اعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد خداوند در قرآن فقط داستان 26 پیا
کسانی که یقین به کفر ابن عربی نمی کنند لااقل می توانند سکوت پیشه کنند؟
مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَیْهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ قَالَ: سَمِعْتُ رَجُلًا مِنَ الطَّیَّارَةِ یُحَدِّثُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ أَنَّهُ قَالَ کُنْتُ فِی بَعْضِ اللَّیَالِی وَ أَنَا فِی الطَّوَافِ فَإِذَا نِدَاءٌ مِنْ فَوْقِ رَأْسِی یَا یُونُسُ إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی فَرَفَعْتُ رَأْسِی فاذاح [کذا] فَغَضِبَ أَبُو الْحَسَنِ غَضَباً لَمْ یَمْلِکْ نَفْسَهُ ثُمَّ قَالَ لِلرَّجُلِ اخْرُجْ عَنِّی لَعَنَکَ اللَّهُ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ حَدَّثَکَ وَ لَعَنَ یُونُسَ بْنَ ظَبْیَانَ أَلْفَ لَعْنَةٍ تَتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَةٍ کُلُّ لَعْنَةٍ مِنْهَا تُبْلِغُکَ إِلَى قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ أَشْهَدُ مَا نَادَاهُ إِلَّا شَیْطَانٌ أَمَا إِنَّ یُونُسَ مَعَ أَبِی الْخَطَّابِ فِی أَشَدِّ الْعَذَابِ مَقْرُونَانِ وَ أَصْحَابَهُمَا إِلَى ذَلِکَ الشَّیْطَانِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِی أَشَدِّ الْعَذَابِ سَمِعْتُ ذَلِکَ مِنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ یُونُسُ فَقَامَ الرَّجُلُ مِنْ عِنْدِهِ فَمَا بَلَغَ الْبَابَ إِلَّا عَشَرَةَ خِطَاءٍ حَتَّى صُرِعَ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ قَدْ قَاءَ رَجِیعَهُ وَ حُمِلَ مَیِّتاً فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَتَاهُ الْمَلَکُ بِیَدِهِ عَمُودٌ فَضَرَبَهُ عَلَى هَامَتِهِ ضَرْبَةً قَلَبَ فِیهَا مَثَانَتَهُ حَتَّى قَاءَ رَجِیعَهُ وَ عَجَّلَ اللَّهُ بِرُوحِهِ إِلَى الْهَاوِیَةِ وَ أَلْحَقَهُ بِصَاحِبِهِ الَّذِی حَدَّثَهُ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ وَ رَأَى الشَّیْطَانَ الَّذِی کَانَ تَرَاءَى لَه۱
محمد بن قولویه قمی از «سعد بن عبدالله اشعری» از «محمد بن عیسی» از «یونس بن عبدالرحمان» نقل کرده استاز مردی از فرقه طیاره شنیدم که برای امام رضا (ع) این حکایت را از یونس بن ظبیان نقل کردیونس گقت
در یکی از شبها من در طواف بودم. ناگهان ندایی از بالای سرم شنیده شد که میگفت: ای یونس! اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوة لذکری. ای یونس من خداوند هستم، هیچ خدایی جز من نیست، من را عبادت کن. و برای یاد من نماز بگزار. من سرم را بلند کردم، در همان حال جبرئیل را دیدم. در اصل روایت به اختصار «ج» میگوید که مرحوم مجلسی هم نوشته مقصودش جبرئیل بودناگهان امام رضا (ع) خشمگین شد، به طوری که ناراحتی خود را بروز داده (لم یملک نفسه) به آن مرد گفت: از پیش من برو، خداوند تو را و کسی که این حکایت را برای تو نقل کرده، لعنت کند. خداوند یونس بن ظبیان را هم لعنت کند، هزار لعنت که بعد از هر کدام هزار لعنت دیگر باشد، لعنتی که هر کدام تو را تا قعر جهنم میرساند. بدان، آن که او را ندا داده کسی جز شیطان نبوده است. اما یونس بن ظبیان هم با ابوالخطاب در بدترین عذابها با همدیگر هستند، به همراه دوستانشان، با همان شیطان، با فرعون و آل فرعون. این را من از پدرم درباره او شنیدمیونس بن عبدالرحمان گوید: این مرد برخاسته بیرون رفت. هنوز ده قدم از در دور نشده بود که افتاد و غش کرد و جنازهاش را بردند
فریب خضوع وخشوع افرادوگریه درعبادات کسی را نخوریم
عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عَمِلَ فِی بِدْعَةٍ خَلَّاهُ الشَّیْطَانُ وَ الْعِبَادَةَ وَ أَلْقَى عَلَیْهِ الْخُشُوعَ وَ الْبُکَاءَ۲
راوندى به سند خود از موسى بن جعفر و او از پدرانش علیهم السّلام روایت مىکند که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: هر کس خود را به بدعتى مشغول کند، شیطاناو را به عبادت مشغول مىکند و به او حالت خشوع و گریه مىدهد
بسیاری از ابداعات ملاصدرا در مبانی فلسفی خود همچون “اصالت وجود ” “تشکیک در وجود” ،” وحدت وجود” ، “اصل علیت” ،”حرکت جوهری” ، “حدوث و قدم عالم” و”معاد جسمانی وروحانی ” رنگ وبوی مکاشفات عرفانی دارد. بررسی هریک از این مسائل مهم، تاثیر گذاری مکاشفات عرفانی ابن عربی را بر افکارفلسفی ملاصدرا به خوبی نشان می دهد
او در کتاب فتوحات مکیه به صحت خلافت ابو بکرو هذا مما یدلک علی صحة خلافة ابی بکر صدیق و منزلة علی رضی الله عنهما،۳و استحقاقش به امامت و برتری ابوبکر یر جماعت تاکید کرده است -و عرف الناس حینئذ فضل ابی بکر علی الجماعة فاستحق الامامة والتقدیم۴وی پذیرفته است که بعد از پیامبر،افضل مردمان در میان مسلمانان ابوبکر بوده است و در عین حال عیسی علیه السلام را نیز از امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و از پیروان وی به شمار آورده و افضل از همه امت، حتی از ابوبکر دانسته است۵و در جای دیگر از همین کتاب،ضمن اینکه می گوید:صدیقین به وسیله ابوبکر فضیلت یافتند،می نویسد
