در روایتی (از کتاب المناقب ابن شاذان) از امام صادق(ع) آمده است که پیامبر اکرم(ص) از قول خداوند عز وجل نقل می کند که فرمود: «من لم یشهد ان لا اله الا انا وحدی او شهد بذلک ولم یشهد ان محمد عبدی و رسولی، او شهد بذلک و لم یشهد ان علی بن ابی طالب خلیفتی او شهد بذلک ولم یشهد ان الأئمة من ولده حججی فقد جحد نعمتی وصغر عظمتی». (مستدرک سفینه البحار ج6 : 85)

«هرکس شهادت به وحدانیت من ندهد یا شهادت به توحید بدهد اما شهادت ندهد به این که محمد(ص) بنده و فرستادۀ من است یا به این شهادت بدهد اما شهادت ندهد که علی بن ابی طالب(ع) خلیفه و جانشین من است  و یا شهادت دهد اما شهادت ندهد که امامان بعد از او از فرزندان او و حجت من هستند نعمت مرا انکار کرده  از بزرگی من کاسته و...».شهادت به ولایت علی و اشهد ان قائمنا حجت الله قائم آل محمد  در اذان واجب است سلمان فارسی اینطور اذان میگفت یاران نزد رسول گفتند سلمان درست اذان میگوید پیامبر فرمود مگر در غدیر خم  نگفتم هر که من مولای اویم علی مولای اوست در غدیر خم خداوند دوستش را از دشمنانش جدا نمود و دشمنان ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرده و بیعت شکستند  به ابجد قرآنی بیعت شکنانی 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 بدترین گروه49 فضای آلوده 49یاگروه ها فاسد 49 یاگروه ها فاسق49دجال بدین اسلامه 49  و آل سعود همان سفیانی میباشند اولین کسی که در اسلام حق را ناحق نمود ابوبکر بود حق ۱۲+۱۵ ناحق = ۲۷ ابوبکر ناحق بود و حق را ناحق کرد ۲۷ = حق ۱۲+ناحق ۱۵=۲۷ ابوبکر ۲۷ دوزخی ۲۷ شیطانه

نظر علمای شیعه در مورد استحباب شهادت ثالثه که اگر در اذان سه شهادت نباشد طبق فرموده رسول خدا باطل است ای ولای تو صراط المستقیم سرور کائنات محمد استو جمال محمد علیست و حتما باید ذکر وصیت پیامبر بیعت پیامبر در غدیر «أشهد أن علیا ولی الله»:ذکر و یاد علی در هر جا که ذکر محمد است مثبت در مثبتی مثبت 28مثبتی +18موثبت=46 نماینده الله 46آئینه الله 46نماینده واقعی 46 نماینده الله 46 با اسلام واقعی 46محمد علی 46 رهبرجهان اسلام 46 اصل امامت نبوته 46فقط شیعه 46جانشینه اصلی 46بیعت محمد 46نماینده الله 46 محمد علی 46 دین مبین اسلام 46 شرع دین اسلام 46 چهره دین اسلام 46محمد علی 46 جانشینه اصلی =  لا اله الا الله46  محمد 20+26 علی= 46 +46= 92 ابجد کبیر محمد 92 +18 مثبت غدیر خم 18 ذلحجه = 110 مولاء و مقتدای عالم علیست شهادت به ولایت علی و اشهد ان قائمنا حجت الله قائم آل محمد  در اذان واجب است سلمان فارسی اینطور اذان میگفت یاران نزد رسول رفته  گفتند سلمان درست اذان میگوید «أشهد أن علیا ولی الله» هم میگوید پیامبر فرمود مگر در غدیر خم  نگفتم هر که من مولای اویم علی مولای اوست در غدیر خم خداوند دوستش را از دشمنانش جدا نمود و دشمنان ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرده و بیعت شکستند  به ابجد قرآنی بیعت شکنانی 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 به ابجدصغیر49شجره ملعونه 49 ابوبکر عمر49

 

بعد از غدیر این سه خلیفه کافر شدند کسیکه عهد خودرابشکند کافر کافر دینه اسلام 502 - 541 = 49 عمر22+27 ابوبکر= 49 میشود خاری ذلتها 1251 - 1202 سه خلیفه =49 عمرابوبکر49 وهابی 24 منهای 73 فرقه باطل = 49 مکر حیله 49 شجره ملعونه 49 مکر حیله 49 عمرابوبکر49 نامردترین انسان 49 خلیفه نادانی 49ابوبکر 27+22عمر=49نا اهله امت محمد۴۹چلپاسه مارمولک ۴۹ ابوبکر عمر ۴۹ به ابجدکشف اولین ۴۹حیوان عالم ۴۹  حیوان ۲۷+گور خر ۲۲= ۴۹ابوبکر عمر۴۹ و 74 فهمو شعور حیوان ۷۴  ابجد عمرو ابوبکر و عثمان ۷۴ اولین حیوان ۲۷ ابوبکر ۲۷ دوزخی ۲۷ مقصره27فاجعه27 ظالمی ها ۲۷ چلپاسه مارمولک 49 جنگ و خونریزی ها ۴۹ ابابکر۲۷+۲۲ عمر=49 عمر ابوبکر49مقصرفاجعه49 نامردترین انسان49خلیفه نادانی49مکر حیله 49 شجره ملعونه 49 مکر حیله 49عمر ابوبکر 49شجره ملعونه به ریاضی قرآن= فریب خوردگان 1153-1202 سه خلیفه 1202 ارتش کفار=49 بکافران محض= 49 ابجد صغیر عمر و ابوبکر رکب وبا به ابجد دشمن دین اسلام 590-541عمر و ابوبکر=49 ابجد صغیر عمر ابوبکر49    بدترین امت اسلامی  1249-1202 سه خلیفه =310 عمردشمن دین اسلام 590-541 عمر و ابوبکر = 49 ابجد صغیر عمر ابوبکر49 میباشد92محمد + عهد شکن 449  =541 عمر و ابوبکر عهد خود را شکستند =  بغدیر  1216-14 معصوم = 1202 ابجد عمر ابوبکر و عثمان 1202 دشمن خدا بوده اند   توهین471 توهین471 + 119ناسزا = 590- 541 ابوبگر و عمر = 49 باز ابوبکر و عمر 49 میآید ابوبکر 27+22 عمر = 49  مارمولک چلپاسه 49عمر ابوبکر 49شجره ملعونه 49 به شجره خبیثها 49 شجره ملعونه 46 عمر ابوبکر49 بدترین گروه49 فضای آلوده 49یاگروه ها فاسد 49 یاگروه ها فاسق49دجال بدین اسلامه 49  و آل سعود همان سفیانی میباشند

 

یا سرکش ترین1251 -1202 سه خلیفه = 49 عمرابوبکر49با مردی جاکش ترینی1251-1202 سه خلیفه کفر= 49 مردان نامرد ترینا1251-1202 سه خلیفه کفر= 49بامنفی27 منفیئینه 49 منفکیینه 49-۲۲ عمر = ۲۷ ابوبکر ۲۷ یارانش قاتل علی بودند از کلمه لا اله الا الله ۴۶ -۱۹ رمضان شب قدر شهادت علی در محراب نماز = ۲۷ یاران ابوبکر باعث شهادت علی در محراب نماز شدند

 سلمان فارسی اینطور اذان میگفت یاران نزد رسول رفته  گفتند سلمان درست اذان میگوید «أشهد أن علیا ولی الله» هم میگوید پیامبر فرمود مگر در غدیر خم  نگفتم هر که من مولای اویم علی مولای اوست در غدیر خم خداوند دوستش را از دشمنانش جدا نمود و دشمنان ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرده و بیعت شکستند  به ابجد قرآنی بیعت شکنانی 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 به ابجدصغیر49شجره ملعونه 49 ابوبکر عمر49
 عمر و ابوبکر49مکر حیله 49دشمن اسلام دوزخی 49ابجدصغیر ابوبکر و عمر 49 میباشد عمر 22+27 ابوبکر = 49 دجال بدین اسلامه 49 بدشمن اسلام دشمن قرآن 49 به ابجد قرآنی بیعت شکنانی49 حاکما ظالمید49حاکما ظالم دین49 مقصر دشمن اسلامه 49شجره ملعونه 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 و به ابجد صغیر ابجد 49عمر ابوبکر 49 شجره ملعونه 49 بناحق عالمی 49 جهالتی نادانی 49 خلیفه نادانی49کلمها خبیثه 49 کشجره خبیثه 49شجره ملعونه 49مجرم بدین اسلام49منافق بدین اسلام 49 به مجرمان خبیث 49 منافق بدین اسلام 49 دشمن اسلام دوزخی 49بناحق عالمی 49اهل کفار اسلام 49 شجره ملعونه 49 بنامردان کافر 49 ناحقه امت محمد 49 بدترین خلق امت 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 کلمها خبیثه 49 کشجره خبیثه 49شجره ملعونه 49مجرم بدین اسلام 49 به مجرمان خبیث 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 اهل کفار اسلام 49 ناحقه امت محمد 49 قصب خلافت الله 49 اهل کفار اسلام 49 به ابجد صغیر ابجد 49عمر ابوبکر 49 شجره ملعونه 49 عمر ابوبکر 49 آل سعود جنگ طلب 49نیرنگ آل سعود 49 بنامردان کافر 49 اهل کفار اسلام 49 با ناحقه عالمه 49آل سعود دشمن اسلام 49بکفار قریش 49 بملعونترین 49آل سعود جنگ طلب 49 دینه گمراهی 49 با اشرار دین اسلام 49 با اصل گمراهی 49 دینه گمراهی 49کشجره خبیثه 49 کلما خبیثه 49 شجره ملعونه 49 بنامردان کافر49 ناحقه امت محمد49دجال بدین اسلامه 49 باناحقه عالمه 49 بشیطانه خبیثه 49 با منافقان فاسقان 49 باطل فرقه ها 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 بدترین خلق امت 49 اهل کفار اسلام 49 قصب خلافت الله 49 گمراه دینه 49 با احمق نادان امت 49 اهل کفار اسلام 49 با اشرار دین اسلام 49 بناحق عالمی 49اهل کفار اسلام 49 شجره ملعونه 49 بنامردان کافر 49 ناحقه امت محمد 49 بدترین خلق امت 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 کلمها خبیثه 49 کشجره خبیثه 49شجره ملعونه 49مجرم بدین اسلام 49 به مجرمان خبیث 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 اهل کفار اسلام 49 ناحقه امت محمد 49 قصب خلافت الله 49 اهل کفار اسلام 49 اهل دروغ 1251- 1202 = 49اهل کفار اسلام 49 با اشرار دین اسلام 49 باناحق عالمه 49اهل کفار اسلام 49 شجره ملعونه 49 بنامردان کافر 49 ناحقه امت محمد 49 بدترین خلق امت 49 منافق بدین اسلام 49 بی دین امت اسلام 49 بناحق عالمی 49 کلمها خبیثه 49 کشجره خبیثه 49شجره ملعونه 49مجرم بدین اسلام 49میباشد به کسی که سخن حق راقبول نکند49بدبخت عالم دین49 ابوبکرعمر 49 دشمن اسلام دوزخی49منافق بدین اسلام49 مقصر پیمان شکن 49 بناحق عالمی 49بیعت شکنانی 49 چلپاسه مارمولک46 با منافق ناحق اسلام 49 منافق بدین اسلام 49دزده خلافتی49 قاصب کل دین ها49مقصر پیمانشکن49نامردان دوزخی49بناحق عالمی49دزده خلافتی49میگویندپیش بینی رسول اکرم(ص) از سرپیچی دستورش در خلافت بلافصل علی(ع)1-پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند:إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم.