلی جهان 53صاحب مقدس ترین53 دین کامل الله 53 کتاب آسمانی الله 53 ختم قرآن کریم53 اصل دین مقدس اسلام 53 ارباب کل مردانی 53 رهبر اصلی جهان53 پیشوای مسلمین 53 پیشوای انبیاء53 محور اسلام قرآن 53 شاه جهانی علی53 علامت دین اسلام53 حق دین شیعه53 کتاب آسمانی الله 53 اصل اسلام اصل قرآن 53 علی فاطمه 53 احمد53مذهب الله محمد 53 احمد 53 علی فاطمه53 مقام امامت علی53 منطق دین الله 53 اصل اسلام اصل قرآن53 مالک و ارباب جهان53 با مذهب قرآن الله 53ارباب اصلی دین 53فاطمه +علی = 53 +82 امام = 135 فاطمه 135 دینه الله 135 + علی 110= 245 دین بحق الله 245  بسم الله الرحمن الرحیم 786- 541 فتنه ها عمر ابوبکر=245 مقام دین245 دین آقای جهانی ۲۴۵ علی ۱۱۰+۱۳۵ فاطمه = 245دینه بحق الله 245 اسلامه حق245فاطمه 135+110علی=245با ماه جهان اسلامه245به دین حق الله245حکم الهی دین الله245دین الهی فاطمه245 اهل منطقی245به اهل محمدعلی 245کلامی قدسیه245بااسلام علی245 به دین حق الله245 دین الله دین الهیه 245یا اسلام محمدی245دین الهی فاطمه245با اسلام علی 245 یا اسلام محمدی245 دعا کنید مهدی بیاید245  انقلابیان245 بسیجیان علی245 مقام جانباز245 به کلام وحی الهی امام 245 به دین حق الله 245 اسلامه حق 245 فاطمه علی میباشد
بسم الله الرحمن الرحیم 786 یعنی الله 66+132 اسلام +583 پنج تن آل عباء +5 اصول دین= 786 شما هم با بسم الله الرحمن الرحیم خدایت که میپرستی ودینت و خانواده پیامبرت و اصول دینت را ثابت کن اسلامه حق 245 اسلامه حق 245 منظور علی 110+135 فاطمه 245 میباشد  ابجد ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 فرقه دین اسلام دین اسلام را این سه ملحد کافر 74 فرقه نمودند آیه قرآن میخواهید اشداء علی الکفار 74
به درک اسفله سافلین 74بدروغ گویان74 ان من المجرمین منتقمون  1202 ابوبکر و عمر و عثمان 1202 پیروان ظالم منهای مقصر عمر و ابوبکر  ظالم 971- 430 مقصر = 541 ابجد عمر و ابوبکر واقعا خدا قدرت نمایی کرده معجزه نموده سوره سجده آیه 22 ان من المجرمین منتقمون 1202ابجد ابوبکر و عمر عثمان هم 1202  ابجد عمر 22 شیطان 22 ابابکر 22 عمر 22 مقصر 22 ملحد 22 لعنت 22 دروغ 22 مفصد 22 مقصر 22 هذیان 22 دروعگو 22 عمر 22 مقصر 22 لعنت 22 ابابکر22 دروغ 22 مقصر 22 ملحد 22 بدبختی 22 لواط22 ایدز 22تعصب 22 مکارا 22 نفرت 22بناحقه 22 به ابجد شیطان 22 عمر 22 ابابکر ۲ کلک۲۲ نیرنگ ۲۲ بظلمت ۲۲ دوزخه22 نیرنگ۲۲لامذهب۲۲نفرت 22مقصر22بناحقه دروغ 22ناخلفه22 دروغ22کلک 22نیرنگ22بناحقه22نیرنگ ۲۲ ابابکر ۲۲عمر ۲۲ کلک۲ ۲ نیرنگ ۲۲بظلمته ۲۲ دوزخه ۲۲لامذهب۲۲نفرت ۲۲انزجار22ناخلفه22نابحقه22 پررو۲۲خائن 661 عثمان 661هست ۲۲عمر22 نیرنگ ۲۲بظلمته ۲۲ دوزخه ۲۲لامذهب۲۲ مقصر22بمنافقا۲۲شرابیا ۲۲ عمر ۲۲ ابابکر۲۲ شیطان  به ابجدمقصر۴۳۰- ۶۰ پلیدیها231 القاصبلها 231 احمقان آل231 ابوبکر 231عدوتی اسلامه231 فقان 231 فقان 231 دشمنه اسلامی 541 ابجد ابوبکر و عمر عدالله و آل رسول الله 541 بدشمن خدا و رسولی 1202 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان = ۳۷۰  شیطان ۳۷۰- ۶۰ پلیدیها = ۳۱۰ عمر310+60 پلیدیها = 370 شیطان  از شیطان پلیدتر بوده است۲۲به ابجد رجم 243 - 12 امام = 231 ابوبکر 231 سنگ زدن به سه شیطان به ابجد 22شیطان22عمر22مقصر22 ملحد 22 دروغ 22  74 فرقه اسلام همه به دروغ خود را برحق میدانند ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 فرقه شدن دین اسلام توسط ابوبکر و عمر و عثمان 74 اشداء علی الکفار 74 دشمنان علی کافر ی 74فرقه شدن دین اسلام  پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد ریاضی قرآن فرقه 385 شیعه 385 به ابجد صغیر فرقه 25 شیعه 25 کعبه 25 تقواء 25 عدالت 25 شیعه 25  http://ali1101000.blogfa.comاعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد خداوند در قرآن فقط داستان 26 پیامبررا ذکر نموده است بخاطر حقانیت مولاء علی سوره حدید نصری ابجد نام امام علیست قدمت و اهميت مبحث عليّت
مي توان گفت با پيدايش بشر در كرة خاكي، چرا؟ نيز تولد يافته، قدمت اين واژة پرسشي به قدمت انسان است. در ميان مسائل فلسفي، مسأله عليّت و چرايي، عمري دراز و قدمتي ديرينه دارد و اولين دغدغه هاي انديشة آدمي در اين باب بوده است. استفهام از علت خود و اشياء ديگر پرسابقه ترين معضلي است كه از بدو تولد انسان ذهن او را گزيده است و همواره در برابر انديشة فيلسوفان و حكيمان به مثابه ريشه اي ترين سؤال خودنمايي كرده است. در كتب تاريخ فلسفه مي خوانيم كه اولين مردان انديشمند يوناني- كه به فلاسفة ايوني معروفند- در پي اين بودند كه عنصر اولي با ماده المواد همة اشياء عالم را بيابند.1 از اين رو بايد گفت فلسفه با مسأله عليّت آغاز شده است و اصولاً بشريت با عليت آغاز شده و انديشة بشري هرگز از اين مسأله جدا نبوده و نخواهد بود.

به ديگر سخن مسأله عليت مسأله اي نيست كه بشر به سراغ آن رفته باشد بلكه او به سراغ آدمي آمده است و خود را بر بشر تحميل و همة انديشة او را پر كرده و به خود مشغول داشته است. ما مي توانيم با يك چرا و يا آيا هر جمله اي را سؤالي كنيم و از هر چيزي پرسش نماييم ، اما خود مي فهميم كه همة اينها حقيقتاً سؤال ما نيستند و با ما درگيري ندارند و ما نيز با آنها درگير نيستيم. اما مسأله عليت همچون بسياري ديگر از مسائل فلسفه، هر سؤال ديگري را تحت الشعاع قرار داده، آنرا درجه دوم مي كند. مسأله عليّت مسأله ريشه است و انسان نمي تواند مثلاً اوقات خود را در شبانه روز قسمت كند و بخشي از آن را به حل و فصل امور و امرار معاش اختصاص دهد و يكي دو ساعتي هم در مسأله علت نخستين انديشه كند! مسأله عليت دغدغه آفرين بوده، هست و خواهد بود.

تعريف علت و معلول
دو مفهوم علت و معلول از معقولات ثانية فلسفي هستند كه بيان گر نحوة وجود بوده، با تأمل و تعمل ذهني بدست مي آيد و به اصطلاح، ظرف عروض آنها ذهن و ظرف اتصافشان خارج است. از اين رو چون اين دو مفهوم تحت مقوله اي واقع نبوده و ماهيت شمرده نمي شوند، داراي تعريف حقيقي و منطقي نيستند و آنچه در كتب فلسفي به عنوان تعريف براي آنها ذكر مي شود، از قبيل شرح اللفظ خواهد بود.

ما اگر دو وجود الف و ب را با يكديگر مقايسه كنيم و ببينيم كه وجود الف به گونه ايست كه هرگاه محقق مي شود وجود ب نيز محقق مي شود و هرگاه الف معدوم مي شود ب نيز معدوم شده و وجود ب مبين وابستگي و تعلق و ارتباط به وجود الف است، در اين صورت مي گوييم: الف علت ب و ب معلول الف است. پس در تعريف علت و معلول مي گوييم:
علت وجود متوقف عليه و معلول وجود متوقف است.

منشأ انتزاع مفهوم علت و معلول
ما معتقديم كه اصل عليت يك اصل عقلي و بديهي است و سرّ بداهت اين قاعده اين است كه بر اساس يافت دروني و علم حضوري استوار است.
هر انساني با علم حضوري مي يابد كه پديده هاي نفساني اي همچون علم و اراده و... نوعي تعلق و وابستگي خاص به او و نفس او دارند. اين وابستگي، وابستگي اي، است در اصل وجود و هستي، به نحوي كه بدون وجود نفس آنها نيز موجود نيستند و وجود آنها توقف بر وجود نفس دارد. اين جاست كه دستگاه مفهوم گيري نفس يعني ذهن- كه بر اين واقعيت اشراف دارد و با علم حضوري آن را مي يابد- مجبور و مضطّر مي شود كه با مفهومي از اين واقعيت حكايت كند و همين جاست كه مفاهيم علت ، معلول و عليت را مي سازد. مفهوم علت را در مورد نفس و مفهوم معلول را در مورد علم يا اراده به كار مي برد و از اين نوع تعلق و وابستگي وجودي با عنوان عليت ياد مي كند.

تعميم مفهوم علت و معلول
گرچه ما در علم حضوري تنها با پديده هاي خاصي در حيطة وجود خويش سروكار داريم و مصاديق معيني از علت و معلول را مي يابيم، اما ذهن پس از مفهوم گيري از آن يافت حضوري، قيود هر يك از مصاديق را حذف مي كند و مفهوم را به صورت مطلق درمي آورد. يعني ذهن قاعده اي مطلق مي سازد كه: هرگاه موجودي وابستگي وجودي به موجود ديگر داشته باشد اولي، معلول و دومي، علت خواهد بود. اين تعميم خود براساس اين قاعدة بديهي است كه حكم الامثال فيمايجوز و فيمالايجوز واحد يعني: احكام سلبي و ايجابي اشياء مماثل- از آن حيث كه مماثل هم اند- يكي است. بر اين اساس ذهن مي گويد: هر دو وجود ديگري هم كه رابطة آنها همانند رابطة نفس و آثار نفس باشد، به نام علت و معلول خوانده مي شوند و احكام عليت بر آنها نيز بار است. از اين جاست كه قاعدة عام عليت ساخته مي شود.3

البته پيدا كردت مصداق براي رابطة عليت در عالم خارج كار ساده اي نيست و محتاج وسائل و شيوه هاي خاصي است كه فعلاً سر پرداختن به آنها را نداريم.

بنابر آنچه گفتيم قاعدة عليت براساس تجربه اي دروني استوار است و نه تجربه اي حسي. البته در تجربه هاي حسي و مصطلح تكرار پديده همواره شرط است، اما در اين تجربة دروني، تكرار شرط نيست و تحقق يك مورد نيز مي تواند منشأ انتزاع مفهوم علت و معلول باشد و به همين لحاظ، نمي تواند قاعدة عليت را تجربي به معناي مصطلح آن دانست چرا كه نه حسي است و نه نيازمند تكرار، البته به لحاظي مي توان آن را از قبيل محسوسات باطني يا وجدانيات دانست و به همين مقدار مي توان آن را تجربي هم دانست.

سيطره و شمول اصل عليت
اصل عليت همة دار هستي را فراگرفته، بر تمامي عالم وجود سيطره دارد و هم از اين روست كه مسأله عليت و تقسيم وجود به علت و معلول يكي از مسائل عليت و تقسيم وجود به علت و معلول يكي از مسائل درجة اول فلسفه است و از عوارض ذاتية موجود بماهو موجود محسوب مي شود. مسأله عليت، بنياد عالم علم و عين است. هيچ عالم و انديشمندي، انديشه نمي كند جز بر اين اساس كه مي داند كشف حقيقت، معلول تفكر و تدبر است. دانشمند تجربي نيز هرگز دست به آزمايش نمي برد جز بر اين باور كه جهان، جهان تأثير و تأثيرهاست و هر خاصيتي معلول عنصر خاصي بوده، از هر شيئي، معلول خاصي برمي خيزد و هر اثري نيز از شيئي، معيني ناشي مي شود و اين هم چيزي جز اصل علّيت نيست. اگر اصل عليت تعطيل شود ريشة اميدها مي خشكد، عالمان نمي انديشند، عاملان مي ايستند، ترس و دلهره بر همگان مستولي مي شود، ديگر گندم از گندم نمي رويد و جو ز جو، و هلّم جرّا.

سخن هيوم (Hume- David 1711- 1766)
هيوم به مقتضاي مبناي پوژيتيويستي و تجربي خود، عليت را به عنوان قاعده اي عقلي و غيرتجربي نمي پذيرد و از اين رو آن را صرفاً به تقارن و يا تعاقب دو پديده تفسير مي كند. او عليت را يك رابطة ذهني و مولود تداعي معاني مي داند و نه يك رابطة عيني و وجودي. مراد او اين است كه اگر ما الف را علت ب مي دانيم فقط بدين معناست كه همواره به دنبال مفهوم الف مفهوم ب در ذهن ما تداعي مي شود و اين رابطة تداعي و هم خواني ناشي از تعاقب دو پديدة الف و ب در خارج است، اما اينكه بين اين دو رابطة تعلق و وابستگي وجودي برقرار باشد، قابل دريافت تجربي نيست.
پاره اي از امّهات اشكالالاتي را كه به سخن هيوم وارد است به قرار زير فهرست مي كنيم:
۱- اگر اصل عليت انكار شود، هيچ حادثه اي قابل پيش بيني نخواهد بود از اين رو در هر لحظه احتمال وقوع حوادث بي شمار مي رود.
۲- اگر اصل عليت انكار شود، هيچ قانون علمي و تجربي قابل قبول نخواهد بود، چرا كه هر قانون علمي مبتني بر اصل عليت است.
۳- اگر اصل عليت انكار شود، هيچ استدلالي در عالم فكر و انديشه ميسور نخواهد شد، چرا كه همواره نتيجه، معلول مقدمات است و انكار عليت به معناي انكار استدلال و برهان است.
۴- اگر اصل عليت انكار شود هر كسي مي تواند استناد فعل و اثري را كه از او سر زده، انكار نمايد و بدين وسيله راه براي ارتكاب هر جنايتي باز مي شود.
۵- اگر عليت صرفاً به معناي تعاقب دو پديده باشد، بايد پديده هايي همچون روز و شب را كه دايماً به دنبال يكديگر مي آيند، از مصاديق علت و معلول بدانيم. در حالي كه ما هيچ يك را علت ديگري نمي دانيم.
۶- اگر اصل عليت انكار شود، قطعيت و كليت در هيچ اعتقادي برقرار نخواهد ماند.
۷- اگر اصل عليت انكار شود، در فرض وجود حقايق عيني، راهي براي اثبات مطابقت ادراكات با مدركات خارجي وجود نخواهد داشت.
۹- اگر اصل عليت به عنوان يك اصل عقلي قبل از تجربه انكار شود، مستلزم آن است كه دانشمندان تجربي پيش از مشاهده و آزمايش هرگز بدان باوري نداشته باشند، در حاليكه نفس اقدام آنان براي مشاهده و آزمايش، خود مبتني بر اين باور است كه هر معلولي ناشي از علتي است و هرگز پديده اي بدوت علت رخ نمي دهد(دقت شود).
۱۰- اگر عليت به تعاقب تفسير شود، بايستي در مواردي كه بين دو پديده تقارن و تعاصر است(نه تعاقب)- مثل حركت دست و حركت قلمي كه در دست است- عليتي درك نكنيم، در حالي كه ما بين اين دو حركت، نوعي رابطة عليت درك مي كنيم.

سخن راسيوناليستها(عقليون)
عقليون در باب عليت بر اين باورند كه اعتقاد به قانون عليت يك امر ذاتي و فطري است و عقل ما به گونه اي آفريده شده است كه از ابتدا و به صورت تكويني، دركي از عليت دارد و چنين نيست كه عقل در ادراك آن محتاج تأمل و تعمّل باشد.

كانت فيلسوف آلماني بر اين اعتقاد است كه عليت و معلوليت از جملة معقولات فطري بشر است و لذا عليت و معلوليت را به عنوان يكي از مقولات دوازده گانة خويش قرار داده است.
اعتقاد به فطري و عقلي بودن اصل عليت بدين معنا كه اصلي است غيرتجربي و غيرحسي و مقدم بر اين دو، اعتقادي است صائب و مورد پذيرش، امّا بدين معنا كه ذهن به طور اتوماتيك و ذاتي آن را درك مي كند و از ابتداي تكوين با چنين دركي آفريده شده است، مورد قبول نيست. ذهن ما در ابتداي خلقت، لوح بي نقشي است كه به تدريج از راه برخورد قوة مدركه با واقعيات و حوادث منقوش مي گردد و همان طور كه گفتيم در باب عليت نيز ذهن از راه يافتهاي حضوري مفهوم علت و معلول را مي سازد و سپس آن را تعميم مي دهد.4

سخن پاره اي از متكلمان
به عقيدة برخي متكلمين، فاعل هاي مختار و با اراده را هرگز نمي توان سبب و علّت ناميد چرا كه صدور معلول از علت و مسبب از سبب ضروري و حتمي است و اين ضرورت با اختيار و ارادة فاعل ناسازگار است. از سويي همة عالم فعل خداست و تمام حوادث عالم مستقيماً و بلاواسطه از ارادة ذات باري ناشي مي شوند، پس بين حوادث هم نمي توان رابطة عليت قائل شد، بلكه بايد گفت كه عادت الهي بر اين منوال است كه پديده هايي محقق سازد كه ما آنها را علت مي پنداريم، يعني در حقيقت نه رابطة بين خداوند و افعالش رابطة عليّت است و نه بين پديده هاي عالم امكان چنين رابطه اي وجود دارد. در پاسخ اينان بايد گفت:

اولاً: در فاعل هاي ارادي و مختار، خود اراده و اختيار نيز يكي از جزئيات علت تامه است و صدور فعل از فاعلي مختار و بااراده گرچه قطعي و ضروري است، امّا اين به معناي موجب بودن فاعل نيست.
ثانياً: سببيت حوادث يكي براي ديگري در طول فاعليت پروردگار عالم است و لذا منافاتي با فاعليت خداوند ندارد.

ثالثاً: چنانكه پيشتر اشاره كرديم نمي توان عليّت را صرفاً به تعاقب و يا تقارن دو پديده تفسير كرد، از اين رو اعتقاد به عادت الله در باب عليت همان محذوراتي را كه سخن هيوم در پي داشت، به دنبال خواهد آورد.

مناط احتياج معلول به علت
در باب اين كه سرّ احتياج معلول به علت چيست و مناط و ملاك آن كدام است، فيلسوفان بحث هاي عميق و دقيق وظريفي را مطرح كرده اند. متكلمان مناط احتياج را حدوث مي دانند و فلاسفه در اين باب دو دسته شده اند: آنها كه قائل به اصالت ماهيت اند، اين بحث را صبغة ماهوي داده، ملاك احتياج معلول به علت را امكان ماهوي يعني استواء نسبت ماهيت به وجود و عدم دانسته اند و آنها كه قائل به اصالت وجوداند همچون صدرالمتألهين(ره) و پيروان حكمت صدرايي، امكان فقري و وجودي را ملاك احتياج معلول به علت مي دانند. مراد از امكان فقري و وجودي، تعلّقي و وابسته بودن وجودي است. به تعبير ديگر هر موجودي كه وجودش عين تعلّق، ربط و وابستگي به موجود ديگر باشد معلول و ممكن خواهد بود و به حكم قاعدة عليت محتاج علتي است كه آن را پديد آورد.
آنچه اينك در بحث ما مهم است اين است كه ببينيم از چه راه مي توان معلوليت عالم را اثبات كرد تا آن گاه به حكم قاعدة عليت به اثبات خداوند به عنوان فاعل الفواعل و علت العلل برسيم.

اثبات معلوليت عالم
معلوليت داراي نشانه هاي خاصي است اگر اين نشانه ها را در عالم يافتيم ضرورتاً بايستي عالم را معلول بدانيم. اين نشانه ها عبارتند از:
۱- تغيّر: موجودي كه از حالتي به حالت ديگر تغيير پيدا مي كند حتماً معلول و محتاج علت است چرا كه تغيّر علامت فقدان و كمبود است و روشن است كه موجود داراي نقص و كمبود، خود نمي تواند كمبود خويش را مرتفع سازد بلكه محتاج علتي است كه او را از قوه به فعليت برساند و فقدان و كمبود و نقص او را برطرف سازد.
۲- حدوث: حدوث به معناي مسبوقبت وجود به عدم است. حدوث را به دو قسم ذاتي و زماني تقسيم كرده اند. حدوث ذاتي به معناي مسبوقيت وجود به عدمي در مرتبة ذات و ماهيت است و در همة ممكنات قابل طرح است. امّا حدوث زماني به معناي مسبوقيت وجود به عدم در زمان است و اين نوع از حدوث فقط در موجودات مادي و زماني قابل طرح مي باشد. موجود حادث حتماً معلول و محتاج علتي است كه او را از عدم به وجود آورد، بنابراين حدوث نيز يكي از نشانه هاي معلوليت است.
۳- وابستگي به غير: هر موجودي كه به نحوي به ديگري وابسته باشد حتماً معلول است و موجودي كه هيچ گونه وابستگي به غير در او نباشد هرگز صفت معلول بر او صادق نخواهد بود.
اينكه با توجه به نشانه هاي مذكور به خوبي روشن است كه در عالم ما همة اين نشانه ها به چشم مي خورد. سراسر عالم پر از تغييرات و تحولات است: در عالم حيوانات، نباتات، كرات آسماني و... دم بدم تحول و دگرگوني رخ مي دهد. از سويي هر لحظه موجود نويي حادث مي شود و پديدة جديدي رخ مي نمايد. فرزنداني كه از والدين تولد مي يابند، عوارضي كه بر نباتات، حيوانات و عالم جمادات عارض مي شوند، همه سخن از حدوث و پيدايش حوادثي تازه دارند. وابستگي و نيازمندي به غير نيز در سراسر گيتي به خوبي هويداست. پيدايش هر موجودي را در اين عالم در نظر بگيريم مشروط به وجود عوامل و شرايطي بيروني است و هيچ موجودي در اين عالم به معناي دقيق كلمه خودكفا نيست. اين هر سه نشانه، گواه صادقي بر معلوليت عالم است. اين جاست كه به حكم قاعدة عليّت، وجود علتي كه عالم را ايجاد كرده باشد و جهان ما فعل او محسوب شود ضرروي الوجود مي گردد.

هر موجودي محتاج علت نيست!
برخي فيلسوفان غربي چنين پنداشته اند كه مفاد قاعدة عليّت اين است كه هر موجودي محتاج علت است از اين رو بر فيلسوفان الهي اشكال كرده اند كه به مقتضاي اين قاعده نمي توان به وجود موجودي به نام خدا معتقد شد، چرا كه چنين اعتقادي به معناي قبول استثناء در احكام عقلي است و حال آن كه احكام و قواعد عقليه استثناء بردار نيستند. بنابراين كليت اين قاعده نه تنها خدا را به عنوان موجودي كه محتاج علت نيست، اثبات نمي كند، بلكه آن را محال مي داند!

در پاسخ بايد گفت كه مفاد قاعدة عليت هرگز اين نيست كه هر موجودي محتاج علت است، بلكه قاعده فقط مي گويد: هر معلول و پديده اي محتاج علت است و نه هر موجودي . به عبارتي موضوع قضية مذكور معلول و پديده است و نه موجود . بنابراين خداوند به عنوان موجود بي علت، هرگز مشمول قاعده نيست تا خروج او را از قاعده، استثناء در احكام عقلي بپنداريم. به اصطلاح اصولي، خروج واجب از قاعدة عليّت، خروج موضوعي است و نه خروجي حكمي. و استثناء مصطلح در جايي است كه خروج مستثني از مستثني منه خروج حكمي باشد و نه خروج موضوعي. و اگر بخواهيم در اين مورد تعبير استثناء را به كار ببريم- به تعبير ادبي- بايد بگوييم استثناء مذكور، استثناء منقطع است و نه استثناء متّصل.

امتناع دور و تسلسل در علل
كساني كه موضوع قاعدة عليت را موجود بپندارد گرفتار بن بست تسلسل خواهند شد. زيرا اگر بخواهيم در عالم وجود براي هر وجودي علتي در نظر بگيريم، هرگز به يك مبدأ آغازين در سلسلة هستي نخواهيم رسيد و اين سلسله حدّ يقف نخواهد داشت. فلاسفه ادلة متعددي بر ابطال تسلسل اقامه كرده اند مانند برهان وسط و طرف شيخ الرئيس و برهان اسد و اخصر فارابي.5
پاره اي از محققان بر اين باورند كه بطلان تسلسل در سلسلة علل، امري بديهي و يا حداقل قريب به بداهت است، چرا كه اگر سلسلة علل وجودي بخواهد به صورت نامتناهي ادامه پيدا كند به معني اين است كه بي نهايت معلول وابسته و محتاج بدون يك مبدأ اتكاء مستقل، محقق شده باشند و بديهي است كه مجموع بي نهايت محتاج و وابسته، هرگز غيرمحتاج و مستقل نخواهد شد، همچنان كه مجموع بي نهايت نقطه، خط و مجموع بي نهايت سكون، حركت و مجموع بي نهايت خط، سطح و مجموع بي نهايت سطح، حجم و مجموع بي نهايت آن ، زمان خواهد بود.
دور به معناي اين است كه موجودي خود، علت وجودي خود باشد يعني خود بر خود متوقف باشد و اين مستلزم اين است كه خود بر خود مقدم باشد و استحالة تقدم يك شيء بر خودش ذاتي و بديهي است. بنابراين نمي توان فرض كرد كه عالم محتاج خالقي بيرون از خود نباشد. بلكه خود، علت وجودي خود باشد. اين، همان دور باطل و مستحيل بالذات است.
با توجه به آنچه گفتيم مي توانيم تقريري فشرده از برهان عليت به صورت زير ارائه كنيم:

تقرير فشردة برهان عليت
اگر سوفسطايي و منكر واقعيت و هستي نباشيم مي توانيم بگوييم كه عقلاً وجود يا وابسته است و يا غيروابسته و اين، يك تقسيم عقلي و داير بين تقيصنين است، بنابراين فرض سوّم در آن راه ندارد حال اگر وجود را وابسته فرض كنيم بنابر بطلان دور و تسلسل، عقلاً بايستي مبدايي مستقل و غيروابسته بنام واجب الوجود و علت اولي نيز فرض كنيم و اگر وجود را غيروابسته در نظر بگيريم، از ابتدا به وجود واجب اعتراف كرده ايم. بنابراين در هر دو فرض، وجوب واجب ضروري خواهد بود.6

ماترياليست ها و قانون عليّت
ماترياليست ها منكر قانون عليت نيستند و اگر مواردي براي نقض قانون عليّت ذكر مي كنند- در حقيقت- ناشي از نافهمي و عدم دقت است. اصل قاعدة عليت- چنان كه گفتيم- هرگز قابل انكار نيست و حتي همة امپريستها و پوزيتيويست هاي دوآتشه! نيز در عمل، مفاد اصل عليت را پذيرفته و به كار مي بندند.

بنابراين تفاوت فيلسوف الهي و ماترياليست در اصل اين كه معلول محتاج علت است نيست بلكه در اين است كه فيلسوف الهي معتقد است كه عالم ماده، نمي تواند مستقل و خودكفا بوده، خود، علت خود باشد بلكه محتاج علتي ماورايي و مجرد و ترانس فيزيكي است بنام واجب الوجود ، امّا فيلسوف ماتراليست بر اين اعتقاد است كه ماده خود خالق است و محتاج علتي بيروني.
به عبارتي، الهي و مادي هر دو در اصل اينكه عالم مبدايي دارد، مشترك اند. فقط تفاوت در اين است كه الهي آن را موجودي ذي شعود و مدرك مي داند، و مادي آنرا مادة فاقد شعور و ادراك؛ شما خود قضاوت نماييد كه كدامين قول مقبول و معقول مي نمايد؟!


پي نوشت  :۱. تاريخ فلسفه‎/ كاپلستون‎/ ج۱/ق‎/ ص۲۳.
۲. بدايه الحكمه و نهايه الحكمه‎/ علامه طباطبايي‎/ مبحث علت و معلول.
۳. ر.ك: اصول فلسفه و روش رئاليسم، علامه طباطبايي‎/ ج۲‎/ ص۶۲.
آموزش فلسفه، استاد محمدتقي مصباح يزدي ، ج۲‎/ ص۱۷.
چكيدة چند بحث فلسفي استاد محمدتقي مصباح يزدي، علت و معلول‎/ ص۳۹-43.
۴. ر.ك: اصول فلسف‎/ ج۲‎/ ص۵۸ آموزش فلسفه‎/ ج۲‎/ ص۴۶ و ج 1/ ص 191.
۵. ر.ك: نهايه الحكمته‎/ مرحلة هشتم‎/ فصل پنجم.
۶. ر. ك: نهايه الحكمته‎/ مرحلة 12/ فصل اوّل
چکیده

مسئله قدرت الهی در مباحث صفات خداوند ونحوه تبیین وتحلیلی که با ابتناء

برآن می توان ارتباط خداوند با مخلوقاتش را تفسیر نمود،در آراء مختلف کلامی و

فلسفی و بر اساس مبانی متفاوتی که در ساختارهای مختلف تفکرات دینی وجود

داشته، تقریرهای متفاوتی را در عرصه های گوناگون مفهوم شناسی و وجود شناسی

به دنبال داشته است. درحوزه مفهوم شناسی تعاریف گوناگون درباره قدرت از نزاع

دیرینه متکلمین و فلاسفه درباره حدوث و قدم عالم نشأت گرفته و در حوزه وجود

شناسی اثبات قدرت الهی به شیوه های مختلف استدلال در کلام و فلسفه مربوط

بوده و در بحث عمومیت و فر اگیری قدرت الهی، محدود نمودن یا گستردن دایره

شمول قدرت خداوند بر اساس باورها و پیش فرض های گو ناگونی بوده که هر

یک خود را به آن ملتزم می دانستند. کوشش معتزله در دفاع از عدل الهی و اثبات

 

امام صادق (عليه السلام) فرمود:ان جل عذاب القبر فى البول: همانا بيشترين عامل عذاب قبر از ناحيه (عدم ر

اعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد خداوند در قرآن فقط داستان 26 پیامبررا ذکر نموده است بخاطر حقانیت مولاء علی سوره حدید نصری ابجد نام امام علیست امام صادق (عليه السلام) فرمود:ان جل عذاب القبر فى البول: همانا بيشترين عامل عذاب قبر از ناحيه (عدم رعايت طهارت از) ادرار است.(97)

(يعنى كسى كه در مورد نجاست و طهارت، لاابالى است).

و در مورد بد اخلاقى نسبت به خانواده، قبلا خاطر نشان شد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در مورد سعد بن معاذ فرمود: فشار قبر او را فرا مى‏گيرد، چرا كه او نسبت به خانواده‏اش، بد اخلاق بود.(98)

5 و 6 - خواندن نماز بدون وضو، و يارى نكردن مظلوم و ضعيف در برابر ظالم، چنانكه روايت شده:

يكى از روحانيون خوب بنى اسرائيل از دنيا رفت، در عالم قبر پس از گفتگو، يك تازيانه به او زدند، كه قبرش پر از آتش شد زيرا او يك بار نماز بى وضو (از روى عمد) خوانده بود، و از كنار مظلوم ضعيفى عبور كرد و به او يارى ننمود(99) كه داستانش در فصل پنجم خاطر نشان مى‏شود.

و در مورد تباه ساختن نعمت‏هاى الهى، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:

ضغطه القبر للمومن كفاره لما كان منه من تضييع النعم: فشار قبر براى مومن كفاره تباه نمودن نعمتها از ناحيه او است. (100)

عواملى كه موجب رفع يا كاهش فشار قبر مى‏شود

به طور كلى كارهاى نيك، نقش بسزائى در آرامش روح در عالم برزخ، و رهائى از فشار قبر دارد، ولى مطابق روايات، بعضى از اعمال در اين راستا، نقش بيشتر دارند، در اينجا به اين موارد توجه كنيد:

1- نماز شب و كامل نمودن ركوع‏

امام رضا (عليه السلام) فرمود: كسى كه نماز شب بخواند، و در قنوت نماز وتر هفتاد بار استعقفار كند، اجير من عذاب القبر: از عذاب قبر، پناه داده شود(101)

امام باقر (عليه السلام) فرمود كسى ركوع نمازش را كامل انجام دهد، وحشت قبر به او نمى‏رسد من اتم ركوعه لم تدخله وحشة القبر(102)

2- صدقه و نماز مخصوص‏

رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم): بر ميت ساعتى سخت‏تر از شب اول قبر نيست، پس رحم نمائيد به مردگان خود، با صدقه، و اگر چيزى را براى صدقه دادن نيافتيد، يكى از شما دو ركعت نماز بخواند، در ركعت اول، بعد از حمد، سوره توحيد را دوبار بخواند، و در ركعت دوم، بعد از سوره حمد، سوره تكاثر را بخواند، و بعد از نماز بگويد:

اللهم صل على محمد و ابعث ثوابها الى قبر ذلك الميت فلان بن فلان

خدايا بر محمد و آل او (صلى الله عليه و آله و سلم) درود بفرست، و ثواب اين نماز را به قبر اين ميت به نام ... برسان، در همان ساعت هزار فرشته به سوى قبر آن ميت مى‏آيند، در نزد هر فرشته‏اى جامه و حله‏اى مى‏باشد، و خداوند تنگى قبر او را وسعت دهد تا روز قيامت و به نماز گزار به عدد آنچه آفتاب برآن مى‏تابد، حسنات عطا مى‏كند، و چهل درجه به او مى‏دهد (103)

3- نماز وحشت‏

نماز ليلة الدفن (نماز و حشت) دو ركعت است كه در شب اول قبر، هديه به روح ميت خوانده مى‏شود در ركعت اول بعد از حمد يك بار آيه الكرسى خوانده مى‏شود، و در ركعت دوم بعد از حمد، ده بار سوره انا انزلناه، و بعد از نماز، بگويد، اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر فلان (نام ميت را ذكر كنيد).

عالم بزرگ، حاجى نورى در كتاب دارالسلام نقل مى‏كند: استاد و مولاى ما، ملا فتحعلى سلطان آبادى (رحمة الله عليه) فرمود:

عادت من اين بود كه هرگاه هر كس از دوستان خاندان رسالت از دنيا مى‏رفت: و خبر آن به من مى‏رسيد، دو ركعت نماز شب دفن (نماز وحشت) نثار او مى‏خوانم، و هيچكس از اين عادت من آگاه نبود، تا روزى يكى از دوستان، در راهى با من ملاقات كرد، و گفت: ديشب فلان شخص كه تازگى از دنيا رفته بود، در عالم خواب ديدم، از چگونگى حال او بعد از مرگش پرسيدم، و گفت من بعد از مرگ در تنگناى سختى قرار داشتم تا اينكه فلانى (نام شما را برد) دو ركعت نماز براى من خواند همان دو ركعت، مرا از عذاب نجات داد، خدا پدرش را رحمت كند كه به من چنين احسانى نمود.

آنگاه آن شخص، از ملا فتحعلى (رحمة الله عليه) پرسيد، ان دو ركعت نماز، چه نمازى بود.

من طريقه خود را در مورد خواندن نماز شب دفن (نماز وحشت كه دو ركعت است) براى او بيان كردم.(104)

4- حج‏

امام صادق (عليه السلام) فرمود: من حج اربع حجج لم تصبه ضغطه القبر ابدا: كسى كه چهار بار، حج انجام دهد، هرگز فشار قبر به او نرسد(105)

5- مردن در جمعه‏

چنانچه قبلا گفتيم، مردن بين ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه، موجب رفع فشار قبر مى‏گردد، و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام) فرمود:

من مات اليوم الجمعه كتب له برائه من ضغطه القبر: كسى كه در روز جمعه بميرد، براى او برات آزادى از فشار قبر مقرر مى‏شود.(106)

6- نهادن دو چوب تر همراه ميت‏

مستحب موكد است، دو چوب تر و تازه (دو شاخه درخت را بگيرند و برگهايش را از او جدا نمايند، هر يك از آنها به اندازه يك ذراع يعنى از آرنج تا سر انگشتان باشد و اگر كوتاهتر باشد مانعى ندارد) يكى از آن دو چوب را در جانب راست از گلوگاه تا هر جا كه رسيد چسبيده به بدن بگذارند، و ديگرى را در جانب چپ روى پيراهن زير روپوش به همان ترتيب بگذارند، و ظاهر اين است كه هر گونه بگذارند مستحب است و مستحب است، اين دو چوب تازه از درخت خرما باشد، اگر نبود از درخت سدر و اگر نبود از درخت بيد، و اگر نبود از درخت انار، و اگر نبود، هرگونه چوب تر و تازه‏اى كافى است، و مستحب است، نام ميت و اينكه او به يكتائى خدا و رسالت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامت امامان (عليه السلام) گواهى مى‏دهد در آن دو چوب نوشته شود.(107)

زراره مى‏گويد: به امام باقر (عليه السلام) عرض كردم: چرا چوب تازه در همراه ميت قرار داده مى‏شود؟

فرمود: زيرا همين دو چوب تازه، عذاب و حساب قبر را تا مدتى كه خشك نشده‏اند، دور مى‏كند، سپس در پايان فرمود: فلا يصيبه عذاب ولا حساب بعد جفوفهما ان شاء اللّه : به خواست خدا، پس از آن كه آن دو چوب، خشك شدند، عذاب و حساب قبر به سراغ ميت نمى‏رود (108)

نظير اين سؤال از امام صادق (عليه السلام) شد، و آن حضرت همان جواب فوق را داد.(109)

روايت شده: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از كنار قبرى عبور كرد و دريافت كه صاحبش را عذاب مى‏كنند، چوب تازه‏اى خواست و آن را دو نصف كرد، يكى از آنها در ناحيه بالا سر قبر، و ديگرى را در ناحيه پا نهاد، و فرمود: يخفف عنه العذاب ما دامار طبين: تا هنگامى كه اين دو چوب تازه‏اند، عذاب او كاهش مى‏يابد(110)

و در روايت ديگر آمده: حضرت آدم (عليه السلام) وصيت كرد كه دو چوب تازه، در ميان كفش بگذاريد، تا انس داشته باشد، و اين سنت بين پيامبران، معمول بود، و در زمان جاهليت، ترك شد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را زنده كرد.(111)

7- ريختن آب روى قبر

مستحب است، پس از آن كه ميت به خاك سپرده شد، شخصى رو به قبله بايستد و از ناحيه بالاى سر ميت تا روبروى پاى او آب بپاشد و سپس از آنجا تا بالاى سر او آب بپاشد و اگر آب زياد آمد، به وسط قبر بپاشد، چنانكه اين مطلب از امام كاظم (عليه السلام) نقل شده است.(112). بعيد نيست كه پاشيدن آب، بر روى قبر تا 40 روز يا چهل ماه، مستحب باشد.(113)

پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور مى‏داد، روى قبر، آب مى‏پاشيدند، و اين سنت در زمان رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، عمل مى‏شود.(114)

محدث قمى (رحمة الله عليه) مى‏گويد: پاشيدن آب، روى قبر در هر وقت، نيكواست(115)

امام صادق (عليه السلام) درباره پاشيدن آب روى قبر فرمود:

يتجافى عنه العذاب ما دام الندى فى التراب: تا وقتى كه رطوبت آب روى خاك قبر است عذاب قبر از ميت دور مى‏گردد (116)

8 - خواندن بعضى از سوره‏هاى قرآن‏

امام على (عليه السلام) فرمود كسى كه در هر جمعه، سوره نساء را بخواند، از فشار قبر در امان باشد(117)

امام صادق (عليه السلام) فرمود: سوره ياسين قلب قرآن است، هر كس آن را قبل از خواب و يا قبل از غروب بخواند... از فشار قبر ايمن باشد... (118)

كسى كه به خواندن سوره زخرف مداومت كند، خداوند او را در قبرش، از فشار قبر و جانوران زمين، ايمن گرداند.(119)

پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: كسى كه هنگام خواب سوره تكاثر (الهاكم التكاثر) را بخواند، از سختى قبر، ايمن گردد(120)

امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه سوره ن و القلم را در نماز واجب يا نافله بخواند، خداوند او را از فشار قبر، پناه دهد.

(121)

خواندن سوره تبارك الملك بالاى سر قبر ميت، موجب رفع عذاب قبر از او خواهد شد.(122)

و خواندن بعضى از دعاها نيز داراى اين اثر خواهد بود كه دركتاب‏هاى دعا ذكر شده است.

چهار: آرزوى نابجاى بازگشت و جبران‏

يكى از ويژگى‏هاى عالم برزخ اين است كه گنهكاران با ورود به عالم برزخ و آگاهى به قسمتى از اسرار پشت پرده، نتيجه اعمال خود را مى‏بينند، بار گناه بر آنها فشار مى‏آورد، آنها نادم و پشيمان شده و تمناى بازگشت به دنيا و جبران مى‏كنند چنانكه در همين دنيا همه مجرمان وقتى كه گرفتار مجازات مى‏شوند، اظهار پشيمانى كرده و تقاضاى بازگشت و جبران را دارد، در صورتى كه آنها به زبان چنين مى‏گويند، و اگر باز گردند، به همان راهى كه رفته‏اند مى‏روند.

اين مطلب در آيه 99 و 100 سوره مومنون آمده، كه در جواب آرزوى نابجاى آنها به طور قاطع گفته مى‏شود:

كلا انها كلمه هو قائلها: نه هرگز راه بازگشت وجود ندارد، همانا اين سخنى است كه او با زبانش مى‏گويد، نه با دل ( يا اين سخنى است كه تنها مى‏گويد، ولى مقررات الهى بر خلاف آن است)

نظير اين مطلب در آيه 10 سوره منافقون نيز آمده است.

اين آيات، هشدارى است بر همه مسلمانان كه تا خداوند در اين دنيا به آنها مهلت داده، از فرصت استفاده كنند، چرا كه هنگامى كه كه وقت مرگ فرا رسيد، ديگر تاخير و باز گشتى نيست.

از اين رو بعضى از وارستگان و پارسيان در خانه خود قبرى كنده بودند و گاهى در ميان آن مى‏رفتند و مى‏خوابيدند و به خود خطاب كرده و مى‏گفتند: خيال كن مرده‏اى و تو را درون قبر نهاده ‏اند و از خداوند تمنا مى‏كنى تو را به دنيا باز گرداند تا عمل صالح انجام دهى، بعد بيرون مى‏آمدند و به خود مى‏گفتند: اكنون خدا به تو لطف كرده و تو را به دنيا باز گردانده است، بنابراين اكنون در راه خدا قدم بردار، و خود را اصلاح كن، تا هنگام مرگ تقاضاى بازگشت و جبران نكنى، كه اگر چنين تمنا كنى، اين جواب قاطع را مى‏شنوى كه هرگز بازگشتى نيست.

علامه غزالى در احياءالعلوم نقل مى‏كند: ربيع بن خثيم (معروف به خواجه ربيع) در خانه خود، قبرى را كنده بود، هر وقت در قلب خود احساس قساوت و غفلت مى‏كرد، وارد آن مى‏شد و در لحد آن مى‏خوابيد و ساعت‏ها در ميان آن مى‏ماند، سپس مى‏گفت:

رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فيما تركت پروردگار من! مرا باز گردانيد شايد در آنچه ترك كردم، عمل صالحى انجام دهم (مومنون -99- 100).

اين آيه را مكرر به زبان مى‏آورد، و با حال حزين مى‏خواند، سپس به خود خطاب كرده و از قول خداوند، مى‏گفت : قد رجعناك فاعمل: همانا تو را به دنيا برگردانديم، پس كارهاى شايسته انجام بده (123)

پنج: رابطه ارواح برزخى با اين جهان‏

از نظر علم و دين ثابت شده كه انسانها وقتى كه از دنيا رفتند، ارواح آنها گهگاه با اين جهان، ارتباط برقرار مى‏كنند، و دانشمندانى نيز در اين دنيا هستند كه از طريق علمى و تجربى و هيپنوتيسم، با ارواح گذشتگان ارتباط مى‏گيرند.

به عنوان نمونه جميس، آرثر، خند لاى رئيس اتحاديه روحى لندن در كتاب خود، تا كرانه‏هاى عالم اثيرى (ارتباط علمى با ارواح)(124) پس از نقل سه حادثه در مورد ارتباط با ارواح، مى‏نويسد:

اين حوادث سه گانه، جزء 34 حادثه‏اى است كه من آنها را تحت رقم 1و 1.2 ياداشت كرده‏ام(125)

در اين كتاب مطالبى علمى و شواهد زنده در مورد ارتباط با ارواح مردگان و زندگى بعد از مرگ آمده، كه شاهد زنده علمى در جهان دانش امروز بر صحت عقايد اسلامى، و وجود عالم برزخ است‏

به طور كلى از مجموع چنين استفاده مى‏شود كه ارواح انسانها بعد از مرگ، به كلى از اين عالم، بيگانه نمى‏شوند، بلكه از وضع اين جهان، كم بيش آگاهند.

در اينجا به ذكر چند روايت و واقعه كه نشان دهنده ارتباط ارواح گذشتگان با اين جهان است مى‏پردازيم:

1- امام صادق (عليه السلام) فرمود:

ان المؤمن ليزور اهله فيرى ما يحب، و يستر عنه ما يكره، و ان الكافر ليزور اهله فيرى ما يكره، و يستر عنه ما يحب.