فلیس بین ابی بکر و رسول الله صلی اله علیه و اله و سلم رجل لانه صاحب صدیقیه و صاحب سر فهو من کونه صاحب سر بین الصدیقیة و النبوة التشریع و یشارک فیه فلا یفضل علیه من یشارکه فیه بل هو مساو له فی حقیقته فانهم ذلک
(یعنی : بین ابوبکر و رسول الله صلی اله علیه و اله و سلم کسی نیست و تنها او صاحب سر رسول الله می باشدبعد تازه پا را فراتر گذاشته و بین نبوت و صدیقیت و مصاحبت ابی بکر با نبی ، (و مقام ایندو در عمل) شراکت و تساوی قائل شده است
و نیز در می نویسد
((الباب الحادی والستون و مأة فی المقام الذی بین الصدیقیة و النّبوة و هو مقام القربة))
سپس اشعاری نقل می کند تا این که به این ابیات منتهی می شودفلیس بین ابی بکر و صاحبه اذا نظرت الی ما قلته رجل[۶] هذا الصحیح الذی دلت دلائله فی الکشف عند رجال الله اذ عملوایعنی((پس بین ابوبکر و یار او-پیامبر اکرم-اگر نظر کنی در آنچه را که من گفتم کسی را نمی یابی،و این مطلب صحیحی است که دلالت دارد بر آن دلائل خودش در حال کشف نزد رجال الله به هنگام عمل کشف
به این معنی جناب ابن عربی در مکاشفات و تحقیقاتش در تشخیص رجال الله و اولیاء الهی و اقطاب معرفت و مقربین حق متعال به این نتیجه رسیده است که ابو بکر اولین رجل الهی بعد از پیامبر و صاحب مقام سّر و قربت و مقام صدیقیت و قطبیت می باشد
متن عربی کتاب فتوحات که مقام عرفا وصدیقان وابوبکر را همان مقام خضر میداند
( الباب الحادی والستون ومائة فی المقام الذی بین الصدیقیة والنبوة وهو مقام القربة )جماعة من رجال الله أنکره * ولیس من شأنهم إنکار ما جهلواهو المقام الذی قامت شواهده * فی الحرق والقتل والباقی الذی فعلوالو أنهم دبروا القرآن لاح لهم * وجه الحقیقة فیما عنه قد غفلواوما تخصص عنهم فی مقامهم * إلا الذین عن الرحمن قد عقلواومنه أیضا أبو بکر ومیزته * بالسر لو نظروا فی حکمنا کملوافلیس بین أبی بکر وصاحبه * إذا نظرت إلى ما قلته رجلهذا الصحیح الذی دلت دلائله * فی الکشف عند رجال الله إذ عملواالقربة نعت إلهی وهو مقام مجهول أنکرت آثاره الخاصة من الرسل علیهم السلام مع الافتقار إلیه منهم وشهادة الحق لصاحبه بالعدالة والاختصاص وهو مقام الخضر مع موسى وما أذهله إلا سلطان الغیرة التی جعل الله فی الرسل علیهم السلام على مقام شرع الله على أیدیهم
ابن عربی می گوید:قطب که او را {غوث} گویند،محل نظر حق تعالی است و آن در هر زمان یک شخص است و هو من المقربین و هو سید الجماعة فی زمانه و منهم من یکون ظاهر الحکم و یحوز الخلافة الظاهرة کما حاز الخلافة الباطنیة من جهة المقام کأبی بکر و عمر و عثمان و علی و الحسن و معاویة بن یزید و عمربن عبد العزیز و المتوکل ومنهم من له الخلافة الباطنة خاصة و لا حکم له فی الظاهر کأحمد بن هارون الرشید السبتی و کأبی یزی د البسطامی و أکثر الأقطاب لا حکم لهم فی الظاهر…[۷]و او از مقربین است و سرور جماعت زمان خود می باشد از آنها کسی است هم خلافت ظاهری دارد و هم خلا فت باطنی مانند ابوبکر، عمر،عثمان،علی،حسن،معاویة بن یزید و عمربن عبد العزیز و متوکل عباسی.و بعضی تنها حائز مقام خلافت باطنی هستند مانند : احمد بن هارون رشید سبتی و ابو یزید بسطامی و اکثر قطبها این چنین هستند.و این تنها قطره ای از دریای طوفان زده عقاید او بود …
[۱] -رجال الکشّیّ ص ۳۰۹-بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۶۹، ص: ۲۱۶
[۲] – بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۶۹، ص: ۲۱۷
[۳] - فتوحات،ج۴،ص۷۸
[۴] - فتوحات،ج۳،ص۳۷۲
[۵] فتوحات،ج۲،ص۱۲۵
[۶] - فتوحات،ج۲،ص۲۶۰
[۷] – فتوحات،ج۲،ص۶ محمدحسین ۳۰م ,فروردین, ۱۳۹۲ در ۱۲:۴۲ ب.ظ
از این مطالب انحرافی در کتب ابن عربی بسیار است و شما می توانید کاملا با ورق زدن چند صفحه پی به انحراف آن ببرید که بیشتر مبانی وی در این کتاب یا از مکاشفه است یا از برخی روایات اهل تسنن واین روایات که آوردید دلیل تام بر عدم حجیت مکاشفه غیر معصوم دارد
[پاسخ]
تسنیم پاسخ در تاريخ فروردین ۳۱م, ۱۳۹۲ ۳:۱۷ ب.ظ:
کتبهای ابن عربی تحریف شده و دراین کتاب مطالب بسیاری وارد کرده اند بویژه این کتاب فتوحات
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱م, ۱۳۹۲ ۱:۵۰ ق.ظ:
اگر تحریف شده پس حجت نمی باشد ونباید چاپ شود ودرس داده شود ومبنای فکری برخی قرار گیرد این توجیه بدتر از گناه است
[پاسخ] کریم ۳۰م ,فروردین, ۱۳۹۲ در ۱۲:۵۰ ب.ظ
قابل توجه جوانان ومریدان برخی عرفا که میگن :فلانی مکاشفه دارد!!؟فلانی نماز شب می خواند؟!!!فلانی یک خشوعی داره!؟؟
[پاسخ] مهدی عبدالهی ۳۰م ,فروردین, ۱۳۹۲ در ۶:۱۰ ب.ظ
احسنت برشما خداوند به شما جزای خیر دهد
[پاسخ] موحد ۴م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱:۴۲ ب.ظ
سلام. آیا منی که مخالف فلسفه و عرفان هستم تفکیکی هستم یا متکلم؟ شک کردم چون شما به تفکییون نقد وارد میکنید؟ خواهشا جواب بدید.