اگر علي را خليفه خويش قرار دهيد، گرچه مي‌دانم نمي‌كنيد، همه شما را به ساحل نجات و سرمنزل مراد خواهد رساند.مسند احمد بن حنبل، ج1، ص109 ـ الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 ـ أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 ـ ميزان الإعتدال الذهبي، ج3، ص363 ـ  البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص3972- پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند:إن تستخلفوا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يحملكم علي المحجة البيضاء.اگر علي را خليفه قرار دهيد، گرچه مي‌دانم نمي‌كنيد ... .کنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص630 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص235 - حلية الاولياء لأبو نعيم - فرائد السمطين للجويني - الكفاية للخطيب بغدادييعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آينده را مي‌بيند و مي گويد مي‌دانم که نمي‌كنيد، ولي اگر علي را خليفه کنيد ... .3-پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:يا علي! ضغائن في صدور اقوام لا يبدونها لك الا من بعدي.علي جان! كينه‌هايي در سينه‌ها مي‌بينم كه بعد از من به ظهور خواهد رسيد.مسند ابو يعلي، ج1، ص427 - المعجم الكبير للطبراني - ج11، ص61 - شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج4، ص107 - کنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص1764-حاكم نيشابوري با سند صحيح از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل مي‌كند كه فرمود:يكي از وصيت‌هاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به من اين بود که:مما عهد الي النبي أن الأمة ستغدر بي بعده.امت، بعد از من، در حق تو حيله و خيانت مي‌كنند.حاكم نيشابوري هم مي گويد:هذا حديث صحيح الاسناد.اين حديثي است كه از نظر سند، صحيح است.مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص1405-نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پيشگويي كرده بود:قال النبي صلى الله عليه و سلم للأنصار: إنكم ستلقون بعدي أثرة، فاصبروا، حتى تلقوني و موعدكم الحوض.بعد از من شما(انصار) گرفتار ظلم خواهيد شد و صبر پيشه كنيد تا اينكه نزد من بيائيد. ديدار من با شما، كنار حوض كوثر است.صحيح بخاري، ج4، ص225 – صحيح مسلم، ج3، ص1096- جناب ترمذي ـ متوفاي 275 هجري ـ نقل مي‌كند:عن أبي هريرة أن رسول الله صلى الله عليه و سلم قال: تفرقت اليهود على إحدى و سبعين فرقة أو اثنتين و سبعين فرقة و النصارى مثل ذلك و تفترق أمتي على ثلاث و سبعين فرقة.... أمت من به 73 فرقه منشعب خواهند شد.سنن الترمذي، ج4، ص134خودش هم مي‌گويد روايت صحيح است.ألباني ـ كه از علمای رجالي اهل سنت است و از او به بخاري دوران تعبير مي‌كنند و بن‌باز گفته بود كه ما بايد به ألباني بگوييم إمام الحديث ـ مي‌گويد روايت صحيح است و حاكم نيشابوري هم مي‌گويد روايت صحيح است.المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص128در روايت ديگر، پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد:تفترق أمتي على ثلاث و سبعين ملة كلهم في النار إلا ملة واحدة.أمت من به 73 فرقه منشعب مي‌شوند و تمام‌شان وارد آتش مي‌شوند، جز يك ملت.سنن الترمذي، ج4، ص135، حديث2779 - مسند احمد، ج4، ص102 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1،ص1297- بخاري نقل كرده است:لتتبعن سنن من قبلكم شبرا بشبر و ذراعا بذراع، حتى لو سلكوا حجر ضب لسلكتموه. قلنا: يا رسول الله! اليهود و النصارى؟ قال: فمن؟!شما سنت‌هاي أمت‌هاي گذشته را وجب به وجب و قدم به قدم تبعيت خواهيد كرد. حتي اگر آنها به سوراخي رفته باشند، شما هم به آن سوراخ خواهيد رفت. گفتيم: يا رسول الله! منظور شما از أمت‌هاي گذشته، يهود و نصاري است؟ فرمود: پس من چه كسي را مي‌گويم؟!صحيح البخاري، ج4، ص144حضرت موسي (عليه السلام) چند روزي را به كوه طور رفت و به حضرت هارون (عليه السلام) فرمود:وَ قَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ (سوره أعراف/آيه142)به مجرد رفتن حضرت موسي (عليه السلام)، مردم چه كردند؟ گوساله پرست شدند:وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا (سوره أعراف/آيه148)اگر ما ادعا مي‌كنيم بعد نبي مکرم (صلى الله عليه و آله و سلم)، أمت اسلامي منحرف شدند و خليفه واقعي را كنار گذاشتند و دنبال كسي ديگر رفتند، آیا اشتباه است؟ اين حديث از صحيح بخاري صحیح ترین کتاب عزیزان اهل سنت بعد از قرآن است
بعد از غدیر این سه خلیفه کافر شدند کسیکه عهد خودرابشکند کافر کافر دینه اسلام 502 - 541 = 49 عمر22+27 ابوبکر= 49 میشود خاری ذلتها 1251 - 1202 سه خلیفه =49 عمرابوبکر49 وهابی 24 منهای 73 فرقه باطل = 49 مکر حیله 49 شجره ملعونه 49 مکر حیله 49 عمرابوبکر49 نامردترین انسان 49 خلیفه نادانی 49ابوبکر 27+22عمر=49نا اهله امت محمد۴۹چلپاسه مارمولک ۴۹ ابوبکر عمر ۴۹ به ابجدکشف اولین ۴۹حیوان عالم ۴۹  حیوان ۲۷+گور خر ۲۲= ۴۹ابوبکر عمر۴۹ و 74 فهمو شعور حیوان ۷۴  ابجد عمرو ابوبکر و عثمان ۷۴ اولین حیوان ۲۷ ابوبکر ۲۷ دوزخی ۲۷ مقصره27فاجعه27 ظالمی ها ۲۷ چلپاسه مارمولک 49 جنگ و خونریزی ها ۴۹ ابابکر۲۷+۲۲ عمر=49 عمر ابوبکر49مقصرفاجعه49 نامردترین انسان49خلیفه نادانی49مکر حیله 49 شجره ملعونه 49 مکر حیله 49عمر ابوبکر 49شجره ملعونه به ریاضی قرآن= فریب خوردگان 1153-1202 سه خلیفه 1202 ارتش کفار=49 بکافران محض= 49 ابجد صغیر عمر و ابوبکر رکب وبا به ابجد دشمن دین اسلام 590-541عمر و ابوبکر=49 ابجد صغیر عمر ابوبکر49    بدترین امت اسلامی  1249-1202 سه خلیفه =310 عمردشمن دین اسلام 590-541 عمر و ابوبکر = 49 ابجد صغیر عمر ابوبکر49 میباشد92محمد + عهد شکن 449  =541 عمر و ابوبکر عهد خود را شکستند =  بغدیر  1216-14 معصوم = 1202 ابجد عمر ابوبکر و عثمان 1202 دشمن خدا بوده اند   توهین471 توهین471 + 119ناسزا = 590- 541 ابوبگر و عمر = 49 باز ابوبکر و عمر 49 میآید ابوبکر 27+22 عمر = 49  مارمولک چلپاسه 49عمر ابوبکر 49شجره ملعونه 49 به شجره خبیثها 49 شجره ملعونه 46 عمر ابوبکر49 بدترین گروه49 فضای آلوده 49یاگروه ها فاسد 49 یاگروه ها فاسق49دجال بدین اسلامه 49  و آل سعود همان سفیانی میباشند
 
یا سرکش ترین1251 -1202 سه خلیفه = 49 عمرابوبکر49با مردی جاکش ترینی1251-1202 سه خلیفه کفر= 49 مردان نامرد ترینا1251-1202 سه خلیفه کفر= 49بامنفی27 منفیئینه 49 منفکیینه 49-۲۲ عمر = ۲۷ ابوبکر ۲۷ یارانش قاتل علی بودند از کلمه لا اله الا الله ۴۶ -۱۹ رمضان شب قدر شهادت علی در محراب نماز = ۲۷ یاران ابوبکر باعث شهادت علی در محراب نماز شدند
۲۷ ممنوعیت «أشهد أن عليا ولي الله» در مسابقه طلایی اذان ! سید اسماعیل مرعشی در کتاب اهمیت اذان و اقامه و سومین شهادت، دو حدیث را از کتاب السلافه فی امر الخلافه که اثر محقق و دانشمند بزرگ اهل سنت شیخ عبدالله مراغی مصری است نقل می‌کند و از این دو حدیث بر می‌آید که شهادت سوم از زمان رسول خدا وجود داشته است.