همانا مومنى كه از دنيا رفته به ديدار خانواده خود مى‏آيد، و خوبى‏ها و خوشيهاى خانواده‏اش را مى‏بيند.(و خوشحال مى‏شود)، ولى كافر، تنها بديها و ناخشنوديها را مینگرد و خوشيها را نمى‏بيند (و غمگين مى‏شود)(126)

2- نيز آن حضرت فرمود:

عنوان: رابطه احتضار و عالم مثال از نظر علامه طباطبایی و ملاصدرا

 

اعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد خداوند در قرآن فقط داستان 26 پیامبررا ذکر نموده است بخاطر حقانیت مولاء علی سوره حدید نصری ابجد نام امام علیستعنوان: رابطه احتضار و عالم مثال از نظر علامه طباطبایی و ملاصدرا
پژوهشگر: بی بی زهرا سیدالحسینی
زیر نظر استاد دکتر حسینی شاهرودی
مقدمه
آیا غیر از عالم جسمانی، عقلانی و عالم نفوس بشری ، جهان دیگری به عنوان برزخی میان جهان جسمانی و عقلانی وجوددارد که به آن عالم مثال یا خیال نیز گفته می شود به طوری که موجودات آن جهان مجرد از ماده اند ولی عوارض و لواحق ماده را دارا باشند؟
آیا قوه خیال در انسان یک قوه مادی است و صورت های خیالی در قسمتی از بدن و مغز انسان به وجود می آیند یا یک قوه مجرد است و صورت های خیالی در خارج از بدن محقق می¬شوند؟
آیا صورت های خیالی انسان همان موجوداتی هستند که در جهان مثال و خیال تحقق دارند و در جهان مثال به صورتی مستقل از نفوس بشری ثبات دارند یا خیر؟
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم:حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون، لعلی اعمل صالحاَ فیما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون.
انسان که از این دنیا می رود به عالم دیگری به نام برزخ وارد می شود و در آنجا هست تا وقتی که در صور دمیده شود و مردم از قبرها بیرون آیند، در آن وقت به عالم قیامت وارد می شوند.
در فلسفه ثابت شده است که میان عالم جسم و جسمانیت و عالم اسماء خداوندی ، دو عالم دیگر وجود دارد: عالم عقل و عالم مثال، و هر موجودی ضرورتاَ به مبدأ خویش باز می گردد . همچنین ثابت شده که عوالم از جسمانیت گرفته تا مبدأ اول و مبدع کل از نظر نقص و کمال ، مراتب مختلفی دارند ولی در نفس وجود متطابق اند، یعنی عالی به رتبه سافل نزول می کند و سافل همچون آینه ای ، صورت هر آنچه را که از رنگها و نورها در مقابلش قرار گیرد ، منعکس می سازد و نتیجتاَ از عالی آنقدر ظاهر می گردد که این آینه قبول نماید و تحمل آن کند و نیز عالی برحسب کیفیات ناقص یا کامل آینه، کیفیت می یابد.
1-تعریف برزخ
در تفسیر قمی در ذیل جمله: (ومن ورائهم برزخ الی یوم یبعثون) فرموده: برزخ به معنای امر بین دو امر وحد وسط آن دو است و در آیه به معنای ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است ، امام صادق (علیه الاسلام) فرمود: به خدا سوگند من بر شما نمی¬ترسم مگر از برزخ ، چون وقتی کار دست ما بیفتد ما به شما اولی خواهیم بود (یعنی اگر در قیامت اجازه شفاعت به ما بدهند غیر شما را بر شما مقدم نمی داریم). بین این عالم که عالم جسم وجسمانیت است که فعلاَ در ان زندگی مادی خود را می گذرانیم و بین عالم اسماء و صفات الهی دو عالم است یکی عالم مثال و دیگر عالم نفس .عالم مثال را عالم برزخ و عالم نفس را عالم قیامت نیز گویند و انسان تا از این دو عالم نگذرد به مقام اسماء و صفات الهیه نخواهد رسید؛کما این که انسان تا از عالم برزخ نگذرد به عالم قیامت نمی رسد. در واقع میان عالم جسم وجسمانیت و عالم اسماء خداوند سبحان، دو عالم وجود دارد: عالم عقل وعالم مثال.عالم مثال همچون برزخی است میان عقل مجرد و موجودات مادی. بنابراین علم مثال موجودی است که ماده نیست لکن بعضی لوازم ماده بودن همچون مقدار، شکل و عرض فعلی را دارست.
ماده، جوهری است که قبول تشکل می کند و جسم بر او عارض می گردد و آثار جسم نیز در او پیدا می شود و به واسطه قبول تشکل و تجسم ، آن اعراض انفعالیه ای که در جسم پیدا می شود در ماده نیز پیدا می شود ومثل همین ماده ای که در این عالم هست و به صورمختلفه درآمده ومردم می بینند چون خاک وسنگ و آب ودرخت وبدن انسان وبدن حیوان وامثالها در می آید. موجوداتی که در عالم برزخ است ماده ندارد؛ اما شکل و صورت وحد و کم وکیف و اعراض فعلیه را دارد یعنی دارای اندازه و حدود است دارای رنگ وبو است . ولی هیولا وماده ندارند. عالم برزخ را عالم خیال نیز می گویند .عالم خیال متصل قوای متخیله انسان است که با بدن خاکی او همجوار و قرین است و خیال منفصل همان قواست در وقتی که از بدن مفارقت نموده و به عالم صورت محض پیوسته است ؛ بنابراین تمام موجودات عالم برزخ را خیال منفصل گویند.
افلاطون و قدماء از بزرگان حکمت و همچنین صدرالمتألهین از اهل ذوق و شهود بر ابن باورند که موجودات عالم مثال قائم به وجودی هستند که درمکان و یا جهتی مادی نیست و آن عالم واسطه و برزخ دو عالم عقلانی وحسی است . زیرا موجودات عقلی علاوه بر تجرد از ماده، از لوازم ماده نیز که عبارت از أین،شکل،کم و رنگ و امثال آنهاست به طور کلی منزه می باشند، و موجودات مادی در ماده و اعراض مختصه به آن منغمز هستند، ولیکن صوری که در عالم مثال هستند از جهت تنزه از جهت و مکان مادی دارای نوعی از تجرد می باشند و از جهت داشتن مقدار و شکل از گونه ای تجسم و تجسد برخوردارند.
2-عالم مثال از نظر علامه طباطبایی
 اولاَ در تصور نمودن معنای ماده. ثانیاَ در این نکته که ماده جوهری است با قابلیت پذیرفتن آثار جسمی. ثالثاَ در این که وجود ماده در اجسام توجیه کننده تغییر و تحولاتی است که در جسم روی می دهد. و بالاخره رابعاَ توجه به این نکته که ماده نه جسم است و نه محسوس. نباید تصور کرد ماده همان جسمیتی است که در موجودات جسمانی وجود دارد. علامه می فرماید برخی گمان کرده اند که وقتی ما می گوییم برزخ ماده ندارد و یا لذائذ برزخ خیالی است و یا تنها لذت عقلانی وجود دارد، پنداشته اند که آنها وهم و سرابی بیش نیستند. این پندار هم فی نفسه باطل است و هم انحرافی است در  درک مقصود.  در تفسیر نعمانی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که: «واما دلیل رد کردن حرف کسانی که ثواب و عقاب پس از مرگ وقبل از قیامت در همین دنیا را انکار می کنند. این سخن خداوند که «ومن ورائهم برزخ الی یوم یبعثون»  که در آن مراد از برزخ همانا ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است . و به همان گونه است این آیه که «النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعه»  در قیامت که سرای جاویدان است ، صبح و شبی وجود ندارد: این دو تنها از آن این دنیا هستند.  در عبارت «النار یعرضون علیها» مراد از آتش همان آتش آخرت است لکن شخصی که بر آتش عرضه می گردد در برزخ است . ذیل آیه نیز به همین مطلب دلالت می کند:«ویوم تقوم الساعه ادخلو آل فرعون اشد العذاب» . مثلاَ این که در گور شخص ، دری از آتش باز می گردد که از آن لهیب ها و شراره ها ی آتش به داخل زبانه می کشند. بنابراین آتش برزخ نمونه آتش آخرت و عذاب آن نیز نمونه عذاب آخرت است . ( در برخی از روایات در مورد آتش برزخ آمده)
3-حلول صور بر نفس در وجود ذهنی
صدرالمتألهین معتقد است علاوه بر جهان مادی و عقلانی ، جهانی میانی با موجودات مثالی وجود دارد که موجودات آن جهان به طور مستقل موجودند  در جهان مثال ، موجودات مثالی یا خیالی مجرد از ماده اند ولی از عوارض آن مجرد نیستند. انسان ها پس از تولد دارای قوه خیالند و قوه خیال آنها مجرد از ماده است و همین قوه خیال باعث می شود که پس از مرگ در جهان مثال موجود شوند. همه حیواناتی که قوه خیال دارند – همانند انسان- در جهان مثال تحقق پیدا می کنند محشور می شوند. از سوی دیگر ، قوه خیال انسان نیز قوه ای مجرد از ماده است و صورت های خیالی در بدن انسان موجود نمی شوند.
در مورد سؤال سوم ، می گوید: انسان در باطن نفس خویش جهان دیگری می سازد که به آن خیال متصل گویند و در آن مجموعه صورت های خیالی را خلق می کند . آن صورت های خیالی فقط تا هنگامی موجودند که نفس به آن ها توجه دارد؛ زیرا چه بسیار صورت های خیالی انسان که هیچ واقعیتی به غیر از بازیچه های شیطانی نفس ندارد و تابع قوه خیال پرداز و هرزه گرد نفس انسان است که با توهمات باطل به آن ها دامن می زند و هرگز نمی توان پذیرفت که این قبیل صورت های خیالی در جهان برتر وجود دارند و انسان در هنگام تخیل به آن جهان متصل می شود و آنها را درک می کند.
نزد صدرالمتألهین که لاهیجی قول او را اصح اقول دانسته است نفس در مقام ادراکات جزئی مخصوص حیوان تام الوجود در صمیم ذات غیر از مقام تجرد عقلانی بلکه قبل از رسیدن به مقام تجرد تام و ادراک معانی خود دارای تجرد برزخ و مثالی است و صور اعمال و نبات و ملکات ناشی از افعال به این جهت نفس قیام صدوری دارند نه قیام حلولی و نفس را در این مقام صورد اعمال و نبات احاطه نموده اند که اینکه غزالی فرمود و حکیم اعظم صدرالدین شیرازی استاد او این بحث را بهتر از هرکسی بیان فرموده است و نفس به همین بدن که عین بدن دنیوی است ولی بدون جهت قبول کون و فساد محشور می شود در قیامت و تعلق آن به بدن دیگر در دنیا مستلزم تناسخ محال است و در آخرت تعلق دارد به همین بدن دنیوی باقید ترقی این بدن دنیوی به نحوی که صلاحیت داشته باشد از برای اتصال به نفس ، لذا امام صادق علیه السلام فرموده اند:«فیذهب البدن الی حیث الروح» تا تناسخ به میان نیاید و مفسده آن لازم نگردد. این بدن اخروی یا متصور است به صور حسنه که «بیض، مرد، مستنیره للسعداء یلتذون به» و «للأشقیاء سود، زرق و ظلمانی».   از جمله این حقایق آن است که نفس در مقام صعود به عالم عقل متحد می شود با جوهر قدس جامع جمیع صور و در مقام تنزل به عالم خود ایجاد می کند صور عقلی را وهکذا.
بر نفی وجود برزخی که از میرداماد و ملاعبدالرزاق لاهیجی و دیگران نقل نمودیم که طبیعت نوعی مثل انسان در مقام اخذ فیض از مبدا اگر مجرد تام لحاظ شود به نحوی که حالت منتظره دراخذ فیض نداشته باشد و به نحو صرافت  و مبرا از مقدار و شکل تصور شود نوعی آن در وجود خارجی منحصر به فرد خواهد بود و یک فرد، جامع همه کمالات افراد مفروض در این نوع خواهد بود یعنی طبیعت صرفی است که هر چه از افراد برای انسان فرض شود در آن موجود می باشد از باب آنکه طبیعت صرف قبول تعدد و تکثر نمی نماید«کلما فرضته ثانیاَ له فهو هو»
•نظر علامه طباطبائی
علت به وجود آورنده این عالم ، درنظر مشائیان آخرین سلسله عقول طولی است . به نام «عقل فعال» اما به  عقیده اشراقیان این عالم را بعضی از عقول عرضی به وجود آورده است .
در عالم مثال ، صورت های جوهری ای وجود دارند که جهات کثرت همان عقلی را که به وجود آورنده این عالم است ، تشکیل می دهند.   این صورت های مثالی برای یک دیگر با هئیت ها و شکل های گوناگون ظاهر می شوند، اما این اختلاف در ظهور ، وحدت شخصی جوهر مثالی را مخدوش نمی سازد{گویا یک چیز است که در آینه های مختلف ، صورت های مختلفی پیدا می کند} درست مثل هنگامی که گروه زیادی از مردم، شخص خاصی را که در زمان های گذشته بوده و آنها او را ندیده اند، بلکه فقط اسمی از وی شنیده و اندکی از شرح حالش می دانند، در ذهن خود با هیئتی مناسب با آن چه از او می دانند، تصور می کنند. چه، سیمای شخص مورد نظر در ذهن هریک از این افراد به گونه ای خاص تصویر می شود و در عین حال همه این صورت ها ،صورت همان شخص خاص می باشد.
فلاسفه مثال را به دو قسم تقسیم کرده اند: 1-خیال منفصل که قائم به خود و مستقل از نفوس جزئی متخیل است . 2-خیال متصل که قائم به نفوس جزئی متخیل می باشد. دلیل دیگر بر وجود خیال متصل آن است که در میان صورت های خیالی انسان، صورت های گزافی است که با فعل صانع حکیم تناسب ندارد، بلکه از بازی های قوه تخیل ناشی می شود.
صدرالمتألهین شیرازی ادله قویه بر تجرد عالم خیال متصل اقامه فرموده است و درکتب خود صراحتاَ به عالم برزخ و مثال منفصل قائل شده و عبور از برزخ را برای وصول به عالم قیامت از ضروریات مسائل حکمیه می داند.
کسانی که به صور مقداری و حقایق برزخی قائلند گویند: صور جسمانی و اقدار مساحیه همانطور که از ناحیه ماده و استعداد حاصل می شوند و از ناحیه قابل تکثر و تمایز فردی به ظهور می پیوندداز ناحیه فاعل معطی وجود تکثر و تمیز حاصل می گردد نظیر صور خیالی موجود در نفس در مقام ادراک متخیلات که به نفس خلاقه قیام صدوری دارند و به براهین مذکور صور خیالی از ماده تجرد دارند.به این تقریر که نفس صور برزخی و مثالی حاصل از  نفس ناطقه اند و اقدار مساحیه از عوارض و لوازم غیر منفک از صور خیالیه اند و این صور متنزل از عقل در برزخ نزولی عین صور حاصل در عالم زمان و مکانند در صورتی که در هیولا نباشند.
4-اقسام برزخ از برزخ نزولی و صعودی
برزخ و مثال بر دو قسم است : برزخ و مثال نزولی و مثال و برزخ صعودی .عالم مثالی عبارتست از عالمی روحانی و مجرد وموجود از جوهری نوری یا نورانی که از لحاظ جسمیت وتجسم یعنی جسم بودن و محسوس و متقدر بودن شبیه جواهر جسمانی موجود در عالم ماده و از حیث تجرد و براءت از قبول حرکت و اباء از تفیر و کون و فساد شبیه است به عوالم عقلانی از جواهر مجرد ه و عقول مطهره و ارواح عالیه و حروف عالیات.
برزخ نزولی غیر از برزخ  صعودی است . برزخ نزولی از تجلی عقول به صورت عالمی مستقل الوجود و منفصل از غیر (خیال انسانی) بذاته موجود است و وجود بعد از طی مدارج عوالم برزخی که از آنها در لسان شرع و کتب سماوی تعبیر به سماوات شده است به عالم ماده و هیولا می رسد و ماده چون قوه وجود و قابل کمالات غیر متناهیست باستمداد از فیض حق به طرف کمال سیر می نماید و بعد از آن که به صورت انسان یا حیوان کامل الوجود در آمد دارای قوه خیال مجرد از ماده می شود. فیض ، در قوس  نزول از عقل شروع نموده و به ماده ختم می شود و به عبارت دیگر فیض ، در قوس نزولی بعد از طی جمیع مدارج  اشرف به اخس می رسد ولی در قوس صعود از اخس شروع نموده و بعد از طی مدارج اخس به اشرف می رسد لذا قاعده امکان اشرف جاری در قوس نزول و قاعده امکان اخس جاری در قوس صعود است و بعد از تحقق قوس صعودی دایره وجود تمام می شود و نهایات به بدایات رجوع می نماید. 
برخی از حکمای دوره اسلامی به تجرد برزخ نزولی معتقدند و اثبات نموده اند که فیض وجود قبل از رسیدن به عالم ماده و اجسام باید جمیع مراتب برزخی و مثالی را طی نموده تا به عالم ماده برسد و وجود بعد از سریان در عوالم عقول طولی و عرضی و ماء نازل از سماء اطلاق به اراضی تقیید بعد از سیراب نمودن اودیه عقول مجرده بوادی عالم مثال وارد می شود و از آن جا نازل میشود به اراضی عالم  ماده که آیه«انزل من السماء ماءَ فنزلت اودیه بقدرها...» مطابق تفسیر اهل عصمت و طهارت و اولیاء کاملین ناظر به این معناست و مراد از ماء (آب) وجود است که وارد شده است :«اول ماخلق الله الماء».
اصح اقوال در بدن مثالی بر تقدیر صحت وجود مثال قولیست که صدرالمتألهین بیان نموده است که : به تجرد خیال و عدم حلولش در ماده و بقای آن با نفس ناطقه بعد از مفارقت از بدن . پس همچنانکه نفس زید مثلاَ در عین تعلق به بدن تخیل بدن خود و جمیع اعضا و اجزای ظاهری و باطنی می کند و آن بدنی است لامحاله خیالی غیر بدن محسوس به حواس ظاهره و آن بدنی است که درخواب خود را به آن بدن مشاهده می کند بعد از مفارقت از این بدن محسوس نیز همان بدن خیالی که متخیل او بود با اوست.
5-معراج جسمانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)  دلیل بر وجود تجرد نفس
درباره معراج بدنی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به عبارتی از ملاصدرا برخورد نکرده ایم که مبسوط و صریح در مورد آن بحث فرموده باشد، ولی طبق مبانی او می توان به روشنی دریافت از آنجا که نفس و بدن در یکدیگر تأثیر دارند و کسانی که احکام دنیا بر جان ایشان غلبه دارد، نفس آنها را تحت تأثیر قرار می دهد و درمقابل ، احکام روحانیت و عقلانیت بدن کسانی که روح قوی و نفس قدسی  دارند، را تحت تأثیر قرار میدهد. لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)به دلیل وسعت قلب و غلبه روحانیت در ایشان می تواند برای خود بدن های متعددی خلق کند که در یک لحظه در هر جای جهان حضور داشته باشد.
6-اثبات عالم مثال از طریق حرکت جوهری ملاصدرا
تکثر فردی در عالم برزخ( که دارای مراتب و بازای هر فرد از انواع حقیقی فردی برزخی موجود است ) باید مستند به جهات موجود در فاعل یعنی عقل مجرد باشد وطبقات برزخی و افراد انواع برزخی به حسب رتبه وجودی بر موجودات عالم ماده تقدم دارند و عقول لاحقه منشأ حصول کثرت وافی به صدور اجسام برزخی از عقول طولیه نمی شوند وجمیع افراد انواع موجود در برزخی به حسب وجود در عالم ماده به مقام تجرد عقلانی نمی رسند. دیگر آنکه نفوس حیوانی وکذلک نفوس انسانی در مقام تخیل تجرد برزخی دارند و صریح وجود آنها جسمی است عین حیات ودرک و این تجرد در قوس صعودی حاصل می شود باید منشأ تکثر داشته باشد لذا حرکت جوهری یکی از ارکن اثبات عالم مثال در قوس صعودیست و به کون و فساد وجود تجردی حاصل نمی شود چون صورت برزخی حلول در ماده ندارد تا صورت کائنه بعد از صورت فاسد وارد بر هیولی وارد شود و این خود یکی از دلائل حصول و وجود حرکت در جواهر عالم ماده است با اینکه وجود کون و فساد ملازم است با خلو هیولی از صورت در آنی از آنات وهذا ایضاَ دلیل علی وجود الحرکه فی الجواهر چون هر صورت حال در هیولی با هیولا متحد است و نسبت به صورت لاحقه نفس صورت سابقه هیولاست از برای آن.  این برهان دلالت دارد بر تجرد قوه خیالیه و تجرد برزخی نفوس انسانی در مرتبه ادراک جزئیات و باید فهمید که مراد از محل صور در کلام مستدل محل قابلی و موضع انطباعی نیست بلکه مراد محل به معنای عام یعنی محل اعم از مبدء صدوری و فاعلی و مبدأ قابلی و انفعالی است.
7-تشبیه عالم برزخ به آینه
تشبیه عالم برزخ به آینه مانند صورتی که در آئینه می افتد آن صورت فقط حکایتی از شکل و اندازه و رنگ رخسار است نه از واقعیت وحقیقت آن شخص صاحب صورت، عقل و سخاوت و شجاعت و سایر ملکات معنویه او را نشان نمی دهد و از آن بالاتر نفس ناطقه او را نیز که اصولاَ دارای شکل و صورت نیست نشان نمی دهد.
بنابراین آنچه در این عالم ماده مشاهده می کنیم فقط نمونه ای است از عالم برزخ نه خود عالم برزخ . حقایق برزخیه اصولاَ قابل پائین آمدن و نشان دادن در آئینه ماده نیست، بلکه عالم ماده آنچه را که در خود از عالم برزخ نشان می دهد فقط به اندازه سعه و گنجایش خود ماده است .
همچنین عالم قیامت وحقایق ظاهر عالم نفس ، قابل پائین آمدن و نشان دادن در آئینه برزخ و صورت مثالی نیست، و آنچه را که برزخ از قیامت نشان می دهد فقط به اندازه خود و در خور گنجایش خود اوست.
8-وحدت عوالم در قوس صعود و نزول
ملاصدرا درباره مغایرت بهشت آدم (علیه السلام) و بهشت معاد می فرماید: اگرچه بهشت آدم (علیه السلام) با بهشت معاد موازی است واین دو در برابر هم قرار دارند ولی باهم متفاوت هستند؛ زیرا بهشت اول که به آن «عالم ذر» نیز می گویند ، برای همه واقع می شودولی بهشت معاد فقط مخصوص انسان های مؤمن است و در برابر عوالم بدایات که در قوس نزول واقع هستند عوالم نهایات وجود دارد که  انسان با ترقی خوبش به آن می رسد؛ ولی عین یکدیگر نیستند و تعبیر«دو قوس » برای آن است که تفاوت آنها مورد توجه قرار بگیرد. وی می فرماید : تفاوت میان عوالم اولی و ثانوی در قوس نزول و صعود فقط از جهت صعود انسان به آن عوالم است ، ولی درحقیقت ، این عوالم متحد و عین یکدیگرند؛ زیرا این عوالم متفاوت باشند،به دو برزخ و دو جهان معقول که هرکدام تام و شامل همه موجودات مثالی و عقلانی باشند نیاز است . و اگر هر عالمی فقط شامل تعدادی از موجودات برزخی یا عقلانی باشد هیچ کدام از این عوالم تام و کامل نخواهد بود. بنابراین، فقط یک جهان عقلانی در سلسله علل جهان مادی موجود است و نفس انسان توان ترقی و رسیدن به آن را دارد و به همین شکل نیز یک جهان مثالی با موجودات مثالی وجود دارد که انسان توان ارتقاء به آن را دارد.
اهل فن درک می¬کنند که حقایق موجود در عالم ماده به اعتبار وجود برزخی و عقلی فرد بالذات از برای خود نیستند و افراد انسان مادی در مقام وجود برزخی و کینونت مثالی به وجودی جمعی موجودند وهمچنین کینونت عقلی آنها عبارتست از تحقق به وجود عقلی و انسان الهی عبارتست از وجود انسان در علم عنایی حق به وجود جمعی الهی لذا در این عوالم عصیان تحقق ندارد و بهشتی که آدم از آن هبوط نمود وخارج شد غیر از بهشت متحقق در مثال صعودی و جنت اخروی است و به همین جهت بهشت نزولی دارتکالیف تشریعی قابل اطاعت و عصیان نبود و گناه تکوینی وسیئه لازم حد امکانیست ومحققان شیعه که انبیاء را معصوم می دانند به همین نحوی که ذکر شد از اشکال جواب داده اند.
در تفسیر قمی از پدرش و او بدون سند روایت آورده که: شخصی از امام صادق (علیه السلام) از بهشت آدم پرسید که آیا از بهشت های دنیا بوده؟ و یا از بهشتهای آخرت ؟ امام در پاسخ فرمود: از بهشت های دنیا بوده، آفتاب و ماده در آن طلوع می کردند و اگر از بهشت های آخرت بود، آدم تا ابد از آن بیرون نمی شود.
مؤلف دراینکه بهشت آدم از بهشت های دنیا بوده، روایاتی دیگر از طرف اهل بیت علیهم السلام رسیده هر چند که بعضی از آنها در اینکه یکی از راویانش ابراهیم بن هاشم است ، مشترکند. در نتیجه مکثی که مردگان در برزخ، رسیدن روز قیامت دارند، مکث زمینی است.گفت : درزمنین چقدر از نظر عدد سال مکث کردید؟ گفتند: یا یک روز و یا پاره ای از یک روز باید از شمارگران بپرسی،شما جز اندکی مکث نکردید اگر دانا می بودید.چون درهر دو آیه (روم،56.مؤمنون،113) وقتی سؤال از زندگی برزخ می کنند، می پرسند : چقدر در زمین مکث کردید. پس معلوم می شود زندگی برزخی در همین زمین است.
9-اجزاء سه گانه نفس انسانی و جایگاه آنها
نفس انسانی سه جزء دارد که هر کدام را نشئه ای غیر از دیگری است : اولین جزء در جوهر این عالم، دومین در عالم برزخ و سومین در عالم قدس جای دارد. اولی طبع است ، دومی نفس است و سومی به اصطلاح فلسفه عقل و به زبان شریعت روح است و اگر می خواهی بگو: اولی سینه (صدر)است و دومی دل(قلب) است و سومی نور.
انسان دارای سه فرد مختلف است افراد مادی وافراد مثالی و فرد عقلانی که مثل نوری باشد وحقیقت انسان همان فرد عقلانی است و افراد انسان وقتی انسان بالفعل می شوند که به مقام تجرد عقلانی برسند و صور خیالیه انسان نیز به اعتبار قبول امتداد و باعتبار دارا بودن مقدار فرد بالذات جسمند ولی جسم عالی و کامل غیر قابل فساد و تحقق صور خیالیه به تبع وجود نفس ناطقه و ظهور این صور به صورت ظهور ظلی منافات با تجسم این صور ندارد چه آنکه هر معلول مفاض از علت ظل علت وفیء وفرع آن می باشد و افراد انسان مادی نیز اظلال وجود انسان برزخی و عقلی محسوب می شوند.
چگونگی فاعلیت و غائیت برای نفس در عقل فعال
ملاصدرا عوالم مختلف در قوس نزول (سلسله علل) و قوس صعود(ارتقای انسان) یکی تودن و فقط جنبه های آن متفاوت است . زیرا عقول نیز همانند حق تعالی سعه وجودی دارند حقیقت وانیت همه موجودات پایین تر از خود را در بردارند و ابتدا و انتهای آنها به دست ایشان است .
تفاوت جهان مادی و مجرد و مثالی نه در ماهیات اشیاء بلکه به واسطه اختلاف نحوه وجودی آن ها است . بنابراین ، هر ماهیتی در جهان مادی افراد مادی دارد در جهان مثالی افراد مثالی(یا خیالی) و در جهان عقلانی دارای یک فرد عقلانی است و تفاوت آنها با یکدیگر در چگونگی شدت و ضعف وجود آنها نه ماهیتشان است .
10-استدلال در مورد تجرد روح(نفس )
مرحوم علامه طباطبائی بحث فلسفی وعلمی  در ارتباط با تجرد نفس و موضوع روح آیا روح مجرد از ماده است ؟ (منظور ما از روح همانست که هر کس در موقع سخن گفتن از آن تعبیر به من می کند.
از طرفی می دانیم که آن حقیقت هیچ یک از اعضاء ظاهری محسوس بدن یا اعضاء باطنی که بوسیله حس و تجربه و آثار به وجود آنها پی می بریم نیست . چه اینکه بسیار می شود. از مجموع آنها که بدن نام دارد غافل می شویم در حالی که از آن حقیقت من هرگز غافل نمی شویم ، بنابراین نتیجه می گیریم که آن حقیقت غیر از بدن و اجزاء آن است . می بایست احکام ماده را داشته باشد. و دائماَ در تغییر و تحول تدریجی و قابل تقسیم و تجزیه می باشد، در صورتی که چنین نیست. آن حقیقت از هر لحاظ واحد است و هیچگونه اجزائی و اخلاطی از خارج در آن نمی بینیم. بنابراین آن حقیقت امر مستقلی است ، یعنی یک جوهر مجرد از ماده است که یکنوع تعلق و ارتباط به بدن دارد، و آن ارتباط تدبیر و تصرف است وهمین رابطه یک نحو اتحاد را میان این دو به وجود می آورد.
11-تقریر ملاصدرا
ملاصدرا از جهتی با شیخ الرئیس و از جهتی با شیخ اشراق مخالف است ؛ زیرا ابن سینا معتقد است که خیال انسان قوه ای جسمانی است . و سهروردی نیز بر این اعتقاد است که صورت های خیالی انسان موجوداتی در عالم خیال است که انسان با مواجه با آن صورت های خیالی به در ک آن ها می رسد. در توضیح نظر خود می فرماید: از آنجا که انسان به صورت پروردگارش خلق شده است ، همانند او جهانی دارد که از آفرینش مخلوقات پدید می آید. رابطه انسان با مخلوقات خود که عبارت از صورت های خیالی است از قبیل رابطه حق و خلق (یعنی رابطه فاعل و فعل) می باشد، نه همانند رابطه فاعل های طبیعی مثل بنا و نجار؛ زیرا این فاعل ها ی طبیعی نسبت به فعلشان حالت حلول و قبول دارند نه حالت صدور، و کمک می کنند تا ماده اشیاء صورت مورد نظر را بپذیرد. اما فاعلیت الهی که در نفس آدمی نیز نمونه ای از آن وجود دارد – به صورت خلق و صدور است. صدرالمتألهین بر این اعتقاد است که قوای حسی و خیالی، آلات و اسبابی هستند که نفس به وسیله آنها صور مثالی و برزخی اشیاء را در مثال اصغر ، از خود صادر نموده و در همان موطن به شناخت آنها نائل می گرددو بر این اساس نیز نفس محل از برای صور مثالی نیست بلکه مصدر آنهاست و صور نیز به نفس قیام صدوری دارند. انسان صورت های خیالی خود را می آفریند و به اضافه اشراقی و علم حضوری آن ها را درک می کند.
12-پاسخ علامه به مادی گرایان در مورد وحدت روح
در پاسخ اینکه می گویند وحدت روح را وحدت اجتماعی دارد مطلبی است که به شوخی شبیه تر است تا بجدی. زیرا شکی نیست که واحد اجتماعی در واقع و ذات خود متعدد است و وحدتی که برای آن تصور می شود یا در عالم حس است که بر اثر خطا کردن آنرا واحد می¬بیند و یا در عالم خیال مثل اینکه خانه¬ای که دارای اجزاء زیادی است آنرا در عالم خیال واحد فرض می کنیم . والا امر محسوس در حد ذات یک موجود وحدانی نیست، بلکه از نظر ذات یک امور متعددی دست به هم داده اند تا یک محسوس واحدی در خارج پدید آمده است ولی در محل بحث ما(ادراکات کثیره وارده بر مغز) چیز دیگری جز همین ادراکات کثیره درکار نیست، هر چه هست همین هاست و در عین حال همین ادراکات نزد خود یک شعور واحدی را تشکیل می دهد و این با کثرت و تعدد آنها به هیچ وجه سازش ندارد.
13-پیرامون عالم برزخ وحیات روح
ولا تقولول لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون. سوره بقره ، 154. در این آیات خداوند اوصافی برای حیات بعد از شهادت ذکر کرده مانند: روزی گرفتن ، شاد بودن از نعمتهای خدا، که هیچگونه سازش با آن حیات خیالی ندارد و از اوصاف حیات واقعی خارجی است .
بعدی ندارد که عده ای از مسلمانان در اواسط زمان پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله که این آیات نازل گردیده از حیات برزخی غافل بوده اند و لازم بوده آنها را به این  حقیقت واقف کنند، زیرا آنچه به طور مسلم مسلمانان تا آنوقت دانسته بودند موضوع حشر و نشر در قیامت بوده که نصوص غیر قابل تأویلی درباره آن نازل شده بود. و اما در فاصله میان مرگ و قیامت (یعنی عالم برزخ ) اگر چه قرآن بیاناتی درباره آن فرموده ولی طوری نبوده که از ضروریات و بدیهیات قرآن باشد، و لذا ملاحظه می کنیم این موضوع در میان مسلمانان مورد اتفاق نیست و حتی امروز هم بعضی منکر آن هستند و روح را مادی می پندارند و معتقدند پس از مرگ این ترکیب بکلی بهم می خورد و بعداَ در قیامت خداوند آن را بهحال اول برای حساب و جزاء باز می گرداند.
«ولا تحسبن الذین قتلوفی سبیل الله امواتاَ، بل احیاء عند ربهم یرزقون، تو مپندار کسانیکه در راه خدا کشته شده اند اموات هستند، بلکه زنده اند ونزد پروردگارشان روزی می خورند ».
بعضی گفته اند که این آیات فقط درباره شهداء بدر نازل شده وحیات برزخی منحصر به آنهاست و هیچکس حتی شهداء دیگر وپیغمبران حیات برزخی ندارند. چه خوب می گوید یکی از بزرگان درتفسیر آیه: استعینوا بالصبر و الصلوه که از جمله اموری که باید در مقابل آن از خدا صبر خواست همین نوع مطالب بی اساس است . از آنچه گفتیم روشن شد که آیه شریفه مزبور دلالت بر حیات برزخی دارد. همان حیاتی که به نام عالم قبر نامیده می شود و برزخ در میان مرگ و عالم قیامت است و در آنجا مردگاه تا قیامت معذب یا منعم خواهند بود.
سوره آل عمران، آیات 169/170/171  می رساند که کشته شدگان در راه خدا از این که  افراد خانواه شان را در نعمت و فضل و انتفاء خوف و حزن می¬بینند، خوشحال و شادان می گردند. بازماندگان این افراد عمل صالح انجام می¬دهند و چون خداوند اجر مؤمنین را ضایع نمی گرداند، نیکیهای آنان را به حساب می آورد و از بدی هایشان در می گذرد و برکات خویش را بر آنان افاضه می¬نماید. کشته شدگان همه اینها را می¬بینند.
آیه شریفه بر حیات برزخی دلالت دارد واین حیات برزخی همان عالم قبر است ، عالمی است متوسط میان مرگ و قیامت که درآن عالم، افراد یا متنعم هستند و یا معذب ، تا آنکه قیامت، قیام کند. و از جمله آیاتیکه دلالت بر برزخ دارد آیه مشابه با آیه مورد بحث است که می فرماید:« ولا تحسبن الذین قتلوفی سبیل الله امواتاَ، بل احیاء عند ربهم یرزقون، تو مپندار کسانیکه در راه خدا کشته شده اند اموات هستند، بلکه زنده اند ونزد پروردگارشان روزی می خورند ».
14-ماهیت قبر
مقصود از قبر ، مکانی نیست که جسد انسان پس از مرگ در آن قرار می گیرد بلکه قبر عالمی است همانند دنیا و آخرت که  به آن برزخ نیز گفته می شود. درباره قبر و عذاب و ثواب انیان بعد از مرگ و قبل از قیامت روایت های بسیاری وجود دارد.  از برخی آیات قرآن کریم نیز استفاده شده است که انسان ها بین مرگ و قیامت ثواب و عقاب می بیند  .
ملاصدرا می فرماید: قبر انسان ها عبارت از حالت وهیئتی است که در هنگام مرگ از این دنیا رحلت کرده اند. هیئتی که شامل اخلاق و ملکات نفسانی است . نفس انسان هنگامی که بدن خود را رها می کند، در قوه خیالش که امری مجرد و غیرمادی است . شمایل خود را نگه می دارد، آن را به یاد می آورد، از تألمات آن عذاب می بیند و از خوشی های آن خشنود می گردد. انسان پس از مرگ کاری انجام نمی دهد تا ناراحتی های خود یا لذت های جسمانی را درک کند، آنچه به عنوان عذاب و ثواب قبر ذکر می شود چه چیز است ؟ ملاصدرا مطلبی را ار برخی عرفا نقل می فرماید : آدمی در همین جهان مادی ، به واسطه ملکات نفسانی و اخلاق واعمالی که دارد، جهان باطن خویش را از انواع حیوانات وحشی و آتش های سوزان یا لذت های مطبوع می سازد. اما حجاب طبیعت و انس به طبیعت مانع از آن است که بتواند باطن خودرا مشاهده کند و هر کس که چشم بصیرت پیدا کند، درمی یابد که درون او چه میگذرد.
علی بن الحسین (علیه الاسلام ) فرمود: قبر یا باغی است از باغات بهشت، و یا حفره و گودالی است از گودال های دوزخ.و در کافی بسند خود از ابی ولد دخیاط، از امام صادق(علیه الاسلام) روایت کرده که گفت: به آن جناب عرضه داشتم : فدایت شوم روایت می کنند که ارواح مؤمنین در سنگدان مرغانی سبز، پیرامون عرش طیران می کنند ، فرمود: نه ، مؤمن نزد خدا گرامی تر از این است که اورا در سنگدان مرغ جای دهد، لکن در بدنهایی مانند همین بدنها حلول می کند.
از حضرت باقر(علیه السلام) در مورد «موت» از او سؤال شد، حضرت پاسخ داد: «مرگ همان خوابی است که هر شب به سراغتان می آید، با این تفاوت که مدت آن طویل تر است و شخص از آن بیدار نخواهد شدمگر در روز قیامت» بنابراینب هیچ نیست مگر نمونه و مثالی از قیامت و این گفته حضرت که فضای قبر او تا آنجا که بینائیش یاری دهد، گسترده می شود. چه مثال چیزی نیست مگر همان حدی از ممثل که انسان درک می کند و ماورای بینائی چشم ، شیء قابل درکی وجود ندارد.
البته این وسعت و گشایش خارجی نیست کما آنکه قبر، قبرخارجی نیست بلکه مراد از قبر ، عالم برزخ مؤمن و مراد از گشایش ، اتساع و گشادی معنوی مثالی است . کسی جز ذات حضرت ربوی از این وسعت و گشادی خبر ندارد و نمی تواند این سعه را بفهمد و ادراک کند.

 


رابطه روح و بدن

رابطه روح و بدن

رابطه روح با بدن چگونه است؟

در رابطه با روح سه ديدگاه وجود دارد:
1- نظريه ماترياليستى: روح جسمانية الحدوث و جسمانية البقاء است. در اين نگرش وجود روح مجرد انسانى به كلى نفى شده و حركات حياتى آن به فعل و انفعالات فيزيكى شيميايى تفسير گرديده‏است. چنين تفسيرى داراى اشكالات زيادى است و الهيون بطلان آن را با دلايل محكمى ثابت كرده‏اند.
2- نظريه ايده آليستى: روح روحانية الحدوث و روحانية البقاء است. طبق اين نگرش روح از قبل وجود داشته و سپس با بدن متحد مى شود. اين ديدگاه كه منسوب به افلاطونيان است نيز اشكالاتى دارد از جمله چگونگى ارتباط يافتن آن با جسم در حال حاضر اين ديدگاه نيز منسوخ گرديده است.
3- نظريه رئاليستى: روح جسمانية الحدوث و روحانية البقاء است اولين بيان كننده اين ديدگاه ملاصدرا است كه بر اساس حركت جوهرى و تأييد گرفتن از آياتى چند از كلام الله مجيد، معتقد است روح بر اثرتكامل جوهرى ماده پديد مى‏آيد؛ يعنى، وقتى ماده در بستر تكاملى خود قرار گيرد به جايى مى‏رسد كه تمام چارچوب‏هاى مادى را مى‏شكند و وارد مرحله و مرتبه وجودى بالاترى؛ يعنى، «عالم مجردات» مى‏شود. طبق اين نگرش اشكالات دو ديدگاه فوق بر طرف گرديده است.
براى آگاهى بيشتر ر.ك: اصالت روح در قرآن، جعفرسبحانى.
اما اين كه در صورت مجرد بودن روح، چطور مى‏شود يك چيز مثل انسان در عين حال كه مادى است مجرد هم باشد؟ در پاسخ گفتنى است كه منظور از مجرد بودن روح، تجرد محض نيست؛ زيرا مجرد داراى مراتبى است. روح و عقل آدمى نيز مجردى هستند كه تعلق به ماده دارند و در اثر رشد و حركت ماده به وجود آمده‏اند (مثلاً جنين در اثر رشد و حركت در رحم مادر، داراى روح و حيات بشرى مى‏گردد و روح وى به طور كلى بى‏ربط از ماده نيست).
فلاسفه قائلند كه بعد از مرگ نيز روح، مجرد محض نمى‏گردد و بقاى تجردى آن در ضمن تعلق به ماده و جسم برزخى است؛ برخلاف وجود خداوند كه يك مجرد محض است.

براي آگاهي بيشتر در اين زمينه به مطالبي که در دو بخش خواهد آمد توجه نماييد. نخست به توضيح مشروحي درباره ي روح مي پردازيم و پس از آن نسبت ميان بدن و روح را، که در بردارنده ي پاسخ قسمت دوم پرسش است ، باز گو مي کنيم.
بخش نخست : توضيح عالم فرامادي روح (مطالب اين بخش از داده هاي دانش روح شناسي نوين فراهم آمده است. دانشمندان اين علم با تأکيد بر جنبه هاي روانشناختي انسان و با استفاده از روش احضار روح به حقايقي درباره روح دست يافته اند سعي ما بر آن است که داده هاي دانش معرفه النفس جديد را با آموزه هاي قرآن و روايات و فلسفه و عرفان اسلامي محک بزنيم.
ارتباط با روح و سخن گفتن با آن امري ممکن است و قرآن و روايات برآن صحه مي گذارد ر.ک: سبحاني جعفر، اصالت روح از نظر قرآن ، قم ، مؤسسه تحقيقاتي و تعليماتي امام صادق، ج ،2 1377 ، ص96 تا 145 (البته اين به آن معني نيست که تمام ادعاهاي ارتباط با روح درست و پذيرفتني قلمداد شود، بلکه سخن در مکان وقوع آن است).

فهرست مطالبي که در اين بخش خواهد آمد از اين قرار است:
1ـ موقعيت و جايگاه روح
2ـ دليل وجود روح و مکان آن
3ـ برخي ويژگيهاي روح
4ـ انسان در عالم روح
5ـ ادراکات و عواطف در عالم روح
6ـ عالم روح عالم تحول حيات
7ـ سيماي جسم غير مادي در عالم روح.
8ـ تصوير کلي طبيعت در عالم روح
9ـ منازل عالم روح
10ـ شهرهاي عالم روح
11ـ وسايل تفريح در عالم روح
12ـ آيا ارواح از آينده خبر مي دهند؟
13ـ زندگي اجتماعي در عالم روح
14ـ علني شدن حقايق در عالم روح
1ـ موقعيت و جايگاه روح
[صدر المتالهين(ره) درباره روح مي گويد: «برخي آيات مثل ؛ «نفخت فيه من روحي» که در آن «روح» به خدا نسبت داده شده است ، دلالت بر شرافت ذاتي روح دارد و تهي بودن آن از «جرم» مادي را مي رساند، و رواياتي همچون؛ «من عرف نفسه فقد عرف ربه» از شرافت روح و تجرد ذاتي آن ، و قابليت قرب الي الله در صورت کامل شدن آن حکايت مي کند»
او درباره ماهيت (= چيستي) روح و رويکرد ديني (=اسلام) به حقيقت آن مي گويد: «گروهي از انديشمندان مسلمان از طريق تفکر در اين عرصه قدم نهاده اند، برخي نيز از راه ذوق و وجدان، نه از راه تفکر و استدلال و قواعد انديشه، پاي در اين وادي گذاشته اند . سخنان اهل ذوق (=عرفا) تاويل آيات و روايات و برداشتي احتمالي است نه تفسير و نظر قطعي، بنابراين نمي توان بر آنها اشکال کرد که ؛ شما در فرايند حرام تفسير به راي گرفتار آمده ايد: خلاصه آنکه داده هاي عرفاني اي که درباره «ماهيت روح» براساس آيات و روايات به دست آمده است ، تمام حقيقت آن را بيان نمي کند، و تنها بعضي از مقامات و درجات نفسي (= ملکوتي) و عقلي(=جبروتي) روح را در بر مي گيرد، زيرا علم و ادراک مادي انسان از دست يابي به درک «تجرد روح» و مسائلي از قبيل آن ، ناتوان است. پس همان طور که خدا و رسول او(ص) و امامان(ع) از بيان حقيقت روح خود داري کرده اند ، ما نيز مؤدبانه از آنها پيروي مي کنيم و از حقيقت سري و پر رمز و راز روح ، که خفي (=پنهان) و اخفي (=پنهان تر) است، سخن به ميان نمي آوريم.»
براساس سخن ملاصدرا(ره) ، تعاليم دين اسلام هيچ گاه در مقام بيان حقيقت روح نيست زيرا فرا چنگ انسان طبيعي و ادراکات محدود او نمي آيد. رويکرد عرفاني نيز با تأويل قرآن و روايات و برداشت احتمالي از آن ، سيمايي کامل از حقيقت روح ارائه نمي دهد پس براي درک حقيقت روح چاره اي جز آن نيست که از تيرگي هاي طبيعت مادي رخت بر بست و از توجه قلبي به دنيا و مظاهر آن روي گرداند و مجرد شد. (
ملاصدرا، مفاتيح الغيب، محمد خواجوي، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چ 1 1363، 527و 529). البته قرآن و روايات از مرتبه نازله روح ، که ذهن آدمي آن را مي فهمد، سخن گفته است.
آيه هاي قرآني راجع به بهشت و نعمات محسوس (به حس مثالي لطيف و شفاف) و نيز جهنم و عذاب هاي اخروي آن مربوط به مرتبه نازله عالم روح است.
داده هاي روح شناس نوين درباره روح مربوط به همين مرتبه نازله است. بنابراين نمي توان تمام واقعيت عالم روح را در ميان داده هاي اين علم جستجو کرد.]
[صدرالدين شيرازي مي گويد: «صورت هاي حسي قوالب و کالبدهايي هستند براي صور خيالي و صور خيالي ارواح و واقعيت صور حسي هستند» (ملاصدرا، رساله الحشر، محمد خواجوي ، تهران ، انتشارات مولي، ص 47).
براساس اين ديدگاه ، که نهادي استوار يافته بر آموزه هاي اسلامي دارد، عالم ماده ، نشانه اي از عالم مثال (و به تعبير روانشناسان روح شناس؛ «عالم روح ») است.
سيد جلال الدين آشتياني، عارف نامور و فيلسوف معاصر، در شرح مقدمه قيصري، برفصوص الحکم مي گويد: «اهل معرفت گفته اند آنچه موجود در عالم حس و ماده است، در عالم برزخ نزولي به نحو اتم و اعلي موجود است، با امري زائد ، ولي حقايق موجود در عالم مثال بنحو اتم در عالم ماده نيست، بلکه عالم ماده صورت نازله و تعيين عالم برزخ است (آشتياني، جلال الدين ، شرح مقدمه قيصري بر فصوص الحکم، تهران، انتشارات امير کبير، چ 3 ، 1370، ص 507).
سخن ياد شده بر نشانه بودن عالم ماده از عالم مثال (و به عبارتي برزخ مهر تأييد مي زند)].
عالم ماده آغاز و انجام هستي نيست بلکه نشانه اي است از زادگاه اصلي - يعني عالم روح _ پديده هاي مادي اي که از ماهيت قدم بيرون مي نهند، هيچ گاه به خواص مادي خويش بر نمي گردند بکله خود را به لباس جسم غير مادي غير قابل وزن مي آرايند.
دانشمندان روح شناس به اين حقيقت دست يافته اند که تنها عالم حقيقي روح است و عالم مادي به وسيله حواص مادي انسان ساخته و يافته مي شود و اين ادراک به روح منتقل مي گردد. ر.ک: عبيد، رؤوف الانسان روح لاجسد، قاهره، دارالفکر ، 1966 م، ج 2، ص 23
[ عالم روح از ديدگاه روح شناسي نوين ، همان عالم ملکوت (و به عبارتي عالم مثال) از نظرگاه عرفاني است و به آن در آيات وروايات ، برزخ» اطلاق مي شود. اين عالم عالمي است تهي از ماده اين جهاني ماده سازنده جهان طبيعت، مرکب و فنا شونده است ولي ماده سازنده جهان ملکوت مرکب و فنا شونده نيست. اما با اين حال جهان ملکوت، جهان محسوس است که پديده هاي آن داراي تصوير، و قابل اشاره و امتيازند و به دليل «محسوس بودن» با عالم ماده تشابه دارد. (دقت کنيد که «محسوس بودن» و «مادي بودن» يکسان نيست. حس انسان نيز منحصر در احساسات مادي نيست.) بعداً خواهيم گفت که براساس نظريات روح شناسي تجربي و عرفان اسلامي، روح ساکن در عالم روح (=ملکوت) مي تواند در شرايطي خاص، در تصويري کاملاً شبيه جسم مادي متمثل گردد و پيش روي حس بينايي انسان قرار گيرد.
دانش روح شناس تجربي با چنين تجسد مثالي از انسان ارتباط برقرار کرده است به همين دليل مي توان گفت داده هاي اين علم از عالم مثال (=ملکوت يا روح) سخن به ميان آورده است و به همين خاطر احکامي که براي روح بر مي شمارد مربوط به همين عالم است. دانشمندان علم روح شناسي چنين عالمي را حقيقت يگانه عالم ماده مي دانند.
اما از ديدگاه عرفان اسلامي، که منبعث از آيات و روايات و شهود روحاني است، فراتر از عالم روح (=ملکوت) ، عوالم ديگري نيز وجود دارد، عوالمي که از هر گونه شباهت به عالم طبيعت تهي است و از هرگونه محسوس بودن يا متمايز گشتن. نشاني در خود ندارد.
عوالم فراملکوتي که در انتها به هستي مطلق و مبدا هستي (=خداوند) مي رسد، حقيقت و باطن عالم طبيعت و ملکوت است. دست يابي به ادراک چنين عوالمي، تنها از رهگذر انسان کامل فراملکوتي (پيامبران و امامان) و کشف و شهود روحاني امکانپذير است.
روح شناسي نوين که بر تجربه انسان استوار است، از درک چنين عوالمي که جاي هيچ گونه حس و تجربه اي در آن نيست ناتوان است و به همين دليل تنها عالم حقيقي را عالم روح (=ملکوت) مي داند.
براي اطلاعات بيشتر ر.ک: رساله الحشر/ 32 ـ 49 ]
[اگر اين سخن روانشناسان به معناي «هيچ انگاري» و «بطلان حقيقي جهان» باشد از نگاه فيلسوف عقل مدار سخني گزاف و نابجاست اما اگر به اين قدرت قلمداد شود که جهان مادي با توجه به ظرفيت ادراکي روح، چهره ي ديگري به خود مي گيرد، سخن يکسره صحيح و پذيرفتني است. به عبارتي آنکه که آدمي و ادراکات و احساسات او توانمند و مجرد از ماده گشت ، عام مادي را به گونه اي ديگر مي بيند و جهان نو در ديده ي عريان بين او نقش مي بندد.]
2- دليل وجود روح و مکان آن
معلومات اوليه فيزيکي روشن مي سازد که ذرات محسوس مادي از شبکه ي الکترون ها و پروتون ها ساخته مي شوند. الکترون ها و پروتون ها در فاصله بسيار زيادي از هم واقع شده اند به گونه اي که فاصله بعضي الکترون ها با هم، و نيز فاصله الکترون ها از پروتون ها، به نسبت حجم آنها فاصله ميان ستاره ها ، و يا ستاره و خورشيد به نسبت حجم آنها است! حتي اين شبکه الکتروني و پروتوني، وجود حقيقي اي به غير از آنچه حواس ما درک مي کند نيست! (الانسان روح لا جسد، ج 2، ص 56).
بايد پرسيد که چه چيزي ميان الکترون ها و پروتون هاي بي جان و مادي که نسبت به حجم سلول فاصله اي بسيار دور از هم دارند ارتباط برقرار مي سازد وباعث قوام و شکل گيري سلول مي شود؟
بدون ترديد، عامل مادي از عهده ي اين انسجام بر نمي آيد زيرا با توجه به ساختار شبکه ي الکتروني _ پروتوني عامل مادي ، سؤال پيشين دوباره مطرح مي شود. پس بايد عاملي غير مادي (=روح) در اين ميان قدم نهد و انسجام ذرات مادي را باعث گردد.(اين دليل علم روح شناسي تنها براي اثبات روح در مرحله جسم مثالي کافي است. بنابر اين دليل ، در مرتبه جسم مادي، جسمي مثالي (=غيرمادي) وجود دارد اما اين روح که در قالب جسم مثالي در کنار جسم مادي است ، آيا حقيقت ديگري دارد يا نه؟ يعني مرتبه بالا تر از عالم روح (=ملکوت) هم وجود دارد؟ از ديدگاه فلسفه اسلامي و عرفان روح در عالمي ديگر ـ که زادگاه حقيقي اوست ـ ريشه دارد و آن عالم جبروت (=مجردات محض يا عقل) است . پس روح در عالم جبروت، مجرد محض است و هيچ شباهتي به ماده ندارد. و در عالم ملکوت ، مجرد تام نيست و هنوز شباهت هاي به جسم مادي، مثل هيأت و صورت ، دارد ر. ک رساله الحشر / 47).
با توجه به آنچه گذشت، مي توان دانست که هر جا پديده اي مادي باشد و روح نيز وجود دارد و عالم روح درون دنياي مادي منزل گرفته است. (اين حرف روح شناسان براساس تغاير روح و بدن است بعدا خواهيم گفت که بدن نمود مادي روح است و تغاير جوهري ميان آن دو نيست. البته اين به آن معنا نيست که پديده غير مادي و به اصطلاح فلسفي «نفس» ، در همه موجودات از درجه کمال يکساني برخوردار است وجود غير مادي، در جماد، نبات، حيوان ، انسان و ملائکه مثالي وجود دارداما اين موجود غير مادي (=نفس) در هر موجودي از استعداد و توان خاصي برخوردار است استعداد نفس انساني، از نبات و جماد و حيوان بيشتر است و بهتر مي تواند کمالات را کسب کند و به تکامل برسد حتي يک ترکيب مکانيکي نيز داراي نفس است اما نفسي بسيار ضعيف و کم استعداد، خلاصه اين که تمام پديده هاي هستي داراي نفس (= روح) مثالي اند و از علم و شعور بهره مندند اما اين شعور و علم و حيات داراي مراتب و درجات است در برخي بسيار ضعيف مثل ترکيبات مکانيکي و در بعضي قوي مثل ترکيبات ارگانيکي و در ميان خود ترکيبات ارگانيکي نيز نفس انسان از همه توانمندتر و پر استعدادتر است.
در شرح مقدمه قيصري بر فصوص الحکم آمده است: «هر نوعي از انواع موجود در اين عالم از جماد و نبات و حيوان و انسان داراي روح و معني ومثالند و از ملکوت عالم نصيب و بهره دارند فرقي که هست ملکوت پاره اي از انواع ظاهرتر است و در برخي موجودات خفي است لذا ملکوت در جمادات غير ظاهر است ولي در نباتات تا اندازه اي ظاهر است چون نفس نباتي حظي از ملکوت دارد و تا اندازه اي از ماده جسماني ترفع دارد. در آيات و روايات طواهر و نصوص متعددي بر سريان شعور در همه حقايق وجود دارد نظير: «ان من شيء الا يسبح بحمده ولکن لاتفقهون تسبيحهم» (ر.ک : شرح مقدمه قيصري بر فصوص الحکم / 494 _ 495).
صورت انساني به واسطه داشتن مدارک و مشاعر ظاهري و باطني بزرگ ترين دليل و برهان بر وجود مطلق است و بالاترين دليل و شاهد بروجود عوالم سه گانه عالم حس (=طبيعت) و خيال منفصل (=عالم ملکوت يا به تعبيري عالم دوزخ) و عقل (=جبروت) است» براساس سخن ياد شده ملکوت انسان و استعدادات نفساني او از ديگر موجودات برتر است).