[پاسخ]
admin پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۰م, ۱۳۹۲ ۷:۰۲ ب.ظ:
با سلام خدمت شما
کلام،تفکیک ویا هر اسم دیگر اینها ملاک نیست بلکه ملاک کتب اهل بیت وروش اهل بیت علیهم السلام است واگر فکر یا مبانی ای از مسیر ائمه ع دور شود ویا منحرف شود چه می خواهد تفکیک باشد ، چه،کلام ویا هر مکتب دیگر مذموم ومطرود است در میان فلسفه وعرفان از مبانی حقیقی ائمه ع دورترین است
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۵م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱:۵۷ ب.ظ
دخترم! سعى کن اگر اهلش نیستى و نشدى، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنى و معاندت با آنان را از وظایف دینى نشمرى، بسیارى از آنچه آنان گفتهاند در قرآن کریم بهطور رمز و سربسته، و در ادعیه و مناجاتِ اهل عصمت بازتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم. گویند صدر المتألّهین دید در جوار حضرت معصومه- سلام اللَّه علیها- شخصى او را لعن مىکند، پرسید: چرا صدر را لعن مىکنى؟ جواب داد: او قائل به وحدت واجب الوجود است، گفت: پس او را لعن کن! این امر اگر قصه هم باشد حکایت از یک واقعیت دارد. واقعیت دردناکى که من خود قصههایى را دیده یا شنیدهام که در زمان ما بوده است ..من نمىخواهم تطهیر مدعیان را بکنم که: «اى بسا خرقه که مستوجب آتش باشد». مىخواهم اصل معنى و معنویت را انکار نکنى، همان معنویتى که کتاب و سنّت نیز از آن یاد کردهاند و مخالفان آن یا آنها را نادیده گرفته و یا به توجیه عامیانه پرداختهاند. و من به تو توصیه مىکنم که اول قدم، بیرون آمدن از حجاب ضخیم انکار است که مانع هر رشد و هر قدم مثبت است. این قدمْ کمال نیست، لکن راهگشاى به سوى کمال است چنانچه «یقظه» را که در منازل سالکان اول منزل محسوب شده است از منازل نتوان شمرد،بلکه مقدمه و راهگشاى منازل سالکین است. در هر صورت با روح انکار نتوان راهى به سوى معرفت یافت ..آنان که انکار مقامات عارفان و منازل سالکان کنند، چون خودخواه و خودپسند هستند هرچه را ندانستند حمل به جهل خود نکنند و انکار آن کنند تا به خودخواهى و خودبینىشان خدشه وارد نشود «مادر بُتها بُتِ نفس شماست» تا این بت بزرگ و شیطان قوى از میان برداشته نشودراهى به سوى او- جلّ و علا- نیست، و هیهات که این بت شکسته و این شیطان رام گردد
صحیفه امام ج ۱۸ ص ۴۵۳
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۶م, ۱۳۹۲ ۶:۲۰ ق.ظ:
اولا :کسی مقام عرفای واقعی راانکار نکرده است شما اول باید ثابت کنی که مثلا فلانی عارف واقعی است یا مکاشفات شیطانی دارد نص صریح روایت است که شیطان کسانی را که بدعت می گذارندبه گریه وتضرع وامی دارد تا دیگران سراغ انها بروندhttp://www.borhannews.com/news/wp-content/uploads/2013/04/boka.gif
بعد از اثبات عارف بودن واقعی این سخن صدق می کند
ثانیا:اما غیر این بدعت است وبا بدعت باید با شدید ترین نحو برخورد کرد هرکس که مدعی شوند عارف است که دلیل بر عرفانش نمی شود مثلا فلانی را در هند می گویند یک میلیون نفر اورا عارف می دانند پس عارف است؟خیر
عن النبی (صلى الله علیه وآله الطاهرین وصحبه المنتجبین وسلم) :«إذا رأیتم أهل الریب والبدع من بعدی ، فاظهروا البراءة منهم ، واکثروا من سبِّهم ، والقول فیهم والوقیعة ، وباهتوهم ، کی لا یطمعوا فی الفساد فی الاسلام ، ویحذرهم الناس ، ولا یتعلمون من بدعهم ، یکتب الله لکم بذلک الحسنات ، ویرفع لکم به الدرجات فی الاخرة » الکافیهر گاه اهل شک وبدعت رادیدیم باید آنها رااز دیگران دور کنیم وبرائت بجوییم وسب داشته باشیم تا دیگران گمراه نشونددرضمن درحدیثی دیدم که اگر عالم علم خودش رادر مقابل اهل بدعت اشکار نکند ملعون است
ثالثا در توحید مقلد هیچ کس نباید بود تابع دلیل وبرهان باید بود
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۰م, ۱۳۹۲ ۱:۴۹ ق.ظ:
امام خمینی میفرمایند بسیاری از آنچه آنان گفته اند به صورت رمز در قرآن آمده حالا شما مگه از رموز قرآن اطلاع داری کریم جان . چون به نظرم من حرفایی که عرفای صالح ما میزنن و به صورت رمز در قرآن اومده از درک امثال شما خارجه چون شما علاقمند به پوسته هستید .
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۰م, ۱۳۹۲ ۶:۵۸ ب.ظ:
بارها گفته شده این سخن شما درست است ولی با چه دلیلی می توانید بگوییداین سخنان عرفا همان رموز الهی است اینکه هر کسی بگوید این حرفهای من رمز است چگونه باید حق را یافت ایگونه که نمی شود هرکس هر چیزی را بگوید بعدبگوید اینها رمزی بودوتطبیق با قرآن روش دارد همینجور الکی هر کس نمی تواند بگه این حرف من که رمزی یا اینگونه گفتم مطابق قرآن است ورمزیه واگر رمزیه رمزش را امام معصوم می داند نه هرکسی
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۱م, ۱۳۹۲ ۲:۱۷ ب.ظ:
پس جناب کریم !شما میفرمائید که اون رموز رو امام معصوم میداند نه هرکسی در حالی که امام میفرمایند یه بسیاری از آن چه که عرفا گفته اند به صورت رمز در قرآن آمده است.فرضا من شک کنم که شما داری درست میگی یا امام حرف امام اولویت داره بر حرف شما . دین این چیز آبکی که شما بهش معتقدید نیست خیلی عمق و ارزش داره . اگر قرار باشه شما بفهمید که این حرف فلان عارف غلطه یا درست بایستی علاوه بر ظواهر قرآو بر اشارات و لطائف و رموز قرآن نیز اشراف داشته باشید و شما و امثالکم ظواهر رو هم به زور می فهمید پش سکوت کنید
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۱م, ۱۳۹۲ ۵:۵۰ ب.ظ:
شما به حرف من یا حرف امام خمینی یا هر کس دیگر چه کار داری در این مباحث جای تقلید نیست شما باید دلیل را ببینی استدلال مه است یا حرف فلانی این سخن شما مرایا سخن استاد حسن زاده می اندازد که ابتدای تحصیل فلسفه می گوید:سخنان استادم را نمی توانستم قبول کنم ولی پیش خود می گفتم تو بچه طلبه بیشتر می فهمی یا ملاصدرا پس حرف ملا صدرا را قبول می کردم .مگر در اصول دین هم تقلید داریم؟ متاسفانه تعصب شما به اشخاص باعث عدم پذیرش حقیقت می شود جز معصوم هیچ کس دیگر از اسرار ورموز قران خبر ندارد هرچه قدر هم عارف باشد لااقل برای دیگران سخنش حجت نیست وهیچ دلیل شرعی برای پذیرش سخنش نیست ونداریم
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۲۹ ق.ظ:
به حرفم دقت نمیکنید اگر خودم به یقین برسم آن هم از طریق برهان که تکلیف مشخص است منظورم اینه که در یک جایی برهان هیچ یک از دو طرف را نفهمیدم مثلا الان بین حرف شما که ذره ای از علم امام خمینی را هم ندارید و شخص امام خمینی اگر شک کردم که در مسیر تفکرم به حرف های شما اهمیت دهم یا امام که در این صورت حرف امام بر حرف ظاهرپرست چون شما مقدم است . خوب تامل کنید .
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۳۱ ق.ظ:
من نظرات هر دو طرف رو هم مورد بررسی قرار میدم و به روش برخورد ها و اعمال بزرگانش هم توجه دارم و با طرفداران کاری ندارم چون طرفداران هر دو طرف بعضی شون رفتار های ناشایست و برخورد های غلطی دارند . در بررسی “فلاسفه و عرفا” و “مخالفین” به این نتیجه رسیدم ک در برهان و در عمل صالح از طرف شما محکمتر و شایشته تر هستند و به قول شما تقلیدی که نیست و من هم به دنبال برهان هستم و در این مسیر از حرفهای همه حتی امثال شماها استفاده میکنم . هر چند فکر میکنم نیت بسیاری از شماها هم خیره اما روشتون ناصحیح.
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۲:۰۲ ب.ظ:
ببخشید ما تابحال از شما برهانی ندیدیم جز تعصب روی اشخاص وافراد
بفرما یک مبنا در فلسفه وعرفان را مثلا وجود مجردات را با برهان تقریر کنید (البته باز هم نظر خودتون است هر مبنایی دوست داشتید) وبرهان طرفین را بگویید تا صداقت شما تایید شود والا کذابی معلوم می شود اصلا دلایل وبراهین دوطرف را نمی خوانید وفقط ادعایی دروغ می کنید
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۹:۴۰ ب.ظ:
خداوند دروغ گو و تهمت زننده را لعنت کند .شما چرا راحت تهمت میزنید برادر . اول از من برهان بخواه من هم برهان طرفین رو خدمتت عرض میکنم بعد اگر دیدی حرفی برای گفتن ندارم دهانت رو باز کن بعد شروع به توهین کن .(محترمانه که بلد نیستی حرف بزنی) .