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از  شیعه آنلاین، شبکه ماهواره ای «الأنوار 2» که دفتر مرکزی ان در کشور کویت است و در زمینه نشر و تبلیغ مذهب تشیع به زبان عربی و انگلیسی برنامه های خود را پخش می‌کند، طی خبری اعلام کرد: قرار است طی چند روز آینده در شهر "حیدر آباد" پاکستان مسابقه‌ی اذان تحت عنوان «مسابقه طلایی» برگزار شود که هدف آن حذف عبارت «أشهد أن عليا ولي الله» از اذان است.این شبکه ماهواره ای در ادامه خبر خود افزود: در حالی که عبارت «أشهد أن عليا ولي الله» برای شیعیان از تمام طلاهای جهان با ارزش تر است، اما برگزار کنندگان این مسابقه شرط حضور و شرکت کردن افراد در این مسابقه را حذف این عبارت اعلام کرده اند.آیا جمله "اشهد ان علیا ولی الله" جزو اذان است؟سید اسماعیل مرعشی در کتاب اهمیت اذان و اقامه و سومین شهادت، دو حدیث را از کتاب السلافه فی امر الخلافه که اثر محقق و دانشمند بزرگ اهل سنت شیخ عبدالله مراغی مصری است نقل می‌کند و از این دو حدیث بر می‌آید که شهادت سوم از زمان رسول خدا وجود داشته است.1- سلمان فارسی در عصر پیامبر در اذان و اقامه بعد از گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر(ص) به ولایت امیرمؤمنان علی(ع) نیز شهادت می داد. یکی از اصحاب به محضر رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا، امروز موضوعی را شنیدم که قبلا نشنیده بودم. پیامبر فرمود: آن موضوع چیست؟ او عرض کرد: سلمان اذان می‌گفت. شنیدم او بعد از گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر به ولایت علی گواهی داد (این ماجرا بعد از حجه الوداع پس از ماجرای غدیر رخ داد). پیامبر فرمود: سمعتم خیرا؛ چیز خوبی شنیده‌اید.اگر لیاقش را داشته باشید 2- نیز در مورد ابوذر غفاری روایت شده، یکی از اصحاب نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت پیامبر(ص) به ولایت علی شهادت می‌دهد و می‌گوید: اشهد ان علیا" ولی الله پیامبر فرمود: کذلک اونسیتم قولی فی غدیر خم من کنت مولاه فعلی مولاه فمن ینکث فانما ینکث علی نفسه؛ همین گونه است. مگر سخن مرا در غدیر خم فراموش کرده اید که گفتم هر کس من رهبر او هستم پس علی(ع) رهبر او است. هر کس پیمان را بشکند، قطعا به خودش آسیب رسانده است. در هر حال علی(ع) به حکم آیه انما ولیکم الله والرسول،(1) از اولیاء الهی بر مسلمین است، شهادت دادن بر ولاء علی به حکم آیه، بدون آن که آن را جزء اذان بدانیم کاری پسندیده است.از دیدگاه شیعه، متن اذانی که در عصر رسول خدا(ص) برای نماز قرائت می‌شد به این صورت است: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله. اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان محمدا رسول الله. حی علی الصلوه، حی علی الصلوه، حی علی الفلاح، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، حی علی خیر العمل، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله، لا اله الا الله. نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد.(2) اگر کسی یک کلمه کم یا زیاد کند، کار حرامی انجام داده است و هیچ گونه تردیدی در این نیست. باید همین گونه که هست، بجا آورده شود.(3)شیخ صدوق می‌گوید: فرقه گمراه و ملعون مفوضه، از خود اخباری ساختند و در اذان این جمله را اضافه کردند: (محمد و آل محمد خیر البریه) بعضی از آنان جمله (اشهد ان علیا" امیرالمؤمنین حقا") را پس از (اشهد ان محمدا" رسول الله) اضافه کردند و در بعضی روایات این گروه، پس از (اشهد ان محمدا" رسول الله) اشهد ان علیا" ولی الله آمده است. شیخ صدوق اضافه می‌کند: تردیدی نیست در این که علی(ع) ولی الله امیرالمؤمنین بحق است و محمد و آل محمد، خیر البریه هستند. ولی این جمله ها در اصل اذان نیست(4).برای همین فقهای شیعه هیچ کدام نگفته اند که این جمله جزء اذان است. از دیدگاه شیعه، اذان مانند احکام شرعی دیگر، به رسول خدا(ص) وحی شده است نه اینکه پیامبر خدا با مسلمانان مشورت کند و قرار بگذارند که به فلان شکل انجام شود و به خاطر اینکه وحی است، نمی‌توان آن راکم و زیاد کرد. از حضرت امام صادق روایت شده است که فرمود: وحی بر پیامبرتان نازل می شود و شما گمان می کنید که آن حضرت اذان را از دیگران گرفته است.(5)یکی از اتهاماتی که به شیعه نسبت می دهند این است که: شیعه جمله اشهد ان علیا امیرالمؤمنین را جزو اذان و گفتن آن را واجب می دانند. این ، اتهام و کذب است. چون هیچ کدام از فقهای شیعه نگفته اند که این جمله جزء اذان است و هیچ کدام گفتن آن را واجب نمی دانند. صاحب جواهر می گوید: ذکر جمله اشهد ان علیا امیر المؤمنین در اذان ، اگر به قصد جزئیت نباشد، اشکالی ندارد و به موالات اذان ضرر نمی زند همان طوری که ذکر جمله صلی الله علیه و آله بعد از اشهد ان محمد رسول الله به موالات اذان آسیب نمی‌رساند.(6)آیت الله حکیم در مستمسک العروه می‌گوید: درباره شهادت به ولایت حضرت علی(ع)، شیخ طوسی در نهایه و مبسوط گفته است: روایات غیرقابل اعتمادی شهادت به ولایت را جزو اذان به حساب آورده است ولی نمی توان به آنها عمل کرد و اگر کسی این جمله را بگوید، گناه نکرده است. ولی باید دانست که این جمله نه فضیلت اذان و اقامه است و نه از کمال اذان و اقامه است و علامه در منتهی می گوید: اخبار شاذی که جمله «اشهد ان علیا امیرالمؤمنین» را جزء اذان و اقامه به حساب آورده ، قابل اعتماد نیستند. پس از این آیه الله حکیم می گوید: اگر کسی این جمله را به قصد استحباب مطلق بگوید اشکالی ندارد چون در حدیثی آمده است: هر وقت کسی لا اله الا الله و محمد رسول الله گفت، باید علی امیرالمؤمنین هم بگوید. بعد می گوید: در عصر حاضر، جمله اشهد ان علیا ولی الله از شعارهای تشیع گردیده است و اگر کسی به این خاطر آن را بگوید اشکالی ندارد و حتی ممکن است گاهی ذکر این جمله واجب باشد.(7)در مستند العروه آمده است: ما برای گفتن جمله اشهد ان علیا ولی الله نیازی به ورود نص نداریم. چون ولایت، از متممات رسالت، از مقومات ایمان و کمال دین است و بخصوص در این عصر هیچ گونه نیازی به امر دیگری نیست چون این جمله روشن ترین شعار شیعه و آشکارترین رمز تشیع است. بر این اساس ذکر این جمله، چه در اذان و چه در غیر اذان هیچ گونه اشکالی ندارد. البته این جمله جزو اذان نیست و اگر کسی به قصد این که جزء اذان است، آن را بگوید، کار حرامی کرده است.(8)به شهادت تاریخ، بنی امیه تمام تلاش خود را به کار بردند تا نام و آثار حضرت علی(ع) محو شود. شیعه برای زنده نگه داشتن نام علی و ولایت آن حضرت در طول تاریخ با همه تلاش، با ذکر جمله اشهد ان علیا ولی الله و امثال آن، مانع موفقیت دشمن شده است. فخر رازی در تفسیر سوره فاتحه، در مسأله فقهی جهر به بسم الله می‌گوید: علی(ع) بسم الله الرحمن الرحیم را در نمازها بلند می گفت و بر بلند گفتن تأکید داشت. وقتی که حکومت و دولت به بنی امیه رسید، آنان از بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم ممانعت کردند و در این ممانعت بسیار تأکید داشتند و علت اصلی ممانعت آنها این بود که آنان سعی داشتند آثار علی(ع) را از بین ببرند. بعد می گوید: دلایل عقلی موافق نظر ما است و عمل حضرت علی هم کمک ما است و هر کس علی را امام دین خود کند، در دین و جان خود به زنجیر ناگسستنی چنگ زده است.(9)در آن زمان که امویان حاکم بودند، در برخی از مناطق کشور اسلامی یاران مخلص حضرت علی(ع) را می‌کشتند، آن حضرت را سب و نفرین می‌کردند و حتی نمی گذاشتند کسی نام علی را برای بچه های خود انتخاب کند. بر هیچ کس پوشیده نیست که چه بلاهای از سوی امویان و عباسیان بر آل علی و سادات علوی رسید. شیعه در برابر این فشارها مقاومت کرد و علی را فراموش نکرد و به این ترتیب علی، یاد علی و مکتب علی زنده ماند.پی نوشت1- مائده ، آیه 552- فقیه، ج 1، ص 188، چهار مجلدی ، چاپ آخوندی ، چاپ پنجم ، وسائل الشیعه ، ج 4، ص 644، ح 9. روایت دیگری هم همین 18 فصل را آورده‌اند3- مستند العروه ، ج 2، ص 2874- فقیه، ج 1، ص 1885- وسائل الشیعه، ج 4، ص 612، ح 36- جواهر الکلام، ج 9، ص 86، چاپ بیروت7- مستمسک العروه، ج 5، چاپ بیروت ، ص 5448- مستند العروه ، ج 2، ص 2879- تفسیر کبیر، ج 1، ص 160.