3- برخي ويژگي هاي روح
يکي از خصوصيات روح ، «حيات بخشي» به ماده ي بي جان است روح، پديده هاي مادي را جاندار و زنده مي کند و با توجه به استعداد شيء، اداره امور آن را عهده دار مي شود. ر.ک: جامي، عبدالرحمن، نقدالنصوص في شرح نقش الفصوص، ويليام چيتيک، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چ 2، 1370، ص 215 ـ 216
ويژگي ديگر آن که بر خلاف عالم ماده که در آن انديشه و اميال انساني پاي در قيود اين جهاني دارد، حقيقت و معرفت تنها قبله گاه انديشه و ميل انساني در عالم روح است. تفکر و تمايلات آدمي در جهان غير مادي از دام قيود دنيوي مي رهد و رشد و اتصال به بي نهايت را نظاره گر مي شود. عالم اثبات شده توسط دانشمندان روح شناس، انتهاي عالم نيست در عالم روح تکامل انسان به پايان نرسيده است بلکه هرگاه که روح از هر گونه نمود محسوس و متمايز، يعني جسم مثالي، تهي شد و به لطافت محض دست يافت، در عالم فراملکوتي جبروت، که از هر گونه نشان محسوس عاري است، به مقام فناي در هستي مطلق و اتصال به بي نهايت رسيده است . چنين روحي، مي تواند بي نهايت مراتب کمال را طي کند.
در کتاب مولوي نامه، «فنا» (= اتصال به بي نهايت) چنين تعريف شده است: «فنا » يعني: تعينات (هرگونه نمود مادي و محسوس ، چه محسوس به حس دنيوي و چه محسوس به حس ملکوتي) روح، در هستي مطلق و بي انتها، فاني و مستهلک گردد و وجود «روح» عين وجود حق جل و علا شود. روح فاني در هستي مطلق و پيوسته به بي انتها، قطره اي است به دريا پيوسته، وجود او و جنبش و آرامش او و هر عملي که از او صادر شود تابع درياست. (ر.ک: همايي، جلال الدين، مولوي نامه، تهران، شوراي عالي فرهنگ و هنر، ج 1، 1354، ص 98). (اين عقيده با نظر حکماي اسلامي سازگار است صدرالمتالهين مي گويد: «هر چه از اين عالم (=عالم طبيعت) بالا مي رود نخست به آن عالم که عالم اجسام رهاي از ماده است مي رسد پس جسمي که در آنجاست عين ادراک است چون آن عالمي زنده و ادراکي است که ماده در آن نيست و حس در آنجا به عينه تخيل است» (ر.ک : رساله الحشر / 38)
ويژگي هاي ديگر عالم روح از زبان يکي از دانشمندان روح شناس بدين قرار است: «هر چه بر سطح زمين مشاهده مي کنيم در آن عالم وجود دارد
[صدرالمتالهين دراين باره مي گويد: هر چه در جهان مادي پديدار است در عالم آخرت (=فرامادي) از صورتي ماندگار بهره مند است. اما ميان آسمان و زمين و حيوانات و... جهان مادي و جهان فرامادي، تفاوتي ژرف، جدايي افکنده است و اساساً تمام پديده هاي ان جهان در قالب هستي اي برتر و فرازمند که از جنس حيات جهان کنوني نيست، زندگي خود را پي مي گيرند (صدرالدين محمد شيرازي، الحمه المتعاليه في الاسفار العقليه الاربعه، قم ، انتشارات مصطفوي، ج 9، ص 268 و 295 ، 1379ه ؛ رساله الحشر، ص 39).]
مردان و زنان همانند اين دنيا در آن جهان به زندگي مشغولند. در آنجا زندگي راحت تر است و هيچ کس از خطرها و آزارها در وحشت به سر نمي برد تمام موجودات در زندگي ابدي خويش ، خوش و کامرانند و هيچ گاه مرگ بر آنها سايه نمي افکند. دنياي غير مادي (دنياي انتقال از مراتب پايين به بالاست و براساس اين انتقال جسم غير مادي حالتي را رها مي کند و به حالتي بالاتر مي رسد تغيير و تحول ياد شده از طريق تعالي و فرازمند شدن جسم غير مادي تأثير يافته از روح ، انجام مي گيرد و رشد معرفت و اخلاق را به بار مي آورد.
[تنعم انسان ها و حقايق عوالم بهشتي (=عالم ملکوت و به تعبيري عالم روح) زوال ناپذيرند و به تعبير قرآن: «و ما هم منها بمخرجين» (حجر، آيه 48) اشارات و نکات موجود در آيات و روايات دلالت دارد که ورود به برزخ بعد از مرگ خود يک حرکت تکاملي و سرفصلي از حرکت کلي تکاملي انسان به سوي حق است که با اين انتقال روح در افق بالاتري از وجود قرار مي گيرد و بعد از ورود به برزخ براساس راه و روش صحيحي که در نظام قبل داشته ، به سير و حرکت خود و به تکامل و تقرب خود ادامه مي دهد. شور و اشتياقي که در عالم برزخ با بالا رفتن ردک و شعور و يا تجلي جمال و جلال حضرت حق عايد روح مي شود موجب انجذاب او به سوي حضرت حق مي شود. (ر.ک: شجاعي، محمد ، معاد يا بازگشت به سوي خدا، شرکت سهامي انتشار ، ج 1 ، چ 2، 1376 ص 141 و 155).
از ديدگاه عرفان اسلامي عالم روح (=ملکوت) محکوم به حکم مواد جسماني نيست و از حرکت و تجدد و کون و فساد و فنا معراست ، در لسان شرع انور از آن تعبير به عالم برزخ شده است جسم نوراني، علمي، زنده و حي است و حيات ذاتي وجود عالم مثال است : «و ان الدار الاخره لهي الحيوان لو کانوا يعلمون» (عنکبوت، آيه 64) (ر.ک شرح مقدمه قيصري بر فصوص الحکم ، ص 484). ]
مهم ترين ويژگي حيات عالم روح ، تاثير روح در ماده است اين تأثير بدون هيچ استثنايي در همه پديده هاي جهان فرا طبيعي ديده مي شود زيرا هستي و حيا ت آن جهاني، تنها لباس غير ماديت (=روحي و عقلي) در بر دارد و در حقيقت آفرينش به فکر روش زندگي روزمره حيات عقلي به حساب مي آيد.(از ديدگاه عرفان اسلامي تصرفات و ابداعات برزخي ناشي از اقتدار روح است و ماده برزخي چون به صرف تجلي روح و ظهور و تعين نفس قائم است و احتياج به جهات اعدادي از قبيل حرکات و استمالات و تدرجات ندارد و قابل محض است و تابع مشيت و اقتدار ارواح است (يعني آنچه را بخواهد مي آفريند) ر.ک: شرح مقدمه قيصري بر فصوص الحکم / 511).
مثلاً به سبب مرگ فيزيکي، جسم غير مادي انسان در عالم فرامادي عريان متولد مي شود اين جسم جديد، نيازمندي خود به لباس را احساس مي کند و عقل (=روح) لباسي متناسب و مانوس با زندگي دنيوي او، براي او مي آفريند.
ساکنان عالم روح با انديشه خود گل ها و نباتات و ... را مي آفرينند (لازم به يادآوري است که جسم مخلوقات مثالي (=روحي) شفاف تر و لطيف تر (=نوراني تر) از جسم پديده هاي عالم طبيعي است و در واقع سراسر عام روح (=ملکوت) را ظرافت و لطافت در بر گرفته است در مقام تشبيه، اکسيژن و هيدروژن هر دو از خانواده گازها هستند . و از چنان شفافيتي برخوردارند که باچشم ديده نمي شوند، اما وقتي به هم مي پيوندند و آب را پديد مي "آورند ، از لطافت پيشين آن کاسته مي شود و به صورت آب نمودار مي گردد حال اگر "آب نيز در شرايط برودت منجمد شود، لطافت خود را از دست مي دهد پس براي تقريب به ذهن مي توان گفت که موجوات طبيعي همچون آب هستند و پديده هاي عالم روح همچون اکسيژن و هيدروژن وقتي آب لطافت پيدا کند به صورت گاز در مي آيد و اگر از لطافتش کاسته شود به صورت يخ جلوه گر مي شود البته اينها همه تشبيه بود و حقيقت چيز ديگري است).
ديگر نيازي به روش هاي کشاورزي نمي بينند. در جهان عقل تمام اجسامي که از نظر ساکنان عالم ماده خشک و بي روح اند ، محسوس و زنده يافت مي شوند زيرا هر پديده ي به ظاهر سخت و بي روح دو بعد دارد، بعد مادي و بعد غير مادي چنين تأثيري ، با ترقي و پيشرفت حيات و هستي افزون مي شود و با پايين آمدن کاستي مي پذيرد. (ر.ک : الانسان روح لا جسد ، ج2، ص 113 - 117).
4. انسان در عالم روح
انسان در جهان غير مادي به صورت «مرد» و «زن» زندگي مي کند (در روايات اسلامي آمده است که روح در همان شکلي که در دنيا داشته به بهشت مي رود. (ر.ک: انسان از آغاز تا انجام / 85 ـ 86)بنابراين مرد و زن بودن روح در عالم آخرت امري صحيح است هر چند مرد و زن بودن متناسب با آن عالم است).
آن کس که در سنين جواني به آن عالم قدم نهاده هميشه جوان خواهد ماند و آن که در طفوليت به آنجا پا گذارد، رشد و نمو مي کند تا به سنين جواني برسد و شخصي که در سالهاي پيري در آنجا قدم نهد، تدريجاً به عالم جواني بر مي گردد زيرا عالم روح، عالم جواني و نشاط است، نه پيري و کسالت. (الانسان روح لا جسد ، ص 2، ص 94).
[از ديدگاه هاي عرفاني، عالم روح شبيه عالم ماده است و موجودات ساکن آن به صورت لطيف و تهي از ماده و حرکت، به زندگي مشغولند پس مرد و زن دنيوي، با صورتي زيباتر و لطيف تر، بسيط و تهي از ماده، در آن جهان مسکن گزيده اند. ولي تمثل و تجسد انسانها ، بستگي به اقتدار روح و نوع تجلي آن دارد. پس مي شود روح يک انسان به صورت پير ، جوان و کودک تجلي و تجسم پيدا کند . شايد هم تجلي و تجسم روح بسته به ادراک و اميال و اعمال او در دنيا، او را از صورت و تجسم انساني بيرون آورد. قرآن درباره کسي که به جاي قسط و عدل ظلم و جور روا داشت مي گويد: «و اما القاسطون فکانوالجهنم حطبا» (جن، آيه 15). چنين انسان ظالمي، از ديدگاه قرآن ، خود هيزم افروخته است. يعني نفس و روح او به صورت آتش افروخته تجلي مي کند او ديگر صورتي از انسان در خود ندارد. بلکه تجسد و تجسم آتش است.
درباره انسان هاي مقرب نيز آمده است: «فاما ان کان من المقربين. فروح و ريحان و جنه نعيم» (واقعه / 88 _ 89). بنابراين آيه روح پاک و نوراني، به صورت روح و ريحان، و بوستاني از نعمت تجلي مي کند. و جسم مثالي او، در هيأت حيات و راحتي و بهشت ، متسجد مي شود.
5. «ادراکات و عواطف در عالم لوح »
ادراکات و عواطف آدمي با رشد و نمو عقل کامل و بالنده مي شود و در حقيقت هر انساني به تناسب اندازه و نوع انديشه و ميلي که در اين دنيا داشته در آن جهان بقا و بالندگي پيدا مي کند [کساني که در اين عالم مطالب عقلاني و فضايل کسب کردند، راه برزخيشان کوتاه است و زود به عالم تجرد عقلاني مي رسند و سير برزخي آنها کمتر مي باشد.(اردبيلي، عبدالغني، تقريرات فلسفه امام خميني(ره) اسفار، تهران ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، ج 1، 1381، ص 72).]
وقتي انسان قدم در جهان روح گذاشت، انديشه ها و اميالي که با خود به همراه آورده تدريجاً رشد مي کند تا به بي نهايت برسد زيرا از بي نهايت سرچشمه گرفته و به سوي آن رهسپار گرديده و از اين طريق به معرفت «خير» و «حق» دست مي يابد.
البته اين دگرگوني معرفتي و اخلاقي تدريجاً صورت مي پذيرد و سرعت آن با توجه به درجه ي استعداد روح تغيير مي کند. حال آن کس که انديشه ها و تمايلاتش نادرست و ناپسند بود از دست يابي سريع به معارف جديد و فضايل زيبا باز مي ماند چنين شخصي به تناسب افکار خطا و اميال ناپسند خويش ، مراحل و موانعي ـ که زاده ي آن انديشه ها و تمايلات است ـ را در عالم غير مادي برزخ يا قيامت پشت سر مي گذارد تا بتواند به تعالي دست يابد (الانسان روح لا جسد، ج 2، ص 96).
6. «عالم روح عالم تحول حيات»
مرگ جسم مادي انسان منجر به انفجار دايره ي حيات محدود مادي او مي شود. وقتي با خروج از شکم مادر به عالمي پا مي گذاريم که ارتباط با عالم جنيني را از هم مي گسلد، چرا نپذيريم که عالم پس از حيات مادي حياتي ديگر به ما ارزاني مي دارد و روح را مرحله به مرحله و بيشتر و بيشتر دگرگون مي سازد (ر.ک الانسان روح لاجسد، ج 2،ص94).
[به تعبير قرآن حيات برزخي، حياتي نوين و ذاتي است که هيچ گاه فناء در آن راه پيدا نمي کند «و ان دارالاخره لهي الحيوان لو کانوا يعلمون» (عنکبوت، آيه 64)]. مجموع اشيايي که در عالم ماست اگر در آن عالم قرار گيرد نظير حلقه اي است که در بيابان وسيع و بزرگي که تناهي نداشته باشد و اطراف آن مرئي نباشد قرار گرفته باشد (ر.ک: شرح مقدمه قيصري بر فصوص الحکم، ص 490).
7. «سيماي جسم غير مادي در عالم روح»
در دانش روح شناسي نوين اثبات شده است که روح بدون هيچ واسطه اي در ماده ي جسم غير مادي تأثير مي گذارد و از اين طريق مظهر و نمود خارجي جسم غير مادي را آشکار مي سازد.
[از ديدگاه عرفاني روح نسبت به بدن برزخي قدرت و سيطره تام دارد و تصرفاتي ارادي در آن دارد. از قبيل تخلخل، و تکاشف ، که به بصر مطلقو مقيد رؤيت نمي شود، در صورت تخلخل و گاهي به بصر مقيد ديده مي شود در مقام تکاثف خلاصه کلام، نفس و روح تاثير آن در بدن مادي و برزخي به اعتبار سيطره بر بدن دارد. بدن برزخي از سنخ اثير ، و بدن دنيايي از سنخ ماده و استبدال و تحليل است ، غايت الامر، تأثير روح در بدن دنيايي قهري و طبيعي و در برزخ و مثال ارادي است لذا در تشکلات و ظهورات و مقادير و الوان تابع اراده روح است. (ر.ک: پيشين / 511). در نتيجه جواني روح ، جواني و ابديت را براي جسم غير مادي به ارمغان مي آورد.
(بصرمطلق: اگر چيزي به چشم نزديکي بسيار يا دوري زياد داشته باشد ديده نمي شود اگر شما دستتان را بر چشمتان گذاريد و فشار آوريد. چشمان شما دستتان را نمي بيند زيرا خيلي به آن نزديک است. و همين طور اگر بزرگترين پديده عالم مادي از شما دور باشد آن را نمي بينيد.
نزديکي و دوري بايد مقيد و داراي حد متناسبي باشد تا فرايند ديدن رخ دهد اگر اين نزديکي و دوي به چنين تناسبي رسيد، (بصر مقيد) معنا پيدا کرده است و ديدن شيء حاصل شده است حال اگر جسم مثالي کاملاً متبلور و متجسد شد و نسبت به دستگاه بينايي ، در وضعيت و حد مناسبي قرار گرفت، مي توان با چشم آن را ديد. اما اگر وضعيت آن نسبت به چشم و دوري و نزديکي آن مناسب نبود و کاملاً متجسد نشد انسان توان ديدن آن را نخواهد داشت (=يعني بصر مطلق بوده است نه مقيد)).

سيماي جوان جسم غير مادي، با نوع تمايلات و انديشه هاي روح تناسب دارد اين سيما به اندازه علاقمندي انسان به حقايق پاک و مقدس و زندگي با آنها زيبايي پيدا مي کند زيرا در جهان روح چهره ي حقايق بي هيچ پرده اي عيان مي شود و جان همراهان دوستدار خويش را به شکل خود را در مي آورد. صدرالمتالهين اين نظر را مي پذيرد و با برخي از آيات قرآن تأييد مي کند (ر.ک: الحکمه المتعاليه في الاسفار الاربعه العلميه 9 / 294 ـ 296 - الانسان روح لا جسد ، ج 2، ص 103).
8. «تصوير کلي طبيعت در عالم روح»
دانشمندان روح شناس همگي برآنند که عالم روح عالمي حقيقي است و چنانچه برخي گمان مي کنند عالم خواب و رؤيا نيست بلکه نشاط و حيات عالم روح بر نشاط و حيات عالم ماده فزوني دارد و هيچ کدام از پديده هاي زيباي طبيعت دنيا نيست که در آنجا ديده نشود. البته زيبايي و لطافت مناظر جهان روح را نمي توان با زيبايي مناظر دنيا مقايسه کرد زيرا ما در جهان مادي تنها سايه اي از اشياء موجود در جهان روح را نظاره گريم اما حقيقت زيباي پديده ها در آن جهان خانه دارد زيرا زادگاه اصلي حقايق (=پديده ها) عالم روح است(ر.ک : الانسان روح لا جسد 105.2
به عقيده ي ملاصدرا ماده ي تشکيل دهنده ي عالم روح از ماده ي جهان مادي لطيف تر است(ر.ک: پيشين، 222).
9. منازل عالم روح
چون طبيعت حيات در عالم روح ، تهي از امور مادي است، در نتيجه منازل آن جهاني، مکاني براي پخت غذا يا نوشيدن آب وجود ندارد. چيزي که در آنجا به فراواني ديده مي شود منازل مخصوصي براي استقبال ميهمانان است [در برخي روايات است که وقتي شخصي در بهشت وارد مي شود، بهشتيان با توجه به اينکه او در شکل دنياي خود وارد شده او را مي شناسند و با او سخن مي گويند و در حقيقت از او استقبال مي کنند. (ر.ک: انسان از آغاز تا انجام / 85 ـ 86] و برخي منازل براي خواب ارواح تازه وارد در نظر گرفته شده است تا اين ارواح طبق عادت قديم _ که اندک اندک با رشد ادراکات از بين مي رود _ در آنجا بخوابند.
در بعضي منازل هم، مکان هايي براي عبادت وجود دارد زيرا عبادت از موقعيت والاتري نسبت به حيات دنيوي برخوردار است و اين جايگاه ارزشمند، به خاطر احساس نياز افزونتر ارواح به قدرت آفرينش ، به دست آمده است.
هر خانه اي باغي پر از گل دارد و درها و پنجره هايي که باز و بسته مي شود. منازل عالم فرامادي از زيراندازهايي بسيار زيباتر و چشم نوازتر از زيراندازهاي عالم مادي بهره مند است که با توجه به نوع .تمايلات و انديشه هاي روح ، با آن فرش شده است (ر.ک: الانسان روح لا جسد 117.2).
[قبلاً گفتيم که از ديدگاه عرفاني جسم مثالي ساکنان عالم روح، تجلي و نمود روح است پس روح با توجه به ادراکات و اميال خويش، به تجلي آنها دست مي زند و از گذر اقتدار شدت و ضعف آن تصوراتش را در خارج متجسد مي کند. پس نوع منازل و ويژگي هاي آن بستگي به تجلي روح دارد بايد ديد که روح با چه نوع ادراکات و اميال خو گرفته و عادت کرده است. اگر عادت او به عبادت بوده است ، منزلي مي آفريند براي عبادت، اما نه عبادتي همسان عبادت دنيوي و با شکل و شمايل ان، زيرا در آن دنيا تکليف نيست، بلکه او با توجه به عبادات پيشين خود، سير تقرب به سوي خداوند را طي مي کند و به تکامل دست مي يايد. آن کس هم که در دنيا هم و غمش خوردن و اکل و شرب بوده است و تنها به مطبخ و آشپزخانه توجه داشته است، منزل و مطبخي مي آفريند و با تصور خوراکي ها، لذت آنها را بدون وجود مادي آنها ادراک مي کند ( يعني بدون لب و دندان و غذا طعم لذيذ غذاهاي دنيوي را حس مي کند).]
10. شهرهاي عالم روح
در عالم فرا طبيعي شهرهايي زيباتر از شهرهاي جهان کنوني بنا شده ست خانه هاي اين شهر ها طبقات متعدد دارند و منزلي را نمي يابي که به خاطر فراواني مردم و کمبود جا مشترک باشد زيرا در آنجا مشکل کمبود جا و مکان در ميان نيست. زيبايي اين منازل تنها در رونق و رنگ آميزي و پرنوري آن خلاصه نمي شود بلکه جمال ان را بايد در انديشه هاي زيبا و پر برکتي جستجو کرد که روح با آن تغذيه شده است.
در اين شهرها حرکات و نقل و انتقال شهري با هياهو سر و صدا همراه نيست زيرا هرگونه نقل و انتقال و حرکتي از را ه انديشه انجام مي پذيرد و البته در برخي موارد به دليل عادت يا لذت ، وسايلي براي نقل و انتقال مي آفرينند.(همان / 121).
11. وسايل تفريح در عالم روح
تمام وسايل سرگرمي اين دنيايي در آن جهان نيز هست و ارواح به تناسب اميال و ادراکات خويش به آفرينش آنها دست مي زنند و نسبت به آنها معرفت پيدا مي کنند، (ر.ک: الانسان روح لاجسد 2/129)
لازم به يادآوري است که وسايل سرگرمي عالم روح، بسيار لطيف تر از وسايق تفريح دنيوي است و در ظرافت و شفافيت غيرقابل قياس با آن است.
12. آيا ارواح از آينده خبر مي دهند؟
همانطور که ما مي توانيم با توجه به مقدمات اتفاقات آينده، آينده را پيش بيني کنيم، روح نيز مي تواند به چنين مقدماتي بنگرد و نتايج احتمالي را باز گويد. البته او از اين مقدمات آگاهي بيشتري دارد زيرا انديشه او از قيد بندهاي دنيايي آزاد و رهاست. حال هر چه رشد ادراکي روح کامل تر گردد، اين قيود بيشتر برطرف مي شود و آگاهي روح از آينده فزوني مي يابد. و بسياري از اوقات روح بلند انديش به خاطر مصالح خاص آينده را آشکار نمي سازد، (همان، 2/140)
[ بررسي کلام روح شناسان با توجه به داده هاي عرفان اسلامي: در عالم روح تکامل وجود دارد. بر اساس اين تکامل، روح مرتبه پايين را وا مي نهد و به مرحله بالاتر قدم مي گذارد، سپس نوعي انتقال و حرکت در جهان ملکوت ديده مي شود، البته نه حرکت به معني کون و فساد و فنا (يعني روح مرتبه اي از آنان را پشت سر مي گذارند و به مرتبه اي بالاتر دست مي يابد) و به تعبيري حرکت به معني «لبس بعد اللبس» چنين تکاملي کل اجسام و پديده هاي ملکوتي را فرا مي گيرد. بنابراين کل عالم ملکوت، عالمي دگرگون شونده و متکامل است (دقت شود که در جهان ملکوت حرکت جوهري وجود ندارد). از سوي ديگر وجود پديده هاي برزخي، وجودي ادراکي و علمي (=تخيلي، يعني خيال منفصل موجود در خارج) است، و تا حد زيادي از محدوديت هاي عالم ماده، تهي است. در عالم روح حقايق موجودات بر ملا شده است و موجوداتي که در يک مرتبه هستند مي توانند به حقيقت خود بنگرند.
همچنين گفته شد که تمام پديده هاي طبيعي، از مثال حقيقي در عالم روح برخوردارند. پس موجودات عالم روح مي توانند، با توجه به مرتبه خود، و با عنايت به اقتدارشان، به مثال حقيقي پديده هاي طبيعي علم پيدا کنند. پس امکان دارد که يک روح مثالي (ملکوتي) از احوال ديگر ارواح هم رتبه خود يا از آينده جهان و انسان طبيعي، با عنايت به مثال ملکوتي (= برزخي) آن، و با توجه به اقتدار و استعداد خود، خبر دهد. ولي چون گفتيم عالم روح عالم تکامل و دگرگوني است، امکان پيشگويي غلط يک روح ضعيف وجود دارد. البته هر قدر که اقتدار روح افزون شود، پيشگويي او نيز درست تر خواهد بود.]
13. زندگي اجتماعي در عالم روح
در عالم فرا مادي، جوامعي بر اساس تشابه و همگوني تمايلات و ادراکات پديد مي آيد. اين تشابه از طرفي بيشتر و عميق تر از تشابهات به وجود آورنده ي جوامع جهان مادي است و از سويي به خاطر پيراستگي از هر گونه قيود مادي، جوامعي گوناگون و بي نهايت به وجود مي آورد، (گفتيم که عالم ملکوت برآمده از اقتدار روح و تجلي آن است، اينک اضافه مي کنيم که هر روح ملکوتي، با توجه به ادراکات و اميال خويش، از اقتدار و تجلي خاصي برخوردار است. ممکن است اقتدار بعضي ارواح ملکوتي در آفرينش حقايق نوراني الهي، و اقتدار برخي ديگر در تجلي صفات جلال خدا باشد و مثلاً به آفرينش غضب، که از صفات حلال خداست، دست بزند. اين ارواح که مظهر جمال و جلال الهي اند، در ميان خود نيز مراتب و درجات گوناگوني دارند و از اقتدار ها و استعدادها، و ادراکات و اميال متفاوتي بهره مي برند. اين استعدادها و اقتدارهاي بي نهايت متفاوت و متکامل، باعث ادامه جهان ملکوت تا بي نهايت مي شود.)
در چنين عالمي ارواح مناطق بالاتر مي توانند براي خدمت يا زيارت، به مناطق فرودست فرو آيند اما ارواح مناطق پايين تر چنين تواني ندارند زيرا ادراکات و اميال آنها، قدرت پرواز به فرا دست ها را نمي دهد، (ر.ک: الانسان روح لا جسد، 2/144)
[چون در تکامل برزخي (= روحي)، روح کمال مرتبه پايين را وا مي نهد و به کمال بالاتر راه مي يابد، پس روحي که هنوز در مرتبه پايين جاي دارد، و به دليل عدم اقتدار خويش قدرت راه يابي به مرحله بالاتر را ندارد، نمي تواند به عوالم بالاتر پران شود و با ساکنان آنجا ارتباط برقرار کند.
اما ارواح مناطق بالاتر که اقتدار روحي کاملتري دارند، از امکان سفر به مناطق فرودست برخوردارند، و مي توانند با ارواح آنجا رابطه برقرار سازند.
شايد يکي از راه هاي درک چگونگي دستگيري و شفاعت ارواح مترقي (مثل پيامبر(ص) و ائمه(ع)، و انبياء و علما و شهدا) از ارواح فرودست و بازمانده، مسأله امکان نزول ارواح عوالم بالا به مناطق پايين باشد.]
14. علني بودن حقايق در عالم روح
[قرآن عالم روح را عالمي معرفي مي کند که ساکنان آن آشکار و هويدايند و هيچ چيز ايشان بر خدا پوشيده نيست، (ر.ک: سوره مؤمن . 16)]
ساکنان عالم روح نمي توانند با نيرنگ و خودنمايي افکار و اعمال خود را بپوشانند زيرا از رهگذر فرآيند انديشه خواني (= تلپاتي)، نيت هيچ کس پنهان باقي نمي ماند و چند چهرگان پنهان کار، دچار رنج و محنت مي گردند و مؤمنان صادق و يکرنگ در محيطي امن سامان مي يابند، (ر.ک: همان / 147)
بخش دوم: نسبت روح و بدن
خوب است براي درک بهتر نسبت روح و بدن، مسأله «جسم غير مادي» را پيش کشيم. يکي از مسائلي که در دانش روح شناسي نوين به اثبات رسيده است، مسأله وجود جسم غيرمادي براي روح است.
اين جسم چنين انسان را همراهي مي کند و با رشد و نمو آن هماهنگ و رشيد مي گردد و به شکل آن در مي آيد. جسم غيرمادي بسيار لطيف تر و شفاف تر از جسم مادي است و از ماده ي فيزيکي اين جهان بهره اي ندارد و بين روح و جسم مادي ارتباط برقرار مي سازد. ميان جسم فرا مادي و مادي، از طريق رشته اي پنهان و مجرد ارتباط برقرار مي شود و روح به وسيله اين رشته اعضاي بدن را در احاطه ي خود قرار مي دهد، (ر.ک: الانسان روح لا جسد 1/427 _ 430)
بنابراين روح نه در بدن مادي است و نه در جايي ديگر، بلکه با ارتباطي بسيار تنگاتنگ بر تمام اعضاي بدن احاطه دارد و در نقش مدير جسم ايفاي وظيفه مي کند.
شايد بهتر باشد با نگاه دقيق فلسفي و عرفاني هم به مسأله بنگريم. از نظر بعضي عرفا روح تدبير جسم را بر عهده دارد ولي ارتباط مستقيم روح و جسم در تصور نمي گنجد زيرا روح، بسيط (= تهي از اجزاء) و جسم، مرکب است بنابر اين هيچ تناسبي ميان آنها ديده نمي شود.
حال که هيچ همگوني ميان جسم و روح نيست، روح از تأثيرگذاري بر جسم و افاضه ي رحمت خدا بر آن باز مي ماند. از همين روي خداوند دست به خلق جسم مثالي (= جسم غيرمادي) زد تا واسطه ي بين روح و جسم گردد.
از رهگذر ويژگي هاي عالم مثال، روح در قالب جسم غير مادي، سيمايي جسماني پيدا مي کند. (دقت کنيد که چنين جسمي از هر گونه ماديت تهي است و از هر گونه حجم و وزن و جرم و ديگر خصوصيات ماده، نشاني در خود ندارد.)
جسم غير مادي انسان (= نفس) با توجه به برخورداري از علم و آگاهي (= تعقل) بسيط و همگون روح است و به جهت آنکه ذاتاً از نيروهاي مادي اين جهاني جاي گرفته و پراکنده در اجزاي مختلف بدن برخوردار است، با جسم مادي مرتبط مي گردد.
در حقيقت جسم غير مادي انسان از يکسو، به صفات روح مجرد آراسته شده است و از سوي ديگر، از ويژگي هاي جسم مادي برخوردار گرديده است و اين ويژگي، ارتباط جسم مادي و روح ملکوتي را به ارمغان آورده است، (ر.ک: نقد النصوص في شرح نقش الفصوص . 54 _ 55)
[مطلبي که از کتاب «نقد النصوص» با اندکي تلخيص و تصرف، نقل شد مبتني بر آن است که در انسان سه پديده مستقل و جدا از هم وجود دارد؛ روح، نفس و جسم، و اين سه پديده مستقل ماهيتاً و جوهراً با هم متفاوت اند. اما نظريه دقيق تر در اين باب، نظريه صدر المتألهين شيرازي(ره) است. در صفحه 813 کتاب «شرح مقدمه قيصري» درباره اين نظريه چنين آمده است:
«نفس (= روح) در اول مرحله وجود، موجودي مادي و جسماني است، به اين معنا که عين صورت حاله در ماده است، بعد از استکمالات به مقام تجرد مي رسد. پس قول در نفس ، کلام کساني است که نفس را در اول وجود، عين مواد و اجسام مي دانند. نزد آنها نفس بعد از استکمالات به مقام خيال بالفعل و عقل بالقوه مي رسد، و از اين مقام ترقي کرده، استعداد آن مبدل به فعليت مي گردد، عقل محض و روح صرف و نور محض مي شود. ابتداي وجودش ماده و انتهاي آن فناء في الله است. نفس بعد از استکمالات و نيل به مراتب و درجات، بعد از آنکه عقل بالفعل به مقام فناء در حق و بقاء به او رسيد، مادامي که تعلق به بدن دارد، به اعتبار وجود نازل، عين مواد اجسام است، پس در جاتي از وجود را داراست که مرتبه اي از آن طبيعت و مرتبه اي مثال و مرتبه اي عقل صرف است. نفس قبل از استکمال و نيل به مقام تجرد از برزخ و خيال منفصل، از حق تعالي اخذ فيض مي نمايد. بعد از اتحاد با برزخ و تجاوز از برزخ و نيل به مقام عقل صرف، از وجود برزخي مستغني مي شود.
در صفحه 817 کتاب ياد شده آمده است: «روح در اصل وجود انزل از مواد جسماني است، و احتياج آن به بدن در مقام اعداد و استکمالات ذاتيه و تحولات جوهريه است، تعلق آن به بدن از امور عرضي و خارج از ذات روح نمي باشد. در ابتداي وجود نسبت به کمالات و حصول مقامات قوه صرف است، کم کم و به تدريج اين قوه به فعليت مي رسد تا موجودي مجرد تام مي شود روح به اعتبار وجود نازل، عين بدن است و به همين ملاک بر بدن حمل مي شود، و به اعتبار مراتبي که از اعداد بدن و استعدادات ماديه حاصل مي نمايد علت مقوم بدن و سريان و ظهور آن در بدن، سريان انبساطي است. اصل بدن و قواي مادي و روح، قائم به بدن مثالي و مرتبه خيال و مقام تجرد برزخي نفس است مرتبه تجرد خيال نفس، قائم به مقام عقلي، و مقام عقلي آن قائم به حق حقيقت است.
پس روح به اعتبار وجود مادي، عين بدن است، و به اعتبار قوه خيال، مقوم و علت ايجابي بدن است، و به اعتبار قوه عقلي که مقام صرافت روح است، علت مقوم وجود مثالي است. بين مجرد و مادي، تباين وجودي موجود نيست. ماديات، تنزلات مجردات، و مجردات اعلي و اتم ماديات است. ماديات تنزلات همان مجرداتند، و بعد از استکمالات ، متحد با اصل خود مي شوند. بايد داسنت که اضافه نفس به بدن، ذاتي و نحوه وجود آن است و نفس هميشه تعلق به بدن دارد، اعم از بدن دنيوي و اخروي»
خلاصه نظر ملا صدرا اين است که انسان (روح) وقتي در جهان قدم مي نهد و در قالب کنوني خويش جلوه گر مي شود، چيزي جز بدن نيست و بين بدن مادي و روح رابطه اين هماني برقرار است. پس بر خلاف نظريه دانشمندان روح شناسي نوين و عقيده برخي عرفا، لازم نيست نفس، و بنا به تعبير دانشمندان روح شناس، موجود غير مادي مثالي، بين روح و بدن ارتباط برقرار سازد، زيرا اساساً پديده ديگري غير از روح در اين ميان وجود ندارد، و از سويي، روح و بدن تباين ندارند تا نياز به پديده ثالثي، براي ارتباط دادن ميان اين دو، باشد.
مقصود از رابطه اين هماني بين روح و بدن مادي، عينيت روح و بدن و منطبق شدن کامل اين دو بر هم نيست، به گونه اي که روح نيز مثل بدن مادي باشد. بلکه مقصود آن است که روح همان بدن است اما بسيار لطيف تر و شفاف تر يعني روح همان باطن و پنهان جسم است و جسم پرتوي ضعيف از روح است. شايد اگر به تعبير مولوي از روح و جسم دقت شود، مسأله بهتر به فهم آيد: (تقريباً مثل همان مثالي که قبلاً زديم: اکسيژن و هيدروژن «همان» آب است اما به صورت لطيف تر و رقيق تر و آب همان اکسيژن و هيدروژن است اما با لطافت و سياليت کمتر. در اينجا، روح را به «اکسيژن و هيدروژن» تشبيه کنيد و «جسم» را به «آب». البته اين، صرف تشبيه است و ترکيب روح و بدن، با ترکيب عناصر تشکيل دهنده آب، تفاوت بنيادين دارد و چنانچه گفتيم روح، بر نمود مادي خود (= بدن) از سيطره و اقتدار تام برخوردار است و به صورت يک واحد بسيط (يعني پديده منفرد تهي از اعضاء)، بدن مادي که غليظ شده، سخت گرديده و محدوديت يافته روح است، را در بر گرفته و تمام آن را در احاطه خود دارد. بر خلاف ترکيب آب از اکسيژن و هيدروژن، که از سنخ ترکيبات مادي است.]
پس روح ساکن در جهان و بدن مادي عين هم هستند وقتي اندک اندک روح به حرکت درآمد و توانست به کمالات جديدي که بسيار لطيف تر و شفاف تر از کمالات مادي است برسد، ارتقاء پيدا مي کنند و در جهان ديگري به نام جهان روح، همان جهاني که در دانش روح شناسي نوين بحث از آن است و در فلسفه و عرفان به آن عالم ملکوت و در لسان شرع برزخ مي گويند، سکني مي گزيند. در عالم روح، روح عين بدن مثالي است و از لطافت و شفافيت زيادي برخوردار است. بدن مثالي به خاطر آنکه داراي صورت و شکل و مقدار است، شبيه بدن مادي است.
بعد از جهان روح، جهان فرا روحي قرار دارد. در اين جهان روح به کمالات جديدي دست پيدا مي کند و با توجه به آنها از هر گونه صورت و شکل و مقداري، تهي مي شود و به عبارتي مجرد محض مي شود. بنابراين انسان يک حقيقت بيش نيست و آن روح است. روح در عالم مادي به صورت بدن مادي در عالم روحي به صورت بدن مثالي، و در عالم فرا مادي در قالبي بدون شکل و صورت و تمايز نمودار مي شود.
خوب است که به نظريه عارف رومي جلال الدين مولوي، نيز در اين باب اشاره کنيم. مولانا چند قرن پيش از ملا صدرا(ره) به نظريه او اشاره کرده است. استاد جلال الدين همايي در مولوي نامه، در اين باره مي گويد: «روح حيواني و عقل جزوي و وهم و خيال انساني، بر مثال دوغ است و لطيفه جان و دل آدمي که باقي است و ابدي همچون روغن است که در آن دوغ پنهان شده باشد. جسم انسان سايه و پرتوي ضعيف از روح و جان و دل اوست، (ر.ک: مولوي نامه، تهران، مؤسسه نشر هما، چ 7، ج 1، 1369، ص 131 و 139).
پرسيده ايد که آيا با نابودي اجزاي جسم اجزاي روح نابود مي شود؟ و مثلاً وقتي دست قطع شد، روح دست از بدن جدا مي شود؟
پاسخ آن است که روح پديده اي مجرد است و از هيچ گونه اجزايي برخوردار نيست. نمود مادي اين پديده مجرد، بدن مادي است و با نابودي اين نمود يا برخي از اجزاء آن، روح، که باطن و حقيقت اين نمود است، نابود نمي گردد. اگر يکي از اعضاي بدن نابود شود، اعضاي بدن غيرمادي بر جاي مي ماند و در حال خواب يا مرگ وظيفه خود را انجام مي دهد.
برخي دانشمندان روح شناس و پزشکان، در طي تحقيقات خود به اين نتيجه رسيده اند که در مواضع اعضاي مادي قطع شده، اعضاي غيرمادي اي وجود دارد، (از ديدگاه ملا صدرا) اين نظريه مورد تاييد است زيرا روح با توجه به اعضاي گوناگون انسان، گوناگوني و تجزيه مي پذيرد و در تمام اجزاي بدن گستردگي (= انبساط) پيدا مي کند. البته روح طبيعي (و به تعبيري ناسوتي) مثل نمود خود (= بدن) از اجزاء خارجي ترکيب نشده است، بلکه تجزيه روح به اعتبار نمود خود، يک تجزيه عرضي است و به عبارت ديگر به معني بسط، گسترش يک روح واحد بر تمام اجزاي بدن است، (ر.ک: الحکمه المتعاليه في الاسفار الاربعه العقليه 9/105) ) که درد، سردي و گرمي و لذت را احساس مي کند. بيشتر کساني که اعضاي مادي خود را از دست داده اند، عضو قطع شده يا شبحي از آن را در مي يابند، (ر.ک: الانسان روح لا جسد 1/437؛
منابع پيشنهادي براي مطالعه بيشتر: جهت مطالعه کامل تر درباره نسبت روح و بدن، ر.ک: تقريرات فلسفه امام(ره)، اسفار 1/257 _ 263 و نيز درباره حقيقت انسان (= روح)، ر.ک: سعيدي مهر، محمد، ديواني، امير، معارف اسلامي، قم، دفتر نشر معارف، چ 22، ج 1، 1381، ص 153 _ 160 و معاد يا بازگشت به سوي خدا 1/127 _ 155؛ معرفت نفس, حسن زاده آملي.
براي آگاهي بيشتر از جنبه هاي روان شناختي روح، ر.ک: مورس، ملوين، ادراکات لحظات نزديک به مرگ و تحولات روحي آن، رضا جماليان، تهران، مؤسسه اطلاعات، ج 2، 1380).

اين مساله که آيا ما چيزي بعنوان روح و نفس داريم يا نه؟ يکي از مسائل بسيار مهمي است که فکر بشر را تا به حال به خود مشغول داشته است. چرا که آيا مي گوئيم: ما روح و نفسي داريم؛ يعني انسان از جسم و نفس شکل يافته است که در اين صورت در مورد چگونگي هر يک، کارکردشان، مقدار تاثير شان بر يکديگر و ... با سئوالاتي جدي مواجه مي شويم. و اين که مي گوئيم: ما روح و نفسي نداريم و آنچه هست فقط يک جسم مادي است که با فعاليت هاي شيميائي و فيزيکي يک سري رفتارها و افعالي را بروز مي دهد همان طوري که در علوم طبيعي مي بينيم، وقتي بخشي از مغز حيوان يا انساني دچار آسيب مي شود او ديگر قادر به بروز برخي از رفتار ها نيست و آنها چنين اعلام مي کنند که اين بخش خاص از مغز عهده دار فلان رفتار است. همانطور که امروز با بازخواني ژن ها انساني مي توان گفت که ژني چه اعمالي را در بدن محقق مي کند علاوه بر اين که مغز نيز به حوزه هاي ادراکي دقيق تقسيم شده است.
اما با وجود اين همه آنچه ما را در اعتقاد به اين که روح و نفسي وجود ندارد دچار ترديد مي سازد وجود يک سري رفتارها و واکنش هايي است که به هيچ وجه نمي توان آنها را به جسم و بدن نسبت داد و به صورت فيزيکي تبيين شان کرد. مثلا: اراده، تصميم، باور، معرفت، شناخت و ...
چنين بحثي را در انديشه فلسفي غربي مي توان تحت عنوان «فلسفه ذهن» پيدا کرد. و در آثار فيلسوفان اسلامي بحث از اين گونه مسائل ذيل بحث «ادراک و شناخت» و «تجرد نفس» مطرح شده است.
حال پس از ذکر اين مقدمه، بهتر است وارد اصل بحث شويم و آنچه براي شروع بسيار مهم است، اثبات روح و نفس براي انسان و رد نظريه ماترياليست ها مي باشد. در اين مرحله هم مي توان از دلايل نقلي (آيات و روايات) سخن به ميان آورد و هم از استدلال هاي فلسفي مدد گرفت.
در مورد اين که انسان داراي روح است، آيات بسياري از قرآن صراحتا به اين مطلب اشاره دارند: مانند؛ «و التي احصنت فرجها فنفخنا من روحنا؛ و به ياد آور زني را که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از روح خود در او دميديم» (سوره انبياء، آيه 91). در سوره تحريم آيه 13 نيز با چنين جملاتي مواجه مي شويم. آيه ديگر در سوره سجده، آيه 9، و نيز حجر آيه 29 مي باشد که مي فرمايد: «ثم سوئه و نفخ فيه من روحه؛ سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وي دميد». و در سوره آل عمران، آيه 169 چنين مي خوانيم که: «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» که صراحتا بر اين مطلب دلالت دارد که حقيقت انسان چيزي غير از بدن مادي است.
اما از نظر فلسفي بايد گفت که: فلاسفه اسلامي - و غالب فلاسفه غربي- معتقد به وجود و تجرد روح هستند و بر آن استدلال هايي را مطرح کرده اند از آن جمله بحث «ادراک و شناخت» است. انسان کليات را درک مي کند و اين درک از راه حواس جسماني نيست چرا که حواس جسماني تنها قادر به درک جزئيات هستند نه کليات. امر کلي يعني امر و مفهومي که قابل صدق بر موارد زيادي باشد و امر جزئي، مفهومي است که بر يک مورد خاص صدق مي کند. آنچه را حواس ظاهري ما درک مي کنند، اين کتاب و آن صندلي و چيزهايي از اين قبيل است اما کليات را چيز ديگر درک مي کند که ويژگي مادي ندارد و آن روح است. علاوه بر اين که ما خود حواس ظاهري را نيز مورد تفکر قرار مي دهيم و آنها را درک مي کنيم و مطمئنا اين کار را به همان حس يا حس مادي ديگري انجام نمي دهيم. و نيز اين که انسان، خود را به عنوان «من» درک مي کند مني که در تمام طول زندگي براي او ثابت و بدون تغيير است در حالي که جسم او بارها و بارها عوض شده است. بحث علم حضوري نيز خود دليلي بر وجود روح و غير مادي بودن آن است. چرا که جسم و ماده خصوصيتش اين است که وضع و طرف دارد و يک طرفش احاطه اي بر طرف ديگرش ندارد و لذا از آن غافل است اما ما خود را يکپارچه و امري واحد درک مي کنيم. که اين امر خود نشان مي دهد ما واجد امر ديگري هستيم که اين قدرت را به ما مي دهد و آن امر، چيزي غير مادي است به نام روح.
(ر. ک: شرح تجريد الاعتقاد، خواجه نصير طوسي، علامه حلي)
از فلاسفه غربي مي توان دکارت را نام برد که نفس را جوهري مستقل و جدا از جوهر بدن به شمار مي آورد.
مطلب ديگري که قابل طرح است رابطه نفس و بدن است: فلاسفه اسلامي بر اين باورند که نفس و جسم از جمله جوهرها هستند و رابطه آنها به هم بدين نحو است که جسم و بدن، محلي براي نفس هستند بدون آن که نفس در وجودش به بدن نيازمند باشد. و در واقع نفس نقش تدبيرگري جسم را بر عهده دارد. و لذا در صورتي که بخشي از بدن آسيب بيند نفس نمي تواند در آن مورد نقش خود را ايفا نمايد.
در پايان به اين مطلب مي توان اشاره کرد هر چند ما بخواهيم تحت تاثير پيشرفت علم، نفس را نفي کنيم و تمام رفتارها و کنش هاي بدني را به صورت مادي تبيين نماييم. اما اموري وجود دارند که قابل تبيين مادي نيستند، اموري مانند اراده. اکنون نيز بحث اراده در مباحث «فلسفه ذهن» براي منکرين نفس و مادگرايان، معضل بزرگي است که قابل حل نيست. و اين که به هنگام اراده کنش ها و واکنش هاي مغزي صورت مي گيرد تبيين اصل اراده نيست، بلکه اين کنش ها و واکنش ها قابل اراده است.
منابعي براي مطالعه:
1. شهيد مطهري، مجموعه مقالات
2. علامه طباطبائي، شهيد مطهري، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 1و 2
3. فلسفه نفس(ذهن) امير ديواني
4. فلسفه ذهن، دکتر محمود خاتمي
5. روح و دانش جديد، پروفسور آپزنک و ... ترجمه دکتر محمدرضا غفاري.

عرفان چیست؟

اعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد خداوند در قرآن فقط داستان 26 پیامبررا ذکر نموده است بخاطر حقانیت مولاء علی سوره حدید نصری ابجد نام امام علیست نصر من الله و فتح القریب 105+5 تن = 110 مولاء علی کعبه دلها علی مرتضاست ثاقی کوثر وصی مصطفاست خداوند سال را بخاطر 5 تنو 12 امام و 14 معصوم هر عدد ضربدر خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال بخاطر ۱۲ امام شیعه خداوند سال را 365 روز قرارداد عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲  امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن ۱۵۳ + ۱۱۰  =۲۵۳ +۹۲ محمد = ۳۴۵ + ۲۰حسین= ۳۶۵ روز سال به ابجد صغیر اسلام 12 حق 12 ساعت 12 ماها 12 اهل 12 سنی 12 معتقد به 12 امام باید باشد به  ابجد کبیر اسلام 132+12 اسلام به ابجد صغیر = 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا"‌ولا تفرقوهم ابجدش 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 ریسمان الهی 12 فرزندان رسول خداست اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 میباشداسلام ۱۳۲+ابجد سقیر اسلام ۱۲+۱۳۲= ۱۴۴  ضرب ۱۲ امام شیعه جانشینان پیامبر اسلام خانواده پیامبر   اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال قرآن ناطق 31 منظور جمع 14 معصوم +12 +5=31 کلام حق ۳۱ قران ناطق ۳۱  از علی آموز اخلاص عمل این ابو مکرو عمر باشند دقل مدح مولایی که در لاحوت عشق ذکر تسبیح ملائک روزو شب باشد علی این ابامکرو عمر پاره گین را کی قرین باچشمه کوثر کنم  کسی کو گفته از علمو درایت بیانات متین غیر از علی نیست آئینه روی محمد علیست

عرفان چیست؟
چیست عرفان از خدا آگه شدن
همزبان روز و مهر و مه شدن(1)

چرا عرفان برای ما مهم است؟
امروز، همین حالا که فضای خوبی برای من و شما گشایش یافته است، می خواهم ستاره چین سخن های از آسمان عرفان باشم. از آفاق عرفان بنویسم. از عالم نور و نسیم و نمک. و از سپیده گاه خلقت و پیوند، تا هاله ی پرسش ما را فانوس ِ پاسخ روشن کند.

و (عرفان) را که بیانگر و تنظیم کننده ای رابطۀ توحیدی انسان باورمند با فضا ها و اقلیم های گوناگون حسی، ملموس و ناملموس است و مارا خواسته و نا خواسته از هشت سو احاطه کرده است،- و عمری به درازای آدم و ابراهیم خلیل دارد- به شناسایی بگیریم. و دربابیم که رابطه ای ما با عرفان - این پدیده ای لامکانی که سه ضلع دین، دنیا و عقبا را در بر میگیرد– چی است؟
اینک مصمم شده ایم تا از عرفان یا از آگهی انسان از خودش. از شناخت انسان از جهانش. و از معرفت انسان از خالق اش بدانیم.
«عرفان، در حقیقت یک مرام و یک مکتب است، که بر طبق یک جهان بینی خاص بنا شده. در اصل، طریقه‌ای است برای کشف حقیقت بر اساس «ذوق» ، «اشراق» و «اتحاد با حقیقت»، نه بر بنیاد عقل و استدلال.» (2)
هر مؤمن که ز اهل عرفان باشد
خورشید سپهر فضل و احسان باشد. (*)

عرفان ، خدا شناسی محض یا اعتقاد به عشق مطلق است. عشق به وجود، حضور و اللهیت مستدام حضرت حق سبحانه تعالی در تن و روان همه اشیاء و کاینات.
عرفان به مفهوم خاص‚ یافتن حقایق اشیاء به طریق کشف و شهود است ، که تصوف یکی از جلوه های عرفان است. تصوف یک نحله و طریقه سیر و سلوک عملی است که از منبع عرفان سرچشمه میگیرد. اما عرفان یک مفهوم عام کلی تری است که شامل تصوف و سایر نحله ها نیز می شود.
اگر بشناختی خود را به تحقیق
هم از عرفان ِحق یابی تو توفیق .(**)

عرفان محموعه ی شگفت‌انگیزیست از ارزشهایی مکتب‌های مختلف فلسفی جهان. عرفان اوقیانوسی است که همه آب های عقاید و ادیان اللهی را در خود دارد. از کلمه‌ی عرفان « میستیک » یا « میستیسیزم» یا « گنوسیسم» که به معنی «مرموز، پنهانی، مخفی» است و به فارسی «عرفان» ترجمه شده، به‌ طور متداول و معمول جهان‌بینی دینی خاصی مفهوم می‌گردد، که امکان ارتباط مستقیم و شخصی و نزدیک (و حتی پیوستن) و وصل آدمی را با خداوند کریم از طریق آنچه به اصطلاح: «شهود» و «تجربه‌ی باطن» و «حال» نامیده می‌شود جایز و سهل‌الحصول می‌شمارد.

بلی، عرفان، شناختن و معرفت حق تعالی جل جلاله است. نام علمی است از علوم الهی که موضوع آن شناخت حق و اسماء از علوم الهی که موضوع آن شناخت حق و اسماء و صفات اوست . و بالجمله راه و روشی که اهل اﷲ برای شناسائی حق انتخاب کرده اند عرفان مینامند.
عرفان و شناسائی حق به دو طریق میسر است:
یکی به طریق استدلال از اثر به مؤثر و از فعل به صفت و از صفات به ذات، و این مخصوص علماء است. دوم طریق تصفیه ٔ باطن و تخلیه ٔ سر از غیر و تخلیه ٔ روح ، و آن طریق معرفت خاصه ٔ انبیاء و اولیا و عرفا است . و این معرفت کشفی و شهودی غیر از مجذوب مطلق هیچ کس را میسر نیست مگر به سبب طاعت و عبادت قالبی و نفسی و قلبی و روحی و سری و خفی ، و غرض از ایجاد عالم معرفت شهودی است .
عرفا عقیده دارند برای رسیدن به حق و حقیقت بایستی مراحلی را طی کرد تا نفَس بتواند از حق و حقیقت بر طبق استعداد خود آگاهی حاصل کند. و تفاوت آنها با حکما این است که تنها گرد استدلال عقلی نمیگردند بلکه مبنای کار آنها بر شهود و کشف است .