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۹:۴۸ ب.ظ:
اول برهان شما رو میگم بر ردوجود مجردات :شما مخالفین استناد به روایت : … لِأَنَّ مَا سِوَى الْوَاحِدِ مُتَجَزِّئٌ وَ اللَّهُ وَاحِدٌ لَا مُتَجَزِّئٌ وَ لَا مُتَوَهَّمٌ بِالْقِلَّةِ وَ الْکَثْرَةِ وَ کُلُّ مُتَجَزِّئٍ أَوْ مُتَوَهَّمٍ بِالْقِلَّةِ وَ الْکَثْرَة … میکنید و با توجه به مضمون این روایت میگید هر چیزی غیر از خداوند چون دارای اجزاء است پس نمیتواند مجرد باشد چرا که مجرد دارای اجزاء نیست و ماسوی الله دارای اجزاء می باشند پس فقط خداوند مجرد است و غیر از او مجردی نداریم . ادامه دارد
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۹:۵۳ ب.ظ:
ادامهو شما مخلوقات رو محدود و قابل زیاده و نقصان میدونید و میگید چیزی که قابل زیاده و نقصانه نمیتونه مجرد باشه چون مجرد همچین قابلیتی نداره که متوهم به قلت و کثرت باشه در حالی که ماسوی الله همچین خصوصیتی دارند پس نتیجه اینکه مجردی غیر از خدا نداریم . این خلاصه ای از برهان شماست . چون در بخش بخش نظرات کاراکترها محدوده لذا خلاصه بیان کردم . (اگر برهانتون غیر از اینه و من اشتباه متوجه شدم شما بفرمائید ما رو متوجه کنید البته سعی کنید محترمانه باشه)
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۰۱ ب.ظ:
حالا برهان فلاسفه و عرفا بر وجود مجردات :
۱- ادراک اموری که در گذشته بوده و الان صورت اون درک میشه و لی ماده و مدتش گذشته و صورتی رو درک میکنیم که هنوز ماده و مدتش نیومده پس مدرک یک چیز مادی نمیتونه باشه .
۲ – سیر انسان در ملکوت و جبروت در حالی جسم انسان بر روی زمین است و روح او در عالمی غیر از این الم مادی .
۳ – همین تصاویری که در خواب میبینیم که همگی مجرد از ماده هستند و فقط دارای صورت می باشند و آثار ماده را هم ندارند .
ادامه در نظر بعدی
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۱۶ ب.ظ:
ادامه از نظر قبلی
۴- ما بوسیله قوه خیال خود و قوه واهمه خود تصاویری میسازیم و درک میکنیم که هیچکدام نه ماده دارند و نه آثار ماده را دارا هستند پس مدرک آن باید مجرد از ماده باشد .
۵- برای ما حالاتی عارض میشود از قبیل شادی و غم و غصه و خجالت ، ترس ، شجاعت که هیچکدام دارای ماده نیستند اما وجود دارند و بر ما عارض میگردند .
۶- نه عقل ماده دارد و نه هیچ کدام از تحلیل هایی که عقل میکند داری ماده است .
۷- خود زمان که یکی از مخلوقات است دارای ماده نیست .
ادامه در بعدی
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۲۱ ب.ظ:
ادامه قبلی
۸- ماهیتی که از اشیاء تصور میکنیم در عالم ذهن بوده و نه ذهن مادی ست و نه تصوری که در آن است و نه آثار ماده را داراست .۹- ….۱۰-….….بعضی از این نظرات رو خودم ارائه کردم .ادامه در بعدی
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۲۵ ب.ظ:
ادامه قبلیرویاتی هم داریم که میگه : َ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اسْماً بِالْحُرُوفِ غَیْرَ مُتَصَوَّتٍ وَ بِاللَّفْظِ غَیْرَ مُنْطَقٍ وَ بِالشَّخْصِ غَیْرَ مُجَسَّدٍ وَ بِالتَّشْبِیهِ غَیْرَ مَوْصُوفٍ وَ بِاللَّوْنِ غَیْرَ مَصْبُوغٍ مَنْفِیٌّ عَنْهُ الْأَقْطَارُ مُبَعَّدٌ عَنْهُ الْحُدُودُ مَحْجُوبٌ عَنْهُ حِسُّ کُلِّ مُتَوَهِّمٍ مُسْتَتِرٌ غَیْرُ مَسْتُورٍ فَجَعَلَهُ کَلِمَةً تَامَّةً عَلَى أَرْبَعَةِ أَجْزَاءٍ مَعاً لَیْسَ مِنْهَا وَاحِد …
ادامه در بعدی
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۲م, ۱۳۹۲ ۱۰:۲۶ ب.ظ:
ادامه قبلیدر این روایت صحبت از “اسمی” است که خداوند اون رو حلق کرده که نه دارای اقطار و نه حدود و حد نداره و از حس هر متوهمی به دوره در نتیجه مجرد از ماده ست در عین حال که حد و اقطار نداره دارای جزء هم هست یعنی جزء داشتن منافاتی با مجرد بودن نداره میشه براش اجزای عقلی تصور کرد . و این میتونه پاسخی به اون برهان شما باشه که که به روایت مورد نظر استناد کردید بر نفی مجردات به خاطر جز داشتن .
پایان
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۴:۴۰ ب.ظ:
دیدی خوب استدلال مخالفان را نفهمیدی ؟۱این بحث در حدوث وقدم ماسوی الله استاول حدیث إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ اسْماخداوند اسم را خلق کرد پس نبوده وخلق شد یعنی ابتدای وجود دارد مهم نبودن وبود شدن بدست خداوند است اگر بوده وبخواهد خلق شود تحصیل حاصل است و محال پس همه چیز ابتدای وجود دارد وحادث استدیدی اصلا موضوع بحث را اشتباه رفتی آقا
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۶:۲۶ ب.ظ:
کریم جون ! مثل اینکه حواست نیست برادر من ! شما برهان بر وجود مجردات خواستی چه ربطی به حدوث و قدم عالم داره و چه ربطی به ابتدای وجود داشتن هرچند شما معنای خلق را هم نمیدانید . بنده با قسمت منفی عنه الاقطار و مبعد عنه الحدود این روایت کار داشتم که نافی این خصوصیات برای اسمه که تجرد از خصوصیات مذکور حاصلش میشه.حالا شما لطف کن به طور خلاصه برهانتون رو اینجا تقریر کن تا ما هم بفهمیم چی میگید شما . فقط لینک نده چون پست مربوط به افسانه وجود مجردات رو خوندم .
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۶:۲۸ ب.ظ:
شما در همین سایت بر افسانه بودن وجود مجردات به همین روایت (لِأَنَّ مَا سِوَى الْوَاحِدِ مُتَجَزِّئٌ وَ اللَّهُ وَاحِدٌ لَا مُتَجَزِّئٌ وَ لَا مُتَوَهَّمٌ بِالْقِلَّةِ وَ الْکَثْرَةِ وَ کُلُّ مُتَجَزِّئٍ أَوْ مُتَوَهَّمٍ بِالْقِلَّةِ وَ الْکَثْرَة ) استناد کردید . و در برخی از تارنماهای طرفداران شما دیدم که برای نفی وجود مجردات به همین روایت استناد کرده اند . اگر برهانتون این نیست پس چرا ذکرش کردید . در هر حال منتظرم شما استدلالتون رو بر رد مجردات بگید تا ما بشنویم .