در این مقاله در سه محور به بحث می پردازیم.
۱٫ درست یا نادرست بودن گفتن: “علیّ ولیّ الله” به طور مطلق.
۲٫ جزئیت یا عدم جزئیت آن در اذان و اقامه بر فرض صحت آن.
۳٫ گفتن آن بدون قصد اذان، در اذان بر فرض عدم جزئیت آن.
برای پاسخ به بخش اوّل، ضروری است به معنا و مفهوم کلمۀ “ولیّ” بپردازیم.
مفهوم ولی:
کلمۀ “ولیّ” به معانی متعدّدی آمده است که به اهمّ آن اشاره می نماییم.
الف. به معنای سرپرست و عهده دار بودن؛ چنان که در آیات متعدّدی از قرآن کلمۀ ولیّ در همین معنا استعمال شده است؛ مانند: به غیر او (خدا) ولىّ (سرپرست) و شفیعى برایشان نیست.‏[۱]
ب. به معنای دوست[۲] که در قرآن به این معنا نیز آمده است؛ نظیر: (یا محمد) خوب و بد البته با هم تفاوت داشته، مساوى نمى‏شوند ولی هم نیک هست و هم نیکوتر، اگر از دیگران به تو بدى برسد در مقابل به آن بدى نکرده بلکه نه تنها به کار نیکو بلکه به وجه نیکوتر آن بدى را دفع کن آن وقت به سبب آن نیکى مى‏بینى که او (شخصى که بین تو و او عداوت بود) گویا براى تو دوست نزدیکى است.[۳]
ج. به معنای ناصر و یاور آمده است.[۴] قرآن می فرماید: مردان و زنان باایمان، ولىّ (و یار و یاور) یک دیگرند.[۵]
شکی نیست که از معانی مطرح شده استعمال لفظ “ولی الله ” برای مؤمنین به معنای دوم و سوّم (دوست و یاور) هیچ اشکالی ندارد، بلکه در روایات اهل سنت و شیعه نیز به این معنا آمده است. [۶]
اما در خصوص معنای اول باید گفت روایاتی وارد شده که: علی ولیّ و سرپرست و اولی به تصرف است، همان گونه که پیامبر عظیم الشأن اسلام این گونه بود. البته علی ولی الله است، یعنی علی از سوی خداوند به ولایت و سرپرستی امت منصوب شده است همان گونه که گفته می شود “محمد رسول الله”  است یعنی محمد (ص) رسولی از جانب خداوند است.
اما آیا گفتن: “علیّ ولیّ الله” جزء اذان است یا خیر؟
بر اساس روایات اهل بیت اذان هیجده جمله دارد. این جملات عبارتند از: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.[۷]
پس جملۀ ” أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ ” یعنی شهادت ثالثه، جزء اذان نیست. فقهای شیعه نیز بر اساس این گونه روایات به جزء نبودن آن، فتوا داده اند.
امام خمینی (ره) در این رابطه می فرماید: اذان هیجده جمله است: «اللَّهُ أَکْبَرُ» چهار مرتبه «اشْهَدُ انْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ، حَىَّ عَلى‏ خَیْرِ الْعَمَلِ، اللَّهُ أَکْبَرُ، لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» هر یک دو مرتبه. سپس می فرماید: «اشْهَدُ انَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ» جزء اذان و اقامه نیست. [۸]
در این زمینه ادله ای که به طور صریح و روشن دلالت داشته باشد که پیامبر(ص) به ولایت علی(ع) در اذان خود شهادت می داده اند، یافت نشده است. گرچه در کتاب السلافة فی امر الخلافة آمده است که سلمان فارسی در اذان خود شهادت ثالثه را اضافه نمود و همین موجب شد که بعضی از صحابه به نزد پیامبر شکایت ببرند ولی پیامبر(ص) به اعتراض آنها توجهی ننمود و مهر تائید بر کار سلمان زد و هم چنین در این کتاب آمده است که بعد از واقعه غدیر اباذر غفاری در اذان خود بعد از شهادتین به ولایت امیر مؤمنان علی(ع) شهادت داد، جمعی از منافقین این را نپسندیدند و آن چه را دیده بودند، به عنوان اعتراض بر پیامبر(ص) عرضه کردند پیامبر(ص) فرمود: اما وعیتم خطبتی یوم الغدیر لعلی بالولایه، پس چه بود معنای خطبه طولانی من که در آن صحرا و گرمای  شدید برای شما خواندم آیا معنای آن غیر از این بود که علی امیرالمؤمنین ولی خداست؟ و در ادامه فرمود : مگر نشنیده اید که من گفتم آسمان سایه نیافکنده و زمین در خود جای نداده، کسی را که راستگو تر از اباذر باشد و آن گاه سر انجام آن گروه معترض را بر ملا نمود و فرمود: انکم لمنقلبون بعدی علی اعقابکم.[۹]
اما چنین روایتی با سند نقل نشده یا در متون قبل از قرن هفتم یافت نشده است تا نسبت به سند آن اظهار نظر شود.
علاوه روایاتی هم که از ائمه(ع) در بیان اجزای اذان نقل شده اشاره ای به جزئیت شهادت ثالثه ندارد و این می تواند اجزای اذان در زمان رسول خدا(ص) را تبیین کند.
بله روایات فراوان در خصوص ثواب ذکر شهادت ثالثه (اشهد ان علی ولی الله) بعد از شهادت به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر(ص) آمده که ما به ذکر چند نمونه از آن اکتفا می نمائیم:
امام صادق(ع) فرموده است: «خداوند تعالی بعد از خلقت آسمان ها و زمین امر فرمود که منادی به این سه شهادت ندا دهد».[۱۰]
در حدیثی دیگر آن امام همام(ع) فرموده است که: «خداوند با خلق عرش و کرسی و… بر آنها نوشت لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیرالمؤمنین» و آن گاه فرمود: «فاذا قال احدکم لا اله الا الله محمد رسول الله فلیقل علی امیرالمؤمنین ولی الله».[۱۱]
از بعضی از روایات نبوی استفاده می شود که: ذکر امام علی(ع) بعد از ذکر خدا و حضرت رسول(ص) چه در اذان باشد یا غیر اذان جایز است و در نزد خدا محبوبیت دارد.[۱۲]
به هر حال از آنجا که اذان عبادت است، و این احتمال وجود دارد که شهادت بر ولایت حضرت امیر المؤمنین (ع) جزء آن نباشد فقهای شیعه آن را جزء اذان نمی دانند و می گویند که آن را به قصد قربت یا تبرک به جا آورند، نه به قصد جزئیت.[۱۳]
امّا آیا گفتن «اشْهَدُ انَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ» مخلّ به اذان است یا خیر؟
بدیهی است که گفتن شهادت ثالثه به قصد جزئیت اشکال دارد. برخی نیز گفته اند اگر به نحوى گفته شود که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد؛ اشکال ندارد.[۱۴] نهایت شبهه ای که امکان طرح آن در این جا وجود دارد آن است که شاید گفتن آن بدعت باشد.
اما با در نظر گرفتن این نکته که در معنای بدعت آورده اند: وارد کردن چیزی در دین به نحوی که از دین نرسیده باشد[۱۵] اگر کسی این جمله را جزء اذان بداند و در اذان بگوید بدعت و حرام است، اما با توجه به این که هیچ کدام از فقهای شیعه این جمله را جزء اذان نمی دانند و در صورت گفتن حتی المقدور به نحوى می گویند که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد، از این رو گفتن این بدعت نبوده و هیچ گونه اشکالی ندارد.
علاوه در متون روایی به روایاتی بر می خوریم که تأکید می نمایند در وقت شهادت دادن به رسالت پیامبر به ولایت حضرت امیر نیز شهادت دهید.
به هر حال علت این که فقهای شیعه گفتن شهادت ثالثه، بدون قصد جزئیت را جایز می شمارند، آن است که روایاتی به نحو مطلق می گویند: هر گاه شهادت به توحید و رسالت دادید، شهادت به ولایت علی بن ابی طالب (ع) هم بدهید و این روایات چون مطلق است، شامل حال اذان هم می شود چه در اذان و اقامه و چه در غیر اذان و اقامه، پس هر گاه شهادت به توحید و رسالت نبی اکرم(ص) داده شد شهادت به ولایت علی(ع) داده می شود، و این به معنای جزء اذان بودن نیست.
همچنین روایات خاصه ای وجود دارد که بر شهادت ثالثه در اذان مهر تأیید می زند[۱۶]، بنابر این گفتن جملۀ “علی ولی الله” در اذان و اقامه و تلقین میّت با توجه به جایگاه و مقام و منزلت علی (ع)[۱۷] اگر به قصد قربت یا تیمّن و تبرّک و یا … (غیر از جزئیت) باشد اشکال ندارد.
گفتنی است بسیاری از دانشمندان اهل سنت اذعان دارند که جملۀ “الصلاة خیر من النوم” جزء اذان نیست و از ابداعات خلیفۀ ثانی است.
از مالک نقل شده که مؤذن پیش عمر بن خطاب رفته تا او را از نماز صبح با خبر سازد دید عمر خواب است گفت: الصَّلَاةُ خَیْرٌ مِنْ النَّوْمِ (نماز از خواب بهتر است) عمر به او دستور داد که این جمله را در اذان بگنجاند.[۱۸]
حال سؤال این است که چه مجوزی برای تکرار این جمله در اذان صبح از سوی اهل سنت وجود دارد؟! آیا می توان این کار را ذکر شهادت ثالثه مقایسه کرد که روایات زیادی آن را تأیید می کند.