ابن سینا به عنوان یک فیلسوف مشایی، در نمط نهم اثر معروفش "الاشارات والتنبیهات" در مورد عرفان چنین می گوید: (به این معنی که عرفان با جدا سازی ذات از شواغل آغاز شده و با دست افشاندن به ماسوی، ادامه یافته با دست شستن از خویش و سرانجام با فدا و فنا کردن خویش و رسیدن به مقام جمع که جمع صفات حق است برای ذاتی که با صدق ارادت همراه پیش رفته آنگاه با تخلّق به اخلاق ربوبی، رسیدن به حقیقت واحد و سپس با "وقوف" به کمال می رسد.)
خواجه نصیر طوسی می گوید:
"در این مرحله همه اوست و غیر او نیست.... نه واصفی نه موصوفی، نه سالکی نه مسلوکی، نه عارفی نه معروفی و این است مقام وقوف بر آستان حق ".
جامعترین تعریف عرفان مربوط به پس از قرن ششم، که دوران اوج انتظام تعالیم عرفانی است، میباشد که چنین آمده است:
عرفان عبارت است از علم به حضرت حق سبحان از حیث اسماء و صفات و مظاهرش و علم به احوال مبدا و معاد و به حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که همان ذات احدی حق تعالی است و معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها ساختن نفس از تنگناهای جزئیت و پیوستن به مبدا خویش و اتصاف وی به نعمت اطلاق و کلیت .
عرفان به مفهوم عام ، وقوف به دقایق و رموز چیزی است. چیزی که خودش به ذات خود شی است یا چیز چیز هاست.
با عرفان رابطه های انسان با محیط قایم و شناسایی می گردد. عرفان علم «سیر و سلوک‏» نامیده می‏شود. عرفان سلک پرورِ منزل نورد است که با روح تحرک و پویای میآمیزد.
عرفان آیین و آیینه است. پرورشگاه ارزشهای اخلاقی و فرهنگی عبادی. طریقه پرور و حالت گستر سلک . از توحید، فنا، عشق، محبت، فقر، اخلاص و رضا دم میزند و با آداب ویژه آنرا مسیر می بخشد.
عرفان راه میانبر و تلفیقی بین حس و ماده ، شعر و شعور، ظواهر و ذات، طبیعت و سرشت، اصالت و فرع ، دین و علم، ادراک و لمس میباشد.
با عرفان بینش ، دانش و فهم و ادراک سلیم در شعایر ، سلوک و حواس پنجگانه ای انسان تعبیه می گردد.

عرفان درباره روابط انسان با خودش ، با جهان و با خدا بحث می‏کند و بصورت قطع نظرش درباره روابط انسان با خدا (ج) است .
و با عرفان آموزش و آگهی از اصول ایمان و گستره های دیانت آدمی شکل می گیرد.
عرفان پلی است بین ذهن و شعور با محیط زیست.
عرفان مشعلی است برای رهنمای و روشنایی سطوح زندگی و مقامات عالیه ای رهیابی بندگی و عبودیت برای مؤمن دیانت ورز و باور مند.
عرفان آگاهی تطبیقی و تطبیق آگاهی و تعمیل معرفت است که به پرورش روان و درمان جان می انجامد.
شفای درد دلها گشت عرفان
ز عرفان روشن آمد جاودان جان (**)

عرفان به ما از گذشته های دور و نزدیک پیدایش عالم ِ پیش از ما، و هم از فردا ها و آینده ای جهان بعد از ما می آموزاند.
عرفان نور افگن زندگی است که پرتو افروز آمیزه های عاطفی ما میگردد. عرفان طبیعت و خلقت آدمی را وفاق می بخشد. جلای روشن ظاهر، قروغمندی رخسار و پاکی باطن را می پرورد.
عرفان به ما یاد میدهد تا از فرصت سالم برای کار ارزنده و مفید، و از زمان معین برای پرورش عمر خود استفادۀ درست و بجا کنیم.
عرفان به ما نشان میدهد تا رابطه های مان را بصورت افقی با مخلوقات عالم و بصورت عمودی با آفریدگار جان و جهان برقرار کنیم.
عرفان به ما قدرت درک ، و سیطره ای تحلیل و تشخیص راست از کج، خوب از بد و ثواب از گناه را می بخشد.
عرفان تمیز پرور ِ خرد گستر است. و همواره مومنان را به تفکر و تعقل و اندیشه ورزی فرا می خواند. دویی را می زداید. و پرورشگاه تعهد و التزام انسان یکتا پرور در بین مثلث آسمان، زمین و زمان است.
عرفان نور افگن قدرتمندیست در فرا راه ، فرا سطح و فرا دید انسان. و یاری دهنده ای آگهی آدمی از مبداء تا مرجع.
عرفان خورشید روح نواز بهاری ، و ماه فروزندۀ شب های غباری است. که رهروان را در گذرگاه های حیات رهنمایی و کمک می کند. از تملکات بی بقای انسان و نقش ماندگار فرا مادی و منزلی او میگوید.
عرفان از پویایی و پایایی انسان، از ارتفاعات، از فضاها، سفینه ها، پرواز ها و مهواره های نوری ، از افتادن، نشستن، برخاستن و رفتن و رسیدن می آموزاند. از نعارف ها، رابطه ها ، زبان تماس و فرهنگ آدم والا و انسان کامل حرف ها و رهنمود ها دارد.
عرفان زبان فریاد سکوت در خلوتگه ی باور است. از سیستم خواجگانی اولادۀ حصزت آدم و آدم زاده های نبی و رسول در زمین، در فلک و با ملک سخن ها و متن ها دارد.

عرفان روشنگر راه است بین ما تا زادگاه. از زادگاه تا خاستگاه. از شعور تا شعر. از آفتاب تا سایه . از روز تا شب. از عاطفه تا احساس. از اسلام تا کفر. از لاهوت تا ناسوت. از نقطه تا عدد. از الف تا یا. از حروف تا هجا. از واژه تا معنی. از معنی تا هدف. از متن تا حاشیه. از غیابت تا حضور. از قرار تا مدار. از سلام تا کلام. از کلام تا اشاره. از اشاره تا نگاه. از نگاه تا سکوت. از سکوت تا حیرت. از حیرت تا کشف. از کشف تا شهود. از شهود تا عبرت. از عبرت تا وقف. و از وقف تا ایثار.
مُفَصّل صورت جسم است ومُجمَل صورت ذاتت
بهم این هر دو نفس آمد سزای حکمت و عرفان .(**)
عرفان دانشی است حسّی. حکمتی است معنوی. و معنویتی است باور پرداز.
عرفان بصیرتی است عقل پرور. اصالتی است باور ضمیر. و باوری است انسان ساز. شیره ایست شعاع افروز. عصاره ای است انرژی زا. انرژیی است جذبه آفرین. و جذباتی است دنیا ستیز و فردا گریز.
عرفان دستگاهی است حرارت بخش ، روشنفر و روح افزا. تصویری است قالب ساز. و پرداختی است احساس نواز. و قالبی است جان فراز.

عرفان ، دیباچه ای است برای آشنایی دیوان خلقت. و کتابی است پیرایه ساز و اندام پرور فطرت، و دانشی است از ولایت الهی و خلافت آدم در رمین .
عرفان، یک بسته ای است کامل از رهنمایی شریعت، طریقت و حقیقت .
عرفان فرزانگی آدم و حوا و جمجمه ای بی زوال زیبایی های فرا زمانی معنویت است. که نمو و نمود قامت بلند بالای انسان را در فرازنای هستی بر می نمایاند.
عرفان فاصله گداز ِ نزدیک ساز و نزدیک آفرین فاصله زدای است.
قحطی عرفان: ضلالت ایمان ، حضیض روان و پریشانی انسان است.
در یک کلام : عرفان نور افگن نردبان و اعتلای روح انسانیت در کارگۀ هستی ، خلوتگۀ فطرت و گذرگۀ عالم است.
درک موسیقیی کاینات، استماع آهنگ هستی و دیدن پیوند های بی سیم، راهدار وغیر قابل دید بشری از اتموسفیر خاک فقط و فقط از مشرق عرفان میسر است.
آری، آری هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس .
این است مضمون و عصارۀ زندگی ساز عرفان که قطره ای از بحر را در کوزۀ این دقایق ریختیم. همنفس من!
(سعادت پنجشیری)
نوامبر 2012 / تورنتو

.....................................................................
(1) سعادت
(2) ویکیپیدیا
* خاقانی
** ناصر خسرو
*** (از فرهنگ مصطلحات عرفاء از شرح گلشن راز)
برای نوشتن این پارچه وبسایت : (فردا یاد ) نیز مطالعه گردیده است.

چکیده داستان دقوقی و کرامات او در دفتر سوم مثنوی یکی از مهم ترین و رمزگونه ترین داستان های این اثر بزرگ عرفانی است که تاکنون چندین تأویل از آن ارائه شده است و این مقاله نیز تلاشی در جهت روشن کردن و توضیح دادن معانیِ غایب متن برای بازشناسی حقایق خیالی است که دقوقی در مکاشفه خود می بیند، مهمترین پرسش این است که حقیقت صورت های خیالی و متمثّل در مکاشفه دقوقی چیست؟ برای پاسخ به این پرسش و شناسایی حقایق خیالی، نخست عالم «خیال» یا «مثال» و ویژگی های آن را باز می شناسیم. با بررسی ویژگی های این عالم در مقاله به مهمترین ویژگی آن که امکان تروّح اجساد و تجسّد ارواح در این عالم است، اشاره خواهیم کرد. با در نظر گرفتن این ویژگی به دلیل وجود نشانه ها و قراین متعددی در متن، نشان خواهیم داد که در این داستان، «تروّح اجساد» رخ می دهد و صورت های مثالی، با گروهی از بندگان خاصّ حق یعنی «ابدال» مطابقت و تناسب پیدا می کند.

کلمات کلیدی

, داستان دقوقی, عالم خیال

چکیده داستان دقوقی و کرامات او در دفتر سوم مثنوی یکی از مهم ترین و رمزگونه ترین داستان های این اثر بزرگ عرفانی است که تاکنون چندین تأویل از آن ارائه شده است و این مقاله نیز تلاشی در جهت روشن کردن و توضیح دادن معانیِ غایب متن برای بازشناسی حقایق خیالی است که دقوقی در مکاشفه خود می بیند، مهمترین پرسش این است که حقیقت صورت های خیالی و متمثّل در مکاشفه دقوقی چیست؟ برای پاسخ به این پرسش و شناسایی حقایق خیالی، نخست عالم «خیال» یا «مثال» و ویژگی های آن را باز می شناسیم. با بررسی ویژگی های این عالم در مقاله به مهمترین ویژگی آن که امکان تروّح اجساد و تجسّد ارواح در این عالم است، اشاره خواهیم کرد. با در نظر گرفتن این ویژگی به دلیل وجود نشانه ها و قراین متعددی در متن، نشان خواهیم داد که در این داستان، «تروّح اجساد» رخ می دهد و صورت های مثالی، با گروهی از بندگان خاصّ حق یعنی «ابدال» مطابقت و تناسب پیدا می کند.
 

از اتحاد اول تا رادیکالهای رامانوجان ...چگونه فرمول کشف کنیم ؟

پیامبرفرمود دین اسلام  ۷۳ فرقه باطل ۷۳+۱ فرقه حق = ۷۴ ابجد صغیر سه خلیفه که باعث تفرقه امت اسلام شدند بی حیاء ترین آدم 74 ابجد ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان 74 فرقه شدن اسلام توسط این سه خلیفه وهابی به ابجد قرآنی بی حیا ترین آدم 74 میشود ابجد بسه خلیفه قاصب پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه به ابجد ۳۸۵ شیعه هم ۳۸۵ به ابجد صغیر هم فرقه ۲۵ کعبه ۲۵ شیعه ۲۵ عدالت ۲۵ تقواء ۲۵ ره حق۲۵ راهنمات ۲۵

چگونه فرمول کشف کنیم ؟! ...

از اتحاد لاگرانج تا قضیه فرما-اویلر و روش نزول نامتناهی !مثلا" میدانید که از تقسیم Xn بر (X2-X-1) در خارج

قسمت اعداد فیبوناچی ظاهر می شوند . حال شما

ایندفعه Xn را بر 2(X2-X-1) تقسیم کرده و توجه کنید

 که ضرایب خارج قسمت چگونه اعدادی هستند و چه

دنباله عددی تشکیل می شود ؟!

 یا مثلا" اینکه به اتحاد تعمیم یافته مربع چندجمله

 (SIQMAti)2=SIQMA ti2 + 2SIQMAtitj          :  دقت کنید

  حال طرفین رابطه زیر را به توان دو برسانیم :

  S=12+22+32+...+n2=n(n+1)(2n+1)/6

  S4=14+24+34+...+n4+2SIQMA(k2Sk-1)= ...

 خلاصه اینکه خودتان میتوانید ادامه دهید و چیزهای

 جالبی کشف کنید. اصلا" بطور کلی هر دنباله ای از

 اعداد را می توانید به توان دو برسانید و کشف کنید..

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم خرداد 1392ساعت 15:27  توسط اواریست گالوا  |  GetBC(201); یک نظر

دستپخت ریاضی الان ...

ثابت کنید در هر مثلث دلخواه :

 (ra-r)(rb-r)(rc-r)=4Rr2             &

                (ra+rb)(rb+rc)(rc+ra)=4RP2

   (ra-r)(rb+rc)=a2    &    (ra-r)/(rb+rc)=tg2A/2

   SIQMA(1/(ara+S))=1/S

 چگونه فرمول کشف کنیم ؟!

 حاصل جمع دو اتحاد 4(a+b) و 4(a-b) را پیدا نموده

 و بجای a و b دو عدد متوالی فیبوناچی Fn+1 و Fn

  را قرار دهید   ... این کار را با مجموع اتحادهای

 توان ششم یعنی 6(a+b) و 6(a-b) نیز انجام دهید.

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم خرداد 1392ساعت 7:30  توسط اواریست گالوا  |  GetBC(200); 2 نظر

الگوی عددی اکتشافی من و تعمیم آن ...

در سال دوم دبیرستان این الگوی عددی زیبا را یافتم

     33+43+53+53+63+73=(3+4+5+5+6+7)2

برای تعمیم دادن آن این معادله دیوفانتی طرح شد

  (x-k)3+(x-k+1)3+...+2x3+...+(x+k-1)3+

(x+k)3=

    (x-k+x-k+1+...+2x+...+x+k-1+x+k)2=

(2k+2)2x2

 الگوی عددی بالا را من در 16 سالگی یافتم و 10

 سال پیش در مجله ریاضی اسپکتروم انگلستان

 به چاپ رسیده است. در شماره های بعدی نامه

 علمی روبرت کلارک انگلیسی به چاپ رسیده بود

 که این الگوی ساده Pattern را تعمیم ریاضی داده

 و نتایج جالبی را پیدا نموده بود !

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و یکم خرداد 1392ساعت 17:24  توسط اواریست گالوا  |  GetBC(199); یک نظر

آغاز بامداد با ریاضی ورزیدن ...

روابط زیبای زیر را در دنباله فیبوناچی اثبات کنید :

   4415k ~ F15k-1    (mod 61)

 

   F16k ~ 0   (mod 47)    F19k ~ 0  (mod 113)

   با روش جدول هورنر عدد 10800147358 را بر 9 تقسیم می کنیم :

8 5 3 7 4 1 0 0 8 0 1
10 2 6 3 5 1 0 0 0 1 1 1
1 1 1
2 7 3 6 1 0 0 0 2 1

  1200016372 + 1 =1200016373  : خارج قسمت

    10  ~  1   (mod 9) ______>  1 : باقیمانده

   

         تابلو نقاشي جهانبخش صادقي گوغري +

                        

   

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و یکم خرداد 1392ساعت 0:44  توسط اواریست گالوا  |  GetBC(198); نظر بدهید

در پارک رابین هود و مساله انتگرال مکعب سینوس !

چند روز پیش در پارک رابین هود ایران (پارک فردوسی)

نشسته بودیم و یک جوان دانشجو انتگرال مکعب

سینوس را از من پرسید :

       Fx)' = Sin3X ________Fx= ?

    Sin3X=3SinX-4Sin3X ___>

                Sin3X=(3SinX-Sin3X)/4

    ______> Fx=(-3/4)CosX+(Cos3X)/12=

     (-3/4)CosX+(4Cos3X-3CosX)/12=

         (1/3)Cos3X-CosX        :  راه حل اول

    Sin3X=SinX(1-Cos2X)=SinX-SinX.Cos2X

  _________> Fx= -CosX+(1/3)Cos3X : راه حل ۲

 


+ نوشته شده در  دوشنبه بیستم خرداد 1392ساعت 17:20  توسط اواریست گالوا  |  GetBC(197); نظر بدهید

نصفه شب بیدارم و این همنهشتی حل کنم ...

باز هم مساله جالب همنهشتی ساخته ام :

     8Fn ~ 34n -26n    (mod 59) Fk فیبوناچی

ضمنا" من نتیجه جالب توجهی به دست آورده ام:

اگر P عدد اولی بصورت 5k+2 یا 5k-2 باشد هرگز

 مضربی به شکل a2-a-1 ندارد !

 گزاره فوق را از خواص اعداد فیبوناچی و معادله

 مولد دنباله متوجه شدم. بعدا" سر فرصت اثباتش می کنم.

 و باز هم مساله همنهشتی مشابهی ساخته ام :

     26Fn ~ 44n -18n   (mod 61)

 البته خوشبختانه من موفق شدم اینجور مسائل

 جالب و قشنگی را به تعمیم کلی در آورم :

  اگر عدد k مقسوم علیه a2-a-1 باشد آنگاه داریم

   an -(k-a+1)n ~ (2a-k-1)Fn (mod k)

  نتیجه کلی :   اگر P عدد اولی به شکل 5t+1 یا

 5t-1  باشد و اگر n=(P-1)k ثابت کنید که :

       Fn-12  ~  1      (mod P)

+ نوشته شده در  دوشنبه بیستم خرداد 1392ساعت 3:40  توسط اواریست گالوا  |  GetBC(196); 2 نظر

باز هم تقسیم با جدول هورنر ...

با روش تعمیم یافته جدول هورنر باقیمانده و خارج

 قسمت تقسیم چندجمله ای زیر بر 2(X2-X-1) را

   P(X)=X9-7X7+5X6+2X5+8X4-7X3-8X2+7X+4

پیدا می کنیم :

4 7 8- 7- 8 2 5 7- 0 1
0 3- 2- 7 2- 1 5- 1 1 0 1
3- 2- 7 2- 1 5- 1 1 0 0 1
1 2 3- 2- 7 2- 1 5- 1 1
0 5 3- 1 2- 2 1 0 1
5 3- 1 2- 2 1 0 0 1
2 0 5 3- 1 2- 2 1

   R(X)=2(X2-X-1)+2X+1= 2X2-1 : باقیمانده

   Q(X) = X5+2X4-2X3+X2-3X+5  : خارج قسمت

 

از کامباکونام تا مکی آباد ... از رامانوجان تا عباس !

  R(x)=Radical(x)= xجذر

  n+1=R[(n+1)2]=R[n2+2n+1]=R[1+n(n+2)]=

  R[1+nR(1+(n+1)(n+3))]=R[1+nR(1+(n+1)R(

  1+(n+2)(n+4)))]= ......

  n+1=R(1+nR(1+(n+1)R(1+(n+2)R(1+....

  n=2 ____3=R(1+2R(1+3R(1+4R(1+5R(1+...

اعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد خداوند در قرآن فقط داستان 26 پیا

   خانه » تصوف » لعن شدیدامام رضا علیه السلام به اصحاب مکاشفه و فریب گریه وخشوع کسی رانخوریم! لعن شدیدامام رضا علیه السلام به اصحاب مکاشفه و فریب گریه وخشوع کسی رانخوریم! کسانی که یقین به کفر ابن عربی نمی کنند لااقل می توانند سکوت پیشه کنند؟  مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ قَالَ: سَمِعْتُ رَجُلًا مِنَ الطَّيَّارَةِ ...

کسانی که یقین به کفر ابن عربی نمی کنند لااقل می توانند سکوت پیشه کنند؟
 مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَیْهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ قَالَ: سَمِعْتُ رَجُلًا مِنَ الطَّیَّارَةِ یُحَدِّثُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ أَنَّهُ قَالَ کُنْتُ فِی بَعْضِ اللَّیَالِی وَ أَنَا فِی الطَّوَافِ فَإِذَا نِدَاءٌ مِنْ فَوْقِ رَأْسِی یَا یُونُسُ إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی‏ فَرَفَعْتُ رَأْسِی فاذاح [کذا] فَغَضِبَ أَبُو الْحَسَنِ غَضَباً لَمْ یَمْلِکْ نَفْسَهُ ثُمَّ قَالَ لِلرَّجُلِ اخْرُجْ عَنِّی لَعَنَکَ اللَّهُ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ حَدَّثَکَ وَ لَعَنَ یُونُسَ بْنَ ظَبْیَانَ أَلْفَ لَعْنَةٍ تَتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَةٍ کُلُّ لَعْنَةٍ مِنْهَا تُبْلِغُکَ إِلَى قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ أَشْهَدُ مَا نَادَاهُ إِلَّا شَیْطَانٌ أَمَا إِنَّ یُونُسَ مَعَ أَبِی الْخَطَّابِ فِی أَشَدِّ الْعَذَابِ مَقْرُونَانِ وَ أَصْحَابَهُمَا إِلَى ذَلِکَ الشَّیْطَانِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِی أَشَدِّ الْعَذَابِ سَمِعْتُ ذَلِکَ مِنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ یُونُسُ فَقَامَ الرَّجُلُ مِنْ عِنْدِهِ فَمَا بَلَغَ الْبَابَ إِلَّا عَشَرَةَ خِطَاءٍ حَتَّى صُرِعَ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ قَدْ قَاءَ رَجِیعَهُ وَ حُمِلَ مَیِّتاً فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَتَاهُ الْمَلَکُ بِیَدِهِ عَمُودٌ فَضَرَبَهُ عَلَى هَامَتِهِ ضَرْبَةً قَلَبَ فِیهَا مَثَانَتَهُ حَتَّى قَاءَ رَجِیعَهُ وَ عَجَّلَ اللَّهُ بِرُوحِهِ إِلَى الْهَاوِیَةِ وَ أَلْحَقَهُ بِصَاحِبِهِ الَّذِی حَدَّثَهُ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ وَ رَأَى الشَّیْطَانَ الَّذِی کَانَ تَرَاءَى لَه‏۱

محمد بن قولویه قمی از «سعد بن عبدالله اشعری» از «محمد بن عیسی» از «یونس بن عبدالرحمان» نقل کرده استاز مردی از فرقه طیاره شنیدم که برای امام رضا (ع) این حکایت را از یونس بن ظبیان نقل کردیونس گقت
 در یکی از شبها من در طواف بودم. ناگهان ندایی از بالای سرم شنیده شد که می‌گفت: ای یونس! اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوة لذکری. ای یونس من خداوند هستم، هیچ خدایی جز من نیست، من را عبادت کن. و برای یاد من نماز بگزار. من سرم را بلند کردم، در همان حال جبرئیل را دیدم. در اصل روایت به اختصار «ج» می‌گوید که مرحوم مجلسی هم نوشته مقصودش جبرئیل بودناگهان امام رضا (ع) خشمگین شد، به طوری که ناراحتی خود را بروز داده (لم یملک نفسه) به آن مرد گفت: از پیش من برو، خداوند تو را و کسی که این حکایت را برای تو نقل کرده، لعنت کند. خداوند یونس بن ظبیان را هم لعنت کند، هزار لعنت که بعد از هر کدام هزار لعنت دیگر باشد، لعنتی که هر کدام تو را تا قعر جهنم می‌رساند. بدان، آن که او را ندا داده کسی جز شیطان نبوده است. اما یونس بن ظبیان هم با ابوالخطاب در بدترین عذابها با همدیگر هستند، به همراه دوستانشان، با همان شیطان، با فرعون و آل فرعون. این را من از پدرم درباره او شنیدمیونس بن عبدالرحمان گوید: این مرد برخاسته بیرون رفت. هنوز ده قدم از در دور نشده بود که افتاد و غش کرد و جنازه‌اش را بردند
فریب خضوع وخشوع افرادوگریه درعبادات  کسی را نخوریم
عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عَمِلَ فِی بِدْعَةٍ خَلَّاهُ الشَّیْطَانُ وَ الْعِبَادَةَ وَ أَلْقَى عَلَیْهِ الْخُشُوعَ وَ الْبُکَاءَ۲

راوندى به سند خود از موسى بن جعفر و او از پدرانش علیهم السّلام روایت مى‏کند که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: هر کس خود را به بدعتى مشغول کند، شیطان‏او را به عبادت مشغول مى‏کند و به او حالت خشوع و گریه مى‏دهد
بسیاری از ابداعات ملاصدرا در مبانی فلسفی خود  همچون “اصالت وجود ” “تشکیک در وجود” ،” وحدت وجود” ، “اصل علیت” ،”حرکت جوهری” ، “حدوث و قدم عالم” و”معاد جسمانی وروحانی ” رنگ وبوی  مکاشفات عرفانی دارد. بررسی هریک از این مسائل مهم، تاثیر گذاری مکاشفات عرفانی ابن عربی را بر افکارفلسفی ملاصدرا به خوبی نشان می دهد
او در کتاب فتوحات مکیه به صحت خلافت ابو بکرو هذا مما یدلک علی صحة خلافة ابی بکر صدیق و منزلة علی رضی الله عنهما،۳و استحقاقش به امامت و برتری ابوبکر یر جماعت تاکید کرده است -و عرف الناس حینئذ فضل ابی بکر علی الجماعة فاستحق الامامة والتقدیم۴وی پذیرفته است که بعد از پیامبر،افضل مردمان در میان مسلمانان ابوبکر بوده است و در عین حال عیسی علیه السلام را نیز از امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و از پیروان وی به شمار آورده و افضل از همه امت، حتی از ابوبکر دانسته است۵و در جای دیگر از همین کتاب،ضمن اینکه می گوید:صدیقین به وسیله ابوبکر فضیلت یافتند،می نویسد
فلیس بین ابی بکر و رسول الله صلی اله علیه و اله و سلم رجل لانه صاحب صدیقیه و صاحب سر فهو من کونه صاحب سر بین الصدیقیة و النبوة التشریع و یشارک فیه فلا یفضل علیه من یشارکه فیه بل هو مساو له فی حقیقته فانهم ذلک
(یعنی : بین ابوبکر و رسول الله صلی اله علیه و اله و سلم کسی نیست و تنها او صاحب سر رسول الله می باشدبعد تازه پا را فراتر گذاشته و بین نبوت و صدیقیت و مصاحبت ابی بکر با نبی ، (و مقام ایندو در عمل) شراکت و تساوی قائل شده است
و نیز در می نویسد
((الباب الحادی والستون و مأة فی المقام الذی بین الصدیقیة و النّبوة و هو مقام القربة))
سپس اشعاری نقل می کند تا این که به این ابیات منتهی می شودفلیس بین ابی بکر و صاحبه                     اذا نظرت الی ما قلته رجل[۶] هذا الصحیح الذی دلت دلائله                      فی الکشف عند رجال الله اذ عملوایعنی((پس بین ابوبکر و یار او-پیامبر اکرم-اگر نظر کنی در آنچه را که من گفتم کسی را نمی یابی،و این مطلب صحیحی است که دلالت دارد بر آن دلائل خودش در حال کشف نزد رجال الله به هنگام عمل کشف
به این معنی جناب ابن عربی در مکاشفات و تحقیقاتش در تشخیص رجال الله و اولیاء الهی و اقطاب معرفت و مقربین حق متعال به این نتیجه رسیده است که ابو بکر اولین رجل الهی بعد از پیامبر و صاحب مقام سّر و قربت و مقام صدیقیت و قطبیت می باشد

متن عربی کتاب فتوحات که مقام عرفا وصدیقان وابوبکر را همان مقام خضر میداند
( الباب الحادی والستون ومائة فی المقام الذی بین الصدیقیة والنبوة وهو مقام القربة )جماعة من رجال الله أنکره * ولیس من شأنهم إنکار ما جهلواهو المقام الذی قامت شواهده * فی الحرق والقتل والباقی الذی فعلوالو أنهم دبروا القرآن لاح لهم * وجه الحقیقة فیما عنه قد غفلواوما تخصص عنهم فی مقامهم * إلا الذین عن الرحمن قد عقلواومنه أیضا أبو بکر ومیزته * بالسر لو نظروا فی حکمنا کملوافلیس بین أبی بکر وصاحبه * إذا نظرت إلى ما قلته رجلهذا الصحیح الذی دلت دلائله * فی الکشف عند رجال الله إذ عملواالقربة نعت إلهی وهو مقام مجهول أنکرت آثاره الخاصة من الرسل علیهم السلام مع الافتقار إلیه منهم وشهادة الحق لصاحبه بالعدالة والاختصاص وهو مقام الخضر مع موسى وما أذهله إلا سلطان الغیرة التی جعل الله فی الرسل علیهم السلام على مقام شرع الله على أیدیهم
ابن عربی می گوید:قطب که او را {غوث} گویند،محل نظر حق تعالی است و آن در هر زمان یک شخص است و هو من المقربین و هو سید الجماعة فی زمانه و منهم من یکون ظاهر الحکم و یحوز الخلافة الظاهرة کما حاز الخلافة الباطنیة من جهة المقام کأبی بکر و عمر و عثمان و علی و الحسن و معاویة بن یزید و عمربن عبد العزیز و المتوکل  ومنهم من له الخلافة الباطنة خاصة و لا حکم له فی الظاهر کأحمد بن هارون الرشید السبتی و کأبی یزی د البسطامی و أکثر الأقطاب لا حکم لهم فی الظاهر…[۷]و او از مقربین است و سرور جماعت زمان خود می باشد از آنها کسی است هم خلافت ظاهری دارد و هم خلا فت باطنی مانند ابوبکر، عمر،عثمان،علی،حسن،معاویة بن یزید و عمربن عبد العزیز و متوکل عباسی.و بعضی تنها حائز مقام خلافت باطنی هستند مانند : احمد بن هارون رشید سبتی و ابو یزید بسطامی و اکثر قطبها این چنین هستند.و این تنها قطره ای از دریای طوفان زده عقاید او بود …
[۱] -رجال الکشّیّ ص ۳۰۹-بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۶۹، ص: ۲۱۶
[۲] – بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۶۹، ص: ۲۱۷
[۳] - فتوحات،ج۴،ص۷۸
[۴] - فتوحات،ج۳،ص۳۷۲
[۵] فتوحات،ج۲،ص۱۲۵
[۶] - فتوحات،ج۲،ص۲۶۰
[۷] – فتوحات،ج۲،ص۶ محمدحسین ۳۰م ,فروردین, ۱۳۹۲ در ۱۲:۴۲ ب.ظ
از این مطالب انحرافی در کتب ابن عربی بسیار است و شما می توانید کاملا با ورق زدن چند صفحه پی به انحراف آن ببرید که بیشتر مبانی وی در این کتاب یا از مکاشفه است یا از برخی روایات اهل تسنن واین روایات که آوردید دلیل تام بر عدم حجیت مکاشفه غیر معصوم دارد
[پاسخ]
تسنیم پاسخ در تاريخ فروردین ۳۱م, ۱۳۹۲ ۳:۱۷ ب.ظ:
کتبهای ابن عربی تحریف شده و دراین کتاب مطالب بسیاری وارد کرده اند بویژه این کتاب فتوحات
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱م, ۱۳۹۲ ۱:۵۰ ق.ظ:
اگر تحریف شده پس حجت نمی باشد ونباید چاپ شود ودرس داده شود ومبنای فکری برخی قرار گیرد این توجیه بدتر از گناه است
[پاسخ] کریم ۳۰م ,فروردین, ۱۳۹۲ در ۱۲:۵۰ ب.ظ
قابل توجه جوانان ومریدان برخی عرفا که میگن :فلانی مکاشفه دارد!!؟فلانی نماز شب می خواند؟!!!فلانی یک خشوعی داره!؟؟
[پاسخ] مهدی عبدالهی ۳۰م ,فروردین, ۱۳۹۲ در ۶:۱۰ ب.ظ
احسنت برشما خداوند به شما جزای خیر دهد
[پاسخ] موحد ۴م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱:۴۲ ب.ظ
سلام. آیا منی که مخالف فلسفه و عرفان هستم تفکیکی هستم یا متکلم؟ شک کردم چون شما به تفکییون نقد وارد میکنید؟ خواهشا جواب بدید.
[پاسخ]
admin پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۰م, ۱۳۹۲ ۷:۰۲ ب.ظ:
با سلام خدمت شما
کلام،تفکیک ویا هر اسم دیگر اینها ملاک نیست بلکه ملاک کتب اهل بیت وروش اهل بیت علیهم السلام است واگر فکر یا مبانی ای از مسیر ائمه ع دور شود ویا منحرف شود چه می خواهد تفکیک باشد ، چه،کلام ویا هر مکتب دیگر مذموم ومطرود است در میان فلسفه وعرفان از مبانی حقیقی ائمه ع دورترین است
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۵م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱:۵۷ ب.ظ
دخترم! سعى کن اگر اهلش نیستى و نشدى، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنى و معاندت با آنان را از وظایف دینى نشمرى، بسیارى از آنچه آنان گفته‏اند در قرآن کریم به‏طور رمز و سربسته، و در ادعیه و مناجاتِ اهل عصمت بازتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم. گویند صدر المتألّهین دید در جوار حضرت معصومه- سلام اللَّه علیها- شخصى او را لعن مى‏کند، پرسید: چرا صدر را لعن مى‏کنى؟ جواب داد: او قائل به وحدت واجب الوجود است، گفت: پس او را لعن کن! این امر اگر قصه هم باشد حکایت از یک واقعیت دارد. واقعیت دردناکى که من خود قصه‏هایى را دیده یا شنیده‏ام که در زمان ما بوده است ..من نمى‏خواهم تطهیر مدعیان را بکنم که: «اى بسا خرقه که مستوجب آتش باشد». مى‏خواهم اصل معنى و معنویت را انکار نکنى، همان معنویتى که کتاب و سنّت نیز از آن یاد کرده‏اند و مخالفان آن یا آنها را نادیده گرفته و یا به توجیه عامیانه پرداخته‏اند. و من به تو توصیه مى‏کنم که اول قدم، بیرون آمدن از حجاب ضخیم انکار است که مانع هر رشد و هر قدم مثبت است. این قدمْ کمال نیست، لکن راهگشاى به سوى کمال است چنانچه «یقظه» را که در منازل سالکان اول منزل محسوب شده است از منازل نتوان شمرد،بلکه مقدمه و راهگشاى منازل سالکین است. در هر صورت با روح انکار نتوان راهى به سوى معرفت یافت ..آنان که انکار مقامات عارفان و منازل سالکان کنند، چون خودخواه و خودپسند هستند هرچه را ندانستند حمل به جهل خود نکنند و انکار آن کنند تا به خودخواهى و خودبینى‏شان خدشه وارد نشود «مادر بُتها بُتِ نفس شماست» تا این بت بزرگ و شیطان قوى از میان برداشته نشودراهى به سوى او- جلّ و علا- نیست، و هیهات که این بت شکسته و این شیطان رام گردد
صحیفه امام ج ۱۸ ص ۴۵۳
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۶م, ۱۳۹۲ ۶:۲۰ ق.ظ:
اولا :کسی مقام عرفای واقعی راانکار نکرده است شما اول باید ثابت کنی که مثلا فلانی عارف واقعی است یا مکاشفات شیطانی دارد نص صریح روایت است که شیطان کسانی را که بدعت می گذارندبه گریه وتضرع وامی دارد تا دیگران سراغ انها بروندhttp://www.borhannews.com/news/wp-content/uploads/2013/04/boka.gif
بعد از اثبات عارف بودن واقعی این سخن صدق می کند
ثانیا:اما غیر این بدعت است وبا بدعت باید با شدید ترین نحو برخورد کرد هرکس که مدعی شوند عارف است که دلیل بر عرفانش نمی شود مثلا فلانی را در هند می گویند یک میلیون نفر اورا عارف می دانند پس عارف است؟خیر
عن النبی (صلى الله علیه وآله الطاهرین وصحبه المنتجبین وسلم) :«إذا رأیتم أهل الریب والبدع من بعدی ، فاظهروا البراءة منهم ، واکثروا من سبِّهم ، والقول فیهم والوقیعة ، وباهتوهم ، کی لا یطمعوا فی الفساد فی الاسلام ، ویحذرهم الناس ، ولا یتعلمون من بدعهم ، یکتب الله لکم بذلک الحسنات ، ویرفع لکم به الدرجات فی الاخرة » الکافیهر گاه اهل شک وبدعت رادیدیم باید آنها رااز دیگران دور کنیم وبرائت بجوییم وسب داشته باشیم تا دیگران گمراه نشونددرضمن درحدیثی دیدم که اگر عالم علم خودش رادر مقابل اهل بدعت اشکار نکند ملعون است
ثالثا در توحید مقلد هیچ کس نباید بود تابع دلیل وبرهان باید بود
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۰م, ۱۳۹۲ ۱:۴۹ ق.ظ:
امام خمینی میفرمایند بسیاری از آنچه آنان گفته اند به صورت رمز در قرآن آمده حالا شما مگه از رموز قرآن اطلاع داری کریم جان . چون به نظرم من حرفایی که عرفای صالح ما میزنن و به صورت رمز در قرآن اومده از درک امثال شما خارجه چون شما علاقمند به پوسته هستید .
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۰م, ۱۳۹۲ ۶:۵۸ ب.ظ:
بارها گفته شده این سخن شما درست است ولی با چه دلیلی می توانید بگوییداین سخنان عرفا همان رموز الهی است اینکه هر کسی بگوید این حرفهای من رمز است چگونه باید حق را یافت ایگونه که نمی شود هرکس هر چیزی را بگوید بعدبگوید اینها رمزی بودوتطبیق با قرآن روش دارد همینجور الکی هر کس نمی تواند بگه این حرف من که رمزی یا اینگونه گفتم مطابق قرآن است ورمزیه واگر رمزیه رمزش را امام معصوم می داند نه هرکسی
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۱م, ۱۳۹۲ ۲:۱۷ ب.ظ:
پس جناب کریم !شما میفرمائید که اون رموز رو امام معصوم میداند نه هرکسی در حالی که امام میفرمایند یه بسیاری از آن چه که عرفا گفته اند به صورت رمز در قرآن آمده است.فرضا من شک کنم که شما داری درست میگی یا امام حرف امام اولویت داره بر حرف شما . دین این چیز آبکی که شما بهش معتقدید نیست خیلی عمق و ارزش داره . اگر قرار باشه شما بفهمید که این حرف فلان عارف غلطه یا درست بایستی علاوه بر ظواهر قرآو بر اشارات و لطائف و رموز قرآن نیز اشراف داشته باشید و شما و امثالکم ظواهر رو هم به زور می فهمید پش سکوت کنید
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۱م, ۱۳۹۲ ۵:۵۰ ب.ظ:
شما به حرف من یا حرف امام خمینی یا هر کس دیگر چه کار داری در این مباحث جای تقلید نیست شما باید دلیل را ببینی استدلال مه است یا حرف فلانی این سخن شما مرایا سخن استاد حسن زاده می اندازد که ابتدای تحصیل فلسفه می گوید:سخنان استادم را نمی توانستم قبول کنم ولی پیش خود می گفتم تو بچه طلبه بیشتر می فهمی یا ملاصدرا پس حرف ملا صدرا را قبول می کردم .مگر در اصول دین هم تقلید داریم؟ متاسفانه تعصب شما به اشخاص باعث عدم پذیرش حقیقت می شود جز معصوم هیچ کس دیگر از اسرار ورموز قران خبر ندارد هرچه قدر هم عارف باشد لااقل برای دیگران سخنش حجت نیست وهیچ دلیل شرعی برای پذیرش سخنش نیست ونداریم
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۲۹ ق.ظ:
به حرفم دقت نمیکنید اگر خودم به یقین برسم آن هم از طریق برهان که تکلیف مشخص است منظورم اینه که در یک جایی برهان هیچ یک از دو طرف را نفهمیدم مثلا الان بین حرف شما که ذره ای از علم امام خمینی را هم ندارید و شخص امام خمینی اگر شک کردم که در مسیر تفکرم به حرف های شما اهمیت دهم یا امام که در این صورت حرف امام بر حرف ظاهرپرست چون شما مقدم است . خوب تامل کنید .
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۳۱ ق.ظ:
من نظرات هر دو طرف رو هم مورد بررسی قرار میدم و به روش برخورد ها و اعمال بزرگانش هم توجه دارم و با طرفداران کاری ندارم چون طرفداران هر دو طرف بعضی شون رفتار های ناشایست و برخورد های غلطی دارند . در بررسی “فلاسفه و عرفا” و “مخالفین” به این نتیجه رسیدم ک در برهان و در عمل صالح از طرف شما محکمتر و شایشته تر هستند و به قول شما تقلیدی که نیست و من هم به دنبال برهان هستم و در این مسیر از حرفهای همه حتی امثال شماها استفاده میکنم . هر چند فکر میکنم نیت بسیاری از شماها هم خیره اما روشتون ناصحیح.
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۲:۰۲ ب.ظ:
ببخشید ما تابحال از شما برهانی ندیدیم جز تعصب روی اشخاص وافراد
بفرما یک مبنا در فلسفه وعرفان را مثلا وجود مجردات را با برهان تقریر کنید (البته باز هم نظر خودتون است هر مبنایی دوست داشتید) وبرهان طرفین را بگویید تا صداقت شما تایید شود والا کذابی معلوم می شود اصلا دلایل وبراهین دوطرف را نمی خوانید وفقط ادعایی دروغ می کنید
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۹:۴۰ ب.ظ:
خداوند دروغ گو و تهمت زننده را لعنت کند .شما چرا راحت تهمت میزنید برادر . اول از من برهان بخواه من هم برهان طرفین رو خدمتت عرض میکنم بعد اگر دیدی حرفی برای گفتن ندارم دهانت رو باز کن بعد شروع به توهین کن .(محترمانه که بلد نیستی حرف بزنی) .
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۹:۴۸ ب.ظ:
اول برهان شما رو میگم بر ردوجود مجردات :شما مخالفین استناد به روایت : … لِأَنَّ مَا سِوَى الْوَاحِدِ مُتَجَزِّئٌ وَ اللَّهُ وَاحِدٌ لَا مُتَجَزِّئٌ وَ لَا مُتَوَهَّمٌ بِالْقِلَّةِ وَ الْکَثْرَةِ وَ کُلُّ مُتَجَزِّئٍ أَوْ مُتَوَهَّمٍ بِالْقِلَّةِ وَ الْکَثْرَة … میکنید و با توجه به مضمون این روایت میگید هر چیزی غیر از خداوند چون دارای اجزاء است پس نمیتواند مجرد باشد چرا که مجرد دارای اجزاء نیست و ماسوی الله دارای اجزاء می باشند پس فقط خداوند مجرد است و غیر از او مجردی نداریم . ادامه دارد
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۹:۵۳ ب.ظ:
ادامهو شما مخلوقات رو محدود و قابل زیاده و نقصان میدونید و میگید چیزی که قابل زیاده و نقصانه نمیتونه مجرد باشه چون مجرد همچین قابلیتی نداره که متوهم به قلت و کثرت باشه در حالی که ماسوی الله همچین خصوصیتی دارند پس نتیجه اینکه مجردی غیر از خدا نداریم . این خلاصه ای از برهان شماست . چون در بخش بخش نظرات کاراکترها محدوده لذا خلاصه بیان کردم . (اگر برهانتون غیر از اینه و من اشتباه متوجه شدم شما بفرمائید ما رو متوجه کنید البته سعی کنید محترمانه باشه)
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۰۱ ب.ظ:
حالا برهان فلاسفه و عرفا بر وجود مجردات :
۱- ادراک اموری که در گذشته بوده و الان صورت اون درک میشه و لی ماده و مدتش گذشته و صورتی رو درک میکنیم که هنوز ماده و مدتش نیومده پس مدرک یک چیز مادی نمیتونه باشه .
۲ – سیر انسان در ملکوت و جبروت در حالی جسم انسان بر روی زمین است و روح او در عالمی غیر از این الم مادی .
۳ – همین تصاویری که در خواب میبینیم که همگی مجرد از ماده هستند و فقط دارای صورت می باشند و آثار ماده را هم ندارند .
ادامه در نظر بعدی
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۱۶ ب.ظ:
ادامه از نظر قبلی
۴- ما بوسیله قوه خیال خود و قوه واهمه خود تصاویری میسازیم و درک میکنیم که هیچکدام نه ماده دارند و نه آثار ماده را دارا هستند پس مدرک آن باید مجرد از ماده باشد .
۵- برای ما حالاتی عارض میشود از قبیل شادی و غم و غصه و خجالت ، ترس ، شجاعت که هیچکدام دارای ماده نیستند اما وجود دارند و بر ما عارض میگردند .
۶- نه عقل ماده دارد و نه هیچ کدام از تحلیل هایی که عقل میکند داری ماده است .
۷- خود زمان که یکی از مخلوقات است دارای ماده نیست .
ادامه در بعدی
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۲۱ ب.ظ:
ادامه قبلی
۸- ماهیتی که از اشیاء تصور میکنیم در عالم ذهن بوده و نه ذهن مادی ست و نه تصوری که در آن است و نه آثار ماده را داراست .۹- ….۱۰-….….بعضی از این نظرات رو خودم ارائه کردم .ادامه در بعدی
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۲۵ ب.ظ:
ادامه قبلیرویاتی هم داریم که میگه : َ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اسْماً بِالْحُرُوفِ غَیْرَ مُتَصَوَّتٍ وَ بِاللَّفْظِ غَیْرَ مُنْطَقٍ وَ بِالشَّخْصِ غَیْرَ مُجَسَّدٍ وَ بِالتَّشْبِیهِ غَیْرَ مَوْصُوفٍ وَ بِاللَّوْنِ غَیْرَ مَصْبُوغٍ مَنْفِیٌّ عَنْهُ الْأَقْطَارُ مُبَعَّدٌ عَنْهُ الْحُدُودُ مَحْجُوبٌ عَنْهُ حِسُّ کُلِّ مُتَوَهِّمٍ مُسْتَتِرٌ غَیْرُ مَسْتُورٍ فَجَعَلَهُ کَلِمَةً تَامَّةً عَلَى أَرْبَعَةِ أَجْزَاءٍ مَعاً لَیْسَ مِنْهَا وَاحِد …
ادامه در بعدی
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۲۶ ب.ظ:
ادامه قبلیدر این روایت صحبت از “اسمی” است که خداوند اون رو حلق کرده که نه دارای اقطار و نه حدود و حد نداره و از حس هر متوهمی به دوره در نتیجه مجرد از ماده ست در عین حال که حد و اقطار نداره دارای جزء هم هست یعنی جزء داشتن منافاتی با مجرد بودن نداره میشه براش اجزای عقلی تصور کرد . و این میتونه پاسخی به اون برهان شما باشه که که به روایت مورد نظر استناد کردید بر نفی مجردات به خاطر جز داشتن .
پایان
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۴:۴۰ ب.ظ:
دیدی خوب استدلال مخالفان را نفهمیدی ؟۱این بحث در حدوث وقدم ماسوی الله استاول حدیث إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اسْماخداوند اسم را خلق کرد پس نبوده وخلق شد یعنی ابتدای وجود دارد مهم نبودن وبود شدن بدست خداوند است اگر بوده وبخواهد خلق شود تحصیل حاصل است و محال پس همه چیز ابتدای وجود دارد وحادث استدیدی اصلا موضوع بحث را اشتباه رفتی آقا
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۶:۲۶ ب.ظ:
کریم جون ! مثل اینکه حواست نیست برادر من ! شما برهان بر وجود مجردات خواستی چه ربطی به حدوث و قدم عالم داره و چه ربطی به ابتدای وجود داشتن هرچند شما معنای خلق را هم نمیدانید . بنده با قسمت منفی عنه الاقطار و مبعد عنه الحدود این روایت کار داشتم که نافی این خصوصیات برای اسمه که تجرد از خصوصیات مذکور حاصلش میشه.حالا شما لطف کن به طور خلاصه برهانتون رو اینجا تقریر کن تا ما هم بفهمیم چی میگید شما . فقط لینک نده چون پست مربوط به افسانه وجود مجردات رو خوندم .
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۶:۲۸ ب.ظ:
شما در همین سایت بر افسانه بودن وجود مجردات به همین روایت (لِأَنَّ مَا سِوَى الْوَاحِدِ مُتَجَزِّئٌ وَ اللَّهُ وَاحِدٌ لَا مُتَجَزِّئٌ وَ لَا مُتَوَهَّمٌ بِالْقِلَّةِ وَ الْکَثْرَةِ وَ کُلُّ مُتَجَزِّئٍ أَوْ مُتَوَهَّمٍ بِالْقِلَّةِ وَ الْکَثْرَة ) استناد کردید . و در برخی از تارنماهای طرفداران شما دیدم که برای نفی وجود مجردات به همین روایت استناد کرده اند . اگر برهانتون این نیست پس چرا ذکرش کردید . در هر حال منتظرم شما استدلالتون رو بر رد مجردات بگید تا ما بشنویم .
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۷:۱۵ ب.ظ:
جناب آقای میلانی دربحث افسانه وجود مجردات میفرمایند : آنچه قابل وجود باشد قابل زیاده و نقصان و قابل تکرار در وجود خواهد بود .ودر جای دیگری میفرمایند:با توجه به این مقدمات روشن مى‏شود اعتقاد به وجود مجردات و اشیای متعددی که خارج از اجزا و زمان و مکان و قوه و استعداد و حرکت باشند، و در نظر اهل فلسفه، واسطه صدور (تولّد) اشیا از ذات خداوند محسوب مى‏شوند، اساسی نداشته… . معلوم میشه ملاک برای نفی مجردات اینه که غیر خدا به علت جزء دار بودن قابل زیاده و نقصانند لذا بهترین مستند شما همون روایته که گفتم
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۷:۱۷ ب.ظ:
اینم وبلاگ یکی از طرفداران شما که برای نفی مجردات به این حدیث رو آوورده :
http://aghlaniyat14.blogfa.com/post/17
لذا برهان شما باید مطابق بر محتوای این روایت باشه . مگر این که در بین شما مخلفین هم اختلاف نظر وجود داشته باشه یا براهین متعدد داشته باشید .
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۷:۳۶ ب.ظ:
آقا یواش یواش خیلی تند میری اول تعریفی از مجرد بفرمایید؟ همش میگی مجرد مجرد ؟۱- تعریف از مجرد؟۲-آیا مجرد بوده وبود شده ویا نبوده وبود شده؟(یعنی ابتدای وجود دارد یا نه ؟این دوسوال را جواب بده بعد می ریم وارد بحث زیاده ونقصان مراحل بعد از جواب به این سوالات است؟
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۱۱:۳۵ ب.ظ:
اولا سوالات من رو با سوال جواب دید و از اون بالا بیایید پایین دور هم بشینیم باهم بحث کنیم .
شما استدلالی رو که خواستم ارائه نکردید.
معنی مجرد رو میگم بعد من چند تا سوال میکنم بعد از پاسخ به سوال دوم شما می پردازیم .
مجرد : یعنی عری از اوصاف جسم و احوال ماده ست و نه مکان داره و نه زمان و نه کم و کیف و … و دارای اجزای خارجی و حملی هم نیست .
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۱۱:۴۴ ب.ظ:
سوالات من از شما
۱- آیا زمان و مکان خودشون دارای زمان و مکان هستند ؟ یا اینها فقط امور انتزاعی هستند؟ (چون زمان و مکان هم مخلوقند – خالق الزمان و المکان)
۲- خدا چرا خالق نبود بعد خالق شد ؟ یعنی چرا نمیخواست خلق کنه بعد خواست خلق کرد و شد خالق؟
۳- خداوند که به قول شما در هیچ مکان و زمانی نیست. وجود مجردات بی مکان و زمان که تحت اراده خدا باشن چه منافاتی داره ؟
۴- هر تغییری در عالم که هست و داخل در زمانه به دست خداست . ذات خدا در این تغییرات که زمان داره چجوری نقش ایفا میکنه؟
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۴م, ۱۳۹۲ ۹:۳۳ ق.ظ:
اولا شما سوال مرا با سوال جواب دادید درثانی هنوز سوال مرا جواب ندادید که مجرد آیا نبوده وبود شده یعنی ابتدای وجود دارد یا ندارد من کاری به خلقت خدا ندارم چرا خلق نکرده اصلا همین که خلق نکرده خود دلیل بر اختیاروقدرتش است که فعل وترک برایش مساوی است شما خدا را مجبور به خلق میدانید که حتما باید خلق کند
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۴م, ۱۳۹۲ ۱۱:۳۴ ق.ظ:
اول من سوال کردم . گفتم برهانتون رو بر رد وجود مجردات بیان کنید اما شروع کردید به سوال کردن .
شایدم اصلا بلد نیستید ؟ تازه امثال شماها استدلال ندارید . از حرفای آقایان نصیری و میلانی استفاده میکنید . (لابد این شخصیت زدگی نیست و به استدلال نگاه میکنید) . باء شما جر میده باء ما نه ؟؟؟!!! (ما هم با استدلال کار داریم)
سوادت آب رفته ؟؟؟
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۴م, ۱۳۹۲ ۱۲:۳۰ ب.ظ:
واقعا که شما معمولا بدیهی ترین براهین را با وهمی ترین بیانها ردمی خواهید کنید کاملا کامنتها موجود است همه دارند می بینند که چه کسی اول سوال کرد من یا شما در ضمن من تابع هیچ کس نیستم تنها استدلال های افراد را می بینیم حتی خود بنده به استاد میلانی وآقای نصیری نقد دارم واشکالاتی به انها دارم وهیچگاه جز معصوم سخن کسی را قبول ندارم مگر بابرهان از قران واهل بیت باشد قران وسنت معیار ماست نه سخنان ارسطو وافلوطین وابن عربی شمایید که استادتون وقتی میگوید در ابتدای راه وقتی میدیدم با عقلم جور در نمی آید به خود می گفتم تو بیستر می فهمی یا ملاصدرا وحرف ملا صدرا را می گرفت
محمدحسین پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۴م, ۱۳۹۲ ۲:۱۳ ب.ظ:
کریم جان ولش کن اینها گرایش ومیل به فلسفه دارند مگر نمی بینی از صوفیه هم تعریق می کنندمثلا با یزید بسطامی راتعریف دارن ازشعُلَمَاؤُهُمْ شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُمْ یَمِیلُونَ إِلَى الْفَلْسَفَةِ وَ التَّصَوُّفِ وَ ایْمُ اللَّهِ إِنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ الْعُدُولِ وَ التَّحَرُّفِ یُبَالِغُونَ فِی حُبِّ مُخَالِفِینَا وَ یُضِلُّونَ شِیعَتَنَا وَ مُوَالِیَنَا
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۴م, ۱۳۹۲ ۱۱:۴۸ ب.ظ:
جناب کریم ! شما ادعا کردید من برهان ندارم و از من برهانی ندیدی سپس بنده گفتم این برهان شما و این برهان ما . گفتم اگر من اشتباه تقریر کردم شما بفرمائید درستش رو بگید . (از بین براهین خودتون و برخی طرفداران این مطلب استخراج شده بود)
شما گفتید غلطه . اگه غلطه پس خودتون هم نباید بهش استدلال میکردید . حالا هم که میگید شما هم به اساتیدتون نقد دارید پس ما به ساز کدومتون برقصیم . شما هم که فرقه فرقه اید . بعد بجای تقریر برهان شروع کردید به سوال کردن اگه توان استدلال ندارید حاشیه نرید و بگید بلد نیستم
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۵م, ۱۳۹۲ ۱:۰۲ ق.ظ:
اولا بنده نگفتم غلطه گفتم این استدلال برای این است که همه اشیاء غیراز خداابتدای وجودداردوچون ابتدای وجوددارند مجردات هم شامل غیرخداست وچون ابتدای وجود دارد پس مجرد به معنایی که شما می گوییدنسیت که می گویید زمان ندارد
شما واسطه اولی رانگفتید
بله این نص روایت استامام صادق علیه السلامَ إِذَا احْتَمَلَ الزِّیَادَةَ وَ النُّقْصَانَ کَانَ مَخْلُوقاالکافی (ط – الإسلامیة) / ج‏۱ / ۱۰۶
واین استدلال ائمه است
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۵م, ۱۳۹۲ ۱۰:۰۱ ب.ظ:
زیادت و نقصان در چی ؟در ضمن ما که نمیگیم غیر خدا مخلوق نیستند . بلکه مخلوق هستند . اما شما خلق رو به معنای ایجاد میگیرید . و ما به معنی خروج الشی من حد العدم الی حد الوجود(برگرفته از روایات)خارج کردن شیء از حد عدم به حد وجود که به معنای ایجاد نیست و اگر ایجاد گفته بشه مجازا و مسامحه ست .اشیاء همه محل ظهور اسماء الهی هستند و وجود مستقل ندارند . اگر براشون استقلال قائل بشید منجر به شرک میشه .راستی شما اختلافتون با استادتون در چه مواردیه ؟ میشه یک نمونه بگید ؟
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۶م, ۱۳۹۲ ۱۱:۲۰ ق.ظ:
همین تناقش را شما حل کنید پس شی ای وجود دارد که از حد عدم خارج می شود وبه حد وجود می رسد
آقادرست درمان جواب بده مخلوقی که شما می گویید بالاخره بوده یا نبود یعنی وجودداشته یا معدوم
اگر وجود داشته که تحصیل حاصل است وخلقی صوت نگرفته واگر وجود نداشته پس خداوند اورا بوجود آورده نبوده وخداوند بوجود آورده
در ضمن بی خود نظرخودتو داخل روایات نکن روایات را تفسیر به رای نکن آن هم با رای ونظرات سقراط وافلوطین وابن عربی قاطی نکن
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۶م, ۱۳۹۲ ۳:۳۲ ب.ظ:
کریم جان روایت ارث پدری شما که نیست . من هم معصومین را دوست دارم و خاک کف پای دوستداران معصومین سرمه چشم ماست . اگه داریم استدلالی بحث میکنیم لطف کن از اشخاص چه موافق و چه مخالف نام نبر . منم و شما .مجردی که دارای هیچ قیدی نباشه و مطلقا مجرد باشه خداست و لاغیر و منظور از مجردات اینگونه مجرد نیست بلکه تجرد یک امر نسبی ست . مثلا وقتی میگیم عقل مجرده نه این که مجرد مطلق بلکه خواص این ماده را دارا نیست . و هر چیزی که مخلوق است دارای حد بوده و محدود است . ادامه در بعدی
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۶م, ۱۳۹۲ ۳:۴۴ ب.ظ:
شمابه معنای خلق دقت کن:”خروج الشیء من حدالعدم الی حدالوجود” شما اینرو به معنای ایجادمیگیری درحالی که به معنای اظهاره.شیء از عدم خارج شده ودرعرصه وجود ظهور پیداکرده و این یعنی خلق،که هم ابتدا داره هم حد داره.مخلوق همون مظهره که هم محدوده هم ابتدای ظهور داره و این که شما میگی بود رو بود کرده و تحصیل حاصله اصلاصحبت از این مطلب نیست.این شیء ظهور نداشته و ظهور پیدا کرده . غیرخدا چیزی ازخودش وجودی نداره.وجود مال خداست و خدا نامتناهی و وجود برای دیگری معنا نداره.اشیاء فقط ظهوردارندوحقیقتامظهرهستند .
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۷م, ۱۳۹۲ ۱۲:۵۷ ق.ظ:
تعریف شما از خلقت کاملا با تعریف روایات منافات دارد شما یک تعریف وهمی بشری را برداشته اید پیشفرض بعد می گوییدبنا براین تعریف .کل مباحث مخالفان فلسفه وعرفان همین است که شما می فرمایید ماسوالله ظهورات خداوند هستن یک سخن بی منطق ووهمی می باشد واین وجود ربطی درست نمی باشد با شما در جواب مدعا رابرمی گردانید
همین ظهوراتی که می فرمایید از دوحال بیشتر خارج نیست یا وجوداست یا عدم ونیستی شما بین وجود وعدم چیز سومی هم دارید؟؟!نامتناهی هم دراره خداوندملکه وعدم ملکه است
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۷م, ۱۳۹۲ ۱۱:۱۶ ق.ظ:
کریم جان ! این برداشت وهمی نیست و اتفاقا خیلی هم واقعیه . بین وجود و عدم چیز سوم وجود نداره . مظاهر همگی موجود هستند اما نه موجود مستقل بلکه وجود ربطی دارند . اگر براشون وجود مستقل در نظر بگیرید که دچار شرک میشید .
در مورد تناهی و عدم تناهی هم رابطه “تناقض” است نه “ملکه و عدم” چرا که کشف رابطه ملکه و عدم که دو وصف هستند منوط به دو موضوع در خارج است که یکی قابلیت ملکه را داراست و دارای آن هم می باشد مثل بینا و یکی قابلیت ملکه را داراست لکن خود ملکه را دارا نیست مثل کور که قابلیت بینایی را دارد
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۷م, ۱۳۹۲ ۱۱:۲۱ ق.ظ:
حالا بررسی نظر شما که میگویید رابطه بین تناهی و عدم تناهی ملکه و عدم است .
برای کشف این رابطه ما دو موضوع نیاز داریم که یکی قابلیت تناهی داشته باشد و متناهی باشد. قبول که ماسوی الله همگی متناهی هستند و قابلیت تناهی هم دارند. خب حالا شما موضوعی را به ما نشان دهید نامتناهی باشد و قابلیت تناهی داشته باشد . همچنین موضوعی نداریم . لذا خواهشمندم توضیح دهید از کجا فهمیدید که رابطه بین تناهی و عدم تناهی از نوع ملکه و عدم است چون اصلا هیچ متناهی ای نداریم که قابلیت تناهی داشته باشد.
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۷م, ۱۳۹۲ ۱۱:۲۳ ق.ظ:
خط آخر منظورم نامتناهی بود .
اصلا هیچ نا متناهی ای نداریم که قابلیت تناهی داشته باشد.
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۸م, ۱۳۹۲ ۳:۲۷ ب.ظ:
بارک اللهیکی یکی عجله نکن
پس ما سوی الله وجود دارداین وجودقدیم است (یعنی ابتدا ندارد)یاحادث است یعنی ابتدای وجودی دارد(فرقی نمی کند حادث ذاتی بگویی یا چیز دیگر) همین وجود ما سوی الله که می فرمایید ربطی است ابتدای وجود دارد یا ندارد؟یا قدیم است ؟
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۹م, ۱۳۹۲ ۷:۴۷ ب.ظ:
برادر عزیز کریم جان !لطف بفرمائید به مقتضای اسم زیباتون کریمانه رابطه تناهی و عدم تناهی رو بفرمائیدکه ازکجا فهمیدید ملکه و عدمه.همشم سوال نکنید.جواب هم بدید .این که نشد بحث .حادث،موجودی ست که نو به نو میشود یعنی دارای تغیر است و موجوداتی که تغیر دارند زمان را پدید می آورند یعنی زمان از عوارض موجودات حادث است اما قدیم تغیر در او راه ندارد و مقید به زمان نیست چون تغیر و حرکتی ندارد . حال خود این موجود زمان دار دیگر داخل در زمان دیگری نیست که حادث زمانی باشد یا قدیم زمانی و زمان موضوعیت ندارد.
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۹م, ۱۳۹۲ ۷:۵۴ ب.ظ:
ادامهفی الواقع برادر کریم عزیز! اگر اثبات شود که رابطه تناهی و عدم تناهی تناقض می باشد نوبت به این سوال میرسد که خداوند متناهی ست یا نا متناهی . لذا خداوند متناهی نیست پس نا متناهی خواهد بود و نا متناهی جایی برای غیر نخواهد گذاشت و قابل زیاده و نقصان هم نیست لذا تغیر هم در نامتناهی راه ندارد حال وقتی جایی برای وجود غیر نیست ماسوی الله حقیقتا ظهور دارند اما وجود اصالی ندارند بلکه وجودشان ربطی و مظاهر اسماء آن ظاهر واقعی هستند و مظاهر غیر اویند و حدوث درمظاهر است.منتظر پاسخ هستم نه سوالات جدید
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۰م, ۱۳۹۲ ۱:۱۸ ق.ظ:
من کاری به این حرفها ندارم هنوز جوابم را ندای که جواب سوالت را بدم
همین وجود ما سوی الله که می فرمایید ربطی است ابتدای وجود دارد یا ندارد؟یا قدیم است ؟ابتدای وجودی داردیانه؟
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۱م, ۱۳۹۲ ۱۱:۴۶ ق.ظ:
کریم جان ! من مجادله دوست ندارم که هی سوال بکنیم از هم و مچ بگیریم . بی خیال اینکار ها . من استدلالم رو میگم به طور کامل .شما هم استدلالت رو کامل بگو بعد اگر به استدلال های هم دیگه ایراد داشتیم وارد یک بحث منصفانه میشیم . اینکه بخواهیم هی تز همدیگه سوال کنیم ره به جایی نمیبریم .
حالا اگر استدلال هر کدوممون ایراد داشت اگر ایراد قانع کننده بود میپذیریم دیگه اجباری هم به همدیگه نداریم که مطلب همینه و بس . شاید شما درست بگی شاید من . شایدم هر دو غلط .
محمدحسین پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۶م, ۱۳۹۲ ۶:۵۰ ق.ظ:
فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ.وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا [فِی‏] بَعْضِ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعِهِمْ، فَإِنَّ مَنْ رَکِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ- مَرَاکِبَ فَسَقَةِ فُقَهَاءِ الْعَامَّةِ فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَیْئاً، وَ لَا کَرَامَةَ لَهُم‏نص صریح روایت دلالت دارد که همه علمای شیعه هدایت گر نیستند و هیچ کرامتی هم ندارندبویژه کسانی که گرایش به عامه دارندپس دلالت ندارد هرکسی که مردم می گفتند عالمه یا عارف است وکرامت دارد هیچ کس هیچی بش نگهوسائل الشیعة / ج‏۲۷ / ۱۳۱ / ۱۰ باب عدم جواز تقلید غیر المعصوم ع فیما یقول برأیه و فیما لا یعمل فیه بنص عنهم ع ….. ص : ۱۲۴
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۲۱م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱۲:۱۲ ب.ظ
اول اینکه بحث ریشه ای بین متکلمین و فلاسفه بر سر ملاک و مناط احتیاج به علت است که فلاسفه آن را “امکان” می دانند و متکلمین “حدوث” که این خود بحث جداگانه ای میطلبد .
متکلمین عالم را حادث زمانی میدانند . (حادث زمانی : یعنی زمانی بوده که عالم نبوده و سپس بود شده) . حال آنکه زمان از عوارض موجود حادث است و با حرکت زمان پدید می آید . و اصلا این فرض متکلمین صحیح نیست که عالم حادث زمانی باشد. لذا آن ایتدایی که شما تصور دارید یک تصور غلط می باشد . فلاسفه عالم را ممکن می دانند . ادامه در بعدی
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۱م, ۱۳۹۲ ۳:۲۵ ب.ظ:
اولا تهمت می زنی که می گویی متکلمین می گویند زمانی بود وعالم نبود بگو ببینم کدام متکلم گفته متکلمین بلا استثناء زمان را هم حادث می دانندو می گویند اصلا زمانی قبل از خلقت نبوده وهیچ چیز نبوده وبعد توسط خداوند خلق لامن شی شده اند وقبل از خلقت در فکر واندیشه بشری نمی گنجد چون خداوندزمان نداردوزمان از صفات محدثات است
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۲م, ۱۳۹۲ ۸:۳۳ ق.ظ:
کریم عزیز ! بنده دارم بحث میکنم قصد تهمت زدن ندارم .بنده فقط گفتم که متکلمین عالم را حادث زمانی میدانند و این تهمت نیست .بعد حادث زمانی را تعریف کردم به این که در یک زمان چیزی نبود و در زمان دیگر بود.اگر برداشت من از حادث زمانی ای که متکلمین میگویند غلط است مشتاقانه منتظر تعریفتان هستم .و این امر کاملا بدیهیست که زمان از صفات محدثات می باشد وبنده این را قبلا عرض کردم که زمان از عوارض محدثات می باشد . حالا منظور شما به طور کلی از حادث زمانی چیست ؟
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۲م, ۱۳۹۲ ۸:۳۷ ق.ظ:
مثل اینکه لینک استاد مطهری را نخوندی مگر ایشان استاد فلسفه نیست ؟لینک را خوب بخون تا بفهمی در مقابل حادق قدیم است چیزی این وسط نیست
http://www.borhannews.com/news/?p=543
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۲۱م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱۲:۱۶ ب.ظ
از نظر فلاسفه تنها اولی که ابتدا ندارد خداست و برای موجودات ممکن ایتداء قائلند یعنی مسبوقیت به عدم ، آن هم عدم مجامع(امکان ذاتی) نه عدم مقابل (حدوث زمانی) بلکه بعد از اینکه شیء زمان را پدید آورد در این زمان پدید آمده صورت جدید نسبت به صورت قبلی حادث زمانی ست و ابتدای زمانی دارد اما برای اصل خلقت چون زمانی نبوده این فرض بی معناست بلکه ابتدا در اینجا به معنای مسبوقیت به عدم مجامع می باشد .
ادامه در بعدی
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۱م, ۱۳۹۲ ۳:۲۹ ب.ظ:
اتفاقا بحث همینجا است که فلاسفه ماده این عالم را قدیم می دانند ومی گویند اگر به عقب برگردیم ابتدایی برای این عالم پیدا نمی کنیم واین عالم مسبوق به ماده ومده است حرف استاد فلسفه آقای مطهری در شرح منظومه با نظر شما زمین تا آسما تفادت دارد شما از خودتان می گویید نه از نظر مبانی فلسفیاین لینک را ببین شرح منظومه جلد اول استاد مطهریhttp://www.borhannews.com/news/?p=543
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۲م, ۱۳۹۲ ۸:۵۰ ق.ظ:
کریم عزیز ! لطفا دقت بیشتری بفرمائید . ابتدا قائل نبودن برای اصول و ارکان عالم با ابتدا قائل شدن برای خود عالم بسیار تفاوت دارد . و این بیان جناب استاد مطهری منافاتی با حرف بنده ندارد .
شما لطف بفرمائید به کتب قلاسفه مراجعه بفرمائید و مدققانه مطالعه کنید تا از نظر فلاسفه اگاه شوید .
عالمی که در آن حرکت وجود دارد یکی از عوارضش زمان است و خود ابتدا را پدید می آورد نه این که ما ابتدائی فرض بگیریم بعد بگوییم عالم از اینجا شروع شد . بلکه اصول و ارکان ازلی ست(امر) و ظهور(خلق) حادث و زمان دار.
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۲م, ۱۳۹۲ ۷:۱۶ ب.ظ:
این امر الهی یا اصول وار کان این عالم که ازلی است خدا است یا غیر خدا ؟ اگر بگویی غیرخدا است غیر ازخدا قدیمی را قائل شده ای واگر بگویی خود خداست پس یا قائل به ثنویت می شوی یا وحدت وجود که این عالم مانند دریا (جود عالم=خدا) وظهوراتش مثل موجهایش که جدای از دریا نیست وخود دریاست (که درهردوحال با برهان وعقل ونقل مخالف است)
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۲۱م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱۲:۲۲ ب.ظ
بحث دیگرمان هم بر سر “متناهی” و “نامتناهی” بود که شما میگوئید ملکه و عدم . اما ما میگوییم رابطه “تناقض” است . دلیل من این است که کشف ملکه و عدم نیاز به موضوعی دارد که قابلیت هر دو وصف را داشته باشد و ما موجودی که نامتناهی باشد و قابلیت تناهی داشته باشد نداریم و نامتناهی نه مقداری ست نه قابل زیاده و نقصان چرا که مقدار و زیاده و نقصان از اوصاف متناهی ست . در نتیجه رابطه تناقض است و خدا نامتناهی لذا جایی برای غیر نیست و در نتیجه مخلوقات وجود اصالی ندارند و به روشنی عین الربط مشخص می گردد .
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۲۱م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱۲:۲۴ ب.ظ
لذا از شما دوست عزیز و کریم خواهشمندم استدلالهای خود را تقریر بفرمائید تا بنده هم از نظرات شما بهره مند شوم .اگر پاسخ ندهید و دوباره سوا کنید بهتر است بحث نکنیم .
موفق باشید
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۲۳م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱۱:۱۴ ق.ظ
کریم جان ! برادر عزیز و محترم !
قدیم ذاتی فقط و فقط خداوند متعال است. و ماسوی الله همگی حادث ذاتی می باشندچون همگی مسبوق به عدم مجامع میباشند به عبارت دیگر همگی دارای امکان ذاتی هستندو واجب الوجودبالذات نیستند.حال قدیم زمانی اگربگوییم یعنی اینکه اصلا زمانی نبوده که بگوییم عالم در آن زمان نبوده و بعدبودشده بلکه زمان از عوارض عالم است که در اثر حرکت بوجود می آید.لذاهیچوقت دو قدیم ذاتی نداریم که بگویید ثنویت لازم آید و این دو یکی نیستندکه بگوییدخالق همان مخلوق همان مخلوق هست ووحدت وجودغیراین است
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۳م, ۱۳۹۲ ۲:۱۳ ب.ظ:
این سوال را که قبلا کردم این حادث ذاتی که می فرمایی نبوده وبود شده یا بودهاگر بوده پس خداوند خلقش نکرده چون تحصیل حاصل است واگر نبوده وبود شده این سخن ماست که ابتدای وجود دارد ابتدا داشتن همان زمان داشتن است
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۵م, ۱۳۹۲ ۳:۰۴ ب.ظ:
سلام برادر عزیز !اینجا چون امکان بحث مبسوط نیست و نظر گذاشتن حد مجاز داره لذا در یک وبلاگ پاسخ شما رو قرار دادم . ازتون تقاضا میکنم برای مطالعه ی اون به لینک زیر مراجعه کنید و یا همین جا یا در اون وبلاگ در بخش نظرات پاسخ بدید. خوشحال میشم از نظرات شما به صورت مبسوط تری بهره مند بشم . موفق باشید.
http://falsafevaerfan.blogfa.com
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۹م, ۱۳۹۲ ۱۰:۱۴ ق.ظ:
با سلام حضور محترم برادر عزیزم جناب کریم بزرگوار
نظرم تایید نشد لذا دوباره نظری میزارم شاید در جهت انصاف در بحث سایت محترم برهان اون رو تایید کنه .به علت کاراکترهای محدود در یک وبلاگ پاسخ شما رو گذاشتم . لطف ما رو مطالعه بفرمائید و از نظرات خودتون هم ما رو بهره مند بفرمائید .
لطفا تایید بفرمائید تا دیگرانی هم که بیینده مناظره ما هستند از نظرات دو طرف مطلع بشن .
http://falsafevaerfan.blogfa.com
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۳م, ۱۳۹۲ ۲:۴۶ ب.ظ:
هر چیزى که حادث و داراى ابتداى وجود باشد، به طور بدیهى زمان بر آن مى‏گذرد و محال است که مجرّد از زمان باشد.امام زین العابدین علیه‏السلام مى‏فرمایند:وجعلت لکل شیءأمدا، وقدرت کل شیء تقدیرا.و براى هر چیزى مدت وپایان و انتهایى قرار دادى، و اندازه هر چیزى را معیّن و مشخّص فرمودى.صحیفه سجادیه، ۲۴۷
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۲۳م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱۱:۲۹ ق.ظ
لینکی هم که دادید مطالعه کردم اما شما به کتب فلاسفه مراجعه بفرمائید تا متوجه بشید که منظورشون از اینکه میگن “کل حادث مسبوق بماده و مدة” مراد چیه . منظور عالم کون و فساده یا همون حادث زمانی ، که مسبوق به ماده و مدت است چون زمان الان وجود دارد و صور متعدده مسبوق به ماده و مدت هستند و این بحث بهیچوجه ناظر به حدوث ذاتی نیست . ضمنا من منتظر توضیح شما از حادث زمانی که منظور متکلمین است هستم . در مورد تناهی و عدم تناهی هم منتظر پاسخ هستم . موقث باشید
اعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد خداوند در قرآن فقط داستان 26 پیامبررا ذکر نموده است بخاطر حقانیت مولاء علی سوره حدید نصری ابجد نام امام علیست نصر من الله و فتح القریب 105+5 تن = 110 مولاء علی امام صادق(ع): به شیطان {قفند}"بد قیافه" گفته می شود. زمانی که در خانه کسی چهل روز با وسایل موسیقی، مردان و زنان در آن مجلس باطل گرد آیند، شیطان تمام اعضای بدن صاحبخانه را لمس می کند(به طوری که گوش، چشم، زبان و سایر اعضایش در مسیر و فرمان شیطان و گناه قرار می گیرند) بعد از آن برای اینکه کاملا او را در زشتی و ظلمت غرق کند، نفسی شیطانی در او می دمد که بعد از آن غیرت را از دست می دهد،آنچنانم که نسبت به رابطه نامشروع دیگران با همسرش بی تفاوت می گرددکافی،ج6، ص433