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۷:۱۵ ب.ظ:
جناب آقای میلانی دربحث افسانه وجود مجردات میفرمایند : آنچه قابل وجود باشد قابل زیاده و نقصان و قابل تکرار در وجود خواهد بود .ودر جای دیگری میفرمایند:با توجه به این مقدمات روشن مىشود اعتقاد به وجود مجردات و اشیای متعددی که خارج از اجزا و زمان و مکان و قوه و استعداد و حرکت باشند، و در نظر اهل فلسفه، واسطه صدور (تولّد) اشیا از ذات خداوند محسوب مىشوند، اساسی نداشته… . معلوم میشه ملاک برای نفی مجردات اینه که غیر خدا به علت جزء دار بودن قابل زیاده و نقصانند لذا بهترین مستند شما همون روایته که گفتم
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۷:۱۷ ب.ظ:
اینم وبلاگ یکی از طرفداران شما که برای نفی مجردات به این حدیث رو آوورده :
http://aghlaniyat14.blogfa.com/post/17
لذا برهان شما باید مطابق بر محتوای این روایت باشه . مگر این که در بین شما مخلفین هم اختلاف نظر وجود داشته باشه یا براهین متعدد داشته باشید .
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۷:۳۶ ب.ظ:
آقا یواش یواش خیلی تند میری اول تعریفی از مجرد بفرمایید؟ همش میگی مجرد مجرد ؟۱- تعریف از مجرد؟۲-آیا مجرد بوده وبود شده ویا نبوده وبود شده؟(یعنی ابتدای وجود دارد یا نه ؟این دوسوال را جواب بده بعد می ریم وارد بحث زیاده ونقصان مراحل بعد از جواب به این سوالات است؟
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۱۱:۳۵ ب.ظ:
اولا سوالات من رو با سوال جواب دید و از اون بالا بیایید پایین دور هم بشینیم باهم بحث کنیم .
شما استدلالی رو که خواستم ارائه نکردید.
معنی مجرد رو میگم بعد من چند تا سوال میکنم بعد از پاسخ به سوال دوم شما می پردازیم .
مجرد : یعنی عری از اوصاف جسم و احوال ماده ست و نه مکان داره و نه زمان و نه کم و کیف و … و دارای اجزای خارجی و حملی هم نیست .
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۳م, ۱۳۹۲ ۱۱:۴۴ ب.ظ:
سوالات من از شما
۱- آیا زمان و مکان خودشون دارای زمان و مکان هستند ؟ یا اینها فقط امور انتزاعی هستند؟ (چون زمان و مکان هم مخلوقند – خالق الزمان و المکان)
۲- خدا چرا خالق نبود بعد خالق شد ؟ یعنی چرا نمیخواست خلق کنه بعد خواست خلق کرد و شد خالق؟
۳- خداوند که به قول شما در هیچ مکان و زمانی نیست. وجود مجردات بی مکان و زمان که تحت اراده خدا باشن چه منافاتی داره ؟
۴- هر تغییری در عالم که هست و داخل در زمانه به دست خداست . ذات خدا در این تغییرات که زمان داره چجوری نقش ایفا میکنه؟
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۴م, ۱۳۹۲ ۹:۳۳ ق.ظ:
اولا شما سوال مرا با سوال جواب دادید درثانی هنوز سوال مرا جواب ندادید که مجرد آیا نبوده وبود شده یعنی ابتدای وجود دارد یا ندارد من کاری به خلقت خدا ندارم چرا خلق نکرده اصلا همین که خلق نکرده خود دلیل بر اختیاروقدرتش است که فعل وترک برایش مساوی است شما خدا را مجبور به خلق میدانید که حتما باید خلق کند
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۴م, ۱۳۹۲ ۱۱:۳۴ ق.ظ:
اول من سوال کردم . گفتم برهانتون رو بر رد وجود مجردات بیان کنید اما شروع کردید به سوال کردن .
شایدم اصلا بلد نیستید ؟ تازه امثال شماها استدلال ندارید . از حرفای آقایان نصیری و میلانی استفاده میکنید . (لابد این شخصیت زدگی نیست و به استدلال نگاه میکنید) . باء شما جر میده باء ما نه ؟؟؟!!! (ما هم با استدلال کار داریم)
سوادت آب رفته ؟؟؟
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۴م, ۱۳۹۲ ۱۲:۳۰ ب.ظ:
واقعا که شما معمولا بدیهی ترین براهین را با وهمی ترین بیانها ردمی خواهید کنید کاملا کامنتها موجود است همه دارند می بینند که چه کسی اول سوال کرد من یا شما در ضمن من تابع هیچ کس نیستم تنها استدلال های افراد را می بینیم حتی خود بنده به استاد میلانی وآقای نصیری نقد دارم واشکالاتی به انها دارم وهیچگاه جز معصوم سخن کسی را قبول ندارم مگر بابرهان از قران واهل بیت باشد قران وسنت معیار ماست نه سخنان ارسطو وافلوطین وابن عربی شمایید که استادتون وقتی میگوید در ابتدای راه وقتی میدیدم با عقلم جور در نمی آید به خود می گفتم تو بیستر می فهمی یا ملاصدرا وحرف ملا صدرا را می گرفت
محمدحسین پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۴م, ۱۳۹۲ ۲:۱۳ ب.ظ:
کریم جان ولش کن اینها گرایش ومیل به فلسفه دارند مگر نمی بینی از صوفیه هم تعریق می کنندمثلا با یزید بسطامی راتعریف دارن ازشعُلَمَاؤُهُمْ شِرَارُ خَلْقِ اللَّهِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لِأَنَّهُمْ یَمِیلُونَ إِلَى الْفَلْسَفَةِ وَ التَّصَوُّفِ وَ ایْمُ اللَّهِ إِنَّهُمْ مِنْ أَهْلِ الْعُدُولِ وَ التَّحَرُّفِ یُبَالِغُونَ فِی حُبِّ مُخَالِفِینَا وَ یُضِلُّونَ شِیعَتَنَا وَ مُوَالِیَنَا
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۴م, ۱۳۹۲ ۱۱:۴۸ ب.ظ:
جناب کریم ! شما ادعا کردید من برهان ندارم و از من برهانی ندیدی سپس بنده گفتم این برهان شما و این برهان ما . گفتم اگر من اشتباه تقریر کردم شما بفرمائید درستش رو بگید . (از بین براهین خودتون و برخی طرفداران این مطلب استخراج شده بود)
شما گفتید غلطه . اگه غلطه پس خودتون هم نباید بهش استدلال میکردید . حالا هم که میگید شما هم به اساتیدتون نقد دارید پس ما به ساز کدومتون برقصیم . شما هم که فرقه فرقه اید . بعد بجای تقریر برهان شروع کردید به سوال کردن اگه توان استدلال ندارید حاشیه نرید و بگید بلد نیستم
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۵م, ۱۳۹۲ ۱:۰۲ ق.ظ:
اولا بنده نگفتم غلطه گفتم این استدلال برای این است که همه اشیاء غیراز خداابتدای وجودداردوچون ابتدای وجوددارند مجردات هم شامل غیرخداست وچون ابتدای وجود دارد پس مجرد به معنایی که شما می گوییدنسیت که می گویید زمان ندارد
شما واسطه اولی رانگفتید