[۱]. سجده، ۴٫
[۲]. طبرى کیا هراسى، ابوالحسن على بن محمد، أحکام القرآن (الکیا هراسی)، ج ‏۳، ص ۸۳، ناشر: دارلکتب العلمیة، بیروت‏، ۱۴۰۵ ق‏.
[۳]. فصلت، ۳۴٫
[۴].  ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان‏العرب، ج ۱۵، ص  ۴۰۷، ناشر: دار صادر، بیروت‏، چاپ سوم‏، ۱۴۱۴ ق‏.
[۵].  توبة، ۷۱٫
[۶]. ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج ‏۲، ص ۶۷۵، ناشر: مکتبة نزار مصطفى الباز، چاپ سوم‏، ۱۴۱۹ ق‏‏.
[۷]. صدوق، من ‏لا یحضره ‏الفقیه، ج ۱، ص ۲۸۹ -  ۲۹۱، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعۀ مدرسین، قم، ۱۴۱۳ ق.
[۸]. توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏۱، ص ۵۱۹، مسأله ۹۱۸٫
[۹]. نک: السلافة فی امر الخلافة، شیخ عبدالله مراغی از علمای اهل سنت که در قرن هفتم می زیسته است، کتاب ایشان از جمله کتب خطی است که در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود می باشد .
[۱۰]. بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۲۹۵، حدیث۱۰، باب ۵۴؛ امالی صدوق، مجلس ۸۸، ظاهراً این ندا برای اجابت کسانی بوده است که در عالم ذر وجود داشته اند .امام باقر(ع) در حدیثی فرمود : ان الله اخذ من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم فقال الست ربکم و محمد رسولی و علی امیرالمؤمنین قالو بلی، سید ابن طاووس، الیقین، ص ۵۰، ۵۵ ، ۸۸٫
[۱۱]. بحار الانوار، ج ۲۷، ص۱، باب۱٫
[۱۲]. بحار، ج ۳۸، ص ۳۱۸ و ۳۱۹، باب ۶۷، حدیث ۲۷؛ ج ۲۷، ص ۸؛ ج ۱۶ باب۱۰؛ همان باب۱٫
[۱۳]. توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏۱، ص ۵۱۹، م ۹۱۹، «اشْهَدُ انَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ» جزء اذان و اقامه نیست، ولى خوب است بعد از «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»، به قصد قربت گفته شود.
زنجانى: البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین (علیهم السلام) از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن، ظاهرى بیش نیست و قالبى از معنا تهى است و خوب است که پس از اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه به قصد تیمن و تبرّک، شهادت به ولایت و امامت بلا فصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین (علیهم السلام) به نحوى که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد؛ ذکر گردد.
مکارم: به قصد تبرّک گفته شود، لکن به صورتى که معلوم شود جزءِ آن نیست.
[۱۴]. همان.
[۱۵]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۱۱، ناشر: دارالعلم الدار الشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق‏ ‏.
[۱۶]. در این باره نک: شهادت ثالثه در اذان، اقامه و نماز در سایت اسلام کوئست.
[۱۷]. جهت دست یابی پیرامون این موضوع به نمایه های “اثبات امامت امام علی(ع) شمارۀ ۱۱۶۲” و “قران و امامت امام علی (ع) شمارۀ ۱۸۱۷” که در سایت اسلام کوئست موجود است مراجعه نمایید.
[۱۸]. مالک، موطأ، ج ۱ ص ۲۱۰، موقع الإسلام، http://www.al-islam.com.
آيا «أشهد أنَّ علياً وليّ الله»جزء اذان است؟
 
شيعه آن را جزو اذان نمى داند و هر كس آن را به قصد اجزاى اذان بخواند از نظر علماى شيعه بدعت و تشريع است و فقط آن را به عنوان ذكر مستحب دانسته اند
بسياري از شيعيان اين عبارت را در هنگام اذان ، بر زبان مي آورند ، در ابتدا بايد گفت که اجماع شيعيان بر استحباب اين شهادت است ؛ اما در مورد علت استحباب آن اختلاف دارند :
نظر علماي شيعه در مورد استحباب شهادت ثالثه «أشهد أن عليا ولي الله»:
در اين زمينه دو نظر موجود است :
1- عده اي آن را جزء مستحب مي دانند ؛ يعني مانند قنوت که جزئي از نماز بوده و مستحب است .
2- عده اي نيز آن را مستحب مي دانند ؛ اما بدون قصد جزئيت ؛ يعني مستحبي است که جزو اجزاي اذان نيست ؛ مانند صلوات در هنگام بردن يا شنيدن نام گرامي رسول اسلام صلي الله عليه وآله وسلم که استحباب صلوات فرستادن ، بعد از شنيدن نام ايشان مخصوص به غير اذان نيست ؛ يعني حتي در اذان هم اگر کسي نام ايشان را بر زبان آورد مستحب است بعد از آن صلوات بفرستد ؛ وکسي در اين زمينه اشکال نگرفته است .
در مورد شهادت ثالثه نيز همين مطلب جاري است ؛ زيرا در روايات شيعه چنين آمده است که هر زمان شخصي شهادت به وحدانيت خدا و نبوت پيغمبر گرامي اسلام داد ، بلافاصله بعد از آن شهادت به ولايت امير مومنان نيز بدهد .
 
صاحب جواهر مى گويد:
« الا انه لا بأس بذكر ذلك لا على سبيل الجزئية عملاً بالخبر المزبور ولا يقدح مثله فى الموالاة و الترتيب، بل هى كالصلاة على محمد عند سماع اسمه... بل لو لا تسالم الأصحاب لأمكن دعوى الجزئية بناء على صلاحيّه العموم لمشروعية الخصوصية. و الامر سهل.»
جواهر الكلام 9: 87.
« ولى اشكالى ندارد ذكر شهادت سوم نه به عنوان جزئيت، بلحاظ عمل كردن به روايت احتجاج و اين معنى شهادت سوم ضررى به موالات و ترتيب اذان و اقامه نمى زند، بلكه همانند صلوات بر محمد است به هنگام شنيدن اسم ايشان در اذان و بلكه اگر اتفاق و تسالم اصحاب و فقهاء بر عدم جزئيت نبود جا داشت ادعاى جزئيت آنرا مى كرديم، بنابراينكه عمومات صلاحيت دارند خصوصيت براى عبادت تشريع كنند.
و اگر کسي در فتواي عده اي از علما ديده شود که حکم به تحريم آن کرده اند ، مقصود حکم به تحريم به نحو جزئيت بوده است ؛ يعني آن را نبايد به قصد جزء اذان گفت . اما اصل گفتن آن بدون اين قصد ، اشکالي ندارد .
روايات بر جواز شهادت ثالثه :
روايت اول :
روى القاسم بن معاوية قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : هؤلاء - أي السنة - يروون حديثا في أنه لما أسري برسول الله رأى على العرش مكتوبا : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق ، فقال ( عليه السلام ) : سبحان الله ، غيّروا كل شئ حتى هذا ؟ قلت : نعم ، قال ( عليه السلام ) : إن الله عز وجل لما خلق العرش كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الماء كتب في مجراه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الکرسي کتب على قوائمه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهكذا لما خلق الله عز وجل اللوح ، ولما خلق الله عز وجل جبرئيل ، ولما خلق الله عز وجل الأرضين - إلى قضايا أخرى ، فقال في الأخير : قال ( عليه السلام ) : ولما خلق الله عز وجل القمر كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهو السواد الذي ترونه في القمر ، فإذا قال أحدكم : لا إله إلا الله محمد رسول الله ، فليقل : علي أمير المؤمنين. الاحتجاج : 158
از امام جعفر صادق عليه السلام چنين روايت شده است که :
به حضرت عرض نمودم : ايشان ( سنيان ) روايتي نقل مي کنند که وقتي رسول خدا به آسمان برده شد ، بر روي عرش نوشته اي ديد که : لا اله الا الله محمد رسول الله ، ابو بکر صديق!!!
پس حضرت فرمودند : سبحان الله ؛ همه چيز را تغيير دادند ؛ حتي اين را ؟ گفتم : آري ؛ پس فرمودند : خداوند وقتي عرش را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي آب را آفريد در محل حرکت آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسو الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند کرسي را آفريد بر پايه هاي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند لوح را آفريد نيز چنين کرد ؛ و وقتي جبريل را آفريد ؛ و وقتي زمين ها را آفريد ؛ و ... پس در انتها فرمودند : ووقيت خداوند ماه را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و اين همان سياهي است که در ماه مي بينيد ؛ پس هر زمان که يکي از شما گفت : لا اله الا الله محمد رسول الله ، پس بايد بگويد :علي ولي الله
و همانطور که در بحث بالا گذشت ، اين روايت مربوط به زمان يا مکان خاصي نيست و شامل اذان نيز مي گردد .
تاييد اين مضمون در روايات اهل سنت :
در روايات اهل سنت ، رواياتي را مي بينيم که اين مضمون را تاييد مي نمايد :
روايت اول :
عن ابي الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسري بي الى السماء إذا على العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ايّدته بعلي .
الدر المنثور سيوطي ج 4 ص 153، الخصائص الكبرى السيوطي ج 1 ص 7،  الشفاء قاضي عياض ص 138، المناقب  ابن المغازلي ص 39، الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطين ص120.
از ابي حمراء از رسول خدا ( ص) روايت شده است که فرمودند : وقتي که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علي پشتيباني نمودم .
روايت دوم :
عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال: أتاني ملك فقال:يا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلك من رسلنا على ما بعثوا . قلت:على ما بعثوا ؟ قال:على ولايتك وولاية علي بن ابي طالب.
معرفة علوم الحديث حاكم النيسابوري ص96 .