ردّ عمربن الخطاب و  ابابکر علیهمااللعنة و تعیین امیر المؤمنین علیه السلام به عنوان جانشین توسط پیامب

           

ردّ عمربن الخطاب و  ابابکر علیهمااللعنة و تعیین امیر المؤمنین علیه السلام به عنوان جانشین توسط پیامبر صلی الله علیه و آله

عبدالله بن مسعود،قال:

کنت مع رسول الله «صلی الله علیه واله» وقد اصحر فتنفّس العداء،فقلت :یا رسول الله ما لک تتنفّس؟ قال:یا ابن مسعود نعیت الیّ نفسی. قلت :استخلف یا رسول الله . قال: « من؟» قلت : أبابکر.فسکت،ثمّ تنفّس ، فقلت :

ما لک تتنفّس فدتک نفسی یا رسول الله ؟ قال: « نعیت الی نفسی » قلت استخلف یا رسول الله؟ قال :« من؟ »

قلت : عمربن الخطاب . فسکت ، ثمّ تنفّس ثالثا، فقلت : فداک أبی و أمّی ما لی أراک تتنفّس یا رسول الله؟قال:«نعیت الیّ نفسی». قلت :استخلف یا رسول الله؟ قال : « من؟ »قلت :علیّ ابن أبی طالب ، فبکی و قال: « أوه و لن تفعلوا ، فوالله لو أطعمتوه لیدخلنّکم الجنّه ، و ان خالفتموه لیحبطنّ أعمالکم.امام صادق(ع): به شیطان {قفند}"بد قیافه" گفته می شود. زمانی که در خانه کسی چهل روز با وسایل موسیقی، مردان و زنان در آن مجلس باطل گرد آیند، شیطان تمام اعضای بدن صاحبخانه را لمس می کند(به طوری که گوش، چشم، زبان و سایر اعضایش در مسیر و فرمان شیطان و گناه قرار می گیرند) بعد از آن برای اینکه کاملا او را در زشتی و ظلمت غرق کند، نفسی شیطانی در او می دمد که بعد از آن غیرت را از دست می دهد،آنچنانم که نسبت به رابطه نامشروع دیگران با همسرش بی تفاوت می گرددکافی،ج6، ص433


عبدالله بن مسعود گوید:

روزی در خدمت پیامبر اکرم «صلی الله علیه و اله » به صحرا رفته بودم ، دیدم ان حضرت به تندی نفس می زند ،عرض کردم : ای رسول خدا! شما را چه می شود که به تندی نفس می زنی فرمود:                               

ای ابن مسعود !نفسم به من خبر مرگ می دهد، عرض کردم : ای رسول خدا ، جانشینی برای خود معلوم نما،فرمود: چه کسی را؟ عرض کردم :ابابکر را ، پیامبر اکرم «صلی الله علیه و اله » ساکت شد.             

دوباره دیدم ان حضرت به تندی نفس می زند ،عرض کردم: فدایت شوم شما را چه میشود ؟ فرمود:نفسم به من خبر مرگ می دهد، عرض کردم " رسول خدا جانشینی برای خود قرار بده ، فرمود: چه کسی را ؟عرض کردم عمربن الخطاب را، بار دیگر ان حضرت ساکت شد دوباره دیدم به تندی نفس می زند، باز عرض کردم پدر و مادرم به فدای تو باد چرا نفس میزنی؟فرمود :نفسم به من خبر مرگ  می دهد ، عرض کردم :                

علی بن ابی طالب.در این هنگام رسول خدا«صلی الله علیه و اله» گریست و آهی کشید و فرمود:چنین نمی کنید (یعنی نمی گذارید او به خلافت برسد) به خدا قسم اگر از او اطاعت کنید، خداوند همه شما را داخل بهشت  می نماید و اگر با او مخالفت کنید همه اعمالتان نابود می شود.

امیرالمؤمنین علیه السلام برادر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم

حدیث مؤاخاة یا همان برادری بین حضرت رسول صلی الله علیه واله و امیرالمؤمنین به صورت متواتر نقل شده است از جمله از عبدالله بن عمر روایت شده است که:

لما ورد رسول الله المدینه آخی بین الصحابة فجاء علی تدمع عیناه، فقال: یا رسول الله آخیت بین اصحابک و لم تواخ بینی و بین احد؟ فقال رسول الله: یا علی أنت أخی فی الدنیا و الآخرة

هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلم وارد مدینه شدند بین صحابه برادری و اخوت ایجاد کردند پس امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند در حالیکه چشمانشان پر از اشک بود و عرض کردند: ای رسول خدا!  بین اصحاب خود برادری ایجاد کردی و بین من و هیچ کس دیگر برادری برنگزیدی؟ حضرت فرمودند: ای علی! تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.

(المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص14؛ سنن تزمذی، ج5، ص300؛ اسد الغابة، ج4، ص29؛ البدایة و النهایة، ج7؛ ص371؛ مجمع الزوائد، ج9، ص112؛ فتح الباری، ج7، ص211؛ تاریخ بغداد، ج12، ص263؛ نظم دررالسمطین، ص94-95؛ کنزالعمال، ج13، ص140؛ تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص18و53و61؛ انساب الاشراف، ص145؛ ینابیع المودة، ج2، ص392؛ تحفة الاحوذی، ج10، ص152)

این اخوت دلالت بر رفعت مقام امیرالمؤمنین علیه السلام می کند. زیرا خداوند در قرآن می فرماید: «إنما المؤمنون اخموة» «تنها و تنها مؤمنین برادر یکدیگر هستند.» زیرا برادری واخوت به قدر منزلت و مقام آنهاست همانگونه که ابی بکر و عمر برادر یکدیگر بودند و عثمان و عبدالرحمن بن عوف برادر یکدیگر شدند. حال کسی که برادر اشرف ولد آدم و خاتم الانبیاء هست اوست که در تمامی مراتب و مقامات با رسول خدا شریک است چنانکه خداوند متعال در آیه مباهله حضرت امیرالمؤمنین را نفس پیامبر صلی الله علیه واله و سلم معرفی می کند.

از طرفی حضرت رسول الله صلی الله علیه واله و سلم فرمودند:

أنت أخی فی الدنیا و الاخرة

ای امیرالمؤمنین تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.

باید دید مقامات حضرت رسول در دنیا و آخرت چیست تا بتوان مقام امیرالمؤمنین علیه السلام که برادر و همرتبه ایشان در مقامات هستند مشخص شود. لذا همانگونه که پیامبر صلی الله علیه واله و سلم رسول از جانب خدایند امیرالمؤمنین همرتبه ایشان هستند و وصایت و جانشینی حضرت رسول الله صلی الله علیه واله وسلم را دارند.

لذا مقام «اخوت» و برادری امیرالمؤمنین علیه السلم دلالت صریحی بر خلافت و جانشینی ایشان بعد از حضرت رسول خدا را دارد چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام در روز شوری فرمود:

أفیکم من آخی رسول الله غیری؟!

آیا در بین شما کسی غیر من هست که با رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم برادر شده باشد؟!

(لسان المیزان، ج2، ص157؛ تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص52؛ کنزالعمال، ج5، ص725)

 

امیرالمؤمنین علیه السلام وصیّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

انس بن مالک گفت به سلمان گفتم از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم سؤال کن که وصی او کیست؟

فقال سلمان: یا رسول الله من وصیک؟ فقال یا سلمان من کان وصی موسی؟ فقال: یوشع بن نون قال: ان وصیی و وارثی دینی و ینجز موعدی علی بن ابی طالب

سلمان گفت: ای رسول خدا! چه کسی وصی شماست؟ پس حضرت فرمودند: ای سلمان وصی موسی  چه کسی بود؟ عرض کرد: یوشع بن نون حضرت فرمودند: همانا وصی من و وارث دین من و کسی که وعده های مرا منجز می کند، علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد.

(ینابیع الموده، ج1، ص235؛ تذکرة الخواص، ص48)

همچنین موفق بن احمد اخطب الخطباء خوارزم از بریده نقل می کند که رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمود:

لکل نبی وصی و وارث و ان علیا وصیی و وارثی

برای هر پیامبری وصی و وارثی هست و بدون هیچ تردیدی علی علیه السلام وصی و وارث من می باشد

(کفایة الطالب، ص260، باب 62؛ مناقب خوارزمی، ص147،ح171)

شیخ الاسلام حموینی از ابی ذر غفاری نقل می کند که:

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم:

أنا خاتم النبیین و أنت یا علی خاتم الوصیین إلی یوم الدین

من خاتم الانبیاء هستم و تو یا علی خاتم اوصیا هستی تا روز قیامت.

(فرائد السمطین، ج1، ص147)

 

امیرالمؤمنین علیه السلام و شیعیان او، رستگاران در قیامت

وأخرج ابن عساکر عن جابر بن عبد الله قال کنا عند النبی صلى الله علیه وسلم فأقبل علی فقال النبی صلى الله علیه وسلم: والذی نفسی بیده إن هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامة ونزلت «إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة» فکان أصحاب النبی صلى الله علیه وسلم إذا أقبل علی قالوا: جاء خیر البریة

ابن عساکر از جابر بن عبد الله روایت کرده است که گفت: ما نزد پیامبر صلى الله علیه وآله و سلم بودیم که على از راه رسید، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: سوگند به آن که جانم به دست او است ، این و شیعیان اویند که در روز قیامت رستگارند . و این آیه نازل شد : «ان الذین آمنوا...» و یاران رسول خدا هر گاه امیرالمؤمنین از راه مى رسید مى گفتند: بهترین آفریدگان آمد.

(الدر المنثور ، ج 8، ص 589) همچنین این روایت و مضمون آن در  (تاریخ مدینة دمشق، ج 42،ص 371؛ تفسیر آلوسی، ج 30، ص 207؛ شواهد التنزیل حاكم الحسكانی، ج2، ص 460 ـ 461 و ص 271 ـ272 ؛ فتح القدیر شوكانی، ج 5، ص477؛ كنز العمال متقی الهندی، ج 13، ص 156ـ157؛ نظم درر السمطین الزرندی الحنفی، ص 92)

اهل لغت مخالفین نیز  در ذیل توضیحاتشان در مورد کلمه «شیعه» همین شان نزول را در کتاب هایشان ذکر نموده اند. (لسان العرب، ابن منظور، ج 2 ، ص566؛ تاج العروس زبیدی، ج 4، ص 176)

 

دوستدار امیرالمؤمنین علیه السلام سعادتمندترین مردم و دشمن او شقی ترین مردم است

از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده است که فرمودند: در شام عرفه پدرم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نزد ما بیرون آمد و فرمودند:

ان الله عزوجل باهی بکم الملائکة عامّة و غفر لکم عامة و لعلیّ خاصّة و انی رسول الله غیر محابّ لقرابتی ان السعید کل السعید من احب علیّاً فی حیاته و بعد موته و ان الشقی من ابغش علیّا فی حیاته و بعد مماته

خدای عزوجل مباهات می کند به شماها بر ملائکه عموما و شما را آمرزیده عموماً و امیرالمؤمنین علیه السلام را خصوصا و من که رسول خدایم ببدون اینکه نظر محبت و دوستی به خویشانم داشته باشم به درستی که سعید با تمام سعادت کسی است که دوست بدارد علی علیه السلام را در حیات و بعد از وفاتش و شقی با تمام شقاوت کسی است که دشمن بدارد علی علیه السلام را در حیات و بعد از وفاتش.

(المعجم الکبیر طبرانی، ج2، ص415؛ مطالب السؤال، 83-95؛ مسند احمد، ج4، ص107؛ فضائل احمد، ج2، ص658؛ مودة القربی میر سید علی همدانی، ص28؛ مناقب خوارزمی، ص79؛ شرح نهج البلاغه، ج9، ص154؛ فصول المهمه ابن صباغ، ج1، ص585؛ معالم العترة النبویة، ص53)

 

نور خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام چهارده هزار سال قبل از آفرینش آدم

کنت انا و علی بن ابی طالب نورا بین یدی الله من قبل ان یخلق آدم باربعة عشر الف عام فلمّا خلق الله تعالی آدم رکب ذلک النور فی صلبه فلم یزل فی نور واحد حتی افترقنا فی صلب عبدالمطلب ففیّ النبوة و فی علیّ الخلافة

من و امیرالمؤمنین علیه السلام نوری بودیم در اختیار قدرت خدای تعالی، چهارده هزار سال قبل از این که خدا آدم را خلق کند. پس وقتی آدم را خلق فرمود خدای متعال ما را که آن نور بودیم در صلب آدم قرار داد و از صلب او پیوشته با هم بودیم تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم پس در من نبوت و در امیرالمؤمنین خلافت را ظاهر ساخت.

(فضائل احمد حنبل، ج2، ص662؛ مودة القربی، ص26؛ مناقب ابن مغازلی، ص91؛ مطالب السؤال، ص320)

و همچنین در همین مضمون  در کتب ذیل روایت شده است:

(شرح نهج البلاغه، ج9، ص117؛ ینابیع المودة ج1، ص307؛ مناقب ابن مغازلی، ص91؛ فردوس الاخبار، ج2، ص191؛ فرائد السمطین، ج1، ص43؛ مناقب خوارزمی، ص144، ح168)

 


برچسب‌ها: امیرالمؤمنین علیه السلام و شیعیان او رستگاران در ق, دوستدار امیرالمؤمنین علیه السلام سعادتمندترین مردم, نور خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام چهارده هزار سال

به ابحد کبیر ظالم 971-  430 مقصر= 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 به ابجد کبیر عمر 310 منکر310 + ابوبکر 231 نفاق 231 = 541 ابحد ابوبکر و عمر مقصر 430+231 ابوبکر+310عمر = 971 ظالم به دست می اید عثمان 661+430= 971 ظالم به دست میپآید مقصر عمر 740+231 ابوبکر = 971 ظالم به دست میآید...   27منافقون در گوگل سرچ کن راه حق 26    و یا      لا اله الا الله 46 یعنی محمد 20+26 علی = 46     ببین نام محمد علیست عکس نام محمد علیست نام محمد شکسته بنویس عکس نام محمد علیست  اگه زحمتی نیست کپی کرفته در وبلاگ زیبایت بنویس  عکس نام محمد علیست  در گوگل بنویس    راه حق 26      تنها راه خدا  راه علیست   ابجد سه خلیفه 1202   منهای 1000  نام خدا و ابجد محمد مصظقا 92   میشه 1092 ابجد هزار نام خداو محمد مصطفا 1902 منهای ابجد سه خلیفه  1202   = 110   به هزار نام خدا قسم به ابجد محمد مصطفا قسم منهای ابجد سه خلیفه وهابی کن = 110 علی مولاء و مقتدای عالم است اولین ظالم و مقصر به ابجد قرآنی مقصر 430+231 ابوبکر +310 عمر = 971 ظالم به دست میآید به ابجد ظالم 971 -430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر 430 مقصر +310 عمر +231 ابوبکر = 971 ظالم  به دست میآید  مقصر 430+ 541  ابجد عمروابوبکر =971 ظالم به دست میآیدظالم 971 منهای - 661 عثمان =310 عمر ظالم بوده عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست ميآيد عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست ميآيد ابجد ابوبکر و عمر  541 - 231 ابوبکر = 310 عمر و ابجد سه خليفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر  541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید 1202- 231   ابوبکر = 971 ظالم به دست میآید    عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست ميآيدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید  ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شيطان پرستان ظالم 971-310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلي دين ابوبکر عمر و عثمان ميباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست ميآيد عثمان  661-  مقصر430= 231 ابوبکر به دست ميآيد مفسديه 199 به ابجد199 مفسديه + ابوبکر 231= 430 مقصر430 -971 ظالم =541 ابوبکر و عمر ظالم 971- 231 ابوبکر =740 مقصر عمر 430 مقصر430 +عمر 310= 740- عمر 310= 430 مقصرو مقصر عمر به ابجد ميشه 740 مقصر عمر اهرمن به ابجد 296+365 روز سال = 661 عثمانسال هم میگوید اهرمن عصمان بوده است عصمان اهرمن  ميباشد مقصر  430مقصر +310 عمر= مقصر عمر 740 مقصر عمر 740+231 ابوبکر =971 ظالم به دست ميآيد  ۹۷۱ ظالم - ۷۴۰ مقصر عمر = ۲۳۱ ابوبکر   ظالم و مقصر دین میباشند  و 661عثمان + عمر 310=971ظالم + 231 ابوبکر =1202 ابجد سه خليفه 1202-971ظالم ظالم=231 ابوبکر بدست مي آيد 231 ابوبکر +عمر 310 = 541 عمر و ابوبکر +430 مقصر =971 ظالم به دست ميآيد چه ربطی داره به  شقيقه ظالم به ابجد قرآني 971منهاي مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمردر ميآيد کلمه مقصر 430 + عمر 310 + ابوبکر 231=971 ظالم +231 = 1202 ابجد سه خليفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست ميآيد‌430مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم ميشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان     661 + 310 عمر=  971ظالم به ابجد قرآنی ظالم 971+231  ابوبکر = 1202 ابجد سه خليفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست ميآيد‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان     ابوبکر وعمر 541 +430 =971 ظالم ميشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان     661 + 310 عمر=  971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هست اگر کلمه ظالم 971- مقصر 430 کني= 541 جمع ابجد ابوبکر و عمر 541+430 مقصر =971 ظالم به دست ميآيد 541- 310عمر کني = 231 ابوبکر رکب وبا ميباشد مقصر 430+ ابوبکر 231=661 عثمان در ميآيد مقصر 430 + 310 عمر =740 مقصر ای رفته و باز آمده بَل هُم گشته  نامت ز میان مردمان گم گشته

ناخن همه جمع آمده و سم گشته  ریشت ز عقب در آمده دم گشته آنکه در فتنه گری شهره و ضرب المثل است/ دشمن شیر خدا این ابابکر عمر است  بانی جنگ جمل است  زاده شیطان پلید  طلحه زبیر کره خر است

انسان موجودی است که روح خدا در او دمیده شده و استعدادهای رسیدن به کمال در درون او گذاشته شده است. ا

 انسان موجودی است که روح خدا در او دمیده شده و استعدادهای رسیدن به کمال در درون او گذاشته شده است. این استعدادها در اثر تعلیم و تربیت صحیح شکوفا می‌شود. در این میان یکی از اصول مهم تعلیم و تربیت اصل تشویق و تنبیه است. بر اساس همین اصل، پیامبران و برگزیدگان الهی نیز بشارت و انذار را برای هدایت انسانها به کار می‌بردند. در قرآن مجید، تشویق و تنبیه در کنار هم ذکر شده است؛ لذا تشویق و تنبیه باید توأم باشند. نهج‌البلاغه این گنجینه‌ی غنی معارف اسلام نیز، به کارگیری شیوه‌ی تشویق و تنبیه را به عنوان سیره‌ی امام علی (علیه‌السلام)، در تربیت و هدایت مردم نشان می‌دهد. تشویق در لغت به معانی مختلفی آمده است: به شوق آوردن، کسی را ستودن و او را دلگرم ساختن به چیزی و... تنبیه در لغت عبارتست از: آگاه ساختن کسی بر امری، هشیار ساختن، واقف گردانیدن به چیزی، مجازات کردن و... درباره‌ی اهمیت تشویق می‌توان گفت انسان به طور فطری علاقه به احترام، برتری و سرافرازی دارد. روان آدمی تشنه‌ی ستایش و تحسین است و لذا تشویق و سپاس دیگران، عامل محرک او محسوب می‌شود. در سایه‌ی تشویق می‌توان فرد را به کارهای مطلوب وا داشت و عملکرد او را به راه صحیح هدایت کرد. و اما اهمیت تنبیه در این است که چون انسان همواره در معرض لغزش‌ها، انحرافات و گناهانی است که مانع رسیدن او به سعادت حقیقی‌اش می‌باشد؛ لذا برای باز داشتن انسان از این موانع، تنبیه یا کیفر عامل مؤثری به شمار می‌رود. البته این هنگامی است که نمی‌توان از رفق، شفقت و محبت استفاده کرد. بنابراین، تنبیه بر اساس مقرّرات می‌تواند یک روش تربیتی باشد. به همین خاطر اسلام نیز تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود و معتدل، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی می‌پذیرد. حتی گاهی استفاده از آن را واجب می‌داند. در مکتب تربیتی امام علی (علیه السلام)، نمونه‌های مختلف تشویق و تنبیه به چشم می‌خورد که نمایانگر ضرورت تشویق و تنبیه در نگاه آن حضرت است. آن حضرت ضمن رعایت اصل تقدّم تشویق بر تنبیه، همواره مردم و یا کارگزاران را با در نظر داشتن نکات دقیق تربیتی، مورد تشویق یا تنبیه قرار می‌دانند. تشویق و تنبیه انواع گوناگونی دارد که هر کدام را می‌توان متناسب با نوع عمل و جایگاه فرد به کار برد. نکات کلیدی و مهمی را در مورد تشویق و تنبیه، باید در نظر گرفت تا اثر تربیتی مطلوب حاصل شود که بعضی از آن نکات عبارتند از: تناسب تشویق و تنبیه با رفتار شخص، پرهیز از افراط و تفریط، توجه به هدف نبودن تشویق و تنبیه، قاطعیت در تنبیه و عدم تبعیض، بجا و به موقع بودن تشویق و تنبیه، اشاره به علت تشویق یا تنبیه، اجرای تنبیه به صورت مرحله‌ای و...
کلید واژه: امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، تربیت اسلامی، تشویق، تنبیه.

مقدمه
 

اگر چه برخی از ویژگی‌های موجودات دیگر در انسان است، ولی انسان متفاوت از تمام موجودات می‌باشد؛ و از امتیازاتی برخوردار است که مختص او است. از منظر اسلام و قرآن، بینش‌های غربی مبنی بر اینکه انسان، ماشینی پیچیده است و یا به صورت یک حیوان تکامل یافته تصور شود پذیرفته نیست، بلکه انسان موجودی است که روح خدا در او دمیده شده و استعدادهای رسیدن به کمال در درون او گذاشته شده است. استعدادهایی که در اثر تعلیم و تربیت صحیح شکوفا شده و یا در اثر رها شدن یا تربیت نا صحیح به تباهی کشیده می‌شود؛ و چون انسان آفریده شده تا به کمال برسد لذا تربیت از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ بنابراین باید راه تربیت صحیح انسان را شناخت تا در اثر آن انسان از انحرافات باز داشته شود و به فعلیت کمال انسانی برسد. در تعلیم و تربیت، امر تشویق و تنبیه یا پاداش و کیفر به عنوان یکی از عوامل و محرک‌های مهم تلقی می‌شود. البته عوامل بسیار زیادی وجود دارند که رفتار فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهند، اما در برخی شیوه‌ها، ایجاد تأثیر و تغییر به طور عمده بکار می‌رود. از شناخته شده ترین آن‌ها فرآیند تنبیه و تشویق است که فرد را در مسیر صحیح قرار می‌دهد. تشویق و تنبیه از اصولی است که به منظور اجرای مدیریت صحیح و مؤثر نیز اجرا می‌شود. تقریباً همه با اصطلاح تشویق و پاداش آشنایی دارند و معمولاً این دو ارتباط و پیوستگی نزدیکی با یکدیگر دارند، به طوری که یکی بدون دیگری معنایی نخواهد داشت. تشویق فرآیند پاداش دهی است به رفتار فرد، یعنی برانگیختن شوق و علاقه‌ی مجدد او به انجام همان رفتار. ساختار روانی و عاطفی انسان به گونه‌ای است که اگر مورد تأیید و تشویق و دریافت پاداش قرار گیرد معمولاً خشنود می‌شود و انگیزه فعالیت بیش‌تری پیدا می‌کند. طبیعت انسانها به گونه‌ای است از تشویق لذت برده و هنگامی که در انجام امور مورد تشویق قرار می‌گیرند، معمولاً در صدد بر می‌آیند تا آن امور را بهتر انجام دهند. از این رو تشویق و پاداش، در اصلاح یا تثبیت رفتار بسیار مؤثر است و کارشناسان تربیتی بر استفاده از این روش در تربیت افراد تأکید فراوان دارند. تنبیه، نیز عاملی است برای جلوگیری از کارهای ناپسند و زشت. تنبیه در اصل مجازاتی است (از قبیل سرزنش، محرومیت، جریمه، کتک و...) در مورد شخص خاطی تا او را آگاه کند و از خطا دورش بدارد و در نهایت به راستی و راه صواب سوقش دهد؛ لذا بیشتر جنبه تذکر و اصلاح دارد و انسان را از عمل خلاف و مسیر اشتباه باز می‌دارد. مکانیزم تنبیه به این صورت است که چون انسان به گونه‌ای طبیعی از ضرر و اموری که برای نفس او ناخوشایند روی‌گردان است، لذا انگیزه‌ی دفع ضرر تنبیه، در درون او مانعی برای ارتکاب پاره‌ای از اعمال می‌شود. روی همین اصل در اجتماعات مختلف بشری از آغاز تا کنون، اصل تنبیه معمول بوده است. تنبیه بدنی به قصد تربیت و اصلاح نسل‌ها و باز داری ایشان از لغزش و خطا، از بدو پیدایش جوامع و در دوره‌های مختلف به صور گوناگون خود را متجلی ساخته است. امروزه قوانین جزائی، در کشورهای مختلف، عاملی باز دارنده و از مصادیق تنبیه تلقی می‌شوند. از این رو است که در تربیت اسلامی نیز اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم، شناخته و پذیرفته شده است و در تربیت اسلامی جایگاه ویژه و مهمی را دارا است. در مکتب تربیتی امام علی (علیه‌السلام)، نمونه‌های مختلف تشویق و تنبیه به چشم می‌خورد که نمایانگر ضرورت تشویق و تنبیه در نگاه آن حضرت است. آن حضرت ضمن رعایت اصل تقدّم تشویق بر تنبیه، همواره مردم و یا کار گزاران را با در نظر داشتن نکات دقیق تربیتی، مورد تشویق یا تنبیه قرار می‌دانند. در حقیقت روش تشویق و تنبیه در مدیریت اسلامی از پیامبران و برگزیدگان الهی اقتباس شده است. آن‌ها هم بشارت می‌دادند و هم می‌ترساندند. تشویق و تنبیه در اسلام جنبه‌ی تربیتی دارد. یعنی برای تربیت بهتر نیروهای انسانی و افزایش کیفیت و کارایی، آنان تشویق یا تنبیه می‌شوند. در قرآن تشویق و تنبیه در کنار هم ذکر شده است؛ لذا تشویق و تنبیه باید توأم باشند، اگر چه تقدم با تشویق است(1). درباره‌ی تشویق و تنبیه صحبت‌های زیادی شده است. شاید بتوان گفت از موقعی که مباحث تعلیم و تربیت مورد توجه و بررسی نویسندگان و پژوهشگران قرار گرفته، توجه به تشویق و تنبیه هم در تحقیقات و تألیفات آن‌ها جای مهمی داشته است. در کتب و مجلات مربوط به روانشناسی یا تعلیم و تربیت یا علوم انسانی مطالب ارزشمندی در این درباره به چشم می‌خورد، که البته هر کدام از زاویه‌ی خاصی به این بحث نگاه کرده‌اند. عده‌ای درباره‌ی ضرورت، عده‌ای درباره‌ی جایگاه و عده‌ای هم درباره‌ی روش‌ها و چگونگی تشویق و تنبیه سخن گفته‌اند. در این مجال کوتاه بر آن شدیم تا با استفاده از مطالب موجود، به چند نمونه از سؤالاتی که ممکن است در این مورد وجود داشته باشد در حد توان پاسخ دهیم. سؤالاتی از این قبیل که: تشویق و تنبیه چه معنی است؟ اهمیت و ضرورت تشویق و تنبیه به چه میزان است؟ جایگاه تشویق و تنبیه در قرآن کریم و نهج‌البلاغه چگونه است؟ روان‌شناسان و مربیان تربیتی چه می‌گویند؟ آیا نمونه‌هایی از تشویق و تنبیه در سیره‌ی امام علی (علیه‌السلام)، به چشم می‌خورد؟ چه مواردی به عنوان نکات کلیدی در مورد تشویق و تنبیه محسوب می‌شوند؟ و از این دست، پرسش‌هایی است که در محافل تربیتی زیاد مطرح است. حتی الامکان سعی بر این بوده تا در حد مختصر به این سؤالات پاسخ مناسب داده شود. امیدواریم مطالب جمع شده، برای خواننده‌ی محترم مفید باشد. ان شاء الله.