بله این نص روایت استامام صادق علیه السلامَ إِذَا احْتَمَلَ الزِّیَادَةَ وَ النُّقْصَانَ کَانَ مَخْلُوقاالکافی (ط – الإسلامیة) / ج۱ / ۱۰۶
واین استدلال ائمه است
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۵م, ۱۳۹۲ ۱۰:۰۱ ب.ظ:
زیادت و نقصان در چی ؟در ضمن ما که نمیگیم غیر خدا مخلوق نیستند . بلکه مخلوق هستند . اما شما خلق رو به معنای ایجاد میگیرید . و ما به معنی خروج الشی من حد العدم الی حد الوجود(برگرفته از روایات)خارج کردن شیء از حد عدم به حد وجود که به معنای ایجاد نیست و اگر ایجاد گفته بشه مجازا و مسامحه ست .اشیاء همه محل ظهور اسماء الهی هستند و وجود مستقل ندارند . اگر براشون استقلال قائل بشید منجر به شرک میشه .راستی شما اختلافتون با استادتون در چه مواردیه ؟ میشه یک نمونه بگید ؟
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۶م, ۱۳۹۲ ۱۱:۲۰ ق.ظ:
همین تناقش را شما حل کنید پس شی ای وجود دارد که از حد عدم خارج می شود وبه حد وجود می رسد
آقادرست درمان جواب بده مخلوقی که شما می گویید بالاخره بوده یا نبود یعنی وجودداشته یا معدوم
اگر وجود داشته که تحصیل حاصل است وخلقی صوت نگرفته واگر وجود نداشته پس خداوند اورا بوجود آورده نبوده وخداوند بوجود آورده
در ضمن بی خود نظرخودتو داخل روایات نکن روایات را تفسیر به رای نکن آن هم با رای ونظرات سقراط وافلوطین وابن عربی قاطی نکن
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۶م, ۱۳۹۲ ۳:۳۲ ب.ظ:
کریم جان روایت ارث پدری شما که نیست . من هم معصومین را دوست دارم و خاک کف پای دوستداران معصومین سرمه چشم ماست . اگه داریم استدلالی بحث میکنیم لطف کن از اشخاص چه موافق و چه مخالف نام نبر . منم و شما .مجردی که دارای هیچ قیدی نباشه و مطلقا مجرد باشه خداست و لاغیر و منظور از مجردات اینگونه مجرد نیست بلکه تجرد یک امر نسبی ست . مثلا وقتی میگیم عقل مجرده نه این که مجرد مطلق بلکه خواص این ماده را دارا نیست . و هر چیزی که مخلوق است دارای حد بوده و محدود است . ادامه در بعدی
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۶م, ۱۳۹۲ ۳:۴۴ ب.ظ:
شمابه معنای خلق دقت کن:”خروج الشیء من حدالعدم الی حدالوجود” شما اینرو به معنای ایجادمیگیری درحالی که به معنای اظهاره.شیء از عدم خارج شده ودرعرصه وجود ظهور پیداکرده و این یعنی خلق،که هم ابتدا داره هم حد داره.مخلوق همون مظهره که هم محدوده هم ابتدای ظهور داره و این که شما میگی بود رو بود کرده و تحصیل حاصله اصلاصحبت از این مطلب نیست.این شیء ظهور نداشته و ظهور پیدا کرده . غیرخدا چیزی ازخودش وجودی نداره.وجود مال خداست و خدا نامتناهی و وجود برای دیگری معنا نداره.اشیاء فقط ظهوردارندوحقیقتامظهرهستند .
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۷م, ۱۳۹۲ ۱۲:۵۷ ق.ظ:
تعریف شما از خلقت کاملا با تعریف روایات منافات دارد شما یک تعریف وهمی بشری را برداشته اید پیشفرض بعد می گوییدبنا براین تعریف .کل مباحث مخالفان فلسفه وعرفان همین است که شما می فرمایید ماسوالله ظهورات خداوند هستن یک سخن بی منطق ووهمی می باشد واین وجود ربطی درست نمی باشد با شما در جواب مدعا رابرمی گردانید
همین ظهوراتی که می فرمایید از دوحال بیشتر خارج نیست یا وجوداست یا عدم ونیستی شما بین وجود وعدم چیز سومی هم دارید؟؟!نامتناهی هم دراره خداوندملکه وعدم ملکه است
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۷م, ۱۳۹۲ ۱۱:۱۶ ق.ظ:
کریم جان ! این برداشت وهمی نیست و اتفاقا خیلی هم واقعیه . بین وجود و عدم چیز سوم وجود نداره . مظاهر همگی موجود هستند اما نه موجود مستقل بلکه وجود ربطی دارند . اگر براشون وجود مستقل در نظر بگیرید که دچار شرک میشید .
در مورد تناهی و عدم تناهی هم رابطه “تناقض” است نه “ملکه و عدم” چرا که کشف رابطه ملکه و عدم که دو وصف هستند منوط به دو موضوع در خارج است که یکی قابلیت ملکه را داراست و دارای آن هم می باشد مثل بینا و یکی قابلیت ملکه را داراست لکن خود ملکه را دارا نیست مثل کور که قابلیت بینایی را دارد
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۷م, ۱۳۹۲ ۱۱:۲۱ ق.ظ:
حالا بررسی نظر شما که میگویید رابطه بین تناهی و عدم تناهی ملکه و عدم است .
برای کشف این رابطه ما دو موضوع نیاز داریم که یکی قابلیت تناهی داشته باشد و متناهی باشد. قبول که ماسوی الله همگی متناهی هستند و قابلیت تناهی هم دارند. خب حالا شما موضوعی را به ما نشان دهید نامتناهی باشد و قابلیت تناهی داشته باشد . همچنین موضوعی نداریم . لذا خواهشمندم توضیح دهید از کجا فهمیدید که رابطه بین تناهی و عدم تناهی از نوع ملکه و عدم است چون اصلا هیچ متناهی ای نداریم که قابلیت تناهی داشته باشد.
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۷م, ۱۳۹۲ ۱۱:۲۳ ق.ظ:
خط آخر منظورم نامتناهی بود .
اصلا هیچ نا متناهی ای نداریم که قابلیت تناهی داشته باشد.
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۸م, ۱۳۹۲ ۳:۲۷ ب.ظ:
بارک اللهیکی یکی عجله نکن
پس ما سوی الله وجود دارداین وجودقدیم است (یعنی ابتدا ندارد)یاحادث است یعنی ابتدای وجودی دارد(فرقی نمی کند حادث ذاتی بگویی یا چیز دیگر) همین وجود ما سوی الله که می فرمایید ربطی است ابتدای وجود دارد یا ندارد؟یا قدیم است ؟
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۹م, ۱۳۹۲ ۷:۴۷ ب.ظ:
برادر عزیز کریم جان !لطف بفرمائید به مقتضای اسم زیباتون کریمانه رابطه تناهی و عدم تناهی رو بفرمائیدکه ازکجا فهمیدید ملکه و عدمه.همشم سوال نکنید.جواب هم بدید .این که نشد بحث .حادث،موجودی ست که نو به نو میشود یعنی دارای تغیر است و موجوداتی که تغیر دارند زمان را پدید می آورند یعنی زمان از عوارض موجودات حادث است اما قدیم تغیر در او راه ندارد و مقید به زمان نیست چون تغیر و حرکتی ندارد . حال خود این موجود زمان دار دیگر داخل در زمان دیگری نیست که حادث زمانی باشد یا قدیم زمانی و زمان موضوعیت ندارد.