از ابن مسعود – در ذيل آيه 45 سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روايت شده است که فرمود : اي محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پرسيدم به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد : بر ولايت تو و ولايت علي بن ابي طالب
روايت سوم :
عن حذيفة عن رسول الله (ص) قال: لو علم الناس متى سمّي علي أمير المؤمنين ما انكروا فضله ، سمّي أمير المؤمنين وآدم بين الروح والجسد ، قال الله تعالى: وإذ أخذ ربّك من بني آدم من ظهورهم ذريّتهم واشهدهم على انفسهم الست بربّكم  قالت الملائكة  بلى فقال: أنا ربّكم محمد نبيّكم علي أميركم.
فردوس الاخبار ديلمي ج 3 ص 399 .
از حذيفه از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت شده است که فرمودند : اگر مردم مي دانستند چه زماني علي را به اميري مومنان انتخاب کردند ، برتري او را انکار نمي کردند ؛ او زماني امير مومنان شد که آدم بين روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده  بود ) خداوند مي فرمايد : « و هنگامي که پروردگارت از فرزندان آدم از پشت هاي ايشان نسل ايشان را بيرون آورد و ايشان را شاهد بر خويش گرفت که آيا من پروردگار شما نيستم ؟
گفتند : چرا ؛ پس فرمود : من پروردگار شمايم ؛ محمد پيامبر شما و علي امير شما .
روايت دوم :
روايتي است که آن را سيد نعمت الله جزايري از استاد خويش مرحوم مجلسي مرفوعا از رسول خدا نقل مي کند که فرمودند :
 
عن رسول الله (ص) قال: يا علي اني طلبت من الله ان يذكرك في كل مورد يذكرني فأجابني واستجاب لي .
از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم روايت شده است که فرمودند : من از خدا خواسته ام که در هر جايي که من را ذکر مي کند تو را نيز ذکر نمايد ؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد .
طبق اين روايت در هر جايي که رسول خدا ذکر مي شود ( که اذان نيز از جمله آن هاست ) امير مومنان نيز ذکر خواهد شد .
شاهد بر اين روايت در کتب اهل سنت :
از جمله شواهد اين روايت ، روايتي است که اهل سنت در مورد امير مومنان نقل مي کنند که رسول خدا به ايشان فرمودند :
ما سئلت ربّي شيئا في صلاتي إلاّ اعطاني وما سألت لنفسي شيئا إلاّ سألت لك .
مجمع الزوائد ج 9 ص 110، كنز العمّال ج 13 ص 113، الرياض النضرة ج 2 ص 213 .
از پروردگار خويش در نمازم هيچ چيز نخواستم ، مگر آنکه آن را به من داد ؛ و براي خويش چيزي نخواستم مگر آنکه آن را براي تو نيز خواستم .
و قطعا در اين زمينه روايات ديگري نيز موجود بوده كه به دست ما نرسيده است ؛ مرحوم علامه مجلسي مي فرمايند :
وأقول : لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الأجزاء المستحبة للأذان ، لشهادة الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم بورود الأخبار بها .
بحار الانوار ج 84 ص 111 .
و مي گويم : بعيد نيست كه شهادت به ولايت از اجزاي مستحب اذان باشد ؛ زيرا شيخ (‌طوسي ) و علامه (‌حلي )‌ و شهيد و غير ايشان ، شهادت داده اند كه رواياتي در اين زمينه آمده است .
بنا بر اين شهادت ثالثه نزد بيشتر علماي ما مکمل شهادت به رسالت رسول گرامي اسلام است و خود نيز مستحب ؛ اگر چه جزو اجزاي اذان به شمار نمي رود .
حضرت آيت الله العظمي سيستاني نيز در منهاج الصالحين ج 1 ص 191 به اين مطلب اشاره فرموده اند .
بسياري از شيعيان اين عبارت را در هنگام اذان ، بر زبان مي آورند ، در ابتدا بايد گفت که اجماع شيعيان بر استحباب اين شهادت است ؛ اما در مورد علت استحباب آن اختلاف دارند : نظر علماي شيعه در مورد استحباب شهادت ثالثه «أشهد أن عليا ولي الله»:
در اين زمينه دو نظر موجود است :
1- عده اي آن را جزء مستحب مي دانند ؛ يعني مانند قنوت که جزئي از نماز بوده و مستحب است .
2- عده اي نيز آن را مستحب مي دانند ؛ اما بدون قصد جزئيت ؛ يعني مستحبي است که جزو اجزاي اذان نيست ؛ مانند صلوات در هنگام بردن يا شنيدن نام گرامي رسول اسلام صلي الله عليه وآله وسلم که استحباب صلوات فرستادن ، بعد از شنيدن نام ايشان مخصوص به غير اذان نيست ؛ يعني حتي در اذان هم اگر کسي نام ايشان را بر زبان آورد مستحب است بعد از آن صلوات بفرستد ؛ وکسي در اين زمينه اشکال نگرفته است .
در مورد شهادت ثالثه نيز همين مطلب جاري است ؛ زيرا در روايات شيعه چنين آمده است که هر زمان شخصي شهادت به وحدانيت خدا و نبوت پيغمبر گرامي اسلام داد ، بلافاصله بعد از آن شهادت به ولايت امير مومنان نيز بدهد .
صاحب جواهر مى گويد:
« الا انه لا بأس بذكر ذلك لا على سبيل الجزئية عملاً بالخبر المزبور ولا يقدح مثله فى الموالاة و الترتيب، بل هى كالصلاة على محمد عند سماع اسمه... بل لو لا تسالم الأصحاب لأمكن دعوى الجزئية بناء على صلاحيّه العموم لمشروعية الخصوصية. و الامر سهل.»
جواهر الكلام 9: 87.
« ولى اشكالى ندارد ذكر شهادت سوم نه به عنوان جزئيت، بلحاظ عمل كردن به روايت احتجاج و اين معنى شهادت سوم ضررى به موالات و ترتيب اذان و اقامه نمى زند، بلكه همانند صلوات بر محمد است به هنگام شنيدن اسم ايشان در اذان و بلكه اگر اتفاق و تسالم اصحاب و فقهاء بر عدم جزئيت نبود جا داشت ادعاى جزئيت آنرا مى كرديم، بنابراينكه عمومات صلاحيت دارند خصوصيت براى عبادت تشريع كنند.
و اگر کسي در فتواي عده اي از علما ديده شود که حکم به تحريم آن کرده اند ، مقصود حکم به تحريم به نحو جزئيت بوده است ؛ يعني آن را نبايد به قصد جزء اذان گفت . اما اصل گفتن آن بدون اين قصد ، اشکالي ندارد . روايات بر جواز شهادت ثالثه : روايت اول :
روى القاسم بن معاوية قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : هؤلاء - أي السنة - يروون حديثا في أنه لما أسري برسول الله رأى على العرش مكتوبا : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق ، فقال ( عليه السلام ) : سبحان الله ، غيّروا كل شئ حتى هذا ؟ قلت : نعم ، قال ( عليه السلام ) : إن الله عز وجل لما خلق العرش كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الماء كتب في مجراه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الکرسي کتب على قوائمه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهكذا لما خلق الله عز وجل اللوح ، ولما خلق الله عز وجل جبرئيل ، ولما خلق الله عز وجل الأرضين - إلى قضايا أخرى ، فقال في الأخير : قال ( عليه السلام ) : ولما خلق الله عز وجل القمر كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهو السواد الذي ترونه في القمر ، فإذا قال أحدكم : لا إله إلا الله محمد رسول الله ، فليقل : علي أمير المؤمنين.
 الاحتجاج : 158
از امام جعفر صادق عليه السلام چنين روايت شده است که :
به حضرت عرض نمودم : ايشان ( سنيان ) روايتي نقل مي کنند که وقتي رسول خدا به آسمان برده شد ، بر روي عرش نوشته اي ديد که : لا اله الا الله محمد رسول الله ، ابو بکر صديق!!!
پس حضرت فرمودند : سبحان الله ؛ همه چيز را تغيير دادند ؛ حتي اين را ؟ گفتم : آري ؛ پس فرمودند : خداوند وقتي عرش را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي آب را آفريد در محل حرکت آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسو الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند کرسي را آفريد بر پايه هاي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند لوح را آفريد نيز چنين کرد ؛ و وقتي جبريل را آفريد ؛ و وقتي زمين ها را آفريد ؛ و ... پس در انتها فرمودند : ووقيت خداوند ماه را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و اين همان سياهي است که در ماه مي بينيد ؛ پس هر زمان که يکي از شما گفت : لا اله الا الله محمد رسول الله ، پس بايد بگويد :علي ولي الله
و همانطور که در بحث بالا گذشت ، اين روايت مربوط به زمان يا مکان خاصي نيست و شامل اذان نيز مي گردد .  تاييد اين مضمون در روايات اهل سنت :
 در روايات اهل سنت ، رواياتي را مي بينيم که اين مضمون را تاييد مي نمايد : روايت اول :
عن ابي الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسري بي الى السماء إذا على العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ايّدته بعلي .
 الدر المنثور سيوطي ج 4 ص 153، الخصائص الكبرى السيوطي ج 1 ص 7،  الشفاء قاضي عياض ص 138، المناقب  ابن المغازلي ص 39، الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطين ص120.
از ابي حمراء از رسول خدا ( ص) روايت شده است که فرمودند : وقتي که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علي پشتيباني نمودم . روايت دوم :
عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال: أتاني ملك فقال:يا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلك من رسلنا على ما بعثوا . قلت:على ما بعثوا ؟ قال:على ولايتك وولاية علي بن ابي طالب.
معرفة علوم الحديث حاكم النيسابوري ص96 .
از ابن مسعود – در ذيل آيه 45 سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روايت شده است که فرمود : اي محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پرسيدم به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد : بر ولايت تو و ولايت علي بن ابي طالب روايت سوم :
  عن حذيفة عن رسول الله (ص) قال: لو علم الناس متى سمّي علي أمير المؤمنين ما انكروا فضله ، سمّي أمير المؤمنين وآدم بين الروح والجسد ، قال الله تعالى: وإذ أخذ ربّك من بني آدم من ظهورهم ذريّتهم واشهدهم على انفسهم الست بربّكم  قالت الملائكة  بلى فقال: أنا ربّكم محمد نبيّكم علي أميركم.