فصل دوم
 

تعریف واژه‌ی تشویق و تنبیه
 

تشویق از ماده‌ی الشَّوْق به معنای کشیده شدن نفس آدمی به سوی امری می‌باشد. مِصباح المُنیر در ماده ( ش و ق ) می‌گوید: الشَّوْقُ إلَی الشَّیْءِ نِزاعُ النَّفْسِ إلَیْهِ؛ بنابراین تشویق که مصدر باب تفعیل است در لغت به این معانی آمده است: بر انگیختن، به شوق آوردن(2)، راغب ساختن، آرزومند کردن(2)، کار کسی را ستودن و او را دلگرم ساختن به چیزی. در لسان العرب آمده: شَوَّقَنی: هٰاجَنی فَتَشَوَّقْتُ إذٰا هَیَّجَ شَوْقَک. أقرَب المَوارِد نیز چنین گفته: شَوَقَّه إلَیْه (هَیَّجَه) أیْ: حَمَلَه عَلَی الشُّوقِ. تنبیه نیز مصدر باب تفعیل از ماده‌ی النَّبَه به معنی بیدار شدن می‌باشد. لسان العرب می‌گوید: النَّبَه: الإنْتِباهَ مِنَ النَّوْمِ؛ پس تنبیه در لغت عبارتست از: آگاه ساختن کسی بر امری، بیدار کردن، هشیار ساختن، واقف گردانیدن به چیزی، ادب کردن(3) و مجازات کردن(4). در لسان العرب چنین بیان شده: نَبَّهْتُهُ عَلَی الْشَّیْءِ: وَقَّفْتُهُ عَلَیْه.

اهمیت تشویق
 

همان طوری که جسم انسان برای زنده بودن نیازهائی دارد و پیوسته به خاطر رفع آن‌ها تکاپو و فعالیت می‌کند، روح او نیز نیازهایی دارد که باید تأمین گردد. بلکه تأمین نیازهای روح بسی مهم‌تر می‌باشد. به عبارتی دیگر پرورش قوای عقلانی، فکری، روحی و تحصیل فضایل اخلاقی مانند، صداقت، پاک دامنی، امانت داری، طهارت و خلاصه آنچه به انسانیت انسان مربوط است، همگی از نیازهای ضروری روح است که تحقق آن‌ها نیازمند به کارگیری روش‌های تعلیم و تربیت است؛ و چنانچه قبلاً بیان شد تشویق از امور مهم تربیت است. انسان به طور فطری علاقه به احترام دارد. هر انسانی دوست دارد که شخصیت خود را کامل کند و منتظر است که دیگران به شخصیت وی پی ببرند و قدر شناسی کنند؛ و چنانچه مورد تحسین قرار گیرد بیشتر به خوبی متمایل می‌گردد. لذا تشویق دیگران، عامل محرک او محسوب می‌شود و این به معنی واقع شدن در راه تکامل است. در سایه‌ی تشویق می‌توان فرد را به کارهای مطلوب وا داشت و عملکرد او را به راه صحیح هدایت کرد. قدردانی در عین حال که ساده‌ترین و ارزان‌ترین روش است، دارای آن چنان اثر و نیروی اعجاب انگیزی است که می‌تواند به فرد یا جامعه حیات تازه‌ای ببخشد، و استعدادهای آن را برای فعالیت‌های نوین شکوفا کند. پس به طور طبیعی بخل از تشویق و خود داری از آن یکی از موانع پیشرفت و تکامل است. کودکی که به تازگی کار خوبی را یاد گرفته در اثر تشویق به آن کار خوب ادامه می‌دهد. جوانی که از لحاظ عقل و احساس به مرحله حساسی رسیده و در آستانه استقلال زندگی قرار می‌گیرد، برای پیشرفت و افزایش تلاش بیش از هر چیز به قدردانی و تشویق نیاز دارد. کارمندی که در انجام مسئولیت خویش موفق بوده با تشویق مناسب دلگرم شده و پشتکار پیدا می‌کند. کارگزار یک حکومت با تشویق بجا گامهای بیشتری در راستای اهداف آن حکومت بر می‌دارد و... .بزرگ‌ترین ضربه‌ای که بر نیروهای جوانان وارد می‌شود تحقیر شخصیت و بی اعتنائی به کارها و ارزشهای واقعی آن‌ها است، زیرا وقتی احساس کنند شخصیت و یا اقدامات آنان مورد بی توجهی واقع شده، و نتیجه تلاش و زحماتشان اصلاً به حساب نمی‌آید و فاقد ارزش است، ناراحت شده، نیروهای در حال رشد آنان به یک نوع رکود و توقف دچار می‌گردد و حس اعتماد و امید به آینده را از دست می‌دهند؛ و حتی ممکن است در معرض ابتلا به بیماریهای روانی قرار بگیرند، زیرا وقتی میلی ارضا نگردید مطابق قانون معروف روانی، در قسمت نا خود آگاه ذهن مدفون گردیده و عقده‌ی نامطلوبی تشکیل می‌دهد که روح و جان را می‌کاهد. پس به یاد داشته باشیم یک جمله‌ی تحسین آمیز، تأثیر عمیقی در روحیه‌ی فرد می‌بخشد و ممکن است با دگرگونی و تحول روحی ناشی از آن، تمام عمر خویش را صرف تلاشهای جدی برای کسب پیروزی و موفقیت کند. بسیارند کسانی که موفقیت‌ها و پیشرفت‌های خود را مدیون تحسین و قدردانی افراد بزرگ می‌دانند، و اگر تحسین آن‌ها نبود، هرگز از نردبان ترقی بالا نمی‌رفتند. برای همین در میان ملل پیشرفته جهان برای بزرگداشت شخصیت‌های بارز و ممتاز اهمیت خاصی قائلند و این موضوع به صورت‌های گوناگونی انجام می‌گیرد. غیر از عده‌ی کمی از انسان‌ها، همه حتی بزرگسالان، به تشویق نیاز دارند. در اصل رقابت‌ها و تلاش‌ها از این طریق شکل می‌گیرد. پیدایش روحیه‌های شاد و بر طرف شدن ناسازگاری‌ها از همین تشویق و تقدیرها مایه می‌گیرد. تشویق عامل وادار کننده است و به انسان نیرو و انرژی می‌دهد و بر روی افراد دیگر نیز اثر داشته و در آن‌ها انگیزه‌ی کار ایجاد خواهد کرد. بنابراین با تشویق است که می‌توان یک سازمان و یا یک جامعه را فعال و به حرکت درآورد. همین طور عدم وجود سیستم تشویق در هر مجموعه‌ای، به زوال آن کمک خواهد کرد. هر کدام از این مطالب، به نوبه‌ی خود اهمیت تشویق را نمایان می‌سازد.

اهمیت تنبیه
 

انسان همواره در معرض لغزش‌ها، انحرافات و گناهان است و این نفس سرکش بسیار به بدی امر می‌کند. امام علی (علیه السلام)، در سخنی این گونه فرموده‌اند: إنَّ هٰذِهِ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ فَمَنْ أهْمَلَها جَمَحَت بِهِ إلَی الْمَآثِمِ(5).همانا این نفس به بدی و گناه فرمان می‌دهد، پس هر که آن را واگذارد او را به سوی گناهان می‌کشاند. به همین خاطر است که بزرگان همواره در دعاهای خود از خدا مدد می‌طلبند و می‌گویند: إلٰهی لا تَکِلْنی إلٰی نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ أبَدًا(6) خدایا هیچ گاه به اندازه یک چشم به هم زدن مرا به حال خود وامگذار. و چنانچه مسلم است کارهای اشتباه و خلاف، تنبلی‌ها، سستی‌ها، مانع رسیدن انسان به سعادت حقیقی‌اش می‌باشد. یکی از آخرین عوامل خارجی برای باز داشتن انسان از این موانع و مهار این نفس طغیانگر، تنبیه یا کیفر است، که روشی مناسب برای بیدار کردن و باز داشتن از کج روی‌ها و مانعی در برابر رفتن به سوی گناهان و هلاکت انسان است. تنبیه و مجازات بر طبق ضوابط، نقشی اساسی در اصلاح فرد و جامعه دارد (7). چنانچه پیامبر (صلی الله علیه و آله)، فرمودند: حَدٌ یُقٰامُ فی الْأرْضِ أَزْکٰی مِنْ عِبادَةِ سِتّینَ سَنَةً(8). تأثیر پاک‌کنندگی حدی که در زمین بر پا شود از شصت سال عبادت بیشتر است. از آنجا که طبع انسان از مجازات و تنبیه روی گردان است لذا ترس از این عوامل می‌تواند او را از انجام بعضی اعمال باز دارد. به عبارت دیگر چون اساس زندگی انسان، مبتنی بر جلب لذت و دفع ضرر است، از هر چه برای او لذت بخش و خوشایند باشد، استقبال می‌کند و از هر چه برایش درد آور و رنج آفرین باشد، فرار می‌نماید. بدین روی، طبیعی است که تنبیه چون برای او امری درد آور است، سبب گریز او از عملی باشد که عاقبتش تنبیه است. حضرت علی (علیه‌السلام)، به این نکته، زیبا اشاره کرده‌اند: مَنْ أیْقَنَ بِالْمُجازاةِ لَمْ یُؤْثِرْ غَیْرَ الْحُسْنٰی(9). کسی که یقین به کیفرِ (عمل) دارد جز کار نیک انجام نمی‌دهد. روی همین اصل است که گاهی فرد تنها به علت ترس از تنبیه، بعضی از کارها را انجام نمی‌دهد و به خاطر اینکه در میان مردم رسوا نشود و آبرویش نرود، از اقدام به اعمال بد اجتناب می‌کند. بنابراین می‌توان از این حساسیت افراد، در سازندگی و تربیت آنان استفاده کرد و با شیوه‌های صحیح تنبیه، آنان را اصلاح کرد. این مطلب مورد توجه روان شناسان نیز بوده و بعضی از ایشان، استفاده از تنبیه را مفید و حتی لازم می‌دانند. بنابراین، تنبیه بر اساس مقرّرات می‌تواند یک روش تربیتی باشد. البته در میزان و چگونگی تنبیه صحبت فراوان است و از زمان‌های قدیم، مسأله‌ی تنبیه و چگونگی آن مورد بحث بوده و موافقان و مخالفانی داشته است. غالب کارشناسان به این علت که ممکن است تنبیه، هم برای تنبیه شونده و هم برای تنبیه کننده، عواقب زیان آوری داشته باشد، با مقوله‌ی تنبیه به صورت محتاطانه برخورد کرده‌اند و از نظراتشان استفاده می‌شود که در صورت اصلاح شدن رفتار فرد با روش‌های مطلوب و به وسیله‌ی تقویت کننده‌های « مثبت و منفی»، مربّیان مجاز به استفاده از تنبیه به عنوان یک محرّک آزارنده نمی‌باشند. آنان غالباً بر تشویق و پاداش در مقابل اعمال و رفتارهای مطلوب تکیه کرده‌اند(10) و تنبیه را به عنوان آخرین روش در تغییر رفتار، آن هم به شکل ساده مورد توجه قرار داده‌اند. بنابراین فقط در مواردی خاص، تنبیه وسیله‌ی مناسبی برای تغییر رفتار نامطلوب و یا ترک عادت است. این به نظر اسلام نیز نزدیک است؛ زیرا در روایات اسلامی روش اوّلیه برای برخورد با رفتار نامناسب، مدارا و نرمی است(11)؛ و در صورتی که نرمی سودمند نباشد، تندی و برخورد مناسب به عنوان داروی تلخ و آخرین راه حل تجویز شده است.

دیدگاه اسلام درباره‌ی تنبیه
 

اسلام در باب تنبیه دیدگاه خاصی دارد که از هرگونه افراط و تفریط منزه است و به شیوه‌ای اعتدالی، تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی می‌پذیرد. البته دیدگاه دیگری هم در اسلام وجود دارد و آن از بین بردن زمینه‌های تنبیه یعنی کم کردن و جلوگیری از بروز فساد و گناه است. اسلام به جامعه به صورت یک مجموعه می‌نگرد و از طرفی به موجودیت انسان‌ها هم اهمیت خاصی می‌دهد، خود سازی آحاد امّت را لازم می‌داند، نهی از منکر را نیز جزء وظایف می‌شمارد. البته قبل از آن توصیه به رفق و شفقت کرده و بر این اساس، حتی تنبیه بدنی را برای حیوانات هم نمی‌پسندد و به ترحّم بر آن‌ها سفارش کرده است. پس به جاست که در امر تعلیم و تربیت، در مورد خطاهای جزئی خشم و غضب ظاهر نشود، بلکه با قدری مسامحه، از آن خطاها عفو شود تا فرد شخصیت واقعی خود را بیابد.

فصل سوم
 

جایگاه تشویق و تنبیه در قرآن کریم و نهج البلاغه
چنانچه قبلاً اشاره شد در تربیت اسلامی اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم مورد توجه ویژه قرار گرفته است. قرآن به عنوان مهم‌ترین کتاب هدایت و تربیت انسان‌ها از بهشت و جهنم، تبشیر و انذار پیامبران، پاداش و کیفر اعمال، وعده و وعیدهای شوق انگیز و خوفناک به عنوان جلوه‌هایی از تشویق و تنبیه، برای هدایت انسان‌ها استفاده کرده است. در حقیقت مقصود از مژده دادن به بهشت، دلگرم کردن و تحریک افراد نسبت به اعمال خیر است؛ و مقصود از انذار و ترسانیدن از جهنم و عذاب، اعلام خطر کردن و بر حذر داشتن از کارهای زشت و عذاب الهی است. به همین جهت یکی از اهداف رسالت انبیا را نوید دادن و بیم دادن قرار داده و فرموده است: فَبَعَثَ اللّٰهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ(12).... وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ(13)... همچنین به عنوان نمونه، قرآن برای تشویق به ایمان و عمل صالح می‌فرماید: وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تحت‌ها الْأَنهَارُ(14)... و یا برای تنبیه سارق و تنبیه مُحارِب می‌فرماید: وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاءً به ما کَسَبَا(15)... إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ و رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ(16). قرآن مجید کاملاً یک سیستم پاداش و جزا (تشویق و تنبیه) را به کار برده است. در قرآن مجید بیش از هفتاد مورد فقط در مورد جزا و مشتقات آن صحبت شده که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است(17). در چند نمونه از این آیات، قرآن مجید می‌فرماید: هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ(18) آیا پاداش نیکی و خوبی غیر از نیکی و خوبی است. وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَی(19) اما هر کس ایمان بیاورد و عمل صالح و شایسته انجام دهد پس برای او جزاء و پاداش نیکوست.وَ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مثل‌ها(20) و پاداش بدی، بدی مثل آن است. لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا به ما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی(21) تا بدکاران را به کیفر کارهایشان برساند و نیکوکاران را در برابر اعمال نیکشان پاداش دهد.
تدبّر و تفکر در این آیات نشان می‌دهد که اسلام همانند مکاتب دیگر هم برای این دنیا و هم برای آخرت پاداش و جزا را منظور داشته است. اما نهج البلاغه نیز که اهمیت آن در معارف غنی اسلام، بر همگان روشن است و کلمات مولا علی (علیه‌السلام)، که در هر زمینه‌ای چون گوهر گران بها بر تارک معارف عالیه اسلام می‌درخشد، به کارگیری شیوه‌ی تشویق و تنبیه را به عنوان سیره‌ی آن حضرت در تربیت و هدایت مردم نشان می‌دهد.
 
آن حضرت، درباره نقش پاداش و کیفر الهی در تربیت آدمی فرموده‌اند: إنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَضَعَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِه وَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیَتِه ذِیادَةً(22) لِعِبادِهِ عَنْ نِقْمَتِه وَ حِیاشَةً لَهُم إلی جَنَّتِه(23). همانا خداوند پاداش را بر اطاعت، و کیفر را بر نافرمانی قرار داد تا بندگان را از عذابش برهاند و به سوی بهشت کشاند. و در مورد بکارگیری شیوه‌ی تشویق و تنبیه خطاب به مالک اشتر چنین می‌فرمایند: ای پسر حارث در عملیات کارکنان حکومت خود نیک بازرسی و دقت کن. آن که با فداکاری انجام وظیفه می‌نماید باید قولاً و عملاً تشویق شود؛ حتی کوچک‌ترین اقدام ستوده‌اش را هم نباید نادیده انگاشت و در مقابل از بدکاران نیز لازم است مطابق مقررات اسلام انتقام کشی و کیفر جویی. نمونه‌های تشویق و ترغیب یاران و کارگزاران، و یا تنبیه آنان در نهج البلاغه فراوان است که از مجموع آن‌ها برمی‌آید که روش تشویق و تنبیه، به طور جدی مورد توجه آن حضرت بوده است. نمونه‌هایی از تشویق‌ها و تنبیهات حضرت إن شاء الله در فصل بعد ذکر خواهد شد. اما از آنجا که اسلام دین رحمت است، در رهنمودهای کتاب خدا و ائمه (علیهم‌السلام)، تشویق و ترغیب مقدم بر تنبیه است. امام علی (علیه‌السلام)، در فرمایشی به این اصل به خوبی اشاره می‌فرمایند: ضادُّوا الشَّرَّ بِالخَیْرِ(24). ضادُّوا الإساءَةَ بِالإحْسانِ(25). به وسیله خوبی با بدی بستیزید. (در برابر بدی مردم خوبی کنید). در برابر بدی احسان کنید. این سخنان حضرت حائز این نکته است که اصل تربیت اسلامی بر نرم خویی و خوش خلقی استوار است و برای تربیت، عمل و رفتار نیکو بسیار مؤثرتر از تنبیه و یا رفتارهای خشن است. همچنین حضرت در نامه‌ای به یکی از فرمانده‌هان خود می‌نویسند: وَ ارْفُقْ ما کانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حینَ لا تُغْنی عَنْکَ إلَّا الشِّدَّةُ(26). در آنجا که مدارا کردن بهتر است مدارا کن، و در جایی که جز با درشتی کار انجام نگیرد، درشتی کن. پس همین اصل می‌تواند سرلوحه‌ی ما در امور تربیتی و همچنین در حوزه‌ی امر به معروف و نهی از منکر قرار گیرد. تحقیقات انجام شده در سازمان‌ها هم نشان داده است که عموماً تشویق و پاداش مؤثرتر از جزا و یا تنبیه می‌باشد(27).

فصل چهارم
 

نمونه‌های تشویق و تنبیه در نهج‌البلاغه
 

و کلام امام علی (علیه‌السلام)؛ نکات کلیدی در مورد تشویق و تنبیه

مقدمه
 

چنانچه گذشت در تربیت اسلامی و مکتب امام علی (علیه‌السلام)، به هر دو مورد تشویق و تنبیه پرداخته شده و از آن به عنوان طریقی مناسب برای میل دادن انسان به صلاح و کمال و بازداشتن از پلیدی و فساد یاد شده است. سیره و کلمات آن حضرت نشان می‌دهد که روش تشویق و تنبیه برای برانگیختن و شکوفایی استعدادهای انسان در جهت کمال، مورد توجه ایشان قرار گرفته است. اینک به چند نمونه از آن‌ها می‌پردازیم.

نمونه‌های تشویق در کلام امام علی (علیه‌السلام)
 

1- تشویق به منظور تحریک بیشتر افراد جامعه
 

حضرت در نامه‌ی معروف خود به مالک اشتر، تشویق را عامل تحریک برمی‌شمارند:
وَ واصِلْ فی حُسْنِ الثَّناءِ عَلَیهِم وَ تَعْدیدِ ما أَبْلٰی ذَوُو الْبَلاءِ مِنْهُم فَإِنَّ کَثْرَةَ الذِّکْرِ لِحُسْنِ أَفْعالِهِم تَهُزُّ الشُّجاعَ وَ تُحَرِّضُ النّاکِلَ إِنْ شاءَ اللَّهُ(28).و همواره از آنان (به عنوان تشویق) ستایش کن و کارهای مهمی که انجام داده‌اند بر شمار، زیرا یادآوری کارهای ارزشمند آنان، شجاعان را (به سمت تلاش بیشتر) بر می‌انگیزاند، و ترسوها را به تلاش وا می‌دارد، إنْ‌شاءَاللّٰهُ.

2- تشویق و هدیه دادن به شاعر
 

در یکی از روزهای صفین، شاعـری بنام أبو أسماء در میـان لشـگریان اشـعاری در مدح و ستایش حضرت خواند و نیکو ایشان را ستود. وقتی اشعار او به پایان رسید حضرت خطاب به او فرمودند: خدا تو را رحمت کند ای أبوأسماء! و بشارت‌های نیکو به تو دهد زیرا تو از برگزیدگان در محبت و وفاداری می‌باشی. سپس دستور فرمودند تا یکی از خدمت کاران مخصوص در خدمت آن شاعر قرار گیرد و او را در کارهای زندگی یاری رساند(29).

3- ستایش فرمانداران
 

حضرت، فرماندار مدائن (سعد بن مسعود) را که به نیکی انجام وظیفه کرده بود این گونه می‌ستایند و مورد محبت قرار می‌دهند: تو به شیوه‌ی مردان پرهیزکار و نجیب و نیکوکار در تأمین منابع مالی دولت اسلامی کوشیده‌ای و از پروردگارت اطاعت نموده و امام خود را خشنود ساخته‌ای. پس خدا گناهانت را بخشیده و تلاشت را قبول و عاقبت تو را به خیر ختم نماید. نیز درباره‌ی یکی دیگر از فرمانداران می‌فرمایند: تو به خوبی فرمانروایی کرده‌ای و امانت را به جای آورده‌ای، پس بی آن که مورد کمترین بدگمانی و ملامتی باشی، یا اتهام گناهی درباره تو مطرح باشد، به سوی ما بیا(30). و یا به یکی دیگر از فرمانداران می‌نویسند: فَإنَّکَ مِمَّن أسْتَظْهِرُ بِهِ عَلٰی إقامَةِ الدِّینِ وَ أقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ الأَثیمِ وَ أسُدُّ بِهِ لَهاةَ الثَّغْرِ المَخُوفِ(31). همانا از تو کسانی هستی که در یاری دین از آن‌ها کمک می‌گیرم، و سرکشی و غرور گناهکاران را درهم می‌کوبم، و مرزهای کشور اسلامی را که در تهدید دشمن قرار دارند حفظ می‌کنم.

4- ستایش مردم
 

حضرت از مردم کوفه به دلیل فداکاری آن‌ها در جنگ جمل قدردانی کرد(32).یاد شهدای بصره (33)و کارگزاران شهیدش را گرامی داشت (34) و از صفات و برجستگی‌های نیکوی آن‌ها یاد می‌کرد(35)
نمونه‌های تنبیه در کلام امام علی (علیه‌السلام)

تنبیه کارگزاران
 

حضرت به دلیل اهمیتی که به سرنوشت مردم می‌دادند، و حساسیت خاصی که نسبت به افرادی که مسئولیت جان و مال مردم را به عهده داشتند، دائماً در نهایت رأفت و مهربانی اعمال کارگزاران را کنترل می‌کردند و با هشدار، آن‌ها را از خیانت بر حذر می‌داشتند. اگر خبر می‌رسید که یکی از کارگزاران با مردم تند خویی کرده، یا در امانت خیانت ورزیده، به سرعت اقدام می‌کردند و ابتدا آن‌ها را به نرمی و با یاد آوری خدا و ترس از عقوبت گناه، هشدار می‌دادند و سپس در صورت تکرار، قاطعانه برخورد می‌کردند. بخشنامه‌های امام در این زمینه و نامه‌های آن بزرگوار به کارگزاران متخلف مانند: اشعث بن قَیس، زیاد بن أبیه، عبدالله بن عباس، قُدامة بن عَجلان، مَصقَلة بن هُبَیرة، یزید بن حَجیة، عُمَر بن مُسلمة و مُنذِر بن جارود، نشان می‌دهد که آن حضرت در حکومتش از نیروهای اطلاعاتی ناظر بر رفتار کارگزاران، برخوردار بوده و در مقابل رفتارهای ناشایست، به تناسب شرایط و عمل، شخص را مورد تنبیه و باز خواست و توبیخ قرار می‌داده‌اند، برخی را عزل، برخی را تازیانه و زندان و برخی را بدون بر کناری از کارش صرفاً توبیخ کتبی می‌نموده است(36). یکی از نامه‌های توبیخی امام هنگامی نوشته شد که ایشان از طریق مأمورانش مطلع شد که زیاد گزارش غلط به ایشان داده است. از این رو نامه‌ای به وی نوشتند: ای زیاد! به خدا سوگند تو دروغ گفته‌ای و اگر خراج و مالیاتی را که از مردم گرفته‌ای کامل نزد ما نفرستی، بر تو بسیار سخت خواهیم گرفت و مجازات سختی خواهی دید، مگر اینکه آنچه گزارش داده‌ای محتمل باشد (37)وقتی شنیدند حکمران فارس (مُنذِر بن جارود عبدی) بخشی از مالیات حکومت را برای خویش برداشته، پس از توبیخ و سرزنش کتبی او را عزل نمودند (38).همچنین حضرت در نکوهش کُمَیل بن زیاد(39) به خاطر اینکه مقابله با لشکریان مهاجم شام را ترک کرده بود نوشتند: فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرادَ الْغارَةَ مِنْ أَعْدائِکَ عَلی أَوْلِیائِکَ غَیْرَ شَدیدِ الْمَنْکِبِ وَ لا مَهیبِ الْجانِبِ وَ لا سادٍّ ثُغْرَةً وَ لا کاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْکَةً وَ لا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لا مُجْزٍ عَنْ أَمِیرِهِ(40). تو در آنجا پلی شده‌ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را می‌توانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را می‌توانی درهم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می‌کنی، و نه امام خود را راضی نگه می‌داری.

انواع تشویق و تنبیه
 

در اینجا مناسب است این نکته را بیان کنیم که تشویق و تنبیه انواع گوناگونی دارد. هر کدام می‌تواند مادی یا معنوی، کلامی یا رفتاری و... باشد. نگاه محبت‌آمیز، احترام، اظهار رضایتمندی، دعا کردن(41)، ستایش، نوازش، دادن هدیه و پاداش همگی از گونه‌های تشویق به شمار می‌آیند و می‌توان با توجه به جایگاه فرد و موقعیت زمانی و مکانی او از هر کدام که مناسب‌تر است سود جست. پس این نکته به دست می‌آید که تشویق لزوماً نباید مستلزم هزینه‌های سنگین و بار مالی بر بیت‌المال باشد بلکه گاهی بر شمردن کارهای مهم امر تشویق را محقق می‌سازد (42).البته این سخن به معنای نفی پاداش‌های مالی نیست. مقصود این است که نباید بر آن تکیه داشت. چنانچه ذکر شده حضرت گاهی یاران و اصحابش را با توصیف و تعریف و عبارت‌های حماسی تأیید و تشویق می‌کرد. از باب نمونه در خطبه‌ای خطاب به آنان چنین فرمود: أَنتمُ الأنْصارُ عَلی الْحَقِّ وَ الإخْوانُ فی الدِّینِ وَ الْجُنَنُ یَوْمَ الْبأْسِ وَ الْبِطانَةُ دُونَ النّٰاسِ بِکُم أَضْرِبُ المُدْبِرَ وَ أَرْجُو طاعَةَ المُقْبِلِ(43). شما یاران حق و برادران دینی من می‌باشید، در روز جنگ چون سپر محافظ دور کننده ضربت‌ها، و در خلوت‌ها محرم اسرار من هستید، با کمک شما پشت کنندگان به حق را می‌کوبم و به راه می‌آورم، و فرمانبرداری استقبال کنندگان را امیدوارم. همچنین پیش از جنگ صفین طی نامه‌ای شماری از کار گزارانش را ضمن ستایش و تقدیر، برای همکاری و همراهی در جنگ بر ضد معاویه دعوت کرد (44). و یا زمانی به عیادت صعصعۀ بن صوحان رفته و او را با کلام خویش چنین تمجید می‌نمایند: إنَّکَ ما عَلِمْتُ حَسَنُ الْمَعُونَةِ خَفیفُ المَؤُونَةِ(45). همانا تو تا آنجا که دانسته‌ام یاوری نیکو و کم هزینه‌ای. همچنین سخن نگفتن، بی‌اعتنایی، سرزنش، بی‌حرمتی، تهدید، محروم کردن، جریمه، کیفر و... نیز از گونه‌های تنبیه به شمار می‌آیند.در اصل مسأله هیچ تردیدی نیست. مهم، نوع اعمال و اجرای درست این شیوه‌ها است. بی‌تردید اگر تشویق و تنبیه درست به کار گرفته شوند در تربیت و اصلاح، نقش مهمی را ایفا خواهند کرد؛ و هر گونه سهل انگاری و یا تندروی در استفاده از آن‌ها ممکن است پیامدهای زیان باری را در پی داشته باشد. بنابراین آنچه مهم است این است که بتوان از این روش‌ها با شناخت گونه‌های آن و همچنین حد و مرزهای آن سود برد. حتی باید توجه داشت که مصادیق تشویق و تنبیه در هر یک از این اقسام، برای سنین مختلف نیز متفاوت است. از طرفی همان طور که تشویق و تنبیه باید بجا و به مورد و متناسب با میزان و نوع عمل باشد، باید روحیات شخص و گرایش‌ها و مرتبه‌ی وجودی او هم در آن لحاظ شود تا بیشترین تأثیر را داشته باشد.

نکات کلیدی در مورد تشویق و تنبیه
 

فلسفه‌ی وجود تشویقات و تنبیهات، همان طور که از ظاهر این دو کلمه فهمیده می‌شود، ایجاد شوق در افراد صالح و تنبّه و بیداری در متخلف است. بر همین اساس، تشویق و تنبیه باید مبتنی بر اصول و معیار و آدابی باشد تا فلسفه خود را از دست ندهد. در غیر این صورت نه تنها اثر تربیتی مطلوب از آن‌ها حاصل نخواهد شد، بلکه فرایند تربیت را دچار مشکل خواهد کرد. در اینجا به ذکر پاره‌ای از این موارد می‌پردازیم.

1- رفتار متناسب با شخص
 

تشویق و تنبیه نیز همانند هر کار دیگری باید طبق قانون و در چارچوب خاص خود به کار گرفته شود تا پیامدهای مطلوب خود را بر جای گذارد. با هر فرد باید به تناسب وضع و حالش رفتار کرد و به وسیله‌ی تشویق و تنبیه مناسب، آن را هدایت نمود. حضرت در نامه‌ای به مالک می‌فرمایند: وَ لا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسی‌ءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَةٍ سَواءٍ... وَ أَلْزِمْ کُلًّا مِنْهُم ما أَلزَمَ نَفْسَهُ(46) هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند... و هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده. در تربیت افراد باید به شخصیت و ویژگی‌های فردی مثل سطح دانایی فرد و خلق و خوی او و نحوه‌ی رفتار او توجه شود و بر اساس آن، نوع برخورد و تشویق و تنبیه تعیین شود. گاهی شخص دانا با نگاه یا تذکر جزئی پی به اشتباه خود می‌برد و گاهی نادان با تازیانه هم هدایت نمی‌شود. حضرت، در این زمینه سخنان جالب و پر مغزی دارند. ایشان می‌فرمایند: عُقُوبَةُ العُقَلاءِ التَّلْویحُ، عُقُوبَةُ الْجُهَلاءِ التَّصْریحُ(47).کیفر دادن خردمندان، به اشاره است و کیفر دادن نادانان به تصریح. التَّعْریضُ لِلْعاقِلِ أشَدُّ عِتابِهِ(48).گوشه و کنایه زدن برای شخص عاقل سخت‌ترین عقاب و سرزنش او است.

2- تعلّق تشویق و تنبیه به رفتار، نه به شخصیت فرد
 

تشویق باید به فعل و عمل نیک شخص تعلق گیرد تا محرک و تقویت کننده باشد و موجب خود بینی و خروج از اعتدال شخص نشود، بلکه فرد را به سوی منازل و مراتب بالاتر ترغیب نماید. تنبیه نیز باید به کار بد تعلق گیرد، نه به شخصیت فرد؛ در غیر این صورت فرد بر اثر تنبیه در معرض احساس حقارت قرار می‌گیرد. چنانکه امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام)، فرموده‌اند: إنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَضَعَ الثَّوابَ عَلٰی طاعَتِهِ وَ الْعِقابَ عَلٰی مَعْصِیَتِهِ ...(49)همانا خدای سبحان پاداش را « بر طاعت» خود و عقاب را « بر نافرمانی» خود قرار داده است...

3- تناسب تشویق و تنبیه با رفتار
 

تشویق و تنبیه باید بجا و متناسب با میزان و نوع کار باشد. نباید برای کار کوچک، پاداش‌های بزرگ و تحسین‌های بیش از اندازه در نظر گرفت. در مورد تنبیه هم، باید میزان خطا و جرم را در نظر گرفت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، درباره‌ی فردی که از نافرمانی خانواده‌اش شکایت کرد بعد از امر به عفو و بخشش فرمودند: اگر خواستی تنبیه کنی، به اندازه گناهی که کرده است مجازات کن(50). و نیز در نهج‌البلاغه آمده: ثُمَّ اعْرِفْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مٰا أبْلٰی وَ لا تَضُمَّنَّ بَلاءَ امْرِئٍ إِلٰی غَیْرِهِ وَ لا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غایَةِ بَلائِهِ وَ لا یَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ امْرِئٍ إِلَی أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ صَغِیراً وَ لا ضَعَةُ امْرِئٍ إِلٰی أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ عَظِیماً(51). همواره در نظر دار که هر یک چه مقدار رنج و تلاش کرده‌اند، و رنج کسی را به دیگری نسبت نده و در اجر و مزدش به اندازه رنجی که برده کوتاهی مکن (مقدار تشویق متناسب با عمل) شرف و بزرگی کسی تو را وادار نکند که رنج اندکش را بزرگ شماری (بی جا او را تشویق کنی) و فرو دستی کسی تو را و اندارد که رنج بزرگش را کوچک شماری (و او را تشویق مناسب نکنی).

4- پرهیز از افراط و تفریط
 

تشویق باید به اندازه باشد تا اثرات منفی به جا نگذارد. حضرت به این امر اشاره دارند آن جا که می‌فرمایند: الثَّنَاءُ بِأکْثَرَ مِنَ الإسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصیرُ عَنِ الإستِحْقاقِ عِیٌّ أوْ حَسَدٌ(52).ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعی چاپلوسی، و کمتر از آن، درماندگی یا حسادت است. در مورد تنبیه هم باید سنجیده عمل کرد و به هیچ وجه از حد و مرز لازم تجاوز نکرد، زیرا عملی طبیبانه است و هر گونه بی دقتی فاجعه بار خواهد بود(53). می‌توان گفت تنبیه همانند امر به معروف و نهی از منکر باید از مراحل نرم و آسان به مراتب سخت و خشن انتقال یابد. پس راه جبران خطا را نباید بست. داستان مَصقلة بن هبیرة (نهج‌البلاغه، نامه43) و نامه‌ی حضرت به اشعث بن قیس (نهج‌البلاغه، نامه5) و... نمونه‌های بسیار خوبی برای مقدار تنبیه به شمار می‌آیند. ایشان در مورد سرزنش زیاد و نسنجیده که باعث گستاخی در شخص می‌شود می‌فرمایند: الإفْراطُ فی الْمَلامَةِ یَشُبُّ نارَ اللِّجاجَةِ (54).زیاده‌روی در سرزنش، آتش لجاجت را در فرد روشن می‌کند. و در جایی دیگر فرمودند: إیّاکَ أنْ تُکَرِّرَ الْعَتَبَ فَإِنَّ ذٰلِکَ یُغْری بِالذَّنَبِ وَ یُهَوِّنُ العَتَبَ(55). بپرهیز از این که تکرار کنی سرزنش را زیرا که حرص بر گناه را زیاد می‌کند (زیرا در اثر تکرارِ سرزنش، قبح آن گناه در نظر فرد از بین می‌رود و همچنین حیا و شرم او کم می‌شود و این در حقیقت باعث تحریص او بر آن گناه می‌شود) و سرزنش کردن را خوار می‌گرداند (یعنی اثر سرزنش را از بین می‌برد و آن را بی فایده و بی تأثیر می‌نماید).در حدیث دیگری می‌فرمایند: عقاب و تندی زیاد نداشته باشید زیرا این امر کینه را در پی دارد و فرد را به سوی دشمنی فرا می‌خواند(56).

5- نداشتن اغراض شخصی
 

یکی از نکات مهم تربیتی در مورد تنبیه که فراوان در زندگی امام (علیه‌السلام)، دیده می‌شود عفو و بخشش آن بزرگوار در مواقع ظلم به خود است. ایشان مادامی که پای امور مسلمین و منافع کشور اسلامی در بین نبود و تنها ظلم به خود حضرت بود بزرگوارانه از آن می‌گذشتند. اما در جایی که حقوق مردم و یا حدود الهی و اصول اسلامی مورد تعرض قرار می‌گرفت، بسیار جدی بودند. ایشان، درباره‌ی موارد استفاده از قدرت و زور می‌فرمایند: وَ لَعَمْری ما عَلَیَّ مِنْ قِتالِ مَنْ خالَفَ الْحَقَّ وَ خابَطَ الْغَیَّ مِنْ إدْهانٍ وَ لا إیٖهانٍ(57)سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان که در گمراهی و فساد غوطه ورند، یک لحظه مدارا و سستی نمی‌کنم. در جای دیگری می‌فرمایند: وَ ٱیْمُ اللّٰهِ ... و لَأقُودَنَّ الظّالِمَ بِخِزامَتِهِ(58) حَتّٰی أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إنْ کانَ کارِهاً(59) به خدا سوگند ... و زمام ستمگر را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم گرچه تمایل نداشته باشد. معنای این سخن با دید مدیریتی این است که اگر لازم باشد برای ایجاد رفتار مطلوب در بعضی کارکنان به زور و اجبار متوسل شوم، بدون شک از این روش استفاده می‌کنم و به این وسیله آنان را وادار به همراهی و ارائه عملکرد مطلوب خواهم کرد. یعنی هدف هدایت افراد است نه احقاق حقوق شخصی. پس در جایی که چاره‌ای جز تنبیه نبود ایشان اعمال قدرت می‌نمودند و البته به مسائل ریز تربیتی نیز توجه داشتند و راهکارهایی را به همگان می‌آموختند. ایشان به مالک اشتر چنین می‌فرمایند: فَإنْ أَحَدٌ مِنْهُم بَسَطَ یَدَهُ إلٰی خیانَةٍ إجْتَمَعَتْ بِها عَلَیْهِ عِنْدَکَ أخْبارُ عُیُونِکَ إکتَفَیتَ بِذٰلِکَ شاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَةَ فی بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ به ما أَصابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ به مقامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخیانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عارَ التُّهَمَةِ(60).(با توجه به آن چه سفارش شده) و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تایید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار، و خیانت کار بشمار، و طوق بدنامی به گردنش بیفکن. مثلاً در بعضی از موارد دیده می‌شود با اظهار پشیمانی، حضرت از تنبیه شخص گذشته‌اند؛ زیرا در واقع فلسفه‌ی تنبیه یعنی بیداری و بازگشت؛ پس در مواردی که خود شخص متنبّه گشته دیگر جایی برای تنبیه باقی نمی‌ماند و عقل سلیم نیز این موضوع را تایید می‌کند. چنانچه در فرمایش آن حضرت به این مورد اشاره شده است: رُبَّ جُرْمٍ أغْنٰی عَنِ الْإعْتِذارِ عَنْهُ الإقْرارُ بِهِ(61). بسا گناهی که اقرار به آن، از عذر خواهی از آن بی نیاز سازد.

6- قاطعیت در تنبیه و عدم تبعیض
 

در انواع تشویق و تنبیه هر چند جزیی باشد نباید سستی یا تبعیض صورت گیرد؛ چرا که این کار اثر تنبیه را از بین می‌برد و مشکلات جدیدی را به وجود می‌آورد. اگر فردی صرفاً به دلیل دوستی و یا وابستگی به حاکم تشویق شود و یا تنبیه نشود، این کار موجب غرور کاذب در وی شده و دلسردی دیگران را در پی خواهد داشت. امام (علیه‌السلام)، بعد از نصیحت و سفارش و توصیه به فرد خطا کار در صورت تکرار تخطی بسیار قاطعانه برخورد می‌کردند و با وجود اختلاف خطاکاران در منصب و مقام، برخورد ایشان یکسان بود. حتی حضرت با فرماندارش که از نظر سلسله‌ی مراتب مدیریتی جایگاه بالایی دارد، بسیار صریح و قاطع برخورد می‌کنند و موقعیت سازمانی، تفاوتی در حکم ایجاد نمی‌نماید. امثال این برخوردها سبب می‌شود تا اطرافیان بفهمند که برخورد تنبیهی مدیر با همه افراد، یکسان و به دور از تبعیض است. طلحه و زبیر که از شخصیت‌های مهم و ممتاز جامعه‌ی اسلامی بودند و در جنگ‌های صدر اسلام نقش مهمی داشتند هنگامی که در حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، اخلال کردند، به شدت توبیخ و تنبیه شده تا آن جا که به کشته شدن هر دو نفر منجر گردید.
در مورد عایشه نیز وضع به همین صورت است. همسر عالی‌ترین شخصیت جهان اسلام و دختر اولین خلیفه‌ی مسلمانان وقتی پرچم مخالفت در مقابل آن حضرت بلند می‌کند، مورد برخورد واقع می‌شود و سرکوب می‌گردد. نتیجه آن که وقتی افراد ببینند با شخصیت‌های ممتاز اجتماعی و سیاسی این گونه برخورد می‌شود می‌فهمند که هیچ تبعیضی نسبت به افراد وجود ندارد و پست و مقام، دوستی و نسبت و سایر امتیازات تأثیری نخواهد داشت.
 

8- ذکر علت و بیان استحقاق شخص
 

دلیل تشویق و یا تنبیه باید شفاف و روشن باشد تا شخص بداند در برابر چه کاری تشویق و یا تنبیه شده است. این شیوه سبب می‌شود که وی به آن کار استمرار بخشد و یا از آن پرهیز کند. به عنوان نمونه نصب عِتاب بن اسید به عنوان کارگزار مکه (62) و بیان دلیل آن از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله)، و احترام ویژه‌ی امام صادق (علیه السلام)، به هشام و ذکر دلیل آن(63) می‌تواند الگوی بسیار خوبی برای ما باشد. بیان علت، شبهه‌ی تبعیض را نیز از ذهن دیگران می‌زداید و راهکار جدیدی برای رسیدن به تشویق و دوری از تنبیه به آن‌ها می‌آموزد. حضرت در نامه‌ای به یکی از کارگزارانش سوء استفاده در بیت‌المال را گوشزد کرده و می‌فرمایند: کَأنَّکَ حَدَرْتَ إلٰی أَهْلِکَ تُرَاثَکَ مِنْ أَبیکَ وَ اُمِّکَ فَسُبْحَانَ اللَّهِ أَ ما تُؤْمِنُ بِالمَعادِ؟ أَ وَ ما تَخافُ نِقاشَ الْحِسابِ؟ أیُّهَا الْمَعْدُودُ کانَ عِنْدَنا مِنْ أُولی الْألْبابِ کَیْفَ تُسِیغُ شَراباً وَ طَعاماً وَ أنتَ تَعْلَمُ أنَّکَ تَأکُلُ حَراماً وَ تَشْرَبُ حَراماً؟(64) گویا میراث پدر و مادرت را به خانه می‌بری! سبحان الله! آیا به معاد ایمان نداری؟ و از حسابرسی دقیق قیامت نمی‌ترسی؟ ای کسی که در نزد ما از خردمندان بشمار می‌آمدی، چگونه نوشیدن و خوردن را بر خود گوارا نمودی در حالی که می‌دانی حرام می‌خوری و حرام می‌نوشی؟ همچنین در نامه‌ای به مَصقَلة بن هُبیرة، علت توبیخ او را چنین ذکر می‌کنند: بَلَغَنِی عَنْکَ ... أَنَّکَ تَقْسِمُ فَیْ‌ءَ الْمُسْلِمینَ الّذی حازَتْهُ رِماحُهُمْ و خُیُولُهُمْ وَ اُریقَتْ علیه دِماؤُهُمْ فیمَنِ اعْتامَکَ مِن أعْرَابِ قَوْمِکَ(65). خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه‌ها و اسبهاشان گرد آورده، و با ریخته شدن خونهایشان به دست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تواند، و تو را برگزیدند، می‌بخشی. و یا در قدردانی از اهل کوفه علت را چنین می‌فرمایند: جَزَاکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ أَحْسَنَ مَا یَجْزِی الْعَامِلِینَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاکِرِینَ لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِیتُمْ فَأَجَبْتُمْ(66).خداوند شما مردم کوفه را از سوی اهل بیت پیامبر، (صلی الله علیه و آله)، پاداش نیکو دهد، بهترین پاداشی که به بندگان فرمانبردار، و سپاسگزاران نعمتش عطا می‌فرماید، زیرا شما دعوت را شنیدید و اطاعت کردید، به جنگ فرا خوانده شدید و بسیج گردیدید.

9- تشویق و تنبیه بجا و به موقع
 

تشویق و تنبیه باید فوری و پس از انجام کار صورت پذیرد و به موقع باشد؛ چرا که فاصله افتادن میان رفتار مطلوب و پاداش، اثر بخشی آن را کم می‌کند. همچنین اگر بین تنبیه و زمان تخلف فاصله باشد علت تنبیه فراموش می‌شود. اگر ایجاد ترس به موقع صورت نگیرد، اثر مطلوب خود را ندارد (67). در این فصل دیدگاه‌ها و عملکردهای حضرت و نیز پاره‌ای از سخنان ایشان را به همراه نکاتی کلیدی در مورد تشویق و تنبیه تا حدودی بررسی کردیم. در پایان، نکات استخراج شده از سخنان حضرت پیرامون آداب و شرایط تشویق و تنبیه و تشویق کننده و تنبیه کننده را به صورت فهرست‌وار دسته بندی می‌کنیم.

برخی آداب و شرائط تشویق
 

تشویق باید متناسب با کار شخص باشد.
تشویق باید به موقع باشد.
تشویق باید بیشتر بر ارزش‌ها و افعال صادر شده باشد تا بر اشخاص.
تشویق باید هماهنگ با معیارهای اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی باشد.
تشویق باید با حالت قدردانی باشد نه رشوه.
مراتب گوناگون در تشویق باید در نظر گرفته شود.
هدف از تشویق باید هدایت به راه صواب باشد(68).
در تشویق باید از زیاده‌روی و تبعیض پرهیز کرد.
در تشویق باید به علت آن اشاره کرد.
تشویق لزوما نباید بعد از انجام کار باشد، بلکه قبل از انجام کار نیز می‌توان تشویق کرد تا فرد کار را با دقت بیشتر و به موقع انجام دهد.در صورتیکه فرد، شایسته‌ی تشویق است، تشویق شود و گرنه نتیجه‌ی عکس می‌دهد.گاهی از مواقع گذشت از خطای افراد، جزئی از امر تشویق محسوب می‌گردد.تشویق باید به صورت آشکارا انجام گیرد. این عمل هم جنبه معنوی دارد و هم تنبیهی است برای افراد سست و کم‌کار. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، می‌فرمایند: اُزْجُرِ الْمُسی‌ءَ به ثوابِ الْمُحْسِنِ(69) بدکار را با پاداش دادن نیکوکار، آزار ده. یعنی می‌توان فرد خطاکار را بدون مخاطب قرار دادن، با تشویق کردن دیگران تنبیه کرد.

برخی آداب و شرائط تنبیه
 

چنانچه در مورد تنبیه قبلاً اشاره شد، باید گفت تنبیه امری عَرَضی و تَبَعی است و نباید به عنوان امری اصلی در تربیت مورد استفاده قرار گیرد. همواره باید تلاش شود تا زمینه‌های جرم و خطا کم شود تا با انجام نشدن خطا از تنبیه جلوگیری شود. اما در جایی که چاره‌ای جز مجازات وجود ندارد باید با شرایط انجام شود تا به اصلاح و تربیت صحیح منجر شود.
تنبیه باید متناسب با تخلف باشد.
تنبیه باید به منظور آگاه سازی باشد نه انتقام جویی.
اشاره مستقیم و دقیق به علت تنبیه شود.
تنبیه باید در زمان مناسب انجام شود.
تنبیه نباید وسیله طرد یا حذف محسوب شود.
تنبیه باید اصلاح کننده باشد نه مخرب.
در تنبیه باید اعتقادات و ادب و اخلاق و دوری از تبعیض در نظر گرفته شود.
باید مراتب تنبیه را رعایت کرد: موعظه، تذکر، اخطار، احضار، جریمه، تعلیق، اخراج، مجازات و...
تنها در صورت نتیجه نگرفتن از مراتب ضعیف‌تر می‌توان به مراتب قوی‌تر و شدیدتر متوسل شد.قدرت تنبیه یگانه و اولین قدرتی نیست که برای نفوذ از آن استفاده می‌شود. حضرت علی (علیه‌السلام)، استفاده از قدرت زور و تنبیه را آخرین روش و راه چاره می‌دانند و سعی ایشان بر این است تا آنجایی که ممکن است با موعظه و ارشاد و منطق، مسأله را حل کنند.
در تربیت اسلامی، قبل و بعد از تنبیه باید رحمت و بخشش مد نظر قرار داده شود.
در تنبیه نباید سد حیاء را شکست و پرده عفت را درید. اگر در تنبیه، اخلاق اسلامی فراموش شود، نتیجه معکوس خواهد داشت.
تنبیه حتی المقدور باید پنهان و مخفیانه باشد. باید بین خطاهای سهوی و عمدی تفاوت گذاشت و برای هر کدام تنبیه خاص خودشان را در نظر گرفت. در مواقعی که انسان عصبانی و یا عقل او تابع موقعیت و شرایط قرار گرفته، بهتر است که بسیار محتاطانه رفتار کرده و با صبر و متانت اجازه دهد که آرامش به او بازگشته و سپس قضاوت کند. از تنبیه افراد نباید احساس خوشحالی کرد. حضرت به مالک می‌فرمایند: وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ(70) هر که را به عقوبت کشیدی شادی مکن.

خصوصیات تشویق کننده و تنبیه کننده
 

همان طور که تشویق و تنبیه شرائط و ضوابطی دارد، تشویق کننده و تنبیه کننده نیز باید دارای خصوصیاتی باشند که به بخشی از آن‌ها اشاره می‌شود: عدالت را رعایت کند. در رابطه با کار تشویق و تنبیه مسئولیتی داشته باشد. تشویق بر اساس روابط دوستانه و تنبیه بر اساس انتقام جویی نباشد.
قصد رشد و صلاح داشته باشد.
تشویق و تنبیه را نباید در رابطه با شخص خود انجام دهد بلکه باید در مورد مسئولیت سپرده شده به او باشد. چنانچه امام (علیه‌السلام)، می‌فرمایند: إضْرِبْ خادِمَکَ إذا عَصَی اللهَ وَاعْفُ عَنه إذا عَصاکَ(71).اگر خادم تو نافرمانی خدا را کرد او را تنبیه کن. ولی اگر از شخص تو نافرمانی کرد او را ببخش.خود باید به ضوابط و قوانین پایبند باشد تا تشویق و تنبیه تأثیر مطلوب را در روح و جان فرد بگذارد(72).

نتیجه‌گیری
 

تشویق و تنبیه دو روش مهم تربیتی بوده که مورد تأیید عقل است و دین مقدس اسلام و ائمه (علیهم السلام)، نیز به آن عنایت ویژه‌ای داشته‌اند چنانچه در قرآن و سیره‌ی ائمه (علیهم السلام)، نمونه‌های فراوانی به چشم می‌خورد. در تعلیم و تربیت، امر تشویق و تنبیه یا پاداش و کیفر به عنوان یکی از عوامل و محرک‌های مهم تلقی می‌شود. با بکارگیری صحیح این دو روش می‌توان مسیر تربیت فرد را هموار کرد. در سایه‌ی تشویق می‌توان فرد را به کارهای مطلوب واداشت و اراده و عزم او را تقویت کرد. با تنبیه مناسب نیز می‌توان او را از لغزش‌ها، انحرافات و گناهان بازداشت. نکته‌ی مهم این است که به خاطر ویژگی‌ها و حالات پیچیده‌ی روح انسان، باید در تشویق و تنبیه، اصول و ضوابط مربوطه را رعایت کرد چرا که در غیر این صورت، مشکلات و پیامدهای منفی برای شخص و حتی جامعه به بار می‌آید. به عنوان نمونه می‌توان به تعدادی از این اصول مهم اشاره کرد: پرهیز از تبعیض، متناسب بودن تشویق و تنبیه با کار شخص، هماهنگی تشویق و تنبیه با معیارهای اخلاقی و دینی، توجه به هدف نبودن این‌ها، اجرا کردن مرحله‌ای و رعایت مراتب، انجام دادن در زمان مناسب و...توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که اولویت با تشویق است و تنبیه یک امر عرضی و به عنوان آخرین راه حل است. رهنمودهای شارع مقدس و سیره‌ی عملی پیشوایان دین، بهترین الگو و مسیر برای این امر مهم است.