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۱۹م, ۱۳۹۲ ۷:۵۴ ب.ظ:
ادامهفی الواقع برادر کریم عزیز! اگر اثبات شود که رابطه تناهی و عدم تناهی تناقض می باشد نوبت به این سوال میرسد که خداوند متناهی ست یا نا متناهی . لذا خداوند متناهی نیست پس نا متناهی خواهد بود و نا متناهی جایی برای غیر نخواهد گذاشت و قابل زیاده و نقصان هم نیست لذا تغیر هم در نامتناهی راه ندارد حال وقتی جایی برای وجود غیر نیست ماسوی الله حقیقتا ظهور دارند اما وجود اصالی ندارند بلکه وجودشان ربطی و مظاهر اسماء آن ظاهر واقعی هستند و مظاهر غیر اویند و حدوث درمظاهر است.منتظر پاسخ هستم نه سوالات جدید
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۰م, ۱۳۹۲ ۱:۱۸ ق.ظ:
من کاری به این حرفها ندارم هنوز جوابم را ندای که جواب سوالت را بدم
همین وجود ما سوی الله که می فرمایید ربطی است ابتدای وجود دارد یا ندارد؟یا قدیم است ؟ابتدای وجودی داردیانه؟
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۱م, ۱۳۹۲ ۱۱:۴۶ ق.ظ:
کریم جان ! من مجادله دوست ندارم که هی سوال بکنیم از هم و مچ بگیریم . بی خیال اینکار ها . من استدلالم رو میگم به طور کامل .شما هم استدلالت رو کامل بگو بعد اگر به استدلال های هم دیگه ایراد داشتیم وارد یک بحث منصفانه میشیم . اینکه بخواهیم هی تز همدیگه سوال کنیم ره به جایی نمیبریم .
حالا اگر استدلال هر کدوممون ایراد داشت اگر ایراد قانع کننده بود میپذیریم دیگه اجباری هم به همدیگه نداریم که مطلب همینه و بس . شاید شما درست بگی شاید من . شایدم هر دو غلط .
محمدحسین پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۶م, ۱۳۹۲ ۶:۵۰ ق.ظ:
فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ.وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا [فِی] بَعْضِ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعِهِمْ، فَإِنَّ مَنْ رَکِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ- مَرَاکِبَ فَسَقَةِ فُقَهَاءِ الْعَامَّةِ فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَیْئاً، وَ لَا کَرَامَةَ لَهُمنص صریح روایت دلالت دارد که همه علمای شیعه هدایت گر نیستند و هیچ کرامتی هم ندارندبویژه کسانی که گرایش به عامه دارندپس دلالت ندارد هرکسی که مردم می گفتند عالمه یا عارف است وکرامت دارد هیچ کس هیچی بش نگهوسائل الشیعة / ج۲۷ / ۱۳۱ / ۱۰ باب عدم جواز تقلید غیر المعصوم ع فیما یقول برأیه و فیما لا یعمل فیه بنص عنهم ع ….. ص : ۱۲۴
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۲۱م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱۲:۱۲ ب.ظ
اول اینکه بحث ریشه ای بین متکلمین و فلاسفه بر سر ملاک و مناط احتیاج به علت است که فلاسفه آن را “امکان” می دانند و متکلمین “حدوث” که این خود بحث جداگانه ای میطلبد .
متکلمین عالم را حادث زمانی میدانند . (حادث زمانی : یعنی زمانی بوده که عالم نبوده و سپس بود شده) . حال آنکه زمان از عوارض موجود حادث است و با حرکت زمان پدید می آید . و اصلا این فرض متکلمین صحیح نیست که عالم حادث زمانی باشد. لذا آن ایتدایی که شما تصور دارید یک تصور غلط می باشد . فلاسفه عالم را ممکن می دانند . ادامه در بعدی
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۱م, ۱۳۹۲ ۳:۲۵ ب.ظ:
اولا تهمت می زنی که می گویی متکلمین می گویند زمانی بود وعالم نبود بگو ببینم کدام متکلم گفته متکلمین بلا استثناء زمان را هم حادث می دانندو می گویند اصلا زمانی قبل از خلقت نبوده وهیچ چیز نبوده وبعد توسط خداوند خلق لامن شی شده اند وقبل از خلقت در فکر واندیشه بشری نمی گنجد چون خداوندزمان نداردوزمان از صفات محدثات است
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۲م, ۱۳۹۲ ۸:۳۳ ق.ظ:
کریم عزیز ! بنده دارم بحث میکنم قصد تهمت زدن ندارم .بنده فقط گفتم که متکلمین عالم را حادث زمانی میدانند و این تهمت نیست .بعد حادث زمانی را تعریف کردم به این که در یک زمان چیزی نبود و در زمان دیگر بود.اگر برداشت من از حادث زمانی ای که متکلمین میگویند غلط است مشتاقانه منتظر تعریفتان هستم .و این امر کاملا بدیهیست که زمان از صفات محدثات می باشد وبنده این را قبلا عرض کردم که زمان از عوارض محدثات می باشد . حالا منظور شما به طور کلی از حادث زمانی چیست ؟
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۲م, ۱۳۹۲ ۸:۳۷ ق.ظ:
مثل اینکه لینک استاد مطهری را نخوندی مگر ایشان استاد فلسفه نیست ؟لینک را خوب بخون تا بفهمی در مقابل حادق قدیم است چیزی این وسط نیست
http://www.borhannews.com/news/?p=543
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۲۱م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱۲:۱۶ ب.ظ
از نظر فلاسفه تنها اولی که ابتدا ندارد خداست و برای موجودات ممکن ایتداء قائلند یعنی مسبوقیت به عدم ، آن هم عدم مجامع(امکان ذاتی) نه عدم مقابل (حدوث زمانی) بلکه بعد از اینکه شیء زمان را پدید آورد در این زمان پدید آمده صورت جدید نسبت به صورت قبلی حادث زمانی ست و ابتدای زمانی دارد اما برای اصل خلقت چون زمانی نبوده این فرض بی معناست بلکه ابتدا در اینجا به معنای مسبوقیت به عدم مجامع می باشد .
ادامه در بعدی
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۱م, ۱۳۹۲ ۳:۲۹ ب.ظ:
اتفاقا بحث همینجا است که فلاسفه ماده این عالم را قدیم می دانند ومی گویند اگر به عقب برگردیم ابتدایی برای این عالم پیدا نمی کنیم واین عالم مسبوق به ماده ومده است حرف استاد فلسفه آقای مطهری در شرح منظومه با نظر شما زمین تا آسما تفادت دارد شما از خودتان می گویید نه از نظر مبانی فلسفیاین لینک را ببین شرح منظومه جلد اول استاد مطهریhttp://www.borhannews.com/news/?p=543
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۲م, ۱۳۹۲ ۸:۵۰ ق.ظ:
کریم عزیز ! لطفا دقت بیشتری بفرمائید . ابتدا قائل نبودن برای اصول و ارکان عالم با ابتدا قائل شدن برای خود عالم بسیار تفاوت دارد . و این بیان جناب استاد مطهری منافاتی با حرف بنده ندارد .
شما لطف بفرمائید به کتب قلاسفه مراجعه بفرمائید و مدققانه مطالعه کنید تا از نظر فلاسفه اگاه شوید .
عالمی که در آن حرکت وجود دارد یکی از عوارضش زمان است و خود ابتدا را پدید می آورد نه این که ما ابتدائی فرض بگیریم بعد بگوییم عالم از اینجا شروع شد . بلکه اصول و ارکان ازلی ست(امر) و ظهور(خلق) حادث و زمان دار.