فردوس الاخبار ديلمي ج 3 ص 399 .
از حذيفه از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت شده است که فرمودند : اگر مردم مي دانستند چه زماني علي را به اميري مومنان انتخاب کردند ، برتري او را انکار نمي کردند ؛ او زماني امير مومنان شد که آدم بين روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده  بود ) خداوند مي فرمايد : « و هنگامي که پروردگارت از فرزندان آدم از پشت هاي ايشان نسل ايشان را بيرون آورد و ايشان را شاهد بر خويش گرفت که آيا من پروردگار شما نيستم ؟
گفتند : چرا ؛ پس فرمود : من پروردگار شمايم ؛ محمد پيامبر شما و علي امير شما .  روايت دوم :
روايتي است که آن را سيد نعمت الله جزايري از استاد خويش مرحوم مجلسي مرفوعا از رسول خدا نقل مي کند که فرمودند :
عن رسول الله (ص) قال: يا علي اني طلبت من الله ان يذكرك في كل مورد يذكرني فأجابني واستجاب لي .
از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم روايت شده است که فرمودند : من از خدا خواسته ام که در هر جايي که من را ذکر مي کند تو را نيز ذکر نمايد ؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد .
طبق اين روايت در هر جايي که رسول خدا ذکر مي شود ( که اذان نيز از جمله آن هاست ) امير مومنان نيز ذکر خواهد شد . شاهد بر اين روايت در کتب اهل سنت :
از جمله شواهد اين روايت ، روايتي است که اهل سنت در مورد امير مومنان نقل مي کنند که رسول خدا به ايشان فرمودند :
ما سئلت ربّي شيئا في صلاتي إلاّ اعطاني وما سألت لنفسي شيئا إلاّ سألت لك .
مجمع الزوائد ج 9 ص 110، كنز العمّال ج 13 ص 113، الرياض النضرة ج 2 ص 213 .
از پروردگار خويش در نمازم هيچ چيز نخواستم ، مگر آنکه آن را به من داد ؛ و براي خويش چيزي نخواستم مگر آنکه آن را براي تو نيز خواستم .
و قطعا در اين زمينه روايات ديگري نيز موجود بوده كه به دست ما نرسيده است ؛ مرحوم علامه مجلسي مي فرمايند :
وأقول : لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الأجزاء المستحبة للأذان ، لشهادة الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم بورود الأخبار بها .
بحار الانوار ج 84 ص 111 .
و مي گويم : بعيد نيست كه شهادت به ولايت از اجزاي مستحب اذان باشد ؛ زيرا شيخ (‌طوسي ) و علامه (‌حلي )‌ و شهيد و غير ايشان ، شهادت داده اند كه رواياتي در اين زمينه آمده است .
بنا بر اين شهادت ثالثه نزد بيشتر علماي ما مکمل شهادت به رسالت رسول گرامي اسلام است و خود نيز مستحب ؛ اگر چه جزو اجزاي اذان به شمار نمي رود .
حضرت آيت الله العظمي سيستاني نيز در منهاج الصالحين ج 1 ص 191 به اين مطلب اشاره فرموده اند . شهادت ثالثه از چه زماني شروع شده و آيا جداي از روايات عامه روايت خاصي نيز دارد ؟ ابوذر در اذان شهادت به ولايت مى‏داد :
در اين زمينه مراغي مصري از علماي اهل سنت در کتاب خويش السلافة في امر الخلافة دو روايت از جناب صحابي عظيم الشان ابو ذر غفاري و نيز صحابي گرانمرتبه سلمان فارسي نقل مي کند : روايت اول در مورد ابوذر:
أخرج أن رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلى عليه السلام .
قال رسول اللّه‏(صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؟ .
 السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که « هرکس که من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟ روايت دوم در مورد سلمان :
دخل رجل على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلى الله عليه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام)  ، قال (صلي الله عليه وآله وسلم ): سمعت خيرا.
 السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟
پاسخ داد :‌سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !!
بنا بر اين نمي توان و نبايد گفتن شهادت ثالثه را جزو بدعت هاي در اذان دانست .
براي تكميل بحث ، بحث بدعت هاي در اذان را نيز ضميمه مطلب بالا مي نماييم : بدعت ها در اذان : الصلاة خير من النوم:
1- الصلاة خير من النوم از بدعتهاي حضرت خليفه ثاني‏عمر بن خطاب بوده و در زمان پيامبر اكرم اين جمله در اذان وجود نداشته. چنانچه ابن حزم ظاهري، و امام مالك و قرطبي تصريح دارند: الف ) امام مالك مي‏گويد:
 اِن المؤذن جاء الي عمربن الخطاب يؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصلاة خير من النوم فأمره أن يجعلها في نداء الصبح.
هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: الصلاة خير من النوم، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند.
الموطّا 1: 72  ب) ابن حزم مي‏گويد:
 الصلاة خير من النوم، ولا نقول بهذا ايضا لأنه لم يأت عن رسول اللّه - صلي اللَّه عليه و سلّم .
الصلاة خير من النوم ؛ ما آن را قبول نداريم ؛ زيرا از رسول خدا نيامده است
 المحلي 3: 161  2- السلام عليک ايها الامير:
احناف به پيروي از امام ابو يوسف در فصول اذان و قبل از حي علي الصلاة جايز مي‏دانند جمله‏اي را اضافه كرده و خطاب به خليفه وقت بگويند: السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته – الف) سرخسي مي‏گويد:
 قد روي عن ابي يوسف رحمة الله انه قال: لابأس بأن يخصّ الأمير بالتثويب فيأتي بابه فيقول: السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته حي علي الصلاة مرتين حي علي الفلاح مرتين الصلاة يرحمك اللّه
از ابو يوسف روايت شده است که گفت : اشکالي ندارد که تنها مخصوص حاکم تثويب کند (او را به نماز دعوت کند) پس به در خانه او آمده و بگويد :"السلام عليک ايها الامير ورحمة الله وبرکاته" و سپس دوبار حي علي الصلاة و دو باز حي علي الفلاح و سپس " الصلاة يرحمک الله"
المبسوط 1: 131  ب) حلبي مي‏گويد:
«عن أبي يوسف: لا أري بأساً أن يقول المؤذن السلام عليك أيها الامير و رحمة الله و بركاته حي علي الصلاة، حي علي الفلاح، الصلاة برحمك الله.» لاشتغال الأمراء بمصالح المسلمين، اي و لهذا كان مؤذن عمر بن عبدالعزيز - رضي‏الله عنه - يفعله.
از ابو يوسف نقل شده است که گفت : اشکالي نمي بينم در اينکه موذن بگويد : السلام عليک ايها الامير ورحمة الله وبرکاته حي علي الصلاة حي علي الفلاح الصلاة يرحمک الله .
زيرا حاکمان مشغول مصالح مسلمانان هستند و به همين دليل موذن عمر بن عبد العزيز چنين مي کرده است .
السيرة الحلبية 3: 304
مصادر ذيل نيز در اين زمينه مشاهده شود:
 الهداية في شرح البداية 1: 42 الجامع الصغير 1: 38- تاريخ مدينة دمشق، ج 60: 40 - شرح الزرقاني 1: 215 - تنوير الحوالك ج 1، ص 71 - الذخيره 2: 47 - مواهب الجليل 1: 431، الطبقات الكبري 5: 334 و 359. 3- حذف «حي علي خير العمل» از اذان: الف) صاحب اضواء البيان مي گويد :
که ابن عمر در اذان خود آن را مي گفته است نيز علي بن الحسين مي گفته اين همان اذان اوليه(بدون تغيير) است .بلال نيز گاهي اينچنين اذان مي گفته است.
اضواء البيان ج8 ص 156 ب) بيهقي در سنن کبراي خود مي گويد :
1842 أخبرنا أبو عبد الله الحافظ وأ بو سعيد بن أبي عمرو قالا ثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا يحيى بن أبي طالب ثنا عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالك بن أنس عن نافع قال كان بن عمر يكبر في النداء ثلاثا ويشهد ثلاثا وكان أحيانا إذا قال حي على الفلاح قال على أثرها حي على خير العمل ورواه عبد الله بن عمر عن نافع قال كان بن عمر ربما زاد في أذانه حي على خير العمل ورواه الليث بن سعد عن نافع
ابن عمر در اذان خود سه بار الله اکبر مي گفت و سه بارشهادت مي داد ، وگاهي اوقات نيز وقتي حي علي الفلاح را مي گفت ، در پشت سر آن مي گفت : حي علي خير العمل ....
ابن عمر گاهي در اذانش حي علي خير العمل را زياد مي کرد .