پي‌نوشت‌ها:
 

1.سید خلیل سید علیپور، مقاله‌ی نقش تشویق و تنبیه در مدیریت اسلامی، مجله‌ی پژوهشگر، شماره1، پاییز 1383
2.لغت نامه دهخدا
3. فرهنگ معین
4. لغت نامه دهخدا
5. فرهنگ معین
6. سید هاشم رسولی محلاتی، ترجمه غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص520
7. مفاتیح الجنان، فصل دهم (زیارت ائمّه سُرَّ مَنْ رَای علیهم‌السلام)، ص892
8. مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، ص358
9.میرزای نوری، مستدرک الوسایل، ج18، ص9
10. سید هاشم رسولی محلاتی، ترجمه غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص186، ح1161
11.محمد تقی براهینی، زمینه‌ی روان شناسی، ج 1، ص 384
12.دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج 2، ص 543
13. سوره بقره(2)، آیه213
14. سوره انعام(6)، آیه48 و کهف(18)، آیه56
15. سوره بقره(2)، آیه25
16.سوره ماﺋده(5)، آیه38
17. سوره ماﺋده(5)، آیه33
18. علیرضا علی آبادی، مدیران جامعه اسلامی، ص 90
19. سوره الرحمن(55)، آیه60
20. سوره الکهف(18)، آیه88
21. سوره الشوری(42)،آیه40
22. سوره النجم(53)،آیه31
23. الذَّوْد هو الدَّفع و الإبعاد عَنْ شَیْ‌ءٍ أو مَحَلٍّ (علامه حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، جلد3، ص348)
24. نهج البلاغه، حکمت368، ص702
25.سید هاشم رسولی محلّاتی، ترجمه غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص231، ح5914
26. همان، ص232، ح5924
27.نهج‌البلاغه، نامه46، ص540
28. محمد حسین مشرف جوادی، اصول و متون مدیریت اسلام، ص75
27. نهج البلاغه، نامه53، ص558
28. محمد دشتی، امام علی (علیه‌السلام) و علم و هنر، ص135
29. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص111
30. عبد المجید معادی خواه، فرهنگ آفتاب، ج3، ص139
31. نهج البلاغه، نامه46، ص540
32. همان، نامه2، ص466
33. همان، خطبه218، ص432
34. همان، نامه 34 و 35، ص524
35. همان، نامه 13، ص478
36. مریم معینی نیا، سیره‌ی اداری امام علی (علیه‌السلام)، ص247
37. حسین سلطان محمدی، آیین زمامداری در سیره‌ی حکومتی امام علی (علیه‌السلا)، ص179
38. نهج‌البلاغه، نامه71، ص593
39. از یاران خاص و فرماندار حضرت در شهر هَیْت عراق
40. نهج‌البلاغه، نامه61، ص578
41.خداوند متعال در سوره‌ی توبه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، سفارش می‌کند هنگام صدقه گرفتن از مردم، برای آنان دعا کند زیرا این کار، آنان را آرامش خواهد داد؛ و در روایت آمده هر گاه کسی زکات مالش را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، می‌آورد، ایشان او را دعا می‌فرمود. (اسدالله طوسی، دیدگاه اسلام نسبت به تشویق، ص75)
42.برای نمونه می‌توان به نهج‌البلاغه، نامه53 رجوع کرد.
43. نهج‌البلاغه، خطبه118، ص218
44. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3،ص183
45. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص204
46. نهج‌البلاغه، نامه53، ص554
47. سید هاشم رسولی محلاتی، ترجمه غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص362، ح6329 و 6328
48. همان، ج2، ص105، ح6280
49. نهج البلاغه، حکمت368، ص702
50. ابراهیم امینی، آیین تربیت، ص368
51. نهج البلاغه، نامه53، ص558
52. نهج‌البلاغه، حکمت347، ص698
53. مصطفی دلشاد تهرانی، ماه مهر پرور، ص564
54. آقا جمال الدین خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج7، ص359
55 همان ج3، ص23
56. محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج8، ص546
57. نهج البلاغه، خطبه24، ص62
58. الخِزامة: حلقه‌ای که معمولاً در بینی حیوان قرار داده و زِمام را بر آن می‌بندند.
59. نهج البلاغه، خطبه136، ص246
60. نهج البلاغه، نامه53، ص560
61. سید هاشم رسولی محلّاتی، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص74
62. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج21، ص122
63. شیخ عباس قمی، سفینة‌البحار، ج2، ص419
64. نهج البلاغه، نامه41، ﮥص530
65. نهج البلاغه، نامه43، ص534
66. نهج البلاغه، نامه2، ص466
67. سید حسین اسحاقی، سلوک علوی، ص 173
68. محمد اصلی پور، مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه، ج2، ص168
69. نهج البلاغه، حکمت177، ص650
70. نهج البلاغه، نامه 53، ص550
71. آقا جمال الدین خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، جلد7، ص89
72. محمد اصلی پور، مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه، ج2، ص179
 

منابع و مآخذ
1. قرآن مجید.
2. الموسوی، ابوالحسن محمد. [سید رضی]، نهج البلاغه، چاپ یازدهم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳85.
3. اسحاقی، سید حسین. سلوک علوی، چاپ اول، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۱.
4. اصلی پور، محمد. مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه، چاپ اول، تهران: شورا، ۱۳۷۷.
5. امینی، ابراهیم. آیین تربیت، چاپ سوم، قم: اسلامی، ۱۳7۸.
6. باباپور، محمد مهدی. در آمدی بر سیاست و حکومت در نهج البلاغه، چاپ اول، قم: تهذیب، ۱۳۷۹.
7. براهنی، محمد تقی. زمینه‌ی روان شناسی، ارنست هیلیگارد، چاپ دوم، تهران: رشد، ۱۳۶۶.
8. حجتی، سید محمد باقر. اسلام و تعلیم و تربیت، چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۸.
9. خوانساری، محمد. [آقا جمال]، شرح غررالحکم و دررالکلم، چاپ پنجم، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه ۱۳۷۳
10. خوئی نژاد، غلام رضا. روان شناسی تربیتی، چاپ اول، مشهد: نشر پاژ، ۱۳۷۴.
11.دشتی، محمد. امام علی (علیه‌السلام) و علم و هنر، قم: مؤسسه‌ی فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ، ۱۳۷۹.
12. ترجمه نهج البلاغه، چاپ اول، قم: مؤسسه‌ی فرهنگی تحقیقاتی امیر المؤمنین (علیه‌السلام) ،1384.
13. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، چاپ اول، تهران: سمت، ۱۳۷۴.
14. دلشاد تهرانی، مصطفی. سیری در تربیت اسلامی، چاپ اول، تهران: ذکر، ۱۳۸۰.
15. ماه مهر پرور، چاپ اول، تهران: خانه اندیشه جوان، ۱۳۷۸.
16. دهخدا، علی اکبر. لغت نامه دهخدا، محمد معین و جعفر شهیدی، تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا (روزنه)، ۱۳۷۲.
17. لیثی واسطی، علی بن محمد. عیون الحکم و المواعظ، حسین حسنی بیرجندی، چاپ اول، قم: دارالحدیث، ۱۳۷۶.
18. رسولی محلاتی، سید هاشم. ترجمه غررالحکم و دررالکلم، چاپ دوم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷.
19. سیف، علی اکبر. تغییر رفتار و رفتار درمانی، چاپ اول، تهران: دانا، ۱۳۷۳.
20. سلطان محمدی، حسین. آیین زمامداری در سیره‌ی حکومتی امام علی (علیه‌السلام)، تهران: مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۵.
21. شریعتمداری، علی. تربیت در نهج البلاغه، چاپ اول، تهران: نهضت زنان مسلمان، ۱۳61.
22. طوسی، اسدالله. دیدگاه اسلام نسبت به تشویق، چاپ اول، تهران: طلوع قلم، 1386.
23. علی‌آبادی، علیرضا. مدیران جامعه اسلامی، چاپ دوم، تهران: نشر رامین، ۱۳۷۲.
24. فولادوند، محمد مهدی. ترجمه قرآن مجید، تهران: پیام عدالت، 1385.
25. قمی، عباس. [شیخ عباس]، سفینة‌البحار، محمد باقر ساعدی، مشهد: کتاب فروشی جعفری، 1358.
26. مفاتیح الجنان، چاپ ششم، تهران: کانون انتشارات پیام محراب، ۱۳۷3.
27. کلینی، محمد بن یعقوب. الکافی، محمد باقر کمره‌ای، چاپ اول، تهران: اسوه، 1379.
28. مجلسی، محمد باقر. [علامه مجلسی]، بحارالانوار، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1382.
29. محمدی ری شهری، محمد. میزان الحکمة، حمید رضا شیخی، چاپ سوم، قم: مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۷.
30. سیاست نامه امام علی (علیه‌السلام)، مهدی مهریزی، چاپ اول، قم: مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۹.
31. مشرف جوادی، محمد حسین. اصول و متون مدیریت اسلام، چاپ اول، تهران: نور علم، ۱۳۷۸.
32. مطهری، مرتضی. سیری در نهج‌البلاغه، چاپ سوم، قم: صدرا، ۱۳۷۹.
33. المعتزلی، ابن‌ابی‌الحدید. شرح نهج البلاغه، محمود مهدوی دامغانی، چاپ اول، تهران: نشر نی، ۱۳۶۷.
34. معادیخواه، عبدالمجید. فرهنگ آفتاب، چاپ اول، تهران: نشر ذره، ۱۳۷۲.
35. معین، محمد. فرهنگ معین، چاپ اول، تهران: زرین با همکاری نگارستان کتاب، ۱۳۸۲.
36. معینی نیا، مریم. سیره‌ی اداری امام علی (علیه‌السلام)، چاپ اول، قم: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹.
37. نوری طبرسی، حسین. [میرزای نوری]، مستدرک الوسایل فی مستنبط المسائل، قم: المکتبة الاسلامیة، ۱۳۸۲ق.
38. هیلیگارد، ارنست. نظریه‌های یادگیری، چاپ اول، محمد تقی براهینی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۷.
39. یعقوبی، احمد بن اسحاق. تاریخ یعقوبی، محمد ابراهیم آیتی، چاپ اول، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳74.
مقالات
1. سید علیپور، سید خلیل. نقش تشویق و تنبیه در مدیریت اسلامی، مجله پژوهشگر، شماره 1، پاییز 1383.
2. عبد المحمدی، حسین. سیره‌ی امام علی (علیه السلام) و تساهل و تسامح، مجله معرفت، شماره 41، اردیبهشت 1380.
3. مهرابی، احمد. اخلاق سیاسی کارگزاران در نهج البلاغه، فصلنامه ندای صادق، شماره 20، زمستان 1379.
4. نادری، محمد مهدی. تنبیه در مدیریت اسلامی، مجله معرفت، شماره 27، زمستان 1377.
5. مزینانی، محمد صادق. روشهای تربیت سیاسی کارگزاران از منظر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، مجله حکومت اسلامی، شماره 22 زمستان 1380.


ضرورت و چگونگی تشویق و تنبیه از دیدگاه امام علی (علیه‌السلام)

53دین کامل الله53احمد 53 علی 26+27 فاطمه =53 اصل اسلام اصل قرآن 53ارباب اصلی دین53 با عشق امام علی53 رهبر اصلی جهان 53 جانشینه محمدی 53 معنی اسلام قرآن53فاطمه علی 53ابو تراب دین 53 کتاب آسمانی الله 53اصل دین اسلام حق53 ختم قرآن کریم53 اصل دین مقدس اسلام53 رهبر اصلی جهان53 پیشوای انبیاء 53سلسله انبیایی53دین شیعه حق53اهل ولایت امامت53علامت دین اسلام 53 اصل حق دین اسلام 53اصل اسلام اصل قرآن 53 پیشوای مسلمین 53 اهل بیت پیامبر53 اهل ولایت امامت 53 دو قبله مسلمین53 علی +فاطمه =53 نظر الله نظر قرآن 53معنی اسلام قرآن 53 بادین ابوترابی53امام واقعی اسلام 53راه عشق کعبه 53مسیر دین قرآن53خلفاء حق دین 53راه تجلی دین 53 بهترین امام حق 53 نور اسلام ناب محمد53 ارباب اصلی دین 53 دین کامل الله 53 ازدواج ساده دینه53 اصل اسلام اصل قرآن 53 اصل دین اسلام حق53 دین کامل الله 53 احمد53 علی فاطمه 53 اهل ولایت امامت 53  ولایت علی53احمد53علی فاطمه 53جانشین پیامبری53 شاه جهانی53 مومن صالح دین 53 ندای آسمانی الله 53 مراد مریدی53پیشوای مسلمین 53اهل بیت پیامبر53 دو قبله مسلمین53 انتخاب جانشین پیامبر53 ستاره آسمان ولایت53 دین واقعی انسان53 احمد53 ناموس قرآن اعظمی53 مذهب الله محمد53 احمد53علی فاطمه 53مرد مقدس اسلام53یاپیشوای مسلمین53مرد مقدس اسلام53  ابوتراب دین53 مغز دین اسلامی53 رهبر اصلی جهان 53صاحب مقدس ترین53 دین کامل الله 53 کتاب آسمانی الله 53 ختم قرآن کریم53 اصل دین مقدس اسلام 53 ارباب کل مردانی 53 رهبر اصلی جهان53 پیشوای مسلمین 53 پیشوای انبیاء53 محور اسلام قرآن 53 شاه جهانی علی53 علامت دین اسلام53 حق دین شیعه53 کتاب آسمانی الله 53 اصل اسلام اصل قرآن 53 علی فاطمه 53 احمد53مذهب الله محمد 53 احمد 53 علی فاطمه53 مقام امامت علی53 منطق دین الله 53 اصل اسلام اصل قرآن53 مالک و ارباب جهان53 با مذهب قرآن الله 53ارباب اصلی دین 53فاطمه +علی = 53 +82 امام = 135 فاطمه 135 دینه الله 135 + علی 110= 245 دین بحق الله 245  بسم الله الرحمن الرحیم 786- 541 فتنه ها عمر ابوبکر=245 مقام دین245 دین آقای جهانی ۲۴۵ علی ۱۱۰+۱۳۵ فاطمه = 245دینه بحق الله 245 اسلامه حق245فاطمه 135+110علی=245با ماه جهان اسلامه245به دین حق الله245حکم الهی دین الله245دین الهی فاطمه245 اهل منطقی245به اهل محمدعلی 245کلامی قدسیه245بااسلام علی245 به دین حق الله245 دین الله دین الهیه 245یا اسلام محمدی245دین الهی فاطمه245با اسلام علی 245 یا اسلام محمدی245 دعا کنید مهدی بیاید245  انقلابیان245 بسیجیان علی245 مقام جانباز245 به کلام وحی الهی امام 245 به دین حق الله 245 اسلامه حق 245 فاطمه علی میباشد
بسم الله الرحمن الرحیم 786 یعنی الله 66+132 اسلام +583 پنج تن آل عباء +5 اصول دین= 786 شما هم با بسم الله الرحمن الرحیم خدایت که میپرستی ودینت و خانواده پیامبرت و اصول دینت را ثابت کن

 انسان موجودی است که روح خدا در او دمیده شده و استعدادهای رسیدن به کمال در درون او گذاشته شده است. این استعدادها در اثر تعلیم و تربیت صحیح شکوفا می‌شود. در این میان یکی از اصول مهم تعلیم و تربیت اصل تشویق و تنبیه است. بر اساس همین اصل، پیامبران و برگزیدگان الهی نیز بشارت و انذار را برای هدایت انسانها به کار می‌بردند. در قرآن مجید، تشویق و تنبیه در کنار هم ذکر شده است؛ لذا تشویق و تنبیه باید توأم باشند. نهج‌البلاغه این گنجینه‌ی غنی معارف اسلام نیز، به کارگیری شیوه‌ی تشویق و تنبیه را به عنوان سیره‌ی امام علی (علیه‌السلام)، در تربیت و هدایت مردم نشان می‌دهد. تشویق در لغت به معانی مختلفی آمده است: به شوق آوردن، کسی را ستودن و او را دلگرم ساختن به چیزی و... تنبیه در لغت عبارتست از: آگاه ساختن کسی بر امری، هشیار ساختن، واقف گردانیدن به چیزی، مجازات کردن و... درباره‌ی اهمیت تشویق می‌توان گفت انسان به طور فطری علاقه به احترام، برتری و سرافرازی دارد. روان آدمی تشنه‌ی ستایش و تحسین است و لذا تشویق و سپاس دیگران، عامل محرک او محسوب می‌شود. در سایه‌ی تشویق می‌توان فرد را به کارهای مطلوب وا داشت و عملکرد او را به راه صحیح هدایت کرد. و اما اهمیت تنبیه در این است که چون انسان همواره در معرض لغزش‌ها، انحرافات و گناهانی است که مانع رسیدن او به سعادت حقیقی‌اش می‌باشد؛ لذا برای باز داشتن انسان از این موانع، تنبیه یا کیفر عامل مؤثری به شمار می‌رود. البته این هنگامی است که نمی‌توان از رفق، شفقت و محبت استفاده کرد. بنابراین، تنبیه بر اساس مقرّرات می‌تواند یک روش تربیتی باشد. به همین خاطر اسلام نیز تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود و معتدل، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی می‌پذیرد. حتی گاهی استفاده از آن را واجب می‌داند. در مکتب تربیتی امام علی (علیه السلام)، نمونه‌های مختلف تشویق و تنبیه به چشم می‌خورد که نمایانگر ضرورت تشویق و تنبیه در نگاه آن حضرت است. آن حضرت ضمن رعایت اصل تقدّم تشویق بر تنبیه، همواره مردم و یا کارگزاران را با در نظر داشتن نکات دقیق تربیتی، مورد تشویق یا تنبیه قرار می‌دانند. تشویق و تنبیه انواع گوناگونی دارد که هر کدام را می‌توان متناسب با نوع عمل و جایگاه فرد به کار برد. نکات کلیدی و مهمی را در مورد تشویق و تنبیه، باید در نظر گرفت تا اثر تربیتی مطلوب حاصل شود که بعضی از آن نکات عبارتند از: تناسب تشویق و تنبیه با رفتار شخص، پرهیز از افراط و تفریط، توجه به هدف نبودن تشویق و تنبیه، قاطعیت در تنبیه و عدم تبعیض، بجا و به موقع بودن تشویق و تنبیه، اشاره به علت تشویق یا تنبیه، اجرای تنبیه به صورت مرحله‌ای و...
کلید واژه: امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، تربیت اسلامی، تشویق، تنبیه. مقدمه
اگر چه برخی از ویژگی‌های موجودات دیگر در انسان است، ولی انسان متفاوت از تمام موجودات می‌باشد؛ و از امتیازاتی برخوردار است که مختص او است. از منظر اسلام و قرآن، بینش‌های غربی مبنی بر اینکه انسان، ماشینی پیچیده است و یا به صورت یک حیوان تکامل یافته تصور شود پذیرفته نیست، بلکه انسان موجودی است که روح خدا در او دمیده شده و استعدادهای رسیدن به کمال در درون او گذاشته شده است. استعدادهایی که در اثر تعلیم و تربیت صحیح شکوفا شده و یا در اثر رها شدن یا تربیت نا صحیح به تباهی کشیده می‌شود؛ و چون انسان آفریده شده تا به کمال برسد لذا تربیت از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ بنابراین باید راه تربیت صحیح انسان را شناخت تا در اثر آن انسان از انحرافات باز داشته شود و به فعلیت کمال انسانی برسد. در تعلیم و تربیت، امر تشویق و تنبیه یا پاداش و کیفر به عنوان یکی از عوامل و محرک‌های مهم تلقی می‌شود. البته عوامل بسیار زیادی وجود دارند که رفتار فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهند، اما در برخی شیوه‌ها، ایجاد تأثیر و تغییر به طور عمده بکار می‌رود. از شناخته شده ترین آن‌ها فرآیند تنبیه و تشویق است که فرد را در مسیر صحیح قرار می‌دهد. تشویق و تنبیه از اصولی است که به منظور اجرای مدیریت صحیح و مؤثر نیز اجرا می‌شود. تقریباً همه با اصطلاح تشویق و پاداش آشنایی دارند و معمولاً این دو ارتباط و پیوستگی نزدیکی با یکدیگر دارند، به طوری که یکی بدون دیگری معنایی نخواهد داشت. تشویق فرآیند پاداش دهی است به رفتار فرد، یعنی برانگیختن شوق و علاقه‌ی مجدد او به انجام همان رفتار. ساختار روانی و عاطفی انسان به گونه‌ای است که اگر مورد تأیید و تشویق و دریافت پاداش قرار گیرد معمولاً خشنود می‌شود و انگیزه فعالیت بیش‌تری پیدا می‌کند. طبیعت انسانها به گونه‌ای است از تشویق لذت برده و هنگامی که در انجام امور مورد تشویق قرار می‌گیرند، معمولاً در صدد بر می‌آیند تا آن امور را بهتر انجام دهند. از این رو تشویق و پاداش، در اصلاح یا تثبیت رفتار بسیار مؤثر است و کارشناسان تربیتی بر استفاده از این روش در تربیت افراد تأکید فراوان دارند. تنبیه، نیز عاملی است برای جلوگیری از کارهای ناپسند و زشت. تنبیه در اصل مجازاتی است (از قبیل سرزنش، محرومیت، جریمه، کتک و...) در مورد شخص خاطی تا او را آگاه کند و از خطا دورش بدارد و در نهایت به راستی و راه صواب سوقش دهد؛ لذا بیشتر جنبه تذکر و اصلاح دارد و انسان را از عمل خلاف و مسیر اشتباه باز می‌دارد. مکانیزم تنبیه به این صورت است که چون انسان به گونه‌ای طبیعی از ضرر و اموری که برای نفس او ناخوشایند روی‌گردان است، لذا انگیزه‌ی دفع ضرر تنبیه، در درون او مانعی برای ارتکاب پاره‌ای از اعمال می‌شود. روی همین اصل در اجتماعات مختلف بشری از آغاز تا کنون، اصل تنبیه معمول بوده است. تنبیه بدنی به قصد تربیت و اصلاح نسل‌ها و باز داری ایشان از لغزش و خطا، از بدو پیدایش جوامع و در دوره‌های مختلف به صور گوناگون خود را متجلی ساخته است. امروزه قوانین جزائی، در کشورهای مختلف، عاملی باز دارنده و از مصادیق تنبیه تلقی می‌شوند. از این رو است که در تربیت اسلامی نیز اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم، شناخته و پذیرفته شده است و در تربیت اسلامی جایگاه ویژه و مهمی را دارا است. در مکتب تربیتی امام علی (علیه‌السلام)، نمونه‌های مختلف تشویق و تنبیه به چشم می‌خورد که نمایانگر ضرورت تشویق و تنبیه در نگاه آن حضرت است. آن حضرت ضمن رعایت اصل تقدّم تشویق بر تنبیه، همواره مردم و یا کار گزاران را با در نظر داشتن نکات دقیق تربیتی، مورد تشویق یا تنبیه قرار می‌دانند. در حقیقت روش تشویق و تنبیه در مدیریت اسلامی از پیامبران و برگزیدگان الهی اقتباس شده است. آن‌ها هم بشارت می‌دادند و هم می‌ترساندند. تشویق و تنبیه در اسلام جنبه‌ی تربیتی دارد. یعنی برای تربیت بهتر نیروهای انسانی و افزایش کیفیت و کارایی، آنان تشویق یا تنبیه می‌شوند. در قرآن تشویق و تنبیه در کنار هم ذکر شده است؛ لذا تشویق و تنبیه باید توأم باشند، اگر چه تقدم با تشویق است(1). درباره‌ی تشویق و تنبیه صحبت‌های زیادی شده است. شاید بتوان گفت از موقعی که مباحث تعلیم و تربیت مورد توجه و بررسی نویسندگان و پژوهشگران قرار گرفته، توجه به تشویق و تنبیه هم در تحقیقات و تألیفات آن‌ها جای مهمی داشته است. در کتب و مجلات مربوط به روانشناسی یا تعلیم و تربیت یا علوم انسانی مطالب ارزشمندی در این درباره به چشم می‌خورد، که البته هر کدام از زاویه‌ی خاصی به این بحث نگاه کرده‌اند. عده‌ای درباره‌ی ضرورت، عده‌ای درباره‌ی جایگاه و عده‌ای هم درباره‌ی روش‌ها و چگونگی تشویق و تنبیه سخن گفته‌اند. در این مجال کوتاه بر آن شدیم تا با استفاده از مطالب موجود، به چند نمونه از سؤالاتی که ممکن است در این مورد وجود داشته باشد در حد توان پاسخ دهیم. سؤالاتی از این قبیل که: تشویق و تنبیه چه معنی است؟ اهمیت و ضرورت تشویق و تنبیه به چه میزان است؟ جایگاه تشویق و تنبیه در قرآن کریم و نهج‌البلاغه چگونه است؟ روان‌شناسان و مربیان تربیتی چه می‌گویند؟ آیا نمونه‌هایی از تشویق و تنبیه در سیره‌ی امام علی (علیه‌السلام)، به چشم می‌خورد؟ چه مواردی به عنوان نکات کلیدی در مورد تشویق و تنبیه محسوب می‌شوند؟ و از این دست، پرسش‌هایی است که در محافل تربیتی زیاد مطرح است. حتی الامکان سعی بر این بوده تا در حد مختصر به این سؤالات پاسخ مناسب داده شود. امیدواریم مطالب جمع شده، برای خواننده‌ی محترم مفید باشد. ان شاء الله.فصل دوم تعریف واژه‌ی تشویق و تنبیه
 تشویق از ماده‌ی الشَّوْق به معنای کشیده شدن نفس آدمی به سوی امری می‌باشد. مِصباح المُنیر در ماده ( ش و ق ) می‌گوید: الشَّوْقُ إلَی الشَّیْءِ نِزاعُ النَّفْسِ إلَیْهِ؛ بنابراین تشویق که مصدر باب تفعیل است در لغت به این معانی آمده است: بر انگیختن، به شوق آوردن(2)، راغب ساختن، آرزومند کردن(2)، کار کسی را ستودن و او را دلگرم ساختن به چیزی. در لسان العرب آمده: شَوَّقَنی: هٰاجَنی فَتَشَوَّقْتُ إذٰا هَیَّجَ شَوْقَک. أقرَب المَوارِد نیز چنین گفته: شَوَقَّه إلَیْه (هَیَّجَه) أیْ: حَمَلَه عَلَی الشُّوقِ. تنبیه نیز مصدر باب تفعیل از ماده‌ی النَّبَه به معنی بیدار شدن می‌باشد. لسان العرب می‌گوید: النَّبَه: الإنْتِباهَ مِنَ النَّوْمِ؛ پس تنبیه در لغت عبارتست از: آگاه ساختن کسی بر امری، بیدار کردن، هشیار ساختن، واقف گردانیدن به چیزی، ادب کردن(3) و مجازات کردن(4). در لسان العرب چنین بیان شده: نَبَّهْتُهُ عَلَی الْشَّیْءِ: وَقَّفْتُهُ عَلَیْه.اهمیت تشویق
 همان طوری که جسم انسان برای زنده بودن نیازهائی دارد و پیوسته به خاطر رفع آن‌ها تکاپو و فعالیت می‌کند، روح او نیز نیازهایی دارد که باید تأمین گردد. بلکه تأمین نیازهای روح بسی مهم‌تر می‌باشد. به عبارتی دیگر پرورش قوای عقلانی، فکری، روحی و تحصیل فضایل اخلاقی مانند، صداقت، پاک دامنی، امانت داری، طهارت و خلاصه آنچه به انسانیت انسان مربوط است، همگی از نیازهای ضروری روح است که تحقق آن‌ها نیازمند به کارگیری روش‌های تعلیم و تربیت است؛ و چنانچه قبلاً بیان شد تشویق از امور مهم تربیت است. انسان به طور فطری علاقه به احترام دارد. هر انسانی دوست دارد که شخصیت خود را کامل کند و منتظر است که دیگران به شخصیت وی پی ببرند و قدر شناسی کنند؛ و چنانچه مورد تحسین قرار گیرد بیشتر به خوبی متمایل می‌گردد. لذا تشویق دیگران، عامل محرک او محسوب می‌شود و این به معنی واقع شدن در راه تکامل است. در سایه‌ی تشویق می‌توان فرد را به کارهای مطلوب وا داشت و عملکرد او را به راه صحیح هدایت کرد. قدردانی در عین حال که ساده‌ترین و ارزان‌ترین روش است، دارای آن چنان اثر و نیروی اعجاب انگیزی است که می‌تواند به فرد یا جامعه حیات تازه‌ای ببخشد، و استعدادهای آن را برای فعالیت‌های نوین شکوفا کند. پس به طور طبیعی بخل از تشویق و خود داری از آن یکی از موانع پیشرفت و تکامل است. کودکی که به تازگی کار خوبی را یاد گرفته در اثر تشویق به آن کار خوب ادامه می‌دهد. جوانی که از لحاظ عقل و احساس به مرحله حساسی رسیده و در آستانه استقلال زندگی قرار می‌گیرد، برای پیشرفت و افزایش تلاش بیش از هر چیز به قدردانی و تشویق نیاز دارد. کارمندی که در انجام مسئولیت خویش موفق بوده با تشویق مناسب دلگرم شده و پشتکار پیدا می‌کند. کارگزار یک حکومت با تشویق بجا گامهای بیشتری در راستای اهداف آن حکومت بر می‌دارد و... .بزرگ‌ترین ضربه‌ای که بر نیروهای جوانان وارد می‌شود تحقیر شخصیت و بی اعتنائی به کارها و ارزشهای واقعی آن‌ها است، زیرا وقتی احساس کنند شخصیت و یا اقدامات آنان مورد بی توجهی واقع شده، و نتیجه تلاش و زحماتشان اصلاً به حساب نمی‌آید و فاقد ارزش است، ناراحت شده، نیروهای در حال رشد آنان به یک نوع رکود و توقف دچار می‌گردد و حس اعتماد و امید به آینده را از دست می‌دهند؛ و حتی ممکن است در معرض ابتلا به بیماریهای روانی قرار بگیرند، زیرا وقتی میلی ارضا نگردید مطابق قانون معروف روانی، در قسمت نا خود آگاه ذهن مدفون گردیده و عقده‌ی نامطلوبی تشکیل می‌دهد که روح و جان را می‌کاهد. پس به یاد داشته باشیم یک جمله‌ی تحسین آمیز، تأثیر عمیقی در روحیه‌ی فرد می‌بخشد و ممکن است با دگرگونی و تحول روحی ناشی از آن، تمام عمر خویش را صرف تلاشهای جدی برای کسب پیروزی و موفقیت کند. بسیارند کسانی که موفقیت‌ها و پیشرفت‌های خود را مدیون تحسین و قدردانی افراد بزرگ می‌دانند، و اگر تحسین آن‌ها نبود، هرگز از نردبان ترقی بالا نمی‌رفتند. برای همین در میان ملل پیشرفته جهان برای بزرگداشت شخصیت‌های بارز و ممتاز اهمیت خاصی قائلند و این موضوع به صورت‌های گوناگونی انجام می‌گیرد. غیر از عده‌ی کمی از انسان‌ها، همه حتی بزرگسالان، به تشویق نیاز دارند. در اصل رقابت‌ها و تلاش‌ها از این طریق شکل می‌گیرد. پیدایش روحیه‌های شاد و بر طرف شدن ناسازگاری‌ها از همین تشویق و تقدیرها مایه می‌گیرد. تشویق عامل وادار کننده است و به انسان نیرو و انرژی می‌دهد و بر روی افراد دیگر نیز اثر داشته و در آن‌ها انگیزه‌ی کار ایجاد خواهد کرد. بنابراین با تشویق است که می‌توان یک سازمان و یا یک جامعه را فعال و به حرکت درآورد. همین طور عدم وجود سیستم تشویق در هر مجموعه‌ای، به زوال آن کمک خواهد کرد. هر کدام از این مطالب، به نوبه‌ی خود اهمیت تشویق را نمایان می‌سازد.

اهمیت تنبیه

انسان همواره در معرض لغزش‌ها، انحرافات و گناهان است و این نفس سرکش بسیار به بدی امر می‌کند. امام علی (علیه السلام)، در سخنی این گونه فرموده‌اند: إنَّ هٰذِهِ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ فَمَنْ أهْمَلَها جَمَحَت بِهِ إلَی الْمَآثِمِ(5).همانا این نفس به بدی و گناه فرمان می‌دهد، پس هر که آن را واگذارد او را به سوی گناهان می‌کشاند. به همین خاطر است که بزرگان همواره در دعاهای خود از خدا مدد می‌طلبند و می‌گویند: إلٰهی لا تَکِلْنی إلٰی نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ أبَدًا(6) خدایا هیچ گاه به اندازه یک چشم به هم زدن مرا به حال خود وامگذار. و چنانچه مسلم است کارهای اشتباه و خلاف، تنبلی‌ها، سستی‌ها، مانع رسیدن انسان به سعادت حقیقی‌اش می‌باشد. یکی از آخرین عوامل خارجی برای باز داشتن انسان از این موانع و مهار این نفس طغیانگر، تنبیه یا کیفر است، که روشی مناسب برای بیدار کردن و باز داشتن از کج روی‌ها و مانعی در برابر رفتن به سوی گناهان و هلاکت انسان است. تنبیه و مجازات بر طبق ضوابط، نقشی اساسی در اصلاح فرد و جامعه دارد (7). چنانچه پیامبر (صلی الله علیه و آله)، فرمودند: حَدٌ یُقٰامُ فی الْأرْضِ أَزْکٰی مِنْ عِبادَةِ سِتّینَ سَنَةً(8). تأثیر پاک‌کنندگی حدی که در زمین بر پا شود از شصت سال عبادت بیشتر است. از آنجا که طبع انسان از مجازات و تنبیه روی گردان است لذا ترس از این عوامل می‌تواند او را از انجام بعضی اعمال باز دارد. به عبارت دیگر چون اساس زندگی انسان، مبتنی بر جلب لذت و دفع ضرر است، از هر چه برای او لذت بخش و خوشایند باشد، استقبال می‌کند و از هر چه برایش درد آور و رنج آفرین باشد، فرار می‌نماید. بدین روی، طبیعی است که تنبیه چون برای او امری درد آور است، سبب گریز او از عملی باشد که عاقبتش تنبیه است. حضرت علی (علیه‌السلام)، به این نکته، زیبا اشاره کرده‌اند: مَنْ أیْقَنَ بِالْمُجازاةِ لَمْ یُؤْثِرْ غَیْرَ الْحُسْنٰی(9). کسی که یقین به کیفرِ (عمل) دارد جز کار نیک انجام نمی‌دهد. روی همین اصل است که گاهی فرد تنها به علت ترس از تنبیه، بعضی از کارها را انجام نمی‌دهد و به خاطر اینکه در میان مردم رسوا نشود و آبرویش نرود، از اقدام به اعمال بد اجتناب می‌کند. بنابراین می‌توان از این حساسیت افراد، در سازندگی و تربیت آنان استفاده کرد و با شیوه‌های صحیح تنبیه، آنان را اصلاح کرد. این مطلب مورد توجه روان شناسان نیز بوده و بعضی از ایشان، استفاده از تنبیه را مفید و حتی لازم می‌دانند. بنابراین، تنبیه بر اساس مقرّرات می‌تواند یک روش تربیتی باشد. البته در میزان و چگونگی تنبیه صحبت فراوان است و از زمان‌های قدیم، مسأله‌ی تنبیه و چگونگی آن مورد بحث بوده و موافقان و مخالفانی داشته است. غالب کارشناسان به این علت که ممکن است تنبیه، هم برای تنبیه شونده و هم برای تنبیه کننده، عواقب زیان آوری داشته باشد، با مقوله‌ی تنبیه به صورت محتاطانه برخورد کرده‌اند و از نظراتشان استفاده می‌شود که در صورت اصلاح شدن رفتار فرد با روش‌های مطلوب و به وسیله‌ی تقویت کننده‌های « مثبت و منفی»، مربّیان مجاز به استفاده از تنبیه به عنوان یک محرّک آزارنده نمی‌باشند. آنان غالباً بر تشویق و پاداش در مقابل اعمال و رفتارهای مطلوب تکیه کرده‌اند(10) و تنبیه را به عنوان آخرین روش در تغییر رفتار، آن هم به شکل ساده مورد توجه قرار داده‌اند. بنابراین فقط در مواردی خاص، تنبیه وسیله‌ی مناسبی برای تغییر رفتار نامطلوب و یا ترک عادت است. این به نظر اسلام نیز نزدیک است؛ زیرا در روایات اسلامی روش اوّلیه برای برخورد با رفتار نامناسب، مدارا و نرمی است(11)؛ و در صورتی که نرمی سودمند نباشد، تندی و برخورد مناسب به عنوان داروی تلخ و آخرین راه حل تجویز شده است.

دیدگاه اسلام درباره‌ی تنبیه

اسلام در باب تنبیه دیدگاه خاصی دارد که از هرگونه افراط و تفریط منزه است و به شیوه‌ای اعتدالی، تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی می‌پذیرد. البته دیدگاه دیگری هم در اسلام وجود دارد و آن از بین بردن زمینه‌های تنبیه یعنی کم کردن و جلوگیری از بروز فساد و گناه است. اسلام به جامعه به صورت یک مجموعه می‌نگرد و از طرفی به موجودیت انسان‌ها هم اهمیت خاصی می‌دهد، خود سازی آحاد امّت را لازم می‌داند، نهی از منکر را نیز جزء وظایف می‌شمارد. البته قبل از آن توصیه به رفق و شفقت کرده و بر این اساس، حتی تنبیه بدنی را برای حیوانات هم نمی‌پسندد و به ترحّم بر آن‌ها سفارش کرده است. پس به جاست که در امر تعلیم و تربیت، در مورد خطاهای جزئی خشم و غضب ظاهر نشود، بلکه با قدری مسامحه، از آن خطاها عفو شود تا فرد شخصیت واقعی خود را بیابد.

فصل سوم

جایگاه تشویق و تنبیه در قرآن کریم و نهج البلاغه
چنانچه قبلاً اشاره شد در تربیت اسلامی اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم مورد توجه ویژه قرار گرفته است. قرآن به عنوان مهم‌ترین کتاب هدایت و تربیت انسان‌ها از بهشت و جهنم، تبشیر و انذار پیامبران، پاداش و کیفر اعمال، وعده و وعیدهای شوق انگیز و خوفناک به عنوان جلوه‌هایی از تشویق و تنبیه، برای هدایت انسان‌ها استفاده کرده است. در حقیقت مقصود از مژده دادن به بهشت، دلگرم کردن و تحریک افراد نسبت به اعمال خیر است؛ و مقصود از انذار و ترسانیدن از جهنم و عذاب، اعلام خطر کردن و بر حذر داشتن از کارهای زشت و عذاب الهی است. به همین جهت یکی از اهداف رسالت انبیا را نوید دادن و بیم دادن قرار داده و فرموده است: فَبَعَثَ اللّٰهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ(12).... وَ مَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ(13)... همچنین به عنوان نمونه، قرآن برای تشویق به ایمان و عمل صالح می‌فرماید: وَ بَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تحت‌ها الْأَنهَارُ(14)... و یا برای تنبیه سارق و تنبیه مُحارِب می‌فرماید: وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاءً به ما کَسَبَا(15)... إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ و رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ(16). قرآن مجید کاملاً یک سیستم پاداش و جزا (تشویق و تنبیه) را به کار برده است. در قرآن مجید بیش از هفتاد مورد فقط در مورد جزا و مشتقات آن صحبت شده که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است(17). در چند نمونه از این آیات، قرآن مجید می‌فرماید: هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ(18) آیا پاداش نیکی و خوبی غیر از نیکی و خوبی است. وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَی(19) اما هر کس ایمان بیاورد و عمل صالح و شایسته انجام دهد پس برای او جزاء و پاداش نیکوست.وَ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مثل‌ها(20) و پاداش بدی، بدی مثل آن است. لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا به ما عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی(21) تا بدکاران را به کیفر کارهایشان برساند و نیکوکاران را در برابر اعمال نیکشان پاداش دهد.

تدبّر و تفکر در این آیات نشان می‌دهد که اسلام همانند مکاتب دیگر هم برای این دنیا و هم برای آخرت پاداش و جزا را منظور داشته است. اما نهج البلاغه نیز که اهمیت آن در معارف غنی اسلام، بر همگان روشن است و کلمات مولا علی (علیه‌السلام)، که در هر زمینه‌ای چون گوهر گران بها بر تارک معارف عالیه اسلام می‌درخشد، به کارگیری شیوه‌ی تشویق و تنبیه را به عنوان سیره‌ی آن حضرت در تربیت و هدایت مردم نشان می‌دهد.
 

آن حضرت، درباره نقش پاداش و کیفر الهی در تربیت آدمی فرموده‌اند: إنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَضَعَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِه وَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیَتِه ذِیادَةً(22) لِعِبادِهِ عَنْ نِقْمَتِه وَ حِیاشَةً لَهُم إلی جَنَّتِه(23). همانا خداوند پاداش را بر اطاعت، و کیفر را بر نافرمانی قرار داد تا بندگان را از عذابش برهاند و به سوی بهشت کشاند. و در مورد بکارگیری شیوه‌ی تشویق و تنبیه خطاب به مالک اشتر چنین می‌فرمایند: ای پسر حارث در عملیات کارکنان حکومت خود نیک بازرسی و دقت کن. آن که با فداکاری انجام وظیفه می‌نماید باید قولاً و عملاً تشویق شود؛ حتی کوچک‌ترین اقدام ستوده‌اش را هم نباید نادیده انگاشت و در مقابل از بدکاران نیز لازم است مطابق مقررات اسلام انتقام کشی و کیفر جویی. نمونه‌های تشویق و ترغیب یاران و کارگزاران، و یا تنبیه آنان در نهج البلاغه فراوان است که از مجموع آن‌ها برمی‌آید که روش تشویق و تنبیه، به طور جدی مورد توجه آن حضرت بوده است. نمونه‌هایی از تشویق‌ها و تنبیهات حضرت إن شاء الله در فصل بعد ذکر خواهد شد. اما از آنجا که اسلام دین رحمت است، در رهنمودهای کتاب خدا و ائمه (علیهم‌السلام)، تشویق و ترغیب مقدم بر تنبیه است. امام علی (علیه‌السلام)، در فرمایشی به این اصل به خوبی اشاره می‌فرمایند: ضادُّوا الشَّرَّ بِالخَیْرِ(24). ضادُّوا الإساءَةَ بِالإحْسانِ(25). به وسیله خوبی با بدی بستیزید. (در برابر بدی مردم خوبی کنید). در برابر بدی احسان کنید. این سخنان حضرت حائز این نکته است که اصل تربیت اسلامی بر نرم خویی و خوش خلقی استوار است و برای تربیت، عمل و رفتار نیکو بسیار مؤثرتر از تنبیه و یا رفتارهای خشن است. همچنین حضرت در نامه‌ای به یکی از فرمانده‌هان خود می‌نویسند: وَ ارْفُقْ ما کانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حینَ لا تُغْنی عَنْکَ إلَّا الشِّدَّةُ(26). در آنجا که مدارا کردن بهتر است مدارا کن، و در جایی که جز با درشتی کار انجام نگیرد، درشتی کن. پس همین اصل می‌تواند سرلوحه‌ی ما در امور تربیتی و همچنین در حوزه‌ی امر به معروف و نهی از منکر قرار گیرد. تحقیقات انجام شده در سازمان‌ها هم نشان داده است که عموماً تشویق و پاداش مؤثرتر از جزا و یا تنبیه می‌باشد(27).

فصل چهارم
 

نمونه‌های تشویق و تنبیه در نهج‌البلاغه
 و کلام امام علی (علیه‌السلام)؛ نکات کلیدی در مورد تشویق و تنبیه مقدمه
چنانچه گذشت در تربیت اسلامی و مکتب امام علی (علیه‌السلام)، به هر دو مورد تشویق و تنبیه پرداخته شده و از آن به عنوان طریقی مناسب برای میل دادن انسان به صلاح و کمال و بازداشتن از پلیدی و فساد یاد شده است. سیره و کلمات آن حضرت نشان می‌دهد که روش تشویق و تنبیه برای برانگیختن و شکوفایی استعدادهای انسان در جهت کمال، مورد توجه ایشان قرار گرفته است. اینک به چند نمونه از آن‌ها می‌پردازیم.

نمونه‌های تشویق در کلام امام علی (علیه‌السلام)
 

1- تشویق به منظور تحریک بیشتر افراد جامعه
 حضرت در نامه‌ی معروف خود به مالک اشتر، تشویق را عامل تحریک برمی‌شمارند:
وَ واصِلْ فی حُسْنِ الثَّناءِ عَلَیهِم وَ تَعْدیدِ ما أَبْلٰی ذَوُو الْبَلاءِ مِنْهُم فَإِنَّ کَثْرَةَ الذِّکْرِ لِحُسْنِ أَفْعالِهِم تَهُزُّ الشُّجاعَ وَ تُحَرِّضُ النّاکِلَ إِنْ شاءَ اللَّهُ(28).و همواره از آنان (به عنوان تشویق) ستایش کن و کارهای مهمی که انجام داده‌اند بر شمار، زیرا یادآوری کارهای ارزشمند آنان، شجاعان را (به سمت تلاش بیشتر) بر می‌انگیزاند، و ترسوها را به تلاش وا می‌دارد، إنْ‌شاءَاللّٰهُ.۲- تشویق و هدیه دادن به شاعر
 در یکی از روزهای صفین، شاعـری بنام أبو أسماء در میـان لشـگریان اشـعاری در مدح و ستایش حضرت خواند و نیکو ایشان را ستود. وقتی اشعار او به پایان رسید حضرت خطاب به او فرمودند: خدا تو را رحمت کند ای أبوأسماء! و بشارت‌های نیکو به تو دهد زیرا تو از برگزیدگان در محبت و وفاداری می‌باشی. سپس دستور فرمودند تا یکی از خدمت کاران مخصوص در خدمت آن شاعر قرار گیرد و او را در کارهای زندگی یاری رساند(29).

3- ستایش فرمانداران
 

حضرت، فرماندار مدائن (سعد بن مسعود) را که به نیکی انجام وظیفه کرده بود این گونه می‌ستایند و مورد محبت قرار می‌دهند: تو به شیوه‌ی مردان پرهیزکار و نجیب و نیکوکار در تأمین منابع مالی دولت اسلامی کوشیده‌ای و از پروردگارت اطاعت نموده و امام خود را خشنود ساخته‌ای. پس خدا گناهانت را بخشیده و تلاشت را قبول و عاقبت تو را به خیر ختم نماید. نیز درباره‌ی یکی دیگر از فرمانداران می‌فرمایند: تو به خوبی فرمانروایی کرده‌ای و امانت را به جای آورده‌ای، پس بی آن که مورد کمترین بدگمانی و ملامتی باشی، یا اتهام گناهی درباره تو مطرح باشد، به سوی ما بیا(30). و یا به یکی دیگر از فرمانداران می‌نویسند: فَإنَّکَ مِمَّن أسْتَظْهِرُ بِهِ عَلٰی إقامَةِ الدِّینِ وَ أقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ الأَثیمِ وَ أسُدُّ بِهِ لَهاةَ الثَّغْرِ المَخُوفِ(31). همانا از تو کسانی هستی که در یاری دین از آن‌ها کمک می‌گیرم، و سرکشی و غرور گناهکاران را درهم می‌کوبم، و مرزهای کشور اسلامی را که در تهدید دشمن قرار دارند حفظ می‌کنم.

4- ستایش مردم
 

حضرت از مردم کوفه به دلیل فداکاری آن‌ها در جنگ جمل قدردانی کرد(32).یاد شهدای بصره (33)و کارگزاران شهیدش را گرامی داشت (34) و از صفات و برجستگی‌های نیکوی آن‌ها یاد می‌کرد(35)
نمونه‌های تنبیه در کلام امام علی (علیه‌السلام)

تنبیه کارگزاران
 

حضرت به دلیل اهمیتی که به سرنوشت مردم می‌دادند، و حساسیت خاصی که نسبت به افرادی که مسئولیت جان و مال مردم را به عهده داشتند، دائماً در نهایت رأفت و مهربانی اعمال کارگزاران را کنترل می‌کردند و با هشدار، آن‌ها را از خیانت بر حذر می‌داشتند. اگر خبر می‌رسید که یکی از کارگزاران با مردم تند خویی کرده، یا در امانت خیانت ورزیده، به سرعت اقدام می‌کردند و ابتدا آن‌ها را به نرمی و با یاد آوری خدا و ترس از عقوبت گناه، هشدار می‌دادند و سپس در صورت تکرار، قاطعانه برخورد می‌کردند. بخشنامه‌های امام در این زمینه و نامه‌های آن بزرگوار به کارگزاران متخلف مانند: اشعث بن قَیس، زیاد بن أبیه، عبدالله بن عباس، قُدامة بن عَجلان، مَصقَلة بن هُبَیرة، یزید بن حَجیة، عُمَر بن مُسلمة و مُنذِر بن جارود، نشان می‌دهد که آن حضرت در حکومتش از نیروهای اطلاعاتی ناظر بر رفتار کارگزاران، برخوردار بوده و در مقابل رفتارهای ناشایست، به تناسب شرایط و عمل، شخص را مورد تنبیه و باز خواست و توبیخ قرار می‌داده‌اند، برخی را عزل، برخی را تازیانه و زندان و برخی را بدون بر کناری از کارش صرفاً توبیخ کتبی می‌نموده است(36). یکی از نامه‌های توبیخی امام هنگامی نوشته شد که ایشان از طریق مأمورانش مطلع شد که زیاد گزارش غلط به ایشان داده است. از این رو نامه‌ای به وی نوشتند: ای زیاد! به خدا سوگند تو دروغ گفته‌ای و اگر خراج و مالیاتی را که از مردم گرفته‌ای کامل نزد ما نفرستی، بر تو بسیار سخت خواهیم گرفت و مجازات سختی خواهی دید، مگر اینکه آنچه گزارش داده‌ای محتمل باشد (37)وقتی شنیدند حکمران فارس (مُنذِر بن جارود عبدی) بخشی از مالیات حکومت را برای خویش برداشته، پس از توبیخ و سرزنش کتبی او را عزل نمودند (38).همچنین حضرت در نکوهش کُمَیل بن زیاد(39) به خاطر اینکه مقابله با لشکریان مهاجم شام را ترک کرده بود نوشتند: فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرادَ الْغارَةَ مِنْ أَعْدائِکَ عَلی أَوْلِیائِکَ غَیْرَ شَدیدِ الْمَنْکِبِ وَ لا مَهیبِ الْجانِبِ وَ لا سادٍّ ثُغْرَةً وَ لا کاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْکَةً وَ لا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لا مُجْزٍ عَنْ أَمِیرِهِ(40). تو در آنجا پلی شده‌ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند، و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را می‌توانی حفظ کنی، و نه شوکت دشمن را می‌توانی درهم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می‌کنی، و نه امام خود را راضی نگه می‌داری.