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۲م, ۱۳۹۲ ۷:۱۶ ب.ظ:
این امر الهی یا اصول وار کان این عالم که ازلی است خدا است یا غیر خدا ؟ اگر بگویی غیرخدا است غیر ازخدا قدیمی را قائل شده ای واگر بگویی خود خداست پس یا قائل به ثنویت می شوی یا وحدت وجود که این عالم مانند دریا (جود عالم=خدا) وظهوراتش مثل موجهایش که جدای از دریا نیست وخود دریاست (که درهردوحال با برهان وعقل ونقل مخالف است)
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۲۱م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱۲:۲۲ ب.ظ
بحث دیگرمان هم بر سر “متناهی” و “نامتناهی” بود که شما میگوئید ملکه و عدم . اما ما میگوییم رابطه “تناقض” است . دلیل من این است که کشف ملکه و عدم نیاز به موضوعی دارد که قابلیت هر دو وصف را داشته باشد و ما موجودی که نامتناهی باشد و قابلیت تناهی داشته باشد نداریم و نامتناهی نه مقداری ست نه قابل زیاده و نقصان چرا که مقدار و زیاده و نقصان از اوصاف متناهی ست . در نتیجه رابطه تناقض است و خدا نامتناهی لذا جایی برای غیر نیست و در نتیجه مخلوقات وجود اصالی ندارند و به روشنی عین الربط مشخص می گردد .
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۲۱م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱۲:۲۴ ب.ظ
لذا از شما دوست عزیز و کریم خواهشمندم استدلالهای خود را تقریر بفرمائید تا بنده هم از نظرات شما بهره مند شوم .اگر پاسخ ندهید و دوباره سوا کنید بهتر است بحث نکنیم .
موفق باشید
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۲۳م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱۱:۱۴ ق.ظ
کریم جان ! برادر عزیز و محترم !
قدیم ذاتی فقط و فقط خداوند متعال است. و ماسوی الله همگی حادث ذاتی می باشندچون همگی مسبوق به عدم مجامع میباشند به عبارت دیگر همگی دارای امکان ذاتی هستندو واجب الوجودبالذات نیستند.حال قدیم زمانی اگربگوییم یعنی اینکه اصلا زمانی نبوده که بگوییم عالم در آن زمان نبوده و بعدبودشده بلکه زمان از عوارض عالم است که در اثر حرکت بوجود می آید.لذاهیچوقت دو قدیم ذاتی نداریم که بگویید ثنویت لازم آید و این دو یکی نیستندکه بگوییدخالق همان مخلوق همان مخلوق هست ووحدت وجودغیراین است
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۳م, ۱۳۹۲ ۲:۱۳ ب.ظ:
این سوال را که قبلا کردم این حادث ذاتی که می فرمایی نبوده وبود شده یا بودهاگر بوده پس خداوند خلقش نکرده چون تحصیل حاصل است واگر نبوده وبود شده این سخن ماست که ابتدای وجود دارد ابتدا داشتن همان زمان داشتن است
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۵م, ۱۳۹۲ ۳:۰۴ ب.ظ:
سلام برادر عزیز !اینجا چون امکان بحث مبسوط نیست و نظر گذاشتن حد مجاز داره لذا در یک وبلاگ پاسخ شما رو قرار دادم . ازتون تقاضا میکنم برای مطالعه ی اون به لینک زیر مراجعه کنید و یا همین جا یا در اون وبلاگ در بخش نظرات پاسخ بدید. خوشحال میشم از نظرات شما به صورت مبسوط تری بهره مند بشم . موفق باشید.
http://falsafevaerfan.blogfa.com
[پاسخ]
امام خمینی (ره) پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۹م, ۱۳۹۲ ۱۰:۱۴ ق.ظ:
با سلام حضور محترم برادر عزیزم جناب کریم بزرگوار
نظرم تایید نشد لذا دوباره نظری میزارم شاید در جهت انصاف در بحث سایت محترم برهان اون رو تایید کنه .به علت کاراکترهای محدود در یک وبلاگ پاسخ شما رو گذاشتم . لطف ما رو مطالعه بفرمائید و از نظرات خودتون هم ما رو بهره مند بفرمائید .
لطفا تایید بفرمائید تا دیگرانی هم که بیینده مناظره ما هستند از نظرات دو طرف مطلع بشن .
http://falsafevaerfan.blogfa.com
[پاسخ]
کریم پاسخ در تاريخ اردیبهشت ۲۳م, ۱۳۹۲ ۲:۴۶ ب.ظ:
هر چیزى که حادث و داراى ابتداى وجود باشد، به طور بدیهى زمان بر آن مىگذرد و محال است که مجرّد از زمان باشد.امام زین العابدین علیهالسلام مىفرمایند:وجعلت لکل شیءأمدا، وقدرت کل شیء تقدیرا.و براى هر چیزى مدت وپایان و انتهایى قرار دادى، و اندازه هر چیزى را معیّن و مشخّص فرمودى.صحیفه سجادیه، ۲۴۷
[پاسخ] امام خمینی (ره) ۲۳م ,اردیبهشت, ۱۳۹۲ در ۱۱:۲۹ ق.ظ
لینکی هم که دادید مطالعه کردم اما شما به کتب فلاسفه مراجعه بفرمائید تا متوجه بشید که منظورشون از اینکه میگن “کل حادث مسبوق بماده و مدة” مراد چیه . منظور عالم کون و فساده یا همون حادث زمانی ، که مسبوق به ماده و مدت است چون زمان الان وجود دارد و صور متعدده مسبوق به ماده و مدت هستند و این بحث بهیچوجه ناظر به حدوث ذاتی نیست . ضمنا من منتظر توضیح شما از حادث زمانی که منظور متکلمین است هستم . در مورد تناهی و عدم تناهی هم منتظر پاسخ هستم . موقث باشیداعتقاد ناب شیعه وپرتوی از انوار ولایت اهل البیت علیهم السلام میباشد خداوند در قرآن فقط داستان 26 پیامبررا ذکر نموده است بخاطر حقانیت مولاء علی سوره حدید نصری ابجد نام امام علیست نصر من الله و فتح القریب 105+5 تن = 110 مولاء علی امام صادق(ع): به شیطان {قفند}"بد قیافه" گفته می شود. زمانی که در خانه کسی چهل روز با وسایل موسیقی، مردان و زنان در آن مجلس باطل گرد آیند، شیطان تمام اعضای بدن صاحبخانه را لمس می کند(به طوری که گوش، چشم، زبان و سایر اعضایش در مسیر و فرمان شیطان و گناه قرار می گیرند) بعد از آن برای اینکه کاملا او را در زشتی و ظلمت غرق کند، نفسی شیطانی در او می دمد که بعد از آن غیرت را از دست می دهد،آنچنانم که نسبت به رابطه نامشروع دیگران با همسرش بی تفاوت می گرددکافی،ج6، ص433
+ نوشته شده در جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۴:۳۰ ب.ظ توسط نبوت محمد امامت علی بدین الله110
|
امیرالمومنین12حرف12+58 ابجدش =70دین ها70+40 اصل ولایت نصرمن الله =110 علی 110 تنها راه نجات دین اسلام 1312-1202سه خلیفه =110علی 110دین الهی110ولی دین 110جلوه الله 110حامیان 110دین الهی110علی110یمین110 پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: إن وليتموا علياً و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يهدي بكم السبيل المستقيم امیر علی عرفانیان { مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست خدا داند که من عاشق امام مهدی عج میباشم ای کاش برای تو اثر داشته باشم باری ز سر دوش تو برداشته باشم