1843 كما أخبرنا أبو عبد الله الحافظ أنا أبو بكر بن إسحاق ثنا بشر بن موسى ثنا موسى بن داود ثنا الليث بن سعد عن نافع قال كان بن عمر لا يؤذن في سفره وكان يقول حي على الفلاح وأحيانا يقول حي على خير العمل ورواه محمد بن سيرين عن بن عمر أنه كان يقول ذلك في أذانه وكذلك رواه نسير بن ذعلوق عن بن عمر وقال في السفر وروي ذلك عن أبي أمامة
ابن عمر در سفر اذان نمي گفت و در اذان خود مي گفت : حي علي الفلاح و گاهي در پشت سر آن مي گفت : حي علي خير العمل
1844 وأخبرنا محمد بن عبد الله الحافظ أنا أبو بكر بن إسحاق ثنا بشر بن موسى ثنا موسى بن داود ثنا حاتم بن إسماعيل عن جعفر بن محمد عن أبيه أن علي بن الحسين كان يقول في أذانه إذا قال حي على الفلاح قال حي على خير العمل ويقول هو الأذان الأول
از علي بن الحسين (امام سجاد) نقل شده است که در اذان خود وقتي به حي علي الفلاح مي رسيد مي گفت : حي علي خير العمل و مي گفت اين اذان اول است (اذان قبل از تحريف)
سنن البيهقي الكبرى ج1/ص424 ج) ابن ابي شيبه مي گويد :
من كان يقول في أذانه حي على خير العمل :
2239 حدثنا أبو بكر قال نا حاتم بن إسماعيل عن جعفر عن أبيه ومسلم بن أبي مريم أن علي بن حسين كان يؤذن فإذا بلغ حي على الفلاح قال حي على خير العمل ويقول هو الأذان الأول
2240 حدثنا أبو خالد عن بن عجلان عن نافع عن بن عمر أنه كان يقول في أذانه الصلاة خير من النوم وربما قال حي على خير العمل
2241 حدثنا أبو أسامة قال نا عبيد الله عن نافع قال كان بن عمر زاد في أذانه حي على خير العمل
کساني که در اذان خود حي علي خير العمل مي گفته اند :
...علي بن الحسين اذان مي گفت ، پس وقتي که به حي علي الفلاح رسيد گفت : حي علي خير العمل و فرمود که اين اذان اول است .
... ابن عمر در اذان خود مي گفت الصلاة خير من النوم و گاهي مي گفت حي علي خير العمل
...ابن عمر در اذان خود حي علي خير العمل را زياد مي کرد .
مصنف ابن أبي شيبة ج1/ص195 د) عبد الرزاق صنعاني مي گويد :
 1797 عبد الرزاق عن بن جريج عن نافع عن بن عمر أنه كان يقيم الصلاة في السفر يقولها مرتين أو ثلاثا يقول حي على الصلاة حي على الصلاة حي على خير العمل
ابن عمر هنگامي که در سفر نماز مي خواند آن را دو يا سه بار مي گفت ؛ مي گفت : حي علي الصلاة حي علي الصلاة حي علي خير العمل
مصنف عبد الرزاق ج1/ص464: هـ) متقي هندي در کنز العمال مي گويد :
23174 - عن بلال كان بلال يؤذن بالصبح فيقول حي على خير العمل
بلال اذان صبح را مي گفت ، پس در آن مي گفت : حي علي خير العمل
کنز العمال ج8/ص161 و) ابن حجر در لسان الميزان مي گويد :
زعم أنه سمع بن هارون عن الحماني عن أبي بكر بن عياش عن عبد العزيز بن رفيع عن أبي محذورة رضي الله عنه قال كنت غلاما فقال لي النبي  صلى الله عليه وسلم  اجعل في آخر أذانك حي على خير العمل وهذا حدثنا به جماعة عن الحضرمي عن يحيى الحماني
ابي محذوره گفته است : جوان بودم که رسول خدا صلي الله عليه [وآله] و سلم فرمودند در آخر اذانت حي علي خير العمل بگو
لسان الميزان ج1/ص268
جالب اينكه مولف لسان الميزان بعد از نقل اين مطلب مي گويد وي بخاطر نقل اين روايت ضعيف است!!! يعني چون اين حرف مخالف مذهبشان است راوي آن را دروغگو مي پندارد با اينکه باقي علماي اهل سنت وي را تاييد کرده اند. و) زيلعي مي گويد :
ما جاء في حي على خير العمل أخرجه البيهقي عن عبد الله بن محمد بن عمار وعمار وعمر ابني أبي سعد بن عمر بن سعد عن آبائهم عن أجدادهم عن بلال أنه كان ينادي بالصبح فيقول حي على خير العمل فأمره النبي  صلى الله عليه وسلم  أن يجعل مكانها الصلاة خير من النوم وترك حي على خير العمل انتهى قال البيهقي لم يثبت هذا اللفظ عن النبي  صلى الله عليه وسلم  فيما علم بلالا وأبا محذورة ونحن نكره الزيادة فيه والله اعلم قال في الإمام ورجاله يحتاج إلى كشف أحوالهم انتهى واخرج البيهقي أيضا عن عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالك بن أنس عن نافع قال كان بن عمر أحيانا إذا قال حي على الفلاح قال على أثرها حي على خير العمل ثم أخرجه عن الليث بن سعد عن نافع عن بن عمر نحوه قال ورواه عبيد الله بن عمر عن نافع ان بن عمر ربما زاد في اذانه حي على خير العمل
آنچه که در مورد حي علي خير العمل آمده است :
بيهقي از ... نقل کرده است که بلال اذان صبح را مي گفت پي مي فرمود حي علي خير العمل ؛ پس رسول خدا به او دستور دادند که به جاي آن الصلاة خير من النوم را قرار دهد و آن را رها کند .
بيهقي گفته است که اين متن با اين الفاظ – در مورد چيزهايي که به بلال و ابا محذوره ياد دادند ( که حي علي خير العمل را بردار و جاي آن الصلاة خير من النوم بگذار)- از رسول خدا نرسيده است ولي ما زياده را در اذان مکروه مي دانيم ( لذا حي علي خير العمل نمي گوييم)...ابن عمر گاهي اوقات وقتي مي گفت حي علي الفلاح به دنبال آن مي گفت حي علي خير العمل ... ابن عمر گاهي در اذان خود حي علي خير العمل مي گفت .
نصب الراية ج1/ص290 جالب توجه آن است زيلعي گفته است روايت صحيح نداريم که رسول خدا به بلال گفته باشند الصلاة خير من النوم و تنها داريم که بلال در اذان خود حي علي خير العمل مي گفت. ولي مي گويد ما زياد کردن ( حي علي خير العمل ) را در اذان مکروه مي دانيم!!!
 
 
.نظر علمای شیعه در مورد استحباب شهادت ثالثه «أشهد أن علیا ولی الله»:ذکر و یاد علی در هر جا که ذکر محمد است مثبت در مثبتی مثبت 28مثبتی +18موثبت=46  =  لا اله الا الله46  محمد 20+26 علی= 46 +46= 92 ابجد کبیر محمد 92 +18 مثبت غدیر خم 18 ذلحجه = 110 مولاء و مقتدای عالم علیست شهادت به ولایت علی و اشهد ان قائمنا حجت الله قائم آل محمد  در اذان واجب است سلمان فارسی اینطور اذان میگفت یاران نزد رسول گفتند سلمان درست اذان میگوید پیامبر فرمود مگر در غدیر خم  نگفتم هر که من مولای اویم علی مولای اوست در غدیر خم خداوند دوستش را از دشمنانش جدا نمود و دشمنان ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرده و بیعت شکستند  به ابجد قرآنی بیعت شکنانی 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 بامنفی27   ابوبکر 27 منفیئینه 49 منفکیینه قرآن میفرماید ان الانسان لفی خسرا 49 یعنی ابوبکر 27+22 عمر = 49 بفاسد ترینی 49-46= 3 انگل ابوبکر عمر و عثمان ابجد آیه 22 سجده 1202 ابجد ابوبکر و عمر و عثمان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 من دندانپزشک نیستم ولی دهنه وهابیت را سروییس کردم به ابجد قرآنی ظالم 971 منهای 430 مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 مقصر 430+ 541 عمرعرعر =971 ظالم به دست میآید مقصر430 +231 ابوبکر = 661 عثمان در میآید = ابوبکر و عمر به ابجد 541- 231 ابوکر = 310 عمردر میآید و ابجد سه خليفه 1202 منهای - 661 عثمان= 541 ابوبکر و عمردر میآید و عثمان 661 + 310 عمر 971 ظالم بدست ميآيدابوبکر =  1202 منهای 231   ابوبکر = 971 ظالم به دست میآید    ابجد ابوبکر عمر و عثمان به ابجد کلمه ظالمه 976 – 310 عمر =666 علامت شيطان پرستان ظالم    971 - 310 عمر =661 عثمان – 231 ابوبکر =430 مقصر اصلي دين ابوبکر عمر و عثمان ميباشند عثمان 661 -231 ابوبکر =430 مقصر به دست ميآيد عثمان 661-430= 231 ابوبکر به دست ميآيد مفسديه 199 به ابجد199 مفسديه + ابوبکر 231= 430 مقصر430 -971 ظالم =541 ابوبکر و عمر ظالم 971- 231 ابوبکر =مقصر عمر 430 مقصر +عمر 310= 740- عمر 310= 430 مقصر ای آنکه زحق میطلبی راه نجات بر محمد و علی و آل او صلواتبه ابجد 92 جانبازان شهدای زنده  آخر الزمانند  92محمد به ابجد 92 حدیث 46 لا اله الا الله 46 محمد 20+26 علی = 46+46 محمد = 92 ابجد کبیر محمد 92+18 ذلحجه غدیر خم = 110 مولای عالم فقط و فقط علیست ذکر و یاد علی در هر جا که ذکر محمد است مثبت در مثبتی28مثبتی +18موثبت=46  =  لا اله الا الله46  محمد 20+26 علی= 46 +46= 92 ابجد کبیر محمد 92 +18 مثبت غدیر خم 18 ذلحجه = 110 مولاء و مقتدای عالم علیستای آنکه زحق میطلبی راه نجات بر محمد و علی و آل او صلواتبه ابجد 92 جانبازان شهدای زنده  آخر الزمانند  92محمد به ابجد 92 حدیث 46 لا اله الا الله 46 محمد 20+26 علی = 46+46 محمد = 92 ابجد کبیر محمد 92+18 ذلحجه غدیر خم = 110 مولای عالم فقط و فقط علیست ذکر و یاد علی در هر جا که ذکر محمد است مثبت در مثبتی28مثبتی +18موثبت=46  =  لا اله الا الله46  محمد 20+26 علی= 46 +46= 92 ابجد کبیر محمد 92 +18 مثبت غدیر خم 18 ذلحجه = 110 مولاء و مقتدای عالم علیست