انواع تشویق و تنبیه
 

در اینجا مناسب است این نکته را بیان کنیم که تشویق و تنبیه انواع گوناگونی دارد. هر کدام می‌تواند مادی یا معنوی، کلامی یا رفتاری و... باشد. نگاه محبت‌آمیز، احترام، اظهار رضایتمندی، دعا کردن(41)، ستایش، نوازش، دادن هدیه و پاداش همگی از گونه‌های تشویق به شمار می‌آیند و می‌توان با توجه به جایگاه فرد و موقعیت زمانی و مکانی او از هر کدام که مناسب‌تر است سود جست. پس این نکته به دست می‌آید که تشویق لزوماً نباید مستلزم هزینه‌های سنگین و بار مالی بر بیت‌المال باشد بلکه گاهی بر شمردن کارهای مهم امر تشویق را محقق می‌سازد (42).البته این سخن به معنای نفی پاداش‌های مالی نیست. مقصود این است که نباید بر آن تکیه داشت. چنانچه ذکر شده حضرت گاهی یاران و اصحابش را با توصیف و تعریف و عبارت‌های حماسی تأیید و تشویق می‌کرد. از باب نمونه در خطبه‌ای خطاب به آنان چنین فرمود: أَنتمُ الأنْصارُ عَلی الْحَقِّ وَ الإخْوانُ فی الدِّینِ وَ الْجُنَنُ یَوْمَ الْبأْسِ وَ الْبِطانَةُ دُونَ النّٰاسِ بِکُم أَضْرِبُ المُدْبِرَ وَ أَرْجُو طاعَةَ المُقْبِلِ(43). شما یاران حق و برادران دینی من می‌باشید، در روز جنگ چون سپر محافظ دور کننده ضربت‌ها، و در خلوت‌ها محرم اسرار من هستید، با کمک شما پشت کنندگان به حق را می‌کوبم و به راه می‌آورم، و فرمانبرداری استقبال کنندگان را امیدوارم. همچنین پیش از جنگ صفین طی نامه‌ای شماری از کار گزارانش را ضمن ستایش و تقدیر، برای همکاری و همراهی در جنگ بر ضد معاویه دعوت کرد (44). و یا زمانی به عیادت صعصعۀ بن صوحان رفته و او را با کلام خویش چنین تمجید می‌نمایند: إنَّکَ ما عَلِمْتُ حَسَنُ الْمَعُونَةِ خَفیفُ المَؤُونَةِ(45). همانا تو تا آنجا که دانسته‌ام یاوری نیکو و کم هزینه‌ای. همچنین سخن نگفتن، بی‌اعتنایی، سرزنش، بی‌حرمتی، تهدید، محروم کردن، جریمه، کیفر و... نیز از گونه‌های تنبیه به شمار می‌آیند.در اصل مسأله هیچ تردیدی نیست. مهم، نوع اعمال و اجرای درست این شیوه‌ها است. بی‌تردید اگر تشویق و تنبیه درست به کار گرفته شوند در تربیت و اصلاح، نقش مهمی را ایفا خواهند کرد؛ و هر گونه سهل انگاری و یا تندروی در استفاده از آن‌ها ممکن است پیامدهای زیان باری را در پی داشته باشد. بنابراین آنچه مهم است این است که بتوان از این روش‌ها با شناخت گونه‌های آن و همچنین حد و مرزهای آن سود برد. حتی باید توجه داشت که مصادیق تشویق و تنبیه در هر یک از این اقسام، برای سنین مختلف نیز متفاوت است. از طرفی همان طور که تشویق و تنبیه باید بجا و به مورد و متناسب با میزان و نوع عمل باشد، باید روحیات شخص و گرایش‌ها و مرتبه‌ی وجودی او هم در آن لحاظ شود تا بیشترین تأثیر را داشته باشد.

نکات کلیدی در مورد تشویق و تنبیه
 

فلسفه‌ی وجود تشویقات و تنبیهات، همان طور که از ظاهر این دو کلمه فهمیده می‌شود، ایجاد شوق در افراد صالح و تنبّه و بیداری در متخلف است. بر همین اساس، تشویق و تنبیه باید مبتنی بر اصول و معیار و آدابی باشد تا فلسفه خود را از دست ندهد. در غیر این صورت نه تنها اثر تربیتی مطلوب از آن‌ها حاصل نخواهد شد، بلکه فرایند تربیت را دچار مشکل خواهد کرد. در اینجا به ذکر پاره‌ای از این موارد می‌پردازیم.

1- رفتار متناسب با شخص
 

تشویق و تنبیه نیز همانند هر کار دیگری باید طبق قانون و در چارچوب خاص خود به کار گرفته شود تا پیامدهای مطلوب خود را بر جای گذارد. با هر فرد باید به تناسب وضع و حالش رفتار کرد و به وسیله‌ی تشویق و تنبیه مناسب، آن را هدایت نمود. حضرت در نامه‌ای به مالک می‌فرمایند: وَ لا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسی‌ءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَةٍ سَواءٍ... وَ أَلْزِمْ کُلًّا مِنْهُم ما أَلزَمَ نَفْسَهُ(46) هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند... و هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده. در تربیت افراد باید به شخصیت و ویژگی‌های فردی مثل سطح دانایی فرد و خلق و خوی او و نحوه‌ی رفتار او توجه شود و بر اساس آن، نوع برخورد و تشویق و تنبیه تعیین شود. گاهی شخص دانا با نگاه یا تذکر جزئی پی به اشتباه خود می‌برد و گاهی نادان با تازیانه هم هدایت نمی‌شود. حضرت، در این زمینه سخنان جالب و پر مغزی دارند. ایشان می‌فرمایند: عُقُوبَةُ العُقَلاءِ التَّلْویحُ، عُقُوبَةُ الْجُهَلاءِ التَّصْریحُ(47).کیفر دادن خردمندان، به اشاره است و کیفر دادن نادانان به تصریح. التَّعْریضُ لِلْعاقِلِ أشَدُّ عِتابِهِ(48).گوشه و کنایه زدن برای شخص عاقل سخت‌ترین عقاب و سرزنش او است.

2- تعلّق تشویق و تنبیه به رفتار، نه به شخصیت فرد
 

تشویق باید به فعل و عمل نیک شخص تعلق گیرد تا محرک و تقویت کننده باشد و موجب خود بینی و خروج از اعتدال شخص نشود، بلکه فرد را به سوی منازل و مراتب بالاتر ترغیب نماید. تنبیه نیز باید به کار بد تعلق گیرد، نه به شخصیت فرد؛ در غیر این صورت فرد بر اثر تنبیه در معرض احساس حقارت قرار می‌گیرد. چنانکه امیر مؤمنان علی (علیه‌السلام)، فرموده‌اند: إنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَضَعَ الثَّوابَ عَلٰی طاعَتِهِ وَ الْعِقابَ عَلٰی مَعْصِیَتِهِ ...(49)همانا خدای سبحان پاداش را « بر طاعت» خود و عقاب را « بر نافرمانی» خود قرار داده است...

3- تناسب تشویق و تنبیه با رفتار
 

تشویق و تنبیه باید بجا و متناسب با میزان و نوع کار باشد. نباید برای کار کوچک، پاداش‌های بزرگ و تحسین‌های بیش از اندازه در نظر گرفت. در مورد تنبیه هم، باید میزان خطا و جرم را در نظر گرفت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، درباره‌ی فردی که از نافرمانی خانواده‌اش شکایت کرد بعد از امر به عفو و بخشش فرمودند: اگر خواستی تنبیه کنی، به اندازه گناهی که کرده است مجازات کن(50). و نیز در نهج‌البلاغه آمده: ثُمَّ اعْرِفْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُم مٰا أبْلٰی وَ لا تَضُمَّنَّ بَلاءَ امْرِئٍ إِلٰی غَیْرِهِ وَ لا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غایَةِ بَلائِهِ وَ لا یَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ امْرِئٍ إِلَی أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ صَغِیراً وَ لا ضَعَةُ امْرِئٍ إِلٰی أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ عَظِیماً(51). همواره در نظر دار که هر یک چه مقدار رنج و تلاش کرده‌اند، و رنج کسی را به دیگری نسبت نده و در اجر و مزدش به اندازه رنجی که برده کوتاهی مکن (مقدار تشویق متناسب با عمل) شرف و بزرگی کسی تو را وادار نکند که رنج اندکش را بزرگ شماری (بی جا او را تشویق کنی) و فرو دستی کسی تو را و اندارد که رنج بزرگش را کوچک شماری (و او را تشویق مناسب نکنی).

4- پرهیز از افراط و تفریط
 

تشویق باید به اندازه باشد تا اثرات منفی به جا نگذارد. حضرت به این امر اشاره دارند آن جا که می‌فرمایند: الثَّنَاءُ بِأکْثَرَ مِنَ الإسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصیرُ عَنِ الإستِحْقاقِ عِیٌّ أوْ حَسَدٌ(52).ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعی چاپلوسی، و کمتر از آن، درماندگی یا حسادت است. در مورد تنبیه هم باید سنجیده عمل کرد و به هیچ وجه از حد و مرز لازم تجاوز نکرد، زیرا عملی طبیبانه است و هر گونه بی دقتی فاجعه بار خواهد بود(53). می‌توان گفت تنبیه همانند امر به معروف و نهی از منکر باید از مراحل نرم و آسان به مراتب سخت و خشن انتقال یابد. پس راه جبران خطا را نباید بست. داستان مَصقلة بن هبیرة (نهج‌البلاغه، نامه43) و نامه‌ی حضرت به اشعث بن قیس (نهج‌البلاغه، نامه5) و... نمونه‌های بسیار خوبی برای مقدار تنبیه به شمار می‌آیند. ایشان در مورد سرزنش زیاد و نسنجیده که باعث گستاخی در شخص می‌شود می‌فرمایند: الإفْراطُ فی الْمَلامَةِ یَشُبُّ نارَ اللِّجاجَةِ (54).زیاده‌روی در سرزنش، آتش لجاجت را در فرد روشن می‌کند. و در جایی دیگر فرمودند: إیّاکَ أنْ تُکَرِّرَ الْعَتَبَ فَإِنَّ ذٰلِکَ یُغْری بِالذَّنَبِ وَ یُهَوِّنُ العَتَبَ(55). بپرهیز از این که تکرار کنی سرزنش را زیرا که حرص بر گناه را زیاد می‌کند (زیرا در اثر تکرارِ سرزنش، قبح آن گناه در نظر فرد از بین می‌رود و همچنین حیا و شرم او کم می‌شود و این در حقیقت باعث تحریص او بر آن گناه می‌شود) و سرزنش کردن را خوار می‌گرداند (یعنی اثر سرزنش را از بین می‌برد و آن را بی فایده و بی تأثیر می‌نماید).در حدیث دیگری می‌فرمایند: عقاب و تندی زیاد نداشته باشید زیرا این امر کینه را در پی دارد و فرد را به سوی دشمنی فرا می‌خواند(56).

5- نداشتن اغراض شخصی
 

یکی از نکات مهم تربیتی در مورد تنبیه که فراوان در زندگی امام (علیه‌السلام)، دیده می‌شود عفو و بخشش آن بزرگوار در مواقع ظلم به خود است. ایشان مادامی که پای امور مسلمین و منافع کشور اسلامی در بین نبود و تنها ظلم به خود حضرت بود بزرگوارانه از آن می‌گذشتند. اما در جایی که حقوق مردم و یا حدود الهی و اصول اسلامی مورد تعرض قرار می‌گرفت، بسیار جدی بودند. ایشان، درباره‌ی موارد استفاده از قدرت و زور می‌فرمایند: وَ لَعَمْری ما عَلَیَّ مِنْ قِتالِ مَنْ خالَفَ الْحَقَّ وَ خابَطَ الْغَیَّ مِنْ إدْهانٍ وَ لا إیٖهانٍ(57)سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان که در گمراهی و فساد غوطه ورند، یک لحظه مدارا و سستی نمی‌کنم. در جای دیگری می‌فرمایند: وَ ٱیْمُ اللّٰهِ ... و لَأقُودَنَّ الظّالِمَ بِخِزامَتِهِ(58) حَتّٰی أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إنْ کانَ کارِهاً(59) به خدا سوگند ... و زمام ستمگر را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم گرچه تمایل نداشته باشد. معنای این سخن با دید مدیریتی این است که اگر لازم باشد برای ایجاد رفتار مطلوب در بعضی کارکنان به زور و اجبار متوسل شوم، بدون شک از این روش استفاده می‌کنم و به این وسیله آنان را وادار به همراهی و ارائه عملکرد مطلوب خواهم کرد. یعنی هدف هدایت افراد است نه احقاق حقوق شخصی. پس در جایی که چاره‌ای جز تنبیه نبود ایشان اعمال قدرت می‌نمودند و البته به مسائل ریز تربیتی نیز توجه داشتند و راهکارهایی را به همگان می‌آموختند. ایشان به مالک اشتر چنین می‌فرمایند: فَإنْ أَحَدٌ مِنْهُم بَسَطَ یَدَهُ إلٰی خیانَةٍ إجْتَمَعَتْ بِها عَلَیْهِ عِنْدَکَ أخْبارُ عُیُونِکَ إکتَفَیتَ بِذٰلِکَ شاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَةَ فی بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ به ما أَصابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ به مقامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخیانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عارَ التُّهَمَةِ(60).(با توجه به آن چه سفارش شده) و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تایید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار، و خیانت کار بشمار، و طوق بدنامی به گردنش بیفکن. مثلاً در بعضی از موارد دیده می‌شود با اظهار پشیمانی، حضرت از تنبیه شخص گذشته‌اند؛ زیرا در واقع فلسفه‌ی تنبیه یعنی بیداری و بازگشت؛ پس در مواردی که خود شخص متنبّه گشته دیگر جایی برای تنبیه باقی نمی‌ماند و عقل سلیم نیز این موضوع را تایید می‌کند. چنانچه در فرمایش آن حضرت به این مورد اشاره شده است: رُبَّ جُرْمٍ أغْنٰی عَنِ الْإعْتِذارِ عَنْهُ الإقْرارُ بِهِ(61). بسا گناهی که اقرار به آن، از عذر خواهی از آن بی نیاز سازد.

6- قاطعیت در تنبیه و عدم تبعیض
 

در انواع تشویق و تنبیه هر چند جزیی باشد نباید سستی یا تبعیض صورت گیرد؛ چرا که این کار اثر تنبیه را از بین می‌برد و مشکلات جدیدی را به وجود می‌آورد. اگر فردی صرفاً به دلیل دوستی و یا وابستگی به حاکم تشویق شود و یا تنبیه نشود، این کار موجب غرور کاذب در وی شده و دلسردی دیگران را در پی خواهد داشت. امام (علیه‌السلام)، بعد از نصیحت و سفارش و توصیه به فرد خطا کار در صورت تکرار تخطی بسیار قاطعانه برخورد می‌کردند و با وجود اختلاف خطاکاران در منصب و مقام، برخورد ایشان یکسان بود. حتی حضرت با فرماندارش که از نظر سلسله‌ی مراتب مدیریتی جایگاه بالایی دارد، بسیار صریح و قاطع برخورد می‌کنند و موقعیت سازمانی، تفاوتی در حکم ایجاد نمی‌نماید. امثال این برخوردها سبب می‌شود تا اطرافیان بفهمند که برخورد تنبیهی مدیر با همه افراد، یکسان و به دور از تبعیض است. طلحه و زبیر که از شخصیت‌های مهم و ممتاز جامعه‌ی اسلامی بودند و در جنگ‌های صدر اسلام نقش مهمی داشتند هنگامی که در حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، اخلال کردند، به شدت توبیخ و تنبیه شده تا آن جا که به کشته شدن هر دو نفر منجر گردید.

در مورد عایشه نیز وضع به همین صورت است. همسر عالی‌ترین شخصیت جهان اسلام و دختر اولین خلیفه‌ی مسلمانان وقتی پرچم مخالفت در مقابل آن حضرت بلند می‌کند، مورد برخورد واقع می‌شود و سرکوب می‌گردد. نتیجه آن که وقتی افراد ببینند با شخصیت‌های ممتاز اجتماعی و سیاسی این گونه برخورد می‌شود می‌فهمند که هیچ تبعیضی نسبت به افراد وجود ندارد و پست و مقام، دوستی و نسبت و سایر امتیازات تأثیری نخواهد داشت.
 

8- ذکر علت و بیان استحقاق شخص
 

دلیل تشویق و یا تنبیه باید شفاف و روشن باشد تا شخص بداند در برابر چه کاری تشویق و یا تنبیه شده است. این شیوه سبب می‌شود که وی به آن کار استمرار بخشد و یا از آن پرهیز کند. به عنوان نمونه نصب عِتاب بن اسید به عنوان کارگزار مکه (62) و بیان دلیل آن از سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله)، و احترام ویژه‌ی امام صادق (علیه السلام)، به هشام و ذکر دلیل آن(63) می‌تواند الگوی بسیار خوبی برای ما باشد. بیان علت، شبهه‌ی تبعیض را نیز از ذهن دیگران می‌زداید و راهکار جدیدی برای رسیدن به تشویق و دوری از تنبیه به آن‌ها می‌آموزد. حضرت در نامه‌ای به یکی از کارگزارانش سوء استفاده در بیت‌المال را گوشزد کرده و می‌فرمایند: کَأنَّکَ حَدَرْتَ إلٰی أَهْلِکَ تُرَاثَکَ مِنْ أَبیکَ وَ اُمِّکَ فَسُبْحَانَ اللَّهِ أَ ما تُؤْمِنُ بِالمَعادِ؟ أَ وَ ما تَخافُ نِقاشَ الْحِسابِ؟ أیُّهَا الْمَعْدُودُ کانَ عِنْدَنا مِنْ أُولی الْألْبابِ کَیْفَ تُسِیغُ شَراباً وَ طَعاماً وَ أنتَ تَعْلَمُ أنَّکَ تَأکُلُ حَراماً وَ تَشْرَبُ حَراماً؟(64) گویا میراث پدر و مادرت را به خانه می‌بری! سبحان الله! آیا به معاد ایمان نداری؟ و از حسابرسی دقیق قیامت نمی‌ترسی؟ ای کسی که در نزد ما از خردمندان بشمار می‌آمدی، چگونه نوشیدن و خوردن را بر خود گوارا نمودی در حالی که می‌دانی حرام می‌خوری و حرام می‌نوشی؟ همچنین در نامه‌ای به مَصقَلة بن هُبیرة، علت توبیخ او را چنین ذکر می‌کنند: بَلَغَنِی عَنْکَ ... أَنَّکَ تَقْسِمُ فَیْ‌ءَ الْمُسْلِمینَ الّذی حازَتْهُ رِماحُهُمْ و خُیُولُهُمْ وَ اُریقَتْ علیه دِماؤُهُمْ فیمَنِ اعْتامَکَ مِن أعْرَابِ قَوْمِکَ(65). خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه‌ها و اسبهاشان گرد آورده، و با ریخته شدن خونهایشان به دست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تواند، و تو را برگزیدند، می‌بخشی. و یا در قدردانی از اهل کوفه علت را چنین می‌فرمایند: جَزَاکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ مِصْرٍ عَنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ أَحْسَنَ مَا یَجْزِی الْعَامِلِینَ بِطَاعَتِهِ وَ الشَّاکِرِینَ لِنِعْمَتِهِ فَقَدْ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ دُعِیتُمْ فَأَجَبْتُمْ(66).خداوند شما مردم کوفه را از سوی اهل بیت پیامبر، (صلی الله علیه و آله)، پاداش نیکو دهد، بهترین پاداشی که به بندگان فرمانبردار، و سپاسگزاران نعمتش عطا می‌فرماید، زیرا شما دعوت را شنیدید و اطاعت کردید، به جنگ فرا خوانده شدید و بسیج گردیدید.

9- تشویق و تنبیه بجا و به موقع
 

تشویق و تنبیه باید فوری و پس از انجام کار صورت پذیرد و به موقع باشد؛ چرا که فاصله افتادن میان رفتار مطلوب و پاداش، اثر بخشی آن را کم می‌کند. همچنین اگر بین تنبیه و زمان تخلف فاصله باشد علت تنبیه فراموش می‌شود. اگر ایجاد ترس به موقع صورت نگیرد، اثر مطلوب خود را ندارد (67). در این فصل دیدگاه‌ها و عملکردهای حضرت و نیز پاره‌ای از سخنان ایشان را به همراه نکاتی کلیدی در مورد تشویق و تنبیه تا حدودی بررسی کردیم. در پایان، نکات استخراج شده از سخنان حضرت پیرامون آداب و شرایط تشویق و تنبیه و تشویق کننده و تنبیه کننده را به صورت فهرست‌وار دسته بندی می‌کنیم.

برخی آداب و شرائط تشویق
 

تشویق باید متناسب با کار شخص باشد.
تشویق باید به موقع باشد.
تشویق باید بیشتر بر ارزش‌ها و افعال صادر شده باشد تا بر اشخاص.
تشویق باید هماهنگ با معیارهای اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی باشد.
تشویق باید با حالت قدردانی باشد نه رشوه.
مراتب گوناگون در تشویق باید در نظر گرفته شود.
هدف از تشویق باید هدایت به راه صواب باشد(68).
در تشویق باید از زیاده‌روی و تبعیض پرهیز کرد.
در تشویق باید به علت آن اشاره کرد.
تشویق لزوما نباید بعد از انجام کار باشد، بلکه قبل از انجام کار نیز می‌توان تشویق کرد تا فرد کار را با دقت بیشتر و به موقع انجام دهد.در صورتیکه فرد، شایسته‌ی تشویق است، تشویق شود و گرنه نتیجه‌ی عکس می‌دهد.گاهی از مواقع گذشت از خطای افراد، جزئی از امر تشویق محسوب می‌گردد.تشویق باید به صورت آشکارا انجام گیرد. این عمل هم جنبه معنوی دارد و هم تنبیهی است برای افراد سست و کم‌کار. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، می‌فرمایند: اُزْجُرِ الْمُسی‌ءَ به ثوابِ الْمُحْسِنِ(69) بدکار را با پاداش دادن نیکوکار، آزار ده. یعنی می‌توان فرد خطاکار را بدون مخاطب قرار دادن، با تشویق کردن دیگران تنبیه کرد.

برخی آداب و شرائط تنبیه
 

چنانچه در مورد تنبیه قبلاً اشاره شد، باید گفت تنبیه امری عَرَضی و تَبَعی است و نباید به عنوان امری اصلی در تربیت مورد استفاده قرار گیرد. همواره باید تلاش شود تا زمینه‌های جرم و خطا کم شود تا با انجام نشدن خطا از تنبیه جلوگیری شود. اما در جایی که چاره‌ای جز مجازات وجود ندارد باید با شرایط انجام شود تا به اصلاح و تربیت صحیح منجر شود.
تنبیه باید متناسب با تخلف باشد.
تنبیه باید به منظور آگاه سازی باشد نه انتقام جویی.
اشاره مستقیم و دقیق به علت تنبیه شود.
تنبیه باید در زمان مناسب انجام شود.
تنبیه نباید وسیله طرد یا حذف محسوب شود.
تنبیه باید اصلاح کننده باشد نه مخرب.
در تنبیه باید اعتقادات و ادب و اخلاق و دوری از تبعیض در نظر گرفته شود.
باید مراتب تنبیه را رعایت کرد: موعظه، تذکر، اخطار، احضار، جریمه، تعلیق، اخراج، مجازات و...
تنها در صورت نتیجه نگرفتن از مراتب ضعیف‌تر می‌توان به مراتب قوی‌تر و شدیدتر متوسل شد.قدرت تنبیه یگانه و اولین قدرتی نیست که برای نفوذ از آن استفاده می‌شود. حضرت علی (علیه‌السلام)، استفاده از قدرت زور و تنبیه را آخرین روش و راه چاره می‌دانند و سعی ایشان بر این است تا آنجایی که ممکن است با موعظه و ارشاد و منطق، مسأله را حل کنند.
در تربیت اسلامی، قبل و بعد از تنبیه باید رحمت و بخشش مد نظر قرار داده شود.
در تنبیه نباید سد حیاء را شکست و پرده عفت را درید. اگر در تنبیه، اخلاق اسلامی فراموش شود، نتیجه معکوس خواهد داشت.
تنبیه حتی المقدور باید پنهان و مخفیانه باشد. باید بین خطاهای سهوی و عمدی تفاوت گذاشت و برای هر کدام تنبیه خاص خودشان را در نظر گرفت. در مواقعی که انسان عصبانی و یا عقل او تابع موقعیت و شرایط قرار گرفته، بهتر است که بسیار محتاطانه رفتار کرده و با صبر و متانت اجازه دهد که آرامش به او بازگشته و سپس قضاوت کند. از تنبیه افراد نباید احساس خوشحالی کرد. حضرت به مالک می‌فرمایند: وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ(70) هر که را به عقوبت کشیدی شادی مکن.

خصوصیات تشویق کننده و تنبیه کننده
 

همان طور که تشویق و تنبیه شرائط و ضوابطی دارد، تشویق کننده و تنبیه کننده نیز باید دارای خصوصیاتی باشند که به بخشی از آن‌ها اشاره می‌شود: عدالت را رعایت کند. در رابطه با کار تشویق و تنبیه مسئولیتی داشته باشد. تشویق بر اساس روابط دوستانه و تنبیه بر اساس انتقام جویی نباشد.
قصد رشد و صلاح داشته باشد.
تشویق و تنبیه را نباید در رابطه با شخص خود انجام دهد بلکه باید در مورد مسئولیت سپرده شده به او باشد. چنانچه امام (علیه‌السلام)، می‌فرمایند: إضْرِبْ خادِمَکَ إذا عَصَی اللهَ وَاعْفُ عَنه إذا عَصاکَ(71).اگر خادم تو نافرمانی خدا را کرد او را تنبیه کن. ولی اگر از شخص تو نافرمانی کرد او را ببخش.خود باید به ضوابط و قوانین پایبند باشد تا تشویق و تنبیه تأثیر مطلوب را در روح و جان فرد بگذارد(72).

نتیجه‌گیری
 

تشویق و تنبیه دو روش مهم تربیتی بوده که مورد تأیید عقل است و دین مقدس اسلام و ائمه (علیهم السلام)، نیز به آن عنایت ویژه‌ای داشته‌اند چنانچه در قرآن و سیره‌ی ائمه (علیهم السلام)، نمونه‌های فراوانی به چشم می‌خورد. در تعلیم و تربیت، امر تشویق و تنبیه یا پاداش و کیفر به عنوان یکی از عوامل و محرک‌های مهم تلقی می‌شود. با بکارگیری صحیح این دو روش می‌توان مسیر تربیت فرد را هموار کرد. در سایه‌ی تشویق می‌توان فرد را به کارهای مطلوب واداشت و اراده و عزم او را تقویت کرد. با تنبیه مناسب نیز می‌توان او را از لغزش‌ها، انحرافات و گناهان بازداشت. نکته‌ی مهم این است که به خاطر ویژگی‌ها و حالات پیچیده‌ی روح انسان، باید در تشویق و تنبیه، اصول و ضوابط مربوطه را رعایت کرد چرا که در غیر این صورت، مشکلات و پیامدهای منفی برای شخص و حتی جامعه به بار می‌آید. به عنوان نمونه می‌توان به تعدادی از این اصول مهم اشاره کرد: پرهیز از تبعیض، متناسب بودن تشویق و تنبیه با کار شخص، هماهنگی تشویق و تنبیه با معیارهای اخلاقی و دینی، توجه به هدف نبودن این‌ها، اجرا کردن مرحله‌ای و رعایت مراتب، انجام دادن در زمان مناسب و...توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که اولویت با تشویق است و تنبیه یک امر عرضی و به عنوان آخرین راه حل است. رهنمودهای شارع مقدس و سیره‌ی عملی پیشوایان دین، بهترین الگو و مسیر برای این امر مهم است.

پي‌نوشت‌ها:
 

1.سید خلیل سید علیپور، مقاله‌ی نقش تشویق و تنبیه در مدیریت اسلامی، مجله‌ی پژوهشگر، شماره1، پاییز 1383
2.لغت نامه دهخدا
3. فرهنگ معین
4. لغت نامه دهخدا
5. فرهنگ معین
6. سید هاشم رسولی محلاتی، ترجمه غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص520
7. مفاتیح الجنان، فصل دهم (زیارت ائمّه سُرَّ مَنْ رَای علیهم‌السلام)، ص892
8. مصطفی دلشاد تهرانی، سیری در تربیت اسلامی، ص358
9.میرزای نوری، مستدرک الوسایل، ج18، ص9
10. سید هاشم رسولی محلاتی، ترجمه غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص186، ح1161
11.محمد تقی براهینی، زمینه‌ی روان شناسی، ج 1، ص 384
12.دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، ج 2، ص 543
13. سوره بقره(2)، آیه213
14. سوره انعام(6)، آیه48 و کهف(18)، آیه56
15. سوره بقره(2)، آیه25
16.سوره ماﺋده(5)، آیه38
17. سوره ماﺋده(5)، آیه33
18. علیرضا علی آبادی، مدیران جامعه اسلامی، ص 90
19. سوره الرحمن(55)، آیه60
20. سوره الکهف(18)، آیه88
21. سوره الشوری(42)،آیه40
22. سوره النجم(53)،آیه31
23. الذَّوْد هو الدَّفع و الإبعاد عَنْ شَیْ‌ءٍ أو مَحَلٍّ (علامه حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، جلد3، ص348)
24. نهج البلاغه، حکمت368، ص702
25.سید هاشم رسولی محلّاتی، ترجمه غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص231، ح5914
26. همان، ص232، ح5924
27.نهج‌البلاغه، نامه46، ص540
28. محمد حسین مشرف جوادی، اصول و متون مدیریت اسلام، ص75
27. نهج البلاغه، نامه53، ص558
28. محمد دشتی، امام علی (علیه‌السلام) و علم و هنر، ص135
29. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص111
30. عبد المجید معادی خواه، فرهنگ آفتاب، ج3، ص139
31. نهج البلاغه، نامه46، ص540
32. همان، نامه2، ص466
33. همان، خطبه218، ص432
34. همان، نامه 34 و 35، ص524
35. همان، نامه 13، ص478
36. مریم معینی نیا، سیره‌ی اداری امام علی (علیه‌السلام)، ص247
37. حسین سلطان محمدی، آیین زمامداری در سیره‌ی حکومتی امام علی (علیه‌السلا)، ص179
38. نهج‌البلاغه، نامه71، ص593
39. از یاران خاص و فرماندار حضرت در شهر هَیْت عراق
40. نهج‌البلاغه، نامه61، ص578
41.خداوند متعال در سوره‌ی توبه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، سفارش می‌کند هنگام صدقه گرفتن از مردم، برای آنان دعا کند زیرا این کار، آنان را آرامش خواهد داد؛ و در روایت آمده هر گاه کسی زکات مالش را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، می‌آورد، ایشان او را دعا می‌فرمود. (اسدالله طوسی، دیدگاه اسلام نسبت به تشویق، ص75)
42.برای نمونه می‌توان به نهج‌البلاغه، نامه53 رجوع کرد.
43. نهج‌البلاغه، خطبه118، ص218
44. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3،ص183
45. احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص204
46. نهج‌البلاغه، نامه53، ص554
47. سید هاشم رسولی محلاتی، ترجمه غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص362، ح6329 و 6328
48. همان، ج2، ص105، ح6280
49. نهج البلاغه، حکمت368، ص702
50. ابراهیم امینی، آیین تربیت، ص368
51. نهج البلاغه، نامه53، ص558
52. نهج‌البلاغه، حکمت347، ص698
53. مصطفی دلشاد تهرانی، ماه مهر پرور، ص564
54. آقا جمال الدین خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج7، ص359
55 همان ج3، ص23
56. محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج8، ص546
57. نهج البلاغه، خطبه24، ص62
58. الخِزامة: حلقه‌ای که معمولاً در بینی حیوان قرار داده و زِمام را بر آن می‌بندند.
59. نهج البلاغه، خطبه136، ص246
60. نهج البلاغه، نامه53، ص560
61. سید هاشم رسولی محلّاتی، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج4، ص74
62. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج21، ص122
63. شیخ عباس قمی، سفینة‌البحار، ج2، ص419
64. نهج البلاغه، نامه41، ﮥص530
65. نهج البلاغه، نامه43، ص534
66. نهج البلاغه، نامه2، ص466
67. سید حسین اسحاقی، سلوک علوی، ص 173
68. محمد اصلی پور، مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه، ج2، ص168
69. نهج البلاغه، حکمت177، ص650
70. نهج البلاغه، نامه 53، ص550
71. آقا جمال الدین خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، جلد7، ص89
72. محمد اصلی پور، مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه، ج2، ص179
 

منابع و مآخذ
1. قرآن مجید.
2. الموسوی، ابوالحسن محمد. [سید رضی]، نهج البلاغه، چاپ یازدهم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳85.
3. اسحاقی، سید حسین. سلوک علوی، چاپ اول، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۱.
4. اصلی پور، محمد. مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه، چاپ اول، تهران: شورا، ۱۳۷۷.
5. امینی، ابراهیم. آیین تربیت، چاپ سوم، قم: اسلامی، ۱۳7۸.
6. باباپور، محمد مهدی. در آمدی بر سیاست و حکومت در نهج البلاغه، چاپ اول، قم: تهذیب، ۱۳۷۹.
7. براهنی، محمد تقی. زمینه‌ی روان شناسی، ارنست هیلیگارد، چاپ دوم، تهران: رشد، ۱۳۶۶.
8. حجتی، سید محمد باقر. اسلام و تعلیم و تربیت، چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۸.
9. خوانساری، محمد. [آقا جمال]، شرح غررالحکم و دررالکلم، چاپ پنجم، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه ۱۳۷۳
10. خوئی نژاد، غلام رضا. روان شناسی تربیتی، چاپ اول، مشهد: نشر پاژ، ۱۳۷۴.
11.دشتی، محمد. امام علی (علیه‌السلام) و علم و هنر، قم: مؤسسه‌ی فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ، ۱۳۷۹.
12. ترجمه نهج البلاغه، چاپ اول، قم: مؤسسه‌ی فرهنگی تحقیقاتی امیر المؤمنین (علیه‌السلام) ،1384.
13. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، چاپ اول، تهران: سمت، ۱۳۷۴.
14. دلشاد تهرانی، مصطفی. سیری در تربیت اسلامی، چاپ اول، تهران: ذکر، ۱۳۸۰.
15. ماه مهر پرور، چاپ اول، تهران: خانه اندیشه جوان، ۱۳۷۸.
16. دهخدا، علی اکبر. لغت نامه دهخدا، محمد معین و جعفر شهیدی، تهران: مؤسسه لغتنامه دهخدا (روزنه)، ۱۳۷۲.
17. لیثی واسطی، علی بن محمد. عیون الحکم و المواعظ، حسین حسنی بیرجندی، چاپ اول، قم: دارالحدیث، ۱۳۷۶.
18. رسولی محلاتی، سید هاشم. ترجمه غررالحکم و دررالکلم، چاپ دوم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷.
19. سیف، علی اکبر. تغییر رفتار و رفتار درمانی، چاپ اول، تهران: دانا، ۱۳۷۳.
20. سلطان محمدی، حسین. آیین زمامداری در سیره‌ی حکومتی امام علی (علیه‌السلام)، تهران: مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، ۱۳۸۵.
21. شریعتمداری، علی. تربیت در نهج البلاغه، چاپ اول، تهران: نهضت زنان مسلمان، ۱۳61.
22. طوسی، اسدالله. دیدگاه اسلام نسبت به تشویق، چاپ اول، تهران: طلوع قلم، 1386.
23. علی‌آبادی، علیرضا. مدیران جامعه اسلامی، چاپ دوم، تهران: نشر رامین، ۱۳۷۲.
24. فولادوند، محمد مهدی. ترجمه قرآن مجید، تهران: پیام عدالت، 1385.
25. قمی، عباس. [شیخ عباس]، سفینة‌البحار، محمد باقر ساعدی، مشهد: کتاب فروشی جعفری، 1358.
26. مفاتیح الجنان، چاپ ششم، تهران: کانون انتشارات پیام محراب، ۱۳۷3.
27. کلینی، محمد بن یعقوب. الکافی، محمد باقر کمره‌ای، چاپ اول، تهران: اسوه، 1379.
28. مجلسی، محمد باقر. [علامه مجلسی]، بحارالانوار، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1382.
29. محمدی ری شهری، محمد. میزان الحکمة، حمید رضا شیخی، چاپ سوم، قم: مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۷.
30. سیاست نامه امام علی (علیه‌السلام)، مهدی مهریزی، چاپ اول، قم: مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۹.
31. مشرف جوادی، محمد حسین. اصول و متون مدیریت اسلام، چاپ اول، تهران: نور علم، ۱۳۷۸.
32. مطهری، مرتضی. سیری در نهج‌البلاغه، چاپ سوم، قم: صدرا، ۱۳۷۹.
33. المعتزلی، ابن‌ابی‌الحدید. شرح نهج البلاغه، محمود مهدوی دامغانی، چاپ اول، تهران: نشر نی، ۱۳۶۷.
34. معادیخواه، عبدالمجید. فرهنگ آفتاب، چاپ اول، تهران: نشر ذره، ۱۳۷۲.
35. معین، محمد. فرهنگ معین، چاپ اول، تهران: زرین با همکاری نگارستان کتاب، ۱۳۸۲.
36. معینی نیا، مریم. سیره‌ی اداری امام علی (علیه‌السلام)، چاپ اول، قم: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹.
37. نوری طبرسی، حسین. [میرزای نوری]، مستدرک الوسایل فی مستنبط المسائل، قم: المکتبة الاسلامیة، ۱۳۸۲ق.
38. هیلیگارد، ارنست. نظریه‌های یادگیری، چاپ اول، محمد تقی براهینی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۷.
39. یعقوبی، احمد بن اسحاق. تاریخ یعقوبی، محمد ابراهیم آیتی، چاپ اول، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳74.
مقالات
1. سید علیپور، سید خلیل. نقش تشویق و تنبیه در مدیریت اسلامی، مجله پژوهشگر، شماره 1، پاییز 1383.
2. عبد المحمدی، حسین. سیره‌ی امام علی (علیه السلام) و تساهل و تسامح، مجله معرفت، شماره 41، اردیبهشت 1380.
3. مهرابی، احمد. اخلاق سیاسی کارگزاران در نهج البلاغه، فصلنامه ندای صادق، شماره 20، زمستان 1379.
4. نادری، محمد مهدی. تنبیه در مدیریت اسلامی، مجله معرفت، شماره 27، زمستان 1377.
5. مزینانی، محمد صادق. روشهای تربیت سیاسی کارگزاران از منظر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، مجله حکومت اسلامی، شماره 22 زمستان 1380.

خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد  ما همه آسمانها را بخاطر ۱۴ معصوم خلق نمودیم  365روز سال 5+6+3= 14معصوم وضرب 5 تن در 5 = 25 کعبه 25 شیعه 25 و ضرب 12 امام در 12=  144 + و ضرب 14 معصوم در 14= 196 +144+25= 365 روز سال بخاطر 5 تنو 12 امامو 14 معصوم شما را دعوت به تشیع مینمایمپیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه بخه ابجد قرآنی  ۳۸۵ شیعه ۳۸۵ فرقه ۲۵ شیعه ۲۵  جیگر ۲۱۳ +۱۱۰ علی ۳۲۳ +۲۰ محمد ۳۴۳ + ۲۳ مهدی = ۳۶۶ روز سال  ای استادان علوم دینی دانشگاه های ایران آیا صاحب این وبلاگ استحقاق یک مدرک علوم دینی نیست اگر هست چرا دست روی دست گذاشته اید منتظرم  اگر کرم دارید نداریدبرای خدا نوشتم از خدا میگیرم روز قیامت شما بدنبال مدرک باشید هم اکنون اینجانب  با معضل اداری روبرو شدم که در ادارات سیاسی ایران در حق جانبازان اجحاف میشودو ماموریتها برای غیر جانبازان میباشد آیا مسئولی نیست تا به این امر زشت در ادارات پایان دهدیا امام زمان اصلا به شما ایمان ندارندکه حق جانبازان را پایمال میکنندبه ابجد شیطان 22 پایمال 22 لعنت 22 بدبختی 22 عمر 22 ابابکر 22ملحد 22 پایمال 22خایمال 22 لواط 22 ایدز 22 شیطان 22بدبختی 22 خوشبختی 22 خیر الامور اوسطها  هل من ناصر ینصرنی       برترین مکتب اسلام تشیع میباشد114 اللهم ارنی الطلعة الرشیدةبه ابجد 114 علی هم قرآن ناطق است شب قدر 19 رمضان در محراب نماز ضربت شهادت و در 6 سطح کعبه به دنیا آمده 19ضربدر6= 114 قرآنه ناطق علیست از کجا میدانید شما برحق میباشید شما را به 365 معادله زیبابه تشیع دعوت مینمایم هیچ کسی از شیعه و سنی و وهابی حق ندارد در نادانی و گمراهی خود بدون دلیل پا فشاری کند عیسی و موسی به دین خودش نداریم اگر نتوانی حقانیت خود را با 5 علم ثابت کنی احمق نادان کودن میباشی و بعنوان منافق شناخته میشوی بزودی دندان منافقان را خرد خواهیم کرد وقتی پرچمهای سیاه خراسان به حرکت درآیند اول از خود خراسان شروع خواهیم کرد   اعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام در قرن اول اسلام  میباشد ولی اهل سنت فقه خود را در قرن دوم از 4 عالم ایرانی گرفته اند چون ابابکر دو سال نشده خلافت نکرده از دنیا رفت ظالم به ابجد 971 منهای 430 مقصر = 541 ابجد ابوکر و عمر 541 عثمان 661 منهای 430 مفصر= 231 ابوبکر شیطان به ابجد 22 مقصر 22 عمر 22 ابابکر 22 ملحد 22 لعنت 22 ضد دین 22 دشمن اسلام  22 بدبختی 2 جنگ طلب 22 ضد دین 22 تکبر ۲۲ کید ۲۲ بدبختی۲۲ ملحد ۲۲ لعنت 22عمر2 ابابکر 22 رکب وبا  ابامکر  ابابکر 22   نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود راظاهر می سازد ما برای رضای خدا کار میکنیم نه برای اسم شیعه و یا سنی اسم مطرح نیست بیائیم اسلام 12بحق  را بشناسیم   اهل وهابی حق 12 با شما نیست خجالت بکشید هم حق 12 هم اهل 12 اسلام 12  اسلام12 ساعت 12 بماه 12 حق12 گل گل 12 جانها 12 هوا 12 اسلام 12 نجاتبخش 12  به ابجدصغیرو  کبیراسلام به ابجد صغیر و کبیر 144 محمد 144 ضرب 12 امام در 12 میباشد به ابجدکبیر  اسلام 132 + علی110+92محمد + قرآن ناطق31 = 365 روز سال مدار عشق 31 کلام حق31 قرآن ناطق 31 منظور 5 تن +12   امام +14 معصوم = 31 بیعته 31 وصیته 31 غدیره 31 اسلام بحق 31عکس نام محمد علیست۱۸۰ درجه گردش عالم علی میشود محمد جانشین محمد علیست ۱۸۰تقسیم بر 14 معصوم = 12 امام جانشین خاتم الانبیاء ۵ تن +و ۱۲ امام +۱۴معصوم = ۳۱ قرآن ناطق۳۱ کلام حق ۳۱= ۵تن+۱۲+۱۴ معصوم = ۳۱ ضربدر ۵ تن 155 + علی۱۱۰ =265 110=366 روز سال اگر همه ادیان الهی با هم دست بیعت بدهند دنیا گلستان میشود تیمی تشکیل بدهیم و زیبا ترین دین را برگزینیم46 بزیبا ترین مکتب 46برگزیده شدها   46 لا اله الا الله 46 محمد علی 46  محمد 20+26 علی = 46   بیعت 26 وصیت 26 علی غدیر26 راه حق 26 اسلام بحق 26 غدیر 26  برگزید 31 کلام حق 31 قرآن ناطق 31 یعنی 5 تن +12   امام +14 معصوم = 31 کلام حق در تمام کتب الهی دیگر 31 کلام حق میباشد   برگزیده شدها46 قرآن العظیم 46 لا اله الا الله 46 محمد علی 46  محمد 20+26 علی = کلام حقیه46 کلمه ت الله 46برگزیده شدها   46 علی محمد 46   لا اله الا الله 46 به ابجد  نور به ابجد ۲۵۶+ لااله الا الله۴۶= ۳۳۲ +۲۰محمد ۳۵۲+۱۴   معصوم=۳۶۶ روز سال با یکی شدن امت اسلام  حق و عدالت جهانی خواهد شد کسانی که مانع حق و عدالت شوند در دوزخ جای خواهند داشت بابت کلام حق 31  کسی به ما چیزی نمیدهد  برای وحدت امت اسلام یکی شدن برادران عزیز و آماده برای ظهور منجی آخر الزمان ما مجبور شدیم حق 12 اسلام 12 نجاتبخش 12 بماه 12ساعت 12 اهل 12 نجاتبخش 12 اسلام حق 144  را به شما معرفی کنیم اسلام به ابجد کبیر و صغیر 144 ضرب 12 امام در 12 میباشد  اگر 74 فرقه یکی شوند و حق را بپذیرند دنیا و آخرتشان گلستان میشود و عتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو 144 ضرب 12 امام در 12 میباشد به ابجد صغیر  اسلام12 نجاتبخش 12 اسلام 12حق 12  وبه ابجد کبیر و صغیراسلام  144 ضرب 12 امام در 12 میباشد اسلام 144 محمد به ابجد صغیر و کبیر 144 ضرب 12 امام در 12 میباشد  سیاستیها 31  خارجی 22 شیطان 22 عمر 22 ابابکر 22 دروغ 22 مقصر 22 عمر22 خارجی 22 مقصر 22 بدبختی 2 جنگ طلب 22 شیطان 22 ابابکر22 عمر 22 لعنت22 ملحد 22 مقصر  22 عمر با زور شمشیر اسلام را وارونه به جهانیان شناسانید با شمشیر و خونریزی همه عمری شدند ما با کلمه اسلام12 نجاتبخش 12 حق12  این کار را خواهیم کرد ظالم به ابجد 971منهای کسر 430 مقصر = 541 ابجد ابوکر و عمر ظالم منهای مقصر میشود 541 ابجد ابوبکر و عمر  ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم دنیا اگر از یزید لبریز شود ما پشت به سالار شهیدان نکنیم  وبسایتی که نمیتواند جز حق کلامی بگوید و قلبان پاک روشن ضمیر اسلام نجاتبخش ولایت قائم آل محمد را براحتی میپذیرند   علی(ع) در یک روز 4 هزار خوارج را کشت ما نمیکشیم میکنیم شان زندان وجدان درد بگیرند برگ چغندر هم نیستند بدخواهان انقلاب  جانباز     و هر کی میخواد شیعه بشه  فقط سریع دست خدا  یاهاشه  ریاضی قرآن علم ابجد موافق تمام ادیان الهی نشعت گرفته از کلام گوهر بار پیامبر و علی و امام صادق (ع) میباشد سلام و دورد خدا بر فرزندان پیامبر اسلام و علی   خدا را شکر با کلام حق برادران و خواهرانم شیعه اسلام خواهند شد ان شاء الله تا 5 سال دیگر وهابی وجود نخواهد داشت لا اقل از نام محمد و علی خجالت بکشید هر کس جانشین پیامبر است  نامش هم باید مثل محمد و علی باشد سمت راست صفحه نام محمد و علی مثل هم میباشد ببینید و لذت ببرید  و اعتصمو بحبل الله جمیعا" ولا تفرقو به ابجد 144 ضرب 12 امام در 12 = 144 هر کسی به دوازده امام عشق بورزد اهل نجات است  محمد به ابجد 132+اسلام 12= 144  اسلام واقعی شیعه قائم آل محمد است ضرب دوازده امام در 12 = 144 اعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد     نام امام علی (ع) یکی از اسماء اعظم خداوند متعال است و بر زمین و آسمان اثرات خود راظاهر می سازد . هر کس علی را از پیغمبر جدا بداند کافر است این دو نور واحد الهی بوده اند ماه بوده اند ماهی که از وسط به دو نیم شد ماه به ابجد 46 محمد 20+26علی = 46 لا اله الا الله 46 +46= 92 محمد92 +18 ذلحجه غدیر خم = 110 جانشینه مصطفا این مرتضا مولاء علیست 

به ابجدکبیر و صغیر   علی 136+ بحقی 120+بحق 110= 366 روز سال   آیا میدانستید اسلام واقعی عدد قر انیش که موافق شیعه و سنی میباشد علی به ابجد صغیر و کبیر 136+7 = 144  اسلام حق 144 است به ابجد کبیر و صغیر اسلام 144 است محممد+حق = 144 محمد +اسلام = 144   اسلام محممد 144 آیه وعتصمو بحبل الله جمیعا ولا تفرقو  144 میباشد ضرب 12 امام در 12 هم 144 است جانشینان پیامبر 12 تن فرزندان او میباشند اسلام 12 = 132 محمد = 144 علی 110 +20 محمد +14 معصوم = 144 آیا میدانستید شیطان به ابجد 22 عمر 22 ابابکر 22 مقصر 22 دروغ 22 ملحد 22 بدبختی 22 تکبر 22تنفر22 انزجار 22 کید 22 ایدز 22 لواط 22 هذیان 22 عمر 22 ابابکر 22شیطان 22 میباشد به ابجد کبیر ظالم 971منهای مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 میباشد  ابوبکر 231+430مقصر = 661 عثمان هر طور مقصر و ضالم را از نام ابوبکر و عمر کم و زیاد کنی نام یکی از این شیاطین در خواهد آمد به ( ابجد اسلام واقعی محمد331 )  331= حقی یا علی 331+20محمد +14 معصوم = 365 روز سال محمد به ابجد کبیر و صغیر 152+110+82 مهدی +12 امام = 366 روز سال  محمد 152+110 علی = 288+77= 365 روز سال  معرفی اولین ظالم و مقصر چرا ظالم را منهای مقصر میکنی 541 ابجد ابوبکر و عمر به دست میآید این از معجرات عالم است به ابجد قرآنی مقصر 430+ 541 ابجد عمرعرعر و ابوبکر =971 ظالم به دست میآید971ظالم 971 منهای 971- 661 عثمان =310 عمر عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661- 430 مقصر= 231 ابوبکر به دست میآید ابجد ابوبکر و عمر 541 - 231 ابوبکر = 310 عمر و ابجد سه خلیفه 1202 - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمر 541 +430 مقصر= 971 ظالم به دست میآید عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست میآیدابوبکر 231- 1202 ابجد ابوبکر عمر و عثمان = 971 ظالم به دست می آید ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شیطان پرستان ظالم 971-310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلی دین ابوبکر عمر و عثمان میباشند عثمان 661-231 ابوبکر =430 مقصر به دست میآید عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست میآید مفسدیه 199 به ابجد199 مفسدیه + ابوبکر 231= 430 مقصر430 -971 ظالم =541 ابوبکر و عمر ظالم 971- 231 ابوبکر =740 مقصر عمر 430 مقصر430 +عمر 310= 740- عمر 310= 430 مقصرو مقصر عمر به ابجد میشه 740 مقصر عمر اهرمن به ابجد 296+365 روز سال = 661 عثمان میباشد اهرمن430مقصر +310 عمر= مقصر عمر 740 مقصر عمر 740+231 ابوبکر =971 ظالم به دست میآید ۹۷۱ ظالم - ۷۴۰ مقصر عمر = ۲۳۱ ابوبکر ظالم و مقصر دین میباشد و 661عثمان + عمر 310=971ظالم + 231 ابوبکر =1202 ابجد سه خلیفه 1202-971ظالم ظالم=231 ابوبکر بدست می آید 231 ابوبکر +عمر 310 = 541 عمر و ابوبکر +430 مقصر =971 ظالم به دست میآید چه ربطی داره به شقیقه ظالم به ابجد قرآنی 971منهای مقصر 430= 541 ابجد ابوبکر و عمردر میآید کلمه مقصر 430 + عمر 310 + ابوبکر 231=971 ظالم +231 = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌430مقصر 430+ ابجد ابوبکر و عمر 541 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم به ابجد قرآنی ظالم 971+231 ابوبکر = 1202 ابجد سه خلیفه ابومکر عمر عثمان 1202به دست میآید‌ مقصر 430+231 ابجد ابوبکر= 661 عثمان ابوبکر وعمر 541 +430 =971 ظالم میشود مقصر430+ 231ابوبکر =عثمان 661 + 310 عمر= 971ظالم و بر عکس مثل نام ابوبکر رکب وبا هست اگر کلمه ظالم 971- مقصر 430 کنی= 541 جمع ابجد ابوبکر و عمر 541+430 مقصر =971 ظالم به دست میآید خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضر این سه عدد 5در 5 و 12 در 12 و 14 در 14 جمع سه ضرب میشود 365 روز سال 5+6+3=14 معصوم شیعه فرزندان پیامبرنان نمک رسول خدا را خوردید 85-58 = 27 امام ناحق27 دوزخی 27
پیامبر فرمود بعد از من دینه اسلام 73 فرقه ناحق73+1 فرقه حق= 74 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان 74 میشودپیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد قرآنی فرقه 385 شیعه 385 فقط شیعیان علی فرزندان کوثر قرآن فقط اهله نجات هستندبه ابجد صغیر فرقه 25 شیعه 25 فقط یک فرقه اهل نجات است